نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۹ مطلب با موضوع «امام خمینی» ثبت شده است



مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را کی محاکمه کرد؟ یک معمّم زنجانی؛ یک ملّای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد؛ وقتی معمّم، ملّا؛ مهذّب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. در بعض روایات هست که در جهنم، بعضی‌ها - اهل جهنم - از تَعفُّن بعض روحانیین در عذاب هستند، و دنیا هم از تعفُّن بعضی از اینها در عذاب است.
صحیفه امام؛ ج13؛ ص420 | جماران؛ 27 آذر 1359

«خدای متعال می‌داند که من نسبت به آخوندهای فاسد آن‌قدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترم‌تر است از آخوند فاسد [...] آن‌قدر صدمه‌ای که اسلام از یک آخوند فاسد می‌خورد از محمدرضا نمی خورد. در روایات هست که آخوند فاسد و ملای فاسد در جهنم از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعض از آخوندهای فاسد، دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمی‌کنیم. ما طرفداری از اسلام می‌کنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید. پیش هرکس باشد معظم است.»

(صحیفه نور، ج10‌، ص 280-279).


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۳
امیر مهدوی

قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خودکه راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می‌دهد          ،
و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه‌های مغضوب دیکتاتورها؛ خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که بر ستم و ظلم خویش اصرار می‌نمایند سلب خواهد کرد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۴
امیر مهدوی

رمزگشایی از پیام رهبر معظم انقلاب پس از تشییع شهدای غواص

نویسنده: سید کمیل باقرزاده

در طول دو سال و نیم اخیر و همزمان با انجام مذاکرات هسته ای در دولت یازدهم، تلاشهای بسیاری برای شبیه سازی شرایط کشور با شرایط روزهای پایان دفاع مقدس و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. تعبیر "جام زهر" برای پذیرش قطعنامه توسط امام راحل حاکی از عدم رضایت اوّلی و قلبی ایشان برای قبول قطعنامه و تأکید بر استمرار جنگ بود. اما شرایط سخت و پیچیده پایان جنگ قبول قطعنامه را بر نظام و امام تحمیل کرد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۹:۳۶
امیر مهدوی

یک نشریه زنجیره‌ای تلاش کرد ضمن مصاحبه با سیدمحمود دعایی و القای برخی کلمات به وی، نامه امام به محتشمی‌پور (وزیر کشور وقت) را نوشته حاج سیداحمد خمینی(ره) جا بزند و ضمنا چنین القا کند که حاج سیداحمدآقا از نهضتی‌ها دلجویی و عذرخواهی کرده است!!

آیا آقاسیدحسن  و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام موضع می‌گیرند؟[اگر موضع نگیرند جفا به امام وحاج سید احمد رحمت الله علیهما است]

وزنامه زنجیره‌ای شرق مصاحبه سیدمحمود دعایی را با هفته‌نامه صدا در تیتر اول خود منتشر کرد. این مصاحبه البته ضمن ترور شخصیت سیداحمد خمینی،‌ تحت عنوان «حسن خمینی آینده‌‌ای درخشان دارد» منتشر شده است. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۰
امیر مهدوی

 قائم‌مقام مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) می‌گوید: معتقدیم که در انتشار خاطرات مربوط به امام نیز طبق قانون «نحوه حفظ آثار و یاد حضرت امام» باید از مؤسسه مجوز بگیرند.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، بنا به توصیه‌ها و هشدارهای راهبردی مقام معظم رهبری درباره لزوم مقابله با تحریف امام(ره)، از حمید انصاری قائم مقام مؤسسه تنظیم نشر و حفظ آثار امام خمینی(ره) برای مصاحبه تفصیلی دعوت کردیم که ایشان نیز پذیرفتند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۶
امیر مهدوی

Image result for ‫امام (ره)درحال نوشتن‬‎

شاهد توحیدی: 
هدف از نگارش این مقال، نه تنقید از آقای منتظری است و نه حتی گزارش یک رویداد. این مسوده نمایان ساختن جلوه‌ای از خردمندی و قاطعیت امام‌خمینی در مقام رهبری نظام را می‌جوید. عیان کردن مآل‌اندیشی و حق‌مداری رهبری که جز به رضای خدا و اعزاز و اکرام نام و راه او نیندیشید و خداوند نیز بارقه‌ای از عزت خویش را به وی ارزانی داشت که «ولله العزه ولرسوله ولمومنین.» یاد و نامش بلند باد

یک:

روزهای تعطیلات نوروزی، یادآور رخدادی مهم در تاریخ انقلاب هستند که به دلیل خموشی رسانه‌ها در این روز یا پاره‌ای مصلحت‌اندیشی‌ها، به محاق غفلت یا تغافل می‌رود. اگر به دقت بر رویدادهای سال‌های اخیر و حتی بر آنچه هم‌اینک در لایه‌های زیرین و نامرئی سیاست در ایران در جریان است بنگریم، آثار مصلحت‌سنجی تاریخی و ماندگار امام خمینی(قده) در ششم فروردین ماه 1368 را بهتر درک خواهیم کرد. به واقع فتنه سال1388و نقش فعال آقای منتظری و باند مهدی‌هاشمی معدوم در آن، نمایانگر صحت دیدگاه امام در ضرورت انتشار سریع نامه 1/6 بود و اظهار اینکه در سالیان بعد، از عدم انتشار این نامه پشیمان خواهید شد! به هرروی، امروز 26 سال از این رخداد تاریخی سپری گشته و گذر زمان و اقدامات تخریبی آقای منتظری و اطرافیان او، نشان داده است که نگاه نافذ امام در آن روزگار، تا چه حد ناظر به آینده این فرد و اطرافیان وی و لحن این نامه نیز معطوف به کارکرد تخریبی ایشان در سالیان آینده بوده است.

نامه 1/6 در دو دهه اخیر، بحث‌های فراوانی برانگیخته است. عده‌ای آن را منسوخ و نامه1/8 را دیدگاه واقعی امام قلمداد کرده‌اند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. عده‌ای نیز این نامه را در بردارنده واپسین و البته واقعی‌ترین تحلیل ایشان درباره خصال و کارکرد آقای منتظری می‌دانند که در آن دوران به واسطه برخی مصلحت‌سنجی‌های ناموجه مجال نشر نیافته است. به باور راقم، در داوری پیرامون این نامه تاریخی و پیش‌بینی‌های صورت گرفته در آن، هیچ چیز بهتر از مرور دقیق آن نیست:

                                                                          بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

جناب آقای منتظری

با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مسئله مهدی‌هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی‌هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد‌الله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید - که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند- با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید: 1 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی‌هاشمی و لیبرال‌ها نریزد. 2 - از آنجا‌که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. 3 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. 4 - نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان – روحی‌له‌الفدا- و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست‌جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ‌های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند، نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. والسلام.

یک‌شنبه، 6 / 1 / 68

روح‌الله الموسوی الخمینی»

نامه بی‌نیاز از تحلیل و به اندازه کافی گویاست. پیش‌بینی‌های مندرج درآن به ویژه آنکه: «شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند» ابعاد واقع‌بینی نویسنده را نمایان می‌سازد.

دو:

مسئولان تراز اول نظام از جمله اکبر‌هاشمی‌رفسنجانی، انتشار این نامه را آن هم با لحن تندی که دارد، از اخبار ساعت 2 بعدازظهر به صلاح نمی‌دانند. آنان از اساس در جریان نگارش این نامه توسط امام نبوده‌اند. آنها با اصرار فراوان سعی در متقاعد کردن رهبر انقلاب به این راهکار دارند که «عزل» ظاهر «استعفا» پیدا کند، چراکه فضای اجتماعی در جریان عمق اختلافات امام با آقای منتظری نیست و انتشار چنین نامه‌ای می‌تواند آن را با شوک و بهت مواجه کند. آقای منتظری می‌پذیرد که در پاسخ نامه 6/1، استعفانامه‌ای ملایم بنگارد و ماجرا بدین شکل در افکار عمومی بازتاب یابد. او در صدر نامه خود آورده است: «‌مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد»، چیزی که بعدها توسط خود وی و اطرافیانش انکار شد و اساساً نامه 6/1 جعلی و ساخته و پرداخته فرزند امام قلمداد گشت. استعفا‌نامه آقای منتظری بدین قرار در رسانه‌ها انتشار یافت:

                                                                         بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

محضر مبارک آیت‌الله العظمى امام‌خمینى (مدظله‌العالى)

پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنمایی‌هاى حضرتعالى به عرض مى‌رساند، مطمئن باشید همانطور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالى و در مسیر اسلام و انقلاب بوده‌ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرتعالى مى‌دانم، زیرا بقا و ثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت از مقام معظم رهبرى است. براى هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تا‌کنون در سایه رهبرى و ارشادات حضرتعالى از خطرات مهمى گذشته و دشمنان زیادى همچون منافقین کوردل که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیت‌هاى عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من(1) آغشته است و سایر جناح‌هاى مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرال‌مآب‌هاى کج‌فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمردانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنى است؟ و اگر بلندگوهاى آنان و رادیوهاى بیگانه خیال مى‌کنند با جوسازی‌ها و نشر اکاذیب و شایعه‌پراکنی‌ها به نام اینجانب مى‌توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگى ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند. و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبرى، خود من از اول جداً مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینى بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگى خود را صریحاً اعلام مى‌کنم و از حضرتعالى تقاضا مى‌کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیت‌هاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعف‌هایى که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان‌شاءالله با رهبری‌هاى حضرتعالى مرتفع گردد و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه‌مند تقاضا مى‌کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کارى انجام دهند یا کلمه‌اى بر زبان جارى نمایند، زیرا مقام‌معظم رهبرى و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمى‌خواهند. امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمایی‌هاى ارزنده خود بهره‌مند و از دعاى خیر فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

7 / 1 / 68

حسینعلى منتظرى»

سه:

در دو دهه اخیر، بسیاری از اطرافیان بریده امام و اصحاب ِ سابق جماران درصدد برآمده‌اند تا نامه 1/8 را ناسخ نامه 1/6 قلمداد کنند. راقم این سطور بر این باور است که به راحتی می‌توان زنهارهای 1/6 را از مکتوب 1/8 دریافت. اتفاقاً جمله‌ای که برخی در آن بازیابی منزلت آقای منتظری پس از عزل را می‌جستند، همان جمله‌ای است که درآن هشداری آشکار نهفته است. این جماعت نامه را از این بخش آن می‌خوانند که «شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند». درحالی که جمله از اینجا آغاز می‌شود که «من صلاح شما و انقلاب را در این مى‌بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند». نامه 8/1 ترجمانی از نامه 6/1 است که لحن آن اندکی تلطیف گشته است:

                                                                                 بسم‌الله‌‌الرحمن‌الرحیم

جناب حجت‌الاسلام و‌المسلمین آقاى منتظرى (‌دامت افاضاته)

با سلام و آرزوى موفقیت براى شما، همانطور که نوشته‌اید رهبرى نظام جمهورى اسلامى کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیرى است که تحملى بیش از طاقت شما مى‌خواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه هر دو مثل هم فکر مى‌کردیم. ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من هم نمى‌خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت کنم. از اینکه عدم آمادگى خود را براى پست قائم مقامى رهبرى اعلام کرده‌اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مى‌نمایم. همه مى‌دانند که شما حاصل عمر من بوده‌اید و من به شما شدیداً علاقه‌مندم. براى اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت مى‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت‌و‌آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى خود را جا مى‌زنند، جداً جلوگیرى کنید. من این تذکر را در قضیه مهدى‌هاشمى هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این مى‌بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغ‌هاى رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب مى‌شناسند و حیله‌هاى دشمن را هم خوب درک کرده‌اند که با نسبت هر چیزى به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان مى‌دهند. طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‌ها و رادیو - تلویزیون، باید براى مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است که مقدم بر هر چیز است و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالى ان‌شاءالله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مى‌بخشید. والسلام علیکم.

8 / 1 /68

روح‌الله‌الموسوی‌الخمینی»

چهار:

متعاقب انتشار این مکاتبه، به دستور امام‌خمینی و ابلاغیه مکتوب میرحسین موسوی، عکس آقای منتظری از همه ادارات و مراکز رسمی نظام برچیده شد. صداوسیما از خواندن اخبار مربوط به وی منع شد. موانع امنیتی اطراف منزل او نیز برچیده شدند. حتی به دستور امام، مجله پاسدار اسلام از درج دروس تفسیر نهج‌البلاغه وی نیز برحذر داشته شد. امام با منتظری، دقیقاً وفق‌نامه 1/6 و کاملاً جدی و قاطع برخورد کرد. در پی رویکرد جدی و قاطع رهبرکبیر انقلاب بود که برای برخی وزرای کابینه میرحسین موسوی و نیز نمایندگان وقت مجلس، درباره کم و کیف برخورد با منتظری ابهاماتی روی داد. پاسخ امام به این عده از این قرار بود:

                                                                          بسم‌الله‌الرحمن‌‌الرحیم


خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و وزرای محترم - دامت افاضاتهم-

با سلام، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی‌دانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه‌ها و پیغام‌ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدینجا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. ازطرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم. ان‌شاءالله خواهران و برادران در آینده تا اندازه‌ای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی‌بردار نیست و در صورت تخطی، هرکس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام‌علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

26/1/68


روح‌الله‌الموسوی‌الخمینی

پنج:

بنیانگذار حکیم و فرزانه انقلاب، در طول 10 سال رهبری نظام اسلامی پس از پیروزی انقلاب، درس‌های فراوانی به کارگزاران نظام در همه ادوار آن به ویژه آنان که در آینده خواهند آمد، آموخت که یکی از آنها شفافیت و صراحت در مواضع و عدم استقرار در ملاحظات و رودربایستی‌های عاطفی است. بی‌تردید، طول و عرض ارتباط عاطفی امام‌خمینی با آقای منتظری، بس بیشتر از وابستگی‌های مسئولان امروز نظام با کسانی است که امروز از تمامی سوابق و لواحق انقلابی خویش تراجع کرده‌اند. اقدام قاطع امام در عزل آقای منتظری باید امروزه برای ایشان درس‌آموز و الهام‌بخش باشد و چنین باد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۶
امیر مهدوی

و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و...

آیا آیت الله که خود مفسر قرآن است می تواند...؟


«این را دلیل عدالت نظام بدانند که امتیازی برای هیچ‌کس قائل نیست و خدا می‌داند که شخصاً برای خود ذره‌ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر بزند مهیای مؤاخذه‌ام» (صحیفه امام، جلد 21 ص282).
داستان محاکمه مهدی هاشمی و محکومیت اولیه وی اگر به عنوان یک عنصر مستقل به رسمیت شناخته می‌شد، از ضریب سیاسی- رسانه‌ای کمتری برخوردار بود اما پیوند نسبی وی با یکی از مؤثرترین شخصیت‌های انقلاب اسلامی باعث شد تا تحلیل‌های متفاوت و متعارضی در عرصه عمومی و بین‌المللی طرح شود. برخی که در کج زاویه جریانات نشسته‌اند و علقه عاطفی به آیت‌الله هاشمی دارند، این حکم را کاملاً سیاسی و در راستای برخورد با پدر دانسته و محتوای پرونده را فرع ماجرا می‌دانند.
طبیعتاً این نگاه ظلم به نظام جمهوری اسلامی و قوه‌قضائیه است چرا که بازی نظام با آبروی یکی از عناصر محوری خود چه نفع و عایداتی می‌تواند داشته باشد؟ و اصولاً این محکومیت چه تأثیری بر صلاحیت‌های سیاسی و حکومتی آیت‌الله هاشمی می‌گذارد؟ قطعاً هیچ تأثیری نخواهد داشت. دسته دوم کسانی هستند که هاشمی پدر را در وقوع جرائم فرزند بی‌تأثیر نمی‌دانند یعنی عدم کنترل، تذکر یا انتصاب در پست‌هایی را که جوهره و صلاحیت برتری می‌طلبیده است، به حساب پدر می‌گذارند و یا جلوگیری پدر از رسیدگی به پرونده را عامل قطوری پرونده و گسترش جرم و تخلفات بعدی می‌دانند. این دسته چه از روی تلخی و چه از روی کینه آسیب دیدن پدر را متوجه خود وی می‌کنند و اینگونه خود را توجیه می‌نمایند.
دسته سومی هستند که توقع دارند نظام با جرائم یا تخلفات مهدی هاشمی با تساهل برخورد نماید. زحمات پدر برای نظام و انقلاب را حجت برای این تساهل و تسامح می‌دانند و اعمال اغماض را نوعی قدردانی و سپاسگزاری از زحمات آیت‌الله هاشمی برای نظام می‌دانند. اما جمله صدر این نوشتار از حضرت امام این حق و امتیاز را به مسئولان نظام نمی‌دهد و آن را آسیب و لطمه به حیثیت نظام جمهوری اسلامی می‌دانند.
دسته چهارمی هستند که برخورد نظام با منسوبین و عناصر محوری خود را دلیل عدالت نظام و موجب تقویت اعتماد عمومی به اجرای عدالت و رفع تبعیض می‌دانند. دسته پنجمی هستند که زمینه تخلفات مهدی هاشمی را به خاطر حضور پدر در قدرت می‌دانند و اصولاً اگر چنین وابستگی و انتسابی وجود نداشت اصلاً جرمی به وقوع نمی‌پیوست، بنابراین اصل وقوع جرم را به هویت و جایگاه سیاسی ارجاع می‌دهند. بنابراین وقوع جرم را در «حوزه قدرت» قلمداد می‌کنند و دسترسی‌ها یا رانت‌‌های احتمالی را از دسترسی‌‌های حوزه قدرت می‌دانند، بنابراین شدت عمل بیشتری در مواجهه با آن را درخواست می‌نمایند تا زمینه کنترل و پیشگیری برای دیگر اصحاب قدرت به وجود آید. اما حقیقت ماجرا را باید طور دیگری دید تا شأن آیت‌الله هاشمی در سطح منازعات جناحی افول نکند. می‌توان گفت آنقدر تقوا در مدیران عالی قضایی وجود دارد که پیوند بین سیاست و حقوق برقرار ننمایند و دوگانه‌‌های احمدی‌نژاد – رحیمی و آیت‌الله هاشمی – مهدی هاشمی را مدنظر قرار ندهند.
اما نکته مهمی که کمتر مورد توجه تحلیلگران قرار می‌گیرد، آورده‌‌های این پرونده و این نتیجه برای آیت‌الله هاشمی است. اگر آیت‌الله هاشمی را جزء لاینفک نظام جمهوری اسلامی بدانیم – که باید بدانیم – این حکم بازی برد – برد برای هاشمی و نظام است.
وقتی دلایل آن را با عینک توده‌های مردم نگاه کنیم قابلیت فهم و درک بیشتری خواهد داشت، اگر محکومیت مهدی هاشمی قطعی و اجرا شود افکار عمومی آن را دلیل عدالت نظام می‌دانند که در صدر این نوشته از قول امام راحل بدان اشاره شد.  یعنی وقتی مردم مشاهده می‌کنند که یکی از استوانه‌‌های نظام با سینه فراخ و روی گشاده به استقبال عدالت می‌رود، خوشحال می‌‌شوند و افتخار می‌کنند که چنین شخصیت‌هایی در نظام وجود دارند که در اجرای عدالت «ذره‌ای حق و مصونیت» برای خود قائل نیستند و این عدم تبعیض هم جایگاه اجتماعی حضرت آیت‌الله را ارتقا می‌دهد و هم به عمق‌بخشی به جایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی منجر خواهد شد. اگر احیاناً مهدی هاشمی تبرئه شود یا تخفیف مجازات دریافت کند، باز به نفع هاشمی است، یعنی مردم می‌پذیرند که فرزند یکی از استوانه‌های انقلاب و ایضاً خانواده وی از سلامت برخوردارند و هاشمی اجازه داد تا این سلامت به اثبات برسد. بنابراین هر دو روی سکه این پرونده نوعی پیروزی برای آیت‌الله هاشمی است.
اگر هاشمی را از دریچه نظام ببینند  این باور به وجود می‌آید که بین ارکان نظام و مردم عادی در اجرای عدالت تفاوتی نیست؛ لذا نتیجه آن هم برد برای نظام است و هم برای هاشمی است. و اگر از زاویه شخصی و خانوادگی نگاه شود باز هم مردم انتساب به نظام و قدرت را دلیل بر تبرئه و تبعیض نمی‌دانند و باز هم برد آن با هاشمی است. نمونه‌های تاریخی نیز وجود دارد که مسئله آن تلخ‌تر از پرونده مهدی هاشمی است اما نه تنها آن پرونده‌ها موجب تقلیل جایگاه اجتماعی – سیاسی پدران نشد، بلکه ارتقای محبوبیت پدران را نیز به همراه داشت. سرنوشت فرزندان آیت‌الله جنتی و محمدی گیلانی و... نه تنها موجب کوچک شدن پدران نشد که حقانیت آنان را در اعتقاد حقیقی به انقلاب اسلامی ارتقا داد.
این الگو و این سرمایه اجتماعی اکنون به عنوان یک آزمایش سرمایه سوز یا سرمایه‌ساز در مقابل چشمان آیت‌الله هاشمی است.

نویسنده : دکتر عبدالله گنجی

در صدر مقاله کمی تصرف شده است وازآقای دکتر نیست

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۹
امیر مهدوی

مردم ما به توفیق الهی، به هدایت الهی، به دستگیری الهی، مردم مؤمنی هستند؛ هم آگاه‌اند، هم مؤمن‌اند، هم حاضر در صحنه‌اند، پایه‌رکاب‌اند در هر جایی که لازم باشد. ماها باید خودمان را اصلاح کنیم. نخبگان و خواص سیاسی بایستی مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همة نخبگان است، خطاب به یک طرفِ خاصی، جناح خاصی نیست. همه باید مراقب باشند. همه بدانند این ملت، یک ملت یکپارچه است. احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کنند، آن یکی بیاید احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کند، اینها راه به جایی نمی‌برد. وقتی شما متحد بودید، وقتی شما همدل بودید، وقتی شما احساس و ابراز اعتماد به کشورتان و نظامتان کردید، آن وقت این وسوسه‌های خنّاسان بین‌المللی، این سیاستمداران ظالم، مداخله‌گر، دور از انسانیت، دیگر اثری نخواهد کرد.(226)

Image result for ‫امام خمینی وامام خامنه ای‬‎


اصلاح الگوی مصرف، یکی از ارکان رفاه و رونق زندگی عمومی
همّت مضاعف و کار مضاعف در استفادة بهینه از منابع موجود کشور و امکاناتى که وجود دارد. از همة آن چیزهایى که می‌تواند براى سازندگى کشور در دورانهاى آینده مورد استفاده قرار بگیرد، یا زندگى عمومى مردم را رفاه و رونق ببخشد، باید حداکثر استفاده بشود؛ یعنى همان چیزى که یکى از ارکانش اصلاح الگوى مصرف است. از آب در کشور استفادة بهینه بشود. ما امروز از آب در کشور استفادة بهینه نمی‌کنیم. سال گذشته که بنده مسئله اصلاح الگوى مصرف را مطرح کردم، پژوهشگران کشورمان تحقیق کردند، به ما اطلاع دادند که اگر آبى که در کشور مصرف می‌شود، ده درصد آن صرفه‌جویى شود، این ده درصد به قدر تمام استفاده‌اى است که امروز براى شُرب خانگى و براى صنعت مورد استفاده قرار می‌گیرد. امروز 90 درصد آب کشور در بخشهاى کشاورزى مصرف می‌شود- مصرف غلط، مصرف اسراف‌آمیز - 10 درصد دیگر براى آب شُرب و براى صنعت و براى مصارف گوناگون به کار می‌رود. یعنى اگر در کار کشاورزى ما 10 درصد صرفه‌جویى کنیم، مقدار مصرف شُرب و صنعت و امثال اینها به دو برابر خواهد رسید؛ این‌قدر مسئله مهم است. مسئله مصرف برق و مصرف حاملهاى انرژى - بنزین، گازوئیل - هم مهم است. این لایحة هدفمند کردن یارانه‌ها که مطرح شده است، ناظر به این مسائل است؛ لایحة بسیار مهمى است.(220)
اصلاح مصرف و پرهیز از اسراف
البته محدودیتهایی هم داریم. من در شیراز اشاره کردم: اگر ما اسراف نکنیم، می‌توانیم نیاز کشور را برآورده کنیم. یکی از چیزهایی که ما در این کشور نتوانستیم بر خودمان فائق بیاییم و اصلاح کنیم، مسئله اسراف است و یکی از موارد اسراف، اسراف در آب است، اتفاقا کشور ما جزوِ مناطقی است که از لحاظ آب آن‌چنان غنی نیست، اما درصورتی‌که اسراف نکنیم و روش کار را آن‌چنان که عاقلانه و درست است، در پیش بگیریم، با همین آب موجود می‌توانیم نیاز کشور را برآورده کنیم. اینها وظایف همة مردم ایران است و دولت اسلامی موظّف است که با ترتیب صحیح و با برنامة درست، از این آمادگی ملت ایران استفاده کند و ان‎شاءالله یکی پس از دیگری مشکلات را برطرف کنند.(221)
اصلاح شبکه‌های آبرسانی
این صرفه‌جویى‌اى که لازم است، از تولید تا مصرف، تا بازیافت، آب را صرفه‌جویى کنیم؛ یعنى از سدهایمان صیانت کنیم، شبکه‌هاى آبرسانى را اصلاح کنیم، آبیارى‌هاى با صرفة در کشاورزى را آموزش بدهیم که چه جورى آبیارى بشود. البته این کارها خوشبختانه در این سالها به میزان زیادى انجام گرفته، اما این کافى نیست، باید توسعه پیدا کند. زمینه‌سازى کنیم براى کاهش مصرف آب خانگى. این‌که گفته می‌شود از کسانى که مصرف زیاد دارند، مالیات بیشترى گرفته شود، یارانة کمترى به آنها داده شود، حرف بسیار معقولى است، حرف خوبى است. آن کسانى که مصرف کمى دارند، از کمکهاى دولتى، از کمکهاى عمومى بهره‌مند شوند. بعضیها هستند به قدرى کم آب مصرف می‌کنند که اگر دولت از آنها پول آب را هم نگیرد، مانعى ندارد. بعضی‌ها ده برابر آنها، بیست برابر آنها آب مصرف می‌کنند؛ خوب، اینها بایستى هزینة بیشترى بدهند.(222)
صرف پول در سرمایه‌گذاری‌ها، از مصادیق اصلاح الگوی مصرف
همّت مضاعف و کار مضاعف در سرمایه‌گذارى، در کارآفرینى. بسیارى از کسانى که سرمایه دارند، پول دارند، درآمدهاى کلانى دارند، نمی‌دانند این درآمدها را چگونه باید صرف کنند. این‌جا هم باز همان اصلاح الگوى مصرف خود را نشان می‌دهد. پول را به جاى سرمایه‌گذارى تولیدى، صرف تجمّلات می‌کنند؛ سفرهاى خارجى بیهوده، بى‌ثمر، پرخرج و احیانا فسادآور، بهانه براى تغییر وسایل خانه، وسایل زندگى؛ این چیزها یک حرکت مُسرفانه است نسبت به ثروت. می‌شود پول را، درآمد را سرمایه‌گذارى کرد. امروز وسایل این کار فراهم است. با فعال شدن بورسهایى که در کشور هست، می‌توان سرمایه‌گذارى کرد. همه می‌توانند آنچه را که دارند، در سرمایه‌گذارى‌ها دخالت بدهند.(223)
نکات تصریحی فصل دهم
الگوی مصرف فعلی غلط است و بایستی اصلاح شود و از اسراف و تبذیر، پرهیز گردد. صرفه‌جویی، خط اصلی در اصلاح الگوی مصرف است و آن درست و بجا مصرف کردن است. باید اموال و امکانات را اثرگذار و کارآمد و ثمربخش مصرف کرد.
اسراف هم لطمة اقتصادی و هم لطمة فرهنگی می‌زند. اصلاح الگوی مصرف یک برنامه دراز مدت است که تمامی مردم و مسئولان، دانشگاهها و حوزه‌های علمیه باید در آن تلاش کنند.تنظیم برنامه‌ها براساس سیاستهای کلان ابلاغ شده، الگوی مصرف را اصلاح می‌کند. برای رسیدن به رفاه و رونق زندگی عمومی بایستی الگوی مصرف را اصلاح و از اسراف پرهیز کرد.
اصلاح شبکه‌های آبرسانی، صرف پول در سرمایه‌گذاریها و کارآفرینی، از جمله اصلاحات در الگوی مصرف‌اند.
فصل یازدهم اصلاحات در حوزة دولت، مسئولان و نخبگان جمهوری اسلامی
اشاره
مسئولان نظام با شناخت ضعفها و اشکالات کار، بیشترین نقش و تأثیر را در اصلاح امور جامعه به عهده دارند. در سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات، این نخبگان و مسئولان حوزه‌های مختلف جامعه هستند که بایستی اصلاحات و جهت درست آن را تشخیص داده و اِعمال کنند.
نخبگان و مسئولان بایستی خود به صلاح رسیده باشند. حداقل در حوزه مسئولیتی که به عهده دارند و آن‌گاه درصدد اصلاح امور مرتبط برآیند. ولیِّ‌فقیه که نظارت عالی بر حرکت جامعه به سوی اهداف عالی انقلاب اسلامی دارد، تذکرهای لازم را به نخبگان و مسئولان، چه بطور خصوصی و چه گاه به صورت عمومی، مطرح می‌کنند. گاه نیز براساس وظایف، اقدامات لازم را انجام می‌دهند. امّا بطور طبیعی و براساس وظایف تعریف شده، این نخبگان و مسئولان دوایر و ادارات و وزارتخانه‌های مختلف هستند که بایستی منشأ اصلاحات انقلابی و اسلامی در حوزة کاری خود باشند.
هر کس هر جا مسئولیت دارد بایستی همّتش اصلاح امور همان مسئولیت باشد. در بین مسئولیتها، بعضی حوزه‌ها مهمترند و باید در اصلاح آنها جدیّت بیشتری داشت؛ مثل وزارت امورخارجه که به پیشانی انقلاب اسلامی است.
برنامه‌های پنج ساله و سند چشم‌انداز بیست سالة نظام، جهت‌گیریهای کلی و مقطعی و مواردی که باید اصلاح شوند و سمت و سوی این اصلاحات را بخوبی نشان می‌دهد. پایبندی و اقدام در چارچوب این برنامه‌ها و سند، راه را برای رسیدن سریع به اصلاحات واقعی هموار می‌کند.
حد و نحوة تذکّر ولیّ‌فقیه به مسئولان، برای رفع اشکالات
من به بخشى از دستگاههاى اجرایى و بعضى از مدیریتها اعتراض دارم و به آنها ایراد مى‌گیرم. لزومى هم ندارد که آن ایراد و اعتراض، در مقابل چشم مردم و با اطلاع افکار عمومى باشد. تا آن‌جایى که مى‌شود مسئولان و مدیران را وادار و تشویق به کار کرد و اشکالات کار آنها را اصلاح نمود، این تذکرات و هشدارها به آنها داده مى‌شود. البته اگر یک‌وقت انسان در مورد مسئولى به جایى برسد که ببیند این مسئول نمى‌تواند، آن بحث دیگرى است؛ اما مسئولان مشغول کارند و کارهاى خوبى هم انجام مى‌گیرد. در این خلال، برخى از اقدامات، زحمات مسئولان را از بین مى‌برد؛ جلو این اقدامات هم باید گرفته شود. مسئله گرانیهاى پى‌درپى در هفته‌هاى گذشته، یکى از همینهاست. یکى از چیزهایى که یقیناً در سیاستهاى دولت و مسئولان نمى‌گنجد، همین سلسلة گرانیهاست. من مى‌دانم مسئولان اجرایى هم از پیش آمدن چنین وضعى ناراحت‌اند. بایستى دنبال کنند، جدّیت کنند، ما هم سفارش کرده‌ایم. رئیس جمهور محترم، رئیس محترم قوّة قضائیه و دیگر مسئولان، اظهار نگرانى کرده‌اند و اهتمام ورزیده‌اند و ما هم از آنها خواسته‌ایم مسائل را دنبال کنند، ببینند به کجا منتهى مى‌شود. مراکز گوناگونى مجوّز بالا بردن قیمت کالاها و خدمات را به دست مى‌آورند، فقط به بخش خودشان نگاه مى‌کنند و مسائل کلى کشور را ندیده مى‌گیرند؛ نتیجه این مى‌شود. لازم است اِشراف و نظارت بیشترى صورت گیرد. اشکالات وجود دارد، اما در مقابل کارهاى بزرگ و مثبتى که در این کشور مى‌شود، این اشکالات نمى‌تواند کفة منفى را سنگین کند. خیلى کار انجام مى‌گیرد و به فضل پروردگار خیلى کار هم انجام خواهد گرفت.(224)
ضرورت اصلاح نخبگان و مسئولان
ما خود اوّلین مخاطبان این بیان هستیم که وظایف سنگینى هم داریم. پیغمبر فرمود: «لا تصلح عوام هذه الامة الا بخواصها»؛ اصلاح تودة مردم، به‌اصلاح زبدگان و نخبگان هر کشور و جامعه بستگى دارد. از پیغمبر پرسیدند زبدگان چه کسانى هستند- «قیل یا رسول الله و ما خواص امتک؟»- فرمود: «خواص امتى العلماء و الأمراء»؛ دانشمندان، روشنفکران، آگاهان، امرا و زمامداران، خواص و نخبگان امّت‌اند.(225)
 اصلاحِ مسئولان و نخبه‌ها
مردم ما به توفیق الهی، به هدایت الهی، به دستگیری الهی، مردم مؤمنی هستند؛ هم آگاه‌اند، هم مؤمن‌اند، هم حاضر در صحنه‌اند، پایه‌رکاب‌اند در هر جایی که لازم باشد. ماها باید خودمان را اصلاح کنیم. نخبگان و خواص سیاسی بایستی مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همة نخبگان است، خطاب به یک طرفِ خاصی، جناح خاصی نیست. همه باید مراقب باشند. همه بدانند این ملت، یک ملت یکپارچه است. احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کنند، آن یکی بیاید احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کند، اینها راه به جایی نمی‌برد. وقتی شما متحد بودید، وقتی شما همدل بودید، وقتی شما احساس و ابراز اعتماد به کشورتان و نظامتان کردید، آن وقت این وسوسه‌های خنّاسان بین‌المللی، این سیاستمداران ظالم، مداخله‌گر، دور از انسانیت، دیگر اثری نخواهد کرد.(226)

منبع : nokhbeh313.ir

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۴۵
امیر مهدوی

نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی» اگرچه در ابتدا از سوی امام خمینی رحمه‌الله طرح شد، اما بعد از ایشان، توسط رهبر انقلاب نیز ادامه یافت و تعاریف و جنبه‌های بیشتری نیز به آن افزوده شد.

 «نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی» اگرچه در ابتدا از سوی امام خمینی رحمه‌الله طرح شد، اما بعد از ایشان، توسط رهبر انقلاب نیز ادامه یافت و تعاریف و جنبه‌های بیشتری نیز به آن افزوده شد.

برای مثال، رهبر انقلاب در پیام حج امسال، سه مسئله‌ی کلیدی جهان اسلام را «اتحاد مسلمانان»، «مسئله‌ی فلسطین» و «مسئله‌ی درک تفاوت اسلام‌ ناب-اسلام آمریکایی» معرفی کردند. در این میان، دو مسئله‌ی اتحاد جهان اسلام و مسئله‌ی فلسطین، همواره تا حدودی در ذهن و زبان نخبگان امت مطرح بوده‌، اما به نظر می‌رسد مسئله‌ی سوم آن‌چنان‌که باید، ضریب نگرفته و مورد توجه قرار نگرفته است. حال آنکه امروزه با تحولات شگرفی که در منطقه حادث شده، اهمیت پرداختن به این مسئله‌ صدچندان شده است. یادداشت زیر تلاش می‌کند تا به‌عنوان گام نخست، تکوین این نظریه و ادوار تاریخی آن را در کلام امام خمینی رحمه‌الله و رهبر انقلاب، مورد بررسی قرار دهد.

غیبت و مهجوریت نظریه کلیدی امام خمینی

دوگانه‌ی اسلام ‌ناب-اسلام آمریکایی به‌مثابه‌ی‌ یک ایده‌ی محوری و به‌نوعی همزاد تاریخی و معرفتی انقلاب اسلامی است. با این همه، کمتر به جایگاه شایسته‌اش در میان فعالان دلسوز جهان اسلام دست یافته است. از زمینه‌های سیاسی-اجتماعی و منفعت‌محور مهجوریت این ایده که بگذریم، برخی خطاهای روش‌شناختی، این نظریه‌ی کلیدی را تا حدودی از دسترس خارج کرده است.یکی از مهم‌ترین خطاها در این زمینه، تلقی خطابی از این مفهوم است؛ این تصور که اسلام ناب-اسلام آمریکایی صرفاً یک ترکیب‌ شعاری و صورت‌بندی جدلی است و حداکثر یک‌سری مصرف‌های تبلیغاتی در جهان و انتخاباتی در ایران و یا مانند آن دارد. این تلقی باعث شده است یکی از پُربسامدترین مفهوم‌سازی‌ها در نظام اندیشه‌ی امام خمینی رحمه‌الله، آن‌چنان‌که باید، مورد توجه جامعه‌ی علمی قرار نگیرد. شاید تا حدودی غیرقابل باور باشد، اما تقریباً هیچ تحلیل، کتاب یا برنامه‌ی پژوهشی جدی‌ نیست که کاری در این زمینه ارائه کرده باشد. در حالی که «اسلام ناب-اسلام آمریکایی» به‌عنوان عصاره‌ی اندیشه‌ی امام خمینی رحمه‌الله، یک تئوری جامع است که قابلیت تبیین بسیاری از شکاف‌ها و پدیده‌های اصلی جهان اسلام را دارا است و می‌تواند به‌مثابه یک اندیشه‌ی بدیل، از بسیاری از مسائل به‌ظاهر غیرقابل حل موجود، صورت‌بندی جدید و راهگشایی دست دهد.

خطای کلیدی بعدی، متوجه بازخوانی‌های غیرضابطه‌مندی است که از این مفهوم انجام شده است. اغلب درباره‌ی اسلام ‌ناب بسیار سخن گفته می‌شود. به یک معنا، تمام کسانی که در تمام حوزه‌های تفکر اسلامی در حال پژوهش یا سخنرانی هستند، مدعی هستند درباره‌ی اسلام ناب کار می‌کنند. اما باید توجه داشت مراد از تئوری اسلام ناب-اسلام آمریکایی، مفهوم اسلام ناب در کلیت خود نیست، بلکه مفهوم و تمایزی است که به‌وسیله‌ی امام خمینی رحمه‌الله طرح و صورت‌بندی شده است. این بصیرت مهم در پیام حج رهبر انقلاب به‌روشنی برجسته شده است: «نخستین‌بار امام راحل بزرگ ما به تمایز این دو مقوله همت گماشته و آن را وارد قاموس سیاسی دنیای اسلام کرد.»۱ بی‌توجهی و عدم بازخوانی تمایزی که امام خمینی رحمه‌الله میان این دو مقوله تبیین کرده، برداشت‌های متفاوت و گاهی متضاد را ذیل این مفهوم جای داده است.

ادوار نظریه «اسلام ناب-اسلام آمریکایی»
نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی، یکی از بنیانی‌ترین وجوه اندیشه‌ی‌‌ سیاسی و اجتماعی امام خمینی رحمه‌الله، ادواری را طی کرده است. فهم این ادوار، زمینه‌ی مناسبی برای درک معنای این نظریه دست می‌دهد. در ادامه تلاش می‌شود تصوری از این دوره‌ها به‌اختصار به بحث گذاشته شود.

با بررسی متونی که امام خمینی رحمه‌الله در زمینه‌ی این نظریه نوشته یا بیان کرده‌اند، می‌توان شکل‌گیری این نظریه را تشریح کرد. پس از امام خمینی رحمه‌الله، حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای این نظریه ‌را به‌مثابه یکی از کلیدی‌ترین «معارف انقلاب اسلامی» دانسته و «راز بزرگ» انقلاب را براساس آن تشریح می‌کنند. ایشان در طول مدت رهبری خود، بارها و بارها با استناد به مفاهیم و منطق این نظریه، مسائل کشور و جهان اسلام را تشریح می‌کنند.

مفهوم‌سازی‌های متعدد و کاربرد‌های فراوانی که در بیانات ایشان وجود دارد، حکایت از نقش محوری ایشان در بسط و احیای این نظریه‌ی کانونی، اما مهجور امام خمینی رحمه‌الله دارد. براساس بسط و کاربست نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی، در ادبیات حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای می‌توان ادوار دیگری را در تاریخ حیات اجتماعی این نظریه تمییز داد. بر این اساس، نظریه‌ی اسلام ‌ناب-اسلام آمریکایی به‌عنوان یک مفهوم و دال جدی در اندیشه‌ی امام و رهبری، پنج دوره‌ی متمایز را طی کرده است:

۱. طرح مبادی

منظور از طرح مبادی، دوره‌ای است که علی‌رغم تأکید بر معانی، مبانی و تضادهای معرفتیِ مطرح در این نظریه، هنوز ادبیات و واژگان اسلام ناب-اسلام آمریکایی به‌طور جدی صورت‌بندی و مطرح نشده است. به‌‌عنوان نمونه، در اولین پیام سیاسی-اجتماعی به‌جای‌مانده از امام خمینی رحمه‌الله در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۲۳، تضاد میان دوگانه‌ی «قیام لله/قیام برای نفس» مطرح است.۲ این دوگانه در سال‌های پس از خرداد ۱۳۴۲ با تعابیر مختلف میان اسلام ناقص و اسلام جامع، اسلام عدالت‌خواه و اسلام انقلابی مطرح می‌شود:

«اسلام دین افراد مجاهدى است که به دنبال حق و عدالت‌اند. دین کسانى است که آزادى و استقلال مى‌خواهند. مکتب مبارزان و مردم ضداستعمار است. اما این‌ها اسلام را طور دیگرى معرفى کرده‌اند و مى‌کنند. تصور نادرستى که از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شکل ناقصى که در حوزه‌هاى علمیه عرضه مى‌شود، براى این منظور است که خاصیت انقلابى و حیاتى اسلامى را از آن بگیرند.»۳امام خمینی رحمه‌الله این نگاه انتقادی نسبت به «شکل ناقص اسلام در حوزه­‌های علمیه» را تا بالاترین سطوح مطرح کرده و این‌چنین است که حتی «رساله­‌های عملیه» به‌عنوان محصول اندیشه‌ی مراجع تقلید وقت را نیز در این چارچوب، مورد نقد قرار می­‌دهند که تفاوت‌های زیادی میان رساله‌ها، به‌عنوان متون مبنا در «آنچه به‌عنوان اسلام معرفی می‌شود» و منابع سنت اسلامی (قرآن و حدیث) به‌عنوان متون مبنا در اسلام واقعی، وجود دارد. این تفاوت عمدتاً در دو مؤلفه‌ی «جامعیت» و «تأثیر عینی در زندگی» مشخص می‌شود و «نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادى آن [برخلاف رساله‌های عملیه]، از نسبت صد به یک هم بیشتر است!»۴از نظر ایشان، «آنچه به‌عنوان اسلام معرفی می­‌شود»، «ناقص» است، ابعاد اجتماعی اسلام را در بر ندارد و «خاصیت انقلابی و حیاتی» از آن گرفته شده است. به همین دلیل، ایشان ضمن تأکید بر اهمیت ابعاد عبادی اسلام و اینکه «البته مسائل عبادى را باید یاد بدهید»۵ تأکید دارند که اسلام با محوریت قرار گرفتن مسائل دیگری مطرح شود: «اما مهم مسائل سیاسى اسلام است، مسائل اقتصادى و حقوقى اسلام است. این‌ها محور کار بوده و باید باشد.»۶

با این همه، به نظر می‌رسد ما در طرح مبانی و معانی این نظریه با دو دوره مواجه هستیم. اگر در سال‌های قبل از خرداد ۴۲ تأکید بیشتر بر طرح اسلام ناب بود، در دوره‌ی پس از خرداد ۴۲، نفی اسلام‌های متحجر و متجدد پُررنگ‌تر می‌شود.

۲. مفهوم‌سازی و صورت‌بندی

در سال‌ آخر عمر امام خمینی رحمه‌الله، ایشان تجربه‌ی نظری و عملی ربع قرن درگیری میان قرائت انقلاب اسلامی از اسلام با اسلام مقدس‌مآب و اسلام متجددمآب را مفهوم‌سازی می‌کنند. پس از دو و نیم دهه، این درگیری ژرف معنایی، در قالب واژگان و مفاهیم دوگانه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی چارچوب‌بندی می‌شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد در جای‌جای پیام‌های رسمی و عمومی و نامه‌های خصوصی، حکومتی و عمومی امام خمینی رحمه‌الله در این دوره، از ادبیات و مفهوم‌سازی‌های این نظریه استفاده شده است. نمودار زیر فراوانی کاربرد دو واژه‌ی کلیدی این نظریه در ادبیات امام خمینی رحمه‌الله را در این دوره با دیگر سال‌ها مقایسه می‌کند.

۳. شرح نظریه

پس از امام خمینی رحمه‌الله، در شرایطی که ادبیات اسلام ‌ناب-اسلام آمریکایی در فضای سیاست‌زده‌ی داخل کشور مورد طعن و قهر و یا مصرف انتخاباتی جناح‌های عمده‌ی سیاسی قرار گرفته است، آیت‌الله خامنه‌ای بار دیگر این ادبیات را در کانون توجه‌ها قرار می‌دهند. ایشان طی دوره‌‌ای حدوداً یک‌ساله، به تشریح مفاهیم این نظریه پرداخته و با مفهوم‌سازی‌های متعدد، ادبیات این نظریه را گسترش می‌دهند. شاید بتوان نمونه‌ی کامل و جمع‌بندی این دوره را در پیام ایشان در اولین سالگرد رحلت امام خمینی رحمه‌الله مشاهده کرد. آنجا که کلیت مدرسه‌ی فکری امام خمینی رحمه‌الله و همچنین لایه‌های بنیادین و معرفتی انقلاب اسلامی را در چارچوب دوگانه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی تشریح ‌می‌کنند.۷

۴٫ بسط نظریه

پس از دوران شرح متن نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی، ما با دورانی در ارتباط با این نظریه مواجهیم که می‌توان از آن به دوران بسط این نظریه تعبیر کرد. در این دوره، ضمن اینکه شرح، مفهوم‌سازی و خلق مضامین جدید در ارتباط با این نظریه در ادبیات رهبری انقلاب به‌وفور موج می‌زند، اما فراتر از تکرار ادبیات، تلاش می‌شود بسط این منطق دنبال شود. در این مرحله است که مضمون‌سازی‌ها و محورهای اصلی در ادبیات اسلام ناب-اسلام‌آمریکایی مورد توجه است، بی‌آنکه نیازی باشد واژگان این نظریه تکرار شود. بسط امر به معروف و نهی از منکر به حوزه‌های کلان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و تقابل امر به معروف فردی/اجتماعی، مبارزه با اشرافیت (اسلام اشرافیت)، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، مردم‌سالاری دینی، نوسازی معنوی، استقلال‌خواهی، کرامت انسانی، آزاداندیشی نظری و آزادی‌خواهی سیاسی-اجتماعی از فصول محوری ادبیات رهبری در این دوره است.

این ادبیات، مضامین نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی را فراتر از الفاظ و واژگان نهفته در یک نظریه، به یک منطق فکری تبدیل می‌کند. ضرورت تاریخی-اجتماعی این فرایند، این است که به اقتضای سیر اجمال به تفصیل انقلاب اسلامی، مفاهیم نظریه‌ی اسلام‌ ناب-اسلام آمریکایی از دستبرد مصارف سیاسی خارج گردد. در صورتی که اگر این نظریه بدون این بسط و بازتولید معنایی در طول یکی دو دهه صرفاً تکرار می‌شد، نه تنها به دلیل کلیشه‌شدگی، کارآمدی خود را از دست می‌داد، بلکه چه‌بسا ظرفیت بسیج‌کنندگی و تولید سرمایه‌ی اجتماعی آن نیز مورد سوءاستفاده‌ قرار می‌گرفت. اما از آنجا که مفاهیم اسلام ناب-اسلام آمریکایی، واژگان‌ و ادبیاتی صرفاً تکرار شونده نبودند، جریان‌های اشرافیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نمی‌توانستند آن را به‌مثابه یک شعار، به مصرف سیاسی برسانند. بسط معنایی و مضمون‌سازی نظریه‌ی «اسلام ناب-اسلام آمریکایی» در این مرحله، آن را از تکرار، کلیشه‌شدگی و نهایتاً ابهام، بازمی‌دارد.

۵. بازخوانی مجدد متن نظریه

از سال ۱۳۸۸ به بعد، بار دیگر متن واژگان نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی طرح می‌شود. گسل‌های جدی سیاسی-اجتماعی در داخل و خارج از کشور فعال شده‌اند. رهبر انقلاب اسلامی نیز برای تشریح این شکاف‌ها و نزاع‌های فتنه و بیداری اسلامی، بار دیگر متن ادبیات نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی را مطرح می‌کنند. در این دوره است که ایشان نظریه‌ی اسلام ناب-اسلام آمریکایی را به‌مثابه چارچوبی برای مطالعه‌ی انقلاب‌های بیداری اسلامی مطرح می‌کنند۸ و در نهایت، در پیام اخیرشان به کنگره‌ی حج، کاربست این نظریه را به‌عنوان یکی از سه اولویت جهان اسلام، در ردیف مسائلی چون «اتحاد مسلمین» و «مسئله‌ی فلسطین» جای می‌دهند.۹

نگاره‌ی دو، فراوانی کاربرد کلیدواژه‌ی اسلام ‌آمریکایی در طول سال‌های ۶۸ تا ۹۲، نشان‌دهنده‌ی این سه مرحله است10

مسئله‌ی مهم دیگری که در نظریه‌ی اسلام ناب- اسلام آمریکایی امام خمینی رحمه‌الله مطرح است اینکه از منظر ایشان، اسلام آمریکایی صرفاً اسلام غرب‌زده یا اسلامی که مورد تبلیغ یا حمایت مستقیم ایالات متحده‌ی آمریکا باشد، نیست. از منظر امام خمینی رحمه‌الله، تجدد و تحجر به‌مثابه دو مانع در فهم اسلام ناب عمل می‌کنند. قرائتی از اسلام که متأثر از این دو زمینه‌ی اجتماعی ارائه می‌شود، اسلام تجدد و اسلام تحجر خواهد بود. اسلام آمریکایی عنوان عامی برای هر اسلام برخاسته از هر دوی این زمینه‌هاست.از منظر رهبر انقلاب اسلامی، «اسلام آمریکایی فقط آن نیست که آمریکاپسند باشد»، بلکه اسلام آمریکایی هرچیزی است که «خارج از این اسلام ناب است.»۱۱ در واقع در مفهوم‌سازی‌های این نظریه، هم «اسلام متحجرِ آمیخته با خرافات» و هم «اسلامِ تطبیق‌داده‌شده‌ی با اصول آمریکایی و مورد نظر غربی‌ها» مورد نقد هستند که «هر دو این‌ها اسلام آمریکایی است.»۱۲ از همین روست که از دیدگاه ایشان، اسلام آمریکایی دو نوع عمده دارد: «نوع لائیک و غرب‌گرا» و «نوع متحجر و خشن».

منبع : http://nokhbeh313.ir

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۵۴
امیر مهدوی