نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لوزان» ثبت شده است

دکتر مجتبی زارعی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس نوشت:

داد و ستد لوزان و قانون خِرد در مذاکره، کجا ایستاده ایم و مقصدمان چیست؟

فلسفۀ سیاسی لوزان؛ «بچه پولدارهای ملی» و ضرورت بازگشت به آموزه کربلای 4 و 5

دکتر مجتبی زارعی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس در مقاله ای که برای فارس نوشته از زاویه ای دیگر به مذاکرات لوزان و حاشیه های آن پرداخته است.


چند روزی است که بخشی از ما ایرانی ها درباره بیانیۀ لوزان حرف می زنیم، امّا تقریباً در خدمت و خیانت لوزان می نویسیم، دنبال خدمتکار وخیانتکاریم! دنبال تبریک و تسلیتیم! پویش ملّی یی امّا در کار نیست که کجا ایستاده ایم و مقصدمان چیست؟ یا صلاح و صرفۀ فردای ما کدام است؟ جمعیتی عظیم، امّا همانند رهبر حکیم انقلاب متفکرانه در حال وارسی و رصد امور بخصوص نسبت لوزان با کار و بار مردم و شرافت ملّی است. بخشی از ما امّا چراغانی می کنیم یا پروانه می شویم حول یک شمع و می سوزیم! و صد البته این تقصیر دیپلماسی سیاست زده و نیز سویه های سیاسی کنشگران ماست. نگارنده هرگز قصد مذمت دلواپسی را ندارد، چون خود یک دلواپسم، چه اینکه گفته اند و درست گفتند که:


دل اگر از من گریزد وایِ من                        

                                                   غم اگر از دل گریزد وایِ دل

ما منتظر فرداییم و فرداییان همواره نگران صحتِ عمل امروز خودند زیرا امروز خود، بخشی از فرداست. به رغم بعضی اشتباهات تاکتیکی دیپلمات ها در ژنو و لوزان، امّا هرگز گمان نمی برم که آنها هویتی و مُلک و ملّتی را به تاراج داده باشند، زیرا آنها مورد اعتماد نظام اند و خود نیز دوستدار اعتلای ایران اند وانگهی سرمایۀ اجتماعی و انقلابی چنین ملّتی هر ارادۀ ناصواب و مشکوکی را زیر پا خواهد گذاشت گو اینکه جمهوری اسلامی در آستانۀ چهل سالگی اش دوران طفولیت ترکمنچای و گلستان را سپری کرده است لذا تنازل یافته ترین وضع ایرانی در سیاست به ایرانِ زمانۀ قطعنامۀ 598 شباهت خواهد یافت که شاید  اطلاق مقتدر مظلوم برای آن وضعِ احتمالی مناسب باشد امّا اکنون آن زمان نیز نیست. بی تردید بیانۀ ادعایی لوزان عدم الفتح است و کسی و کسانی از ما، مَجازاً یا واقعاً فاتح لوزان نیستند چون حقاً فتح الفتوحی نیز در کار نبوده است چون بنا به قول دیپلمات های ما، مذاکره یعنی دادو ستد و کیست که نداند هم "دادن" و هم "ستاندن" بر روی میز لوزان هر دو جزو دارایی های فیزیکی و متافیزیکی ایرانیان است! امّا چرا سربازان دیپلماسی وطن و رییس محترم دولت جوری دیگر می نمایانند؟

 

سیاستنامۀ شهریاری و تأملات نئوماکیاولیسم در لوزان


این ماجرا امّا قِصّۀ پر غُصّۀ ماست که کارگزار و دولت مَردِ در این سامان مسوولیت نمی پذیرد! ترس کارگزار و دیپلمات از  آن است که تمامی آثار سوء لوزان متوجه یک دولت و یک تیم شود و اگر نه، هم او به نیکی می داند که جدّ دیپلماتیکِ جان کری و وندی شرمن، نیکولو ماکیاولی است که خود، نقطۀ عطف اندیشه سیاسی غربِ جدید است، هم او که آموزگار حقّه، نیرنگ و وقاحت است، تردیدی نیست دیپلمات های ایرانیِ ادوار اخیر در پروندۀ هسته ای از حیث روش و میزان قدرت اتّکا به زنجیره های تأمین هویت بخش خویش در پروندۀ مذاکرات متفاوت اند امّا لطفاً کسی به سربازان وطن بگوید آن چیز که همه را نگران می کند  نه "فکت شیت" آمریکایی ها که جزو کاغذهای باطله لوزان و سزاوار سطل های زباله است، بلکه فقدان شرافت و اصول اخلاقی در سرشت شاگردان  ماکیاولی است، ماکیاول با هر تعریفی! چه با تعریف "راسل" که سیاست نامه شهریاری اش را، راهنمای گانگسترها بدانیم و چه با خوانش فرانسیس بیکن، رسو و هگل که می گویند بشریت مرهون تأملات شهریاریِ وی است چون رخ پنهانِ و واقعی سیاست را ظاهر کرده است! وندی شرمن که دربارۀ  DNA  ایرانی ها حرف می زد دانش آموختۀ همین مکتب ماکیاولیسم بود "چون کافر همه را به کیش خویش پندارد"! به هر حال، بنظرم مهم این است که دیپلمات های جدید غرب از دیپلمات کار کشته و جدّ خویش آموخته اند که باید:


"بر طبل جنگ کوبید و هر گاه مجبور شد مانند یک جانور عمل کرد! امّا باید دانست که باید حیله گری روباه را با دلیری شیر در آمیخت، نباید آشکارا قول و عهد خود را شکست بلکه باید ریاکار بزرگی بود! لازم نیست به مردم علاقه نشان داد چون می توان مردم را به راحتی فریب داد بخصوص اینکه اگر فریبکار، ظاهرِ دغل نداشته باشد، داشتن صفات خوب چندان مهم نیست مهم این است که فنّ تظاهر به دانستن صفات خو را بلد باشی!"

چنین سلوکی مبنا و فلسفۀ سیاسی مغربیان در لوزان است و به راستی آیا دیپلماتی و کارگزاری ایرانی هست بگوید غربیان تاکنون در پرونده هسته ای جز به رهنمودها و تجویزهای ماکیاول عمل کرده اند؟! آنها تا کنون دو گزینه بیشتر نداشته اند؛ یا کوبیدن بر طبل جنگ و یا گفتگو با طعم حقه و توطئه! با این مبنا گانگسترها، در لوزان اراده کردند تا برخی سرمایه های ملّی را از ایرانیان خلع ید کنند.


از کنسرسیوم قاچاق قلب و کبد تا جداسازی قلب رآکتور و ربایش سانتریفیوژ


آنها با ماکیاول یاد گرفته اند که وقیح باشند اما با فن تظاهر! قطعۀ هواپیمای مسافری و داروی بیمار سرطانی را از ایرانی دریغ می کند اما همو از ماکیاول آموخته مبادا تبریک نوروز به ایرانیان را فراموش کند؟! این جزوی از فلسفه سیاسی ماکیاول است، اسطورۀ وقاحت که به تازگی جریان شبه روشنفکری وطنی با عصبانیت به این و آن می تازد که مبادا با سیاستنامه شهریاری تصور کنید ماکیاول نماد رذیلت و استاد وقاحت است زیرا او یک لیبرال و جمهوریخواه است؛ چون ایرانی ها از ترجمۀ دیگر آثار جمهوریخواهانۀ او غفلت نموده اند!  و باید نهضتی! دیگر برای خوانش نوین ماکیاول پدید آید! هم او که ملاصدرا را نقطۀ اوج زوال اندیشه می داند همو در حال اثبات جمهوری خواهی و لیبرال مسلکی ماکیاول است! یعنی شبیه همین کاری که بعضی ها در  ایران دربارۀ ضرورت نگاه سماحت آمیز به شاگردان و نئوماکیاولیسم ها در آمریکا تجویز می کنند! فقط با همین فلسفه است که می توان چرخۀ بومی سوخت را از یک ملّت ربود، فقط با فلسفۀ سیاسی طرف های غربی در لوزان است که قاتلان مردم هیروشیما و ناکازاکی می توانند در قامت قدّیس و راهبه های هسته ای قلب رآکتور بومی آب سنگین اراک را برای احتمال تولید پلوتونیوم در آینده!! و متعاقباً رسیدن به بمب اتمی در آینده! از قامت رشید ایران خارج کنند و به خودِ تمامیت خواه و امپریالیستی پیوند زنند؛ در عراقِ وقت و اشغال شده، تدارک گر کنسرسیومی پنهانی برای قاچاق اعضای انسان بخصوص ربایش قلب و کبد بودند اینجا امّا در ایران که رشادت دارد و هزاران بار کشنده تر از ویتنام است، با ترور دزدانۀ  دانشمندان ملّی؛ شهریاری ها، علیمحمدی ها، مصطفی روشن ها و رضایی نژادها، قلب ایرانیِ رآکتور و سانتریفیوژ را از کالبد فناوری ایرانی به سرقت می برند! امّا کیست که نداند آنها در همین رجز خوانی های بیانیۀ مطبوعاتی نه از تیم مذاکره که از "بچه پولدارهای ملّی " بردند! بچه پولدارهایی که بقول رهبر حکیم انقلاب اسلامی (واضع این اصطلاح عبرت انگیز)، قدر پول های نفتی خود را ندانستند و آن را بیهوده خرج کردند و می کنند، پول خام فروشی از نفت! بلکه اکنون دیگر باید گفت دست فروشی نفت! و ملّت و دولت که نتوانستند راه تحریم دشمن را از طریق خودکفایی مسدود کنند و بخصوص دولت ها که عرضه نکردند معیشت مردم را از مذاکره با شاگردان ماکیاول جدا سازند، اینک عدم الفتح بیانیه ادعایی را شاهد شدند، امّا چرا کارگزار ما اصرار دارد بجای دعوت و پویش ملّی در بازگشت به خویشتنِ ملّی و انقلابی، چراغانی کند و از برخی عوام برای دوام خود در هندسۀ قدرت و سیاست بهره برداری نماید! آنقدر شتابزده که حتی رییس جمهور محترم و مسوول گرامی مذاکرات فرصت نکردند به یک بی تربیتی و اهانت بزرگ رییس جمهور ایالات متحده پاسخ دهند! آنجا که اوباما بلافاصله پس از قرائت بیانیه مقابل دوربین، رسماً و نیز در مغایرت با حقوق بین الملل و میثاق های اخلاقی و صد ا لبته وقیحانه گفت که ما سه راه بیشتر نداشتیم که راه نخست آن بمباران!! مراکز نیروگاهی ایران بود؟! براستی آیا بخصوص این بخش از گفتار زشت و ضد اقتدار و کرامت ملّی ایرانیان، نیازمند پاسخی در خور شأن ملّت ایران نبود؟! حداقل می گفتید جناب اوباما! در این بخش از سخنانتان غلط زیادی فرمودید! نگارنده مطمئن است تاریخ دربارۀ سکوت دولت محترم حول این بی پروایی رسمی رییس یک دولت بیگانه دربارۀ ایران و ایرانی براحتی گذشت نخواهد کرد.


ایران 1420، آمریکای 2040 و بی ملاحظه گی در روزمرگی های لوزان


هر کس که تأملات فکری و آینده پژوهی ساموئل هانتینگتن آمریکایی و نیز استنتاجات راهبردی کمیسیون امنیت ملّی ایالات متحده را در برنامه و نقشۀ عمل آمریکای 2025 ملحوظ نظر نماید و یا هر کسی که گسل های شدید نژادی و اقتصادی رو به اضمحلال کاپیتالیسم و لیبرال دموکراسی آمریکایی – اروپایی را حس کرده باشد قابل قبول نخواهد دانست تا ایرانیِ هوشمند، اهل کیاست و دوراندیش، سیادت امریکا و اروپا را برای 25 سال بعد، یعنی ربع قرنِ دیگر در بیانیۀ ادعایی ضمانت کرده باشد! به راستی جهان در سال 2040 میلادی و 1420 شمسی حاوی چه سنخی از قدرت، سیاست و حکمت است؟ ربع قرن در تحولات جهانی که در آستانۀ پیچ تاریخ قرار گرفته است زمان کمی نیست! به نظر، ای کاش می پذیرفتیم عدم الفتح ما در مرحلۀ بیانیه مطبوعاتی لوزان نه صرفاً بخاطر برخی اشتباهات تاکتیکی دیپلمات های ما که بخاطر منش نوپدید ملّی ما در مصرف زدگی و تبعیت دولت -  ملّت از رفتارهایی در مثابۀ  "بچه پولدار ملّی" است تا دست به دست هم می داریم و از این رخداد تحمیلی می گذشتیم.

سرشت هویت ملّی ایرانیان و اشتباه محاسباتی دولت های سیاسی


 به کار و بار کشور نگاه کنید! در چهارده ماه اخیر مذاکرات، کشور را از روی نابلدی به یک وزارتخانه آنهم وزارت خارجه تبدیل کردند و با خوش بینی منتظرند جرثومه های ماکیاولی چرخ کسب و کار کشور را باز کنند! ای کاش در مقابل، دولت و دیپلمات ها نیز بدون هراس از  رقیب سیاسی و نگرانی های انتخاباتی و در پاسداشت خِرد و اخلاق، از همین امروز برای رهایی ایران از دریافت اقساط تحقیرآمیز خام فروشی و یا دست فروشی نفت از آموزگارانِ نقض شرافت و استادانِ نیرنگ، دست به کار می شدند، امروز را می ساختند و فردا را واگذار نمی کردند. نه اینکه از سرِ شتاب، بانگ سردهد که ملّت، شادمان لوزان اند! اشتباه محاسباتی که پی در پی می آیند! و مگر نه این است که این ملّت، همان شُرفایی هستند که روزگاری چند دانۀ تخم مرغ ذخیره شدۀ خانۀ محقّر و روستایی خویش را به مسجد و تکایای محلّه می بردند تا به دست سربازان وطن در خط مقدم نبرد در شلمچه و بازی دراز رسد، و ایشان همان ملّتی اند که وقتی دولت، خود و همه را، حتّی بزرگان را برغم اکراه شان بسیج کرد تا از ملّت دعوت کنند از گرفتن یارانۀ اندکِ خویش صرفنظر نمایند با حاصلی شگفت آور مواجه شد! و بر همین طریق مپندارند که شادمانیِ لوزان، تفسیری از سرشت حقیقی هویت ملّیِ همان عده از ایرانیان باشد و حتّی گمان مبریم که این شادمانی، خستگی ایشان از مبارزه با رژیم جعلی و کودک کش اسراییل و یا نوعی آری به آمریکاست! کیست که نداند آن نه ی بزرگ به قطع یارانه و این شادمانی بخشی از ملّت، حاکی از نادیده انگاشته شدن خویش به عنوان سرمایه در صندوق ذخیرۀ شرف ملّی است! می گویید چگونه؟ می گویم از هم آنجا که او می گفت خط قرمزِ من، کابینۀ من است! و دستگاه قضا برای بازپرسی آن مجرم که باید به بیت المال مسلمین پاسخ می داد از سوی وی تحت فشار قرار داشت، این در حالی بود که تیم مذاکره اش با استظهار از خودآگاهی تاریخی و هویتی تا آخر ایستاد امّا مردمان که فشار دشمن را در جای جای کشور و بر سفرۀ خود تحمل می کردند به رأی العین می دیدند که برخی کارگزارانش در انضباط مالی و تحمل مضایق با او و رهبر  انقلاب همدل و هم سخن نیستند و در مدیریت واردات به آزادی و ولنگاری تن داده امّا به اقتصاد مقاومتی تن نمی دهند و بجای تعمیق هویت دینی، به کورش بازی و ناسیونالیسم رمانتیک روی آورده، به چنان سماحتی رسیده که حتّی به دوستی با ملّتِ سیاسی صهیونیزم فتوا می دهند و دولت مردمی نهم را امّا در دولت دهم به تبارگرایی، فامیل سالاری تنازل داده و به کارزار انتخاباتی تبدیل کرده  اند، کما اینکه اکنون نیز در حالی به وضعیتی بغرنج تر در ژنو و لوزان بر بلوکه شدن شبکۀ دانایی و توانایی ملّی خود تن دادیم که زنجیرۀ رسمی تأمین هویت تیم ما در دولتِ تهران، ایرانی را صرفاً در پخت آبگوشت و قورمه سبزی صاحب رأی و تخصص دانسته و آن یکی که وزارتخانه اش باید نقطۀ عزیمت اقتصاد مقاومتی و ضامنِ اطمینان بخش عبور از خام فروشی و بلکه دست فروشی نفت باشد، نه تنها به تولیدات ملّی وقعی نمی نهد بلکه اندر ستایش و صلاح و صرفۀ کالاهای بیگانه، قاطعانه جولان می دهد! سخن می راند! و حتی بخشنامه صادر می کند! آری! مبادا با ساده لوحی تصور کنیم سرشت برخی ایرانی های شادمان، با بی تدبیری و ناکارآمدی کارگزاران در عبور از تحریم و یا با ظلم و ستم آمریکایی و صهیونیزم کنار آمده است، خیر! راه درست فهم فلسفۀ سیاسی لوزان و آثار تحمیلی آن، ایجاد احساسات و متعاقباً اتّکا به احساسات و مهندسی برخی دلبستگی های زودگذر و بوق برخی اتوموبیل ها نیست، چون ایرانی اهل پرسش است و اگر اکنون نپرسیده، حتی پرسش های همین عده نیز در استتار و در تقدیر مانده و نباید از قول او برای مصارف سیاسی به گزاف سخن راند و یا با آمار نظرسنجی های غیرکیفی، حقیقت را به غلافِ سیاست برد! حکمرانی خوب می طلبید و می طلبد که دولت و رقبای سیاسی او عدم الفتح بیانیه را در وضعیتی که منجر به استیلای دشمن نگردد به آموزه ای عقلی و پویشی ملّی مبدل نمایند، باید تلاش کرد خوانشِ لوزان از سیطرۀ سیاست های دولتی و احزاب خارج شود در این صورت خواهیم توانست به ارزیابی آثار آن و پایش ملّی توانایی ها در ساحت عقلِ انقلابی دست یابیم، اگر چه قضاوت عقل حکم می کند دولت با استمداد از خیرخواهان در فاصله تا نگارش متن نهایی به شدت و به دقت مراقبت کند تا فلسفۀ سیاسی دشمن در لوزان با واژگان ریاکارانه، نیرنگ بازانۀ و وقاحت آمیز ماکیاولیسم، ربع قرن آینده ی رو به تزلزل خود را با حصرِ قدرت پیش روندۀ انقلاب اسلامی تضمین نکند. می توان و می شود کاری کرد تا تمامیت ملّت و دولت شادمان شوند؛ با توافق یا بی توافق، مهم تأمین شرافت ملّی است.


آموزۀ ام الرصاص، تجربۀ لوزان / از پویش ملّی 15 روزۀ کربلای 4 و 5 تا فاصلۀ 60 روزۀ ما بعدِ لوزان


ایرانیان مرد روزگاران و روزهای سختند؛ به عدم الفتح و شکست کربلای 4 نگاه کنید درخواهیم یافت تکاپوی ملّی پانزده روز بعدِ ملّت و سازمان رزم مردمی اش در کربلای 5 چه کرد! وقتی با وضع رقت بار و اسفناکی از ام الرصاص به عقب رانده شدیم به پایگاه شهید بهشتی اهواز و از آنجا به مقر لشکر 25 کربلا در هفت تپه مراجعت کردیم، خلق دیالوگ حاتمی کیا در زبان حاج کاظم خطاب به آن مدیر بروکرات (سلحشور) نه حاوی حدس و گمان و تخیل کارگردان که ناشی از شراکتش در شکست ها و حماسه های ملّی بود، آری! به هفت تپه برگشتیم؛ گردان، گروهان و دسته های غوّاص با تعداد و شدت شهادت ها و جراحت ها تعریف رایج خود را از دست داده بودد امّا حفظ شرافت ملّی و جبران عدم الفتح کربلای 4 ، تبعیت از پیام مرجعیت و فرماندهی کل قوا برای خلق عملیات تاریخی کربلای 5 و نیز ایجاد شادی معقول در تمامی ملّت پس از آن شکست همه چیز را تغییر داد. بنا شد پس از استحمام و بازسازی های سریع و در کمتر از پانزده روز دوباره در برابر ماشین خوفناک حزب بعث عمل کنیم و کربلای پنج شد آبروی ملّت و سرمایۀ اجتماعی ایرانیان در تاریخ! و این همه مرهون همدلی و همزبانی فرماندهان و مردمان، مرجعیت و فرماندهی کل قوا بود. حال اگر امروز از بیانیۀ عدم الفتح  تا متن توافق 60 روز فرصت باقی است آن روز حتی فرصتی جز استحمام و تعویض باندهای زخم و جراحتها در کار نبود؛ اگر امروز هشت تا نه روز دیپلمات های معتمد ما در سویس به جنگ در گفتارها و واژگان مبادرت کردند خدا قوت! و سپاس از اینکه که کمتر خوابیدند و بیشتر کار کردند! آن روز ما فاصلۀ کربلای 4 تا کربلای 5 را تیر بر چشم و ترکش بر گلو با استشمام باروت و خون پیمودیم. پیش تر امّا چنانکه گفته اند؛ حسن باقری که رضوان خدا بر او باد، خود، هنگام رانندگی و حرکت در دل تاریکی، پلک روی هم می گذاشت تا قدری خستگی تن را بزداید و کیست که نداند خانه بدوشی حاج همت ها، باکری ها و حاج بصیر ها هشت تا نُه سال به طول انجامید، هشت ، نُه سال جنگیدن نه در قالب 1+1 بلکه یک در برابر تعداد کشورهایی که از آنها به اسارت گرفتیم! یک در برابر صاحبان تانک ها و ادواتی  که از آنها به غنیمت بردیم و یک در برابر سازندگان موشک ها و هواپیماها و گازهای شیمیایی و سمّی یی که فرزندان ملّت از آنها جراحت یافتند و به شهادت رسیدند. همدلی و همزبانی مردم و فرماندهان تا آ نجا پیش رفت که محمد حسین طوسی رضوان الله علیه فرماندۀ قلب رزمندگان شمال تمام نگرانی پس از شهادتش این بود که شهرتش و آوازۀ فرماندهی اش، تشییع جنازۀ شلوغ و همایش ها و یادبودهای پر سرو صدایی برایش تدارک می کند در حالی که آیین تشییع و بزرگداشت جنگجوی رشید امّا بی نام تیپ و گردانِ لشکر در گمنامی و سادگی رقم خواهد خورد!!

... باید به خویشتن اسلامی و ایرانی بازگشت، به روزگار همدلی و همزبانی هایی که سختی ها را به شیرینی بدل کرد و مانع های بزرگ را از پیش پای کشور برداشت، نمی توان یک ملّت را به قناعت دعوت کرد امّا در همان وقت و در کسوت وزارتِ چنین کشوری صاحب دهها شرکت بود که دغذغۀ ایی ملّی ندارد. اکنون دولت به معنی الاعم و با هر گرایشی و علایقی در ساختار نظام باید از نقش "بچه پولدار های ملّی" و لوس خارج شود، حرص خود را در بلع و هضم منابع ملّی مدیریت کند، بلکه انقلاب اسلامی و ملّت ایران را با آثار تحمیلی خام فروشی نفت و دست فروشی آن در جهانِ دور  از شرافت و مملوّ از حُقه و توطئه و وقاحت به گروگان نگیرد، همدلی و همزبانی دولت با ملّت این است که قوای ملّی و قابلیت های ملّت، قبض نیابد و آزاد شود و همدلی و همزبانی ملّت با دولت صد البته این است که برغم ناسپاسی های بعضی مدیران و برخی رجال، حوصله، تفکر، قناعت و کارآفرینی را در دستور کار ملی خود قرار دهد و کماکان ملّتِ اقدام های بزرگ و جهانی باشد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۲
امیر مهدوی

حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان طی یاد داشتی تحت عنوان زیر پوست توافق لوزان  نوشت:

این روزها اگرچه درباره توافق لوزان و پیامدهای آن به نقد یا به حمایت بحث‌هایی شده است و هر چند گفتنی‌های دیگری نیز هست که نیاز به ارزیابی دارد ولی در این میان اشاره به چند نکته تعیین کننده که کمتر به آن پرداخته‌اند و یا در بحث‌ها و بررسی‌ها، آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است، ضروری به نظر می‌رسد.
1- پروتکل الحاقی که در توافق لوزان آمده است به بازرسان آژانس اجازه می‌دهد از همه تأسیسات مورد نظر خود در هر زمان و در هر مکان و بدون اطلاع قبلی  «NO-NOTICE  INSPECTION» بازرسی به عمل آورند. بدیهی است که پذیرش این پروتکل نه فقط امنیت هسته‌ای بلکه امنیت نظامی جمهوری اسلامی ایران را با خطر جدی روبرو می‌کند. اعضای محترم تیم هسته‌ای کشورمان در پاسخ به این سؤال که چرا پروتکل الحاقی را، آنهم به صورت «فراپروتکل»! پذیرفته‌اید؟ اعلام می‌کنند که پذیرش پروتکل الحاقی داوطلبانه است!
از سوی دیگر، برخی از منتقدان توافق لوزان تأکید می‌کنند که پذیرش پروتکل الحاقی باید به تصویب مجلس برسد، که در نگاه اول هر دو دیدگاه منطقی به نظر می‌رسد ولی در این میان نکته در خور توجهی وجود دارد که متأسفانه از آن غفلت شده است و آن، این که؛ قید «داوطلبانه- VOLONTARY» برای دور زدن مجلس است چرا که وقتی اعلام می‌شود پروتکل الحاقی به طور داوطلبانه پذیرفته شده است، یعنی هنوز قرارداد، پیمان و معاهده‌ای صورت نگرفته که مطابق اصل 77 قانون اساسی به تصویب مجلس نیاز داشته باشد. به اظهار نظر آقای عراقچی عضو محترم و ارشد مذاکره‌کننده کشورمان که در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری شبکه 2 سیما  (15   فروردین 94) مطرح شده است توجه کنید: «این پروتکل در مجلس تصویب نشده و این اختیار متعلق به مجلس است. این بسته به تصمیم مجلس است. ما در مذاکرات گفتیم به عنوان دولت می‌توانیم قول بدهیم مفاد پروتکل را به صورت داوطلبانه و موقت اجرا کنیم تا زمانی که مجلس آماده تصویب آن باشد.» برادر عزیزمان آقای عراقچی در این اظهارنظر تأکید می‌کند که پذیرش پروتکل الحاقی داوطلبانه است و نیازی به تصویب مجلس ندارد. باید توجه داشت که سخن از پذیرش موقت و داوطلبانه تا تصویب مجلس نیست، بلکه می‌فرمایند «مفاد پروتکل را به صورت داوطلبانه و موقت اجرا می‌کنیم». در سلامت نفس و دلسوزی تیم هسته‌ای کشورمان و از جمله جناب آقای عراقچی تردیدی نیست ولی متأسفانه حریف با بهره‌گیری از غفلت آنان و از آنجا که می‌دانسته اجرای پروتکل نیاز به تصویب مجلس دارد، قید «داوطلبانه» را - با عرض پوزش- به تیم محترم مذاکره‌کننده تحمیل کرده است. ظاهر قضیه و قید «داوطلبانه» در نگاه اول، امتیازی برای ایران تلقی می‌شود ولی با نگاهی دقیق‌تر که شرح آن گذشت، این قید، پروتکل الحاقی را از حوزه نظارت مجلس خارج می‌کند و به بیان دیگر، حریف از این طریق مجلس و نمایندگان مردم را دور زده است! آیا غیر از این است؟!
گفتنی است علاوه بر تیم هسته‌ای، مسئولان محترم نظامی کشورمان- از جمله وزیر محترم دفاع- نیز تاکید کرده‌اند هرگز به حریف اجازه بازرسی از مراکز نظامی را نخواهند داد که غیرت دینی و انقلابی آنان مانند همیشه درخور تقدیر است ولی باید گفت؛ این مجوز با پذیرش اجرای پروتکل الحاقی- به صورتی فراتر از مفاد آن- به حریف داده شده است تا آنجا که همین دیروز آقای لاوروف وزیر خارجه روسیه در مصاحبه‌ای اعلام کرده است در صورت اجرای این توافق، ایران به کنترل‌شده‌ترین کشور جهان تبدیل خواهد شد.
راه‌کار اما، فقط به فقط لغو توافق لوزان است که در سطرهای پایانی این نوشته به آن اشاره خواهیم کرد.
2- برخی از دوستان به این واقعیت غیرقابل انکار که «آمریکا مورد اعتماد نیست» اشاره می‌کنند و نتیجه می‌گیرند چه تضمینی هست که آمریکا به تعهدات خود در توافق لوزان عمل کند؟ و برای این نگرانی شواهد و نمونه‌های فراوانی از سابقه عهدشکنی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا ارائه می‌کنند.
در طرف مقابل، حامیان توافق پاسخ می‌دهند که بلافاصله بعد از عهدشکنی آمریکا همه توافقات انجام شده را نادیده گرفته و به نقطه قبل از توافق بازمی‌گردیم که این توضیح اگر چه منطقی است ولی بسیاری از تعهدات ما در توافق لوزان- و قبلا در توافق ژنو- بعد از اجراء قابل بازگشت نیست که شرح آن به نوشته دیگری نیاز دارد و از سوی دیگر نظر منتقدان که آمریکا را  غیرقابل اعتماد می‌دانند نیز، یک دلشوره و نگرانی منطقی است و تنها با مروری گذرا به سوابق آمریکا جای کمترین تردیدی در صحت آن باقی نمی‌ماند.
اما در اینجا، نکته با اهمیت و تعیین‌کننده دیگری در میان است که متاسفانه مورد غفلت قرار گرفته و آن، این که؛ آمریکا نیازی به نقض عهد و نادیده گرفتن تعهدات خود ندارد! توجه کنید، منظور آن نیست که آمریکا اهل عهدشکنی و نقض تعهدات خود نیست، زیرا عهدشکنی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا به اندازه‌ای بدیهی و آشکار است که نفی آن امکان‌پذیر نخواهد بود. بلکه سخن آن است که آمریکا در توافق لوزان نیازی به عهدشکنی ندارد! چرا؟! برای آن که همه خواسته‌های خود را در توافق لوزان گنجانده است. بنابراین نه فقط نیازی به نقض عهد ندارد، بلکه این آمریکاست که باید نگران باشد مبادا ایران به آنچه در لوزان پذیرفته است پایبند نماند و از اجرای آن خودداری کند! از این روی ضمن آن که اعتقاد به عهدشکنی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا برای همیشه واقعیت دارد ولی در عرصه مورد بحث یعنی توافق لوزان، اصلی‌ترین مفاد مندرج در آن- اگر نگوئیم همه آن- به نفع آمریکاست بنابراین چرا باید از اجرای توافقی که خواسته‌های خود را در آن جای داده است، امتناع ورزد؟!
3- توافق لوزان به گفته و تصور تیم هسته‌ای کشورمان یک بیانیه مطبوعاتی است و الزام‌آور نیست! ولی از آنجا که شامل چارچوب‌های اولیه (بخوانید همان مرحله اول از توافق دومرحله‌ای) است، در تعریف حقوقی نام «توافق» دارد و نه «بیانیه». اما، در هر دو حالت، هنوز دست مسئولان محترم کشورمان بسته نیست و می‌توانند با استناد به اصول 77 و 125 قانون اساسی از پذیرش آن خودداری کنند. توضیح آن که اگر چه حریف اجرای پروتکل الحاقی را از میدان تصویب مجلس خارج کرده است ولی «توافق لوزان» حاوی تعهدات فراوان دیگری نیز هست که به تصریح اصول یاد شده از قانون اساسی، تنها پس از تصویب مجلس شورای اسلامی و تایید این مصوبه از سوی شورای نگهبان قابلیت پذیرش و اجرا خواهد داشت. بنابراین مسئولان محترم می‌توانند و باید با استناد به اینکه الزامات توافق لوزان هنوز به تصویب مجلس شورای اسلامی و تائید شورای نگهبان نرسیده است، از پذیرش آن خودداری کرده و تا دیر نشده این توافق را ملغی اعلام کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۰۷:۱۶
امیر مهدوی

ارسال به دوستان

1- از نیمه شب سیزدهم فروردین که بیانیه لوزان منتشر شد، موضع مردم ایران و رهبر معظم انقلاب نسبت به این بیانیه مورد توجه رسانه‌ها و تحلیل‌گران قرار گرفت. طیفی از رسانه‌ها و تحلیل‌گران به ارزیابی بیانیه پرداختند اما طیف دیگر اقدام به گمانه‌زنی درباره نظر مردم و رهبری کردند؛ برخی هم پیشتر رفتند و رفتاری را مرتکب شدند که می‌توان آن را مصادره به مطلوب موضع مردم و رهبری به نفع تحلیل مورد علاقه خود یا تحمیل تحلیل خود به واقعیت نام نهاد. رفتار اخیر با نوعی از هم‌پوشانی طیف رسانه‌ای خاص داخلی و خارجی همراه بود و این احتمال را به ذهن متبادر می‌کرد که طیف مذکور بدون هزینه کردن از عنوان «مردم» و «رهبری» قادر نیست قضاوت خود را در میان افکار عمومی و نخبگان و ناظران جا بیندازد و بنابراین به شکلی شتابزده از قاعده و رأس نظام هزینه می‌کند.

2- در همین حیص و بیص اتفاق دیگری نیز صورت بست. شبکه سیاسی و رسانه‌ای معارض با انقلاب تلاش کرد به سنت مألوف خود به یک دو قطبی غیر واقعی در داخل دست بزند و توپی را که در زمین حریف (دشمن) است به درون زمین ایران برگرداند. به تعبیر دیگر به جای وحدت و همدلی ضروری در برابر دشمنان زیاده‌خواه و متکبر قرار بود یک دوقطبی القا شود که در یک سمت آن هیجان و شادی پیروزی و در سمت دیگر آن سرخوردگی و احساس شکست و از دست رفتن همه چیز باشد. یک طرف القای «فتح‌الفتوح» و «پیروزی مشعشع تاریخی» و انتساب این تحلیل به «مردم» بود که در عملکردها و تصاویر و گزارش‌های بی‌بی‌سی و صدای آمریکا و برخی تیترهای نشریات داخلی نظیر «عبور از بحران» و «شگون سیزده» و... نمود پیدا کرد و در مقابل ادعای سرکشیدن «جام زهر» و «بازگشت به وضعیت قبول قطعنامه 598» و «آغاز عقب‌نشینی‌های رژیم»! و... از سوی محافل معارض القا شد تا در برابر استراتژی «همدلی»، به تقابل ملت و حاکمیت دامن بزند؛ سناریویی که در مصاحبه اخیر اوباما با نیویورک تایمز و اذعان به روحیه مقاومت و تسلیم‌ناپذیری ملت ایران رنگ باخت.
3- واکنش مردم ایران به ماجرا چیست؟ روشن است که اگر توافقی متضمن حفظ حق پیشرفت ملت ایران در کنار رفع تحریم‌های ظالمانه- به موازات شفاف‌سازی متقابل- باشد مایه شادمانی قاطبه مردم ماست. اما آیا یک «چرک‌نویس» - به تعبیر دکتر ظریف- با هر محتوایی آن قدر مایه در خود دارد که موجب «جشن ملی» شود؟! آسوشیتدپرس، فرانس‌پرس، رویتر و یک خبرگزاری نشان شده و مورد طمع داخلی با چند فریم عکس سعی کردند جشن و شادمانی مردم ایران را تداعی بکنند؛ همچنان که روز بازگشت دکتر ظریف یک جمعیت چند ده نفره، شعارهای قالبی و سفارشی جریان آلوده به فتنه و آشوب 88 را تکرار کردند. فعلاً بر آن نیستیم که بگوییم چند تجمع چند ده نفره، خودجوش یا سازمان یافته و یا خودجوش سازمان یافته(!) بود؛ همچنان که نمی‌پرسیم ماشین‌های چند صد میلیونی آدم‌های خوشحال(!) برخی از این عکس‌ها چه نسبتی با قاطبه مردم و چه تناسبی با لغو یا ابقای تحریم‌ها دارد! اصلاً فرض را بر این می‌گیریم که از طبقه متوسط و پایین شهری هم در آن تجمع‌های چند ده - یا به فرض- چند صد نفره حضور داشتند و حقیقتاً خیال کردند اتفاق مهمی مثلاً درباره لغو تحریم‌ها و... پیش آمده و شادی کردند. فعلاً چشممان را هم به آن یکی دو نفری که یورو و دلار را با افتخار سر دست گرفتند - و تغییر نام میدان «استقلال» پایتخت اوکراین به «یورو» از سوی غربگراها را تداعی کردند- یا آن خانمی که روسری خود را به باد خودروی لوکس خود و همراهانش سپرد، می‌بندیم. آن کامنت‌های بلاصاحب فضای مجازی و معرکه‌گیری «کلیک، کلیک- بنگ، بنگ»های اپوزیسیون را هم به کناری می‌گذاریم که برای تشفی خاطر یکدیگر نوشتند برای سلامتی هم زهرماری مصرف کرده یا با تصاویر در حال سخنرانی اوباما و کری در ماهواره‌ها عکس «سلفی» دو نفره گرفته‌اند!
4- اصلاً به ترکیب عادی و غیرعادی آن عکس‌ها و اینکه چه قدر شهروندان معمولی و چه قدر افراد خاص و استثنایی بوده‌اند کاری نداشته باشیم و این گونه بپرسیم که این نمایش آمیخته با هیجان چه نسبتی با قاطبه مردم ما دارد؟ این پرسش از آن جهت مهم است که می‌تواند آدرس درست یا غلط درباره ملت ایران بدهد. البته آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها حقیقت ملت ما را در حماسه 22 بهمن سال گذشته دیده‌اند و نیک می‌دانند که این ملت با وجود علاقمندی به حل چالش‌های خارجی و از جمله تحریم‌ها، حاضر نیست بر سر عزت و حیثیت و آینده خود معامله کند. اما می‌توان برای دیر باورترین ذهن‌ها نیز یک استدلال ساده ارائه کرد و از این بحث عبور کرد. همه ما پیروزی تیم ملی فوتبال بر استرالیا و صعود به جام جهانی و همچنین صعود اخیر به جام جهانی را به خاطر داریم. جمعیتی که در این 2 اتفاق برای ابراز شادی و هیجان به خیابان‌ها آمدند را تداعی کنید. آیا حتی یک هزارم جمعیت شادمان از پیروزی تیم ملی بر تیم استرالیا، برای بیانیه لوزان ابراز ذوق و هیجان کردند؟! معلوم است که موفقیت‌های جهانی آن هم در سطح چالش هسته‌ای موجب شادمانی و خوشحالی مردم ما خواهد شد اما چرا باید مردمی که به یک معنا 12 سال و به یک معنای تاریخی‌تر 200 سال است بد عهدی و بی‌صداقتی دشمنان را تجربه کرده‌اند، برای چرک‌نویس یک توافق هیجان زده شوند؟ شادی و جشن و روحیه واقعی همین ملت مظلوم اما عزیز و مقتدر را اگر دیده بینا و منصفی باشد باید در 22 بهمن‌های ده‌ها میلیونی خانوادگی دیده باشد یا در همین مصاحبه اخیر اوباما با نیویورک تایمز مرور کند. او می‌گوید «ایران کشوری است که در برابر جنگ 8 ساله مقاومت کرده و یک میلیون کشته داده است؛ آنها نشان داده‌اند در ارتباط با برنامه هسته‌ای که آن را مایه غرور و در مواردی بقای ملی می‌دانند، سختی‌ها را تحمل می‌کنند». این حقیقت و هویت و فضیلت ملت ایران حتی به شهادت دشمن‌ترین دشمنان اوست. با این وصف طیف‌هایی که با شعبده رسانه‌ای سطح ملتی این چنین ایستاده بر سر حقوق خود را در حد ذوق زدگی برای چرک‌نویس یک بیانیه -یا پرچم کردن دلار و یورو(!)- پایین می‌آورند، مأمور یا ابزار تزریق حس ضعف به داخل و حس قدرت به دشمن هستند.
5- رهبر معظم انقلاب به عنوان کانون همدلی و هماهنگ کننده جبهه ملت ایران همواره مورد توجه دوستان و دشمنان کینه‌توز بوده است. مدیریت رهبری در قبال چالش‌های مهم  از جمله در سیاست خارجی همواره معطوف به ایجاد انسجام ملی، انسجام نخبگان و انسجام حاکمیتی بوده به نحوی که در مسیر پیشرفت ملی، جمع میان چند طیف «شتابان، پیشرو، متوسط‌الحال،‌کندرو، جامانده و تأخیری»  حاصل آید و این کاروان ملی را در فراز و نشیب‌ها با همراهی و همدلی به سمت آرمان‌ها پیش ببرد. در حالی که در آمریکا، اوباما به اعتبار عملکرد سایر نهادهای رسمی و غیر رسمی قدرت به عنوان یک رئیس جمهور ضعیف‌الاختیار به تصویر درآمده، در این سوی میدان، امام و رهبری به شکل قاطع از نوع دولت‌ها حمایت کرد‌ه‌اند مگر جاهایی که کار به عبور از خط قرمز منافع ملی و استراتژی کلان نظام کشیده باشد. این جمله از باراک اوباما شنیدنی است که به نیویورک تایمز می‌گوید «رهبر ایران فردی است که به سختی می‌توان درون وی را خواند. او معمولاً از جنایت‌هایی که در گذشته علیه کشورش شده یاد می‌کند اما آنچه روشن است او در این مذاکرات به مذاکره کنندگانش آزادی عمل و اختیار داد تا امتیازهای مهمی بدهند که امکان به ثمر رسیدن توافق را فراهم می‌کند؛ هر چند که او به غرب بدبین است».
6- این سخن اوباما در واقع اعتراف به شکست یک پروژه موازی و جانبی در مذاکرات - بلکه مهم‌تر از اصل مذاکرات- در زمینه ایجاد دوقطبی و القای حاکمیت دوگانه است. ایجاد یا القای تقابل میان دولت و حاکمیت ایران همواره وجهه همت آمریکا و غرب بوده است تا بدین ترتیب یا امر سیاست و پیشرفت را در داخل ایران قفل کرده و افکار عمومی را متحیر و مأیوس سازند و یا به عنوان دستاوردی هم‌سنگ، دست هماهنگ کننده و فرمانده کلان ایران  برای هدایت خط دفاع و پیشرفت در برابر دشمنی غرب را ببندند و به فهم احمقانه خود، ایجاد انفعال کنند. میدان و مجال مانوری که رهبر حکیم انقلاب با طرح تاکتیک نرمش قهرمانانه برای دولت یازدهم و گشودن گره مذاکرات هسته‌ای و گرفتن مجال بهانه‌جویی دشمن فراهم کردند، در نوع خود بی‌نظیر است. بدین ترتیب تیم مذاکره کننده مجال یافت در کنار رعایت خطوط قرمز فنی و سیاسی  که برآمده از جمع‌بندی‌های کارشناسی و ابلاغ رهبری است، در مذاکرات انعطاف نشان دهد. در مقابل اوبامای با هوش و زیرک که قرار بود عملیات فریب را در حوزه مذاکره به اجرا بگذارد و حیثیت آمریکا را بازسازی کند به همراه دولت خود هول کردند که عمق رفتار ایران را نفهمیده و پس از توافق موقت ژنو با بدفهمی از نرمش قهرمانانه، به بدعهدی و سوء استفاده و 100 مورد تحریم جدید و تهدید به گزینه نظامی پرداختند. آنها پس از انتشار بیانیه لوزان نیز به رهنمود روشنگر رهبر معظم انقلاب مبنی بر غیر قابل اعتماد بودن، بی‌صداقتی و عهدشکنی آمریکا صحه گذاشتند که به باز تفسیر همین توافق نیم بند پرداختند و تصریح کردند شاکله تحریم‌ها را با وجود مطالبه امتیازهای نقد نظیر کاهش سانتریفیوژهای فعال نطنز از 19 هزار به 5 هزار دستگاه، توقف غنی‌سازی 20 درصد در فردو، باز طراحی رآکتور اراک و... تداوم خواهند بخشید.

7- منطق رهبر انقلاب درباره نرمش قهرمانانه و مجال و مرز آن روشن است و هر بیانیه و توافقی را هم باید در همین منظومه راهبردی ارزیابی کرد. به این عبارات عنایت فرمایید: «تعامل ایرادی ندارد منتها طرف مقابل و شگردهای او را باید شناخت، ممکن است دشمن سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید برگردید؛ هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید و الا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگویید خیلی خوب، این که خسارت است». «نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه نبایستی به معنای عبور از خطوط قرمز یا برگشتن از راهبردهای اساسی یا عدم توجه به آرمان‌ها شد. اینها را باید رعایت کرد». «عرصه سیاست خارجی میدان نرمش قهرمانانه است اما نرمشی که در برابر دشمن تیز باشد. دیپلمات‌های ما باید در مواضع اصولی خود محکم بایستند و استقامت و پایمردی امام خمینی را الگوی خود قرار دهند». «با اینکه این دوستان و برادران ]تیم مذاکره کننده[ برادران خوبی هستند، برادران امینی هستند و می‌دانیم که دارند برای صلاح کشور تلاش می‌کنند. در عین حال من نگرانم چون طرف مقابل طرف حیله‌گری است... اهل حیله‌گری و خدعه و از پشت خنجر زدن است. احتیاجشان ]به خدعه‌گری[ هم زیاد است و هم عمل می‌کنند». و «این حرف آمریکایی‌ها که ما قرارداد با ایران می‌بندیم بعد نگاه می‌کنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریم‌ها را برمی‌داریم، حرف غلط و غیرقابل قبولی است. این را ما قبول نداریم. رفع تحریم‌ها جزو موضوعات مذاکره است نه نتیجه مذاکرات. این یک خدعه آمریکایی است».
همانگونه که رهبر حکیم انقلاب در حرم مطهر رضوی(ع) عنوان کردند آمریکا به حربه تحریم به عنوان ابزار کارزار و ایجاد بی‌ثباتی علیه امنیت بی‌نظیر ایران در منطقه نگاه می‌کند. آمریکایی‌ها به اعتبار شکست‌های گسترده از ایران در چهارگوشه غرب آسیا، تأثیرگذاری بر ساختار جمهوری اسلامی از طریق فشار به مردم ایران را مد نظر دارند و بنابراین دلیلی نمی‌بینند این حربه را کنار بگذارند حتی اگر تظاهر به آن کنند.


نویسنده : محمد ایمانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۰۹
امیر مهدوی

دکتر یدالله جوانی: اینک فضای سیاسی کشور به شدت تحت تأثیر مذاکرات هسته‌ای و بیانیه لوزان قرار گرفته و این مهم، خود نشانی از اهمیت موضوع و تأثیر آن بر سرنوشت کشور و آینده انقلاب و نظام دارد. واکنش‌ها و ارزیابی درباره بیانیه لوزان در داخل کشور و از سوی رسانه‌ها، دلسوزان و علاقه‌مندان به کشور، بسیار متفاوت است. گزاره‌های زیر این تفاوت را به نمایش می‌گذارد:

- با اجرای توافق اخیر، باید مقدمات برگزاری مراسم ختم صنعت هسته‌ای را آماده کرد.
- هسته‌ای می‌رود، تحریم‌ها می‌ماند.
- لغو تحریم‌ها پس از اجرای توافق یا انجام تعهدات ایران، نیرنگی کثیف است.
- درباره فردو فاجعه رخ داده است.
- جهان خرسند از یک توافق هسته‌ای
- دیپلماسی خندید و شگون 13
- 13 فروردین روز نحس نیست، روزی است که می‌توان در آن رستگار شد!
گزاره‌های بالا، نمونه‌هایی از اظهارنظرها و ارزیابی‌ها در فضای رسانه‌ای کشور نسبت به مذاکرات و بیانیه لوزان است. برخی گزاره‌ها مبتنی بر یک نوع ذوق‌زدگی و موافقت صددرصدی با آنچه انجام شده و کار را تمام دانستن در حد به رستگاری رسیدن در روز 13 فروردین شکل گرفته و برخی دیگر از گزاره‌ها مبتنی بر بدبینی صرف و مخالفت با آنچه انجام شده، رخ می‌نماید. سؤال این است که کدامین نگاه از این دوگانه درست است؟ و آیا نگاه سومی هم متصور است؟ به نظر می‌رسد در کنار دو نگاه صرفاً حمایتی و صرفاً بدبینانه و مخالفتی، می‌توان با رویکردی حمایتی- نظارتی، رعایت خطوط قرمز نظام در توافق نهایی را مطالبه کرد.
آنچه اکنون رخ داده، صدور یک بیانیه مطبوعاتی یا یک چارچوب مفهومی برای تدوین متن توافقنامه نهایی طی سه ماه آینده است. تفسیرهای مختلف از عنوان این بیانیه گرفته تا محتوا و پیوست‌های نوشته و نانوشته آن، سبب شده در داخل کشور، دیدگاه‌های متفاوت شکل بگیرد و بر این اساس، ارزیابی‌های مثبت و منفی نسبت به عملکرد دولت و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای پدید آید. کسانی که دلسوزانه دارای دیدگاه‌های انتقادی هستند، بر این نکته تأکید دارند که در این مذاکرات و بیانیه پایانی از برخی خطوط قرمز نظام عبور شده و استناد آنها هم بعضاً، بیانیه کاخ سفید و اظهارات اوباما، جان کری و دیگر مقامات یا رسانه‌های غربی است. و اما کسانی که دارای دیدگاه حمایتی صرف بوده و بعضاً ذوق‌زده شده‌اند، بر دو قسم می‌باشند؛ کسانی که اصل را بر رسیدن به توافق به هر قیمت گذاشته‌اند و کسانی که به دولتمردان و تیم مذاکره‌کننده اعتماد دارند و معتقدند تیم مذاکره‌کننده نمی‌تواند برخلاف سیاست‌های کلان نظام حرکت کند. نگارنده بر این اعتقاد است که بر اساس رویکرد حمایتی- نظارتی و مطالبه‌گری، بهتر می‌توان در مسیر تحقق شعار سال و تأمین منافع ملی و از جمله حقوق هسته‌ای گام برداشت. بر اساس این رویکرد، نکات زیر را باید مورد توجه و تأمل قرار داد:
1- برجسته‌سازی دستاوردهای بزرگ هسته‌ای در عرصه بین‌الملل نباید تحت‌الشعاع دغدغه‌ها و نگرانی قرار گیرند و مورد غفلت واقع شوند. نباید فراموش کرد که بر اساس سیاست قدرت‌های جهانی حاکم بر ساختار نظام بین‌الملل کنونی، ایران حق برخورداری از فناوری هسته‌ای و چرخه غنی‌سازی اورانیوم را نداشت. اگر به سال‌های قبل برگردیم، در یک دهه پیش غربی‌ها با صراحت این حق را انکار کرده و تمامی ابزارها و امکان‌های خود را به صحنه آوردند تا ملت ایران را از حرکت در مسیر هسته‌ای شدن بازدارند اما امروز شاهد آن هستیم که مقاومت بیش از یک دهه‌ای ملت ایران تحت هدایت‌های راهبردی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی نتیجه داده و بر اساس آخرین مذاکرات و بیانیه پایانی آن، یعنی بیانیه لوزان، همین قدرت‌های جهانی با پذیرش چرخش 5هزارسانتریفیوژ در نطنز، تن به هسته‌ای بودن ایران داده و ایران را به عنوان یک کشور دارای فناوری هسته‌ای و چرخه سوخت در ساختار نظام بین‌الملل پذیرفتند. حفظ ماهیت آب سنگین اراک از یک طرف و بقای فردو به عنوان یک سایت هسته‌ای با شرایط خاص از طرف دیگر (برخلاف خطوط قرمز غربی در مذاکرات هسته‌ای)، از دیگر دستاوردهای بزرگ در این مذاکرات است.
بنابراین تمام کسانی که دلسوزانه نگران برخی از موضوعات هستند، نباید از این دستاوردها غفلت کنند و به گونه‌ای سخن بگویند که گویا ایستادگی و مقاومت بیش از یک دهه‌ای ملت ایران هیچ دستاورد و ثمری نداشته است.
وقتی جان کری در مصاحبه اخیرش با صراحت می‌گوید «نمی‌توانیم ملت ایران را به زانو درآوریم»، این سخن باید در داخل کشور برجسته شود، چرا که این سخن دشمن است که به اقتدار و عظمت ملت ایران اعتراف می‌کند. همچنین سخنان اوباما در بیان دلایل ضرورت توافق با ایران و پذیرش فناوری هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران برای مصارف صلح‌آمیز با این استدلال که گزینه‌های جنگ، بمباران تأسیسات هسته‌ای یا تشدید تحریم‌ها، هیچ‌یک کارآمد و مفید نیست، باید برای ملت ایران برجسته شود، زیرا این سخنان حکایت از اعتراف دشمن به شکست سیاست‌هایش در برابر ملت ایران می‌کند.
2- رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در ابتدای کار دولت کنونی و شروع مذاکرات هسته‌ای در فضای جدید، فرمودند ما به دولت خودمان و به تیم مذاکره‌کننده خودمان اعتماد داریم، اما به طرف مقابل بی اعتماد هستیم. همچنین معظم‌له با نامگذاری سال جاری با عنوان «دولت، ملت، همدلی و همزبانی»، یکی از ارکان این شعار را، اعتماد ملت به مسئولان معرفی کردند. بنابراین ضروری است که در نبرد تفسیرها از بیانیه لوزان و بیان مطالب متفاوت و بعضاً متضاد نسبت به یک موضوع مشخص از سوی مذاکره‌کنندگان ایرانی و طرف غربی، اساس را بر اعتماد به مسئولان دولت گذاشت و با بی‌اعتمادی کامل به سخنان طرف مقابل نگریست.
به هر حال طرف مقابل ملت ایران، دشمنی است که خدعه و نیرنگ و دروغگویی اساس ذاتش را تشکیل می‌دهد. بنابراین تمامی عزیزان، دلسوزان و منتقدین مذاکرات و بیانیه لوزان، به این نکته توجه داشته باشند که بدون دلیل و صرفاً با استناد به اظهارات طرف مقابل که اهل خدعه است نباید اعتماد مردم به مسئولان را خدشه دار ساخت.
3- دولت و خصوصاً تیم مذاکره‌کننده، با تأمل در «فکت شیت» امریکایی‌ها و اظهارنظرهای آقایان اوباما، جان کری و دیگر مقامات ایالات متحده، باید بیش از پیش به این واقعیت پی برده باشند که دولت امریکا غیرقابل اعتماد است و بر این اساس: الف- به منتقدین دلسوز حق بدهند که نگران عاقبت کار باشند. ب- براساس سوالات و ابهامات مطرح شده از سوی منتقدین اعم از نمایندگان محترم مجلس، نخبگان و اصحاب رسانه در خصوص مذاکرات و بیانیه لوزان، هوشمندی و دقت نظر برای تدوین متن توافقنامه احتمالی نهایی را بالا برده، تا جلوی هرگونه تفسیر مغایر با آنچه در جلسات و مذاکرات مطرح می شود را، از طرف مقابل که حیله و خدعه‌گری در ذاتش نهادینه شده، بگیرند.
4- پروتکل الحاقی و انجام بازرسی های ویژه بر اساس آن، از جمله مسائل مهم مطرح شده در بیانیه لوزان است. به استناد مفاد خود پروتکل الحاقی از یک طرف و به استناد قانون اساسی جمهوری اسلامی از طرف دیگر، پذیرش این پروتکل برای اجرا، نیاز به مصوبه مجلس شورای اسلامی دارد. هیچ کس در داخل کشور در این موضوع و صلاحیت قوه مقننه نباید تردید ایجاد کند و به طور قطع نمایندگان محترم مجلس نیز، بر اساس منافع و مصالح کشور در این خصوص تصمیم‌گیری خواهند کرد.
5- دولتمردان اعم از رئیس‌جمهور محترم و دست‌اندر‌کاران موضوع هسته‌ای، باید به این نکته توجه داشته باشند که مردم انتظار پذیرش توافقنامه‌ای را در تیرماه دارند که عناصر اصلی‌اش در خطوط قرمز، بر اساس اظهارات صریح امروزشان باشد. به عبارت دیگر، مردم از دولت و به ویژه اعضای تیم مذاکره کننده هسته‌ای، این مطالبه را دارند که هرگز پای متنی را که برخلاف وعده‌های امروز آنان به مردم باشد، امضا نکنند. تاکید بر این مطلب از آن روی است که طرف مقابل و خصوصاً امریکایی‌ها، در تلاش خواهند بود توافقنامه‌ای را بر اساس «فکت شیت» اعلامی به امضای ایرانیان برسانند و چنین توافقی به طور قطع برخلاف منافع ملی است.
6- و اما نکته پایانی عبارت از این مهم است که ملت ایران و خصوصاً دولتمردان بدانند امریکایی‌ها و اروپایی‌ها بیش از ما به توافق و لغو تحریم‌ها نیازمند هستند. غرب هیچ گزینه‌ای جز پذیرش یک ایران مقتدر و دارای نقش‌های فعال در مسائل منطقه راهبردی غرب آسیا و دیگر عرصه‌های بین المللی ندارد. آقای اوباما در نشست خبری در خصوص مذاکرات لوزان با صراحت خواسته یا ناخواسته، اعتراف به این مهم کرد که از میان سه گزینه توافق، جنگ و تشدید تحریم‌ها، گزینه مفید و موثر، توافق از طریق مذاکره است. معنای این نکته آن است که بدانیم با پافشاری بر خطوط قرمز نظام به پشتوانه مقاومت ملت ایران، این غرب و ایالات متحده است که باید حقوق ملت ایران را محترم بشمارد و در عمل به آن پایبند باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۵۴
امیر مهدوی

بالاخره پس از چند ماه خوف و رجا و بیم و امید به مکتوب دیگری بعد از توافق اولیه ژنو رسیدیم که ظاهراً هنوز پایان راه نیست. به صورت طبیعی طرفین مذاکره خود را راضی و برنده این مذاکرات پیچیده و طولانی می‌دانند و این وضعیت برای تحلیلگران و خصوصاً‌ اصحاب رسانه قابل درک است اما سردرگمی‌های امریکایی‌ها ملموس‌تر از تیم ایرانی است، به صورتی که چینش سخنان آنان در کنار همدیگر این تعارضات و سردرگمی را روشن می‌سازد. رئیس‌جمهور امریکا در یک‌و‌نیم سال گذشته بیش از 10بار اعلام نمود «تحریم‌ها ایران را پای میز مذاکره کشاند» اما در مصاحبه دو روز پیش خود با صراحت می‌گوید ما سه گزینه بیشتر مدنظر نداشتیم.

1- ادامه تحریم‌ها، رئیس‌جمهور امریکا با صراحت می‌گوید روند سال‌های گذشته نشان داد که تحریم تأثیر ملموسی نداشته است و این اعتراف برخلاف ادعای ده‌باره وی می‌باشد. 2- وی گزینه دوم را بمباران مراکز هسته‌ای ایران می‌داند و با صراحت می‌گوید فقط برای کوتاه‌مدت می‌تواند مؤثر باشد زیرا دانش هسته‌ای قابل از بین رفتن نیست.3- توافق فعلی که بهترین گزینه بود. امریکا با صراحت اعلام می‌کند که بمباران و تحریم بی‌تأثیر بوده است. بنابراین آنان نیز چاره‌ای غیر از مذاکره نداشته‌اند اما به‌رغم تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر «عدم تفسیر‌برداری توافق»، تفسیرهای متفاوت تنها چند دقیقه بعد از توافق شروع شد. حجم این تفسیرها به صورتی است که نام آن را نیز در برمی‌گیرد. آیا آنچه که انجام شد«توافق»، «تفاهم»، «بیانیه مطبوعاتی» یا «توافق جامع» است؟ وقتی «نام» آنچه انجام شده از نظر حقوقی سیال است چگونه نباید توقع داشت که محتوای آن قابل تفسیر نباشد؟ البته تفسیر الزاماً به معنی دروغ گفتن نیست؟ چرا که می‌تواند بر سر «معنادهی» به آنچه انجام می‌شود، باشد. به طور مثال تیم ایرانی راهبرد درونی «آرام‌ساز» خود را این قرار داد که بارها در دو روز گذشته اعلام نماید «هیچ مرکز هسته‌ای در ایران تعطیل نمی‌شود» اما واقعاً اینگونه است؟ آنان درست می‌گویند. اما آنچه قرار است در فردو انجام شود نمی‌تواند در جای دیگری انجام شود؟ فردو تعطیل نمی‌شود اما مثل آن مثل اتوبوسی است که اجازه حرکت به آن داده می‌شود اما حق ندارد بیشتر از یک مسافر حمل نماید.

شاید مهم‌تر از آنچه تفاهم است اینکه آینده یک کشور مستقل و پساانقلابی در نبرد تفسیرها چگونه خواهد بود؟ گیریم که پذیرفته‌ایم نطنز، فردو و اراک چگونه باشد. اما اینکه دهها سال و به قول کری تا «ابد» ما به NPT سپرده نشویم تفسیر و توافق خطرناکی است که استقلال سیاسی و تحقیر ملی ایرانیان را نشانه رفته است. حضور پرحجم امریکایی‌ها در رسانه، بلافاصله پس از توافق اولیه (رئیس‌جمهور، وزیر خارجه، بیانیه کاخ سفید و...) و دعوت رئیس‌جمهور امریکا از رهبران عربی برای حضور در کمپ دیوید و... نشان می‌دهد که آنان به دنبال قانع کردن حامیان منطقه‌ای و مردم امریکا نسبت به یک «پیروزی تلخ» هستند. اما در ایران اوضاع طور دیگری است.

به مردم امریکا القا نشده است که مذاکرات هسته‌ای باعث گشایش در زندگی شما خواهد شد اما این وعده توسط دولت، رسانه‌های غرب و رسانه‌های همسو با دولت به مردم ایران داده شده است. دولت با دو گزینه بیشتر مواجه نیست یا باید رسماً توافق را اعلام کند و خود را پیروز مذاکره بداند که با این اعلام، ملت منتظر گشایش هستند و یا باید بگوید توفیقی حاصل نشد که نتیجه آن افزایش ظرفیت شناختی ملت نسبت به روحیه استکباری غرب است اما دستاورد دولت محسوب نمی‌شود. تفسیرهایی که اکنون دولت از توافق هسته‌ای ارائه می‌دهد نه تنها باری را از دوش دولت برنمی‌دارد که بار آن با انتظارات پس از توافق دوچندان خواهد شد. مردم پیروزی را در گشایش می‌بینند نه در بیانیه. از سوی دیگر تفسیرهای پیروزمندانه نمی‌تواند دوسویه باشد. شاید بتوان گفت نتیجه برای طرفین «معقول» بود‌‌ه است اما نمی‌توان تفسیر پیروزمندانه دوطرفه از آن ارائه کرد.

اما اگر از منظر حاکمیت قانون جنگل بر جهان به تفسیر بپردازیم قطعاً ما پیروز هستیم اما اگر از منظر «مصلحت نظام» آن را با تساهل تفسیر کنیم، قدری از داشته‌ها و سرمایه‌های درونی و بیرونی انقلاب اسلامی غفلت کرده‌ایم. آنچه در تفسیر فنی مسئله برای توده ملت مهم است اینکه با وضعیت هسته‌ای دیروز قرار بود به کجا برویم که با وضع موجود باز همین راه را می‌رویم؟ این تساهل و تعدیل اگر هیچ ضرری را متوجه کشور نمی‌کند، سؤال جدی دیگری را به ذهن متبادر می‌کند و آن اینکه مذاکره برای چه بود؟  اما در تفسیر داخلی آنچه مهم است اینکه همه تلخی‌ها و امیدهای توافق اخیر باید به گونه‌ای تفسیر شود که ایستادگی وحدت یافته و همدلی ملی برای ایستادن مقابل دشمنی‌های دشمن کمرنگ‌ نشود. مسئولان امریکایی در دو روز گذشته با صراحت اعلام می‌کنند که تحریم‌ها به خاطر موشک‌های بالستیک و حقوق بشر و تروریسم همچنان باقی است.

لذا ممکن است بخشی از تحریم‌های امریکا توسط کنگره از پرونده هسته‌ای منتزع و به پرونده‌های دیگر اضافه شود که حاصل جمع، حفظ وضع موجود خواهد بود. بنابراین تفسیرهای امریکایی‌ها نشان می‌دهد که آنان با دشمن مذاکره کرده‌اند. ما نیز نباید این گزینه‌ها را فراموش کنیم که نبرد با دشمنانی که وجود انقلاب اسلامی را در افق حملات پیچیده خود دارند پایان نیافته است. ادبیات مسئولان کشور نیز باید به صورتی باشدکه ادامه مبارزه کند نشده است.

 خداوند بر درجات امام راحل بیفزاید که هوشمندانه فرمود: «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم استکبار و صهیونیست‌ها در تعقیبمان خواهند بود تا شرافت و حیثیت مکتبی‌مان را لکه‌دار کنند». بنابراین چه توافق بشود و چه نشود و چه در پرونده هسته‌ای پیروز شویم و چه بازنده، بازی «وجود» و «عدم وجود» پایان نیافته است.

دولت باید ملت را در این تراز رهنمون شود که پس از سنگر هسته‌ای، آماده مبارزه در سنگرهای دیگر است چرا که «حدیقف» برای دشمن وجود ندارد.

نویسنده : دکتر عبدالله گنجی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۳۴
امیر مهدوی