نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۸۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

جامعه دینی شاخصه‌های مربوط به خود را دارد و تا این شاخصها در اجتماع توسط افراد رعایت نشود جامعه‌ای دینی کامل شکل نخواهد گرفت.

افراد هر جامعه‌ای برای رسیدن به حد مطلوب اجتماعی باید شاخصهای مورد نظر آن جامعه را رعایت کرده و بدانها پایبند باشد تا جامعه به حد مطلوب و مورد انتظار افراد جامعه نایل آید.

منابع شاخصه‌های هر اجتماعی می‌تواند متفاوت باشد و البته به خاطر اصل اجتماع انسانی مشترکاتی هم در منابع اجتماعات انسانی وجود دارد معارف وحیانی، عقل و عرف منابعی هستند که قوانین و شاخصهای اجتماع دینی از آن نشأت می‌گیرد.

جامعه دینی شاخصه‌های مربوط به خود را دارد و تا این شاخصها در اجتماع توسط افراد رعایت نشود جامعه‌ای دینی کامل شکل نخواهد گرفت. جامعه ما جامعه‌ای دینی است که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند و مردم نیز به کرات خواستار اجرای قوانین اسلام در جامعه می‌باشند.
ولی سوال اینجاست که چرا برخی قوانین اسلام به طور کامل در جامعه اجرا نمی‌شود؟ اجرایی نشدن قوانین دراجتماع توسط مردم می تواند دلایل مختلفی داشته باشد که در ذیل به آنها اشاره می‌رود

جهل افراد نسبت به و قوانین دینی

برخی از افراد جامعه به هر دلیلی نسبت به قوانین آشنایی ندارند و لذا به قوانین عامل  نیستند. بی‌توجهی و بی‌اعتنایی مردم و یا کم کاری مراکز آموزشی و فرهنگی و رسانه‌ها در آموزش مولفه‌های دینی به مردم در جهل ایشان نسبت به این مولفه‌ها بی‌تاثیر نیست و این امر وظیفه نهادهای دینی را برای آگاهی بخشی به مردم بیشتر می‌کند.

بی مبالاتی و تنبلی

برخی از افراد اجتماع نسبت به قوانین دینی آگاهی وعلم کافی دارند ولی در انجام امورات دینی بی‌مبالات‌اند. این مطلب شاید به آموزشهای دینی در سطوح مختلف اجتماعی و یا تربیتهای خانوادگی افراد مرتبط باشد ولی هر علتی داشته باشد در صورت عمل نکردن انسانها به قوانین دین به صورت کاریکاتوری پیاده می‌شود که این نیز شبهات و سوالات زیادی در مورد کارایی قوانین دین در اجتماع به وجود خواهد آورد. گزینشی عمل کردن به قوانین دین و دل به خواهی برخورد کردن با مولفه های دینی باعث فاصله گرفتن اجتماع از قوانین دین شده و به طبع آن اجتماع دینی برقرار نخواهد شد.

تضاد منافع افراد با مولفه‌های دینی

ایمان و اعتقاد افراد در جامعه متفاوت است و همه افراد جامعه در یک سطح از ایمان نیستند و لذا برخی افراد در جامعه با به خطر افتادن منافع شخصی و گروهی و حزبی و جناحی خود و یا برای حفظ این منافع عقاید و اعتقادات دینی خود را زیر پای می‌گذارد و به راحتی دروغ گفته و یا رشوه داده و یا حقوق دیگران را رعایت نکرده و یا با بی عدلتی و آبروریزی افراد اجتماع باعث شکل گیری اجتماعی غیر دینی می‌شوند
این نوع برخورد یعنی آبروریزی و دروغ و رشوه و تجاوز به حقوق دیگران برای حفظ منافع خود اگر بین همه افراد جامعه فراگیر شود تبدیل به فرهنگ شده و با گذشت زمان بر رفتار و اخلاق افراد اجتماع نفوذ کرده و رفتار ایشان را به وجه منفی تغییر خواهد داد و البته نسلهای بعدی با این نوع رفتار تربیت می شوند که جامعه آینده اجتماعی بس خطرناکتر از جامعه فعلی خواهد بود.
رعایت نکردن مسایل اسلامی انسانی از سوی مردم باعث به وجود آمدن جامعه ای غیر دینی شده و جامعه از حالت ایده ال دینی فاصله خواهد گرفت.

قانون شکنی و قانونگریزی

قوانین انسان را محدود کرده و مانع از جلب منفعت بیشتر انسان با تعدی به حقوق دیگران می‌شود و انسان منفعت‌طلب برای رسیدن به خواسته‌ها و منافع شخصی و گروهی به قوانین پایبند نبوده و قوانین را زیرپا می‌گذارد.

فارغ از رعایت و عدم رعایت قوانین دینی، جامعه با وجود انسانهای قانون‌شکن و بی‌قانون هر اندازه هم تلاش نماید نخواهد توانست ابتدایی‌ترین شاخصه‌های اجتماع را رعایت نماید چه رسد به تشکیل جامعه‌ای دینی که قوانین آن متصل به هم هستند و عدم رعایت برخی موجب اختلال در بقیه قوانین نیز خواهد بود. عدم برخورد قاطعانه با قانون‌شکنان موجب تسری بی‌قانونی در اجتماع شده و سودجویان با مشاهده مسامحه مسئولین با عاملان بی‌قانونی، اقدام به قانون‌شکنی خواهند کرد!

قوانین دینی بر مبنای رحمت و مغفرت است هر چقدر بر کرامت انسانی تاکید می‌کند به همان اندازه به مجازات متجاوزان به قوانین الهی و حقوق انسانها در اجتماع پای می‌فشارد و با قانون‌شکنان برخورد قاطعانه‌ای می‌نماید تا بناهای اجتماع اسلامی را استوار نماید.

عناد با دین

برخی انسانهای اجتماع به دلیل نپذیرفتن دین اسلام به عناد و مخالفت با قوانین اسلام بر می‌خیزند و با عدم رعایت قوانین دینی اقدام به انجام برخی اعمال هنجارشکنانه در اجتماع می‌پردازند. این اعمال با هر نیتی صورت پذیرد نتیجه‌اش عادی شدن گناه و اعمال ضددینی در اجتماع است و منجر به فاصله گرفتن اجتماع از شاخصه‌های دینی می‌شود.

الگوبرداری مردم از عالمان بی‌عمل

مردم همواره مولفه‌های دینی را از عالمان دینی آموخته و ایشان را الگوی خود قرار داده‌اند و انتظاری مردم از ایشان (به جا یا نابه جا) عمل کردن به همه گفته‌های خود است و وقتی مردم علمایی را می‌بیند که به هر دلیل به گفته‌های خود عمل نمی‌کنند از اجرای قوانین دینی استنکاف کرده و دلیل خود را عامل نبودن فلان عالم به گفته‌هایش مطرح می‌نماید.

عمل نکردن مسئولین به قوانین

مسئولین باید حافظ حرمت قانون باشند مسئولین الگویی برای افراد اجتماع هستند و عملکرد ایشان زیر ذره‌بین مردم است و مردم با حساسیت خاصی رفتار و کردار ایشان را زیرنظر دارند عمل به قوانین و یا قانون شکنی و دورزدن قانون توسط مسئولین دستگاههای حکومتی از چشم مردم پنهان نمی‌ماند.

 زمانی که مردم مشاهده نمایند برخی مسئولین با زد و بند و اعمال روابط به جای ضوابط به کارهای خود سرو سامان می‌دهند و به قوانین مصوب حکومتی پای‌بند نیستند و حرمت قانون را حفظ نمی‌نمایند مردم عادی نیز اقدام به قانون‌شکنی خواهند کرد و با عادی شدن قانون‌شکنی و باب شدن این نوع برخوردها  اجتماع  از شاخصهای جامعه دینی دور خواهد شد.

وجود تضادهای اجتماعی

برخی از افراد جامعه از جوامع بیگانه که تضاد اجتماعی جامعه دینی با آن جوامع عیان است الگوگیری می‌نمایند و وضع ظاهری جامعه اسلامی را به جوامع غربی شبیه می‌کنند. کم‌کاری مسئولین در تبلیغ و فرهنگ‌سازی مولفه‌های دینی از عوامل ازدیاد این مسایل می‌تواند باشد.


نویسنده : رسول رضاپور

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۳
امیر مهدوی

سخنان آقای یونسی، دستیار رئیس‌جمهور در امور اقوام و اقلیت‌ها، مانند گذشته نه برای دولت آقای روحانی که برای نظام جمهوری اسلامی ایران مسئله‌ساز شد.

به گزارش ایسنا، خبرگزاری حامی دولت، آقای یونسی هفته گذشته در همایش «‌ایران، ملیت، تاریخ و فرهنگ» بر لزوم گسترش نفوذ ایران در منطقه تأکید کرده و می‌گوید: در حال حاضر، عراق نه فقط حوزه تمدن ماست بلکه هویت، فرهنگ، مرکز و پایتخت ماست و این مسئله هم برای امروز است و هم گذشته، چراکه جغرافیای ایران و عراق غیرقابل تجزیه است و فرهنگ غیرقابل تفکیک است، پس ما باید با هم بجنگیم یا یکی شویم.» علی یونسی به دنبال بازتاب گسترده اظهاراتش توضیحاتی را ارائه کرده و می‌گوید: «آنچه من گفتم دقیقاً این است که در گذشته در فلات ایران امپراتوری‌های بزرگی به نام ایران در زمان هخامنشیان، ساسانیان و اشکانیان بودند که کشورهای منطقه عضو آن امپراتوری بودند ولی امروز نه بار دیگر دولت عثمانی باز می‌گردد و نه امپراتوری عربی و نه اینکه بناست امپراتوری ایرانی بازگردد. امروز آنچه می‌تواند جایگزین امپراتوری‌های گذشته باشد، هماهنگی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشورهای عضو فلات ایران است.»  به رغم تکذیبیه اینگونه یونسی، آقای صادق مشاور رسانه‌ای رئیس‌جمهور با تأخیر چندروزه در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم این سخنان را اینگونه تفسیر می‌کند: «صحبت‌های وی توسط رسانه‌ها تحریف شده و اساساً موضوع تاریخی مطرح شده بود. » خانم افخم سخنگوی وزارت خارجه نیز در مصاحبه با خبرگزاری الرای عراق برخی برداشت‌ها از سخنان علی یونسی را «غیر‌دقیق و جهت‌دار» خواند که به گفته وی با هدف ایجاد اختلاف میان کشورهای منطقه منتشر شده است.  حاشیه‌سازی آقای یونسی برای نظام اسلامی به این نمونه خلاصه نمی‌شود، دو هفته قبل (6 اسفند) و در آستانه صدور گزارش حقوق بشر نماینده سازمان ملل ایشان در گفت‌وگو با همین خبرگزاری، مدعی شد در زندان‌ها و برخی محاکم ایران نقض حقوق بشر رخ می‌دهد. چندی قبل نیز با طرح موضوع شیر  و خورشید و. . . سخنان ایشان به موضوع روز رسانه‌های دیداری و نوشتاری و مجازی تبدیل شده بود.  بدیهی است تکرار این مواضع خلاف مصالح ملی، هدف این نوشتار نیست، بلکه توجه به این نکته است که طی سال‌های اخیر - نه در این دولت که در اغلب دولت‌های گذشته نیز تکرار شده است- مصالح حزبی و جریانی متأسفانه بر مصالح ملی غلبه یافته و دولت‌ها صرفاً به دلیل تعلقات جریانی و حزبی، حاضر به برخورد به‌موقع با ضعف‌ها و کاستی‌ها یا احیاناً غرض‌ورزی‌های برخی همکاران و همفکران نشده و نهایتاً زمانی اقدام می‌کنند که نظام یا دولت وقت هزینه‌های زیادی را در آن زمینه پرداخته و تغییرات صورت گرفته نیز هیچ آورده‌ای برای نظام یا دولت وقت نداشته است.  مواضع آقای یونسی علاوه بر آنکه سناریوی ایران‌هراسی دشمنان نظام اسلامی را آن هم به استناد سخنان یک مقام رسمی و عالیرتبه دولت توجیه‌پذیر می‌کند که این روزها رسانه‌های عمده کشورهای عربی مملو از آن شده است و محدودیت‌های مضاعفی را نیز برای نیروهای مقاومت در منطقه وکمک‌رسانی مستشاری ایران ایجاد می‌کند. مهم‌تر آنکه این مواضع سبب پایمال شدن خون شهدای گرانقدری می‌شود که این روزها سرزمین‌های سوریه و عراق را رنگین کرده‌اند؛ شهدایی که نه سودای کشورگشایی در سر داشتند و نه مدافع مفاهیمی نظیر ایرانیت و... بودند. آنچه از نظر آنها اهمیت داشته و دارد حفظ کیان اسلام، تقویت جبهه مقاومت و کمک به مسلمانانی است که هنوز از تحمل ضربات استکبار جهانی کمر راست نکرده و گرفتار متجاوزانی شده‌اند که متأسفانه نام اسلام را یدک می‌کشند.
طی هفته‌های اخیر دولت‌های مرتجع و عوامل امریکا و صهیونیست‌ها با همین توجیه «ایران‌هراسی» و ایجاد نگرانی در کشورهای منطقه کوشیده‌اند آنها را ذیل محور جدیدی فراتر از شورای همکاری خلیج‌فارس متحد کنند، به گونه‌ای که جان کری وزیر خارجه امریکا عمده تلاش خود را در سفر اخیر به منطقه بر آن متمرکز کرده بود.
آسیب دیگر این گونه موضع‌گیری‌ها کاستن از ظرفیت گفتمان اسلام ناب در منطقه در مقابل گفتمان اسلام امریکایی است که مرتجعین منطقه و هم افراطیون تکفیری آن را پرچمداری می‌کند. سعد حریری رهبر گروه 14 مارس لبنان و از دشمنان دیرینه جبهه مقاومت در لبنان در گفت‌وگو با الشرق الاوسط می‌گوید: «راضی نخواهیم شد لبنان جزئی از امپراتوری ایران یا جبهه‌ای از جبهه‌های قاسم سلیمانی شود. این امپراتوری به واقعیت تبدیل نخواهد شد.»  تردیدی در این نیست که خدمات صادقانه مستشاری ایران در سوریه و عراق و خون شهدای این حرکت، جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی ایران را به شدت در نظر مردم منطقه و جهان ارتقا داده و سبب شده است بسیاری از القائات گذشته دشمنان خنثی شود اما طرح این سخنان سبب شد حتی مسئولان عراقی را نیز وادار به واکنش کرده و سخنانی را بر زبان جاری کنند که خنثی‌کننده تلاش‌های صادقانه نیروهای کف میدان باشد.  فارغ از برخی نگاه‌ها که این مواضع را هدفمند و در چارچوب کاستن از ظرفیت بین‌المللی ایران اسلامی ارزیابی می‌کنند و برای آن مستنداتی دارند، حداقل انتظار این است که دولت در یک اقدام عملی باب اینگونه حاشیه‌سازی را ببندد چراکه تجربه حوادث گذشته و «اعتذاری» که این روزها افراطیون اصلاح‌طلب نسبت به اهانت‌های گذشته آنان و عوامل میدانی‌شان نسبت به امام(ره) و ارزش‌های انقلاب مطرح می‌کنند، ثابت می‌کند این گونه حرکت‌ها افزوده‌ای برای آنها نخواهد داشت.

نویسنده : عباس حاجی‌نجاری 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۴۲
امیر مهدوی

و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و...

آیا آیت الله که خود مفسر قرآن است می تواند...؟


«این را دلیل عدالت نظام بدانند که امتیازی برای هیچ‌کس قائل نیست و خدا می‌داند که شخصاً برای خود ذره‌ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر بزند مهیای مؤاخذه‌ام» (صحیفه امام، جلد 21 ص282).
داستان محاکمه مهدی هاشمی و محکومیت اولیه وی اگر به عنوان یک عنصر مستقل به رسمیت شناخته می‌شد، از ضریب سیاسی- رسانه‌ای کمتری برخوردار بود اما پیوند نسبی وی با یکی از مؤثرترین شخصیت‌های انقلاب اسلامی باعث شد تا تحلیل‌های متفاوت و متعارضی در عرصه عمومی و بین‌المللی طرح شود. برخی که در کج زاویه جریانات نشسته‌اند و علقه عاطفی به آیت‌الله هاشمی دارند، این حکم را کاملاً سیاسی و در راستای برخورد با پدر دانسته و محتوای پرونده را فرع ماجرا می‌دانند.
طبیعتاً این نگاه ظلم به نظام جمهوری اسلامی و قوه‌قضائیه است چرا که بازی نظام با آبروی یکی از عناصر محوری خود چه نفع و عایداتی می‌تواند داشته باشد؟ و اصولاً این محکومیت چه تأثیری بر صلاحیت‌های سیاسی و حکومتی آیت‌الله هاشمی می‌گذارد؟ قطعاً هیچ تأثیری نخواهد داشت. دسته دوم کسانی هستند که هاشمی پدر را در وقوع جرائم فرزند بی‌تأثیر نمی‌دانند یعنی عدم کنترل، تذکر یا انتصاب در پست‌هایی را که جوهره و صلاحیت برتری می‌طلبیده است، به حساب پدر می‌گذارند و یا جلوگیری پدر از رسیدگی به پرونده را عامل قطوری پرونده و گسترش جرم و تخلفات بعدی می‌دانند. این دسته چه از روی تلخی و چه از روی کینه آسیب دیدن پدر را متوجه خود وی می‌کنند و اینگونه خود را توجیه می‌نمایند.
دسته سومی هستند که توقع دارند نظام با جرائم یا تخلفات مهدی هاشمی با تساهل برخورد نماید. زحمات پدر برای نظام و انقلاب را حجت برای این تساهل و تسامح می‌دانند و اعمال اغماض را نوعی قدردانی و سپاسگزاری از زحمات آیت‌الله هاشمی برای نظام می‌دانند. اما جمله صدر این نوشتار از حضرت امام این حق و امتیاز را به مسئولان نظام نمی‌دهد و آن را آسیب و لطمه به حیثیت نظام جمهوری اسلامی می‌دانند.
دسته چهارمی هستند که برخورد نظام با منسوبین و عناصر محوری خود را دلیل عدالت نظام و موجب تقویت اعتماد عمومی به اجرای عدالت و رفع تبعیض می‌دانند. دسته پنجمی هستند که زمینه تخلفات مهدی هاشمی را به خاطر حضور پدر در قدرت می‌دانند و اصولاً اگر چنین وابستگی و انتسابی وجود نداشت اصلاً جرمی به وقوع نمی‌پیوست، بنابراین اصل وقوع جرم را به هویت و جایگاه سیاسی ارجاع می‌دهند. بنابراین وقوع جرم را در «حوزه قدرت» قلمداد می‌کنند و دسترسی‌ها یا رانت‌‌های احتمالی را از دسترسی‌‌های حوزه قدرت می‌دانند، بنابراین شدت عمل بیشتری در مواجهه با آن را درخواست می‌نمایند تا زمینه کنترل و پیشگیری برای دیگر اصحاب قدرت به وجود آید. اما حقیقت ماجرا را باید طور دیگری دید تا شأن آیت‌الله هاشمی در سطح منازعات جناحی افول نکند. می‌توان گفت آنقدر تقوا در مدیران عالی قضایی وجود دارد که پیوند بین سیاست و حقوق برقرار ننمایند و دوگانه‌‌های احمدی‌نژاد – رحیمی و آیت‌الله هاشمی – مهدی هاشمی را مدنظر قرار ندهند.
اما نکته مهمی که کمتر مورد توجه تحلیلگران قرار می‌گیرد، آورده‌‌های این پرونده و این نتیجه برای آیت‌الله هاشمی است. اگر آیت‌الله هاشمی را جزء لاینفک نظام جمهوری اسلامی بدانیم – که باید بدانیم – این حکم بازی برد – برد برای هاشمی و نظام است.
وقتی دلایل آن را با عینک توده‌های مردم نگاه کنیم قابلیت فهم و درک بیشتری خواهد داشت، اگر محکومیت مهدی هاشمی قطعی و اجرا شود افکار عمومی آن را دلیل عدالت نظام می‌دانند که در صدر این نوشته از قول امام راحل بدان اشاره شد.  یعنی وقتی مردم مشاهده می‌کنند که یکی از استوانه‌‌های نظام با سینه فراخ و روی گشاده به استقبال عدالت می‌رود، خوشحال می‌‌شوند و افتخار می‌کنند که چنین شخصیت‌هایی در نظام وجود دارند که در اجرای عدالت «ذره‌ای حق و مصونیت» برای خود قائل نیستند و این عدم تبعیض هم جایگاه اجتماعی حضرت آیت‌الله را ارتقا می‌دهد و هم به عمق‌بخشی به جایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی منجر خواهد شد. اگر احیاناً مهدی هاشمی تبرئه شود یا تخفیف مجازات دریافت کند، باز به نفع هاشمی است، یعنی مردم می‌پذیرند که فرزند یکی از استوانه‌های انقلاب و ایضاً خانواده وی از سلامت برخوردارند و هاشمی اجازه داد تا این سلامت به اثبات برسد. بنابراین هر دو روی سکه این پرونده نوعی پیروزی برای آیت‌الله هاشمی است.
اگر هاشمی را از دریچه نظام ببینند  این باور به وجود می‌آید که بین ارکان نظام و مردم عادی در اجرای عدالت تفاوتی نیست؛ لذا نتیجه آن هم برد برای نظام است و هم برای هاشمی است. و اگر از زاویه شخصی و خانوادگی نگاه شود باز هم مردم انتساب به نظام و قدرت را دلیل بر تبرئه و تبعیض نمی‌دانند و باز هم برد آن با هاشمی است. نمونه‌های تاریخی نیز وجود دارد که مسئله آن تلخ‌تر از پرونده مهدی هاشمی است اما نه تنها آن پرونده‌ها موجب تقلیل جایگاه اجتماعی – سیاسی پدران نشد، بلکه ارتقای محبوبیت پدران را نیز به همراه داشت. سرنوشت فرزندان آیت‌الله جنتی و محمدی گیلانی و... نه تنها موجب کوچک شدن پدران نشد که حقانیت آنان را در اعتقاد حقیقی به انقلاب اسلامی ارتقا داد.
این الگو و این سرمایه اجتماعی اکنون به عنوان یک آزمایش سرمایه سوز یا سرمایه‌ساز در مقابل چشمان آیت‌الله هاشمی است.

نویسنده : دکتر عبدالله گنجی

در صدر مقاله کمی تصرف شده است وازآقای دکتر نیست

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۹
امیر مهدوی

حضرت آیت الله العظمی[امام] سید علی حسینی خامنه ای، در دیدار اعضای مجلس خبرگان، تحقق «اسلام کامل» را خواست پروردگار متعال و هدف اصلی نظام جمهوری اسلامی خواندند...و تأکید کردند:

در معارف اسلامی، چیزی به نام دین حداقلی نداریم و باید تحقق همه اجزاء اسلام و تحقق کامل دین مبین را هدف قرار داد و در این مسیر تلاش و حرکتِ رو به پیشرفت انجام داد.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ضرورت حفظ و تقویت همه ابعاد اسلام در «صورت و سیرت» آن افزودند: حفظ «سیرت اسلام» یعنی در همه ظرفیتهایی که حرکت عمومی کشور، مردم و مسئولان را شکل
می دهد، اسلام، هدف و آرمان قرار گیرد و برای رسیدن به آن برنامه ریزی رو به کمال بشود و همه در این مسیر حرکت کنند.

سابقه بحث

درباره دین حداقلی و نقدهای وارد بر آن،‌ مقالات و کتبی تدوین شده است که خوانندگان محترم می‌توانند بدانها مراجعه کنند. در این نوشتار با نظری کوتاه به معنا و پیشینه می‌خواهیم از زاویه ای نو به مسئله بنگریم.

دین حداقلی، به عبارتی ساده یعنی دینی که حداقلی از انتظارات بشر را برآورده می‌سازد. حوزه تخصصی دین حداقلی، رابطه خصوصی انسان و خداوند است و چنین دینی به حوزه های دنیوی نظیر سیاست،‌ اقتصاد،‌ نهاد آموزش و پرورش،‌ هنر و مانند آن نمی‌پردازد. چنین نگاهی در غرب،‌ ریشه در رنسانس و دوره روشنگری دارد. جنبش‌های اجتماعی در کنار مکتبهای فکری فلسفی در قرن 18 و 19 منتهی به سکولاریسم شد که یکی از معانیش حاشیه ای شدن دین و از دست رفتن بسیاری از کارکردهای آن است.

اما در میان متفکران مسلمان نیز می‌توان سرآغازهایی از بحث دین حداقلی و تجربه دینی را در آرای اقبال لاهوری در سخنرانی هایش مشاهده نمود (رک. ‌احیاء فکر دینی در اسلام ، ترجمه احمد آرام، رسالت قلم ، ص 189). مهندس مهدی بازرگان نیز در مرحله دوم حیات فکری قلمرو دین را به مسائل معنوی و تنظیم رابطه انسان با خدا محدود دانست و مدخلیت دین در تدبیر رابطه انسان با انسان و انسان با طبیعت را نفی نمود (خدا و آخرت، هدف بعثت انبیا، تهران : انتشارات رسا ، 1377). از نظر ایشان پیامبران برای حل مسائل و مشکلات دنیوی انسانها نیامدند و حل مسائل دنیوی آنها را به خودشان واگذار نمودند. ما نباید انتظار داشته باشیم پیامبران، سیستم و نظام کاملی از حکومت، اقتصاد، پزشکی، آشپزی، خیاطی و سایر فنون زندگی ارائه دهند یا به دشواری و تکلف بخواهیم چنین سیستمهایی از بیانات آنان استخراج کنیم. از نظر بازرگان، اصولا شایسته خدای خالق و پیام آوران او نیست که به تعلیم اموری بپردازند که بشر خود می‌تواند آنها را دریابد. خداوند باید اطلاعاتی به انسان دهد که انسانها ذاتا و فطرتا از درک آنها عاجز و قاصر هستند (همان، ص. 36). ما نباید مقام پیامبران را به حدود مارکس‏ها، پاستورها و گاندی‏ها یا جمشید و بزرگمهر و حمورابی تنزل دهیم. هدف رسالت انبیا دو چیز است: انقلاب عظیم و فراگیر علیه خود محوری انسانها، برای سوق دادن آنها به سوی آفریدگار جهان و اعلام دنیای آینده جاودان بی‏نهایت بزرگتر از دنیای فعلی.

دین حداقلی را در میان روشنفکران ایران، از همه روشنتر، نزد دکتر عبدالکریم سروش می‌توان دید. تلقی دکتر سروش آن است که تمام آموزه های دینی اولا و بالذات برای آباد ساختن آخرت ما بیان شده و هدف دیگری از جمله توصیه های بهداشتی ، روانی ، نیازهای اقتصادی فرهنگی و ... ندارد (بسط تجربه نبوی، مقالات «دین اقلی و اکثری»‌ و «ذاتی و عرضی دین»، تهران: صراط، 1377). شرع در این موارد (یعنی مواردی که داخل در دایره رسالت شرع است) حداقل لازم را به ما آموخته است، نه بیش از آن را (همان، ص. 84).

رویکرد انتقادی

امام خمینی (ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خویش می‌نویسند: «قرآن کریم و سنت رسول ‏الله صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله، آن قدر که در حکومت و سیاست، احکام دارند، در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی - سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبت‏ها را به بار آورده است. پیغمبر اسلام صلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته‏اند و حکومت علی بن ابی‌طالب علیه‏السلام نیز با همان انگیزه به طور وسیع‏تر و گسترده‏تر از واضحات تاریخ است». استاد شهید، مرتضی مطهری در آثار خود از جمله در مقدمه‏ای بر جهان‏بینی اسلامی، و نیز نبوت مطالبی دارند به نقد دین حداقلی مرتبط است. ایشان از آیه شریفه 25سوره حدید، «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» برداشت می‌کنند که هدف از بعثت فقط شناخت خدا نیست بلکه ایجاد عدالت یک هدف مهم و دارای اصالت برای بعثت است. قرآن، وجود پیغمبران را برای برقراری عدالت لازم و ضروری می‏داند (نبوت، تهران: انتشارات صدرا، 1373، ص. 17).

طرفداران دین حداقلی گریزی ندارند از اینکه دستورات فراوان شریعت که به حوزه های مختلف زندگی دنیوی انسانها مربوط است را کنار بگذارند. آنها نمی توانند انکار کنند که شارع مقدس، چنین احکامی را صادر کرده است (زیرا نمی‌توان همه آیات الاحکام را تاویل نمود و روایات بسیاری را که در ابواب مختلف فقه گرد آوری شده اند از صدر تا ذیل، ساختگی و جعلی شمرد و درک و فتوای این همه فقیه دین شناس در طول تاریخ را مخدوش دانست)؛ تنها راه آن است که در عین اذعان به اینکه این بنای عظیم فقهی جزء دین است، آن را مخصوص زمان صدر اسلام بشماریم و امروزه منسوخ و بی اعتبار بشماریمش. در واقع، حامیان دین حداقلی، با بالعرض و قشر دانستن فقه معاملات در همین راستا گام برداشته اند. از نظر آنان برای رسیدن به لب و هسته مرکزی دین، باید از پوسته و قشر گذر کنیم و دین را به حداقل آن که همان واقعیت و جوهره آن است تحویل نماییم.

حال می توان پرسید این جوهره و هسته مرکزی چیست؟ پوسته و قشر دین تا کجا امتداد دارد و در کدام مرحله از «پوست کندن از دین» به گوهر آن می رسیم؟ شاید ساده ترین جواب آن باشد که روشنفکری دینی دهه هفتاد ایران را دلخوش و راضی می‌کرد: گوهر دین، تنظیم رابطه فردی با خداوند و تضمین سعادت اخروی فرد است. بر این اساس، از فقه اسلامی، فقط فقه عبادات را باید نگاه داشت ...

اما در دهه هشتاد، مصطفی ملکیان با جایگزین ساختن معنویت به جای دین، تار و پود این نگرش را در هم ریخت. در «معنویت» ملکیان، نه پیامبر قداست دارد و نه هیچ انسانی دیگر. تعبد نسبت به خداوند نیز در اینگونه معنویت معنادار نیست و در نتیجه، اثری از فقه حتی فقه عبادات باقی نمی‌ماند.

تا اینجا دستکم دلخوشیم به تجربه دینی که هنوز باقی مانده است: تجربه زیستن با اعتقاد به خداوند و عشق ورزی با او. این تجربت به انسان آرامش و قوت قلب می دهد، انسان را امیدوار و با نشاط نگاه می‌دارد، پشتیبان اخلاق در انسان است و موجب نظم فکری و رفتاری در آدمی می‌گردد.

اما پروسه «پوست کندن از دین» همچنان ادامه می یابد. در غرب، پس از پایان جنگ جهانی دوم معنویت و دین از هم جدا شدند و معنویت بیشتر به سمت تجربه سوبژکتیو (خویشتن محور) رفت. جریان فکری جدیدی پدیدار شد که در آن، روانشناسی اومانیستی با سنتهای عرفانی و باطن گرا و ادیان شرق مخلوط شدند تا انسان را به «خویشتن حقیقی» خود برسانند و موجب خودشکوفایی شوند. جنبش «نیوایج» بدین ترتیب رشد کرد. اصطلاح SBNR عبارت مخفف است برای این جمله «من معنوی هستم اما دیندار، خیر». روزنامه USA Today در صفحه اول خود در آوریل 2010 آمار 72درصد از این افراد ارائه کرد. چارلز یک مدیر ارشد اجرایی که دنتون و میتروف (1999) با او مصاحبه کرده اند می‌گوید: اگر دینی نباشید برای داشتن معنویت رشد یافته که بخش عمده زندگی ما باشد بهتر است (رستگار، عباس علی، معنویت در سازمان، قم: انتشارات ادیان و مذاهب، ص. 74).

تجربه غرب نشان می‌دهد که حداقلی دیدن دین، سر از ناکجاآباد «معنویت» درمی آورد. اگر بتوان احکام قصاص و دیات، خرید و فروش و اجاره، قضا و جهاد و ... را از دین به راحتی کنار نهاد و آنها را فروعات و حواشی و قشریات دانست (قشریاتی که همانند پوست گردو دورافکندنی است!)، چرا نماز و روزه را نتوان کنار نهاد؟! اگر نماز برای ذکر و یاد الهی است (اقم الصلاه لذکری) چرا نمی‌توان به جای نماز، از یوگا برای تمرکز استفاده کرد و در حال مراقبه به خداوند فکر کرد؟ چرا باید به وضو، طهارت و نجاست، قبله و مانند آن پایبند ماند؟ آیا نمی‌توان ادعا نمود این تمهیدات مربوط به 1400 سال پیش است و امروزه راههایی بهتر برای تطهیر و بهداشت، دعا و نیایش و ارتباط با خداوند پیدا شده است (برگرفته از تکنیکهای شرقی مراقبه و نیز موج جدید روانشناسی و سالیوتو جنسیس)؟

دین حداقلی حتی نمی‌تواند از اعتقاد به خداوند (خدای زنده شخصوار که با او می‌توان رابطه من و تو برقرار کرد، از او خائف شد و بدو عاشق گردید) دفاع کند و مجبور است در برابر حملات کانتی و شلایرماخری، با عقب نشینی آشکار، خود را به یک قدرت فراتر (sublime power) یا متعالی (transcendent) قانع کند، چیزی شبیه انرژی کیهانی و مانند آن. زمانی که خوره حداقلی شدن به جان دین افتاد، نمی‌توان حد و مرزی برای آن معین کرد. این خوره با همان منطقی که فقه معاملات و احکام اجتماعی و سیاسی شریعت را از میان می برد، به فقه عبادات و بلکه اعتقادات پایه ای دین همچون نبوت و خداشناسی یورش می‌برد. نتیجه ای که مآلا از حداقلی شدن دین به دست می آید، چیزی جز یک اپسیلون دین نیست: انرژی کیهانی به علاوه رعایت برخی اخلاقیات عام. این یک اپسیلون آنقدر نادیده گرفتنی است که اثباتش با حذفش چندان فرقی ندارد، چرا که اخلاقیات عام را عقل و فطرت بشر
درمی یابد و انرژی کیهانی نیز یک سرگرمی ساده بیش نیست.

پایبندی به دین را نمی‌توان به طریقه «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» انجام داد. دین تمامیت خواه است، زیرا ابعاد مختلف بشر از بعد مادی گرفته تا بعد فکری و معنوی، به شدت وابستگی دوسویه و یکپارچگی تام دارند و تفکیک آنها موجب از خودبیگانگی انسان می‌شود. دین نمی‌تواند به برخی از این اندام یکپارچه رسیدگی کند و برخی دیگر را وانهد.
بنابر این یا باید دین را به کلیتش پذیرفت یا آن را به کلیتش رد کرد. دین حداقلی بسی گمراه کننده تر از بی دینی به نظر می‌رسد.


دکتر بهزاد حمیدیه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۴۵
امیر مهدوی

پس از صحبت‌های اخیر علی یونسی دستیار ویژه رئیس‌جمهوری درباره «احیای امپراتوری ایران به پایتختی بغداد»، تحلیل‌های مختلفی در این رابطه از سوی جریانات گوناگون سیاسی داخل و خارج از کشور صورت گرفت. انتقاد از دیدگاه‌های مطرح‌شده توسط یونسی وجه اشتراک بسیاری از این تحلیل‌هاست. «احیای امپراتوری ایران»، هسته اصلی سخنان علی یونسی، وزیر اطلاعات محمد خاتمی را تشکیل داده است.


افرادی که آشنایی حداقلی با تاریخ ایران دارند، نیک می‌دانند امپراتوری ایرانیان در عصر باستان و توسط حکومت‌هایی چون هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، تجلی یافته است؛ امپراتوری‌هایی که به لحاظ تمدنی از جایگاه برجسته‌ای در تاریخ بشریت برخوردارند.

اگر بخواهیم ویژگی اصلی تاکیدات یونسی بر مفهوم امپراتوری را مورد توجه و تدقیق قرار دهیم، به مفهوم «تمدن» برمی‌خوریم. به عبارت دیگر فحوای کلام علی یونسی با تاکید بر احیای امپراتوری ایران به پایتختی بغداد بیش از آنکه بر عناصر فرهنگی و نرم اشاره داشته باشد، بر عناصر تمدنی و سخت اشاره دارد. شاید این نوع تمرکز یونسی بر عناصر تمدنی و سخت بیش از هر چیز به آن دلیل است که عناصر فرهنگی و نرم این نوع از تفکر ناسیونالیستی سال‌ها پیش توسط اسفندیار رحیم‌مشایی و در قالب «مکتب ایرانی» در دومین همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور در مرداد 89 به شکلی جدی مطرح شده بود.


‌مشایی در این همایش به ‌عنوان سخنران اختتامیه، طی سخنانی کلمه «ایران» را یک ذکر مذهبی دانسته و گفته بود: «من اصرار دارم بر مکتب ایران، بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام؟ از مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی وجود دارد... دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام، مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم».
ناگفته پیداست 2 نوع طرز تفکر که یکی بر بسترهای فرهنگی و دیگری بر ساخت تمدنی اشاره دارد، هر دو یک هدف مشخص را دنبال می‌کنند. اهدافی که اساساً و با خوانش دوباره مفاهیم و فرازهای قانون اساسی جمهوری اسلامی هیچ اشتراک و قرابتی با تفکر و آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران ندارند؛ تفکری که بنیانش بر «امت محمدیه»(1) و نه چیز دیگر استوار شده است. با این حال و فارغ از آنکه به لحاظ سیاسی بخواهیم این دو جریان را به یکدیگر متصل کنیم، در ساحت فکر و اندیشه می‌توان این دو جریان را تداوم و مکمل یکدیگر به شمار آورد. تفکراتی که در پیوند با یکدیگر «گفتمانی خاص» را تشکیل می‌دهند؛ گفتمانی که بقایش در گروی حذف گفتمان انقلاب اسلامی است. در ادامه و طی چند بند به تشریح محورهای اصلی «گفتمان ایران‌گرایی» و تقابل آشکار آن با آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران پرداخته‌ایم.
1- این گفتمان بیش از هر چیز برخاسته از ملی‌گرایی است که با تعلق خاطر به مجموعه‌ای از سنت‌ها، زبان‌ها و ادیان باستانی ایران قوام یافته است. اندیشه و نمودهای باستانی ایرانیان نظیر تفکرات «زردشت» در کتاب «اوستا» یا آثار تمدنی هخامشیان و دیگر آثار مربوط به دوران ایران باستان، اصلی‌ترین منبع تولید اندیشه‌های این گفتمان را تشکیل داده است. این در حالی است که منبع اصلی گفتمان انقلاب اسلامی نه کلام انسان بلکه کلام حضرت حق است.
2- تاکید بر تفکرات ناسیونالیستی، دیگر محور اصلی این گفتمان است. بر این اساس همزمان با فرآیند تشکیل ملت-دولت(Nation-State) در دوران حکومت پهلوی اول، ایرانگرایی به روح حاکم بر سیاست‌های کلان حکومت رضاخان میرپنج تبدیل شد. بر این اساس و به تبعیت از نظم وستفالی، «ملیت»، اصلی‌ترین و به تعبیری حتی تنها عنصر تعیین هویت افراد یک جامعه به مانند ایران را تشکیل داده است. بنا بر چنین اعتقادی این گفتمان حذف دیگر هویت‌ها بویژه هویت‌های مذهبی و دینی را به عنوان اصلی اساسی برای تحکیم هویت ملی تجویز کرده است. تعارض این محور از گفتمان ایران‌گرایی با گفتمان انقلاب اسلامی که یکی از اصلی‌ترین معیارهای تعیین هویت را دین می‌داند کاملاً واضح است.

3- تاکید بر تقابل اسلام با ایران در طول تاریخ یکی دیگر از محورهای اساسی است که در این گفتمان مورد توجه قرار گرفته است. البته این گفتمان در برهه‌هایی چون تشکیل دولت صفوی و نگهداشت استقلال ایران از تعرض عثمانی، جنبش ملی شدن صنعت نفت یا جنگ ایران و عراق، این دو عنصر را در کنار و همراه با هم می‌داند لکن انقلاب اسلامی سال 1357 خورشیدی ایران را سیلی محکم اسلامگرایی به ایرانگرایی می‌داند(!)
4- تاکید بر نادیده انگاشتن مصالح اسلامی به نام منافع ملی یکی دیگر از محورهای اصلی این گفتمان است. شاید آشکارترین نمود این تفکر را بتوان در شعار معروف «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، در سال 88 و روز قدس سال فتنه به یاد آورد؛ موضعی که بارها از سوی بسیاری از رهبران این تفکر به صراحت مورد تاکید قرار گرفته است.

همانگونه که در بندهای پیش بدان اشاره شد بنیان چنین تفکری به نوع تعریف هویت بازمی‌گردد. اساساً در این گفتمان منافع ملی تنها براساس هویت ملی قابل تعریف خواهد بود. ناگفته پیداست این نوع تفکر چه بر سر تفکرات و اندیشه‌هایی چون صدور انقلاب و نظایر آن می‌آورد. بر این اساس در این گفتمان، ملاک و معیار فقط و تنها فقط، ایرانی بودن است و لاغیر.

پیروان این نوع تفکر به فراخور تعریف هویت افراد جامعه تنها براساس عنصر ملیت، برآنند منافع را نیز تنها با عنایت به این هویت تعریف کنند. بنابراین در این گفتمان صحبت از منافع یا مصالح اسلامی جایگاه چندانی ندارد.

5- سکولاریسم یکی دیگر از محورهای اصلی این گفتمان است. در این گفتمان باورهای متافیزیکی‌ای نظیر دین هیچگونه جایگاهی در نظام اجتماعی ندارد و این موضوعات تنها به ساحت فردی افراد مربوط است. بنا بر چنین تفکری، زندگی اجتماعی در بیرون از حیطه مقدسات قرار گرفته و بدین سان حوزه عمومی زیر تاثیر گرایش‌های ایمانی قرار نمی‌گیرد. در این تفکر ثروت و رفاه مردمی در این دنیا اصلی‌ترین کارکرد حکومت‌های سکولار است و حکومت‌ها هیچگونه نقشی برای پرورش اخلاقی مردم و جامعه ندارند. این گفتمان در خود، عنصر جدایی دین از حکومت و قانونگذاری را دارد. همانگونه که پیداست گفتمان ایرانگرایی که در واقع تشکیل‌شده از 2 تفکر یادشده است، به لحاظ محتوایی انحراف گسترده‌ای از گفتمان انقلاب اسلامی دارد. نکته قابل تامل آنکه طرح تفکرات اینچنینی در راستای ایده‌هایی نظیر «هلال شیعی»، «امپراتوری ایران» و... که توسط دشمنان ایران چون ملک عبدالله شاه اردن، نتانیاهو و دیگر دشمنان قسم‌خورده انقلاب اسلامی مطرح شده است، تامل برانگیز می‌نماید.

نویسنده : تقی راستگو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۲۰
امیر مهدوی

بعدازظهر یکشنبه 24 اسفندماه سرانجام خبری که سال‌ها مردم ایران انتظار آن را می‌کشیدند، اعلام شد. متهم «م-ه» که از سال‌ها قبل اتهامات و شایعات زیادی درباره فعالیت‌های اقتصادی او در میان مردم مطرح بود، به دادگاه کشانده و حکم اولیه مربوط به اتهامات وی نیز صادر شد. به گزارش «وطن امروز»، اگرچه در اظهارات حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسنی‌اژه‌ای، معاون اول و سخنگوی قوه قضائیه، اشاره‌ای به میزان مجازات «م- ه» نشد اما منابع خبری گزارش داده‌اند این متهم به 15 سال حبس، رد مال و شلاق محکوم شده است. حکمی که «م- ه» تا 15 فروردین می‌تواند نسبت به آن اعتراض کند. اما همانگونه که «وطن امروز» در شماره دیروز منتشر کرد، پیگیری‌های خبرنگار ما نشان می‌دهد بخش مهمی از حکم «م-ه» به واسطه اتهامات اقتصادی او صادر شده است. در واقع اتهامات اقتصادی، محور پرونده قضایی «م-ه» بوده است و آنچه در افکار عمومی نیز بیشتر از سایر اتهامات «م-ه» مطرح و چشمگیر بود، همین اتهامات اقتصادی بود. شنیده‌هاحاکی از این است که 7 سال مجازات حبس قطعی «م-ه» به خاطر یکی از پرونده‌های معروف اقتصادی اوست البته مجازات «م-ه» در این پرونده تنها مجازات حبس نیست بلکه دادگاه این متهم دانه‌درشت را به رد مال نیز محکوم کرده است. مبلغ این مجازات نیز 2/5 میلیون دلار است. به عبارتی دادگاه، «م-ه» را در یک فقره از پرونده‌های اقتصادی‌اش، به 7 سال حبس قطعی و رد 2/5 میلیون دلار مجازات کرده است. براساس اطلاعات به‌دست آمده، «م-ه» برای یکی دیگر از پرونده‌های اقتصادی خود نیز به رد مال به ارزش 18 میلیارد ریال محکوم شده است. این پرونده نیز مربوط به یکی از اتهامات معروف وی در داخل کشور است. نکته قابل تامل اینکه هر 2 اتهام اقتصادی «م-ه» نیز در دوران فعالیت‌های وی در مجموعه وزارت نفت و در دوران حاکمیت جریان اصلاحات بر قوه مجریه اتفاق افتاده است.

رشوه میلیون دلاری!

یکی از مهم‌ترین اتهامات «م-ه» مربوط به پرونده‌ای درباره یک شرکت نفتی نروژی است که وی از این شرکت رشوه دریافت کرده است. این شرکت نروژی اوایل دهه 80 به دنبال سرمایه‌گذاری در بازار نفت و گاز ایران بود اما ماجرا زمانی جالب شد که شرکت نروژی به دلیل پرداخت رشوه به یک شرکت دلالی نفتی، در نروژ محاکمه شد. اوج ماجرا زمانی بود که رئیس هیات مدیره این شرکت نیز پرداخت رشوه به دلالان ایرانی را تایید و از سمت خود استعفا کرد. رئیس هیات مدیره این شرکت نروژی همچنین طی نامه‌ای به شرح ماوقع ماجرا پرداخت. او در بخشی از این نامه نوشت: «طی سال 2001 درحالی که ارزیابی‌ها درباره 6 یا 7 پروژه پیشنهادی در حال انجام بود، شرکت با فردی که از او تحت عنوان جونیور یاد می‌شد، تماس برقرار کرد تا اولین جلسه در دفتر شرکت برگزار شود و جونیور از آن پس نام مستعار یک آقازاده پرنفوذ ایرانی می‌شود که این فرد مشاور وزیر نفت ایران بوده و خانواده وی نیز قدرت و نفوذ زیادی در تجارت نفت و گاز دارد». او سپس اقرار کرد برای حضور در بازار پارس جنوبی، به یک شرکت ایرانی رشوه داده و مقرر شده بود تا 10 سال مبلغ 15 میلیون دلار به این شرکت حق‌الزحمه پرداخت کند. استعفای رئیس هیات مدیره این شرکت نفتی نروژی و نیز مجازات این شرکت در نروژ و آمریکا باعث شد موضوع به صورت ویژه در ایران مطرح شود. اعتراف شرکت نروژی به پرداخت رشوه و مجازات این شرکت در دادگاه‌های این کشور و آمریکا یک موضوع را مسجل کرده بود و آن پرداخت رشوه بود. پول کثیفی که برای ورود به بازار پرسود انرژی ایران پرداخت شد و در این ماجرا نام یک آقازاده پرنفوذ با نام مستعار «جونیور» نیز مطرح شد! اگرچه رئیس هیات مدیره این شرکت نروژی به پرداخت رشوه اعتراف کرد و دادگاه این کشور این شرکت را مجازات کرد اما در ایران ماجرا به محاکم قضایی منتهی نشد! موضوع این پرونده نفتی بارها و بارها در رسانه‌ها مطرح شد تا اینکه بالاخره دادگاه برگزار شد.
اختلاس بهینه!
اما یکی دیگر از اتهامات، مربوط به ماجرای اختلاسی است که در یک سازمان وابسته به وزارت نفت صورت گرفت. براساس اسناد منتشر شده مبلغ 8 میلیارد تومان در آن زمان (اواخر دوران اصلاحات) در این سازمان اختلاس شد. چندین نفر از مدیران و کارمندان این سازمان به دلیل اثبات اختلاس و ارتشا دستگیر و محاکمه شدند. سال 1389 مجتمع قضایی امور اقتصادی اطلاعاتی در این‌باره منتشر کرد. براساس این اطلاعات، موضوع این اختلاس نخستین بار توسط ادره کل حقوقی و قضایی معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات مطرح و در دستورکار مجتمع قضایی امور اقتصادی قرار گرفت. پس از پیگیری‌های قضایی، اختلاس اثبات و 7 نفر در جریان این پرونده مجازات شدند. اکنون با تشکیل دادگاه «م-ه» که رئیس این سازمان بود، این اتهام نیز به صورت ویژه مطرح شد. برخی اتهامات مانند تبانی نیز درباره دوران ریاست «م-ه» در این سازمان نفتی مطرح شده است البته در این میان ماجرای سوءاستفاده‌های انتخاباتی «م-ه» در دوران ریاست بر این سازمان نیز به عنوان یکی دیگر از اتهامات اقتصادی این متهم مطرح است به‌گونه‌ای که در جریان اعترافات برخی افراد بسیار نزدیک به «م-ه»، وی در دوران ریاست بر این سازمان پرسود نفتی، از امکانات این سازمان به سود ستاد انتخاباتی «الف- ه» در سال 84 استفاده می‌کرد. حتی برخی از این افراد صراحتا گفته‌اند مبالغ هنگفتی به ستاد «الف- ه» نیز تزریق شد. به عبارتی افراد زیادی هستند که صراحتا گفته‌اند از طریق این سازمان نیز پول‌های کثیف به انتخابات سال 84 تزریق شده است!
قدرت نامشروع!
قطعا درباره متهم «م-ه» و ابهاماتی که درباره اقدامات او مطرح است، می‌توان هزاران صفحه نوشت. اتهامات بسیار زیادی علیه وی مطرح است. همانگونه که گفته شد مهم‌ترین اتهاماتی که درباره او مطرح است مربوط به فعالیت‌های اقتصادی اوست. در واقع این اتهامات اقتصادی «م-ه» است که توجه مردم را به خود جلب کرده است اما در این میان یک نکته قابل تامل نیز وجود دارد و آن این است که «م-ه» یک عنصر کلیدی انتخاباتی نیز هست. یعنی در کنار اینکه این فرد تمرکز خود را بر کاسبی قرار داده بود اما به واسطه دامنه پرنفوذ سیاسی که داشت، همواره نقش یک حامی را نیز در انتخابات‌های مختلف ایفا می‌کرد. حضور همزمان «م-ه» در فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی و نظر به اینکه این فرد حداقل اکنون در چند فقره از این فعالیت‌ها مجرم شناخته شده، یک واقعیت تلخ را نشان می‌دهد و آن پول‌های کثیف و نامشروعی است که در موعد انتخابات صرف فعالیت‌های انتخاباتی برخی افراد و جریان‌ها می‌شد. در واقع در جریان محاکمه «م-ه» می‌توان برخی و تنها برخی از مجاری و مبادی تزریق پول کثیف به فضای سیاسی و انتخاباتی کشور را شناخت. نه‌تنها در جریان محاکمه «م-ه» بلکه طی سال‌های گذشته که برخی دوستان فاسد این فرد درباره عملیات‌های فساد خود اعترافاتی داشته‌اند؛ واقعیات تکان‌دهنده‌ای درباره سازوکارهای انتخاباتی برخی افراد و جناح‌ها مشخص شده است. افرادی که با پول حرام به دنبال کسب قدرت بوده و هستند و حیرت‌انگیز آنک


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۰۵
امیر مهدوی

تقدیم به مردم شهیدپرور شیراز

ن والقلم که قصه، قصه خرابات است. ابتدا باید در آب «رکن‌آباد» شست‌وشویی کرد و آنگاه از «دروازه قرآن» رد شد. شهری که نام دروازه‌اش قرآن باشد، باید هم «حافظ» داشته باشد تا کلام‌الله را با چهارده روایت از بر بخواند. عشق است حافظه حافظ. رندی که خوب بلد بود چگونه دست حرف، دست کلمه، دست مصرع، دست بیت، دست غزل را بگیرد و ببرد پابوس «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور/کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور/ این دل غم‌دیده حالش به شود دل بد مکن/ وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور/ دور گردون گرد و روزی بر مراد ما نرفت/ دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور».
محافظ مفهوم انتظار به حضرت حافظ می‌گویند. غزل او غزالی بود که جز دنبال یار نگشت. حقا که دیوانه‌کننده است دیوان حافظ. دلم «شیراز» می‌خواهد تا در چند محله آن طرف‌تر از «حافظیه» به صاحب فیروزه‌ای‌ترین گنبد این سرزمین بگویم: «السلام علیک یا احمدبن موسی». اگر حافظ، برادر بزرگ‌تر شعراست، «شاهچراغ» دوران خوش کودکی نیز برادر بزرگ‌تر امام رضا علیه‌السلام است. راستی! چه رازی نهفته است در شیراز؟ ای شهر خراباتی‌ها! باید هم حافظ، سنگ تو را به سینه بزند؛ «خوشا شیراز و وصف بی‌مثالش». «سعدیه»، «باغ ارم»، «ارگ»، «دار‌الرحمه»، «بازار وکیل» و... اصلا همین حوض حیاط حضرت احمدبن‌موسی علیه‌السلام، مساحت همه خاطرات بچگی‌های من است، با آن ماهی قرمزهای کوچک که تا بوی بهار می‌شنیدند، بازیگوش‌تر می‌شدند. دلم شیراز می‌خواهد، شیراز و دو رکعت نماز... به یاد خم ابروی یار، الا ای یوسف گمگشته جناب حافظ! داغ فراق تو بد کرده حال بشریت را! اینک حتی فریاد محراب هم بلند است! «شهید محراب» در همین شیراز، دیوان را که می‌گشود، ایوان ظهور تو را اندیشه می‌کرد؛ «مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید...» الا ای مسیحا نفس! غیبت تو، نظم «بوستان» را بهم ریخته! بی‌تو، بهار زمین، چنگی به دل زمان نمی‌زند! مگر نه آنکه صاحب‌الزمان تویی؟ گیرم که موسم بهار باشد؛ بدون آفتاب، پرستو با چه رویی برگردد؟
در «گلستان» دارالرحمه، بنازم «نثر» آن شهید را که جای جای وصیتنامه‌اش پر از مهدی فاطمه بود. لب هیچ شهیدی بی‌خود به خنده وا نمی‌شود. کاش چشم ما هم، مثل آن شهید شیرازی، شهادت می‌داد به دیدن تو. ای خلاصه خلقت که هم محمدی(ص) و هم علی(ع) و هم نوح(ع) و هم روح! غزل هنوز هم به عشق تو سروده می‌شود و بهار، همانا غزل خداست که فقط گل روی تو را کم دارد! صحبت تو که می‌شود، نه جای استخاره است نه حتی جای استعاره! حافظ هم، همین که به تو می‌رسید، ‌استعاره را کنار می‌گذاشت! واضح‌تر بگویم؛ فراق تو، نظم بوستان بشریت را بهم ریخته! بدون یار، به چه دردی می‌خورد بهار؟ آقا جان! امروز در شیراز، همین صبحی، دختر بچه‌ای، «باغ ارم» را به اشتباه «داغ ارم» نوشت اما معلم، به او نمره 20 داد! از حافظ تا به امروز... تا آن روز که بیایی، داغی بزرگ، زمین و زمان را در بر گرفته که با آمدن بهار، علاج نمی‌شود! بهار شاید به درد برگرداندن پرستوها بخورد اما برای بشریت، بازگشت تو یعنی بهار. حضرت منجی! زمین به اندازه کافی دور خورشید چرخیده... اینک نوبت زمینیان است! دلم شیراز می‌خواهد، دروازه قرآن را... تو را! زمین به اندازه کافی دور خورشید چرخیده... اینک نوبت زمان است! یا صاحب‌الزمان! از روز غیبت به این طرف، باورت می‌شود آدمیت، هیچ بهاری را تجربه نکرده؟ دیگر خودت بخوان که همشهری‌های حافظ چه اشتباهات درستی مرتکب می‌شوند زنگ انشاء!

نویسنده :حسین قدیانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۵۱
امیر مهدوی


فارین پالیسی در گزارشی به تحریم‌های گسترده‌ای که علیه ایران وضع شده پرداخته و نوشته است که اختلاف بر سر این موضوع می‌تواند موجب شکست مذاکرات شود.
نویسنده این مطلب با اشاره به گستره تحریم‌های ضدایرانی، به نقل از «دیوید آلبرایت» فیزیکدان هسته‌ای و رئیس موسسه «علم و امنیت بین‌الملل» نوشته است: من خود را اسیر این ایده که کار تقریبا تمام است نمی‌کنم. در مسئله تحریم‌ها، آنها تقریبا گیر کرده‌اند. چنانچه این توافق حاصل شود برچیدن محدودیت‌های آمریکا علیه ایران که در پی صدور چند حکم پی‌در‌پی روسای جمهوری آمریکا و مصوبات کنگره اعمال شده است یک شبه اتفاق نخواهد افتاد. دلیل آسانی برای تردید درباره موفقیت مذاکرات وجود دارد: فهرستی طولانی از نهادها و آژانس‌های دولتی و بین‌المللی طی سال‌ها به اعمال این تحریم‌ها کمک کرده‌اند و لغو تحریم‌ها مستلزم ایفای نقش همه آنهاست. از سوی دیگر، بسیاری از قانونگذاران هر دو حزب مطرح در آمریکا تمایل چندانی به کاهش تحریم‌ها ندارند.
فارین پالیسی با بیان اینکه کشورهای غربی نمی‌خواهند «چماقی» را که مدعی هستند تاکنون بر اقتصاد ایران اثرگذار بوده، از دست بدهند، نوشته است که آنها در نهایت بخشی از تحریم‌ها را تعلیق می‌کنند. ضمنا ممکن است در توافق،‌ برنامه‌ای برای لغو دائم تحریم‌ها طی دوره‌ای 10 تا 15 ساله تدوین ‌شود.
دولت اوباما احتمالا اکثر تحریم‌های آمریکا را به حال تعلیق درخواهد آورد و دولت‌های بعدی این روند چشم پوشی را در طول مدت اجرای توافقنامه که انتظار می‌رود ده تا پانزده سال به طول انجامد ادامه خواهند داد، اما اینها مستلزم آن است که ایران به تعهدات خود به طرف مقابل پایبند باشد و در پایان توافق لازم است کنگره قانونی را برای برچیدن دائم آنها تصویب کند.
برای مثال، تهران باید امکان بازرسی غیرمنتظره بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را از فعالیت‌های هسته‌ای مورد تایید این کشور فراهم کند و گزارشی مفصل را درباره گام‌هایی که در گذشته در مسیر دستیابی به تجهیزات هسته‌ای برداشته است ارائه دهد.
تحلیلگران و مقامات سابق معتقدند احتمال می‌رود هرگونه توافق طولانی مدت کاهش تحریم‌ها را همراه با سال‌ها نظارت و راستی‌آزمایی به منظور اطمینان از اینکه ایران واقعا به محدودیت‌های توافق شده بر سر برنامه هسته‌ای این کشور پایبند است شامل شود.
چنانچه این موانع برطرف و دستیابی به توافق نزدیک شود، برخی تحریم‌های سازمان ملل به حال تعلیق در خواهد آمد اما بسیاری از دیگر تدابیر سازمان ملل با هدف مهار برنامه هسته‌ای ایران از جمله محدودیت‌ها در بخش تجارت مواد هسته‌ای حساس و نیز محدودیت‌ها بر موشک‌های بالستیک احتمالا به عنوان موضوعی که باید دست کم به مدت یک دهه تحت نظارت شدید باشد باقی خواهد ماند. دیپلمات‌ها اعلام کردند کمیته تحریم‌های سازمان ملل و نیز هیئت کارشناسان ناظر بر اجرای تحریم‌های ایران احتمالا همچنان باقی خواهند ماند. دیوید آلبرایت می‌گوید: آمریکا نیز ممکن است تاکید کند طیف دیگری از تحریم‌ها از جمله تحریم تسلیحاتی متعارف همچنان باقی بماند که ممکن است به لحاظ اقتصادی و سیاسی به ایران لطمه بزند.
الیزابت رزنبرگ مقام وزارت خزانه‌داری آمریکا در امور تحریم‌ها می‌گوید: گمان نمی‌کنم ایران با هرگونه برنامه مرحله‌ای که کاهش قابل توجه و سریع تحریم‌ها را شامل نمی‌شود موافقت کند.
تحلیلگران مسائل بین الملل با توجه به کارنامه سیاست خارجی آمریکا معتقدند که اگر تحریم‌ها در همان گام نخست پس از توافق برچیده نشود، هیچ زمان دیگری در آینده هم برچیده نخواهد شد.
به اعتقاد این کارشناسان، اگر آمریکا در این موضوع دیدگاه خود را به‌طور اساسی متحول نکند توافق نهایی قطعا منتفی است.
 دومین روز مذاکرات هسته‌ای لوزان
روز گذشته (دوشنبه) دومین روز مذاکرات هسته‌ای در شهر لوزان سوئیس برگزار شد. مذاکرات محمدجواد ظریف و جان کری وزرای خارجه ایران و آمریکا به همراه سید عباس عراقچی، وندی شرمن معاونان وزرای خارجه، علی‌اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی، ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا و حسین فریدون نماینده رئیس‌جمهور که از صبح آغاز شده بود پس از 5 ساعت مذاکره، بعدازظهر به پایان رسید.
به گزارش فارس، دقایق پایانی این مذاکرات به گفت‌وگوی دو جانبه ظریف و کری اختصاص یافت.
قرار بود وزرای خارجه 2 کشور یکشنبه‌شب دیدار کنند که به دلیل تأخیر کری در ورود به لوزان و به پیشنهاد طرف ایرانی این دیدار به صبح دوشنبه موکول شد. این هفتمین دیدار وزرای خارجه ایران و آمریکا پس از تمدید هفت ماهه توافقنامه ژنو در سوم آذر ماه سال جاری است.
به گزارش تسنیم به نقل از العالم، محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه در پایان نشست خود با کری گفت: در این نشست درباره موضوع تحریم‌ها، نامه نمایندگان کنگره و راه‌های حل مسائل باقی مانده گفت‌وگو کردیم. یک منبع نزدیک به مذاکرات نیز گفت: در نشست وزیر خارجه ایران و آمریکا پیشرفت حاصل شده است.
همچنین «محمدجواد ظریف» پس از پایان ۵ ساعت مذاکرات هسته‌ای مقامات سیاسی - فنی ایران و آمریکا  در لوزان سوئیس در گفت‌وگو با خبرگزاری صدا و سیما تصریح کرد: لازم است تا روز جمعه با همه طرف‌ها مذاکره کنیم تا اینکه ببینیم در نهایت به چه نتایجی منجر می‌شود.
وی افزود: در برخی موارد به راه حل نزدیک‌تر هستیم و بر همین اساس می‌توان گفت که «راه‌حل‌ها در دسترس هستند، اما همچنان در برخی موارد فاصله داریم».
ظریف در پاسخ به این سوال که آیا در این جلسه برای تحریم‌ها چشم‌اندازی لحاظ شد، گفت: درباره همه مسائل چشم‌اندازی وجود دارد.
رئیس دستگاه دیپلماسی با بیان اینکه اختلافات باقی‌مانده میان طرف‌های مذاکره‌کننده بحث اصلی مذاکرات امروز بود و در جلسه درباره موضوعات بسیاری از تحریم‌ها گرفته تا نامه اعضای کنگره بحث و گفت‌وگو شد، خاطرنشان کرد: اگرچه ما نامه کنگره را یک حرکت سیاسی می‌دانیم اما لازم است که موضع‌گیری دولت آمریکا در باره نامه نیز برای ما مشخص شود.
عراقچی: بحث‌ها عمل‌گرا
 و اجرایی است
در همین حال، سیدعباس عراقچی پس از  پایان نشست دوجانبه میان ایران و آمریکا در لوزان  سوئیس در  گفت‌وگو با خبرگزاری صداو‌سیما با بیان اینکه نشست فوق در مجموع راضی‌کننده بود گفت: روال کار کاملا مشخص است، باید در  همه موارد راه‌حل‌هایی پیدا  و بعد همه راه‌حل‌ها با جزئیات کامل مکتوب شود. در این صورت است که می‌توان گفت به توافق نزدیک شدیم. عضو ارشد هیئت مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران تاکید کرد: در نشست امروز  بیشتر بحث‌ها عمل‌گرا و اجرایی بود و با این روند شاید بتوان به راه‌حل‌ها نزدیک شد.
معاون وزیر خارجه در پاسخ به این سوال که شما درباره غربی‌ها که درباره یادداشت مشترک یا تفاهم سیاسی لفظی  تا پایان ۳۱مارس صحبت می‌کنند، چه نظری دارید، تصریح کرد: این عبارت هیچ اهمیتی ندارد. تنها هدف کم کردن اختلافات  و رسیدن به راه حل است.
وی تاکید کرد: تا قبل از این هدف، هیچ تاریخی نداریم و برای ما قابل پذیرش نیست.
عضو ارشد تیم هسته‌ای ایران افزود: هم در بحث فنی و هم در بخش سیاسی، شکاف‌هایی وجود دارد اما مسائل فنی می‌تواند به بحث‌های سیاسی کمک‌کننده باشد و در نهایت این تصمیم‌گیری‌های سیاسی است که به رسیدن به توافق نهایی کمک می‌کند.
عراقچی با بیان اینکه همه هیئت‌ها در این دوره تا روز جمعه وقت خواهند گذاشت، تصریح کرد: وزیران خارجه ایران و آمریکا تا روز جمعه در لوزان هستند و امیدوارم راه‌حل‌ها  در همین چند روز  برای کم کردن فاصله‌ها راهگشا باشند.
 مسائل فنی و تحریم ها؛ موضوعات اصلی مذاکره
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران نیز مذاکرات هسته‌ای لوزان را رو به جلو توصیف کرد.
دکتر «علی‌اکبر صالحی» پس از پایان جلسه دوجانبه ایران و آمریکا در مصاحبه با خبرگزاری صدا و سیما با تاکید بر اینکه جلسات همواره بخش‌های فنی و سیاسی دارد، گفت: احساس می‌کنم هر بار که در این جلسات شرکت می‌کنیم مقداری توانسته‌ایم به جلو برویم که همین به‌نوبه خود نشانه مثبتی است.
صالحی با تاکید بر اینکه همچنان مطالبی وجود دارد که دو طرف به نقطه مشترکی برسند، تصریح کرد: در جلسه با تیم آمریکایی، مسائل فنی و تحریم‌ها میان دو طرف مطرح شد و در تلاش هستیم تا در این چند روز  به یک جمع‌بندی عمومی برسیم.
دوره برچیدن غنی‌سازی در ایران به سر آمده
«ویلیام برنز» که تا چند ماه قبل قائم‌مقام وزارت خارجه آمریکا بود، می‌گوید؛ دیگر نمی‌توان امیدوار به برچیدن و یا بمباران غنی‌سازی در ایران بود، چرا که تهران دانش و فناوری این کار را به دست آورده است.
همچنین «فیلیپ هاموند» وزیر خارجه انگلیس گفت: طرفین مذاکرات هسته‌ای، نسبت به گذشته به توافق نزدیک‌تر شده‌اند، اما هنوز راه زیادی تا رسیدن به راهکار جامع باقی‌مانده است.
«فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با بیان اینکه مذاکرات هسته‌ای با ایران وارد مرحله سرنوشت‌سازی شده است، گفت: طرفین تلاش می‌کنند در ۲ هفته آینده به زمینه مشترکی برای حصول یک «توافق خوب»
دست یابند.


منبع : سایت نخبه313

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۳۵
امیر مهدوی

سرباز عراقی گفت : مرا حلال کن.

 

در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد.

روزی  جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»!

یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».

آن بعثی گفت: «او اذان گفت».

برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم».

مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو».

برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.

وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».

به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید.

آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود.

ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌کردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد».

می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار می‌کنم که مثل فرزندتان آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم».

سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار می‌کنم. این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.

 دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است.

در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. او از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام.

اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام.

او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (س) که آب را از دستش بگیرم.

عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا(س) قسم نمی‌خوردند. تا نام مبارکت حضرت فاطمه(س) را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: «بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند».

همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم. او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم.

گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا(س)  شرمنده کردی. الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور گرنه همه شما را نفرین خواهم کرد.

مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی

برگرفته از کتاب حماسه‌های ناگفته ـ صفحه90 -88

 نویسنده : سید حبیب حبیب پور

منبع تاماه راهی نیست

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۳۵
امیر مهدوی

روزهای پایانی هرسال، روزهای محاسبه عملکرد یکساله و برنامه‌ریزی برای سال آینده است. این سنت درست و پسندیده، هم در افراد عادی جامعه جریان دارد و هم در رجال سیاسی و تصمیم‌گیران کشور. طبیعتا وقتی یک شخص معمولی، که رفتارش تنها بر جمع خاص و محدودی اثر می‌گذارد، در چنین ایامی به محاسبه گذشته و برنامه‌ریزی آینده‌اش می‌پردازد، ضرورتا یک مقام تصمیم‌ساز که آحاد جامعه از برنامه‌ها و رفتارهای او متاثر می‌شوند، باید بیشتر و بیشتر به این مهم بپردازد  و در خلوت خود به این  فکر کند که آنچه با مردم کردم درست بود؟ آیا بهترین تصمیمات را گرفتم؟ می‌توانستم بهتر از این باشم؟ و بالاخره برای سال آینده چه می‌خواهم بکنم؟ اینها و سوالاتی مشابه، باید دغدغه دائمی ذهن یک مسئول باشد و علی‌الدوام مانند نفس لوامه، او را نسبت به آنچه از مسئولیت خود به انجام رسانده و آنچه بر زمین مانده هشدار بدهد.
اما با گسترده‌تر شدن دسترسی به شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، برخی از رجال سیاسی ترجیح می‌دهند به جای اندیشه کردن در خلوت و تنهایی، مردم را مستقیما به داوری اعمالشان دعوت کنند و از آنها کارنامه سال قبل و برنامه سال بعد را بگیرند. به عنوان نمونه، چند روزی است که یکی از مشاوران محترم رئیس‌جمهور، از مردم برای پیام نوروزی جناب روحانی نظرخواهی کرده است. پاسخ مردم در آن شبکه اجتماعی، گویای بسیاری از مطالبات، گلایه‌ها و انتظاراتی است که از دولت وشخص رئیس‌جمهور دارند و می‌تواند نمایه کوچکی از وضعیت کنونی اقتصادی باشد. در آنجا اکثر مشارکت‌کنندگان در بحث، به زبان‌های مختلف نارضایتی خود را از عدم تحقق وعده‌های دولت وتمرکز بیش از حد و بی‌ثمر بر روی مذاکرات هسته‌ای و بی‌توجهی به ظرفیت‌های داخلی –و البته تند زبانی دولت با منتقدان- ابراز کرده‌اند. اگر کسی واقعا قصد داشته باشد از نظرات مردم استفاده کند و این حرکات را برای اقدامات نمایشی و نمادین در نظر نداشته باشد، حداقل پرسشی که باید ذهنش را به خود مشغول کند این خواهد بود که  چرا علیرغم تلاش دولتمردان، گشایش چشمگیر وعده داده شده در وضع معیشتی مردم حاصل نشد و برعکس انتظارات مردم تشدید شده است؟ پاسخ این سوال از آن رو اهمیت دارد که هم به نوعی عملکرد یکسال گذشته دولت را مرور می‌کند و هم به آنها برای برنامه‌ریزی سال آتی و پرهیز از تکرار خطاهای پیشین مدد می‌رساند.
صادقانه و بی‌هیچ تعارفی باید گفت با آنکه اقتصاد مقاومتی، مهمترین راهبرد سال جاری و در یک نگاه وسیع‌تر همه سال‌هاست، کم‌فروغ‌ترین رویکرد دولت و مجلس، همین موضوع بوده است و در مقابل تب تند «گشایش اقتصادی در صورت حصول توافق با غرب» خطی بود که روز به روز در قول و فعل مسئولان تراز اول دولت پررنگ و پررنگ‌تر شد و عملا کار به جایی رسید که این رویای خام - که روزگاری خاصیت جلب رای، تهییج افکار عمومی و انحراف اذهان از ضعف‌های مدیریتی را داشت- برای برخی مدیران هم به باوری قطعی تبدیل شد و آنها هم به این باور رسیدند که با توافق، همه‌چیز حل خواهد شد! بی‌هیچ تردیدی دامن زدن به این باور غلط در سالی که گذشت، یکی از خطاهای بزرگ و راهبردی دولتمردان بود که لازم است برای جبران آن کاری کنند و اجازه ندهند توهم و سراب، بیش از این بر حقیقت و واقعیت غالب شود. در اینجا ممکن است برخی خرده بگیرند اکنون که ما در آخرین مراحل مذاکره هستیم، بیان این سخنان چه معنایی دارد و چرا از اینکه گشایشی در کار مردم حاصل شود جلوگیری می‌کنید!؟ اما باید گفت این سخن نه از روی تعارض با دولت و سربازان میهن در جبهه دیپلماسی، که برعکس از سر شفقت و دلسوزی برای دولتی است که با شعار تدبیر و امید به مردم به سر کار آمد و مردم به آن امید بستند. افزون برآن، این سخن نه تنها حرف ما که تصریح بسیاری از کارشناسان اقتصادی بسیار نزدیک به دولت است و انصاف حکم می‌کند صرفنظر از گرایش سیاسی افراد به سخن حق آنها  توجه شود. به این نمونه‌ها توجه کنید:
چند روز قبل از دکترمسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور پرسیده شد: «در فضای عمومی این‌طور مطرح می‌شود که در صورت توافق هسته‌ای، شکوفایی در راه است. این گزاره را تا چه حدی درست می‌دانید؟» طبیعتا و با یادآوری جمله کلیدی و فراموش نا شدنی رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد و چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد، می‌توان حدس زد که پاسخ مشاور وی چه خواهد بود! اما پیش‌بینی ما درست نیست! نیلی با صراحت این خیال و رویا را نفی می‌کند و می‌گوید: «لغو تحریم‌ها هر چند امکاناتی را برای ما فراهم می‌کند اما معجزه نمی‌کند. شاید شکاف بزرگی میان آنچه انتظارات عمومی از اثر لغو تحریم‌ها تلقی می‌کند با آنچه واقعیت دارد، وجود داشته باشد. اگر این شکاف را درست مدیریت نکنیم، ممکن است شرایط، بدتر از شرایط فعلی که در تحریم هستیم، بشود. یعنی شکل‌گیری انتظارات فراتر از واقعیت برای شرایط پس از توافق این خطر را دارد که در صورت مواجهه با واقعیت، اعتماد عمومی خدشه‌دار شود... در حال حاضر نه تنها در میان عامه مردم که حتی برخی مدیران نیز تصور می‌کنند با توافق هسته‌ای، همه مسائل کشور حل می‌شود، در حالی که این موضوع صحت ندارد. دچار خوش‌بینی کاذب شدن ممکن است ظرفیت تحمل جامعه را سرریز کند... این موضوع می‌تواند بسیار خطرناک باشد...»
بار دیگر این جملات را مرور کنید، مشاور رئیس‌جمهور نگران چه خطری است!؟ او به درستی معتقد است تکرار پر طنین توهم بزرگ «گشایش اقتصادی پس از توافق باغرب» می‌تواند به از دست رفتن بالاترین سرمایه دولت یعنی «اعتماد عمومی» منجر شود. سرمایه گرانبهایی که بارها و بارها در همین ستون نسبت به مخدوش شدن آن هشدار داده شد اما در اثر بی‌توجهی به آن، شاهد کاهش نگران‌کننده اعتماد به دولت در نظرسنجی موسسات معتبر داخلی و خارجی هستیم.
یک نمونه دیگر از این دست اظهارات کارشناسانه را می‌توانیم از زبان دکتر راغفر بشنویم. وی ضمن تصریح براین واقعیت تلخ که دولت هنوز برنامه اقتصادی روشنی ندارد، می‌گوید: «سیاست‌های دولت در مورد اقتصاد، انفعالی است یک امیدواری به توافق وجود دارد اما این نکته در نظر گرفته نمی‌شود که اگر توافق هسته‌ای هم انجام شود،مشکلی حل نمی‌شود... من بعید می‌دانم دولت برای این موضوع برنامه‌ای داشته باشد هر وقت درآمد دولت بالاتر رفته گروه‌های ذینفع پر قدرت به وجود آمده‌اند و کار برای تخصیص‌های بعدی سخت‌تر شده است».
این اظهارات و نمونه‌های فراوان  مشابه آن، آشکارا درباره یک باور غلط و خطرناک و یک انتظار عمومی در عرصه اقتصاد که حاصل القائات غلط برخی از  مسئولان محترم است حکایت می‌کند و نسبت به استمرار این باور ناصواب در جامعه هشدار می‌دهد. اکنون  این پرسش مطرح است که آیا این هشدار‌ها به گوش مسئولان  نرسیده است؟ و آیا آنها خبر ندارند که این سراب، بر بخش‌های زیادی از جامعه تاثیر گذاشته است؟! به یقین آنها هم از این موضوع خبر دارند و این نگرانی به آنها هم متتقل شده است اما چرا برای رفع آن و واقعی کردن فضای اقتصادی جامعه کاری نمی‌کنند؟ آیا بهتر نیست افرادی مثل مشاور رئیس‌جمهور محترم به جای اجرای حرکات نمایشی در شبکه‌های اجتماعی - که روزگاری پوپولیستی نامیده می‌شد و به سخت‌ترین شکل ممکن مورد حمله قرار می‌گرفت – به مردم صمیمانه و صادقانه دراین‌باره سخن بگویند؟
واقعیت این است که بیان این حقیقت نیازمند شجاعتی مثال‌زدنی است  و از عهده هرکسی برنمی‌آید. یعنی باید کسانی که روزگاری وعده گشایش اقتصادی در اثر همراهی با کدخدا داده بودند، صمیمانه و صادقانه به مردم بگویند آنچه در این‌ باره گفتند، اشتباه بوده و چنین چیزی رخ نخوهد داد. آزمون یکسال و نیم اخیر بر همگان روشن کرد که برای ما از آن‌سوی آب‌ها فرجی حاصل نمی‌شود و باید خودمان فکری به حال خودمان بکنیم. گفتن همین چند جمله شجاعتی تاریخی می‌خواهد. چرا که ممکن است تصور کنند این سخنان به دلخوری مردم و حرف‌های دیگر منجر شود. اما مردم نشان داده‌اند کسانی که با آنها صادق و صریح هستند، بیشتر دوست دارند و اگر کسی صادقانه در‌این‌باره با آنها سخن بگوید  و حقیقت را بیان کند، از او می‌پذیرند. حتی اگر این کار در بدو امر به دل‌خوری منجر شود بهتر از ریزش اعتماد عمومی و از دست رفتن اصلی‌ترین سرمایه اجتماعی دولت است. اما متأسفانه برخی مشاوران دلسوز و حاذقی که باید این حرف‌ها را مشفقانه به دولتمردان بگویند، به سرگرمی و گردش در شبکه‌های اجتماعی و ژست رابطه مستقیم با مردم مشغولند!

حسین شمسیان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۱۱
امیر مهدوی