نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

فرید باقی: ایجاد تغییرات بنیادین در فضای حاکمیتی‌ترین وزارتخانه کشور؛ آموزش‌وپرورش، با سرعتی عجیب و برآمده از نگاهی سیاسی که خود را ملزم به اجرای بی‌چون و چرای قوانین «جهانی‌سازی اجباری» می‌داند، در جریان است. از طرفی شاهد بروز تغییرات غیر‌قانونی در نحوه استخدام و به کارگیری «معلمان» در مدارس و خود نهاد آموزش‌وپرورش به واسطه برگزاری آزمون استخدامی میان فارغ‌التحصیلان بیکار سایر دانشگاه‌ها بدون کشف «تخصص و تعهد معلمی» برخلاف منویات امام و رهبر انقلاب هستیم و از طرف دیگر موضوع «خصوصی‌سازی مدارس غیردولتی» برخلاف قانونگذاری مجلس شورای اسلامی و صراحت قانون اساسی در حال اجراست. درباره دانشگاه فرهنگیان و فتنه رها شدن 28 دانشگاه کشور با احکام سرپرستی طولانی‌مدت به واسطه تعلل مشهود شورایعالی انقلاب فرهنگی و کارشکنی دولت، پیش از این بحث‌هایی را آغاز کرده‌ایم اما بحث خصوصی‌سازی مدارس دولتی که به نظر می‌رسید پس از ورود بموقع و هوشمندانه مجلس شورای اسلامی مختومه شده، مجددا با پافشاری شخص رئیس‌جمهور و برخی توجیهات غیر قابل قبول مجددا به سرخط خبرها صعود کرده است.
 اصلی‌ترین سوال این است که انگیزه دولت یازدهم از پافشاری بر این موضوع چیست؟
روحانی در نگاهی صرفا اقتصادی 12 اردیبهشت گفت: «اگر سرانه دانش‌آموز یک میلیون تومان باشد، با خرید خدمت این امکان وجود دارد که هزینه مثلاً تا ۷۰۰ هزار تومان کاهش یابد اما با کیفیت بالا‌تر تربیت انجام شود‌»! اقتصادی‌اندیشی مزمن، براساس تجربه تاریخی دوره کارگزاران و تذکرات اخیر رهبر انقلاب در واکنش به نگاه غلط «هزینه‌ساز خواندن آموزش‌وپرورش»، ناشی از بیگانگی با آرمان‌های بلند این نهاد عظیم و آینده‌ساز است.
پر واضح است مدیر مدرسه غیر دولتی به فرض کاهش 30 درصدی هزینه‌ها ناچار است بخشی از خدمات علمی – آموزشی را کاهش دهد، چرا که اصولا خدمات ارائه شده حداقلی است. اطلاعات منتشر شده از شرایط اداره 900 مدرسه دولتی مناطق محروم کشور که با تفسیر خلاف قانون در سال گذشته به  متقاضیان با سوابق معلوم، منتقل شد نیز نشان از نارضایتی گسترده والدین از «افت شدید خدمات آموزشی» و به کارگیری جمعی از «فارغ‌التحصیلان بیکار» در  جایگاه مهم معلمی دارد که حاضر شده‌اند با شرایط حق‌التدریسی و حقوق 300 تا 700 هزار تومان در ماه، کلاس را اداره کنند. هر چند براساس اذعان صریح مدیران همین مراکز، به‌رغم کمک دولت، اداره مدارس مذکور بدون دریافت وجوه سنگین از والدین دانش‌آموزان مقدور نیست و علت پیشقدم شدن مدیران برخی مراکز غیرانتفاعی در طرح پیمانکاری دولت نیز همین «سودآور کردن اجباری» مدارس دولتی با دریافت وجوه سنگین از والدین بوده است.
موضوعی که بلافاصله پس از بالا رفتن صدای اعتراض والدین مبنی بر عدم توانایی پرداخت هزینه‌های تحصیل، تلاش شد با طرح پرداخت وام 10 میلیون تومانی به خانواده‌های ناراضی به شرط حفظ فرزندان‌شان در مدارس غیر‌دولتی، حل و فصل شود. به این ترتیب آموزش‌وپرورش به عنوان یک مرکز متولی فرهنگ و ارتقای علمی دانش‌آموزی در نقش بنگاهی اقتصادی با برنامه‌های کلان مالی ظاهر شد که برای گردش مالی خود نیز فکرهایی کارگزارانی و برآمده از تفکر سرمایه‌داری دارد!
پرواضح است که این نگاه هزینه‌ساز به آموزش‌وپرورش علاوه بر ایجاد مخاطره
«ترک تحصیل» فرزندان خانواده‌های محروم، در آینده نزدیک قدرت رقابت این دانش‌آموزان در گردونه اجتماعی تحصیل به قصد ارتقای طبقه اقتصادی و اجتماعی را از آنها سلب خواهد کرد. یعنی پروسه‌ای که پیش از این به واسطه ظهور مدارس غیرانتفاعی با شهریه سالانه 20 میلیون تومانی منجر به فتح رشته‌های با منزلت شغلی بالا همچون پزشکی و مهندسی در دانشگاه‌های کشور توسط طبقه مرفه ممتاز شد، با طرح جدید تکمیل شده و فرصت هرگونه رقابت احتمالی را از فرزندان محرومان خواهد گرفت.
اما آیا همه نگاه دولت به طرح «خصوصی‌سازی مدارس دولتی» برآمده از نگاه اقتصادی و پیامدهای تجاری آن است؟
«آموزش‌وپرورش» مهم‌ترین و کلیدی‌ترین کرسی تربیت نسل آینده است، به همین جهت سال‌هاست جنگی خاموش در جهان به منظور غلبه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بر این بخش مهم و حیاتی در میان قدرت‌ها و نظامات جهانی در جریان است. تظاهرات این جنگ محدوده وسیعی را شامل تلاش شرکت‌های چندملیتی برای تصاحب مدارس کشورهای جهان سوم  تا تدوین قوانین و جزوات آموزشی کشورهای مسلمان توسط نهادهای بین‌المللی سیستم سرمایه‌داری مثل یونسکو در بر می‌گیرد.  مروری کوچک بر طرح‌ها و ایده‌های جهانی در امر «آموزش» نشان از آن دارد که ایده «جهانی‌سازی» جوامع با هدف تربیت نسلی مطیع و فرمانبر از بانیان سیستم لیبرال - سرمایه‌داری، نیازمند «خصوصی شدن» و خروج داوطلبانه دولت و حاکمیت‌های مردمی از این حوزه پرمشتری است.
 به این ترتیب سیستم جهانی در قالب طرح «آموزش برای صلح» یا «جهان بهتر برای همه» از توان «حل تعارض ضدارزش‌های خود» با نسل آینده جوامع ناهمگون برخوردار شده و ملت‌های دارای هویت «ملی» مشهود به واسطه تربیت نسل بیگانه با مفاهیم ملی و حل در اقتضائات «فراملی» در سیستم غرق خواهند شد. این هدفی است که آشکارا در کتابچه‌های راهنمای یونسکو با عنوان «آموزش همگانی جهانی» به چشم می‌خورد.
اما آنچه در این میان از سوی سیستم جهانی در کشورهای اسلامی به عنوان مهم‌ترین خاستگاه تعارض با ضد ارزش‌های نظام سرمایه‌داری دیده می‌شود، اندکی فراتر از سایر نقاط جهان است. غرب معترف است «اسلام» از توان به چالش کشیدن و تقابل در سطحی برتر با زیربنای فکری – فلسفی‌اش برخوردار است. به همین جهت بزرگ‌ترین فلاسفه خود را به کار گرفت تا «آموزش ایدئولوژیک» یا به قول ما «تربیت و پرورش اسلامی» را ناکارآمد و غیر‌حرفه‌ای نمایش دهد. مروری کوتاه بر فضای مقالات آموزشی منتشر شده توسط جمعی واحد از مدیران اجرایی این تئوری زیربنایی در ایران، تاییدکننده تلاش برای همه‌گیری این تفکر ضد تمدنی در  کشور ما و سایر بلاد اسلامی است. در حقیقت ما امروز شاهد یک جنگ تمام عیار میان اندیشه فلاسفه اسلامی همچون شهید مطهری و علامه طباطبایی و فلاسفه غربی نئولیبرال با ایده تربیت «شهروندان جهان وطن» هستیم.
خصوصی‌سازی مدارس دولتی ـ چه مدیران ما بدانند و چه ندانندـ پروسه «گسست آرمانی نسل‌ها» را سرعت بخشیده و فضای خصوصی تربیت نسل آینده را به دست بخش غیر‌حاکمیتی در حوزه جهانی خواهد داد. آیا به همین دلیل است که برخی تئوریسین‌های دولت یازدهم همراه با قلع و قمع توأمان مراکز تربیت معلم، سیستم استخدامی آموزش -پرورش و تخریب مدارس دولتی، علنا اعلام می‌کنند «دوره آموزش‌وپرورش ایدئولوژیک به پایان رسیده است؟»  آیا این همان طرحی نیست که هم اکنون در فلسطین، اردن، امارات، عربستان و مصر با هدف حذف مظاهر «نفرت» و «تعارض با جامعه جهانی» رای به پاکسازی کتب درسی از تاریخ «اعراب و اسرائیل» داده است؟ آیا این همان نگاهی است که تقویم مهد‌های کودک خصوصی کشور را به واسطه آموزه‌های نئولیبرالیستی یونسکو از مناسبت‌های انقلابی و میهنی خالی کرده است؟
 ما در حال یک جنگ تمام‌عیار در همه حوزه‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی با ژنرال‌های جهانی‌سازی اجباری و نخبگان بی‌وطن هستیم. تصمیم با ماست؛ با مطهری و بهشتی و علامه طباطبایی بمانیم یا تربیت فرزندان‌مان را به به زیگموند فروید و روسو بسپاریم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۱۸
امیر مهدوی

 نقض آتش‌بس ادعایی 5 روزه خودخوانده سعودی‌ها در یمن همچنان ادامه دارد و حتی در روز عید بزرگ مسلمانان (مبعث پیامبر اسلام) همچنان مناطق شمال و جنوب این کشور توسط ائتلاف متجاوز  بمباران شد. این حملات تنها به صعده و صنعا 2 مرکز عمده انقلابیون و انصارالله محدود نشده و همانند روزهای پیش از آتش‌بس جنگنده‌های سعودی به طور وسیع بر فراز استان عدن به پرواز در آمده و چندین  موضع در بندر عدن را بمباران کردند. طی روزهای منتهی به عید مبعث، رژیم جنایتکار سعودی در چندین منطقه مرزی در گذرگاه علب، کتاف و دشت الفرع، القمع، البرم، المحلاحیظ و المنازله با حملات راکتی و خمپاره‌ای به مسلمان‌کشی‌هایش ادامه داد  و
2 منطقه الزرق و الحصامه در مرز استان‌های صعده و حجه نیز هدف حملات موشکی قرار گرفت. این در حالی‌است که یکی از تحولات آشکار پس از اعلام آغاز آتش‌بس خودخوانده ریاض در یمن اوج‌گیری فعالیت‌های تروریست‌های تکفیری طرفدار سعودی و حملات آنها  به مواضع ارتش یمن در خط ساحلی منطقه دار السعد و خانه‌های مردم در منطقه العریش حدفاصل استان‌های ابین و عدن و برخی مواضع در استان‌های تعز و لحج بوده است. این نشان می‌دهد محمد بن‌سلمان، وزیر جنگ و پسر همه‌کاره پادشاه عربستان از فرصت آتش‌بس برای تقویت و محک زدن نیروهای ترویستی تکفیری مورد حمایت ریاض در یمن برای ادامه تجاوز به این کشور به صورت نیابتی استفاده کرده است.
نامه انصارالله به فرستاده سازمان ملل
منابع یمنی اعلام کردند مسؤول پرونده مذاکرات در جنبش انصارالله یمن روز جمعه با ارسال نامه‌ای به فرستاده سازمان ملل در یمن ادامه تجاوزات سعودی و نقض آتش‌بس از سوی عربستان را به اطلاع او رساند. همچنین  نیروهای ارتش و امنیت یمن  و نیز کمیته‌های مردمی و انصارالله  با وجود نقض پی‌درپی آتش‌بس از سوی عربستان و متحدانش و نیز تجاوزات شبه نظامیان حزب‌الاصلاح و القاعده و حامیان عبد ربه منصور هادی، به عدم نقض آتش‌بس پایبند هستند. به گزارش خبرگزاری رسمی یمن سبأ، «شرف غالب لقمان» سخنگوی رسمی نیروهای مسلح یمن گفت: «نقض آتش‌بس از سوی عربستان بیانگر تلاش عربستان برای فریب و گمراه کردن افکار عمومی در داخل و خارج بوده و از سوءنیت و جدی نبودن عربستان به آتش‌بس حکایت دارد. نقض آتش‌بس بیانگر حرص عربستان در محاصره مردم یمن و ادامه شدیدترین جنایت‌ها در حق آنان است». او  کشورهای جهان و سازمان ملل و تمام سازمان‌های دست‌اندرکار حقوق بشر را به مسؤولیت‌پذیری و رعایت اصول اخلاقی در نقض آتش‌بس از سوی سعودی و تجاوزات این رژیم و کشتار مردم یمن و ویرانی این کشور از حدود 50 روز پیش فراخوانده و تاکید کرد، این تجاوزات امکان ندارد به هیچ قیمتی بتواند مردم یمن را به زانو درآورد.
تحریم مذاکرات ریاض توسط انصار‌الله
پس از آنکه نصرالدین عامر، عضو شورای رسانه‌ای جنبش انصارالله یمن اعلام کرد این جنبش انقلابی تحت هیچ شرایطی در کنفرانس احتمالی ریاض شرکت نخواهد کرد حال سازمان ملل قصد دارد با تغییر مکان مذاکرات صلح از ریاض به مکانی دیگر به آن مشروعیت ببخشد. به گزارش خبرگزاری «تاس» روسیه، «استیفان دوجاریک» سخنگوی دبیرکل سازمان ملل با اشاره به اینکه گفت‌وگوهای یمن در کشوری به جز عربستان و یمن (احتمالا ژنو) برگزار خواهد شد، تأکید کرد بحران این کشور با راه‌های نظامی حل نمی‌شود. به گفته او دبیر کل سازمان ملل قصد دارد نشستی را میان طرف‌های بحران یمن برگزار کند.
وضعیت بغرنج انسانی در صنعا
با آنکه طی روزهای اخیر چند هواپیمای امدادرسان از جمله یک هواپیمای نجات کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان ملل موفق شده‌اند خود را به فرودگاه صنعا برسانند اما فاجعه انسانی در یمن بسیار فراتر از حد تصور است. پایگاه خبری «رصیف» با اشاره به اینکه امکانات سازمان‌های بشردوستانه محدود است، در این‌باره  به اظهارات «علی المقالح»، عضو یکی از این سازمان‌ها اشاره می‌کند که تصریح کرده بود در بازدید از خانواده‌های اهل صنعا متوجه شدیم وضع آنها بسیار اسفبارتر از زخمی‌هایی است که در بیمارستان‌ها به سر می‌برند. این پایگاه گزارش می‌دهد ده‌ها خانواده در پایتخت یمن که بر اثر حملات جنگنده‌های سعودی خانه‌های خود را از دست دادند، مجبورند برای ادامه زندگی و در امان ماندن از حملات هوایی به فاضلاب‌های زیرزمینی شهر صنعا روی بیاورند و در آنجا اقامت ‌کنند. به گزارش فارس، خانواده‌های محله «فج عطان» که  از محله آنها تنها ویرانه‌ و خرابه‌ای بیش برجا نمانده، خود را آواره و بی‌خانمان یافته و به «فاضلاب‌ها» روی آورده‌اند. از زمان آغاز تجاوز عربستان سعودی علیه یمن حدود یکصد نفر از اهالی محله فج عطان کشته و صدها نفر دیگر زخمی شدند.
توافق بر سر سپر موشکی عربی-آمریکایی
توافق شیوخ عربی با طرح جنجالی سپر موشکی آمریکا در نشست ننگین و دستوری  کاخ سفید  با سران شورای همکای خلیج فارس تنها نتیجه اجلاس کمپ‌دیوید برای آمریکا بود. دیوید ایگناتیوس، ستون‌نویس روزنامه واشنگتن‌پست، بیانیه‌های اجلاس کمپ دیوید را  خوشبینانه دانست و نوشت تردیدهای مشترک همچنان بر جای خود باقی هستند. کارول ‌ای لی و جی سولومون نیز با انتشار مطلبی در  وال‌استریت ژورنال به این مساله اشاره کردند که اوباما حمایت نظامی از کشورهای عربی را تقویت کرد و در مقابل حمایت آنها را از یک توافق هسته‌ای با ایران جلب کرد که می‌توان نارضایتی از آن را در اظهارات عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان مشاهده کرد به طوری که می‌توان گفت سعودی‌ها و حتی کشورهای کوچکی مثل قطر، متعهد به رعایت هژمونی کلی آمریکایی در منطقه نخواهند شد، اگرچه هر یک به دنبال معاهده دفاعی دوجانبه با آمریکا و متعهد ساختن واشنگتن به حمایت نظامی از آنها درصورت تهدید نظامی بودند. آنها همچنین خواستار دسترسی به برخی از پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی آمریکا مانند جنگنده‌های اف-35 بودند.  اوباما تلاش کرد پنجشنبه گذشته در کمپ‌دیوید کشورهای عربی خلیج‌فارس را حول محور عربستان تابع هژمونی جدید خود در منطقه سازد که اگرچه  رایزنی‌های صریحی میان ریاض و واشنگتن  درباره آنچه «تهدیدات ایران» خوانده می‌شود صورت پذیرفته است اما مثلا در باره یمن عربستان بسیار سرکش عمل می‌کند. در همین حال روزنامه لبنانی السفیر به افشاگری جدید «مجتهد» فعال و وبلاگ‌نویس معروف عربستانی پرداخت که حال دامنه فاش‌گویی‌هایش از خاندان سعودی فراتر رفته و به روابط میان شیوخ عربی کشیده است. مجتهد در آخرین پیام‌های توئیتری‌اش  فاش کرده که  شیخ تمیم بن‌حمد امیر قطر دنباله‌رو محمد بن نایف ولیعهد سعودی و نماینده اصلی عربستان به جای ملک سلمان بیمار در کمپ‌دیوید شده  است و از این پس دیگر «قطر شریک سعودی نیست بلکه تابع و دنباله‌رو سیاست‌های آن در منطقه خلیج‌فارس، عراق، ترکیه، سوریه، مصر و ایران و نیز نوع روابط با جنبش‌های افراطی تکفیری است». به گفته این افشاگر سعودی از مهم‌ترین توافقات آمریکایی‌ها و کشورهای عرب خلیج فارس در کمپ‌دیوید سپر موشکی به هزینه ده‌ها میلیارد دلار است که راه‌اندازی آن براساس روش«پول از شما، نظارت و کنترل از ما» در اختیار آمریکاست.

منبع : وطن امروز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۱۳
امیر مهدوی

سرلشکر قاسم سلیمانی پس از خواندن کتاب «آن بیست‌وسه‌نفر» نامه‌ای برای احمد یوسف‌زاده، نویسنده کتاب نوشته است. به گزارش تسنیم، متن نامه سرلشکر قاسم سلیمانی برای نویسنده کتاب «آن بیست‌وسه‌نفر» به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
منَ المُؤمنینَ رجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا الله عَلَیه فَمنهُم مَن قَضى نَحبَهُ وَمنهُم مَن یَنتَظرُ وَ ما بَدَّلوا تَبدیلاً
احمد عزیزم! تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس که در کارنامه‌ام یک شب از آن شب‌ها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیده‌ای هستید که به عرش رسیدید، ای‌کاش در همان بالا بمانید. چه افتخارآمیز است ربانیون بر منبر نشسته، تربیت‌یافتگان منابر خود را به تماشا بنشینند. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکان کمال‌یافته در قفس دشمن را ببینند. ای‌کاش سفیران در قصرهای مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند.
احمد عزیز! وقتی کتابت را خواندم ناخودآگاه صحنه اسارتی در مقابل دیدگانم مجسم شد و به‌یاد آن اسیر، بر کتاب این اسیر، اشک ریختم، یاد قهرمان اسارت که اسارت را به اسیری گرفت. بانوی معظمه خسته‌ای که با مجروحیت دل و جسم، در حالی که سر برادران، برادرزاده‌ها و فرزندان خود را بالای نی جلوی چشم داشت و ده‌ها زن و کودک اسیر هر روز کتک‌خورده را در طول هزاران کیلومتر پیاده یا بر شتر برهنه نشسته، سرپرستی می‌کرد، در عمق قرارگاه دشمن بر هیبت او شلاق زد و با بیانی که خاطره پدرش علی(ع) را در یادها زنده کرد همانند شمشیر برنده برادرش عباس بر قلب دشمن فرود آورد و با جمله «ما رأیت الّا جمیلاً» عرش را گریاند و بشریت را تا ابد متحیر عظمت خود ساخت. به کرمانی بودنم افتخار می‌کنم، از داشتن گوهرهایی همچون «شهسواری» که فریاد «مرگ بر صدام، ضد اسلام» را در چنگال دشمن سر داد و نشان داد به‌خوبی درس خود را از مکتب امام سجاد(ع) آموخته است و «امیر شاه‌پسندی» که بر گوشت‌های بر اثر شلاق فروریخته او اطو کشیدند و «احمد یوسف‌زاده»، «زادخوش»، «مستقیمی»، «حسنی» و... که از اسارت عظمت آفریدند.  در پایان درود می‌فرستم برمردی که به‌احترام شما و همه مجاهدین و شهدا، قریب 30 سال چفیه یادگار آن روزها را به گردن آویخته تا عشق به این راه و مرام و فرهنگ را به همه یادآوری کند و بر هر نوشته شما بوسه می‌زند و در بالاترین جایگاه فقاهت، حکمت و اندیشه، زیباترین کلمات را نثارتان می‌کند. چقدر مدیون این مردیم و بدون او تاریکیم. خداوندا؛ وجودش را برای ایران و اسلام حفظ بفرما.
قاسم سلیمانی، 17 اردیبهشت 94
 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۰۹
امیر مهدوی

معاون ظریف: براساس پروتکل الحاقی، آژانس به مراکز نظامی ایران دسترسی مدیریت‌شده خواهد داشت

 تنها چند روز بعد از آنکه یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی صراحتا از بازرسی‌های ماموران این آژانس از مراکز نظامی ایران گفت، تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای دولت حسن روحانی به‌رغم مواضع متفاوت پیشین، به بازدید ماموران آژانس از مراکز نظامی ایران اعتراف کرد. به گزارش «وطن امروز»، عباس عراقچی، معاون جواد ظریف و نفر دوم تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای که پیش‌تر مدعی شده بود هرگز اجازه دسترسی آژانس به مراکز نظامی ایران داده نخواهد شد، پنجشنبه شب در گفت‌وگو با بخش خبری ساعت 21 شبکه اول سیما، درباره اظهارات آمانو مبنی بر بازرسی از مراکز نظامی ایران براساس پروتکل الحاقی گفت: «زمانی که اجرای پروتکل الحاقی را قبول کنیم یک سری دسترسی‌های مدیریت‌شده به مراکزی که غیر از مراکز هسته‌ای باشد،‌ طبق شرایط خاصی می‌تواند برای آژانس ایجاد شود». وی با تاکید بر اینکه بازدید از مراکز نظامی به هیچ وجه صورت نخواهد گرفت، افزود: «دسترسی مدیریت‌شده کاملا با آنچه ما در ذهنمان از بازدید از یک مرکز داریم متفاوت است». معاون وزیر امور خارجه گفت:‌ «اگر آژانس اطلاعاتی داشته باشد که کار خلاف قاعده هسته‌ای در یک مرکزی صورت می‌گیرد، فرآیندی شروع خواهد شد و نهایتا کاری که آژانس انجام می‌دهد، بازدید نیست بلکه دسترسی مدیریت‌شده است برای نمونه‌گیری محیطی که آیا مواد رادیواکتیو در آنجا وجود دارد یا خیر».  براساس این اظهارات عباس عراقچی، او میان بازرسی و دسترسی به مراکز نظامی تفاوت قائل شده است. بر این اساس او معتقد است، آنچه در پروتکل الحاقی وجود دارد، امکان دسترسی مدیریت‌شده به بخشی از تاسیسات نظامی را به ماموران آژانس می‌دهد و این معنایی متفاوت از بازرسی دارد.البته پیش از این، بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی نیز در اظهاراتی گفته بود اینکه آمانو از پروتکل الحاقی، معنای بازرسی را برداشت کرده، نشان‌دهنده تفسیر متفاوت او است. به عبارت دیگر، سخنگوی سازمان انرژی اتمی معتقد است آمانو تفسیر مطلوب خود را از پروتکل الحاقی داشته است. البته ماجرای تفسیر آژانس از موضوعات هسته‌ای، یادآور تفسیر آژانس از ماجرای تعلیق در دوران مدیریت البرادعی و در دوره اعتماد‌سازی اول به مدیریت حسن روحانی در دولت خاتمی است که در آنجا نیز نهایتا تفسیر آژانس به‌عنوان معیار قرار گرفت و همین موضوع منجر به شکست آن مذاکرات شد به همین دلیل به نظر می‌رسد اکنون نیز بار دیگر قرار است تیم مذاکره‌کننده از همان سوراخ آژانس مجددا گزیده شود.اما در میان این نکات، نکته اساسی درباره تناقض‌گویی‌های تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای درباره همین موضوع بازرسی‌ها یا براساس آنچه عراقچی می‌گوید، دسترسی‌ها است. عباس عراقچی در حالی مدعی شده با پذیرش پروتکل الحاقی، فقط امکان «دسترسی» ماموران آژانس به اماکن نظامی داده می‌شود که پیش‌تر، یعنی بیش از یک ماه قبل صراحتا گفته بود براساس توافق لوزان به هیچ عنوان امکان دسترسی به مراکز نظامی وجود ندارد! عراقچی 22 فروردین‌ماه در گفت‌وگو با تسنیم در پاسخ به سوالی درباره احتمال بازدید ناظران خارجی از مراکز نظامی ایران تحت عناوین مبهم قیدشده در بیانیه لوزان که احتمال ورود به مسائل مربوط به PMD را مطرح می‌کند، گفت: قطعاً هیچ نظارت و «دسترسی»‌ای را در این زمینه نخواهیم پذیرفت. وی افزود: موشک‌های ما چه بالستیک و چه غیره نیز تحت نظر و نظارت طرف‌های‌مان نخواهد بود. این عین عبارات آقای عراقچی در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم است. و متاسفانه نمی‌تواند نشان‌دهنده وجهی از صداقت آنها باشد.آقایان درحالی مدعی هستند پذیرش پروتکل الحاقی، نه بازرسی، امکان دسترسی به مراکز نظامی را ایجاد می‌کند که پیش‌تر مدعی بودند به هیچ وجه اجازه همین «دسترسی» را نیز به آژانس نخواهند داد! در کنار صدها گزاره دیگر که تناقض‌گویی تیم مذاکره‌کننده و صداقت کلام منتقدان را اثبات کرده، این مورد، یعنی مورد پروتکل الحاقی و بازرسی از مراکز نظامی نیز در زمره روند و تاکتیک پنهان‌کاری و سپس تغییر عبارات و... قابل بررسی است.
نماینده ایران در آژانس: نگرانم!
اما درست در شرایطی که عباس عراقچی وظیفه جا انداختن توافق ظریف را بر عهده گرفته، نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نسبت به سوء‌رفتار و عدم صداقت آمانو در امانت‌داری اطلاعات ایران ابراز نگرانی کرد. رضا نجفی، نماینده دائم ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی چهارشنبه‌شب در برنامه تلویزیونی «تیتر»  از شبکه خبر (برنامه‌ای که دکتر فریدون عباسی، رئیس سابق سازمان انرژی اتمی نیز در آن حضور داشت) درباره نگرانی نسبت به درز اطلاعات ایران بویژه پس از توافق جامع هسته‌ای گفت: براساس توافقی که با آژانس داشتیم نگرانی‌های امنیتی‌مان را گفتیم و قرار شد آژانس آنها را لحاظ کند همچنین در بیانیه‌های جنبش غیرمتعهدها، این مساله به صراحت گنجانده شده است. ما بارها از مدیرکل خواسته‌ایم تمهیداتی اتخاذ کند که اطلاعات درز نکند. آقای آمانو در صحبت‌های خصوصی ادعا می‌کند تمام اقدامات لازم را اتخاذ کرده است و به نوعی می‌خواهد رفع مسؤولیت کند و بگوید افراد دیگری در آژانس جاسوسی می‌کنند اما هنوز به آن حد نرسیده که بیاید و این را اعلام کنند. با این حال ما نگران هستیم. نجفی گفت: بویژه با توافقی که قرار است انجام شود آژانس دسترسی و اطلاعات بیشتری درباره ایران و فعالیت‌های هسته‌ای‌اش پیدا می‌کند و این مایه نگرانی است و امیدواریم جلوی این کار گرفته شود. این اظهارات صریح نجفی به وضوح نشان می‌دهد نماینده ایران در آژانس از جایگاه داوری آژانس در توافق جامع هسته‌ای میان ایران و 1+5 نگران است. براساس اظهارات نجفی، با توجه به آنکه براساس توافق ظریف، آژانس دامنه وسیع‌تری از اطلاعات هسته‌ای و نظامی ایران را در اختیار خواهد گرفت، باز هم این نگرانی که این اطلاعات به بیرون درز کرده و در اختیار سرویس‌های امنیتی بیگانه قرار گیرد بسیار زیاد خواهد شد. البته این نگرانی درست نجفی را پیش‌تر بارها و بارها منتقدان محتوای مذاکرات هسته‌ای دولت حسن روحانی مطرح کرده‌اند. و البته متاسفانه هر بار بیان این نگرانی‌ها با توهین و بی‌ادبی طرف مقابل مواجه شده است!
 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۵۴
امیر مهدوی
در خجسته سالروز بعثت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار جمعی از مسؤولان و کارگزاران نظام، سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم، با تأکید بر لزوم بهره‌گیری از درس‌های بعثت برای مقابله هوشیارانه با جاهلیت مدرن امروز که بسیار خطرناک‌تر و مجهزتر از جاهلیت قبل از اسلام است، استکبار و در رأس آن آمریکا را عامل اصلی شکل‌گیری «جاهلیت مدرن» دانستند و گفتند: تجربه 35 سال گذشته جمهوری اسلامی ایران، نشان داده است امت بزرگ اسلامی با حفظ دو اصل «بصیرت» و «عزم و همت» می‌تواند در مقابل این جاهلیت بایستد و آن را شکست دهد. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب اسلامی با تبریک عید بزرگ و تاریخی مبعث به ملت ایران و مسلمانان جهان و همه انسان‌های آزاده، بشریت را نیازمند درس‌های بعثت و بازخوانی این درس‌ها دانستند و افزودند: بعثت پیامبر(ص) برای مقابله با جاهلیتی بود که نه فقط مخصوص جزیره..‌العرب، بلکه بر امپراتوری‌های آن روز دنیا نیز حاکم بود. حضرت آیت‌الله ‌العظمی خامنه‌ای 2 عنصر اصلی این جاهلیت را «شهوت» و «غضب» برشمردند و خاطرنشان کردند: اسلام در آن زمان به مقابله با عرصه وسیعی از گمراهی در زندگی انسان‌ها پرداخت که از یک طرف ناشی از شهوات نفسانی و جنسی مهارگسیخته و از طرف دیگر ناشی از حاکمیت غضب و قساوت ویرانگر بود. ایشان با اشاره به بازتولید جاهلیت دوران قبل از اسلام در عصر کنونی، بر همان 2 پایه «شهوت» و «غضب»، افزودند: امروز نیز شاهد شهوت‌رانی بی‌منطق و بی‌مهار و قساوت و کشتار بی‌حد و مرز هستیم با این تفاوت که جاهلیت کنونی متأسفانه مجهز به سلاح علم و دانش شده و بسیار خطرناک‌تر است. رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: البته در مقابل، اسلام نیز مجهزتر و نیروی عظیم اسلامی با استفاده از ابزارهای گوناگون در دنیا گسترده شده و امید به موفقیت نیز بالا است اما شرط آن «بصیرت» و «عزم و همت» است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه شرایط کنونی کشورهای اسلامی و ناامنی، برادرکشی و تسلط گروه‌های تروریستی در کشورهای منطقه، نمونه‌هایی از جاهلیت مدرن امروز است که نتیجه طراحی قدرت‌های استکباری و در رأس آنها آمریکا است، گفتند: آنها برای اجرای اهداف شوم و حفظ منافع خود، از تبلیغات گسترده مبتنی بر دروغ نیز استفاده می‌کنند که نمونه آن ادعای آمریکایی‌ها در مبارزه با تروریسم است. ایشان خاطرنشان کردند: آمریکایی‌ها در حالی این ادعاها را مطرح می‌کنند که خودشان به دست داشتن در ایجاد خطرناک‌ترین گروه‌های تروریستی همچون داعش اذعان کردند. آمریکایی‌ها رسماً از گروه‌های تروریستی در سوریه و پشتیبانان آنها حمایت می‌کنند، آمریکایی‌ها از رژیم جعلی صهیونیستی که فلسطینی‌ها را در غزه و ساحل غربی مورد فشار قرار داده است، حمایت می‌کنند اما در شعارهایشان، به دروغ مدعی مبارزه با تروریسم هستند و این، همان «جاهلیت مدرن» است. رهبر انقلاب اسلامی همه کشورهای اسلامی را خطاب قرار دادند و گفتند: ملت ایران، امت بزرگ اسلامی و زمامداران کشورهای اسلامی، بدانید، ما می‌توانیم در مقابل این جاهلیت بایستیم. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، محور اصلی سیاست‌های خباثت‌آلود استکبار در منطقه را در شرایط کنونی، ایجاد جنگ‌های نیابتی خواندند و تأکید کردند: آنها به دنبال منافع خود و پر کردن جیب کمپانی‌های اسلحه‌سازی هستند، بنابراین کشورهای منطقه باید هوشیار باشند تا اسیر این سیاست‌ها نشوند. ایشان یکی دیگر از ادعاهای دروغین آمریکا را ادعا درباره امنیت منطقه خلیج‌فارس دانستند و افزودند: امنیت خلیج‌فارس مربوط به کشورهای این منطقه است که دارای منافع مشترک هستند و نه آمریکا. بنابراین امنیت منطقه خلیج‌فارس باید به‌وسیله کشورهای همین منطقه تأمین شود. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه آمریکا به‌دنبال تأمین امنیت منطقه خلیج‌فارس نیست و صلاحیت اظهارنظر در این باره را هم ندارد، گفتند: اگر منطقه خلیج‌فارس امن باشد، همه کشورهای منطقه از این امنیت بهره‌مند خواهند شد اما اگر خلیج‌فارس ناامن شود، برای همه کشورهای منطقه ناامن خواهد بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نمونه دیگر از دروغ بودن ادعای آمریکایی‌ها مبنی بر تلاش برای حفظ امنیت منطقه را اوضاع تأسف‌بار یمن خواندند و افزودند: امروز یمن به صحنه کشتار کودکان و زنان بیگناه تبدیل شده است که عامل آن کشورهای به ظاهر مسلمان هستند اما طراح و عامل اصلی آن، آمریکا است. ایشان با اشاره به ادعای دروغین دیگر آمریکایی‌ها مبنی بر حمایت ایران از تروریسم، خاطرنشان کردند: ملت ایران با تروریسمی که با پول و حمایت آمریکا، در داخل کشور، سر بلند کرده بود، قاطعانه مقابله کرد، آن وقت ایران متهم به حمایت از تروریسم می‌شود! در حالی که آن کسی که آشکارا از تروریسم حمایت می‌کند، آمریکا است. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ملت ایران همواره در مقابل تروریسم و حامیان آنها بوده و خواهد بود، گفتند: ملت ایران با همه کسانی که در عراق، سوریه، لبنان و سرزمین‌های اشغالی در مقابل خطرناک‌ترین تروریست‌ها و صهیونیست‌های تروریست ایستاده‌اند، همکاری خواهد کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با یادآوری مجدد اقدامات تروریستی آمریکا، خطاب به دولتمردان آمریکایی گفتند: تروریست شما هستید، اقدامات تروریستی، کار شما است، ما با تروریسم مخالف هستیم و با آن مبارزه و از هر مظلومی نیز حمایت خواهیم کرد. ایشان ملت‌های یمن، بحرین و فلسطین را از جمله ملت‌های مظلوم دانستند و خاطرنشان کردند: در حالی که در صدر اسلام، مشرکین مکه در ماه حرام، جنگ را متوقف می‌کردند، امروز در یمن، در ماه رجب که ماه حرام است، بر سر مردم بیگناه این کشور بمب و موشک ریخته می‌شود. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه حمایت از مظلوم دستور صریح اسلام است، افزودند: ما هر اندازه که بتوانیم از مظلوم دفاع و با ظالم مقابله خواهیم کرد. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای کشورهای منطقه را به هوشیاری در قبال سیاست استکبار برای ایجاد دشمن موهوم و ترساندن این کشورها از یکدیگر، فراخواندند و گفتند: آنها تلاش دارند تا دشمن اصلی را که استکبار و وابستگان آنها و صهیونیست‌ها هستند، در حاشیه نگه دارند و کشورهای اسلامی را در مقابل یکدیگر قرار دهند، بنابراین باید با این سیاست که همان جاهلیت مدرن است، مقابله کرد. ایشان با تأکید بر اینکه ملت‌های منطقه بیدار شده‌اند، خاطرنشان کردند: شاید بتوان بیداری اسلامی را برای دوره‌ای موقت سرکوب کرد اما بیداری و بصیرت، سرکوب شدنی نیست و امروز ملت ایران و بیشتر ملت‌های منطقه، آگاه و هوشیار هستند. رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: قدرت‌های استکباری سال‌ها است که در تلاش برای سرکوب بیداری و مقاومت در منطقه هستند و در 35 سال گذشته نیز از هیچ تلاشی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به عنوان محور این بیداری فروگذار نکرده‌اند، اما همواره شکست خورده‌اند و بعد از این هم شکست خواهند خورد.  
پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب، حجت‌الاسلام والمسلمین روحانی رئیس‌جمهور، با تبریک عید مبعث، بعثت پیامبر اسلام(ص) را به معنای برانگیخته شدن انسانیت و آغاز دوران جدیدی برای جامعه ایمانی خواند و افزود: طبق آموزه‌های بعثت، آنچه می‌تواند تاریخ آینده و جامعه توأم با قسط و عدل را بسازد، نه شمشیر و گلوله و کاخ‌های مرتفع، بلکه حق و وحی است. وی با بیان اینکه شریعتی که پیامبر(ص) برای مردم آورد، حکمت، عدالت، فضیلت و کمالات اخلاقی است، گفت: شریعت اسلامی نسبتی با خشونت ندارد و آنها که می‌خواهند شریعت را در کنار خشونت قرار دهند، چیزی از شریعت نفهمیده‌اند.
رئیس‌جمهور با اشاره به ترویج تفرقه و توهم ایران‌هراسی در میان مسلمانان و با بیان اینکه ایران از آغاز به دنبال صلح، عدالت، کمک به دیگران و ایستادگی در برابر ظلم و زورمداران بوده و زیر بار ظلم و زیاده‌خواهی نخواهد رفت، خاطرنشان کرد: ایران به هیچ کشوری تجاوز نکرده و نمی‌کند اما اگر مورد تجاوز قرار بگیرد، پاسخش همانند دفاع 8 ساله پشیمان‌کننده خواهد بود. آقای روحانی با بیان اینکه ایران چیزی بالاتر از حقوق قانونی خود نمی‌خواهد، خطاب به کشورهای مسلمان منطقه و همسایگان، تاکید کرد: به کمپ پیامبر(ص) و قرآن پناه ببرید، و به سوی کمپ دیوید نروید، چرا که تنها اردوگاه اسلام و پیامبر(ص) می‌تواند منجی شما باشد.

رهبرمعظم انقلاب اسلامی با اشاره به جنایات صورت‌گرفته در یمن تبیین کردند

در خجسته سالروز بعثت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار جمعی از مسؤولان و کارگزاران نظام، سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم، با تأکید بر لزوم بهره‌گیری از درس‌های بعثت برای مقابله هوشیارانه با جاهلیت مدرن امروز که بسیار خطرناک‌تر و مجهزتر از جاهلیت قبل از اسلام است، استکبار و در رأس آن آمریکا را عامل اصلی شکل‌گیری «جاهلیت مدرن» دانستند و گفتند: تجربه 35 سال گذشته جمهوری اسلامی ایران، نشان داده است امت بزرگ اسلامی با حفظ دو اصل «بصیرت» و «عزم و همت» می‌تواند در مقابل این جاهلیت بایستد و آن را شکست دهد. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب اسلامی با تبریک عید بزرگ و تاریخی مبعث به ملت ایران و مسلمانان جهان و همه انسان‌های آزاده، بشریت را نیازمند درس‌های بعثت و بازخوانی این درس‌ها دانستند و افزودند: بعثت پیامبر(ص) برای مقابله با جاهلیتی بود که نه فقط مخصوص جزیره..‌العرب، بلکه بر امپراتوری‌های آن روز دنیا نیز حاکم بود. حضرت آیت‌الله ‌العظمی خامنه‌ای 2 عنصر اصلی این جاهلیت را «شهوت» و «غضب» برشمردند و خاطرنشان کردند: اسلام در آن زمان به مقابله با عرصه وسیعی از گمراهی در زندگی انسان‌ها پرداخت که از یک طرف ناشی از شهوات نفسانی و جنسی مهارگسیخته و از طرف دیگر ناشی از حاکمیت غضب و قساوت ویرانگر بود. ایشان با اشاره به بازتولید جاهلیت دوران قبل از اسلام در عصر کنونی، بر همان 2 پایه «شهوت» و «غضب»، افزودند: امروز نیز شاهد شهوت‌رانی بی‌منطق و بی‌مهار و قساوت و کشتار بی‌حد و مرز هستیم با این تفاوت که جاهلیت کنونی متأسفانه مجهز به سلاح علم و دانش شده و بسیار خطرناک‌تر است. رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: البته در مقابل، اسلام نیز مجهزتر و نیروی عظیم اسلامی با استفاده از ابزارهای گوناگون در دنیا گسترده شده و امید به موفقیت نیز بالا است اما شرط آن «بصیرت» و «عزم و همت» است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه شرایط کنونی کشورهای اسلامی و ناامنی، برادرکشی و تسلط گروه‌های تروریستی در کشورهای منطقه، نمونه‌هایی از جاهلیت مدرن امروز است که نتیجه طراحی قدرت‌های استکباری و در رأس آنها آمریکا است، گفتند: آنها برای اجرای اهداف شوم و حفظ منافع خود، از تبلیغات گسترده مبتنی بر دروغ نیز استفاده می‌کنند که نمونه آن ادعای آمریکایی‌ها در مبارزه با تروریسم است. ایشان خاطرنشان کردند: آمریکایی‌ها در حالی این ادعاها را مطرح می‌کنند که خودشان به دست داشتن در ایجاد خطرناک‌ترین گروه‌های تروریستی همچون داعش اذعان کردند. آمریکایی‌ها رسماً از گروه‌های تروریستی در سوریه و پشتیبانان آنها حمایت می‌کنند، آمریکایی‌ها از رژیم جعلی صهیونیستی که فلسطینی‌ها را در غزه و ساحل غربی مورد فشار قرار داده است، حمایت می‌کنند اما در شعارهایشان، به دروغ مدعی مبارزه با تروریسم هستند و این، همان «جاهلیت مدرن» است. رهبر انقلاب اسلامی همه کشورهای اسلامی را خطاب قرار دادند و گفتند: ملت ایران، امت بزرگ اسلامی و زمامداران کشورهای اسلامی، بدانید، ما می‌توانیم در مقابل این جاهلیت بایستیم. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، محور اصلی سیاست‌های خباثت‌آلود استکبار در منطقه را در شرایط کنونی، ایجاد جنگ‌های نیابتی خواندند و تأکید کردند: آنها به دنبال منافع خود و پر کردن جیب کمپانی‌های اسلحه‌سازی هستند، بنابراین کشورهای منطقه باید هوشیار باشند تا اسیر این سیاست‌ها نشوند. ایشان یکی دیگر از ادعاهای دروغین آمریکا را ادعا درباره امنیت منطقه خلیج‌فارس دانستند و افزودند: امنیت خلیج‌فارس مربوط به کشورهای این منطقه است که دارای منافع مشترک هستند و نه آمریکا. بنابراین امنیت منطقه خلیج‌فارس باید به‌وسیله کشورهای همین منطقه تأمین شود. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه آمریکا به‌دنبال تأمین امنیت منطقه خلیج‌فارس نیست و صلاحیت اظهارنظر در این باره را هم ندارد، گفتند: اگر منطقه خلیج‌فارس امن باشد، همه کشورهای منطقه از این امنیت بهره‌مند خواهند شد اما اگر خلیج‌فارس ناامن شود، برای همه کشورهای منطقه ناامن خواهد بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نمونه دیگر از دروغ بودن ادعای آمریکایی‌ها مبنی بر تلاش برای حفظ امنیت منطقه را اوضاع تأسف‌بار یمن خواندند و افزودند: امروز یمن به صحنه کشتار کودکان و زنان بیگناه تبدیل شده است که عامل آن کشورهای به ظاهر مسلمان هستند اما طراح و عامل اصلی آن، آمریکا است. ایشان با اشاره به ادعای دروغین دیگر آمریکایی‌ها مبنی بر حمایت ایران از تروریسم، خاطرنشان کردند: ملت ایران با تروریسمی که با پول و حمایت آمریکا، در داخل کشور، سر بلند کرده بود، قاطعانه مقابله کرد، آن وقت ایران متهم به حمایت از تروریسم می‌شود! در حالی که آن کسی که آشکارا از تروریسم حمایت می‌کند، آمریکا است. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ملت ایران همواره در مقابل تروریسم و حامیان آنها بوده و خواهد بود، گفتند: ملت ایران با همه کسانی که در عراق، سوریه، لبنان و سرزمین‌های اشغالی در مقابل خطرناک‌ترین تروریست‌ها و صهیونیست‌های تروریست ایستاده‌اند، همکاری خواهد کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با یادآوری مجدد اقدامات تروریستی آمریکا، خطاب به دولتمردان آمریکایی گفتند: تروریست شما هستید، اقدامات تروریستی، کار شما است، ما با تروریسم مخالف هستیم و با آن مبارزه و از هر مظلومی نیز حمایت خواهیم کرد. ایشان ملت‌های یمن، بحرین و فلسطین را از جمله ملت‌های مظلوم دانستند و خاطرنشان کردند: در حالی که در صدر اسلام، مشرکین مکه در ماه حرام، جنگ را متوقف می‌کردند، امروز در یمن، در ماه رجب که ماه حرام است، بر سر مردم بیگناه این کشور بمب و موشک ریخته می‌شود. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه حمایت از مظلوم دستور صریح اسلام است، افزودند: ما هر اندازه که بتوانیم از مظلوم دفاع و با ظالم مقابله خواهیم کرد. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای کشورهای منطقه را به هوشیاری در قبال سیاست استکبار برای ایجاد دشمن موهوم و ترساندن این کشورها از یکدیگر، فراخواندند و گفتند: آنها تلاش دارند تا دشمن اصلی را که استکبار و وابستگان آنها و صهیونیست‌ها هستند، در حاشیه نگه دارند و کشورهای اسلامی را در مقابل یکدیگر قرار دهند، بنابراین باید با این سیاست که همان جاهلیت مدرن است، مقابله کرد. ایشان با تأکید بر اینکه ملت‌های منطقه بیدار شده‌اند، خاطرنشان کردند: شاید بتوان بیداری اسلامی را برای دوره‌ای موقت سرکوب کرد اما بیداری و بصیرت، سرکوب شدنی نیست و امروز ملت ایران و بیشتر ملت‌های منطقه، آگاه و هوشیار هستند. رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: قدرت‌های استکباری سال‌ها است که در تلاش برای سرکوب بیداری و مقاومت در منطقه هستند و در 35 سال گذشته نیز از هیچ تلاشی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به عنوان محور این بیداری فروگذار نکرده‌اند، اما همواره شکست خورده‌اند و بعد از این هم شکست خواهند خورد.  
پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب، حجت‌الاسلام والمسلمین روحانی رئیس‌جمهور، با تبریک عید مبعث، بعثت پیامبر اسلام(ص) را به معنای برانگیخته شدن انسانیت و آغاز دوران جدیدی برای جامعه ایمانی خواند و افزود: طبق آموزه‌های بعثت، آنچه می‌تواند تاریخ آینده و جامعه توأم با قسط و عدل را بسازد، نه شمشیر و گلوله و کاخ‌های مرتفع، بلکه حق و وحی است. وی با بیان اینکه شریعتی که پیامبر(ص) برای مردم آورد، حکمت، عدالت، فضیلت و کمالات اخلاقی است، گفت: شریعت اسلامی نسبتی با خشونت ندارد و آنها که می‌خواهند شریعت را در کنار خشونت قرار دهند، چیزی از شریعت نفهمیده‌اند.
رئیس‌جمهور با اشاره به ترویج تفرقه و توهم ایران‌هراسی در میان مسلمانان و با بیان اینکه ایران از آغاز به دنبال صلح، عدالت، کمک به دیگران و ایستادگی در برابر ظلم و زورمداران بوده و زیر بار ظلم و زیاده‌خواهی نخواهد رفت، خاطرنشان کرد: ایران به هیچ کشوری تجاوز نکرده و نمی‌کند اما اگر مورد تجاوز قرار بگیرد، پاسخش همانند دفاع 8 ساله پشیمان‌کننده خواهد بود. آقای روحانی با بیان اینکه ایران چیزی بالاتر از حقوق قانونی خود نمی‌خواهد، خطاب به کشورهای مسلمان منطقه و همسایگان، تاکید کرد: به کمپ پیامبر(ص) و قرآن پناه ببرید، و به سوی کمپ دیوید نروید، چرا که تنها اردوگاه اسلام و پیامبر(ص) می‌تواند منجی شما باشد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۳۶
امیر مهدوی

اندیشکده امریکن اینترپرایز در مقاله‌ای تحلیلی به بررسی الگوی تصمیم سازی در حاکمیت ایران و ماهیت استراتژی امنیتی و نظامی کشورمان از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون پرداخته است. این مقاله برای ارائه به سرویس های امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و در مجموع دولت آمریکا تهیه شده است.

به گزارش خبرگزاری فارس، اندیشکده «امریکن اینترپرایز» در گزارشی 30 صفحه‌ای تحت عنوان «تفکر راهبردی ایران: ریشه‌ها و تکامل» به قلم «متیو مکینیس» به بررسی ریشه‌ها و ماهیت استراتژی امنیتی و نظامی ایران از زمان انقلاب اسلامی در سال 1357 تا کنون پرداخته است. نویسنده این مقاله سعی کرده تا عوامل موثر بر فرهنگ استراتژیک و راهبردی ایران و نیز ماهیت اصلی فرایند تصمیم سازی حاکمیت ایران را مورد بررسی قرار دهد.

«متیو مکینیس» که در حال حاضر از اعضای مقیم اندیشکده «امریکن اینترپرایز» با تمرکز بر مسائل مربوط به ایران است و به طور خاص روی فرهنگ استراتژیک ایران و قدرت نظامی و ارتش این کشور پژوهش می‌کند، پیش از این از سال های 1998 تا 2013 میلادی به عنوان تحلیلگر ارشد وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) فعالیت داشته است. مکینیس در سال 2010، در فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا به عنوان تحلیلگر ارشد مسائل ایران مشغول به فعالیت شد و در تمام سال های پیش از آن نیز مسئول برنامه ریزی‌های راهبردی و جایگاه‌های رهبری با محوریت ایران، عراق و خاورمیانه بوده است. وی به طور همزمان بر روی موضوع اثرگذاری فعالیت‌های جامعه اطلاعاتی آمریکا در ارتباط با حوزه‌های تخصصی خود به ویژه ایران تحقیق و پژوهش کرده است.

این مقاله که با هدف ارائه به نهادهای دولتی آمریکا برای لحاظ در تصمیم سازی‌های خارجی واشنگتن تهیه شده، با بررسی برداشت‌های دولت و حاکمیت ایران از تهدیدات داخلی، خارجی و بین المللی، به ارائه تصویری از محاسبات راهبردی ایران طی سه دوره تاریخی می پردازد: جنگ نفتکش‌ها، جنگ آمریکا در عراق و بحران اخیر سوریه. نویسنده این مقاله مدعی است که رهبران ایران طی این سه دوره به این نتیجه رسیده اند که تحولات منطقه‌ای، تهدیدی واقعی برای امنیت و ثبات ایران بوجود آورده است و سبب شده تا تحولاتی عملیاتی در داخل ارتش این کشور رخ دهد و تکاملی راهبردی در میان رهبران ایران حاصل شود.

این پژوهشگر اندیشکده امریکن اینترپرایز در تحلیل خود نوشت: ایران به هیچ عنوان کشوری غیرقابل پیش بینی، غیرمنطقی و آنچنان که ادعا شده است، کشوری سرکش نیست. تنها مسئله‌ای که وجود دارد این است که این کشور به درستی شناخته نشده است. ما می‌توانیم با تحلیل فرهنگ راهبردی ایران، به درک درستی از محاسبات راهبردی و نیز برداشت های این کشور از تهدیدات پیرامون این رژیم برسیم.

بنا بر این گزارش، انعطاف پذیری و قدمت ایران به عنوان یک ملت و یک تمدن، در کنار عدم توانایی ایران مدرن برای دستیابی مجدد به قدرتی که این کشور در قرن های اولیه امپراطوری پارس در اختیار داشت، همگی در کنار یکدیگر، هویت ملی ایران را شکل می دهد و تعریف دقیقی از آن ارائه می کند. جایگاه جغرافیایی و استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه، یک پدافند طبیعی در برابر حملات خارجی برای این کشور به ارمغان آورده است اما در عین حال نوعی حس انزوا برای ایران ایجاد کرده و باعث شده تا به لحاظ تاریخی نیز این کشور متحدان طبیعی اندکی داشته باشد. سیاست خارجی ایران نیز تحت تأثیر هویت‌های بعضا متناقضی که این کشور در طول تاریخ برای خود برگزیده، اغلب پیچیده‌اند؛ هویت‌هایی نظیر هویت پارسی، هویت اسلامی، هویتی شیعی و نیز هویت انقلابی. اصول انقلابی ایران اساس مشروعیت رژیم حاکم در این کشور و البته مبنای سیاست خارجی آن را شکل می دهد و در عین حال پارامترهای مهمی را برای تصمیم سازی توسط رهبری ایران مشخص می سازد. حتی در برخی مواقع منافع ملی می‌تواند از ایدئولوژی مهمتر بوده و گوی سبقت را برباید.

تصمیم سازی در ایران، روندی توافقی میان رهبران ارشد نظامی و سیاسی است

ساختار ترکیبی نظامی ایران شامل ارتش و سپاه در کنار یکدیگر، درک این کشور را دشوار کرده است

مکینیس در ادامه مقاله خود تأکید کرد: بهترین روش برای توصیف تصمیم سازی‌های ایران در زمینه مسائل استراتژیک و امنیتی، توصیف آن به صورت یک روند توافقی میان رهبران ارشد نظامی و سیاسی در این کشور است. تصمیمات برای استفاده از نیروی متعارف، تغییر سیاست‌های مهم خارجی و یا هدایت اقدامات نیروهای شبه نظامی جمهوری اسلامی و سازمان های مختلف در این کشور، همگی از طریق کانال های مستقیم و یا غیرمستقیم، زیر نظر هدایت رهبر عالی ایران اتخاذ و اجرا می‌شود. در حال حاضر بیش از پیش شاهد ادغام ارتش ایران با نیروهای سپاه انقلاب اسلامی هستیم اگرچه همین ساختار منحصر به فرد نظامی ایران، درک راهبردها، تصمیم سازی‌ها و کنترل و فرماندهی این کشور را دشوارتر و پیچیده تر می‌سازد.

بنا به نوشته این تحلیلگر آمریکایی، ایران اساسا کشوری تدافعی است و براساس نگرانی‌هایی که درباره حفظ ثبات خود و نیز حفظ رژیم حاکم دارد، اهداف خود را تبیین می کند. اهداف اصلی راهبردی این کشور عبارتند از کاهش انزوای نسبی در جامعه بین المللی و در عین حال ممانعت از هرگونه حمله احتمالی از جانب دشمنان مختلف منطقه‌ای خود. همین نگرانی‌های ایران نیز باعث شده تا این کشور به دنبال افزایش نفوذ راهبردی خود در منطقه باشد و تمایل و گرایش بیشتری به خودکفایی نظامی پیدا کند.

تحلیلگر سابق پنتاگون می‌افزاید: از سوی دیگر، منافع ملی (مصالح ملی) و ایدئولوژی ایران دو عامل مهمی است که سیاست خارجی و امنیتی این کشور را شکل می‌دهد. کشمکش میان این دو قطب فکری، مباحثات مربوط به امنیت ملی را در داخل رژیم حاکم در ایران شکل می دهد، اگرچه هرزمان که رهبران ایران اعتقاد به وجود یک درگیری واقعی داشته باشند، منافع و مصالح ملی از نگرانی‌های ایدئولوژیکی پیشی می‌گیرد و ارجحیت می یابد. فعالیت‌های نظامی و نیز فعالیت‌های مرتبط با اعمال قدرت نرم توسط شبکه مقاومت یاران ایران همچون حزب الله لبنان و نیز نیروهای شیعه در عراق، مظهر هر دو عامل منافع ملی و ایدئولوژی این کشور در راهبرد ایرانی است.

این مقاله همچنین مدعی است: ایران نگرانی های مربوط به امنیت داخلی را فراتر از امنیت خارجی اولویت بندی کرده است. هوشیاری در قبال فعالیت‌های خرابکارانه و براندازانه و نیز حفظ ثبات داخلی در رأس سیاست گذاری‌های امنیتی و نظامی این کشور قرار دارد. هرچقدر که حاکمیت ایران نفوذناپذیرتر می‌شود و از طرفی سازمان‌های امنیتی در این کشور تخصصی تر عمل می‌کنند، سبک تصمیم سازی توافقی ایران (تصمیم سازی مبتنی بر توافق تمام طرفین و احزاب) نیز منسجم تر می‌شود.

شناخت منافع ملی و اصول ایدئولوژیک ایران به درک الگوی تصمیم سازی ایران کمک می کند

این تحلیلگر ایران‌شناس آمریکایی معتقد است: رفتار و برخورد ایران در شرایط گوناگون ناشی از درک و برداشت این کشور از تهدیدات منافع ملی و اصول پایه‌ای ایدئولوژیکی این کشور است. تشخیص اینکه چه زمانی کشور و حاکمیت ایران، تداوم انقلاب این کشور، رشد اقتصادی آن و یا رهبری ایران در میان مسلمانان، مسلمانان شیعه و یا همسایگان منطقه‌ای در خطر می افتد، برای انجام تحلیل‌ها و سیاست گذاری‌ها در رمزگشایی و پیش بینی تصمیم سازی‌های امنیتی ایران نقش به سزایی ایفا می‌کند.

وی ادامه می‌دهد: تاریخ نشان داده که تمایل ایران بیش از هرچیز به سمت جنگ‌های نامتقارن، جنگ‌های نیابتی و نیز نبردهایی با شدت اندک و به صورت پراکنده می‌باشد. استفاده از دیگران در درگیری‌ها و برپایی جنگ‌های نیابتی و مشغول نگاه داشتن دشمنان فراسوی مرزها، واکنشی منطقی به جایگاه دشوار استراتژیک ایران است و به محدود ساختن درگیری ها کمک می ‌ند. در حقیقت، دکترین و راهبردهای نظامی ایران، واکنشی به سلطه منطقه‌ای آمریکا و متحدان این کشور است. ایران روی قابلیت‌های نظامی خود سرمایه‌گذاری کرده و تلاش می‌کند تا با انجام عملیاتی خاص، برتری آمریکا در قدرت متعارف را کاهش دهد.

نتایج عنوان شده در این پژوهش به شرح ذیل است.

تعیین چهارچوبی برای تفکر راهبردی ایران

هیچ الگوریتم حاضر و آماده‌ای برای نحوه تصمیم‌سازی هر کشوری- شامل ایران- در حوزه امنیت ملی، سیاست خارجی و استفاده از نیروی نظامی، وجود ندارد. اما این امر بدان معنا نیست که چنین تصمیماتی غیر قابل درک و یا ذاتاً غیر قابل پیش بینی هستند. تحلیل الگوهای رفتاری تاریخی، نحوه ایجاد جهان‌بینی و درک تهدیدات، و نیز شخصیت‌ها و فرایند‌های کلیدی که شکل دهنده تصمیم‌سازی هر کشوری هستند، می‌توانند در جهت پیش‌بینی رفتارها و سیاست‌های یک کشور، پارامترهای مشخص و عقلانی را به ما ارائه کنند. نویسنده، طی این نوشتار این استدلال را مطرح کرده‌است که میراث تاریخی ایران، واقعیت‌‌های جغرافیایی، اصول مذهبی و ایدئولوژیک، و نیز منافع ملی ایران، شکل دهنده درک جمهوری اسلامی از مسئله تهدید و نیز جهان‌بینی رهبر این کشور هستند.  شناخت و فهم این مؤلفه‌های فرهنگ راهبردی ایران، به سیاست‌مداران آمریکایی کمک می‌کند تا سیاست‌ها، رفتارها و نیز نگرش ایران نسبت به امنیت را بفهمند.

بادر نظر داشتن فرهنگ راهبردی ایران، ویژگی‌های اصلی تفکر نظامی و راهبردی ایران چه هستند؟ اول اینکه، ایران اساساً یک کشور دفاعی است [تسلیحاتش فقط به منظور دفاع از مرزها و منافع ملی‌اش است نه حمله و اشعال خاک یک کشور]. اصولاً، ایران نگران ثبات و بقای رژیم خودش است، و از همین رو، کاستن از انزوی نسبی و توان بازدارندگی در مقابل تهاجم بالقوه از سوی چند کشور ستیزه‌جوی همسایه، از اهداف راهبردی ایران می‌باشند. در بیشتر رفتارهای تهران، نوعی نگرانی نسبی، قابل مشاهده است، برای نمونه، می‌توان به تلاش این کشور برای جست‌و‌جو و یافتن عمق استراتژیک بزرگتر در منطقه، و تمایل به خودکفایی در امور نظامی اشاره کرد.

دوم اینکه، خط‌مشی امنیتی و سیاست خارجی ایران، به وسیله عوامل دوگانۀ منافع ملی (مصلحت) و ایدئولوژی این کشور تدوین می‌شود و شکل می‌گیرد. تضاد میان این دو قطب فکری، تعیین کننده مسئله امنیت ملی در داخل رژیم است، هر چند هنگامی که ساختار حاکم، کشمکش و تعارضی جدی را احساس کند، نقش مصلحت در زمینه تصمیم سازی، پررنگ‌تر از نگرانی‌های ایدئولوژیک می‌شود. به منظور حفظ ارزش‌ها و اصول انقلاب اسلامی، باید از حکومت، پاسداری شود. هرچند که، نمی‌توان ارزش‌های ایدئولوژیک را نیز نادیده گرفت و به کناری گذاشت.

متحدان و شبکه مقاومت نیابتی، مهمترین وجه تمایز سیاست نظامی و خارجی ایران است و همین امر بیانگر دوگانۀ ایدئولوژی و منافع ملی است. ایران ترجیح می دهد که در این تلاش‌ها، از اِعمال قدرت نرم و نه قدرت سخت بهره ببرد اما از هر دوی آن‌ها با شدت و قدرت استفاده می‌کند. این شبکه در ضمن این‌که مجهز کننده حکومت تهران به وسایل و ابزارهای مرگبار و سرّی برای بسط و بازتاب قدرت، بازداشتن دشمنان و معرضان این کشور، و رقابت با رقبای منطقه‌ای‌اش هست، منعکس کننده نفوذ و آرمان‌های ایران نیزمی‌باشد. در حالیکه ایران یک کشور دفاعی‌ است، کارزار و تلاش‌های نامتقارن منطقه‌ای و جهانی‌ آن و شبکه مقاومت، می‌تواند ستیزه‌جویانه باشد.

سوم این‌که، برای ایران نگرانی‌های امنیتی داخلی پر رنگ‌تر و مهم‌تر از نگرانی‌های امنیتی خارجی است. به عنوان یک کشور انقلابی، بزرگترین تهدید برای (جایگاه) حکومت، ناشی از شکاف میان نخبگان رژیم و یا از سوی مردم ایران خواهد بود. هوشیاری در برابر تخریب‌ها و حفظ ثبات داخلی، برنامه ‌ریزی نظامی و سیاست‌گذاری‌های امنیتی را تحت الشعاع خود قرار داده است. این نگرانی‌ها محدود به زمان بحران‌ها نیست، چرا که دفاع در برابر فتنه‌های ناشی از اقدامات کشورها و قدرت‌های خارجی به طور اخص، مهم است. در تعارض، ایران احتمالاً به این درک خواهد رسید که خطوط مقدم نبرد، هم در داخل مرزهایش است و هم در بیرون مرزهایش.

نکته چهارم این‌که به موازات تنگ‌تر شدن حلقه رده بالای حاکمیت و نیز تکامل و حرفه‌ای تر شدن سازمان‌های امنیتی، شیوه توافقی تصمیم‌سازی ایران، منسجم‌تر و هماهنگ‌تر می‌شود. این روند به طور اجتناب ناپذیری بر سرعت و ویژگی‌های تصمیم سازی ایران اثر خواهد گذاشت، اما اینکه دقیقاً چطور، نامعلوم و نامشخص است. در بحران‌ها و درگیری‌های آینده، آیا تصمیم بر استفاده از قوه قهریه، سریع‌تر خواهد بود؟ آیا آن‌ها نسبت به گروه‌اندیشی، پذیراتر خواهند بود؟ آیا تلاش‌های نظامی منسجم‌تر خواهد بود، یا فرماندهی و کنترل دوشعبه‌ای ایران، با موانع عملیاتی روبرو خواهد شد؟ این‌ها سؤالات مهمی برای برنامه‌ریزان نظامی ایالات متحده آمریکا هستند.

پنجم این‌که، برداشت رژیم ایران از تهدیدات منافع ملی و نیز اصول بنیادین ایدئولوژیک، منشأ رفتار بین‌المللی و داخلی ایران است. تشخیص این‌که چه زمانی حکومت، ارزش‌ها و اصول انقلاب؛ رهبری امت مسلمان و به خصوص شیعیان و یا مسلمانان کشورهای همسایه؛ با خطر مواجه‌اند برای تحلیلگران و سیاستگذاران، برای کشف و پیش‌بینی تصمیم‌های امنیتی ایران، حیاتی و مهم هستند. برای نمونه، اگر که از تهدید خطر حمله نظامی آمریکا به ایران کاسته شود، واشنگتن تغییرات جدیدی را در موضع‌گیری‌های دیپلماتیک و نظامی ایران مشاهده خواهد کرد. اگر تهدید عمده برای ایران، مبارزه با گروه‌های شبه‌نظامی و نامتعارف چون داعش باشد این کشور ممکن است موضع گیری نظامی خودش را تغییر دهد و بر روی جنگی چند وجهی در منطقه متمرکز شود و توانایی خودش در استفاده از نیروی زمینی و هوایی را همراستا با نیرو‌های نیابتی منطقه‌ای‌اش افزایش دهد. همچنین، اگر که تلاش ایران برای ساخت بمب هسته‌ای منوط به توان بازدارندگی در برابر تهاجمات نظامی متعارف بالقوه می بود این دو روند مختلف در درک تهدید، ممکن است ارزش نسبی دستیابی به بمب هسته‌ای را کاهش دهد.

ششم اینکه، ایران به صورت تاریخی به پیشبرد جنگ‌های نامتقارن، نیابتی، و پراکنده تمایل دارد. بهره‌گیری از دیگران برای جنگیدن برای شما و دور نگه‌داشتن کشورهای متخاصم از مرزهایتان، واکنشی منطقی به موقعیت دشوار راهبردی ایران در منطقه است. همان‌گونه که در عملیات نیروهای ارتش و سپاه در جریان جنگ نفتکش‌ها و نیز جنگ عراق پس از سال 2003، مشاهده شد، داشتن دلایلی عقلانی و منطقی برای انکار و نیز محدود نگه داشتن درگیری‌ها، امکان این را برای تهران فراهم کرد تا تنش‌های روبه افزایش با قدرت متخاصمی چون ایالات متحده آمریکا را مدیریت کند.

در نهایت این‌که، راهبردها و دکترین‌های نظامی ایران واکنشی به سلطه نظامی متعارف منطقه‌ای آمریکا و متحدانش می‌باشد. تهران نیازمند به بازدارندگی در برابر آمریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش است و موضع دفاعی خودش- موشک‌های بالسیتک، موشک‌های کروز ضد ناو، مین‌ها، و ظرفیت‌های سایبری‌اش- را در واکنش به این تهدیدات شکل داده است. دفاع منفعلانه و دکترین موزاییک برای راهبرد دفاعی ایران اساسی و مهم هستند و در اصل برای مقابله با شیوه جنگ آمریکا از سال 1991 به بعد، تدارک و تدوین شده‌اند. علاوه بر این، ایران در تدوین راهبرد‌های نظامی‌اش، کارکشتگی روزافزونی را از خود بروز داده‌ است.

همه این عوامل، ویژگی‌ها و اصول، باید به تحلیلگران، سیاستگذاران، در فهم و شناخت بهتر رفتار و تفکر راهبردی ایران، کمک کند. هر چند که این موارد، تنها چهارچوب‌های نظری هستند و نیاز به مطالعه و بررسی‌های تجربی عمیق‌تر دارند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۱۱
امیر مهدوی

جنایت ها و خیانت هاى آل سعود با تشکیل گروه هاى تروریستى براى مقابله با الگوى انقلاب اسلامى و جلوگیرى از نفوذ آن و هم چنین جلوگیرى از رشد بیدارى اسلامى در منطقه انجام شده ولى براى این رژیم نتیجه عکس داشته است .


آنچه این روزها از جنایت هاى آل سعود در یمن مشاهده مى کنیم، مسبوق به سابقه بوده و ریشه در تفکرات وهابى این رژیم غیر مردمى و غیردموکراتیک دارد. آمریکایى ها و غربى ها وقتى با پیروزى انقلاب اسلامى نفوذ و جاى پاى خود را در منطقه از دست دادند و الگوى انقلاب اسلامى سریعا جاى خود را در منطقه و به ویژه کشورهاى  اسلامى باز کرد، بر نگرانى هایشان افزوده شد و در نتیجه رژیم آل سعود را جایگزین ایران که تا آن روز نقش ژاندارمى آمریکا را در منطقه برعهده داشت، کردند. اما رژیم پادشاهى و دیکتاتورى مذکور نه تنها نتوانست بر قلب هاى  مردمان منطقه نفوذ کند، بلکه روزبه روز پایگاه خود را بیش از پیش از دست داد و به مدد میلیاردها دلار درآمد نفتى  و خریدن عناصر خودفروخته هم نتوانسته چنین جایگاهى را در منطقه کسب کند و با تشکیل گروه هاى  تروریستى و حمایت هاى مالى از این گروه ها از قبیل طالبان، القاعده، داعش، النصره بوکوحرام و... و انجام جنایت هایى در افغانستان، پاکستان، کشمیر، عراق، سوریه، ایران، برخى کشورهاى قاره آفریقا و یمن هم نتوانسته کارى از پیش ببرد و با دست زدن به جنایت هاى بى سابقه تاریخ، روى همه جنایتکاران تاریخ را سفید کرده است. اما برترى و تثبیت الگوى انقلاب اسلامى و حمایت آن از مستضعفان و مسلمانان جهان (اعم از شیعه و سنى) تحت رهبرى هاى امام خمینى(ره) و امام خامنه اى (مدظله العالى) همچون سدى در مقابل این سیل ویرانگر ایستاده است و ثمره آن با بیدارى اسلامى روزبه روز تعمیق بخشیده شده و گسترش مى یابد و ماهیت جنایتکارانه رژیم سفاک آل سعود هم روزبه روز نمایان تر مى شود. شهادت بسیارى از مسلمانان منطقه در پرتو عملکرد گروه هاى  تروریستى مورد حمایت آل سعود، نابودى آثار مقدس و یا تاریخى منطقه، جنایت نسبت به حجاج بیت الله الحرام در ماجراى مکه در سال 66، قتل عام فجیع مردم در این کشورها، ایجاد خفقان و سرکوب در بین مردمان کشورعربستان و دستگیرى و شکنجه علماى بزرگ همچون آیت الله نمر، تجاوز نظامى به کشور بحرین و حمایت از رژیم دست نشانده آل خلیفه و اخیرا کشتار زنان و کودکان در یمن که مردمانش دیگر رژیم آل سعود را نمى خواهند، توطئه کاهش قیمت نفت به دستور مستقیم آمریکا و... نه تنها مانعى بر سر راه گسترش انقلاب اسلامى نشده بلکه به گسترش آن و حتى  افزودن سرعتش کمک کرده است. در تازه ترین مورد نیر رژیم پلید آل سعود که داعیه دروغین خادم الحرمین را بر دوش مى کشد، با حرمت شکنى و آزار دو نوجوان ایرانى در جده از طریق پلیس هاى وهابى اش، آبروى خود را در جهان اسلام بیش از پیش از دست داد. رژیم وهابى آل سعود نه در گذشته و نه در آینده شایسته عنوان خادم الحرمین نبوده و نخواهد بود. وهابیت، فرقه اى است که سیستم اطلاعاتى انگلیس آن را ساخت و با این حزب سیاسى، ضربه هاى زیادى به مسلمانان وارد کرد و اینک آمریکا مدافع این رژیم ضد مردمى است.

 پیوند آل سعود با وهابیت

محمدبن عبدالوهاب مؤسس گروه وهابیت در سال 1111 هجرى متولد شد و در سال 1206 هجرى از دنیا رفت، دوران کودکى خود را در شهر خود (عینیه) در حجاز و به ویژه نجد سپرى کرد، بعد از مدتى وارد حوزه علمیه حنبلى شد و نزد علماى (عینیه) به فراگیرى علوم پرداخت، براى تکمیل دروس خود وارد مدینه منوره شد، بعد از آن شروع به مسافرت به کشورهاى اسلامى کرد. چهار سال در بصره و پنج سال در بغداد اقامت کرد، به ایران نیز مسافرت کرد، در کردستان یک سال و در همدان دو سال ماند، آن گاه سفرى به اصفهان و قم داشت و بعد از فراگیرى  فلسفه و تصوف به کشور خود، حجاز بازگشت و با پدرش به شهر (حریمله) هجرت کرد و تا وفات پدرش در آن جا ماند، در حالى که پدرش از او راضى نبود. از آنجا که محمدبن عبدالوهاب عقاید خرافى خود را که بر خلاف عامه مسلمانان و در حقیقت همان عقاید ابن تیمیه بود منتشر مى ساخت، بعد از فوت پدرش خواستند او را بکشند که به شهر خود (عینیه) فرار کرد و از آن جا به (درعیه) شهر مسیلمه کذاب گریخت و در درعیه با محمدبن سعود جد آل مسعود که امیر آن شهر بود ملاقات کرد، قرار شد محمدبن سعود او را یارى کند و در عوض او نیز حکومتش را تأیید کند، اولین کار او این بود که حکم به کفر و شرک و ترور امیر (عینیه) داد و سپس آل سعود را براى حمله به عینیه تشویق کرد، در اثر آن حمله تعداد زیادى کشته، خانه هایشان غارت و ویران شد و به نوامیس شان هم تجاوز کردند، وهابیون به این ترتیب حرکت خود را به اسم نصرت و یارى توحید و محاربه با بدعت و شرک و مظاهر آن شروع کردند.

 نمونه اى از عقاید تکفیرى مؤسس وهابیت

محمدبن عبدالوهاب بر اساس برداشت نادرستى که از (توحید) و (شرک) دارد، بسیارى از اعمال مسلمین از قبیل شفاعت خواستن از اولیاى الهى، توسل به انبیا و اولیا، برپایى عزا در سوگ اولیا، تبرک به آثار انبیا و اولیا، دعا خواندن در کنار قبور اولیا، زیارت قبور اولیاى خدا، ساختن بنا بر قبور انبیا و اولیا، کمک خواستن از اولیاى  الهى، نذر براى پیامبر یا ولى، اقامه عزا و مجلس فاتحه و... را شرک و عاملان به آن ها را مشرک مى خواند و جان و مال و ناموس آن ها را حلال مى شمرد. وى با صراحت مى گوید: مشرکین زمان ما از مشرکین عصر پیامبر(ص) که آن حضرت با آن ها جنگید بدترند، به 2 دلیل، اولاً: مشرکین زمان پیامبر تنها در حال آرامش به غیر خدا متوسل مى شدند، ولى مشرکان زمان ما در آرامش و گرفتارى هر دو به غیر خدا متوسل مى شوند، ثانیاً: مشرکان جاهلیت سنگ و چوب را مى پرستیدند که مخلوق و مطیع خدا بودند، ولى مشرکان عصر ما، افراد فاسق را مى پرستند، به این ترتیب خون و مال و ناموس آن ها مباح تر است.

نمونه اى از خطرات وهابیت براى جامعه مسلمانان

بعد از آشنایى اجمالى با مؤسس و تفکر و عقیده و دیدگاه گروه وهابیت، به جا خواهد بود که به برخى از خطرات ناشى از این تفکر براى اسلام و مسلمین نیز اشاره شود:

ایجاد شبهه و ترویج شبهات

یکى از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، ایجاد شبهه و ترویج شبهات است، زیرا این گروه، مسائلى را که همه مسلمان ها به عنوان مسائل اسلامى یا مسائل عرفى که هیچ گونه مخالفتى با توحید ندارند، بر صحت آن ها اتفاق نظر دارند، از قبیل شفاعت و توسل و ساختن مسجد بر قبور اولیا و... را مظاهر شرک و عاملین به آن ها را، به عنوان مشرک تبلیغ و ترویج مى کنند، این تبلیغات را در راستاى تفکر توحیدى وهابیت و جذب مسلمین به این تفکر و تخطئه و شرک آلود بودن تفکر سایر مسلمین، انجام مى دهند، بنابراین  ترویج شبهات ناشى از تفکر وهابیت خطرى است جدى که لازم است مسلمان ها متوجه آن بوده و براى آن چاره اندیشى کنند.

  کشتن مسلمانان

یکى دیگر از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، کشتن و قتل عام مسلمانان است، شاهد زنده و گویاى این مدعا، قتل عام مردم طائف و حجاج ایرانى در حرم امن خدا و از آن ها وحشتناک تر قتل عام مردم (عراق و کربلا) در سال 1216 هجرى بود که 150 هزار تن را به خاک و خون کشیدند و در کوچه هاى کربلا جوى خون راه انداختند. جرم آن ها این بود که عقیده باطل و خرافى وهابیت را نپذیرفتند، این گروه گمراه نام این جنایت هولناک را، جهاد فى سبیل الله و مبارزه براى نشر توحید گذاشتند.

 نابود کردن گرانبهاترین آثار تاریخى اسلام

یکى دیگر از خطرات ناشى از تفکر و عقیده وهابیت، نابودکردن گرانبهاترین آثار تاریخى اسلام است، زیرا بر اساس تفکر این گروه منحرف، ساختن بنا و گنبد و بارگاه بر قبور ائمه(ع) و پاکان و صالحان، از آثار شرک و بدعت است، منفجر و تخریب کردن گنبد و بارگاه حرم مطهر عسکریین در 23 محرم 1427 در سامرا و تخریب و انهدام قبرستان بقیع در سال 1344 که مهم ترین قبرستان در اسلام است و بخش مهمى از تاریخ اسلام را در خود جاى داده و کتاب بزرگ و گویایى از تاریخ مسلمین است، به دست گروه گمراه وهابیت بر اساس تفکر غلط و عقیده باطل آنان، براى ترویج توحید و مبارزه با آثار شرک، صورت گرفته است.

 ایجاد اختلاف و ناامنى

یکى از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، ایجاد اختلاف و ناامنى در میان مسلمانان است، که امروزه نغمه گسترش تشیع و قدرت یافتن آن ها در جهان و کشتار شیعیان در عراق و پاکستان در مسجد و در حال نماز و در مراسم عزادارى امام حسین(ع) با استفاده از ترورهاى بیرحمانه و ریختن خون این طایفه از مسلمین اعم از زن و مرد و کودک و بزرگ، در راستاى این هدف پلید صورت مى گیرد، زیرا چنین اعمال وحشیانه و ضد اسلامى و انسانى، جز ملتهب ساختن جو اجتماعى و ایجاد ناامنى و شعله ورساختن آتش اختلاف و بدبینى و به جان هم انداختن مسلمانان و در نتیجه تضعیف و ناتوان ساختن آنان و از این طریق آب به آسیاب دشمن ریختن، ثمره و نتیجه دیگرى نمى تواند داشته باشد و این همان چیزى است که استکبار جهانى با تمام توان و قدرت براى رسیدن به این هدف شوم تلاش مى کند.

 جلوگیرى از پیشرفت

یکى از خطرات ناشى از تفکر خشک و منجمد وهابیت، جلوگیرى از پیشرفت مسلمین در عرصه هاى مختلف زندگى  است، زیرا این گروه متحجر هرگونه مظاهر زندگى جدید و مشارکت زنان در عرصه اجتماعى و لو براى تحصیل دانش و خدمت به نیازمندان را، بدعت و خلاف شرع مى دانند، دلیل زنده و گویای این خطر، عمل طالبان است که وقتى در افغانستان به قدرت رسیدند، مدارس دخترانه را تعطیل و کار کردن زنان در خارج از خانه را ممنوع و تلویزیون ها را شکستند و دوربین هاى عکاسى را که چشم شیطان مى دانند، به زمین کوبیده و زیر پا خرد کردند.

 آتش زدن کتابخانه هاى بزرگ

یکى از دردناک ترین کارهایى که وهابیت مرتکب شد و ننگ آن براى ابد در پیشانى آنان باقى ماند، آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبة العربیّة» بود که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر کم نظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطّى  منحصر به فرد داشت که در میان آن ها برخى از آثار خطى دوران جاهلیت، قرارداد یهودیان با کفار قریش بر ضد رسول اکرم(ص) وجود داشت و هم چنین آثار خطّى حضرت على(ع) و ابوبکر و عمر و خالد بن ولید و طارق بن زیاد و برخى از صحابه پیامبر گرامى (ص) و قرآن مجید به خط عبدالله بن مسعود نیز در آن میان بود. در همین کتابخانه انواع سلاح هاى رسول اکرم(ص) وجود داشت. ناصر السعید از قول یکى از مورّخان نقل مى کند که هنگام تسلط وهابیان، این کتابخانه را به بهانه وجود کفریات در آن به آتش کشیدند و به خاکستر تبدیل کردند.

 
 الگوى انقلاب اسلامى و نگرانى آل سعود

انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى(ره) به دور از هرگونه دلبستگى به ایسم ها و مکاتب ساختگى با کمترین امکانات مادى و با کمترین خشونت، توانست گوى سبقت را از بقیه نهضت ها برباید و همین سبب خیرگى چشمان جهان و به ویژه مسلمانان منطقه شد. این ویژگى به گونه اى بود که حتى رسانه هاى غربى و شخصیت هاى جهانى نیز با حیرت لب به سخن گشودند. روزنامه انگلیسى تایمز گفت: انقلاب اسلامى قدرت انحصارى دو ابرقدرت را در معرض تهدید قرار داده است. خطر ایران علیه منافع آمریکا به مراتب بیشتر از شوروى است. سایروس ونس، وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز گفت: با پیروزى انقلاب در ایران و سرنگونى شاه، تمامى خواسته ها و برنامه هاى  آمریکا به یأس تبدیل شد. هم چنین بگین، نخست وزیر اسبق اسرائیل گفت: از وقتى انقلاب پیروز شد زلزله اى در منطقه به وجود آمد که تمامى منطقه را به لرزه درآورده است.

تفاوت این انقلاب با دیگر نهضت ها، در این بود که اولاً تحت رهبرى شخصیتى مذهبى قرار داشت، ثانیاً اسلامى بود، ثالثاً بدون توجه به نیروهاى بیگانه به پیروزى رسید و رابعاً، در مقابل حکومت و رژیمى قدرتمند که ژاندارم منطقه بود، ایستاد.

وقوع این پدیده مهم در ایران، تأثیراتى در منطقه داشته است و جداى از نظر رهبران آن، با شروع پیروزى حیرت انگیزش به جهان و به خصوص منطقه صادر شد، چون در حقیقت این امر که صدور انقلاب یکى از وجوه مشترک انقلاب هاست، نباید تردید کرد. ظهور جریان هاى  نوپاى اسلامى، به ویژه در کشورهاى داراى اقلیت شیعى، این مسأله را ثابت کرد که جوانان مسلمان با تأثیرپذیرى  از الگوى انقلاب اسلامى ایران به فعالیت بیشتر با روش قهرآمیز پرداخته اند.

 
مراسم برائت از مشرکین

پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، امام خمینى(ره) با توجه به موقعیت خطیر جهان اسلام، جنبه هاى  اعتقادى و اجتماعى حج را متذکر و خواستار بهره گیرى از این همایش بزرگ سال براى بیان مسائل و حل مشکلات جهان اسلام شد. امام خمینى(ره) در عید قربانِ نخستین حج پس از پیروزى انقلاب اسلامى (30 آبان 1358)، در پیامى به حجّاج به تحلیل جامعى از کعبه و حج مبادرت کرد و آن را محل نشر توحید و نفى شرک دانست. با نظر امام خمینى(ره) به عنوان صاحب فتوا و حاکم شرع مبسوط الید و مصلح دینى، همه ساله مراسمى به نام «برائت از مشرکین» در مکه و پیش از شروع مناسک حج برگزار مى شد و طى آن هزاران تن از حجّاج ایرانى، به همراه حجّاج غیر ایرانى، پس از پیمودن مسیرهایى، در محل معینى تجمّع مى کردند و ضمن شنیدن سخنرانى ها و بیانیه هایى مبنى بر تحلیل اوضاع جهان اسلام و صدماتى که از سوى دشمنان بر ملل مسلمان وارد مى آید، به محکوم کردن آن ها مى پرداختند و سپس آرام متفرّق مى شدند و به فعالیت هاى عادى مى پرداختند.

 حمله خونین مکه

عمال وهابى رژیم آل سعود در چهارم ذى الحجه 1407 ق (9 مرداد 1366ش) هزاران نفر از حجاج بیت الله الحرام را به جرم سر دادن فریاد برائت از مشرکین در مکه به خاک وخون کشیدند که بر این اساس در ایران سه روز عزاى عمومى اعلام شد. بىشک، مطالعه مشاهدات حجاج حاضر در این واقعه تلخ مى تواند بیانگر عمق جنایات وهابیت باشد که به نمونه اى از آن اشاره مى شود: «با چشم خود دیدم که سعودى هاى کثیف، بى شرمانه و بى رحمانه با عصاى معلولین با دو دست محکم به صورت زن ها مى کوبیدند و نقش بر زمین مى کردند. اى کاش به زدن تنها قانع بودند. وقتى خانمى بر روى زمین مى غلطید، نفر بعدى با هر وسیله اى که در دست داشت به مغز نیمه جان او مى کوبید تا از دنیا برود.»

 
 بیدارى اسلامى

بیدارى اسلامى کشورهاى منطقه چیزى نیست که براى غرب و کشورهایى مانند عربستان سعودى که مبناى فکرى آن وهابیت است، خوشایند باشد. بیدارى در کشور یمن از مردم این کشور سرچشمه گرفته و به دنبال برکنارى حکومت دست نشانده این کشور هستند، مردم یمن به تفکر شیعى نزدیک هستند و در واقع تنها جرم آن ها شیعى بودنشان است. عربستان سعودى کشورهایى مانند یمن و بحرین را حیات خلوت خویش مى داند و نمى تواند تحولات این کشورها را که ناشى ازخودباورى و استقلال آن هاست تحمل کند. عربستان سعودى به دنبال این است که بیدارى اسلامى را در کشورهاى منطقه نابود و یا منحرف کند و نمى تواند تحمل کند که در همسایگى این کشور، حکومتى مردمى با گرایش شیعى تشکیل شود.

ملت ایران باید در این زمینه حقایق و واقعیت ها را بازگو کندِ و به مجامع بین المللى ورود کرده و با دیپلماسى از مردم مظلوم یمن دفاع کند. جلوگیرى از موج بیدارى اسلامى، نابود کردن ارزشهاى اسلامى و جلوگیرى از نفوذ و توسعه تفکر انقلاب اسلامى در منطقه، از اهداف عربستان سعودى از حمله به یمن است.

 
 محبوبیت انقلاب و مقام معظم رهبرى

امروز انقلاب اسلامى، مقام معظم رهبرى و سید حسن نصرالله محبوب مردم منطقه هستند و این مسأله براى دولت عربستان گران تمام شده و کینه ورزیهاى خود را نسبت به ایران و شیعیان چند برابر کرده است. آمریکا دائما براى  اهداف خود، جمهورى اسلامى را متهم به نقض حقوق بشر و آزادى هاى عمومى کرده، اما گویى در عربستان نقض حقوق بشر وجود ندارد و آمریکا در اینجا صلاح نمى بیند از عربستان انتقاد کند. على رغم همه پولهایى که براى  ترویج مسلک پوشالى، ارتجاعى و ضد اسلامى وهابیت هزینه شده است، در یک دهه گذشته موج بیدارى اسلامى منطقه را درنوردیده است و این یکى از علل سیاست هاى ضد اسلامى عربستان است.

 
 بدترین کشور در حقوق بشر

عربستان یکى از بدترین کشورها در زمینه عدم رعایت حقوق بشر و آزادى هاى فردى در جهان به شمار مى آید. تجاوز به حقوق زنان، قلع و قمع و سرکوب اقلیت هاى دینى و قومى، عدم توجه به آزادى هاى اجتماعى و جلوگیوى از آزادى بیان و قلم، از دیگر موارد نقض حقوق بشر در این کشور به شمار مى آید. آزادى دین و عقیده در عربستان سعودى  در بدترین وضعیت خود قرار دارد، شیعیان عربستان حتى نمى توانند آزادانه نماز خود را در مساجد برگزار کنند. سال جارى نیز همچون سال هاى گذشته مقامات رژیم عربستان سعودى طى مدت کوتاهى تعداد 11 مسجد متعلق به شیعیان را پلمپ و مسدود کردند. این در حالى است که بر اساس آخرین آمارهاى رسمی، شیعیان حدود 10 تا 15 درصد از جمعیت 22 میلیونى این کشور را تشکیل مى دهند. شیعیان عربستان عمدتا در بخش هاى شرقى این کشور و در ساحل خلیج فارس زندگى مى کنند و مشخصا در مناطق احساء و قطیف ساکن هستند. برخى از شیعیان نیز در مدینه منوره، جده و الدمام مستقر شده اند. در جنوب عربستان و به ویژه منطقه نجران نیز تعدادى از شیعیان دوازده امامى و اسماعیلى زندگى مى کنند. با وجود این که در مناطقى نظیر نجران، احساء و قطیف شیعیان در اکثریت هستند، اما از زمان روى کار آمدن رژیم وهابى سعودى در این کشور آن ها از ساخت مساجد و حسینیه هاى جدید در شهرهایشان محروم هستند.

 
 وهابیون و هتک حرمت قرآن

در سال 1217 وهابیون به دستور امیر عبدالعزیز، شهر طائف را غارت و خانه ها را ویران کردند. جمعى از مردان و زنان مسلمان را لخت و عریان در بیابان هاى طائف رها ساختند. پس از 13 روز که به صورت گدا درآمده بودند، به آن ها مشتى ذرت دادند و به شرط وهابى شدن، از کشتنشان گذشتند. طفل هاى شیرخوار را بر روى سینه مادرانشان سر مى بریدند و عده اى را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند، کشتند. بعد از غارت خانه ها، به دکان ها و مساجد رفتند و گروهى را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. تجاوز به حریم قرآن، به حدى گسترده بود که در شهر بزرگ طائف، تنها سه نسخه از دست اشقیاى وهابى سالم ماند. وهابیون در یک اقدام گستاخانه، همه کتب ارزشمند موجود در منطقه را که تعداد بى شمارى قرآن، تفسیر و کتب حدیث در میانشان بود، پاره پاره کردند و به زیر پا انداختند اما با عنایت الهى همه اوراق قرآن به بالا رفت و حتى یک برگ آن بر زمین نیفتاد، در حالى که از وزش باد خبرى نبود.

 
 تعرض به کاروان هاى زیارتى و منع زیارت خانه خدا

در سال 1221وهابى ها به  سرکردگى سعود به نجف اشرف حمله کردند؛ اما به دلیل مقاومت گروهى از مردم و طلاب دینى به فرماندهى شیخ جعفر کاشف الغطاء موفق به محاصره شهر نشدند. آن ها در سال 1222 نیز در حمله به نجف ناکام ماندند؛ به همین سبب بار دیگر به مکه و مدینه یورش بردند و به غارت حجاج بیت الله الحرام و محاصره آن دو شهر مقدس پرداختند. علاوه بر این در حمله به نجف و کربلا نیز در بسیارى از اوقات متعرض کاروان هاى زیارتى و قبائل شیعى مذهب مى شدند. وهابیان کلیه جواهرات و اشیاى گرانبهاى حرم مطهر پیامبر(ص) و حرم مطهر ائمه بقیع(ع) را به غارت بردند. کاروان حجاج عراقى از سال 1220، کاروان حجاج شامى از سال 1221 و کاروان مصر از سال 1222 توسط وهابى ها از حج منع شدند؛ بنابراین برنامه حج از عراق چهار سال، از شام سه سال و از مصر دو سال قطع شد تا این که با سرنگونى نخستین دولت سعودى در سال 1224، مدینه منوره و مکه معظمه از وجود وهابیان پاک و حج آزاد شد.

 
 کشتار زنان و کودکان بى گناه و زائران حرم سید الشهدا(ع)

در سال 1225 وهابى ها به فرماندهى عبدالله بن سعود با یورش به سرزمین حوران واقع در خاک سوریه، دارایى مردم را به تاراج بردند، غلات آن ها را سوزاندند، انسان هاى بى گناه را کشتند، زنان را اسیر و کودکان را به قتل رساندند. در همان سال بار دیگر نجف اشرف و کربلاى معلى را محاصره کرده، دست به راهزنى زدند. ازجمله زائرانى را که از زیارت حرم حضرت سیدالشهدا(ع) در نیمه شعبان باز مى گشتند، مورد هجوم قرار دادند و حدود یکصد و پنجاه نفر از عرب و غیر عرب را به شهادت رساندند.

 
 قتل عام حجاج مصرى در منى

در سال 1343 وهابى ها بار دیگر قبه ابن عباس و دیگر قبور طائف و قبرهاى عبدالمطلب، ابوطالب و حضرت خدیجه همسر پیامبر(ص) و زادگاه حضرت زهرا(س) و همه ى شعائر اسلامى مکه را ویران کردند. در آن سال برنامه حج تعطیل شد. در سال 1344 وهابیان برخى از اعمال حاجیان مصرى در منى را حرام دانستند و عده اى از آن ها را کشتند.

 
 کشتار حجاج یمن

در سال 1341 وهابیان با حجاج یمنى که خلع سلاح بودند و هیچ گونه دفاعى به همراه نداشتند، رو به رو شدند. آنان ابتدا به حجاج امان دادند؛ ولى وقتى در بالاى کوه قرار گرفتند و حجاج یمنى در پایین قرار داشتند، دهانه توپ ها را به سوى آنان گرفته و تنها دو نفر جان سالم به در بردند که جریان کشتار وحشیانه را به آگاهى مردم رساندند.

 
 کشتار مردم بى دفاع اردن

در سال 1343، جمعى از وهابى ها ناگهان به اردن یورش بردند. آنان مردان و زنان بى گناه را کشتند و غارت کردند. اما طولى نکشید که با رانده شدن برخى و اسارت عده اى دیگر، عقب نشینى کردند که البته اسیران وهابى به فرمان انگلیس آزاد شدند. در سال 1346 وهابیان دوباره با سپاهى متشکل از سى هزار نفر به اردن حمله کردند و قتل و غارت و خونریزى شدیدى به راه انداختند.

 
 تکرار فاجعه کربلا، در کربلا

در عاشوراى 1425 گروه وهابى القاعده با انفجارهاى متعدد در کربلا باعث شهادت تعداد بسیارى از عزاداران ازجمله زن و کودک شد.

  
 کشتار عزاداران امام موسى کاظم(ع)

در 25 رجب 1426 مصادف با شهادت امام موسى کاظم(ع) وهابیون با پخش غذاهاى مسموم در اطراف حرم آن امام(ع) و نیز انجام انفجارهاى متعدد در کاظمین بین صفوف عزاداران امام موسى کاظم(ع)، باعث شهادت 1500 نفر از شیعیان عزادار شدند.

 وهابیت و انفجار در اهواز

در جریان دستگیرى عوامل بمب گذارى هاى پیاپى سال 1384 در اهواز، روشن شد که از مجموع 46 دستگیر شده، 44 نفر داراى عقاید وهابیت هستند. بر اساس اطلاعات موثق، این عده از سوى اسرائیل، آمریکا و انگلیس حمایت مى شدند و از عوامل وهابیت در ایران بودند.

 انفجار بزرگ در مسجد تاریخى براثا

در عملیات انتحارى هجدهم فروردین 1385 در مسجد تاریخى براثاى بغداد، بیش از 69 نفر کشته و 130 نفر زخمى شدند.

 انفجار در حرمین عسکریین

در 23 خرداد 1386 تروریست هاى تکفیرى با بمب گذارى در حرمین عسکریین، گنبد و بارگاه حرمین در سامرا را ویران کردند و داغ دیگرى بر دل شیعیان نهادند. یک هفته پس از انفجار در سامرا، علماى وهابى ازجمله شیخ عبدالرحمن براک، شیخ ممدوح العربى، دکتر ناصرالعمر، ابن جبرین و نیز مفتى وهابى کویتى ها فتواى نابودى دیگر ضریح ها در عراق به ویژه ضریح سیدالشهدا(ع) را صادر کردند.

  حمله وهابیان افراطى به حجاج بحرینى

در مهرماه 1386 گروهى از وهابیان تندرو با کمین در کوچه هاى اطراف مسجدالحرام پس از مشاهده مینى بوس شیعیان بحرینى با خرده شیشه هاى تیز و برنده به سوى حجاج شیعه یورش بردند و اقدام به فحاشى و به زبان آوردن القابى چون شیعیان سگ صفت کافر و ده ها فحش دیگر کردند.

  استعمار انگلیس وترویج وهابیت

استعمار انگلیس با سیاست مزورانه و تفرقه انگیز خود تلاش کرد که اندیشه هاى انحرافى وهابیت را در میان اهل تسنن و فرقه بهائیت را در شیعیان ایجاد و تقویت کند تا بتواند منافع و امنیت خود را در سایه مدیریت بحران و تفرقه در بین مسلمانان تأمین نماید. بنابراین در طول سلطه بریتانیا بر کشور ایران، عناصر بهائیت در حکومت از موقعیت ممتازى  برخوردار بودند تا حدى که در دوران محمدرضا پهلوى حکومت شاه به اراده آن ها اداره مى شد.

خاستگاه گروه هاى تکفیرى در جهان اسلام تاریخچه بلندمدتى دارد که برخى از آن ها به دوران اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروى برمى گردد. آنچه مسلم است، به دنبال اشغال نظامى افغانستان از سوى شوروى سابق و آغاز جنگ آزادسازى افغانستان، کشورهاى عربى با مقدس خواندن این جنگ، تبلیغات وسیعى را علیه دولت شوروى و حکومت افغانستان به راه انداختند و در همین رابطه کمک هاى مالى و نظامى فراوانى را به چریک هاى نظامى درگیر جنگ ارائه کردند و نیروهاى متعصب و مذهبى زیادى از کشورهاى مختلف عربى در این دفاع مقدس شرکت کردند. این نیروها، بنیادگران تندرو از کشورهاى مصر، الجزایر، تونس، عربستان، فلسطین، یمن و افغانستان را شامل مى شدند. آن ها شبکه اى را با عنوان «القاعده» تأسیس و با هدف گسترش فعالیت خود شعبه هایى را در سراسر جهان ایجاد کردند.

سازمان القاعده

شکل گیرى این سازمان در اواخر 1980 میلادى، توسط «اسامه بن لادن» و همراهانش انجام گرفت. آن ها مسلمانان جهان را به احیاى فریضه جهاد براى مبارزه با کفار و مشرکان فرا مى خوانند و هدف غایى خود را احیاى  خلافت اسلامى و بازگرداندن مجد و عظمت گذشته مسلمانان اعلام مى کنند. اسامه بن لادن فرزند یک میلیونر سعودى بود که با تأثیر از آموزه هاى اسلام سیاسى که امثال سیدقطب مطرح کرده بودند خانه و کاشانه خود را رها و ثروت خود را وقف مبارزه با دشمنان کرد و با حضور در افغانستان در سازماندهى مجاهدان، عملا وارد معرکه نبرد با ارتش سرخ شوروى سابق شد. به دنبال عقب نشینى شوروى از افغانستان در سال 1989، بن لادن در پى جبهه هاى  جدیدى رفت تا به زعم خود جهاد مقدس را ادامه دهد و براى این کار سازمان القاعده را تشکیل داد. در آن سازمان، اسامه بن لادن و هم پیمانانش از سازمان «الجهاد» مصر با مجاهدان مشهور به افغان هاى عرب، القاعده را در قالب سازمان هاى بزرگتر پیچیده تر به نام «جبهه جهانى علیه یهودیان و صلیبى ها» سازماندهى  مى کردند. نقطه عطف تاریخ این سازمان زمانى بود که جنگجویان عرب آن به افغانستان مهاجرت کردند و قبایل پشتون این کشور میزبان این سازمان شدند. قبایل پشتون بعدها در قالب حکومت طالبان، قدرت را در افغانستان به دست گرفتند و نظام بنیادگرا و مستبد آن ها سپتامبر 1996 بر کشور افغانستان استیلا یافت و القاعده با حمایت همه جانبه طالبان (که به مدت 5 سال از سپتامبر 1996 تا دسامبر 2001 به طول انجامید) توفیق یافت و توانست پایگاه هاى متعددى را در سراسر افغانستان دایر کند. با سقوط طالبان تداوم فرماندهى شبکه هاى زنجیره اى القاعده در سراسر جهان به صورت مخفیانه در بیش از 60 کشور جهان دایر گردید.

گروه طالبان

گروه طالبان در کشور افغانستان رشد و گسترش پیدا کرد. این گروه عمدتا از اهالى مناطق پشتوزبان افغانستان اند که در مدارس مذهبى پاکستان تحت نظر علماى اسلامى شاخه فضل الرحمن و سمیع الحق مشغول به تحصیل بودند. گروه موصوف در سال هاى جهاد تحت همین عنوان فعالیت هاى محدودى در چند استان افغانستان خصوصا هلمند، قندهار و غور و... داشتند. احیا و سازماندهى مجدد این گروه با تمهیدات قدرت هاى خارجى و توسط چند تن از مولوى هاى پشتوزبان (مولوى، عبدالرزاق و مولوى عبدالواحد) در کویته پاکستان به طور مخفى صورت گرفت. نام این گروه در دوازدهم اکتبر 1994 میلادى براى نخستین بار روى تلکس خبرگزارى ها رفت و در سایه حمایت مالى و نظامى دولت پاکستان، آمریکا، عربستان سعودى و امارات متحده توانستند مناطق وسیعى را از دست دولت اسلامى افغانستان خارج کنند و به تصرف خود درآورند.

 سپاه صحابه

گروه سپاه صحابه یک گروه پیرو فرقه وهابیت است که از حزب جمعیت علماى اسلام پاکستان منشعب شده است. این گروه در سال 1980 میلادى توسط فردى به نام «حق نواز جهنگو» در شهر جهنگ (ایالت پنجاب) در زمان ضیاالحق تأسیس شد و به زودى در سراسر پاکستان گسترش یافت. مراکز فعالیت این گروه شهرهاى  سیالکوت، فیصل آباد و جهنگ و... مناطقى هستند که قبلا محل فعالیت فئودال هاى وهابى براى مبارزه با شیعیان بود. این گروه توسط عربستان پشتیبانى مالى و سیاسى مى شود. از شعارها و اهداف تأسیس سپاه صحابه دفاع از احترام به صحابه و گرایش وهابیون و مبارزه با افکار شیعیان و به بهانه مخالفت با صحابه و انقلاب اسلامى ایران است. تبلیغات گسترده و اغواکننده آن ها و فعالیت هایى مانند آدم ربایى، سرقت مسلحانه، ترور و کشتار دسته جمعى (بمب گذارى) و اعمال وحشیانه دیگر موجب ایجاد وحشت و دلهره در میان شیعیان مى شد و سرانجام در 6 اکتبر سال 2003 اعظم طاق به قتل رسید. قلعه هاى نظامى و سنگرهاى این گروه بیشتر در نواحى جنوب پاکستان در منطقه مرکزى و پرجمعیت پنجاب و مرزهاى کراخى واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعالیت این گروه به 500مرکز بالغ مى شود و در هر بخش از استان ایالت پنجاب شاخه اى از این گروه وجود دارد و در کشورهاى خارجى نیز مراکزى براى فعالیت خود دایر کرده اند، کشورهاى چون امارات متحده عربى، عربستان سعودى، بنگلادش، کانادا و... بسیارى از حوزه هاى علمیه و مدارس در ایالت پنجاب توسط این گروه اداره مى شود. جهنگو در سال 1990 به قتل رسید. او در همان سال در انتخابات شوراى ملى شرکت کرد ولى راى نیاورد. گروه سپاه صحابه توسط طالبان حمایت مى شوند. اعظم طارق از رهبران نیز آشکارا حمایت خود را از رهبر گروه طالبان اعلام کرد. او نیز به شدت با قوانینى چون تحریم تلویزیون موافقت مى کرد. اعظم طارق متهم شد که حدودا 103 مورد رهبرى  ترور مقامات شیعیان را بر عهده داشته است.

 گروه داعش


این گروه یکى از شاخه هاى القاعده به حساب مى آید و به صورت غیررسمى از القاعده جدا شده و مستقل عمل مى کند. کلمه داعش (دولت اسلامى عراق و شام) است. ریشه این گروه به تشکیلاتى با شعبه اى از القاعده باز مى گردد و رهبرى آن بر عهده ابومصعب زرقاوى اردنى تبار عرب بود. ابومصعب زرقاوى در اشغال کشور افغانستان توسط شوروى حضور داشت و همراه داوطلبان عرب به آنجا رفت و با روس ها وارد جنگ شد اما به تدریج تشکیلاتى  راه انداخت که نسبت به گروه مجاهدین افغانستان مستقل عمل مى کرد و بعدها به عنوان القاعده مطرح شد. در آن زمان بن لادن و ایمن الظواهرى و ابومصعب زرقاوى کنار یکدیگر قرار گرفتند. زرقاوى یک خیمه جداگانه داشت و در افغانستان به شامى ها معروف شده بود. زرقاوى به شدت انسان خشنى بود که به راحتى دست به جنایت مى زد و در راه جهاد هیچ خط قرمزى را براى خود متصور نمى شد. بعد از آن که حکومت صدام سقوط کرد، زرقاوى به سرعت خود را به آنجا رساند و شاخه جدیدى از القاعده را در آنجا تأسیس کرد.

 جبهه النصره

این گروه که در ژانویه سال 2012 اعلام موجودیت کرد، به عنوان قوى ترین گروه القاعده در سوریه مشغول فعالیت بود و رهبر آن ابومحمد الجولایى است. الجولایى طى پیامى اعلام کرد که او و همراهانش تنها چند ماه بعد از آغاز بحران سیاسى در سوریه از میدان جهادى دیگرى به این کشور آمدند تا به مردم شرق مدیترانه در برابر بشار اسد کمک کنند. در 20 ژوئن 2012 سایت انصار المجاهدین کتابچه اى درباره جبهه النصره با عنوان جبهه النصره چه کسانى هستند منتشر کرد این کتابچه آن ها را چنین توصیف مى کنند: جبهه مقدسى که بهترین مجاهدین را از گوشه و کنار زمین در گروه واحد در شرق مدیترانه گرد هم آورده است تا بشار اسد منفور و سربازانش را از بین ببرند و حکومت خدا را در شرق مدیترانه ایجاد کنند!!! اهداف جبهه از این جهاد این است که کل سیستم حکومتى را تغییر دهد و عدالت، آزادى و برابرى را در کشور برقرار نماید. همان گونه که خداوند دستور داد نه آن گونه که غرب  ترویج مى کند. این جبهه اختلافات زیادى با گروه هاى دیگر معارض در سوریه مثل جیش الحُر دارد. آن ها اخوان المسلمین را اخوان الشیاطین و فرصت طلب مى خوانند و آنان را به همکارى با غرب و رژیم صهیونیستى متهم مى کنند.

  نقش فتاواى علماى وهابى در ظلم و جنایت علیه مسلمانان

صدور فتاواى علماى وهابى غیرانسانى است و به جنایات القاعده و گروه هاى تکفیرى مشروعیت مى بخشد در حالى که هیچ گونه مطابقت با شریعت اسلامى و قران کریم ندارد بلکه مغایرت اساسى هم دارد. بالاترین حدود در شرع اسلامى شلاق و بالاترین حد در وهابیت زنده زنده پوست کندن است. هم چنین وهابى هاى تکفیرى اعتقاد دارند اگر در کشورهاى اسلامى گناهى صورت گیرد. تبدیل به بلاد کفر مى شود و مى توان با آن ها جنگید.
دستگیرى و شکنجه آیت الله نمر
کمتر کسى را مى توان در عربستان یافت که آیت الله نمر باقر النمر را نشناسد، چراکه وى همواره بر دفاع از حقوق مردم عربستان چه شیعه و چه سنى در مقابل رژیم سلطنتى آل سعود تأکید داشته است. رژیم آل سعود تصمیم گرفته تا سرشناس ترین روحانى شیعى در عربستان یعنى آیت الله نمر باقر النمر را اعدام کند، این روحانى که در بیستم تیر 1392 درحالى که از مزرعه اش بازمى گشت از ناحیه پا توسط نیروهاى سعودى هدف قرار گرفت بود به مکان نامعلومى انتقال داده شد. وى هم اکنون تحت شکنجه قرار دارد.

 
 زندانیان از یاد رفته

آثار دخالت هاى بیجاى آل سعود در دستگاه قضایى عربستان کاملا نمایان است. این دستگاه از معیارهاى یبن المللى کاملا به دور است. رفتار افراد شاغل در این دستگاه با هموطنان بر اساس تبعیض دینى و فرقه اى است و بر این اساس رژیم سعودى را باید تقریبا تنها نظام جهان برشمرد که با تبعیض نژادى و فرقه اى میان مردم خود حکومت مى کند. البته اگر نخواهیم در این میان به برخى از کشورهاى عربى به ویژه رژیم هاى عرب حوزه خلیج فارس در این باره اشاره کنیم. به همین دلیل است که در ژوئن سال 1996 مقامات سعودى پس از بمب گذارى شهر الخبر که در یک ساختمان مسکونى نظامیان آمریکایى صورت گرفت و طى آن شمار زیادى کشته و صدها نفر مجروح شدند، مقامات سعودى اقدام به بازداشت هاى گسترده میان شیعیان زدند. این در حالى است که عامل اصلى این بمبگذارى تاکنون مشخص نشده است، ولى همین دلیل موجب شد که رژیم سعودى و به این بهانه یک بار دیگر شیعیان را در دایره اى از اتهام قرار دهد و مظنونین اصلى شیعیان عربستان باشند. این بازداشت ها تعداد زیادى از علما و شخصیت هاى مهم شیعه را به دنبال داشت و اگرچه پس از مدتى آن ها آزاد شدند، اما هنوز شمارى از جوانان شیعى پشت میله هاى زندان به سر مى برند، در حالى که رژیم سعودى تاکنون هیچ مدرکى در دست ندارد تا بتواند ثابت کند که عامل این بمبگذارى ها جوانان شیعى هستند و همچنان بر اتهامات سابق خود تأکید مى کنند. این درحالى است که حتى دولت آمریکا نیز ناامید شده و دست از جستجو و تحقیق در این باره برداشته و این پرونده را به رژیم سعودى سپرده است، ولى رژیم سعودى با این که به هیچ مدرکى دست نیافته است، با این حال 9 جوان شیعى را بیش از 13 سال در زندان هاى خود نگه داشته و در میان رسانه هاى عربستان این 9 جوان به «زندانیان از یاد رفته» معروف شده اند.

 تهاجم عربستان به یمن، نقض فاحش حقوق بشر است

یکى از پیامدهاى اصلى حمله عربستان به یمن امنیتى کردن محیط خلیج فارس است. وقتى محیط منطقه اى امنیتى  شود روابط به جاى همکارى به سمت خصومت و دشمنى و عدم همکارى پیش مى رود. قطعا مردم یمن خاطرات تلخ این تهاجم را فراموش نمى کنند و در حافظه ى تاریخى شان ثبت مى شود. تهاجم عربستان به یمن باعث قطبى شدن منطقه مى شود. این تهاجم منطقه را بلوک بندى مى کند و کشورها را در تعارض با یکدیگر قرار مى دهد که این رویه براى منطقه خطرناک است. جنایاتى که در یمن اتفاق مى افتد نقض فاحش حقوق بشر است که باید مراجع بین المللى به این موضوع ورود پیدا کنند. از طرف دیگر این تهاجم پیامدهاى منفى منطقه اى، داخلى و بین المللى زیادى دارد که حتى مى تواند براى عربستان نیز خطر بزرگى داشته باشد چون عربستان کشور آرامى نیست. در عربستان فعل و انفعالات سیاسى و امنیتى علیه سیستم پادشاهى شکل گرفته است که اگر در جریان بهار عربى فرصتى پیدا مى شد آن بهار به سمت عربستان حرکت مى کرد و یا بدون تردید عربستان نیز دستخوش تغییرات جدى مى شد. یمن منطقه اى ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک براى عربستان است. به همین دلیل عربستان داشتن نفوذ در یمن را مى طلبد اما جریانات آگاه و بیدار سیاسى مخالف این خط مشى عربستان حرکت مى کند. به همین دلیل عربستان سعودى در حال سرکوب استقلال طلبان و آزادى خواهان است.

 حرمت شکنى و آزار 2 نوجوان ایرانى

اخبار حرمت شکنى و آزار 2 نوجوان ایرانى ماموران امنیتى عربستان سعودى در فرودگاه جده بسیار تأسف بار، خطرناک و نگران کننده است؛ به ویژه آن که این اقدام براساس عقاید اعلام شده از سوى یکى از شیوخ و امامان جماعت جده، که باعنوان فتوا بیان شده، صورت گرفته و نشان مى دهد که وى این گونه اقدامات را نه تنها غیراسلامى و غیرقانونى نمى داند، بلکه آن را مجاز و قابل قبول اعلام کرده است. این موضوع نشان مى دهد که ما نمى توانیم حادثه تأسف بار فرودگاه جده را صرفا یک اتفاق تخلف آمیز یک یا دو مامور امنیتى تلقى کنیم، چراکه از قرائن برمى آید که با یک روند سیستماتیک و بسیار خطرناک مواجه هستیم. از این رو، ایران از دولت آل سعود مى خواهد که علاوه بر پایبندى به تعهدات اسلامى خود نسبت به زائران بیت الله الحرام، با توجه به کنوانسیون بین المللى حقوق کودک، تعهدات بین المللى خود را نیز محترم شمارد و فراتر از دو مامور خاطى، با همه کسانى که انجام این گونه افعال را در جامعه عربستان تبلیغ، ترویج و حمایت مى کنند برخورد قاطع و پیش گیرانه داشته باشد.

 
 خیانت آل سعود به جهان اسلام با کاهش قیمت نفت

خیانت چند جانبه عربستان به جهان اسلام شامل حمایت از اقتصاد غرب در حالى که غرب اکنون با داعش در حال تداوم کشتار در جهان اسلام است، زمینه سازى براى نظامى گرى بیشتر غرب، ضرر زدن به اقتصاد جهان اسلام و خرید تسلیحات غربى و اقدام علیه حامیان فلسطین است. کارشناسان معتقدندکه ادامه کاهش بهاى نفت، خیانت چند جانبه عربستان به جهان اسلام است و عربستان از این طریق نه تنها منجر به تضعیف کشورهاى اسلامى، وضرر زدن به منافع کشورهاى اسلامى و نفت خیز و کاهش درآمد مسلمانان مى شود، بلکه عملا به سود کشورهاى غربى و مداخله گر در امور کشورهاى اسلامى عمل مى کند. درحال حاضر، عربستان با تولید بى رویه نفت و کاهش قیمت به اقتصاد جهان اسلام ضرر وارد مى کند و در عین حال، درآمد خود را خرج خرید تسلیحات و رونق بازار آن ها کرده است و از دو طریق به اقتصاد غرب سود مى رساند یکى این که سلاح هاى تولید غرب را مى خرد و دوم این که باعث کاهش درآمد کشورهاى اسلامى شده است و هزینه خرید نفت براى کشورهاى غربى نیز کاهش مى یابد. عربستان با این اقدام به حمایت از اقتصاد غرب مى پردازد در حالى که غرب اکنون با داعش در حال تداوم کشتار در جهان اسلام است و عربستان به جاى آن که مانع حضور کشورهاى غربى در جهان اسلام و سوریه و عراق شود، عملا از یک سو با کاهش قیمت نفت به اقتصاد غربى ها کمک کرده است و از سوى دیگر، با پرداخت مبالغى به برخى گروه هاى فعال  تروریستى در منطقه، باعث افزایش تنش و خسارت به کشورهاى منطقه و اسلامى شده است. عربستان به جاى  استفاده از نفت براى حمایت از فلسطین، علیه حامیان فلسطین از آن استفاده مى کند زیرا سود کاهش قیمت نفت و بى ثباتى و تضعیف کشورهاى اسلامى و کاهش درآمد مسلمانان، باعث تضعیف حامیان فلسطین شده و کشورهاى  غربى حامى اسرائیل را تقویت مى کند.

  کعبه، ملک شخصى آل سعود

آنچه بیان شد، تنها گوشه اى از جنایت هایى است که وهابیت در طول حیات چندصد ساله خود به پیکره شیعه روا داشته و از آن ها هدفى جز نابودى اسلام و تشیع را دنبال نمى کند. در بیان جنایات این فرقه ضاله همین بس که کعبه، قبله مسلمین را که باید توسط نمایندگان تمام دولت ها و ملت هاى اسلامى اداره شود، به ملک شخصى خود و آل سعود تبدیل کرده و حج را دستمایه اهداف شوم خویش نموده اند؛ موسم حج را به تایم تبلیغاتى خود مبدل کرده اند و به نشر افکار انحرافى خویش مى پردازند. کتب ضاله علماى خود را رایگان در میان حجاج توزیع مى کنند؛ جنایت هاى فرهنگى وهابیون به حدى است که در این مجال نمى گنجد. اما آنچه حائز اهمیت است این که نسل متعصب و متحجر وهابى که همه مسلمین غیر از خود را مشرک و جان و مالشان را مباح مى دانند، رو به زوال هستند و قشر دیگری از این فرقه در حال ظهور است؛ قشرى که با تسلط بر ابزار مدرن و اطلاعات گسترده جهانى، براى نفوذ در میان مسلمانان و ایجاد تفرقه مى کوشد. بى شک خطر این گروه بیش از طیف گذشته است.

منبع : الف
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۶
امیر مهدوی

تاریخچه سعودیها


آل‌ سعود به روش داعش بر حجاز حاکم شد

در زمان عبدالعزیز، آل‌سعود به رهبری سعود بارها به عراق حمله کردند و حتی پیش از فتح مکه، کربلا و نجف به کرات مورد تجاوز وهابیون قرار گرفت.

به گزارش شیعه آنلاین، «محمدصادق حاج‌صمدی» در گزارشی که در روزنامه "وطن امروز" منتشر شد، نوشت: حکومت سعودی را می‌توان از وجوه گوناگون مورد بررسی قرار داد. از نحوه تعاملشان با اسرائیل و آمریکا و روابط خانوادگی با بوش‌ها گرفته تا اشاعه وهابیت و ایجاد داعش و جنایت در یمن و بحرین و قطیف. یا بررسی وهابیت که هیچ‌گاه از این خانواده جدا نبوده و ثمرات ناپاک آن از مالزی تا مراکش و از چچن تا سومالی قابل مشاهده است. اما از جمله مواردی که در باب این به قول امام(ره) وارثان ابی‌سفیان کمتر مورد توجه قرار گرفته رفتارشان در بدو پیدایش با شیعه و سنی است.

در واقع همانطور که آمریکا خود را پشت حقوق‌بشر پنهان می‌کند اما کوچک‌ترین اعتقادی به آن ندارد آل‌سعود نیز مدام سعی کرده با ادعای رهبری جهان اسلام، مذاهب چهارگانه را علیه شیعیان بشوراند در حالی که نه اهل سنت، وهابیت را به رسمیت شناخته‌اند و نه همچون داعش، آل‌سعود تفاوتی بین سنت و تشیع قائل شد.

آل‌سعود مصرانه اهتمام می‌ورزد تا خود را در جبهه اهل سنت نشان دهد و جنایاتش را علیه مذاهب اسلامی از اذهان پاک کند در حالی که حتی اعترافات مورخان وهابی موید این است که این خاندان نه با شیعیان که با هر اسلامی جز قرائت انگلیسی محمد عبدالوهاب عناد دارند و حتی برای آن هم اعتباری واقعی قائل نیستند و از آن تنها برای پوششی برای رفتار خود استفاده می‌کنند.

حکومت اول آل‌سعود
آنچه در ادامه می‌آید توصیف بخشی از جنایات خاندان سعود در بدو امارت و در دوره اول حاکمیتشان بر حجاز است که در آن از هیچ جنایتی فروگذار نکردند و هیچ تفاوتی نیز بین شیعه و سنی لحاظ نمی‌کردند. مورخان، تاریخ آل‌سعود را به 3 دوره (حاکمیت اول، دوم و حکومت کنونی) تقسیم می‌کنند که دوره‌های اول و دوم به‌دست عثمانی‌ها پایان می‌یابد و هم‌اکنون در دوره سوم به سر می‌برند. در دوره اول آل‌سعود به دست‌اندازی و تجاوز و غارت مناطق مختلف عربستان و تحمیل وهابیت پرداختند که حمله به مکه و مدینه در عربستان و کربلا و نجف در عراق از آن جمله‌ است به این شکل که آل‌سعود که به راهزنی در نجد مشغول بودند آل‌یزید را از بین بردند و محمد بن‌سعود با نابودی آل‌معمر در سال 1160 هجری قمری به امارت درعیه دست یافت.

در همان شهر بود که محمد بن‌عبدالوهاب که از همه جا رانده شده بود وارد شد و با محمد بن‌سعود همراه شد و این دو که پیمانی برای حمایت متقابل بسته بودند لشکری از خونریزان عرب تدارک دیدند و شرو
ع به تجاوز به قبایل و دهات نجد کردند. عُرَیْعر امیر احساء و حسن بن‌هبه‏الله امیر نجران، برای رفع غائله وهابیان بر درعیه تاختند. لیکن محمد بن‌سعود به تدبیر شیخ این خطر را دفع کرد. امیر احساء عقب نشست و امیر نجران پیمان صلح منعقد کرد. سپس دهام بن‌دَواس، امیر ریاض حملات خود را به درعیه آغاز کرد که سال‌ها ادامه داشت و موجب کشتار بسیار از طرفین شد. امیران حُرَیْمِلاء و ضَریه نیز هر وقت فرصت می‏یافتند بر درعیه حمله می‏بردند اما محمد بن‌سعود مقاومت می‏کرد و ابن عبدالوهاب نیز در میدان جنگ حاضر می‏شد و روحیه سربازان را تقویت می‏کرد. سرانجام محمد بن‌سعود بعد از 20 سال حکمرانی و جنگ در سال 1179 درگذشت و جای خود را به پسرش عبدالعزیز سپرد.

در واقع این عبدالعزیز بود که فتوحات آل‌سعود را انجام داد و به قساوت در میان این خاندان معروف شد و قتل‌عام وی پس از چیرگی بر امیر ریاض و قبایل نجد باعث شد تا دیگران در شبه جزیره مرعوب وی شده و بسیاری از قبایل کوچ‌نشین به فرقه وهابیت بپیوندند.  اگرچه در زمان وی نیز این فرزندش بود که ابتکار عمل را در دست داشت و عملا دوره اول حاکمیت آل‌سعود را می‌توان دوره حاکمیت سعود نامید.
 
کشتار مردم بی‌گناه به اتهام شرک
ابن بشر عثمان بن‌عبدالله، مورخ آل‌سعود، درباره آغاز دعوت وهابیت در منطقه نجد و کشتار مردم بیگناه به اتهام شرک مى‌نویسد: عبدالعزیز همراه با عده‌اى به قصد جهاد با اهل سرزمین ثادق حرکت کرد و با محاصره آن منطقه، بخشى از نخلستان‌هاى آنان را قطع کرد و تعدادى از مردان‌شان را به قتل رساند. سپس عبدالعزیز به قصد جهاد به سمت خُرج حرکت کرد و در منطقه دُلَم 8 نفر از مردان را بکشت و مغازه‌ها را که مملو از اموال بود، غارت کرد و آنگاه به سرزمین نَعْجان، ثَرْمَدا، دُلَم و خُرْج رفت و عده‌اى را کشت و شتران بسیارى به غنیمت گرفت.

سپس به قصد جهاد وارد منفوحه شد و محصولات زراعى آنان را به آتش کشید و بخش عظیمى از جواهرات، گوسفندان و شتران را به غنیمت گرفت و ده‌ها نفر را کشت. بعد از آن لشکر عبدالعزیز شبانگاه وارد منطقه حَرْمه شد و پس از طلوع فجر به دستور عبدالله، پسر عبدالعزیز، تیراندازان به صورت دسته جمعى به طرف شهر تیراندازى کردند و شهر به محاصره درآمد و مردم شهر، نه توان مقاومت و نه امکان فرار از شهر را داشتند.

حمله به ریاض و کشتار مردم
ابن‌بشر نیز حمله به ریاض را چنین توصیف می‌کند: «اهل ریاض، همه مردان، زنان و کودکان با شنیدن حمله لشکر وهابیت، از ترس و وحشت پا به فرار گذاشتند؛ از آنجایى که این حمله در فصل تابستان بود، جمعیت زیادى در اثر گرسنگى و تشنگى جان سپردند و وقتى عبدالعزیز وارد ریاض شد، جز اندکى از مردم، کسى در شهر نمانده بود. فراریان را دنبال کرده عده‌اى را کشت و اموالى را که با خود داشتند به غنیمت گرفت. آنگاه تمام اموال، اسلحه‌ها، مواد غذایى و وسایل خانه‌ها را به غنیمت گرفت و غالب خانه‌ها و نخلستان‌ها را به تصرف خود درآورد.

هر که در طائف ماند را سربریدند
سپس نوبت به طائف می‌رسد. الزهاوی نقل می‌کند که «چون خبر حمله به شهر رسید بسیاری از مردم از طائف گریختند و آنها که در شهر مانده بودند پذیرفتند که داوطلبانه تسلیم بشوند به شرطی که جان و ناموسشان در امان بماند و حتی از اموالشان نیز گذشتند و پرچم سفید را بالا بردند و آل‌سعود به آنها امان داد. لکن وقتی شهر تسلیم شد هر زن و مرد و کودکی که دیدند به قتل رساندند و با خنجر‌های خود شکم نوزادان را پاره کردند. خیابان‌های طائف در خون مسلمین اهل سنت غرق شد. شهروندانی که خود را تسلیم کردند را در خانه‌های خود سر بریدند. بدن‌هایشان را بیرون کشیدند و زیر سم اسبان له کردند و جنازه‌ها را در کوچه‌ها و خانه‌ها بدون خاکسپاری رها کردند. خانه‌های همه مسلمین اهل سنت را غارت کردند. هرچه توانستند با خود بردند و آنچه نتوانستند ببرند آتش زدند که بعد باران و سیل آنها را با خود برد. سپس وهابی‌ها مزار مقدس و اماکن مقدس شهر طائف را یک به یک تخریب کردند و سوزاندند. از جمله مقبره اصحاب رسول‌الله را. سپس سراغ مساجد و مدارس اسلامی رفتند.

وقتی یکی از علمای حنبلی اهل سنت التماس کرد که مسجد را ویران نکنید گفتند نه. هر چیز مشکوکی احتیاطا باید تخریب شود. از مردم اهل سنت هر کس را که دیدند به قتل رساندند. کودکان را جلوی بزرگسالان و بزرگسالان را جلوی کودکان سر بریدند. به صاحب منصب و زیر دست رحم نکردند. از نوزاد شیرخوار بر سینه مادر گرفته تا جمعی از مومنین را که در مسجد مشغول قرائت قرآن بودند، همه را قطعه‌قطعه کردند. هنگامی که کسانی را در منازل یافتند به قتل رساندند، آنگاه به کشتار کسانی پرداختند که در خیابان و دکان و مسجد بودند. نمازگزارانی را در حال سجده سر بریدند. اکثر ساکنان طائف را (که در شهر مانده بودند) کشتند و تنها جمع کوچکی زنده ماندند. آنان در محلی به نام بیت‌الفتن پنهان شدند. وهابی‌ها به آنجا دست نیافتند. آنها 270 نفر بودند. 3 روز مقاومت کردند تا آنکه آل‌سعود به آنها پیغام داد به شما امان می‌دهیم به شرطی که تسلیم شوید.

وقتی آنان تسلیم شدند تا نفر آخر سرشان را بریدند. هر کسی را با ارائه تضمین جان دعوت به تسلیم می‌کردند، آنها را به دره وجد برده و عریان و به صورت شرم‌آوری به زنانشان تجاوز می‌کردند و سپس آنها را برهنه در سرمای بیابان رها می‌کردند. سپس اموال آنان را به غارت بردند. وهابی‌ها هرچه کتاب یافتند به خیابان و کوچه بردند و طعمه آتش کردند و آنچه ماند طعمه باد شد. از جمله این کتاب‌ها هزاران نسخه قرآن کریم، صحیح بخاری، صحیح مسلم و کتاب‌های معتبر حدیث و فقه حنبلی، شافعی و حنفی بود که  به آتش کشیدند. این کتاب‌ها چند هفته زیر پای آنها بود و حتی یکی از آل‌سعود تلاش نکرد یک صفحه از قرآن را از زمین کوچه‌های طائف بردارد تا مانع بی‌حرمتی به قرآن کریم شود. وقتی از طائف رفتند از شهر جز خرابه‌ای نمانده بود. چرم و نخ‌های طلایی کتب مقدس اسلامی را کندند و برای خود پاپوش درست کردند و حتی از جلد چرمی قرآن، کفش درست کردند و گفتند اینها شرک است.

حمله به مکه و تخریب بارگاه صالحان
الزهاوی در تاریخ خود می‌نویسد: سپس وارد مکه شدند و آنقدر حملاتشان بر مکه ادامه یافت تا شریف مکه تسلیم شد. بسیاری را در خیابان‌های مکه به اسارت گرفته و در حاشیه مکه سر بریدند. گنبدهای زیادی را که در گورستان مقلی بود با خاک یکسان کردند آنگاه گنبد زادگاه حضرت رسول و فاطمه زهرا و گنبد و بارگاه حضرت خدیجه ام‌المؤمنین و عبد‌المطلب و حضرت ابوطالب را خراب کردند. در تاریخ حیرتی آمده: «وهابیان گنبد روی زمزم و نیز گنبدهایی را که در اطراف کعبه قرار داشت ویران کردند.

وهابیان تمام مکان‌هایی را که مزار صالحان در آنها قرار داشت جست‌وجو کردند و آنها را خراب کردند. آنان موقع خراب کردن سرود می‌خواندند و طبل می‌زدند و آواز می‌خواندند و در دشنام به صاحبان قبرها ره افراط می‌سپردند و می‌گفتند: «ان هی الا اسماء سمیتموها» یعنی اینها نام‌هایی است که شما از پیش خود در آوردید. 3 روز نگذشت که تمام آثار و اماکن تاریخی اسلام که بیانگر فرهنگ و تمدن درخشان اسلامی بود ویران شد و از برگزاری نمازهای متعدد در مسجدالحرام جلوگیری به عمل آمد و از ذکر صلوات بر پیامبر و ذکر یا ارحم‌الراحمین پس از اذان جلوگیری کردند و به علمای مکه دستور دادند عقاید و کتاب‌های محمد بن‌عبدالوهاب را بر مردم تشریع کرده و کتاب  کشف‌الشبهات او را تدریس کنند.

مقاومت مردم در برابر تخریب حرم پیغمبر
سپس به سراغ مدینه رفتند.  سپاهیان وهابی مدینه را محاصره و راه‌های ورودی مواد غذایی و سرچشمه زرقا را ویران و بدین ترتیب اهالی مدینه را دچار قحطی، گرانی و بی‌آبی کردند و پس از ماه‌ها اهالی مدینه مجبور به تسلیم و قبول شرایط آل‌سعود شدند. سعود بن‌عبدالعزیز خطاب به مردم گفت هیچ چاره‌ای جز تسلیم شدن ندارید. شما را وادار به گریه و زاری خواهم کرد و مثل مردم طائف شما را نابود می‌کنم... لکن وقتی برای تخریب حرم پیغمبر با مقاومت مردم و علمای شهر مواجه شدند به غارت آن بسنده کردند. فاتحان همه جواهرات و اشیای گرانبهای حرم مطهر پیامبر و حرم مطهر ائمه بقیع علیهم‌السلام را به غارت بردند.

آنان سه عدد قرآن نفیس، 4 صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها را به غارت بردند. از جمله اشیای غارت شده عبارت بود از 4 عدد شمعدان زمردین که به جای شمع در آنها یک قطعه الماس بود، 300 دانه مروارید بزرگ، یک پارچه سنگ زمرد بزرگ، یک ظرف طلا و حدود 100 قبضه شمشیر با غلاف‌های مطلا به طلای خالص و مرصع به الماس و یاقوت با دسته‌هایی از زمرد و پشم و با آهنی از «موصوف»که نام خلفا و شاهان گذشته روی آنها کنده‌کاری شده بود که ابدا نمی‌شد آنها را قیمت‌گذاری کرد. هرچه کتاب مقدس، آثار هنری، هدیه‌های گران‌قیمت و نذوراتی که طی هزار سال  به حرم رسول‌الله آمده بود، همه را غارت کردند. پس از این عمل قبیح مردم را از زیارت قبر پیامبر منع و جلوگیری کردند و بسیاری از گنبدها و بارگاه‌هایی را که در شهر مدینه و بقیع بود ویران و آن سال از برگزاری مراسم حج توسط زائران ممانعت کردند.

ناصر السعید از قول یکى از مورخان نقل مى‌کند که آل‌سعود کتابخانه بزرگ المکتبه‌العربیه را که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر و کم‌نظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطى منحصر به فرد داشت که در میان آنها برخى از آثار خطى دوران جاهلیت، یهودیان، کفار قریش و همچنین آثار خطى على(ع)، ابوبکر، عمر، خالدبن ولید، طارق بن‌زیاد و برخى از صحابه پیامبر گرامى‌(ص) و قرآن مجید به خط عبدالله بن‌مسعود وجود داشت و همینطور در این کتابخانه سلاح‌هاى منتسب به رسول‌اکرم(ص) و بت‌هایى که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود، مانند «لات»، «عُزی»، «مَناه» و «هُبَل» موجود بود؛ به آتش کشیده و به خاکستر تبدیل کردند.


غارت و تجاوز در قطیف
مورخ انگلیسی درباره فتح شیعه‌نشین قطیف می‌نویسد: «قطیف را غارت کردند. کشتند و تجاوز کردند و بعد از مردم قطیف تعهدی 4 ماده‌ای گرفتند که شیعیان قطیف باید کتبا تصدیق کنند که قطیف متعلق به خاندان ابن‌سعود است و 14 نفر از بزرگان قطیف باید در دوره‌های منظم به پابوس ابن‌سعود بروند و هدیه‌های کلان را عرضه و مراتب وفاداری خود را اعلام کنند. همه روستاها و محلات قطیف باید در زمانی که حکومت احتیاج داشته باشد بخشی از مردان خود را به‌عنوان نیروی مسلح در اختیار آل‌سعود قرار دهند برای هر کاری حتی حمله به قطیف. و در آخر اینکه صادرات سبزیجات و هر نوع ارتباط اقتصادی با بحرین ممنوع است. رافضی‌ها باید خود را تسلیم کنند. همه مناسک و شعائر مذهبی خود را نیز تعطیل کنند. تعدادی از روحانیون وهابی را برای تعلیم اهالی قطیف به این منطقه می‌فرستند. همه مردم قطیف باید اصول سه‌گانه وهابیت را مطالعه کرده و حفظ کنند. زیارتگاه‌ها تخریب و همه مخالفان اعدام خواهند شد».

کشتار و جنایاتی که در قطیف روی داد باعث شد شیعیان عربستان که دومین جمعیت شیعیان کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس را بعد از عراق تشکیل می‌دهند تا به امروز از هرگونه تحرکی باز بمانند و توان سربرافراشتن نداشته باشند.

حملات مکرر و غارت کربلا و نجف
در زمان عبدالعزیز، آل‌سعود به رهبری سعود بارها به عراق حمله کردند و حتی پیش از فتح مکه، کربلا و نجف به کرات مورد تجاوز وهابیون قرار گرفت. اولین بار در سال 1214 وهابى‌ها به نجف اشرف حمله کردند، ولى بنی خزعل جلوی آنها را گرفتند و 300 نفر از آنها را کشتند. در سال 1215 نیز گروهى براى انهدام مرقد مطهر امیرالمومنین (ع) عازم نجف اشرف شدند که در مسیر با عده‌اى از اعراب درگیر شدند و شکست خوردند. در مدت نزدیک به 10 سال چندین بار حملات شدیدى به شهر کربلا و نجف انجام دادند.

سعود بن‌عبدالعزیز در سال 1216 با سپاهی به کربلا حمله‌ور و پس از محاصره شهر سرانجام وارد آن شد و کشتار سختی از مدافعان و ساکنان و زنان و کودکان آن کرد. برخی عدد کشته‌شدگان را یکصد و 50 هزار تن نوشته‌اند و می‌گویند جوی خون در کوچه‌های کربلا به راه افتاد.

الزهاوی می‌نویسد: «وقتی که به کربلا آمدند از دیوار‌های شهر بالا رفتند. اکثر ساکنان کربلا را که در شهر مانده بودند در بازارها و خانه‌ها کشتند. گنبدی که می‌گویند روی مقبره حسین فرزند پیغمبر بنا شده تخریب کردند. همه ثروت ساکنان شهر، پول، لباس، سلاح و وسایل منزل و... و هر چه بود، مصادره کرده و میان سپاهیان خود تقسیم کردند. مساجد و حسینیه‌ها را آتش زدند. هر آرامگاه گنبددار را که اینان می‌گویند شرک است تخریب کردند.


محمد قارى غروى، در تاریخ نجف، از مجموعه شیخ خضر، نقل مى‌کند: وهابیان صندوق قبر حبیب بن‌مظاهر را که از چوب بود شکسته و سوزاندند و با آن در ایوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند. آنها مى‌خواستند صندوق قبر شریف حسین را هم بشکنند اما چون داراى شبکه‌هاى آهنین بود، توفیق نیافتند.

شیخ عثمان بن‌بشر، مورخ دیگر وهابى که خود اهل نجد بود، مى‌نویسد: گنبد روى قبر [سیدالشهدا] را ویران ساختند و صندوق روى قبر را که زمرد، یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال، سلاح، لباس، فرش، طلا، نقره و قرآن‌هاى نفیس یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند. در حالی که به نقل از عجلانی 200 شتر بار سنگین به یغما بردند. حمله به کربلا و نجف بارها روی داد و هربار قتل‌عام مردم و غارت اموال اماکن مقدسه انگشت حیرت مورخان به دندان برده است.

صلاح‌الدین مختار که خود وهابى است، مى‌نویسد: در سال 1216 امیر سعود با لشکر انبوهى از مردم نجد، عشایر جنوب حجاز و دیگر نقاط به قصد عراق حرکت کرد. در ماه ذیقعده به کربلا رسید. او تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، کُشت و نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه را به نسبت هر پیاده، یک سهم و هر سواره، 2 سهم، بین لشکریان تقسیم کرد.

برخى مى‌نویسند: وهابیان در یک شب در کربلا 20 هزار نفر را به قتل رساندند.
 
میرزا ابوطالب اصفهانى در سفرنامه خود مى‌نویسد: هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، دیدم که قریب 25 هزار نفر وهابى وارد کربلا شدند و شعار «مشرکان را بکشید و کافران را سر ببُرید»  سر مى‌دادند. آنان بیش از 5 هزار نفر را کشتند و زخمى‌ها حساب نداشت؛ صحن مقدس امام‌حسین‌(ع) از لاشه کشتگان پر و خون از بدن‌هاى سر بریده شده، روان بود. او مى‌افزاید: پس از 11 ماه، بار دیگر به کربلا رفتم. دیدم که مردم، آن حادثه دل‌خراش را نقل مى‌کنند و گریه سرمى‌دهند، به گونه‌اى که از شنیدن آن، موها بر اندام راست مى‌شد.

آل‌سعود پس از آن با همان لشکر راهی نجف شد  ولى مردم نجف به سبب آگاهى از ماجراى کشتار و غارت کربلا و آمادگى دفاعى به مقابله برخاستند؛ حتى زن‌ها از منزل‌ها بیرون آمدند و مردان خود را تشجیع و تحریک به دفاع کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهابیان نشوند. در نتیجه، سپاه وهابى‌ها نتوانستند به شهر نجف وارد شوند. در سال 1221 سعود مجددا به نجف‌اشرف حمله برد ولى چون شهر داراى برج و بارو بود و در بیرون نیز خندقى شهر را حفاظت مى‌کرد؛ به علاوه جمعى از مردم و طلاب علوم دینى در حدود 200 نفر، تحت رهبرى شیخ‌جعفر نجفى (کاشف الغطا) از مراجع اعلم عصر که خود مردى دلیر بود، شبانه‌روز مشغول دفاع از شهر بودند، کارى از پیش نبردند.


انبار اسلحه، خانه شیخ‌جعفر کاشف‌الغطا بود. او بر هر 12 برج نجف و در هر برجى جمعى از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شیخ‌حسین نجف، شیخ‌خضر شلال و سیدجواد عاملى (صاحب مفتاح الکرامه) و شیخ‌مهدى ملاکتاب از جمله علماى مدافع شهر بودند که از مردان بلندآوازه مى‌باشند.

قواى سعود در این حمله، 15 هزار وهابى جسور و جنگجو بود. وهابى‌ها چندان که سعى کردند، نتوانستند وارد شهر شوند و مدافعان نجف با سرسختى دفاع مى‌کردند. در یکى از روزها برخى از وهابى‌ها از دیوار شهر بالا آمدند و نزدیک بود شهر را اشغال کنند ولى با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف، چون مدافعان از درون شهر و برج و باروها وهابى‌ها را زیر آتش داشتند، توانستند 700 نفر از آنها را به قتل رسانند. سرانجام سعود با بقیه نفراتش ناامید از نجف اشرف بازگشت.


اهالى نجف قبل از رسیدن قواى سعود، خزانه حضرت امیرالمؤمنین (ع) را به بغداد و از آنجا به حرم کاظمین منتقل ساختند و در مخزن آنجا به ودیعت نهادند و بدین گونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشى مصون ماند.

ابن‌بشر، مورخ نجدى درباره حمله سعود به نجف در تاریخ نجد مى‌نویسد: در سال 1220 سعود با سپاه انبوهى از نجد و نواحى آن در بیرون شهر معروف در عراق (نجف اشرف) فرود آمد و سپاه مسلمین (وهابى‌ها) را در اطراف شهر پراکنده ساخت و دستور داد باروى شهر را خراب کنند. چون یاران او به شهر نزدیک شدند، به خندقى عریض و عمیق برخورد کردند و نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگى که میان طرفین روى داد در اثر تیراندازى از روى باروها و برج‌هاى شهر، جمعى از مسلمین (وهابى‌ها) کشته شدند. آنها نیز از شهر عقب نشستند و به غارت نواحى اطراف پرداختند.  سعود در سال بعد، یعنى 1222 نیز بار دیگر با 20 هزار جنگجوى وهابى به نجف‌اشرف حمله برد ولى چون مدافعان شهر به رهبرى کاشف‌الغطا با توپ و تفنگ آماده دفاع بودند، نجف را رها ساخت و به شهر حله روى آورد.


در سال 1218 عبدالعزیز به ضرب کسی که احتمالا از شیعیان کربلا بود کشته شد و امارت رسما به سعود رسید. وی که از سال 1203 ولیعهد بود از زمان مرگ عبدالعزیز تا 1229 امارت کرد و شاید بتوان عمده جنایات آل‌سعود را در حکومت اول به او نسبت داد. بدین شکل روال قتل و غارت در حجاز و عراق همچنان ادامه پیدا می‌کند تا زمانی‌که دوره اول حکومت آل‌سعود به‌دست لشکر عثمانی که از مصر رسیده بود پایان می‌یابد.

پایان حکومت اول آل‌سعود به دست عثمانی
 اشراف حجاز و امرای عرب طی نامه‏‌هایی باب عالی را متوجه خطر روزافزون خاندان سعود ساختند و به آنان فهماندند که این طایفه به عربستان بسنده نمی‏کنند و هدفشان تسلط بر سراسر متصرفات عثمانی و همه مسلمانان است. سرانجام دربار اسلامبول تصمیم به رفع غائله وهابی گرفت و سلطان سلیمان، محمدعلی‌پاشا حکمران مصر را مأمور کرد لشکری مجهز به عربستان اعزام کند و سعودیان و وهابیان را از بیخ و بن‌ براندازد. در نتیجه ارتشی مخلوط از سربازان ترک و آلبانی و عرب به فرماندهی پسرش طوسون پاشا به حجاز اعزام داشت. طوسون از بندر یَنْبُع وارد مدینه شد و آن شهر را گشوده، به سوی مکه شتافت.

اگرچه مقاومت وهابیان شدید بود اما در برابر آتش توپخانه مصریان کاری از پیش نبردند و شکست خوردند. طوسون وارد مکه و بعد از چند روز محمد‌علی پاشا نیز وارد مکه شد. او شریف غالب را به جرم اهمال و سازشکاری معزول و زندانی کرد و برادرش سرور ‌غالب را به مقام شریف مکه منصوب کرد.


بعد از سعود بن‌عبدالعزیز پسرش ابراهیم  به امارت درعیه رسید ولی از سویی بین او و عمویش عبدالله بن‌عبدالعزیز بر سر جانشینی اختلاف افتاده بود و در نتیجه جنگ خانگی سعودیان را ناتوان می‏کرد و از سوی دیگر ارتش مصر به سوی نجد در حال پیشروی بود. محمدعلی پاشا که از پیروزی ارتش خود اطمینان حاصل کرده بود به قاهره بازگشت و طوسون را با عده کافی و توپخانه قوی روانه نجد ساخت. طوسون بدون هیچ مانعی تا قلعه رس در 270 کیلومتری شمال شرقی مدینه  پیش رفت ولی در آنجا با مقاومت شدید وهابیان برخورد کرد و با دادن تلفات بسیار نتوانست به پیشروی ادامه دهد. ناچار به پیشنهاد وهابیان تن به ترک مخاصمه داد و به قاهره بازگشت.

محمد‌علی پاشا از طوسون به سبب ضعفی که نشان داده بود خشمگین شد و او را توبیخ و از امارت معزول کرد و پسر دیگرش ابراهیم پاشا را مأمور تسخیر نجد ساخت. ابراهیم با لشکری تازه‌ نفس به نجد رفت و خود را به درعیه رساند و پایتخت آل‌سعود را محاصره کرد و آنان را ناگزیر به تسلیم بلاشرط ساخت. عبدالله بن‌سعود ـ که برادر را برکنار کرده و خود به جای او نشسته بودـ بعد از 6 ماه مقاومت قلعه و پادگان درعیه را تحویل مصریان داد  و هیأتی را به ریاست عمویش عبدالله بن‌عبدالعزیز که شیخ آل‌سعود بود همراه شیخ‌علی بن‌محمد بن‌عبدالوهاب نزد ابراهیم پاشا فرستاد. به دستور ابراهیم اموال و املاک خاندان سعودی و ابن‌عبدالوهاب ضبط شد و عبدالله بن‌سعود را به اسلامبول بردند و سر از تنش جدا کردند و به این شکل اولین دوره حاکمیت آل‌سعود بر عربستان پایان یافت.

منابع:
ـ  تاریخ العربیه السعودیه
ـ  نزهه الغرى فى تاریخ النجف الغرى السرى
ـ  تاریخ مملکه السعودیه
ـ  عنوان المجد فى تاریخ نجد
ـ  مسیر طالبى
ـ  عنوان المجد فى تاریخ نجد
ـ  «الفجر الصادق فی الرد علی منکری المتوسل و الکرامات و الخوارق»
ـ  تاریخچه و نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی‌ها، کشف الارتیاب
ـ  صقرالجزیره
.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۲۰
امیر مهدوی

داستان «پادشاه شن‌ها» که برملاکننده جنایت‌ های بنیان‌گذار عربستان سعودی و افشاگر سیاست‌ های امپریالیسم غربی است، همه چیز را درباره «عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن آل سعود»، از جمله سفر او بعد از تبعید در کویت و دیگر موارد مرتبط را توضیح می دهد.

فیلم جنجالی «ملک الرمال» به فارسی پادشاه شن ها، که درباره زندگی ملک عبدالعزیز مؤسس و بنیانگذار خاندان آل سعود و غلبه گفتمان شوم وهابیت و سلفی گرایی بر دیدگاه ها و اندیشه های فکری و عملکردهای رفتاری این خاندان ساخته شده، به نوعی خاص افشاگر جنایات و توطئه ها و دسیسه افکنی های آل سعود در جهان اسلام بویژه سوریه و فلسطین می باشد و همینطور داستان زندگی ملک عبدالعزیز بنیان‌گذار عربستان سعودی و نحوه تسلط وی بر حجاز و نجد را با کمک انگلیسی‌ها به تصویر می‌کشد، در حالی طی روزهای اخیر در سوریه مورد اکران قرار گرفت که نمایش آن در دمشق با واکنش شدیدی از سوی مقامات سعودی همراه شده است.

نخستین اکران افتتاحیه فیلم سینمایی پادشاه شن ها که ساخت آن قبل از بحران سوریه آغاز شد، در 11 سپتامبر ۲۰۱۳ در منطقه «های مارکت» واقع در مرکز لندن بوده که پس از اکران آن، سعودی ها تلاش های زیادی داشته اند تا از اکران مجدد فیلم جلوگیری به عمل آورند اما این فیلم در نخستین اکران خود در دمشق با وجود تمهیدات شدید امنیتی در محل سالن اپرای این شهر با استقبال خیل عظیمی از هنرمندان، اهالی رسانه، خبرنگاران و چهره های سیاسی سوری و غیر سوری مواجه شد.

پادشاه شن ها

پیش از اکران فیلم مذکور و در حین پخش آن چهار گلوله خمپاره به اطراف سالن اپرا شلیک شد اما همه تماشاچیان بی توجه به این شلیک ها تا پایان در سالن نمایش حاضر بودند، چنانکه حتی آتش خمپاره ها هم نتوانست از اکران این فیلم سینمایی در مرکز دمشق جلوگیری کند.فیلم پادشاه شن ها بر اساس خاطرات «جان فیلیبی»، جاسوس انگلیسی با نام مستعار عبدالله المهتدی و همچنین، توجه به 32 منبع تاریخی دیگر تهیه شده است. در این فیلم که برای پخش گسترده تر در جهان به زبان انگلیسی ساخته شده، علاوه بر بازیگران سوری، بازیگرانی از ایتالیا، انگلیس، ترکیه و لبنان ایفای نقش داشته اند. بازیگران این فیلم که به گفته انزور، مستقل از دولت سوریه و با هزینه 13 میلیون دلاری ساخته شده، «مارکو فوشی» در نقش دوران جوانی ملک عبدالعزیز و «فابیو تستی» هنرپیشه ایتالیایی در نقش سالمندی ملک عبدالعزیز هستند و در کنار آن ها بازیگرانی از انگلیس، ترکیه، سوریه و لبنان نیز حضور دارند. بخش خصوصی برای ساخت این فیلم که در سه کشور کار فیلم برداری آن انجام شده 13 میلیون دلار هزینه داشته است. گفته می شود، مراحل ساخت این فیلم از سال ۲۰۱۰ آغاز شد و دو سال به طول انجامیده است.

پادشاه

چکیده فیلم

داستان پادشاه شن‌ها که برملاکننده جنایت‌های بنیان‌گذار عربستان سعودی و افشاگر سیاست‌های امپریالیسم غربی است، در مورد «عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن آل سعود» بنیانگذار آل سعود و سفر او بعد از تبعید در کویت و سپس تسلط وی بر ریاض و پایان دادن به سلطنت آل رشید و انتقال او به نجد، حائل و سپس حسا در سال ۱۹۲۱ و همچنین سرکوب خاندان شریف هاشمی با همکاری جاسوس مشهور انگلیسی «جان فیلبی» ملقب به شیخ عبدالله المهتدی است. پادشاه شن‌ها که فیلمی «تابو شکن» است، علاوه بر افشای جنایت‌های بنیان‌گذار عربستان سعودی، امپریالیسم غربی را نیز به عنوان عاملی که پادشاه را برده خود ساخته، به نمایش می‌گذارد.

این فیلم در واقع به گونه‌ای ساخته شده است که ضمن به تصویر کشیدن سیره زندگی «عبد العزیز آل سعود»، بنیانگذار پادشاهی عربستان سعودی، جزئیات توجه وی به اعمال حکم حد یا شمشیر و سوء استفاده از قرآن کریم و سخن خدا در راه تحقق خواسته‌هایش برای دستیابی به ثروت‌های کشور عربستان و نفت آن را ترسیم می‌کند.همچنین بخش‌هایی از این فیلم توافق دو جانبه انگلیس و عربستان را به تصویر می‌کشد که بر مبنای آن انگلیس از آل سعود به منظور تشکیل کشور عربستان سعودی حمایت کرده و در قبال آن آل سعود نیز از اشغال سرزمین فلسطین توسط جنبش صهیونیسم حمایت کرده است. همچنین این فیلم صحنه‌هایی مهمی از خیانت، ثروت، قدرت و فساد سعودی‌ها را به تصویر کشیده و افشا می‌کند.اما در تشریح محتوای پادشاه شن ها باید گفت، این فیلم از دو جانب به تاریخ پادشاهی آل سعود می‌پردازد؛ از یک سو زندگی شاهزاده‌ای محروم در سرزمین نجد در شبه جزیره عربستان را روایت می‌کند و از سوی دیگر خونخواری و قساوت قلب این شاهزاده را به نمایش در می آورد.

در این فیلم که انزور آن را از ترس کارشکنی‌ سعودی‌ها و حامیان خارجی‌ آن ها در وضعیت محرمانگی ساخته است، ابن سعود با تمام توان و با کمک الاخوان (گروهی از پیروان عبدالوهاب بودند و نباید با الاخوان المسلمون مصر اشتباه شود) در پی برپایی پادشاهی از راه خونریزی و تخریب شهرها و روستاها و حتی قبرستان ها بر می آید و پس از هماهنگی با جاسوس انگلیسی مستر همفر و با مساعدت های حکومت انگیس به آل رشید که حاکمان حجاز و مکه و همپیمانان انگلیس بودند حمله نموده و در مکه و مدینه حمامی از خون جاری می‌سازد و پس یکپارچه کردن نجد و حجاز این سرزمین را بنام خود نامگذاری می‌نماید.

در ادامه ابن سعود پس از پیروزی آشکارا به تحریف دین، ندادن سهم وهابیون و پیروی از سیاست های حکومت انگلیس می‌پردازد بگونه‌ای که همپیمانان وهابی او یعنی گروه الاخوان با او به مخالفت بر می خیزند و او با آن ها در یک جنگ به مبارزه بر می‌خیزد و سربازان و کسانی را که در پیروزی او در فتح سرزمین های نجد و حجاز سهم اصلی را داشتند می‌کشد. پس از آنکه اخوانی‌ها در اواخر دهه ۱۹۲۰ و اوایل دهه ۱۹۳۰ توانایی خود را نشان می دهد، پادشاه از ترس شورش آن ها علیه خود، دست به قتل و عام آن ها می زند. از سوی دیگر امیران رقیب خود را که عمدتاً از خاندان الرشید بودند، تبعید می نماید.

البته ابن سعود پس از جنگ با اخوان، بر سر قراردادی برای تقسیم قدرت با وهابیون به توافق می‌رسد و آن ها را تحت عنوان نگهبانان دینی سازماندهی می‌کند. پس از ائتلاف وهابیت و آل سعود جنایت‌های آنان پایان نمی پذیرد بلکه در سال ۱۹۵۲ کشتار طائف رخ می دهد که طی آن نیروهای ابن سعود به مساجد حمله کرده و با وحشی‌گری تمام مردمی را که در مساجد حضور داشتند، سر می برند.

از سوی دیگر، این فیلم در واقع بخشی از توافقی که میان انگلیس و سلطان عبدالعزیز صورت گرفت و چگونگی حمایت مالی و تسلیحاتی انگلیس از وی برای پایان دادن به قدرت آل رشید و رهایی از حکومت عثمانی‌ها به منظور اشغال منطقه و بسط نفوذ غرب در آن را به نمایش می‌گذارد و این چیزی است که بعدها در توافقنامه سایس- پیکو میان انگلیس و فرانسه عملی گردید و به موجب آن کشورهای منطقه میان این دو قدرت استعماری تقسیم شدند.علاوه بر این، پادشاه شن‌ها برخی حقایق و جزئیات ارتباط تنگاتنگ میان انگلیس و مهره آن در منطقه یعنی عبدالعزیز آل سعود و اینکه چگونه وی پروژه انگلیسی‌ها را پیش برد و انگلیس نیز مقام پادشاهی عربستان سعودی را به وی پاداش داد، بر ملا می‌سازد.

همچنین بخشی از توافق و سوگند و پیمانی که میان وهابی‌ها و آل سعود برای تقسیم قدرت و حکومت مانند قوه مجریه و قوه قانون‌گذاری منعقد گردید و یا توافق بر سر حکمرانی به وسیله شمشیر (آل سعود) و قرآن (وهابیت) را به تصویر می‌کشد. ائتلافی که تا به امروز تداوم یافته و نتایج منفی آن بر منطقه نمایان گردیده است؛ که تفکرات سلفی‌ تکفیری و افراطی و گروه‌های جهادی مهم‌ترین نمودهای آن هستند.

در حقیقت به این فیلم به عنوان فیلمی نگاه می‌شود که توانسته است از زاویه جدیدی به زندگی اولین پادشاه عربستان بپردازد و نقاط تاریک زندگی وی و همچنین وهابیت و سلفی گری حاکم در خاندان آل سعود و نقش مخرب سعودی ها در جهان اسلام و بویژه فلسطین و سوریه و اینکه عربستان یکی از کانون های عمده پرورش و صدور تروریسم در دنیای اسلام است را نمایان و برملا سازد.

چرایی ساخت پادشاه شن ها توسط نجدت انزور

اسماعیل نجدت انزور کارگردان پادشاه شن ها درباره انگیزه‌های خود برای انتخاب موضوع فیلم می‌گوید: متأسفانه برخی دولت‌های منطقه از جمله عربستان خطوط قرمزی را ساخته و پرداخته‌اند که کسی نتواند به آن ها نزدیک شده و در صفحات تاریخ آن ها عبور کند و این چیزی است که من را به این کار ترغیب کرد. وی همچنین درباره چرایی ساخت چنین پروژه‌ای معتقد است: رفتار آل سعود با فرقه‌های صوفی در حجاز که آن ها به دست وهابیون تکفیر شده و خانه‌هایشان سوزانده شد و مردان و کودکان‌شان کشته شدند و به زنان‌شان تجاوز شد یکی از دلایلی بود که این فیلم را ساختم و شما همین امر را امروز در سوریه می‌توانید ببینید که گروه‌های تروریستی حمایت شده توسط عربستان در حال از بین بردن هزاران سال تمدن هستند.

تلاش آل سعود برای جلوگیری از اکران گسترده پادشاه شن ها

هرچند که مقامات سعودی توانستند با استفاده از نفوذ خود در کشورهای جهان اکران این فیلم را برای مدتی به تعویق بیاندازند، اما هرگز موفق نشدند مانع از اکران دائمی این فیلم گردند. قرار بود این فیلم در بهار ۲۰۱۲ به نمایش درآید، اما اکران آن با کارشکنی برخی مهره‌های سعودی به تعویق افتاد. تا اینکه بالاخره در ۱۱ سپتامبر 2013 در لندن به روی پرده نمایش رفت.

جالب است که در مراسم نمایش این فیلم که در سال ۲۰۱۲ برگزار شد، نوادگان خاندان سعودی و خاندان الرشید حضور داشتند: یکی پروفسور مضاوی الرشید استاد تمام انسان شناسی اجتماعی در کالج پادشاهی لندن بود که عمده تحقیقات خود را معطوف به تاریخ عربستان سعودی و مباحث مربوط به توسعه در این کشور ساخته است.وی همچنین به دلیل انتقاد از رژیم سعودی به شهرت فراوانی دست یافته است. دیگری بسامه بنت سعود آخرین بازمانده از فرزندان ابن سعود و مهم‌ترین شخصیت بازمانده از پادشاه شن‌هاست. شاهزاده بسامه اخیرا به «اکتون» واقع در اطراف لندن نقل مکان کرده و وی به طرز غیرمنتظره‌ای به یکی از منتقدان نظام سعودی و طرفداران انجام اصلاحات در این کشور تبدیل شده است.

این فیلم در حقیقت فیلمی جنجال‌برانگیز است که بنیان‌گذار پادشاهی عربستان سعودی را به زیر تیغ انتقاد می‌کشد و این چیزی نبود که مورد رضایت آل سعود و حامیان غربی این خاندان باشد لذا خاندان سعودی تمام تلاش خود را به کار بسته است تا مانع از پخش بیش از پیش این کار سینمایی فاخر گردد.اما اکران پادشاه شن ها که پنجشنبه گذشته در سالن «دارالاپرا» دمشق پایتخت سوریه آغاز شد، قرار است به زودی در شهرهای لاذقیه و طرطوس دیگر شهرهای این کشور نیز اکران شود. این در حالیست که با اعلام خبر اکران این فیلم در سوریه یکی از شاهزادگان سعودی به نام «طلال بن عبدالعزیز» که پدر «ولید بن طلال» رئیس مجموعه شبکه‌های تلویزیونی «روتانا» است در پیامی توئیتری از بشار اسد که او را دوست خود می‌خواند! خواسته تا جلوی اکران آن را بگیرد.

فیلم سینمایی پادشاه شن ها ساخته نجدت اسماعیل انزور، کارگردان با تجربه و شناخته شده سوری است. وی در این فیلم نود دقیقه ای که تاریخ رژیم آل‌سعود و همچنین تاریخ تروریسم، ریشه ها و مبانی آن و مشخصاً رابطه آن با آنچه که امروز در تمام جهان و بویژه سوریه اتفاق می افتد را مورد بررسی قرار داده است که این مسئله خشم بسیاری از حکام عربستان را نیز در پی داشته است، در پی افشای ماهیت آل سعود، زمینه های شکل گیری آن و تشکیل عربستان سعودی و جنایات انجام شده توسط خاندان عبدالعزیز آل سعود و نقشه و همکاری آن ها با انگلیسی ها است. سناریوی فیلم را اما یک جوان عربستانی به نام «کریم الشمری» نوشته و با صراحت کامل در آن جنایات ملک عبدالعزیز در عربستان نشان داده است.

کوتاه آنکه نجدت انزور در این فیلم که مقابله هنری با تروریسم بوده و در حقیقت خطابی به عقلای عربستان در جهت مهار تروریسم و اراذل و اوباش و قاتلانی است که به منطقه گسیل داشته‌اند و نه تنها علیه مردم سوریه بلکه علیه همه مردم منطقه عمل می‌کنند، به طور غیرمستقیم ریشه‌های تروریسم جاری در منطقه را نیز که آن را به وضوح می‌توان در حوادث سوریه مشاهده نمود، به قدرت‌یابی خاندان سعودی در شبه جزیره عربستان و ائتلاف آن با وهابیت مرتبط می‌سازد که طی آن سعودی‌ها اقدام به قلع و قمع مخالفان خود نمودند و این شیوه را تاکنون نه تنها در قبال مخالفان داخلی بلکه در قبال مخالفان خارجی‌ خود در پیش گرفته‌ و برای این کار اقدام به صدور ترویست‌ها به کشورهایی چون عراق و سوریه که مخالف سیاست‌های سعودی‌ها هستند، نموده‌اند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۰۴
امیر مهدوی

تامین امنیت اجتماعی قبل از آنکه به تمهیدات سخت‌افزاری مانند قاضی، ماموران پلیس، حفاظت شهری و... نیاز داشته باشد، بیشتر بر وجوه نرم‌افزاری برقراری امنیت مانند کاهش شکاف طبقاتی تکیه دارد.

این روزها صحبت از امنیت روانی در جامعه بیشتر به گوش می‌رسد، و هریک از اصحاب رسانه نیز سعی کرده نگاه خاصی با توجه به مصادیق اخیر مانند تصادفات ماشین‌های گران قیمت در تهران به موضوع داشته باشد. فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با فرماندهان نیروی انتظامی که آنها را ملزم به داشتن برنامه برای ابعاد مختلف ناامنی در جامعه و مقابله با آنها می‌کرد، شاید این تصور را بوجود می‌آورد که تنها مسئول فراهم آوردن امنیت روانی در جامعه نیروی انتظامی است؛ اما در واقع تامین امنیت روانی در جامعه محصول وجود همزمان موئلفه‌های ایجابی و سلبی است که فقط در حوزه سلبی مسئولیت با نیروی انتظامی است و در حوزه‌های ایجابی، حاکمیت به همراه رسانه مسئول بستر‌سازی امنیت روانی در جامعه هستند.

امنیت روانی جامعه /// در حال ویرایش

تصادفات اخیر ماشین‌های گران قیمت در تهران بار دیگر باب مباحث اخلال در برقراری امنیت روانی در کشور را باز کرد

البته رهبر معظم انقلاب اسلامی در باب شکاف طبقاتی و دامن نزدن به تجمل‌گرایی که از مصادیق موئلفه‌های ایجابی این موضوع هستند، فرمایشاتی زیادی داشته‌اند که کمتر به آن پرداخته شده است. این یادداشت که از صحبت‌های کارشناسان این امر بهره برده است، نگاهی اجمالی به این موضوع انداخته تا کمک راه‌گشایی برای مسئولین کشور در تصمیم‌سازی و عمل برای تامین امنیت روانی جامعه باشد.

امنیت اجتماعی، مفهومی با پیچیدگی‌های خاص

کلمه امنیت، از واژه «أمن» به معنی "ضدترس" گرفته شده است. بنابر این امنیت به معنای آرامش و نبود ترس و وحشت می‌باشد. امنیت شقوق مختلفی دارد که یکی از آنها "امنیت اجتماعی" است. از آنجا که زنجیره مولفه‌های تولید امنیت درهم تنیده است، امنیت اجتماعی نیز با امنیت روانی و فردی، امنیت ملی و بین المللی، امنیت اقتصادی و سیاسی و.... در ارتباط است. بر این اساس نمی‌توان امنیت اجتماعی را در محدوده امنیت اقتصادی و یا نظامی و یا روانی و مانند آن خلاصه کرد.

به سخن دیگر، همان گونه که انسان موجود پیچیده و شگرفی است، امنیت وی نیز از پیچیدگی خاص وشگرفی برخوردار می‌باشد. این مساله بویژه در بخش امنیت روانی، خود را بیش از پیش نشان می‌دهد؛ زیرا روان آدمی تحت تاثیر همه علل و عوامل درونی و بیرونی واکنش نشان می‌دهد، از این رو در بهداشت و سلامت روانی شخص و یا اجتماع باید به همه علل و عوامل توجه خاص شود.

امنیت روانی جامعه /// در حال ویرایش

تامین احساس امنیت برای مردم، به علل و عوامل پیچیده‌ای نیاز دارد که از وظایف دولت و نیرو‌های امنیتی و انتظامی است

امنیت اجتماعی در واقع توانایی جامعه برای حفظ هویت و منافع خود در برابر تغییرات و اقداماتی است که ارزش‌ها و آرمان‌های زندگی کردن در آن جامعه را تهدید می‌کند. همچنین ارتقای وضعیت اجتماعی هرجامعه نیازمند آرامشی است که از امنیت اجتماعی حاصل می‌شود.

عوامل تهدید امنیت روانی اجتماعی

تامین امنیت اجتماعی قبل از آنکه به تمهیدات سخت‌افزاری مانند قاضی، ماموران پلیس، حفاظت شهری و... نیاز داشته باشد، بیشتر بر وجوه نرم‌افزاری برقراری امنیت تکیه دارد؛ از این رو عواملی مانند مشروعیت نظام سیاسی، یکپارچگی اجتماعی، مدیریت قوی اقتصادی برای جلوگیری از ایجاد شکاف طبقاتی، عدم وجود تبعیض و بی‌عدالتی اجتماعی با اداره صحیح جامعه و.... از مولفه‌های اصلی برقراری امنیت اجتماعی بر اساس نرم‌افزار اداره جامعه است.

امنیت روانی جامعه /// در حال ویرایش

امروزه تامین امنیت اجتماعی بیشتر بر وجوه نرم افزاری مانند مدیریت قوی اقتصادی برای جلوگیری از ایجاد شکاف طبقاتی و... نیاز دارد تا تمهیدات سخت‌افزاری مانند قاضی، ماموران پلیس و...

همان طور که در ابتدای مطلب اشاره شد، بهداشت و سلامت روانی شخص از ارکان امنیت اجتماعی است که با مصادیق جزئی‌تری در نسبت با مولفه‌های نرم افزاری تامین بنیادین امنیت اجتماعی سر و کار دارد. البته این نکته نیز حائز اهمیت است که مؤلفه‌های امنیت روانی در جوامع مختلف با توجه تفاوت‌های ارزش‌گذاری جامعه، ماهیت فرهنگی و مقتضیات زمانی و مکانی آنان، اولویت‌بندی یکسانی ندارد.

به هر روی مصادیقی مانند بیکاری، افزایش جرائم جنسی و روسپی‌گری، کودکان خیابانی، فساد مالی و اداری، خشونت و پرخاش‌گری، طلاق، اعتیاد و... تعادل روانی جامعه را به هم می‌زنند. بعضی از این موارد یاد شده ارتباط مستقیمی با شکاف طبقاتی و نابرابری در جامعه دارد و مانند پدیده‌ای به نام نوکیسه‌گی، از جمله مواردی است که بیشترین ضربه را به امنیت روانی جامعه می‌زند.

امنیت روانی جامعه /// در حال ویرایش

مصادیقی مانند بیکاری، کودکان خیابانی، فساد مالی و اداری، خشونت و پرخاش‌گری، طلاق، و... تعادل روانی جامعه را به هم می‌زند

پدیده نوکیسه‌گی، کمک به مصرفی‌تر شدن جامعه، خطری برای امنیت روانی مردم

یکی از عوامل مصرفی‌شدن جامعه، پدیده‌ی نوکیسه‌گی است. طبقه نوکیسه، طبقه‌ای است که بد‌‌‌‌‌‌‌‌ون اینکه فرآیند‌‌‌‌‌‌‌‌ منطقی پول‌د‌‌‌‌‌‌‌‌ار شد‌‌‌‌‌‌‌‌ن را طی کرد‌‌‌‌‌‌‌‌ه باشند‌‌‌‌‌‌‌‌، از مناسبات د‌‌‌‌‌‌‌‌لالی، رانت‌خواری و.. یک‌شبه پول‌د‌‌‌‌‌‌‌‌ار شد‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌‌‌‌، و از فرهنگ طبقه پول‌د‌‌‌‌‌‌‌‌ار که مثل بقیه طبقات اجتماعی اصالت خانوادگی دارند، به دور هستند.

در ایران این انسان‌های تازه پول‌دار شده خودشان را با کالاهای بسیار لوکس و گران‌قیمت خارجی به بقیه طبقات اجتماعی جامعه عرضه می‌کنند تا بتوانند با این فخر فروشی و خودنمایی، کمی از کمبود‌ها و حقارت‌های گذشته خود را بپوشانند. بعضی از این رفتارهای افراطی را می‌توان در جولان ماشین‌های گران‌قیمت خارجی در خیابان‌ها یا در فضای مجازی مانند صفحه «بچه‌پولد‌‌‌‌‌‌‌‌ارهای....» مشاهده کرد.

امنیت روانی جامعه /// در حال ویرایش

فخرفروشی‌های افراطی نوکیسه‌گان، نشان از نبود ظرفیت فرهنگی در پدر و مادر و اطرافیان آنها دارد

رفتارهای طبقه نوکیسه از دو جنبه امنیت روانی جامعه را تهدید می‌کند؛ یکم آنکه در پی رواج این تجملگرایی، قشر متوسط و محروم جامعه احساس خود کم‌بینی و احساس فقر و عقب ماندگی می‌کنند و دچار تشویش خاطر و افسردگی میشوند. به طور قطع بذر حسد و کینه‌توزی از این نمایش‌های تجمل‌گرایانه در میان مردم پاشیده می‎شود که کینه و نفرت به این قشر از جامه حداقل تبعاتی است که در جامعه نمود پیدا می‌کند.

امنیت روانی جامعه /// در حال ویرایش

برنامه یکصد و سی و پنجم «پایش» نظرسنجی مردمی درباره خودنمایی بعضی افراد ثروت‌مند برگزار کرد

خطر دوم این رفتارهای حسرت برانگیز آن است که بعضی از افراد جامعه از طبقه محروم تا طبقه متوسط که بیشترین تعداد افراد یک جامعه را تشکیل می‌دهند، تشویق شوند تا ادای این ثروت‌مندان جدید را دربیاورند و از این رو حتی اگر لازم باشد برای این مصرفی شدن و بدست آوردن کالاهای تجملی، پول قرض وگاه حتی دزدی کنند؛ این اتفاقات به طور یقین سرمایه اجتماعی را کاهش و امنیت روانی جامعه را مختل می‌کند.

امنیت روانی جامعه /// در حال ویرایش

معرفی افرادی با ثروت میلیاردی در برنامه «پایش» که زندگی تجملی ندارند

امنیت روانی اجتماعی محقق خواهد شد؟

جامعه سالم پیش از آن که به آسایش نیاز داشته باشد، به امنیت روانی نیازمند است، زیرا در سایه امنیت و آرامش است که هر کار خرد و کلان، شدنی و دست یافتنی است. از این رو دغدغه امنیت در همه شاخه های آن بویژه امنیت روانی و آرامش جمعی، مهم‌ترین مسئولیت دولت و خواسته ملت‌ به شمار می‌رود. احساس ناامنی اجتماعی و روانی در محیط جامعه باعث ناتوانی شهروندان برای استفاده مناسب از حقوق و آزادی‌های اولیه قانونی می‌شود. به عنوان مثال حق رفت و آمد آزادانه، حق ارتباط با دیگران، حق اشتغال، آموزش، تفریح ، حضور در جامعه واز جمله حقوق اولیه شهروندان می باشد که در سایه خدشه وارد شدن به امنیت اجتماعی دچار تزلزل می‌شود.

تغییر رفتار صاحبان قدرت با مردم و جلوگیری از بوجود آمدن تضاد طبقاتی از وظایف دولت است که با اصلاح ساختار اقتصادی و اداری و همچنین مشارکت دادن عموم مردم در زمینه تولید، می‌تواند شرایط ایجابی تامین امنیت روانی اجتماعی را ایجاد کند. نیروی انتظامی نیز در حوزه سلبی می‌تواند با برنامه‌ریزی کارشناسی شده، با مظاهر برهم زننده روان جامعه برخورد کند تا مردم با آرامش خاطر بیشتری در کشوری که به دنبال تحقق تمدن ایرانی اسلامی است، زندگی کنند.


منبع : مشرق


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۴۹
امیر مهدوی