جنایت های آل سعود و تقابل با انقلاب اسلامی
شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ق.ظ
جنایت ها و خیانت هاى آل سعود با تشکیل گروه هاى تروریستى براى مقابله با الگوى انقلاب اسلامى و جلوگیرى از نفوذ آن و هم چنین جلوگیرى از رشد بیدارى اسلامى در منطقه انجام شده ولى براى این رژیم نتیجه عکس داشته است .
آنچه این روزها از جنایت هاى آل سعود در یمن مشاهده مى کنیم، مسبوق به
سابقه بوده و ریشه در تفکرات وهابى این رژیم غیر مردمى و غیردموکراتیک
دارد. آمریکایى ها و غربى ها وقتى با پیروزى انقلاب اسلامى نفوذ و جاى پاى
خود را در منطقه از دست دادند و الگوى انقلاب اسلامى سریعا جاى خود را در
منطقه و به ویژه کشورهاى اسلامى باز کرد، بر نگرانى هایشان افزوده شد و در
نتیجه رژیم آل سعود را جایگزین ایران که تا آن روز نقش ژاندارمى آمریکا را
در منطقه برعهده داشت، کردند. اما رژیم پادشاهى و دیکتاتورى مذکور نه تنها
نتوانست بر قلب هاى مردمان منطقه نفوذ کند، بلکه روزبه روز پایگاه خود را
بیش از پیش از دست داد و به مدد میلیاردها دلار درآمد نفتى و خریدن عناصر
خودفروخته هم نتوانسته چنین جایگاهى را در منطقه کسب کند و با تشکیل گروه
هاى تروریستى و حمایت هاى مالى از این گروه ها از قبیل طالبان، القاعده،
داعش، النصره بوکوحرام و... و انجام جنایت هایى در افغانستان، پاکستان،
کشمیر، عراق، سوریه، ایران، برخى کشورهاى قاره آفریقا و یمن هم نتوانسته
کارى از پیش ببرد و با دست زدن به جنایت هاى بى سابقه تاریخ، روى همه
جنایتکاران تاریخ را سفید کرده است. اما برترى و تثبیت الگوى انقلاب اسلامى
و حمایت آن از مستضعفان و مسلمانان جهان (اعم از شیعه و سنى) تحت رهبرى
هاى امام خمینى(ره) و امام خامنه اى (مدظله العالى) همچون سدى در مقابل این
سیل ویرانگر ایستاده است و ثمره آن با بیدارى اسلامى روزبه روز تعمیق
بخشیده شده و گسترش مى یابد و ماهیت جنایتکارانه رژیم سفاک آل سعود هم
روزبه روز نمایان تر مى شود. شهادت بسیارى از مسلمانان منطقه در پرتو
عملکرد گروه هاى تروریستى مورد حمایت آل سعود، نابودى آثار مقدس و یا
تاریخى منطقه، جنایت نسبت به حجاج بیت الله الحرام در ماجراى مکه در سال
66، قتل عام فجیع مردم در این کشورها، ایجاد خفقان و سرکوب در بین مردمان
کشورعربستان و دستگیرى و شکنجه علماى بزرگ همچون آیت الله نمر، تجاوز نظامى
به کشور بحرین و حمایت از رژیم دست نشانده آل خلیفه و اخیرا کشتار زنان و
کودکان در یمن که مردمانش دیگر رژیم آل سعود را نمى خواهند، توطئه کاهش
قیمت نفت به دستور مستقیم آمریکا و... نه تنها مانعى بر سر راه گسترش
انقلاب اسلامى نشده بلکه به گسترش آن و حتى افزودن سرعتش کمک کرده است. در
تازه ترین مورد نیر رژیم پلید آل سعود که داعیه دروغین خادم الحرمین را بر
دوش مى کشد، با حرمت شکنى و آزار دو نوجوان ایرانى در جده از طریق پلیس
هاى وهابى اش، آبروى خود را در جهان اسلام بیش از پیش از دست داد. رژیم
وهابى آل سعود نه در گذشته و نه در آینده شایسته عنوان خادم الحرمین نبوده و
نخواهد بود. وهابیت، فرقه اى است که سیستم اطلاعاتى انگلیس آن را ساخت و
با این حزب سیاسى، ضربه هاى زیادى به مسلمانان وارد کرد و اینک آمریکا
مدافع این رژیم ضد مردمى است.
پیوند آل سعود با وهابیت
محمدبن عبدالوهاب مؤسس گروه وهابیت در سال 1111 هجرى متولد شد و در سال 1206 هجرى از دنیا رفت، دوران کودکى خود را در شهر خود (عینیه) در حجاز و به ویژه نجد سپرى کرد، بعد از مدتى وارد حوزه علمیه حنبلى شد و نزد علماى (عینیه) به فراگیرى علوم پرداخت، براى تکمیل دروس خود وارد مدینه منوره شد، بعد از آن شروع به مسافرت به کشورهاى اسلامى کرد. چهار سال در بصره و پنج سال در بغداد اقامت کرد، به ایران نیز مسافرت کرد، در کردستان یک سال و در همدان دو سال ماند، آن گاه سفرى به اصفهان و قم داشت و بعد از فراگیرى فلسفه و تصوف به کشور خود، حجاز بازگشت و با پدرش به شهر (حریمله) هجرت کرد و تا وفات پدرش در آن جا ماند، در حالى که پدرش از او راضى نبود. از آنجا که محمدبن عبدالوهاب عقاید خرافى خود را که بر خلاف عامه مسلمانان و در حقیقت همان عقاید ابن تیمیه بود منتشر مى ساخت، بعد از فوت پدرش خواستند او را بکشند که به شهر خود (عینیه) فرار کرد و از آن جا به (درعیه) شهر مسیلمه کذاب گریخت و در درعیه با محمدبن سعود جد آل مسعود که امیر آن شهر بود ملاقات کرد، قرار شد محمدبن سعود او را یارى کند و در عوض او نیز حکومتش را تأیید کند، اولین کار او این بود که حکم به کفر و شرک و ترور امیر (عینیه) داد و سپس آل سعود را براى حمله به عینیه تشویق کرد، در اثر آن حمله تعداد زیادى کشته، خانه هایشان غارت و ویران شد و به نوامیس شان هم تجاوز کردند، وهابیون به این ترتیب حرکت خود را به اسم نصرت و یارى توحید و محاربه با بدعت و شرک و مظاهر آن شروع کردند.
نمونه اى از عقاید تکفیرى مؤسس وهابیت
محمدبن عبدالوهاب بر اساس برداشت نادرستى که از (توحید) و (شرک) دارد، بسیارى از اعمال مسلمین از قبیل شفاعت خواستن از اولیاى الهى، توسل به انبیا و اولیا، برپایى عزا در سوگ اولیا، تبرک به آثار انبیا و اولیا، دعا خواندن در کنار قبور اولیا، زیارت قبور اولیاى خدا، ساختن بنا بر قبور انبیا و اولیا، کمک خواستن از اولیاى الهى، نذر براى پیامبر یا ولى، اقامه عزا و مجلس فاتحه و... را شرک و عاملان به آن ها را مشرک مى خواند و جان و مال و ناموس آن ها را حلال مى شمرد. وى با صراحت مى گوید: مشرکین زمان ما از مشرکین عصر پیامبر(ص) که آن حضرت با آن ها جنگید بدترند، به 2 دلیل، اولاً: مشرکین زمان پیامبر تنها در حال آرامش به غیر خدا متوسل مى شدند، ولى مشرکان زمان ما در آرامش و گرفتارى هر دو به غیر خدا متوسل مى شوند، ثانیاً: مشرکان جاهلیت سنگ و چوب را مى پرستیدند که مخلوق و مطیع خدا بودند، ولى مشرکان عصر ما، افراد فاسق را مى پرستند، به این ترتیب خون و مال و ناموس آن ها مباح تر است.
نمونه اى از خطرات وهابیت براى جامعه مسلمانان
بعد از آشنایى اجمالى با مؤسس و تفکر و عقیده و دیدگاه گروه وهابیت، به جا خواهد بود که به برخى از خطرات ناشى از این تفکر براى اسلام و مسلمین نیز اشاره شود:
یکى از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، ایجاد شبهه و ترویج شبهات است، زیرا این گروه، مسائلى را که همه مسلمان ها به عنوان مسائل اسلامى یا مسائل عرفى که هیچ گونه مخالفتى با توحید ندارند، بر صحت آن ها اتفاق نظر دارند، از قبیل شفاعت و توسل و ساختن مسجد بر قبور اولیا و... را مظاهر شرک و عاملین به آن ها را، به عنوان مشرک تبلیغ و ترویج مى کنند، این تبلیغات را در راستاى تفکر توحیدى وهابیت و جذب مسلمین به این تفکر و تخطئه و شرک آلود بودن تفکر سایر مسلمین، انجام مى دهند، بنابراین ترویج شبهات ناشى از تفکر وهابیت خطرى است جدى که لازم است مسلمان ها متوجه آن بوده و براى آن چاره اندیشى کنند.
کشتن مسلمانان
یکى دیگر از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، کشتن و قتل عام مسلمانان است، شاهد زنده و گویاى این مدعا، قتل عام مردم طائف و حجاج ایرانى در حرم امن خدا و از آن ها وحشتناک تر قتل عام مردم (عراق و کربلا) در سال 1216 هجرى بود که 150 هزار تن را به خاک و خون کشیدند و در کوچه هاى کربلا جوى خون راه انداختند. جرم آن ها این بود که عقیده باطل و خرافى وهابیت را نپذیرفتند، این گروه گمراه نام این جنایت هولناک را، جهاد فى سبیل الله و مبارزه براى نشر توحید گذاشتند.
نابود کردن گرانبهاترین آثار تاریخى اسلام
یکى دیگر از خطرات ناشى از تفکر و عقیده وهابیت، نابودکردن گرانبهاترین آثار تاریخى اسلام است، زیرا بر اساس تفکر این گروه منحرف، ساختن بنا و گنبد و بارگاه بر قبور ائمه(ع) و پاکان و صالحان، از آثار شرک و بدعت است، منفجر و تخریب کردن گنبد و بارگاه حرم مطهر عسکریین در 23 محرم 1427 در سامرا و تخریب و انهدام قبرستان بقیع در سال 1344 که مهم ترین قبرستان در اسلام است و بخش مهمى از تاریخ اسلام را در خود جاى داده و کتاب بزرگ و گویایى از تاریخ مسلمین است، به دست گروه گمراه وهابیت بر اساس تفکر غلط و عقیده باطل آنان، براى ترویج توحید و مبارزه با آثار شرک، صورت گرفته است.
ایجاد اختلاف و ناامنى
یکى از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، ایجاد اختلاف و ناامنى در میان مسلمانان است، که امروزه نغمه گسترش تشیع و قدرت یافتن آن ها در جهان و کشتار شیعیان در عراق و پاکستان در مسجد و در حال نماز و در مراسم عزادارى امام حسین(ع) با استفاده از ترورهاى بیرحمانه و ریختن خون این طایفه از مسلمین اعم از زن و مرد و کودک و بزرگ، در راستاى این هدف پلید صورت مى گیرد، زیرا چنین اعمال وحشیانه و ضد اسلامى و انسانى، جز ملتهب ساختن جو اجتماعى و ایجاد ناامنى و شعله ورساختن آتش اختلاف و بدبینى و به جان هم انداختن مسلمانان و در نتیجه تضعیف و ناتوان ساختن آنان و از این طریق آب به آسیاب دشمن ریختن، ثمره و نتیجه دیگرى نمى تواند داشته باشد و این همان چیزى است که استکبار جهانى با تمام توان و قدرت براى رسیدن به این هدف شوم تلاش مى کند.
جلوگیرى از پیشرفت
یکى از خطرات ناشى از تفکر خشک و منجمد وهابیت، جلوگیرى از پیشرفت مسلمین در عرصه هاى مختلف زندگى است، زیرا این گروه متحجر هرگونه مظاهر زندگى جدید و مشارکت زنان در عرصه اجتماعى و لو براى تحصیل دانش و خدمت به نیازمندان را، بدعت و خلاف شرع مى دانند، دلیل زنده و گویای این خطر، عمل طالبان است که وقتى در افغانستان به قدرت رسیدند، مدارس دخترانه را تعطیل و کار کردن زنان در خارج از خانه را ممنوع و تلویزیون ها را شکستند و دوربین هاى عکاسى را که چشم شیطان مى دانند، به زمین کوبیده و زیر پا خرد کردند.
آتش زدن کتابخانه هاى بزرگ
یکى از دردناک ترین کارهایى که وهابیت مرتکب شد و ننگ آن براى ابد در پیشانى آنان باقى ماند، آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبة العربیّة» بود که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر کم نظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطّى منحصر به فرد داشت که در میان آن ها برخى از آثار خطى دوران جاهلیت، قرارداد یهودیان با کفار قریش بر ضد رسول اکرم(ص) وجود داشت و هم چنین آثار خطّى حضرت على(ع) و ابوبکر و عمر و خالد بن ولید و طارق بن زیاد و برخى از صحابه پیامبر گرامى (ص) و قرآن مجید به خط عبدالله بن مسعود نیز در آن میان بود. در همین کتابخانه انواع سلاح هاى رسول اکرم(ص) وجود داشت. ناصر السعید از قول یکى از مورّخان نقل مى کند که هنگام تسلط وهابیان، این کتابخانه را به بهانه وجود کفریات در آن به آتش کشیدند و به خاکستر تبدیل کردند.
الگوى انقلاب اسلامى و نگرانى آل سعود
انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى(ره) به دور از هرگونه دلبستگى به ایسم ها و مکاتب ساختگى با کمترین امکانات مادى و با کمترین خشونت، توانست گوى سبقت را از بقیه نهضت ها برباید و همین سبب خیرگى چشمان جهان و به ویژه مسلمانان منطقه شد. این ویژگى به گونه اى بود که حتى رسانه هاى غربى و شخصیت هاى جهانى نیز با حیرت لب به سخن گشودند. روزنامه انگلیسى تایمز گفت: انقلاب اسلامى قدرت انحصارى دو ابرقدرت را در معرض تهدید قرار داده است. خطر ایران علیه منافع آمریکا به مراتب بیشتر از شوروى است. سایروس ونس، وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز گفت: با پیروزى انقلاب در ایران و سرنگونى شاه، تمامى خواسته ها و برنامه هاى آمریکا به یأس تبدیل شد. هم چنین بگین، نخست وزیر اسبق اسرائیل گفت: از وقتى انقلاب پیروز شد زلزله اى در منطقه به وجود آمد که تمامى منطقه را به لرزه درآورده است.
تفاوت این انقلاب با دیگر نهضت ها، در این بود که اولاً تحت رهبرى شخصیتى مذهبى قرار داشت، ثانیاً اسلامى بود، ثالثاً بدون توجه به نیروهاى بیگانه به پیروزى رسید و رابعاً، در مقابل حکومت و رژیمى قدرتمند که ژاندارم منطقه بود، ایستاد.
وقوع این پدیده مهم در ایران، تأثیراتى در منطقه داشته است و جداى از نظر رهبران آن، با شروع پیروزى حیرت انگیزش به جهان و به خصوص منطقه صادر شد، چون در حقیقت این امر که صدور انقلاب یکى از وجوه مشترک انقلاب هاست، نباید تردید کرد. ظهور جریان هاى نوپاى اسلامى، به ویژه در کشورهاى داراى اقلیت شیعى، این مسأله را ثابت کرد که جوانان مسلمان با تأثیرپذیرى از الگوى انقلاب اسلامى ایران به فعالیت بیشتر با روش قهرآمیز پرداخته اند.
مراسم برائت از مشرکین
پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، امام خمینى(ره) با توجه به موقعیت خطیر جهان اسلام، جنبه هاى اعتقادى و اجتماعى حج را متذکر و خواستار بهره گیرى از این همایش بزرگ سال براى بیان مسائل و حل مشکلات جهان اسلام شد. امام خمینى(ره) در عید قربانِ نخستین حج پس از پیروزى انقلاب اسلامى (30 آبان 1358)، در پیامى به حجّاج به تحلیل جامعى از کعبه و حج مبادرت کرد و آن را محل نشر توحید و نفى شرک دانست. با نظر امام خمینى(ره) به عنوان صاحب فتوا و حاکم شرع مبسوط الید و مصلح دینى، همه ساله مراسمى به نام «برائت از مشرکین» در مکه و پیش از شروع مناسک حج برگزار مى شد و طى آن هزاران تن از حجّاج ایرانى، به همراه حجّاج غیر ایرانى، پس از پیمودن مسیرهایى، در محل معینى تجمّع مى کردند و ضمن شنیدن سخنرانى ها و بیانیه هایى مبنى بر تحلیل اوضاع جهان اسلام و صدماتى که از سوى دشمنان بر ملل مسلمان وارد مى آید، به محکوم کردن آن ها مى پرداختند و سپس آرام متفرّق مى شدند و به فعالیت هاى عادى مى پرداختند.
حمله خونین مکه
عمال وهابى رژیم آل سعود در چهارم ذى الحجه 1407 ق (9 مرداد 1366ش) هزاران نفر از حجاج بیت الله الحرام را به جرم سر دادن فریاد برائت از مشرکین در مکه به خاک وخون کشیدند که بر این اساس در ایران سه روز عزاى عمومى اعلام شد. بىشک، مطالعه مشاهدات حجاج حاضر در این واقعه تلخ مى تواند بیانگر عمق جنایات وهابیت باشد که به نمونه اى از آن اشاره مى شود: «با چشم خود دیدم که سعودى هاى کثیف، بى شرمانه و بى رحمانه با عصاى معلولین با دو دست محکم به صورت زن ها مى کوبیدند و نقش بر زمین مى کردند. اى کاش به زدن تنها قانع بودند. وقتى خانمى بر روى زمین مى غلطید، نفر بعدى با هر وسیله اى که در دست داشت به مغز نیمه جان او مى کوبید تا از دنیا برود.»
بیدارى اسلامى
بیدارى اسلامى کشورهاى منطقه چیزى نیست که براى غرب و کشورهایى مانند عربستان سعودى که مبناى فکرى آن وهابیت است، خوشایند باشد. بیدارى در کشور یمن از مردم این کشور سرچشمه گرفته و به دنبال برکنارى حکومت دست نشانده این کشور هستند، مردم یمن به تفکر شیعى نزدیک هستند و در واقع تنها جرم آن ها شیعى بودنشان است. عربستان سعودى کشورهایى مانند یمن و بحرین را حیات خلوت خویش مى داند و نمى تواند تحولات این کشورها را که ناشى ازخودباورى و استقلال آن هاست تحمل کند. عربستان سعودى به دنبال این است که بیدارى اسلامى را در کشورهاى منطقه نابود و یا منحرف کند و نمى تواند تحمل کند که در همسایگى این کشور، حکومتى مردمى با گرایش شیعى تشکیل شود.
ملت ایران باید در این زمینه حقایق و واقعیت ها را بازگو کندِ و به مجامع بین المللى ورود کرده و با دیپلماسى از مردم مظلوم یمن دفاع کند. جلوگیرى از موج بیدارى اسلامى، نابود کردن ارزشهاى اسلامى و جلوگیرى از نفوذ و توسعه تفکر انقلاب اسلامى در منطقه، از اهداف عربستان سعودى از حمله به یمن است.
محبوبیت انقلاب و مقام معظم رهبرى
امروز انقلاب اسلامى، مقام معظم رهبرى و سید حسن نصرالله محبوب مردم منطقه هستند و این مسأله براى دولت عربستان گران تمام شده و کینه ورزیهاى خود را نسبت به ایران و شیعیان چند برابر کرده است. آمریکا دائما براى اهداف خود، جمهورى اسلامى را متهم به نقض حقوق بشر و آزادى هاى عمومى کرده، اما گویى در عربستان نقض حقوق بشر وجود ندارد و آمریکا در اینجا صلاح نمى بیند از عربستان انتقاد کند. على رغم همه پولهایى که براى ترویج مسلک پوشالى، ارتجاعى و ضد اسلامى وهابیت هزینه شده است، در یک دهه گذشته موج بیدارى اسلامى منطقه را درنوردیده است و این یکى از علل سیاست هاى ضد اسلامى عربستان است.
بدترین کشور در حقوق بشر
عربستان یکى از بدترین کشورها در زمینه عدم رعایت حقوق بشر و آزادى هاى فردى در جهان به شمار مى آید. تجاوز به حقوق زنان، قلع و قمع و سرکوب اقلیت هاى دینى و قومى، عدم توجه به آزادى هاى اجتماعى و جلوگیوى از آزادى بیان و قلم، از دیگر موارد نقض حقوق بشر در این کشور به شمار مى آید. آزادى دین و عقیده در عربستان سعودى در بدترین وضعیت خود قرار دارد، شیعیان عربستان حتى نمى توانند آزادانه نماز خود را در مساجد برگزار کنند. سال جارى نیز همچون سال هاى گذشته مقامات رژیم عربستان سعودى طى مدت کوتاهى تعداد 11 مسجد متعلق به شیعیان را پلمپ و مسدود کردند. این در حالى است که بر اساس آخرین آمارهاى رسمی، شیعیان حدود 10 تا 15 درصد از جمعیت 22 میلیونى این کشور را تشکیل مى دهند. شیعیان عربستان عمدتا در بخش هاى شرقى این کشور و در ساحل خلیج فارس زندگى مى کنند و مشخصا در مناطق احساء و قطیف ساکن هستند. برخى از شیعیان نیز در مدینه منوره، جده و الدمام مستقر شده اند. در جنوب عربستان و به ویژه منطقه نجران نیز تعدادى از شیعیان دوازده امامى و اسماعیلى زندگى مى کنند. با وجود این که در مناطقى نظیر نجران، احساء و قطیف شیعیان در اکثریت هستند، اما از زمان روى کار آمدن رژیم وهابى سعودى در این کشور آن ها از ساخت مساجد و حسینیه هاى جدید در شهرهایشان محروم هستند.
وهابیون و هتک حرمت قرآن
در سال 1217 وهابیون به دستور امیر عبدالعزیز، شهر طائف را غارت و خانه ها را ویران کردند. جمعى از مردان و زنان مسلمان را لخت و عریان در بیابان هاى طائف رها ساختند. پس از 13 روز که به صورت گدا درآمده بودند، به آن ها مشتى ذرت دادند و به شرط وهابى شدن، از کشتنشان گذشتند. طفل هاى شیرخوار را بر روى سینه مادرانشان سر مى بریدند و عده اى را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند، کشتند. بعد از غارت خانه ها، به دکان ها و مساجد رفتند و گروهى را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. تجاوز به حریم قرآن، به حدى گسترده بود که در شهر بزرگ طائف، تنها سه نسخه از دست اشقیاى وهابى سالم ماند. وهابیون در یک اقدام گستاخانه، همه کتب ارزشمند موجود در منطقه را که تعداد بى شمارى قرآن، تفسیر و کتب حدیث در میانشان بود، پاره پاره کردند و به زیر پا انداختند اما با عنایت الهى همه اوراق قرآن به بالا رفت و حتى یک برگ آن بر زمین نیفتاد، در حالى که از وزش باد خبرى نبود.
تعرض به کاروان هاى زیارتى و منع زیارت خانه خدا
در سال 1221وهابى ها به سرکردگى سعود به نجف اشرف حمله کردند؛ اما به دلیل مقاومت گروهى از مردم و طلاب دینى به فرماندهى شیخ جعفر کاشف الغطاء موفق به محاصره شهر نشدند. آن ها در سال 1222 نیز در حمله به نجف ناکام ماندند؛ به همین سبب بار دیگر به مکه و مدینه یورش بردند و به غارت حجاج بیت الله الحرام و محاصره آن دو شهر مقدس پرداختند. علاوه بر این در حمله به نجف و کربلا نیز در بسیارى از اوقات متعرض کاروان هاى زیارتى و قبائل شیعى مذهب مى شدند. وهابیان کلیه جواهرات و اشیاى گرانبهاى حرم مطهر پیامبر(ص) و حرم مطهر ائمه بقیع(ع) را به غارت بردند. کاروان حجاج عراقى از سال 1220، کاروان حجاج شامى از سال 1221 و کاروان مصر از سال 1222 توسط وهابى ها از حج منع شدند؛ بنابراین برنامه حج از عراق چهار سال، از شام سه سال و از مصر دو سال قطع شد تا این که با سرنگونى نخستین دولت سعودى در سال 1224، مدینه منوره و مکه معظمه از وجود وهابیان پاک و حج آزاد شد.
کشتار زنان و کودکان بى گناه و زائران حرم سید الشهدا(ع)
در سال 1225 وهابى ها به فرماندهى عبدالله بن سعود با یورش به سرزمین حوران واقع در خاک سوریه، دارایى مردم را به تاراج بردند، غلات آن ها را سوزاندند، انسان هاى بى گناه را کشتند، زنان را اسیر و کودکان را به قتل رساندند. در همان سال بار دیگر نجف اشرف و کربلاى معلى را محاصره کرده، دست به راهزنى زدند. ازجمله زائرانى را که از زیارت حرم حضرت سیدالشهدا(ع) در نیمه شعبان باز مى گشتند، مورد هجوم قرار دادند و حدود یکصد و پنجاه نفر از عرب و غیر عرب را به شهادت رساندند.
قتل عام حجاج مصرى در منى
در سال 1343 وهابى ها بار دیگر قبه ابن عباس و دیگر قبور طائف و قبرهاى عبدالمطلب، ابوطالب و حضرت خدیجه همسر پیامبر(ص) و زادگاه حضرت زهرا(س) و همه ى شعائر اسلامى مکه را ویران کردند. در آن سال برنامه حج تعطیل شد. در سال 1344 وهابیان برخى از اعمال حاجیان مصرى در منى را حرام دانستند و عده اى از آن ها را کشتند.
کشتار حجاج یمن
در سال 1341 وهابیان با حجاج یمنى که خلع سلاح بودند و هیچ گونه دفاعى به همراه نداشتند، رو به رو شدند. آنان ابتدا به حجاج امان دادند؛ ولى وقتى در بالاى کوه قرار گرفتند و حجاج یمنى در پایین قرار داشتند، دهانه توپ ها را به سوى آنان گرفته و تنها دو نفر جان سالم به در بردند که جریان کشتار وحشیانه را به آگاهى مردم رساندند.
کشتار مردم بى دفاع اردن
در سال 1343، جمعى از وهابى ها ناگهان به اردن یورش بردند. آنان مردان و زنان بى گناه را کشتند و غارت کردند. اما طولى نکشید که با رانده شدن برخى و اسارت عده اى دیگر، عقب نشینى کردند که البته اسیران وهابى به فرمان انگلیس آزاد شدند. در سال 1346 وهابیان دوباره با سپاهى متشکل از سى هزار نفر به اردن حمله کردند و قتل و غارت و خونریزى شدیدى به راه انداختند.
تکرار فاجعه کربلا، در کربلا
در عاشوراى 1425 گروه وهابى القاعده با انفجارهاى متعدد در کربلا باعث شهادت تعداد بسیارى از عزاداران ازجمله زن و کودک شد.
کشتار عزاداران امام موسى کاظم(ع)
در 25 رجب 1426 مصادف با شهادت امام موسى کاظم(ع) وهابیون با پخش غذاهاى مسموم در اطراف حرم آن امام(ع) و نیز انجام انفجارهاى متعدد در کاظمین بین صفوف عزاداران امام موسى کاظم(ع)، باعث شهادت 1500 نفر از شیعیان عزادار شدند.
وهابیت و انفجار در اهواز
در جریان دستگیرى عوامل بمب گذارى هاى پیاپى سال 1384 در اهواز، روشن شد که از مجموع 46 دستگیر شده، 44 نفر داراى عقاید وهابیت هستند. بر اساس اطلاعات موثق، این عده از سوى اسرائیل، آمریکا و انگلیس حمایت مى شدند و از عوامل وهابیت در ایران بودند.
انفجار بزرگ در مسجد تاریخى براثا
در عملیات انتحارى هجدهم فروردین 1385 در مسجد تاریخى براثاى بغداد، بیش از 69 نفر کشته و 130 نفر زخمى شدند.
انفجار در حرمین عسکریین
در 23 خرداد 1386 تروریست هاى تکفیرى با بمب گذارى در حرمین عسکریین، گنبد و بارگاه حرمین در سامرا را ویران کردند و داغ دیگرى بر دل شیعیان نهادند. یک هفته پس از انفجار در سامرا، علماى وهابى ازجمله شیخ عبدالرحمن براک، شیخ ممدوح العربى، دکتر ناصرالعمر، ابن جبرین و نیز مفتى وهابى کویتى ها فتواى نابودى دیگر ضریح ها در عراق به ویژه ضریح سیدالشهدا(ع) را صادر کردند.
حمله وهابیان افراطى به حجاج بحرینى
در مهرماه 1386 گروهى از وهابیان تندرو با کمین در کوچه هاى اطراف مسجدالحرام پس از مشاهده مینى بوس شیعیان بحرینى با خرده شیشه هاى تیز و برنده به سوى حجاج شیعه یورش بردند و اقدام به فحاشى و به زبان آوردن القابى چون شیعیان سگ صفت کافر و ده ها فحش دیگر کردند.
استعمار انگلیس وترویج وهابیت
استعمار انگلیس با سیاست مزورانه و تفرقه انگیز خود تلاش کرد که اندیشه هاى انحرافى وهابیت را در میان اهل تسنن و فرقه بهائیت را در شیعیان ایجاد و تقویت کند تا بتواند منافع و امنیت خود را در سایه مدیریت بحران و تفرقه در بین مسلمانان تأمین نماید. بنابراین در طول سلطه بریتانیا بر کشور ایران، عناصر بهائیت در حکومت از موقعیت ممتازى برخوردار بودند تا حدى که در دوران محمدرضا پهلوى حکومت شاه به اراده آن ها اداره مى شد.
خاستگاه گروه هاى تکفیرى در جهان اسلام تاریخچه بلندمدتى دارد که برخى از آن ها به دوران اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروى برمى گردد. آنچه مسلم است، به دنبال اشغال نظامى افغانستان از سوى شوروى سابق و آغاز جنگ آزادسازى افغانستان، کشورهاى عربى با مقدس خواندن این جنگ، تبلیغات وسیعى را علیه دولت شوروى و حکومت افغانستان به راه انداختند و در همین رابطه کمک هاى مالى و نظامى فراوانى را به چریک هاى نظامى درگیر جنگ ارائه کردند و نیروهاى متعصب و مذهبى زیادى از کشورهاى مختلف عربى در این دفاع مقدس شرکت کردند. این نیروها، بنیادگران تندرو از کشورهاى مصر، الجزایر، تونس، عربستان، فلسطین، یمن و افغانستان را شامل مى شدند. آن ها شبکه اى را با عنوان «القاعده» تأسیس و با هدف گسترش فعالیت خود شعبه هایى را در سراسر جهان ایجاد کردند.
سازمان القاعده
شکل گیرى این سازمان در اواخر 1980 میلادى، توسط «اسامه بن لادن» و همراهانش انجام گرفت. آن ها مسلمانان جهان را به احیاى فریضه جهاد براى مبارزه با کفار و مشرکان فرا مى خوانند و هدف غایى خود را احیاى خلافت اسلامى و بازگرداندن مجد و عظمت گذشته مسلمانان اعلام مى کنند. اسامه بن لادن فرزند یک میلیونر سعودى بود که با تأثیر از آموزه هاى اسلام سیاسى که امثال سیدقطب مطرح کرده بودند خانه و کاشانه خود را رها و ثروت خود را وقف مبارزه با دشمنان کرد و با حضور در افغانستان در سازماندهى مجاهدان، عملا وارد معرکه نبرد با ارتش سرخ شوروى سابق شد. به دنبال عقب نشینى شوروى از افغانستان در سال 1989، بن لادن در پى جبهه هاى جدیدى رفت تا به زعم خود جهاد مقدس را ادامه دهد و براى این کار سازمان القاعده را تشکیل داد. در آن سازمان، اسامه بن لادن و هم پیمانانش از سازمان «الجهاد» مصر با مجاهدان مشهور به افغان هاى عرب، القاعده را در قالب سازمان هاى بزرگتر پیچیده تر به نام «جبهه جهانى علیه یهودیان و صلیبى ها» سازماندهى مى کردند. نقطه عطف تاریخ این سازمان زمانى بود که جنگجویان عرب آن به افغانستان مهاجرت کردند و قبایل پشتون این کشور میزبان این سازمان شدند. قبایل پشتون بعدها در قالب حکومت طالبان، قدرت را در افغانستان به دست گرفتند و نظام بنیادگرا و مستبد آن ها سپتامبر 1996 بر کشور افغانستان استیلا یافت و القاعده با حمایت همه جانبه طالبان (که به مدت 5 سال از سپتامبر 1996 تا دسامبر 2001 به طول انجامید) توفیق یافت و توانست پایگاه هاى متعددى را در سراسر افغانستان دایر کند. با سقوط طالبان تداوم فرماندهى شبکه هاى زنجیره اى القاعده در سراسر جهان به صورت مخفیانه در بیش از 60 کشور جهان دایر گردید.
گروه طالبان
گروه طالبان در کشور افغانستان رشد و گسترش پیدا کرد. این گروه عمدتا از اهالى مناطق پشتوزبان افغانستان اند که در مدارس مذهبى پاکستان تحت نظر علماى اسلامى شاخه فضل الرحمن و سمیع الحق مشغول به تحصیل بودند. گروه موصوف در سال هاى جهاد تحت همین عنوان فعالیت هاى محدودى در چند استان افغانستان خصوصا هلمند، قندهار و غور و... داشتند. احیا و سازماندهى مجدد این گروه با تمهیدات قدرت هاى خارجى و توسط چند تن از مولوى هاى پشتوزبان (مولوى، عبدالرزاق و مولوى عبدالواحد) در کویته پاکستان به طور مخفى صورت گرفت. نام این گروه در دوازدهم اکتبر 1994 میلادى براى نخستین بار روى تلکس خبرگزارى ها رفت و در سایه حمایت مالى و نظامى دولت پاکستان، آمریکا، عربستان سعودى و امارات متحده توانستند مناطق وسیعى را از دست دولت اسلامى افغانستان خارج کنند و به تصرف خود درآورند.
سپاه صحابه
گروه سپاه صحابه یک گروه پیرو فرقه وهابیت است که از حزب جمعیت علماى اسلام پاکستان منشعب شده است. این گروه در سال 1980 میلادى توسط فردى به نام «حق نواز جهنگو» در شهر جهنگ (ایالت پنجاب) در زمان ضیاالحق تأسیس شد و به زودى در سراسر پاکستان گسترش یافت. مراکز فعالیت این گروه شهرهاى سیالکوت، فیصل آباد و جهنگ و... مناطقى هستند که قبلا محل فعالیت فئودال هاى وهابى براى مبارزه با شیعیان بود. این گروه توسط عربستان پشتیبانى مالى و سیاسى مى شود. از شعارها و اهداف تأسیس سپاه صحابه دفاع از احترام به صحابه و گرایش وهابیون و مبارزه با افکار شیعیان و به بهانه مخالفت با صحابه و انقلاب اسلامى ایران است. تبلیغات گسترده و اغواکننده آن ها و فعالیت هایى مانند آدم ربایى، سرقت مسلحانه، ترور و کشتار دسته جمعى (بمب گذارى) و اعمال وحشیانه دیگر موجب ایجاد وحشت و دلهره در میان شیعیان مى شد و سرانجام در 6 اکتبر سال 2003 اعظم طاق به قتل رسید. قلعه هاى نظامى و سنگرهاى این گروه بیشتر در نواحى جنوب پاکستان در منطقه مرکزى و پرجمعیت پنجاب و مرزهاى کراخى واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعالیت این گروه به 500مرکز بالغ مى شود و در هر بخش از استان ایالت پنجاب شاخه اى از این گروه وجود دارد و در کشورهاى خارجى نیز مراکزى براى فعالیت خود دایر کرده اند، کشورهاى چون امارات متحده عربى، عربستان سعودى، بنگلادش، کانادا و... بسیارى از حوزه هاى علمیه و مدارس در ایالت پنجاب توسط این گروه اداره مى شود. جهنگو در سال 1990 به قتل رسید. او در همان سال در انتخابات شوراى ملى شرکت کرد ولى راى نیاورد. گروه سپاه صحابه توسط طالبان حمایت مى شوند. اعظم طارق از رهبران نیز آشکارا حمایت خود را از رهبر گروه طالبان اعلام کرد. او نیز به شدت با قوانینى چون تحریم تلویزیون موافقت مى کرد. اعظم طارق متهم شد که حدودا 103 مورد رهبرى ترور مقامات شیعیان را بر عهده داشته است.
گروه داعش
این گروه یکى از شاخه هاى القاعده به حساب مى آید و به صورت غیررسمى از القاعده جدا شده و مستقل عمل مى کند. کلمه داعش (دولت اسلامى عراق و شام) است. ریشه این گروه به تشکیلاتى با شعبه اى از القاعده باز مى گردد و رهبرى آن بر عهده ابومصعب زرقاوى اردنى تبار عرب بود. ابومصعب زرقاوى در اشغال کشور افغانستان توسط شوروى حضور داشت و همراه داوطلبان عرب به آنجا رفت و با روس ها وارد جنگ شد اما به تدریج تشکیلاتى راه انداخت که نسبت به گروه مجاهدین افغانستان مستقل عمل مى کرد و بعدها به عنوان القاعده مطرح شد. در آن زمان بن لادن و ایمن الظواهرى و ابومصعب زرقاوى کنار یکدیگر قرار گرفتند. زرقاوى یک خیمه جداگانه داشت و در افغانستان به شامى ها معروف شده بود. زرقاوى به شدت انسان خشنى بود که به راحتى دست به جنایت مى زد و در راه جهاد هیچ خط قرمزى را براى خود متصور نمى شد. بعد از آن که حکومت صدام سقوط کرد، زرقاوى به سرعت خود را به آنجا رساند و شاخه جدیدى از القاعده را در آنجا تأسیس کرد.
جبهه النصره
این گروه که در ژانویه سال 2012 اعلام موجودیت کرد، به عنوان قوى ترین گروه القاعده در سوریه مشغول فعالیت بود و رهبر آن ابومحمد الجولایى است. الجولایى طى پیامى اعلام کرد که او و همراهانش تنها چند ماه بعد از آغاز بحران سیاسى در سوریه از میدان جهادى دیگرى به این کشور آمدند تا به مردم شرق مدیترانه در برابر بشار اسد کمک کنند. در 20 ژوئن 2012 سایت انصار المجاهدین کتابچه اى درباره جبهه النصره با عنوان جبهه النصره چه کسانى هستند منتشر کرد این کتابچه آن ها را چنین توصیف مى کنند: جبهه مقدسى که بهترین مجاهدین را از گوشه و کنار زمین در گروه واحد در شرق مدیترانه گرد هم آورده است تا بشار اسد منفور و سربازانش را از بین ببرند و حکومت خدا را در شرق مدیترانه ایجاد کنند!!! اهداف جبهه از این جهاد این است که کل سیستم حکومتى را تغییر دهد و عدالت، آزادى و برابرى را در کشور برقرار نماید. همان گونه که خداوند دستور داد نه آن گونه که غرب ترویج مى کند. این جبهه اختلافات زیادى با گروه هاى دیگر معارض در سوریه مثل جیش الحُر دارد. آن ها اخوان المسلمین را اخوان الشیاطین و فرصت طلب مى خوانند و آنان را به همکارى با غرب و رژیم صهیونیستى متهم مى کنند.
نقش فتاواى علماى وهابى در ظلم و جنایت علیه مسلمانان
صدور فتاواى علماى وهابى غیرانسانى است و به جنایات القاعده و گروه هاى تکفیرى مشروعیت مى بخشد در حالى که هیچ گونه مطابقت با شریعت اسلامى و قران کریم ندارد بلکه مغایرت اساسى هم دارد. بالاترین حدود در شرع اسلامى شلاق و بالاترین حد در وهابیت زنده زنده پوست کندن است. هم چنین وهابى هاى تکفیرى اعتقاد دارند اگر در کشورهاى اسلامى گناهى صورت گیرد. تبدیل به بلاد کفر مى شود و مى توان با آن ها جنگید.
دستگیرى و شکنجه آیت الله نمر
کمتر کسى را مى توان در عربستان یافت که آیت الله نمر باقر النمر را نشناسد، چراکه وى همواره بر دفاع از حقوق مردم عربستان چه شیعه و چه سنى در مقابل رژیم سلطنتى آل سعود تأکید داشته است. رژیم آل سعود تصمیم گرفته تا سرشناس ترین روحانى شیعى در عربستان یعنى آیت الله نمر باقر النمر را اعدام کند، این روحانى که در بیستم تیر 1392 درحالى که از مزرعه اش بازمى گشت از ناحیه پا توسط نیروهاى سعودى هدف قرار گرفت بود به مکان نامعلومى انتقال داده شد. وى هم اکنون تحت شکنجه قرار دارد.
زندانیان از یاد رفته
آثار دخالت هاى بیجاى آل سعود در دستگاه قضایى عربستان کاملا نمایان است. این دستگاه از معیارهاى یبن المللى کاملا به دور است. رفتار افراد شاغل در این دستگاه با هموطنان بر اساس تبعیض دینى و فرقه اى است و بر این اساس رژیم سعودى را باید تقریبا تنها نظام جهان برشمرد که با تبعیض نژادى و فرقه اى میان مردم خود حکومت مى کند. البته اگر نخواهیم در این میان به برخى از کشورهاى عربى به ویژه رژیم هاى عرب حوزه خلیج فارس در این باره اشاره کنیم. به همین دلیل است که در ژوئن سال 1996 مقامات سعودى پس از بمب گذارى شهر الخبر که در یک ساختمان مسکونى نظامیان آمریکایى صورت گرفت و طى آن شمار زیادى کشته و صدها نفر مجروح شدند، مقامات سعودى اقدام به بازداشت هاى گسترده میان شیعیان زدند. این در حالى است که عامل اصلى این بمبگذارى تاکنون مشخص نشده است، ولى همین دلیل موجب شد که رژیم سعودى و به این بهانه یک بار دیگر شیعیان را در دایره اى از اتهام قرار دهد و مظنونین اصلى شیعیان عربستان باشند. این بازداشت ها تعداد زیادى از علما و شخصیت هاى مهم شیعه را به دنبال داشت و اگرچه پس از مدتى آن ها آزاد شدند، اما هنوز شمارى از جوانان شیعى پشت میله هاى زندان به سر مى برند، در حالى که رژیم سعودى تاکنون هیچ مدرکى در دست ندارد تا بتواند ثابت کند که عامل این بمبگذارى ها جوانان شیعى هستند و همچنان بر اتهامات سابق خود تأکید مى کنند. این درحالى است که حتى دولت آمریکا نیز ناامید شده و دست از جستجو و تحقیق در این باره برداشته و این پرونده را به رژیم سعودى سپرده است، ولى رژیم سعودى با این که به هیچ مدرکى دست نیافته است، با این حال 9 جوان شیعى را بیش از 13 سال در زندان هاى خود نگه داشته و در میان رسانه هاى عربستان این 9 جوان به «زندانیان از یاد رفته» معروف شده اند.
تهاجم عربستان به یمن، نقض فاحش حقوق بشر است
یکى از پیامدهاى اصلى حمله عربستان به یمن امنیتى کردن محیط خلیج فارس است. وقتى محیط منطقه اى امنیتى شود روابط به جاى همکارى به سمت خصومت و دشمنى و عدم همکارى پیش مى رود. قطعا مردم یمن خاطرات تلخ این تهاجم را فراموش نمى کنند و در حافظه ى تاریخى شان ثبت مى شود. تهاجم عربستان به یمن باعث قطبى شدن منطقه مى شود. این تهاجم منطقه را بلوک بندى مى کند و کشورها را در تعارض با یکدیگر قرار مى دهد که این رویه براى منطقه خطرناک است. جنایاتى که در یمن اتفاق مى افتد نقض فاحش حقوق بشر است که باید مراجع بین المللى به این موضوع ورود پیدا کنند. از طرف دیگر این تهاجم پیامدهاى منفى منطقه اى، داخلى و بین المللى زیادى دارد که حتى مى تواند براى عربستان نیز خطر بزرگى داشته باشد چون عربستان کشور آرامى نیست. در عربستان فعل و انفعالات سیاسى و امنیتى علیه سیستم پادشاهى شکل گرفته است که اگر در جریان بهار عربى فرصتى پیدا مى شد آن بهار به سمت عربستان حرکت مى کرد و یا بدون تردید عربستان نیز دستخوش تغییرات جدى مى شد. یمن منطقه اى ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک براى عربستان است. به همین دلیل عربستان داشتن نفوذ در یمن را مى طلبد اما جریانات آگاه و بیدار سیاسى مخالف این خط مشى عربستان حرکت مى کند. به همین دلیل عربستان سعودى در حال سرکوب استقلال طلبان و آزادى خواهان است.
حرمت شکنى و آزار 2 نوجوان ایرانى
اخبار حرمت شکنى و آزار 2 نوجوان ایرانى ماموران امنیتى عربستان سعودى در فرودگاه جده بسیار تأسف بار، خطرناک و نگران کننده است؛ به ویژه آن که این اقدام براساس عقاید اعلام شده از سوى یکى از شیوخ و امامان جماعت جده، که باعنوان فتوا بیان شده، صورت گرفته و نشان مى دهد که وى این گونه اقدامات را نه تنها غیراسلامى و غیرقانونى نمى داند، بلکه آن را مجاز و قابل قبول اعلام کرده است. این موضوع نشان مى دهد که ما نمى توانیم حادثه تأسف بار فرودگاه جده را صرفا یک اتفاق تخلف آمیز یک یا دو مامور امنیتى تلقى کنیم، چراکه از قرائن برمى آید که با یک روند سیستماتیک و بسیار خطرناک مواجه هستیم. از این رو، ایران از دولت آل سعود مى خواهد که علاوه بر پایبندى به تعهدات اسلامى خود نسبت به زائران بیت الله الحرام، با توجه به کنوانسیون بین المللى حقوق کودک، تعهدات بین المللى خود را نیز محترم شمارد و فراتر از دو مامور خاطى، با همه کسانى که انجام این گونه افعال را در جامعه عربستان تبلیغ، ترویج و حمایت مى کنند برخورد قاطع و پیش گیرانه داشته باشد.
خیانت آل سعود به جهان اسلام با کاهش قیمت نفت
خیانت چند جانبه عربستان به جهان اسلام شامل حمایت از اقتصاد غرب در حالى که غرب اکنون با داعش در حال تداوم کشتار در جهان اسلام است، زمینه سازى براى نظامى گرى بیشتر غرب، ضرر زدن به اقتصاد جهان اسلام و خرید تسلیحات غربى و اقدام علیه حامیان فلسطین است. کارشناسان معتقدندکه ادامه کاهش بهاى نفت، خیانت چند جانبه عربستان به جهان اسلام است و عربستان از این طریق نه تنها منجر به تضعیف کشورهاى اسلامى، وضرر زدن به منافع کشورهاى اسلامى و نفت خیز و کاهش درآمد مسلمانان مى شود، بلکه عملا به سود کشورهاى غربى و مداخله گر در امور کشورهاى اسلامى عمل مى کند. درحال حاضر، عربستان با تولید بى رویه نفت و کاهش قیمت به اقتصاد جهان اسلام ضرر وارد مى کند و در عین حال، درآمد خود را خرج خرید تسلیحات و رونق بازار آن ها کرده است و از دو طریق به اقتصاد غرب سود مى رساند یکى این که سلاح هاى تولید غرب را مى خرد و دوم این که باعث کاهش درآمد کشورهاى اسلامى شده است و هزینه خرید نفت براى کشورهاى غربى نیز کاهش مى یابد. عربستان با این اقدام به حمایت از اقتصاد غرب مى پردازد در حالى که غرب اکنون با داعش در حال تداوم کشتار در جهان اسلام است و عربستان به جاى آن که مانع حضور کشورهاى غربى در جهان اسلام و سوریه و عراق شود، عملا از یک سو با کاهش قیمت نفت به اقتصاد غربى ها کمک کرده است و از سوى دیگر، با پرداخت مبالغى به برخى گروه هاى فعال تروریستى در منطقه، باعث افزایش تنش و خسارت به کشورهاى منطقه و اسلامى شده است. عربستان به جاى استفاده از نفت براى حمایت از فلسطین، علیه حامیان فلسطین از آن استفاده مى کند زیرا سود کاهش قیمت نفت و بى ثباتى و تضعیف کشورهاى اسلامى و کاهش درآمد مسلمانان، باعث تضعیف حامیان فلسطین شده و کشورهاى غربى حامى اسرائیل را تقویت مى کند.
کعبه، ملک شخصى آل سعود
آنچه بیان شد، تنها گوشه اى از جنایت هایى است که وهابیت در طول حیات چندصد ساله خود به پیکره شیعه روا داشته و از آن ها هدفى جز نابودى اسلام و تشیع را دنبال نمى کند. در بیان جنایات این فرقه ضاله همین بس که کعبه، قبله مسلمین را که باید توسط نمایندگان تمام دولت ها و ملت هاى اسلامى اداره شود، به ملک شخصى خود و آل سعود تبدیل کرده و حج را دستمایه اهداف شوم خویش نموده اند؛ موسم حج را به تایم تبلیغاتى خود مبدل کرده اند و به نشر افکار انحرافى خویش مى پردازند. کتب ضاله علماى خود را رایگان در میان حجاج توزیع مى کنند؛ جنایت هاى فرهنگى وهابیون به حدى است که در این مجال نمى گنجد. اما آنچه حائز اهمیت است این که نسل متعصب و متحجر وهابى که همه مسلمین غیر از خود را مشرک و جان و مالشان را مباح مى دانند، رو به زوال هستند و قشر دیگری از این فرقه در حال ظهور است؛ قشرى که با تسلط بر ابزار مدرن و اطلاعات گسترده جهانى، براى نفوذ در میان مسلمانان و ایجاد تفرقه مى کوشد. بى شک خطر این گروه بیش از طیف گذشته است.
منبع : الف
پیوند آل سعود با وهابیت
محمدبن عبدالوهاب مؤسس گروه وهابیت در سال 1111 هجرى متولد شد و در سال 1206 هجرى از دنیا رفت، دوران کودکى خود را در شهر خود (عینیه) در حجاز و به ویژه نجد سپرى کرد، بعد از مدتى وارد حوزه علمیه حنبلى شد و نزد علماى (عینیه) به فراگیرى علوم پرداخت، براى تکمیل دروس خود وارد مدینه منوره شد، بعد از آن شروع به مسافرت به کشورهاى اسلامى کرد. چهار سال در بصره و پنج سال در بغداد اقامت کرد، به ایران نیز مسافرت کرد، در کردستان یک سال و در همدان دو سال ماند، آن گاه سفرى به اصفهان و قم داشت و بعد از فراگیرى فلسفه و تصوف به کشور خود، حجاز بازگشت و با پدرش به شهر (حریمله) هجرت کرد و تا وفات پدرش در آن جا ماند، در حالى که پدرش از او راضى نبود. از آنجا که محمدبن عبدالوهاب عقاید خرافى خود را که بر خلاف عامه مسلمانان و در حقیقت همان عقاید ابن تیمیه بود منتشر مى ساخت، بعد از فوت پدرش خواستند او را بکشند که به شهر خود (عینیه) فرار کرد و از آن جا به (درعیه) شهر مسیلمه کذاب گریخت و در درعیه با محمدبن سعود جد آل مسعود که امیر آن شهر بود ملاقات کرد، قرار شد محمدبن سعود او را یارى کند و در عوض او نیز حکومتش را تأیید کند، اولین کار او این بود که حکم به کفر و شرک و ترور امیر (عینیه) داد و سپس آل سعود را براى حمله به عینیه تشویق کرد، در اثر آن حمله تعداد زیادى کشته، خانه هایشان غارت و ویران شد و به نوامیس شان هم تجاوز کردند، وهابیون به این ترتیب حرکت خود را به اسم نصرت و یارى توحید و محاربه با بدعت و شرک و مظاهر آن شروع کردند.
نمونه اى از عقاید تکفیرى مؤسس وهابیت
محمدبن عبدالوهاب بر اساس برداشت نادرستى که از (توحید) و (شرک) دارد، بسیارى از اعمال مسلمین از قبیل شفاعت خواستن از اولیاى الهى، توسل به انبیا و اولیا، برپایى عزا در سوگ اولیا، تبرک به آثار انبیا و اولیا، دعا خواندن در کنار قبور اولیا، زیارت قبور اولیاى خدا، ساختن بنا بر قبور انبیا و اولیا، کمک خواستن از اولیاى الهى، نذر براى پیامبر یا ولى، اقامه عزا و مجلس فاتحه و... را شرک و عاملان به آن ها را مشرک مى خواند و جان و مال و ناموس آن ها را حلال مى شمرد. وى با صراحت مى گوید: مشرکین زمان ما از مشرکین عصر پیامبر(ص) که آن حضرت با آن ها جنگید بدترند، به 2 دلیل، اولاً: مشرکین زمان پیامبر تنها در حال آرامش به غیر خدا متوسل مى شدند، ولى مشرکان زمان ما در آرامش و گرفتارى هر دو به غیر خدا متوسل مى شوند، ثانیاً: مشرکان جاهلیت سنگ و چوب را مى پرستیدند که مخلوق و مطیع خدا بودند، ولى مشرکان عصر ما، افراد فاسق را مى پرستند، به این ترتیب خون و مال و ناموس آن ها مباح تر است.
نمونه اى از خطرات وهابیت براى جامعه مسلمانان
بعد از آشنایى اجمالى با مؤسس و تفکر و عقیده و دیدگاه گروه وهابیت، به جا خواهد بود که به برخى از خطرات ناشى از این تفکر براى اسلام و مسلمین نیز اشاره شود:
ایجاد شبهه و ترویج شبهات
یکى از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، ایجاد شبهه و ترویج شبهات است، زیرا این گروه، مسائلى را که همه مسلمان ها به عنوان مسائل اسلامى یا مسائل عرفى که هیچ گونه مخالفتى با توحید ندارند، بر صحت آن ها اتفاق نظر دارند، از قبیل شفاعت و توسل و ساختن مسجد بر قبور اولیا و... را مظاهر شرک و عاملین به آن ها را، به عنوان مشرک تبلیغ و ترویج مى کنند، این تبلیغات را در راستاى تفکر توحیدى وهابیت و جذب مسلمین به این تفکر و تخطئه و شرک آلود بودن تفکر سایر مسلمین، انجام مى دهند، بنابراین ترویج شبهات ناشى از تفکر وهابیت خطرى است جدى که لازم است مسلمان ها متوجه آن بوده و براى آن چاره اندیشى کنند.
کشتن مسلمانان
یکى دیگر از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، کشتن و قتل عام مسلمانان است، شاهد زنده و گویاى این مدعا، قتل عام مردم طائف و حجاج ایرانى در حرم امن خدا و از آن ها وحشتناک تر قتل عام مردم (عراق و کربلا) در سال 1216 هجرى بود که 150 هزار تن را به خاک و خون کشیدند و در کوچه هاى کربلا جوى خون راه انداختند. جرم آن ها این بود که عقیده باطل و خرافى وهابیت را نپذیرفتند، این گروه گمراه نام این جنایت هولناک را، جهاد فى سبیل الله و مبارزه براى نشر توحید گذاشتند.
نابود کردن گرانبهاترین آثار تاریخى اسلام
یکى دیگر از خطرات ناشى از تفکر و عقیده وهابیت، نابودکردن گرانبهاترین آثار تاریخى اسلام است، زیرا بر اساس تفکر این گروه منحرف، ساختن بنا و گنبد و بارگاه بر قبور ائمه(ع) و پاکان و صالحان، از آثار شرک و بدعت است، منفجر و تخریب کردن گنبد و بارگاه حرم مطهر عسکریین در 23 محرم 1427 در سامرا و تخریب و انهدام قبرستان بقیع در سال 1344 که مهم ترین قبرستان در اسلام است و بخش مهمى از تاریخ اسلام را در خود جاى داده و کتاب بزرگ و گویایى از تاریخ مسلمین است، به دست گروه گمراه وهابیت بر اساس تفکر غلط و عقیده باطل آنان، براى ترویج توحید و مبارزه با آثار شرک، صورت گرفته است.
ایجاد اختلاف و ناامنى
یکى از خطرات ناشى از تفکر وهابیت، ایجاد اختلاف و ناامنى در میان مسلمانان است، که امروزه نغمه گسترش تشیع و قدرت یافتن آن ها در جهان و کشتار شیعیان در عراق و پاکستان در مسجد و در حال نماز و در مراسم عزادارى امام حسین(ع) با استفاده از ترورهاى بیرحمانه و ریختن خون این طایفه از مسلمین اعم از زن و مرد و کودک و بزرگ، در راستاى این هدف پلید صورت مى گیرد، زیرا چنین اعمال وحشیانه و ضد اسلامى و انسانى، جز ملتهب ساختن جو اجتماعى و ایجاد ناامنى و شعله ورساختن آتش اختلاف و بدبینى و به جان هم انداختن مسلمانان و در نتیجه تضعیف و ناتوان ساختن آنان و از این طریق آب به آسیاب دشمن ریختن، ثمره و نتیجه دیگرى نمى تواند داشته باشد و این همان چیزى است که استکبار جهانى با تمام توان و قدرت براى رسیدن به این هدف شوم تلاش مى کند.
جلوگیرى از پیشرفت
یکى از خطرات ناشى از تفکر خشک و منجمد وهابیت، جلوگیرى از پیشرفت مسلمین در عرصه هاى مختلف زندگى است، زیرا این گروه متحجر هرگونه مظاهر زندگى جدید و مشارکت زنان در عرصه اجتماعى و لو براى تحصیل دانش و خدمت به نیازمندان را، بدعت و خلاف شرع مى دانند، دلیل زنده و گویای این خطر، عمل طالبان است که وقتى در افغانستان به قدرت رسیدند، مدارس دخترانه را تعطیل و کار کردن زنان در خارج از خانه را ممنوع و تلویزیون ها را شکستند و دوربین هاى عکاسى را که چشم شیطان مى دانند، به زمین کوبیده و زیر پا خرد کردند.
آتش زدن کتابخانه هاى بزرگ
یکى از دردناک ترین کارهایى که وهابیت مرتکب شد و ننگ آن براى ابد در پیشانى آنان باقى ماند، آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبة العربیّة» بود که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر کم نظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطّى منحصر به فرد داشت که در میان آن ها برخى از آثار خطى دوران جاهلیت، قرارداد یهودیان با کفار قریش بر ضد رسول اکرم(ص) وجود داشت و هم چنین آثار خطّى حضرت على(ع) و ابوبکر و عمر و خالد بن ولید و طارق بن زیاد و برخى از صحابه پیامبر گرامى (ص) و قرآن مجید به خط عبدالله بن مسعود نیز در آن میان بود. در همین کتابخانه انواع سلاح هاى رسول اکرم(ص) وجود داشت. ناصر السعید از قول یکى از مورّخان نقل مى کند که هنگام تسلط وهابیان، این کتابخانه را به بهانه وجود کفریات در آن به آتش کشیدند و به خاکستر تبدیل کردند.
الگوى انقلاب اسلامى و نگرانى آل سعود
انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى(ره) به دور از هرگونه دلبستگى به ایسم ها و مکاتب ساختگى با کمترین امکانات مادى و با کمترین خشونت، توانست گوى سبقت را از بقیه نهضت ها برباید و همین سبب خیرگى چشمان جهان و به ویژه مسلمانان منطقه شد. این ویژگى به گونه اى بود که حتى رسانه هاى غربى و شخصیت هاى جهانى نیز با حیرت لب به سخن گشودند. روزنامه انگلیسى تایمز گفت: انقلاب اسلامى قدرت انحصارى دو ابرقدرت را در معرض تهدید قرار داده است. خطر ایران علیه منافع آمریکا به مراتب بیشتر از شوروى است. سایروس ونس، وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز گفت: با پیروزى انقلاب در ایران و سرنگونى شاه، تمامى خواسته ها و برنامه هاى آمریکا به یأس تبدیل شد. هم چنین بگین، نخست وزیر اسبق اسرائیل گفت: از وقتى انقلاب پیروز شد زلزله اى در منطقه به وجود آمد که تمامى منطقه را به لرزه درآورده است.
تفاوت این انقلاب با دیگر نهضت ها، در این بود که اولاً تحت رهبرى شخصیتى مذهبى قرار داشت، ثانیاً اسلامى بود، ثالثاً بدون توجه به نیروهاى بیگانه به پیروزى رسید و رابعاً، در مقابل حکومت و رژیمى قدرتمند که ژاندارم منطقه بود، ایستاد.
وقوع این پدیده مهم در ایران، تأثیراتى در منطقه داشته است و جداى از نظر رهبران آن، با شروع پیروزى حیرت انگیزش به جهان و به خصوص منطقه صادر شد، چون در حقیقت این امر که صدور انقلاب یکى از وجوه مشترک انقلاب هاست، نباید تردید کرد. ظهور جریان هاى نوپاى اسلامى، به ویژه در کشورهاى داراى اقلیت شیعى، این مسأله را ثابت کرد که جوانان مسلمان با تأثیرپذیرى از الگوى انقلاب اسلامى ایران به فعالیت بیشتر با روش قهرآمیز پرداخته اند.
مراسم برائت از مشرکین
پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، امام خمینى(ره) با توجه به موقعیت خطیر جهان اسلام، جنبه هاى اعتقادى و اجتماعى حج را متذکر و خواستار بهره گیرى از این همایش بزرگ سال براى بیان مسائل و حل مشکلات جهان اسلام شد. امام خمینى(ره) در عید قربانِ نخستین حج پس از پیروزى انقلاب اسلامى (30 آبان 1358)، در پیامى به حجّاج به تحلیل جامعى از کعبه و حج مبادرت کرد و آن را محل نشر توحید و نفى شرک دانست. با نظر امام خمینى(ره) به عنوان صاحب فتوا و حاکم شرع مبسوط الید و مصلح دینى، همه ساله مراسمى به نام «برائت از مشرکین» در مکه و پیش از شروع مناسک حج برگزار مى شد و طى آن هزاران تن از حجّاج ایرانى، به همراه حجّاج غیر ایرانى، پس از پیمودن مسیرهایى، در محل معینى تجمّع مى کردند و ضمن شنیدن سخنرانى ها و بیانیه هایى مبنى بر تحلیل اوضاع جهان اسلام و صدماتى که از سوى دشمنان بر ملل مسلمان وارد مى آید، به محکوم کردن آن ها مى پرداختند و سپس آرام متفرّق مى شدند و به فعالیت هاى عادى مى پرداختند.
حمله خونین مکه
عمال وهابى رژیم آل سعود در چهارم ذى الحجه 1407 ق (9 مرداد 1366ش) هزاران نفر از حجاج بیت الله الحرام را به جرم سر دادن فریاد برائت از مشرکین در مکه به خاک وخون کشیدند که بر این اساس در ایران سه روز عزاى عمومى اعلام شد. بىشک، مطالعه مشاهدات حجاج حاضر در این واقعه تلخ مى تواند بیانگر عمق جنایات وهابیت باشد که به نمونه اى از آن اشاره مى شود: «با چشم خود دیدم که سعودى هاى کثیف، بى شرمانه و بى رحمانه با عصاى معلولین با دو دست محکم به صورت زن ها مى کوبیدند و نقش بر زمین مى کردند. اى کاش به زدن تنها قانع بودند. وقتى خانمى بر روى زمین مى غلطید، نفر بعدى با هر وسیله اى که در دست داشت به مغز نیمه جان او مى کوبید تا از دنیا برود.»
بیدارى اسلامى
بیدارى اسلامى کشورهاى منطقه چیزى نیست که براى غرب و کشورهایى مانند عربستان سعودى که مبناى فکرى آن وهابیت است، خوشایند باشد. بیدارى در کشور یمن از مردم این کشور سرچشمه گرفته و به دنبال برکنارى حکومت دست نشانده این کشور هستند، مردم یمن به تفکر شیعى نزدیک هستند و در واقع تنها جرم آن ها شیعى بودنشان است. عربستان سعودى کشورهایى مانند یمن و بحرین را حیات خلوت خویش مى داند و نمى تواند تحولات این کشورها را که ناشى ازخودباورى و استقلال آن هاست تحمل کند. عربستان سعودى به دنبال این است که بیدارى اسلامى را در کشورهاى منطقه نابود و یا منحرف کند و نمى تواند تحمل کند که در همسایگى این کشور، حکومتى مردمى با گرایش شیعى تشکیل شود.
ملت ایران باید در این زمینه حقایق و واقعیت ها را بازگو کندِ و به مجامع بین المللى ورود کرده و با دیپلماسى از مردم مظلوم یمن دفاع کند. جلوگیرى از موج بیدارى اسلامى، نابود کردن ارزشهاى اسلامى و جلوگیرى از نفوذ و توسعه تفکر انقلاب اسلامى در منطقه، از اهداف عربستان سعودى از حمله به یمن است.
محبوبیت انقلاب و مقام معظم رهبرى
امروز انقلاب اسلامى، مقام معظم رهبرى و سید حسن نصرالله محبوب مردم منطقه هستند و این مسأله براى دولت عربستان گران تمام شده و کینه ورزیهاى خود را نسبت به ایران و شیعیان چند برابر کرده است. آمریکا دائما براى اهداف خود، جمهورى اسلامى را متهم به نقض حقوق بشر و آزادى هاى عمومى کرده، اما گویى در عربستان نقض حقوق بشر وجود ندارد و آمریکا در اینجا صلاح نمى بیند از عربستان انتقاد کند. على رغم همه پولهایى که براى ترویج مسلک پوشالى، ارتجاعى و ضد اسلامى وهابیت هزینه شده است، در یک دهه گذشته موج بیدارى اسلامى منطقه را درنوردیده است و این یکى از علل سیاست هاى ضد اسلامى عربستان است.
بدترین کشور در حقوق بشر
عربستان یکى از بدترین کشورها در زمینه عدم رعایت حقوق بشر و آزادى هاى فردى در جهان به شمار مى آید. تجاوز به حقوق زنان، قلع و قمع و سرکوب اقلیت هاى دینى و قومى، عدم توجه به آزادى هاى اجتماعى و جلوگیوى از آزادى بیان و قلم، از دیگر موارد نقض حقوق بشر در این کشور به شمار مى آید. آزادى دین و عقیده در عربستان سعودى در بدترین وضعیت خود قرار دارد، شیعیان عربستان حتى نمى توانند آزادانه نماز خود را در مساجد برگزار کنند. سال جارى نیز همچون سال هاى گذشته مقامات رژیم عربستان سعودى طى مدت کوتاهى تعداد 11 مسجد متعلق به شیعیان را پلمپ و مسدود کردند. این در حالى است که بر اساس آخرین آمارهاى رسمی، شیعیان حدود 10 تا 15 درصد از جمعیت 22 میلیونى این کشور را تشکیل مى دهند. شیعیان عربستان عمدتا در بخش هاى شرقى این کشور و در ساحل خلیج فارس زندگى مى کنند و مشخصا در مناطق احساء و قطیف ساکن هستند. برخى از شیعیان نیز در مدینه منوره، جده و الدمام مستقر شده اند. در جنوب عربستان و به ویژه منطقه نجران نیز تعدادى از شیعیان دوازده امامى و اسماعیلى زندگى مى کنند. با وجود این که در مناطقى نظیر نجران، احساء و قطیف شیعیان در اکثریت هستند، اما از زمان روى کار آمدن رژیم وهابى سعودى در این کشور آن ها از ساخت مساجد و حسینیه هاى جدید در شهرهایشان محروم هستند.
وهابیون و هتک حرمت قرآن
در سال 1217 وهابیون به دستور امیر عبدالعزیز، شهر طائف را غارت و خانه ها را ویران کردند. جمعى از مردان و زنان مسلمان را لخت و عریان در بیابان هاى طائف رها ساختند. پس از 13 روز که به صورت گدا درآمده بودند، به آن ها مشتى ذرت دادند و به شرط وهابى شدن، از کشتنشان گذشتند. طفل هاى شیرخوار را بر روى سینه مادرانشان سر مى بریدند و عده اى را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند، کشتند. بعد از غارت خانه ها، به دکان ها و مساجد رفتند و گروهى را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. تجاوز به حریم قرآن، به حدى گسترده بود که در شهر بزرگ طائف، تنها سه نسخه از دست اشقیاى وهابى سالم ماند. وهابیون در یک اقدام گستاخانه، همه کتب ارزشمند موجود در منطقه را که تعداد بى شمارى قرآن، تفسیر و کتب حدیث در میانشان بود، پاره پاره کردند و به زیر پا انداختند اما با عنایت الهى همه اوراق قرآن به بالا رفت و حتى یک برگ آن بر زمین نیفتاد، در حالى که از وزش باد خبرى نبود.
تعرض به کاروان هاى زیارتى و منع زیارت خانه خدا
در سال 1221وهابى ها به سرکردگى سعود به نجف اشرف حمله کردند؛ اما به دلیل مقاومت گروهى از مردم و طلاب دینى به فرماندهى شیخ جعفر کاشف الغطاء موفق به محاصره شهر نشدند. آن ها در سال 1222 نیز در حمله به نجف ناکام ماندند؛ به همین سبب بار دیگر به مکه و مدینه یورش بردند و به غارت حجاج بیت الله الحرام و محاصره آن دو شهر مقدس پرداختند. علاوه بر این در حمله به نجف و کربلا نیز در بسیارى از اوقات متعرض کاروان هاى زیارتى و قبائل شیعى مذهب مى شدند. وهابیان کلیه جواهرات و اشیاى گرانبهاى حرم مطهر پیامبر(ص) و حرم مطهر ائمه بقیع(ع) را به غارت بردند. کاروان حجاج عراقى از سال 1220، کاروان حجاج شامى از سال 1221 و کاروان مصر از سال 1222 توسط وهابى ها از حج منع شدند؛ بنابراین برنامه حج از عراق چهار سال، از شام سه سال و از مصر دو سال قطع شد تا این که با سرنگونى نخستین دولت سعودى در سال 1224، مدینه منوره و مکه معظمه از وجود وهابیان پاک و حج آزاد شد.
کشتار زنان و کودکان بى گناه و زائران حرم سید الشهدا(ع)
در سال 1225 وهابى ها به فرماندهى عبدالله بن سعود با یورش به سرزمین حوران واقع در خاک سوریه، دارایى مردم را به تاراج بردند، غلات آن ها را سوزاندند، انسان هاى بى گناه را کشتند، زنان را اسیر و کودکان را به قتل رساندند. در همان سال بار دیگر نجف اشرف و کربلاى معلى را محاصره کرده، دست به راهزنى زدند. ازجمله زائرانى را که از زیارت حرم حضرت سیدالشهدا(ع) در نیمه شعبان باز مى گشتند، مورد هجوم قرار دادند و حدود یکصد و پنجاه نفر از عرب و غیر عرب را به شهادت رساندند.
قتل عام حجاج مصرى در منى
در سال 1343 وهابى ها بار دیگر قبه ابن عباس و دیگر قبور طائف و قبرهاى عبدالمطلب، ابوطالب و حضرت خدیجه همسر پیامبر(ص) و زادگاه حضرت زهرا(س) و همه ى شعائر اسلامى مکه را ویران کردند. در آن سال برنامه حج تعطیل شد. در سال 1344 وهابیان برخى از اعمال حاجیان مصرى در منى را حرام دانستند و عده اى از آن ها را کشتند.
کشتار حجاج یمن
در سال 1341 وهابیان با حجاج یمنى که خلع سلاح بودند و هیچ گونه دفاعى به همراه نداشتند، رو به رو شدند. آنان ابتدا به حجاج امان دادند؛ ولى وقتى در بالاى کوه قرار گرفتند و حجاج یمنى در پایین قرار داشتند، دهانه توپ ها را به سوى آنان گرفته و تنها دو نفر جان سالم به در بردند که جریان کشتار وحشیانه را به آگاهى مردم رساندند.
کشتار مردم بى دفاع اردن
در سال 1343، جمعى از وهابى ها ناگهان به اردن یورش بردند. آنان مردان و زنان بى گناه را کشتند و غارت کردند. اما طولى نکشید که با رانده شدن برخى و اسارت عده اى دیگر، عقب نشینى کردند که البته اسیران وهابى به فرمان انگلیس آزاد شدند. در سال 1346 وهابیان دوباره با سپاهى متشکل از سى هزار نفر به اردن حمله کردند و قتل و غارت و خونریزى شدیدى به راه انداختند.
تکرار فاجعه کربلا، در کربلا
در عاشوراى 1425 گروه وهابى القاعده با انفجارهاى متعدد در کربلا باعث شهادت تعداد بسیارى از عزاداران ازجمله زن و کودک شد.
کشتار عزاداران امام موسى کاظم(ع)
در 25 رجب 1426 مصادف با شهادت امام موسى کاظم(ع) وهابیون با پخش غذاهاى مسموم در اطراف حرم آن امام(ع) و نیز انجام انفجارهاى متعدد در کاظمین بین صفوف عزاداران امام موسى کاظم(ع)، باعث شهادت 1500 نفر از شیعیان عزادار شدند.
وهابیت و انفجار در اهواز
در جریان دستگیرى عوامل بمب گذارى هاى پیاپى سال 1384 در اهواز، روشن شد که از مجموع 46 دستگیر شده، 44 نفر داراى عقاید وهابیت هستند. بر اساس اطلاعات موثق، این عده از سوى اسرائیل، آمریکا و انگلیس حمایت مى شدند و از عوامل وهابیت در ایران بودند.
انفجار بزرگ در مسجد تاریخى براثا
در عملیات انتحارى هجدهم فروردین 1385 در مسجد تاریخى براثاى بغداد، بیش از 69 نفر کشته و 130 نفر زخمى شدند.
انفجار در حرمین عسکریین
در 23 خرداد 1386 تروریست هاى تکفیرى با بمب گذارى در حرمین عسکریین، گنبد و بارگاه حرمین در سامرا را ویران کردند و داغ دیگرى بر دل شیعیان نهادند. یک هفته پس از انفجار در سامرا، علماى وهابى ازجمله شیخ عبدالرحمن براک، شیخ ممدوح العربى، دکتر ناصرالعمر، ابن جبرین و نیز مفتى وهابى کویتى ها فتواى نابودى دیگر ضریح ها در عراق به ویژه ضریح سیدالشهدا(ع) را صادر کردند.
حمله وهابیان افراطى به حجاج بحرینى
در مهرماه 1386 گروهى از وهابیان تندرو با کمین در کوچه هاى اطراف مسجدالحرام پس از مشاهده مینى بوس شیعیان بحرینى با خرده شیشه هاى تیز و برنده به سوى حجاج شیعه یورش بردند و اقدام به فحاشى و به زبان آوردن القابى چون شیعیان سگ صفت کافر و ده ها فحش دیگر کردند.
استعمار انگلیس وترویج وهابیت
استعمار انگلیس با سیاست مزورانه و تفرقه انگیز خود تلاش کرد که اندیشه هاى انحرافى وهابیت را در میان اهل تسنن و فرقه بهائیت را در شیعیان ایجاد و تقویت کند تا بتواند منافع و امنیت خود را در سایه مدیریت بحران و تفرقه در بین مسلمانان تأمین نماید. بنابراین در طول سلطه بریتانیا بر کشور ایران، عناصر بهائیت در حکومت از موقعیت ممتازى برخوردار بودند تا حدى که در دوران محمدرضا پهلوى حکومت شاه به اراده آن ها اداره مى شد.
خاستگاه گروه هاى تکفیرى در جهان اسلام تاریخچه بلندمدتى دارد که برخى از آن ها به دوران اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروى برمى گردد. آنچه مسلم است، به دنبال اشغال نظامى افغانستان از سوى شوروى سابق و آغاز جنگ آزادسازى افغانستان، کشورهاى عربى با مقدس خواندن این جنگ، تبلیغات وسیعى را علیه دولت شوروى و حکومت افغانستان به راه انداختند و در همین رابطه کمک هاى مالى و نظامى فراوانى را به چریک هاى نظامى درگیر جنگ ارائه کردند و نیروهاى متعصب و مذهبى زیادى از کشورهاى مختلف عربى در این دفاع مقدس شرکت کردند. این نیروها، بنیادگران تندرو از کشورهاى مصر، الجزایر، تونس، عربستان، فلسطین، یمن و افغانستان را شامل مى شدند. آن ها شبکه اى را با عنوان «القاعده» تأسیس و با هدف گسترش فعالیت خود شعبه هایى را در سراسر جهان ایجاد کردند.
سازمان القاعده
شکل گیرى این سازمان در اواخر 1980 میلادى، توسط «اسامه بن لادن» و همراهانش انجام گرفت. آن ها مسلمانان جهان را به احیاى فریضه جهاد براى مبارزه با کفار و مشرکان فرا مى خوانند و هدف غایى خود را احیاى خلافت اسلامى و بازگرداندن مجد و عظمت گذشته مسلمانان اعلام مى کنند. اسامه بن لادن فرزند یک میلیونر سعودى بود که با تأثیر از آموزه هاى اسلام سیاسى که امثال سیدقطب مطرح کرده بودند خانه و کاشانه خود را رها و ثروت خود را وقف مبارزه با دشمنان کرد و با حضور در افغانستان در سازماندهى مجاهدان، عملا وارد معرکه نبرد با ارتش سرخ شوروى سابق شد. به دنبال عقب نشینى شوروى از افغانستان در سال 1989، بن لادن در پى جبهه هاى جدیدى رفت تا به زعم خود جهاد مقدس را ادامه دهد و براى این کار سازمان القاعده را تشکیل داد. در آن سازمان، اسامه بن لادن و هم پیمانانش از سازمان «الجهاد» مصر با مجاهدان مشهور به افغان هاى عرب، القاعده را در قالب سازمان هاى بزرگتر پیچیده تر به نام «جبهه جهانى علیه یهودیان و صلیبى ها» سازماندهى مى کردند. نقطه عطف تاریخ این سازمان زمانى بود که جنگجویان عرب آن به افغانستان مهاجرت کردند و قبایل پشتون این کشور میزبان این سازمان شدند. قبایل پشتون بعدها در قالب حکومت طالبان، قدرت را در افغانستان به دست گرفتند و نظام بنیادگرا و مستبد آن ها سپتامبر 1996 بر کشور افغانستان استیلا یافت و القاعده با حمایت همه جانبه طالبان (که به مدت 5 سال از سپتامبر 1996 تا دسامبر 2001 به طول انجامید) توفیق یافت و توانست پایگاه هاى متعددى را در سراسر افغانستان دایر کند. با سقوط طالبان تداوم فرماندهى شبکه هاى زنجیره اى القاعده در سراسر جهان به صورت مخفیانه در بیش از 60 کشور جهان دایر گردید.
گروه طالبان
گروه طالبان در کشور افغانستان رشد و گسترش پیدا کرد. این گروه عمدتا از اهالى مناطق پشتوزبان افغانستان اند که در مدارس مذهبى پاکستان تحت نظر علماى اسلامى شاخه فضل الرحمن و سمیع الحق مشغول به تحصیل بودند. گروه موصوف در سال هاى جهاد تحت همین عنوان فعالیت هاى محدودى در چند استان افغانستان خصوصا هلمند، قندهار و غور و... داشتند. احیا و سازماندهى مجدد این گروه با تمهیدات قدرت هاى خارجى و توسط چند تن از مولوى هاى پشتوزبان (مولوى، عبدالرزاق و مولوى عبدالواحد) در کویته پاکستان به طور مخفى صورت گرفت. نام این گروه در دوازدهم اکتبر 1994 میلادى براى نخستین بار روى تلکس خبرگزارى ها رفت و در سایه حمایت مالى و نظامى دولت پاکستان، آمریکا، عربستان سعودى و امارات متحده توانستند مناطق وسیعى را از دست دولت اسلامى افغانستان خارج کنند و به تصرف خود درآورند.
سپاه صحابه
گروه سپاه صحابه یک گروه پیرو فرقه وهابیت است که از حزب جمعیت علماى اسلام پاکستان منشعب شده است. این گروه در سال 1980 میلادى توسط فردى به نام «حق نواز جهنگو» در شهر جهنگ (ایالت پنجاب) در زمان ضیاالحق تأسیس شد و به زودى در سراسر پاکستان گسترش یافت. مراکز فعالیت این گروه شهرهاى سیالکوت، فیصل آباد و جهنگ و... مناطقى هستند که قبلا محل فعالیت فئودال هاى وهابى براى مبارزه با شیعیان بود. این گروه توسط عربستان پشتیبانى مالى و سیاسى مى شود. از شعارها و اهداف تأسیس سپاه صحابه دفاع از احترام به صحابه و گرایش وهابیون و مبارزه با افکار شیعیان و به بهانه مخالفت با صحابه و انقلاب اسلامى ایران است. تبلیغات گسترده و اغواکننده آن ها و فعالیت هایى مانند آدم ربایى، سرقت مسلحانه، ترور و کشتار دسته جمعى (بمب گذارى) و اعمال وحشیانه دیگر موجب ایجاد وحشت و دلهره در میان شیعیان مى شد و سرانجام در 6 اکتبر سال 2003 اعظم طاق به قتل رسید. قلعه هاى نظامى و سنگرهاى این گروه بیشتر در نواحى جنوب پاکستان در منطقه مرکزى و پرجمعیت پنجاب و مرزهاى کراخى واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعالیت این گروه به 500مرکز بالغ مى شود و در هر بخش از استان ایالت پنجاب شاخه اى از این گروه وجود دارد و در کشورهاى خارجى نیز مراکزى براى فعالیت خود دایر کرده اند، کشورهاى چون امارات متحده عربى، عربستان سعودى، بنگلادش، کانادا و... بسیارى از حوزه هاى علمیه و مدارس در ایالت پنجاب توسط این گروه اداره مى شود. جهنگو در سال 1990 به قتل رسید. او در همان سال در انتخابات شوراى ملى شرکت کرد ولى راى نیاورد. گروه سپاه صحابه توسط طالبان حمایت مى شوند. اعظم طارق از رهبران نیز آشکارا حمایت خود را از رهبر گروه طالبان اعلام کرد. او نیز به شدت با قوانینى چون تحریم تلویزیون موافقت مى کرد. اعظم طارق متهم شد که حدودا 103 مورد رهبرى ترور مقامات شیعیان را بر عهده داشته است.
گروه داعش
این گروه یکى از شاخه هاى القاعده به حساب مى آید و به صورت غیررسمى از القاعده جدا شده و مستقل عمل مى کند. کلمه داعش (دولت اسلامى عراق و شام) است. ریشه این گروه به تشکیلاتى با شعبه اى از القاعده باز مى گردد و رهبرى آن بر عهده ابومصعب زرقاوى اردنى تبار عرب بود. ابومصعب زرقاوى در اشغال کشور افغانستان توسط شوروى حضور داشت و همراه داوطلبان عرب به آنجا رفت و با روس ها وارد جنگ شد اما به تدریج تشکیلاتى راه انداخت که نسبت به گروه مجاهدین افغانستان مستقل عمل مى کرد و بعدها به عنوان القاعده مطرح شد. در آن زمان بن لادن و ایمن الظواهرى و ابومصعب زرقاوى کنار یکدیگر قرار گرفتند. زرقاوى یک خیمه جداگانه داشت و در افغانستان به شامى ها معروف شده بود. زرقاوى به شدت انسان خشنى بود که به راحتى دست به جنایت مى زد و در راه جهاد هیچ خط قرمزى را براى خود متصور نمى شد. بعد از آن که حکومت صدام سقوط کرد، زرقاوى به سرعت خود را به آنجا رساند و شاخه جدیدى از القاعده را در آنجا تأسیس کرد.
جبهه النصره
این گروه که در ژانویه سال 2012 اعلام موجودیت کرد، به عنوان قوى ترین گروه القاعده در سوریه مشغول فعالیت بود و رهبر آن ابومحمد الجولایى است. الجولایى طى پیامى اعلام کرد که او و همراهانش تنها چند ماه بعد از آغاز بحران سیاسى در سوریه از میدان جهادى دیگرى به این کشور آمدند تا به مردم شرق مدیترانه در برابر بشار اسد کمک کنند. در 20 ژوئن 2012 سایت انصار المجاهدین کتابچه اى درباره جبهه النصره با عنوان جبهه النصره چه کسانى هستند منتشر کرد این کتابچه آن ها را چنین توصیف مى کنند: جبهه مقدسى که بهترین مجاهدین را از گوشه و کنار زمین در گروه واحد در شرق مدیترانه گرد هم آورده است تا بشار اسد منفور و سربازانش را از بین ببرند و حکومت خدا را در شرق مدیترانه ایجاد کنند!!! اهداف جبهه از این جهاد این است که کل سیستم حکومتى را تغییر دهد و عدالت، آزادى و برابرى را در کشور برقرار نماید. همان گونه که خداوند دستور داد نه آن گونه که غرب ترویج مى کند. این جبهه اختلافات زیادى با گروه هاى دیگر معارض در سوریه مثل جیش الحُر دارد. آن ها اخوان المسلمین را اخوان الشیاطین و فرصت طلب مى خوانند و آنان را به همکارى با غرب و رژیم صهیونیستى متهم مى کنند.
نقش فتاواى علماى وهابى در ظلم و جنایت علیه مسلمانان
صدور فتاواى علماى وهابى غیرانسانى است و به جنایات القاعده و گروه هاى تکفیرى مشروعیت مى بخشد در حالى که هیچ گونه مطابقت با شریعت اسلامى و قران کریم ندارد بلکه مغایرت اساسى هم دارد. بالاترین حدود در شرع اسلامى شلاق و بالاترین حد در وهابیت زنده زنده پوست کندن است. هم چنین وهابى هاى تکفیرى اعتقاد دارند اگر در کشورهاى اسلامى گناهى صورت گیرد. تبدیل به بلاد کفر مى شود و مى توان با آن ها جنگید.
دستگیرى و شکنجه آیت الله نمر
کمتر کسى را مى توان در عربستان یافت که آیت الله نمر باقر النمر را نشناسد، چراکه وى همواره بر دفاع از حقوق مردم عربستان چه شیعه و چه سنى در مقابل رژیم سلطنتى آل سعود تأکید داشته است. رژیم آل سعود تصمیم گرفته تا سرشناس ترین روحانى شیعى در عربستان یعنى آیت الله نمر باقر النمر را اعدام کند، این روحانى که در بیستم تیر 1392 درحالى که از مزرعه اش بازمى گشت از ناحیه پا توسط نیروهاى سعودى هدف قرار گرفت بود به مکان نامعلومى انتقال داده شد. وى هم اکنون تحت شکنجه قرار دارد.
زندانیان از یاد رفته
آثار دخالت هاى بیجاى آل سعود در دستگاه قضایى عربستان کاملا نمایان است. این دستگاه از معیارهاى یبن المللى کاملا به دور است. رفتار افراد شاغل در این دستگاه با هموطنان بر اساس تبعیض دینى و فرقه اى است و بر این اساس رژیم سعودى را باید تقریبا تنها نظام جهان برشمرد که با تبعیض نژادى و فرقه اى میان مردم خود حکومت مى کند. البته اگر نخواهیم در این میان به برخى از کشورهاى عربى به ویژه رژیم هاى عرب حوزه خلیج فارس در این باره اشاره کنیم. به همین دلیل است که در ژوئن سال 1996 مقامات سعودى پس از بمب گذارى شهر الخبر که در یک ساختمان مسکونى نظامیان آمریکایى صورت گرفت و طى آن شمار زیادى کشته و صدها نفر مجروح شدند، مقامات سعودى اقدام به بازداشت هاى گسترده میان شیعیان زدند. این در حالى است که عامل اصلى این بمبگذارى تاکنون مشخص نشده است، ولى همین دلیل موجب شد که رژیم سعودى و به این بهانه یک بار دیگر شیعیان را در دایره اى از اتهام قرار دهد و مظنونین اصلى شیعیان عربستان باشند. این بازداشت ها تعداد زیادى از علما و شخصیت هاى مهم شیعه را به دنبال داشت و اگرچه پس از مدتى آن ها آزاد شدند، اما هنوز شمارى از جوانان شیعى پشت میله هاى زندان به سر مى برند، در حالى که رژیم سعودى تاکنون هیچ مدرکى در دست ندارد تا بتواند ثابت کند که عامل این بمبگذارى ها جوانان شیعى هستند و همچنان بر اتهامات سابق خود تأکید مى کنند. این درحالى است که حتى دولت آمریکا نیز ناامید شده و دست از جستجو و تحقیق در این باره برداشته و این پرونده را به رژیم سعودى سپرده است، ولى رژیم سعودى با این که به هیچ مدرکى دست نیافته است، با این حال 9 جوان شیعى را بیش از 13 سال در زندان هاى خود نگه داشته و در میان رسانه هاى عربستان این 9 جوان به «زندانیان از یاد رفته» معروف شده اند.
تهاجم عربستان به یمن، نقض فاحش حقوق بشر است
یکى از پیامدهاى اصلى حمله عربستان به یمن امنیتى کردن محیط خلیج فارس است. وقتى محیط منطقه اى امنیتى شود روابط به جاى همکارى به سمت خصومت و دشمنى و عدم همکارى پیش مى رود. قطعا مردم یمن خاطرات تلخ این تهاجم را فراموش نمى کنند و در حافظه ى تاریخى شان ثبت مى شود. تهاجم عربستان به یمن باعث قطبى شدن منطقه مى شود. این تهاجم منطقه را بلوک بندى مى کند و کشورها را در تعارض با یکدیگر قرار مى دهد که این رویه براى منطقه خطرناک است. جنایاتى که در یمن اتفاق مى افتد نقض فاحش حقوق بشر است که باید مراجع بین المللى به این موضوع ورود پیدا کنند. از طرف دیگر این تهاجم پیامدهاى منفى منطقه اى، داخلى و بین المللى زیادى دارد که حتى مى تواند براى عربستان نیز خطر بزرگى داشته باشد چون عربستان کشور آرامى نیست. در عربستان فعل و انفعالات سیاسى و امنیتى علیه سیستم پادشاهى شکل گرفته است که اگر در جریان بهار عربى فرصتى پیدا مى شد آن بهار به سمت عربستان حرکت مى کرد و یا بدون تردید عربستان نیز دستخوش تغییرات جدى مى شد. یمن منطقه اى ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک براى عربستان است. به همین دلیل عربستان داشتن نفوذ در یمن را مى طلبد اما جریانات آگاه و بیدار سیاسى مخالف این خط مشى عربستان حرکت مى کند. به همین دلیل عربستان سعودى در حال سرکوب استقلال طلبان و آزادى خواهان است.
حرمت شکنى و آزار 2 نوجوان ایرانى
اخبار حرمت شکنى و آزار 2 نوجوان ایرانى ماموران امنیتى عربستان سعودى در فرودگاه جده بسیار تأسف بار، خطرناک و نگران کننده است؛ به ویژه آن که این اقدام براساس عقاید اعلام شده از سوى یکى از شیوخ و امامان جماعت جده، که باعنوان فتوا بیان شده، صورت گرفته و نشان مى دهد که وى این گونه اقدامات را نه تنها غیراسلامى و غیرقانونى نمى داند، بلکه آن را مجاز و قابل قبول اعلام کرده است. این موضوع نشان مى دهد که ما نمى توانیم حادثه تأسف بار فرودگاه جده را صرفا یک اتفاق تخلف آمیز یک یا دو مامور امنیتى تلقى کنیم، چراکه از قرائن برمى آید که با یک روند سیستماتیک و بسیار خطرناک مواجه هستیم. از این رو، ایران از دولت آل سعود مى خواهد که علاوه بر پایبندى به تعهدات اسلامى خود نسبت به زائران بیت الله الحرام، با توجه به کنوانسیون بین المللى حقوق کودک، تعهدات بین المللى خود را نیز محترم شمارد و فراتر از دو مامور خاطى، با همه کسانى که انجام این گونه افعال را در جامعه عربستان تبلیغ، ترویج و حمایت مى کنند برخورد قاطع و پیش گیرانه داشته باشد.
خیانت آل سعود به جهان اسلام با کاهش قیمت نفت
خیانت چند جانبه عربستان به جهان اسلام شامل حمایت از اقتصاد غرب در حالى که غرب اکنون با داعش در حال تداوم کشتار در جهان اسلام است، زمینه سازى براى نظامى گرى بیشتر غرب، ضرر زدن به اقتصاد جهان اسلام و خرید تسلیحات غربى و اقدام علیه حامیان فلسطین است. کارشناسان معتقدندکه ادامه کاهش بهاى نفت، خیانت چند جانبه عربستان به جهان اسلام است و عربستان از این طریق نه تنها منجر به تضعیف کشورهاى اسلامى، وضرر زدن به منافع کشورهاى اسلامى و نفت خیز و کاهش درآمد مسلمانان مى شود، بلکه عملا به سود کشورهاى غربى و مداخله گر در امور کشورهاى اسلامى عمل مى کند. درحال حاضر، عربستان با تولید بى رویه نفت و کاهش قیمت به اقتصاد جهان اسلام ضرر وارد مى کند و در عین حال، درآمد خود را خرج خرید تسلیحات و رونق بازار آن ها کرده است و از دو طریق به اقتصاد غرب سود مى رساند یکى این که سلاح هاى تولید غرب را مى خرد و دوم این که باعث کاهش درآمد کشورهاى اسلامى شده است و هزینه خرید نفت براى کشورهاى غربى نیز کاهش مى یابد. عربستان با این اقدام به حمایت از اقتصاد غرب مى پردازد در حالى که غرب اکنون با داعش در حال تداوم کشتار در جهان اسلام است و عربستان به جاى آن که مانع حضور کشورهاى غربى در جهان اسلام و سوریه و عراق شود، عملا از یک سو با کاهش قیمت نفت به اقتصاد غربى ها کمک کرده است و از سوى دیگر، با پرداخت مبالغى به برخى گروه هاى فعال تروریستى در منطقه، باعث افزایش تنش و خسارت به کشورهاى منطقه و اسلامى شده است. عربستان به جاى استفاده از نفت براى حمایت از فلسطین، علیه حامیان فلسطین از آن استفاده مى کند زیرا سود کاهش قیمت نفت و بى ثباتى و تضعیف کشورهاى اسلامى و کاهش درآمد مسلمانان، باعث تضعیف حامیان فلسطین شده و کشورهاى غربى حامى اسرائیل را تقویت مى کند.
کعبه، ملک شخصى آل سعود
آنچه بیان شد، تنها گوشه اى از جنایت هایى است که وهابیت در طول حیات چندصد ساله خود به پیکره شیعه روا داشته و از آن ها هدفى جز نابودى اسلام و تشیع را دنبال نمى کند. در بیان جنایات این فرقه ضاله همین بس که کعبه، قبله مسلمین را که باید توسط نمایندگان تمام دولت ها و ملت هاى اسلامى اداره شود، به ملک شخصى خود و آل سعود تبدیل کرده و حج را دستمایه اهداف شوم خویش نموده اند؛ موسم حج را به تایم تبلیغاتى خود مبدل کرده اند و به نشر افکار انحرافى خویش مى پردازند. کتب ضاله علماى خود را رایگان در میان حجاج توزیع مى کنند؛ جنایت هاى فرهنگى وهابیون به حدى است که در این مجال نمى گنجد. اما آنچه حائز اهمیت است این که نسل متعصب و متحجر وهابى که همه مسلمین غیر از خود را مشرک و جان و مالشان را مباح مى دانند، رو به زوال هستند و قشر دیگری از این فرقه در حال ظهور است؛ قشرى که با تسلط بر ابزار مدرن و اطلاعات گسترده جهانى، براى نفوذ در میان مسلمانان و ایجاد تفرقه مى کوشد. بى شک خطر این گروه بیش از طیف گذشته است.
منبع : الف
۹۴/۰۲/۲۶