نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

Image result for ‫امام (ره)درحال نوشتن‬‎

شاهد توحیدی: 
هدف از نگارش این مقال، نه تنقید از آقای منتظری است و نه حتی گزارش یک رویداد. این مسوده نمایان ساختن جلوه‌ای از خردمندی و قاطعیت امام‌خمینی در مقام رهبری نظام را می‌جوید. عیان کردن مآل‌اندیشی و حق‌مداری رهبری که جز به رضای خدا و اعزاز و اکرام نام و راه او نیندیشید و خداوند نیز بارقه‌ای از عزت خویش را به وی ارزانی داشت که «ولله العزه ولرسوله ولمومنین.» یاد و نامش بلند باد

یک:

روزهای تعطیلات نوروزی، یادآور رخدادی مهم در تاریخ انقلاب هستند که به دلیل خموشی رسانه‌ها در این روز یا پاره‌ای مصلحت‌اندیشی‌ها، به محاق غفلت یا تغافل می‌رود. اگر به دقت بر رویدادهای سال‌های اخیر و حتی بر آنچه هم‌اینک در لایه‌های زیرین و نامرئی سیاست در ایران در جریان است بنگریم، آثار مصلحت‌سنجی تاریخی و ماندگار امام خمینی(قده) در ششم فروردین ماه 1368 را بهتر درک خواهیم کرد. به واقع فتنه سال1388و نقش فعال آقای منتظری و باند مهدی‌هاشمی معدوم در آن، نمایانگر صحت دیدگاه امام در ضرورت انتشار سریع نامه 1/6 بود و اظهار اینکه در سالیان بعد، از عدم انتشار این نامه پشیمان خواهید شد! به هرروی، امروز 26 سال از این رخداد تاریخی سپری گشته و گذر زمان و اقدامات تخریبی آقای منتظری و اطرافیان او، نشان داده است که نگاه نافذ امام در آن روزگار، تا چه حد ناظر به آینده این فرد و اطرافیان وی و لحن این نامه نیز معطوف به کارکرد تخریبی ایشان در سالیان آینده بوده است.

نامه 1/6 در دو دهه اخیر، بحث‌های فراوانی برانگیخته است. عده‌ای آن را منسوخ و نامه1/8 را دیدگاه واقعی امام قلمداد کرده‌اند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. عده‌ای نیز این نامه را در بردارنده واپسین و البته واقعی‌ترین تحلیل ایشان درباره خصال و کارکرد آقای منتظری می‌دانند که در آن دوران به واسطه برخی مصلحت‌سنجی‌های ناموجه مجال نشر نیافته است. به باور راقم، در داوری پیرامون این نامه تاریخی و پیش‌بینی‌های صورت گرفته در آن، هیچ چیز بهتر از مرور دقیق آن نیست:

                                                                          بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

جناب آقای منتظری

با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مسئله مهدی‌هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی‌هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد‌الله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید - که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند- با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید: 1 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی‌هاشمی و لیبرال‌ها نریزد. 2 - از آنجا‌که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. 3 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. 4 - نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان – روحی‌له‌الفدا- و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست‌جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ‌های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند، نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. والسلام.

یک‌شنبه، 6 / 1 / 68

روح‌الله الموسوی الخمینی»

نامه بی‌نیاز از تحلیل و به اندازه کافی گویاست. پیش‌بینی‌های مندرج درآن به ویژه آنکه: «شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند» ابعاد واقع‌بینی نویسنده را نمایان می‌سازد.

دو:

مسئولان تراز اول نظام از جمله اکبر‌هاشمی‌رفسنجانی، انتشار این نامه را آن هم با لحن تندی که دارد، از اخبار ساعت 2 بعدازظهر به صلاح نمی‌دانند. آنان از اساس در جریان نگارش این نامه توسط امام نبوده‌اند. آنها با اصرار فراوان سعی در متقاعد کردن رهبر انقلاب به این راهکار دارند که «عزل» ظاهر «استعفا» پیدا کند، چراکه فضای اجتماعی در جریان عمق اختلافات امام با آقای منتظری نیست و انتشار چنین نامه‌ای می‌تواند آن را با شوک و بهت مواجه کند. آقای منتظری می‌پذیرد که در پاسخ نامه 6/1، استعفانامه‌ای ملایم بنگارد و ماجرا بدین شکل در افکار عمومی بازتاب یابد. او در صدر نامه خود آورده است: «‌مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد»، چیزی که بعدها توسط خود وی و اطرافیانش انکار شد و اساساً نامه 6/1 جعلی و ساخته و پرداخته فرزند امام قلمداد گشت. استعفا‌نامه آقای منتظری بدین قرار در رسانه‌ها انتشار یافت:

                                                                         بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

محضر مبارک آیت‌الله العظمى امام‌خمینى (مدظله‌العالى)

پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنمایی‌هاى حضرتعالى به عرض مى‌رساند، مطمئن باشید همانطور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالى و در مسیر اسلام و انقلاب بوده‌ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرتعالى مى‌دانم، زیرا بقا و ثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت از مقام معظم رهبرى است. براى هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تا‌کنون در سایه رهبرى و ارشادات حضرتعالى از خطرات مهمى گذشته و دشمنان زیادى همچون منافقین کوردل که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیت‌هاى عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من(1) آغشته است و سایر جناح‌هاى مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرال‌مآب‌هاى کج‌فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمردانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنى است؟ و اگر بلندگوهاى آنان و رادیوهاى بیگانه خیال مى‌کنند با جوسازی‌ها و نشر اکاذیب و شایعه‌پراکنی‌ها به نام اینجانب مى‌توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگى ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند. و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبرى، خود من از اول جداً مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینى بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگى خود را صریحاً اعلام مى‌کنم و از حضرتعالى تقاضا مى‌کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیت‌هاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعف‌هایى که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان‌شاءالله با رهبری‌هاى حضرتعالى مرتفع گردد و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه‌مند تقاضا مى‌کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کارى انجام دهند یا کلمه‌اى بر زبان جارى نمایند، زیرا مقام‌معظم رهبرى و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمى‌خواهند. امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمایی‌هاى ارزنده خود بهره‌مند و از دعاى خیر فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

7 / 1 / 68

حسینعلى منتظرى»

سه:

در دو دهه اخیر، بسیاری از اطرافیان بریده امام و اصحاب ِ سابق جماران درصدد برآمده‌اند تا نامه 1/8 را ناسخ نامه 1/6 قلمداد کنند. راقم این سطور بر این باور است که به راحتی می‌توان زنهارهای 1/6 را از مکتوب 1/8 دریافت. اتفاقاً جمله‌ای که برخی در آن بازیابی منزلت آقای منتظری پس از عزل را می‌جستند، همان جمله‌ای است که درآن هشداری آشکار نهفته است. این جماعت نامه را از این بخش آن می‌خوانند که «شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند». درحالی که جمله از اینجا آغاز می‌شود که «من صلاح شما و انقلاب را در این مى‌بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند». نامه 8/1 ترجمانی از نامه 6/1 است که لحن آن اندکی تلطیف گشته است:

                                                                                 بسم‌الله‌‌الرحمن‌الرحیم

جناب حجت‌الاسلام و‌المسلمین آقاى منتظرى (‌دامت افاضاته)

با سلام و آرزوى موفقیت براى شما، همانطور که نوشته‌اید رهبرى نظام جمهورى اسلامى کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیرى است که تحملى بیش از طاقت شما مى‌خواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه هر دو مثل هم فکر مى‌کردیم. ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من هم نمى‌خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت کنم. از اینکه عدم آمادگى خود را براى پست قائم مقامى رهبرى اعلام کرده‌اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مى‌نمایم. همه مى‌دانند که شما حاصل عمر من بوده‌اید و من به شما شدیداً علاقه‌مندم. براى اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت مى‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت‌و‌آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى خود را جا مى‌زنند، جداً جلوگیرى کنید. من این تذکر را در قضیه مهدى‌هاشمى هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این مى‌بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغ‌هاى رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب مى‌شناسند و حیله‌هاى دشمن را هم خوب درک کرده‌اند که با نسبت هر چیزى به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان مى‌دهند. طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‌ها و رادیو - تلویزیون، باید براى مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است که مقدم بر هر چیز است و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالى ان‌شاءالله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مى‌بخشید. والسلام علیکم.

8 / 1 /68

روح‌الله‌الموسوی‌الخمینی»

چهار:

متعاقب انتشار این مکاتبه، به دستور امام‌خمینی و ابلاغیه مکتوب میرحسین موسوی، عکس آقای منتظری از همه ادارات و مراکز رسمی نظام برچیده شد. صداوسیما از خواندن اخبار مربوط به وی منع شد. موانع امنیتی اطراف منزل او نیز برچیده شدند. حتی به دستور امام، مجله پاسدار اسلام از درج دروس تفسیر نهج‌البلاغه وی نیز برحذر داشته شد. امام با منتظری، دقیقاً وفق‌نامه 1/6 و کاملاً جدی و قاطع برخورد کرد. در پی رویکرد جدی و قاطع رهبرکبیر انقلاب بود که برای برخی وزرای کابینه میرحسین موسوی و نیز نمایندگان وقت مجلس، درباره کم و کیف برخورد با منتظری ابهاماتی روی داد. پاسخ امام به این عده از این قرار بود:

                                                                          بسم‌الله‌الرحمن‌‌الرحیم


خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و وزرای محترم - دامت افاضاتهم-

با سلام، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی‌دانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه‌ها و پیغام‌ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدینجا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. ازطرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم. ان‌شاءالله خواهران و برادران در آینده تا اندازه‌ای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی‌بردار نیست و در صورت تخطی، هرکس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام‌علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

26/1/68


روح‌الله‌الموسوی‌الخمینی

پنج:

بنیانگذار حکیم و فرزانه انقلاب، در طول 10 سال رهبری نظام اسلامی پس از پیروزی انقلاب، درس‌های فراوانی به کارگزاران نظام در همه ادوار آن به ویژه آنان که در آینده خواهند آمد، آموخت که یکی از آنها شفافیت و صراحت در مواضع و عدم استقرار در ملاحظات و رودربایستی‌های عاطفی است. بی‌تردید، طول و عرض ارتباط عاطفی امام‌خمینی با آقای منتظری، بس بیشتر از وابستگی‌های مسئولان امروز نظام با کسانی است که امروز از تمامی سوابق و لواحق انقلابی خویش تراجع کرده‌اند. اقدام قاطع امام در عزل آقای منتظری باید امروزه برای ایشان درس‌آموز و الهام‌بخش باشد و چنین باد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۸
امیر مهدوی