نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۷۷ مطلب با موضوع «دنیا اسلام» ثبت شده است

«سعودی‌ها»، واژه‌ای بود که روز پنجشنبه چندین بار در سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی به جای «عربستان» یا «عربستان سعودی» به کار برده شد. در واقع رژیم آل سعود از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تاکنون به ندرت با این صراحت و تاکید از سوی رهبری انقلاب مورد خطاب و عتاب قرار گرفته است. رهبر معظم انقلاب در این میان از موضع حسن همجواری از بسیاری از موضوعات عبور می‌کردند و در همین سخنرانی هم به آن اشاره‌ای داشتند «این را همیشه می‌گفتیم که سعودی‌ها در کار سیاست خارجی‌شان یک وقار و متانتی نشان می‌دهند.» از این منظر موضع صریح و قاطع و استفاده از عباراتی نظیر «قطعا بینی سعودی‌ها به خاک مالیده خواهد شد»، بیانگر شرایط جدید منطقه است.
رژیم سعودی از دو هفته پیش بدون آنکه بهانه‌ای وجود داشته باشد، مردم مظلوم یمن را زیر بمباران‌های وحشیانه قرار داده و بدون آنکه به نتیجه‌ای دست پیدا کند هزاران زن و کودک و پیر و جوان یمنی را به خاک و خون کشیده و به زیرساخت‌های محدود این کشور لطمه فراوانی وارد کرده است. این همان رویداد جدیدی است که از نظر جهان اسلام و رهبر بیدار آن، جنایت‌‌آمیز و غیرقابل بخشش می‌باشد. موضع صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی بیانگر آن است که دفاع از مظلوم و کشور تحت تهاجم یمن، فراتر از ملاحظاتی است که دیپلمات‌ها نوعا به آن مبتلا می‌باشند. روی دیگر ماجرا این است که ایران برای دورماندن از تیرهای تهمت آمریکا و عوامل آن، منفعل عمل نمی‌کند و به کمک برادران خود و «جوان‌های علاقه‌مند و معتقدین به منهاج امیر‌المؤمنین سلام‌الله علیه» می‌شتابد.
دو هفته پس از عملیات هوایی علیه مردم یمن، مشخص شد که آن ائتلاف منطقه‌ای که مقامات سعودی مدعی آن بودند، تحقق نیافته و میلیاردها دلاری که آنان برای محقق کردن این ائتلاف به میدان آورده بودند، نتوانسته است به پیدایی جبهه‌ای با محوریت سعودی‌ها منجر شود. ریاض گمان می‌کرد که با خلق یک 11 سپتامبر در یمن و خطرناک معرفی کردن سیطره انصارالله بر این کشور می‌تواند یک جبهه عربی اسلامی سنی با حضور کشورهای بالنسبه قدرتمندتر عربی اسلامی نظیر ترکیه، پاکستان، مصر و سودان به وجود آورده و ضمن تأمین منافع قدرت‌های غربی و صهیونیست‌ها و در نتیجه برخورداری از حمایت آنان، جبهه مقاومت اسلامی را با چالش جدی مواجه کرده و به انزوا سوق دهد. اما علی‌رغم آنکه ریاض در روزهای اول با قول مساعد این کشورها مواجه گردید و ظاهرا نقشه راهی هم برای آن به تصویب اجلاس قاهره رسید اما در عمل اکثر این کشورها خود را کنار کشیده و حضور خود را به شروطی مرتبط کردند. پاکستان که به دلیل روابط خاص نوازشریف با آل سعود بیش از دیگران در کانون توجه عملیاتی ریاض قرار داشت در نهایت «اعلام بی‌طرفی» کرد. ترکیه راه‌حل نظامی را مردود دانست و در جریان سفر به ایران روی یک نقشه راه سیاسی که متضمن حقوق نیروهای انقلاب هم باشد، صحبت کرد، سودان علی‌رغم حضور اولیه، با سقوط یکی از هواپیماهای نظامی‌اش غیرفعال شد و مصر اگرچه بر آمادگی برای ورود به عملیات نظامی زمینی- که قاعدتا منظور آن هلی‌برن تعدادی نیروی نظامی در پشت جبهه مأرب، تنها منطقه تحت سیطره مشترک القاعده و میلیشیای هادی، می‌باشد - تاکید کرد ولی در عمل کاری انجام نداد و این درحالی است که بسیاری از احزاب و شخصیت‌های برجسته مصری نظیر حسنین هیکل، ابوالفتوح، عمر موسی، محمد البرادعی و حمدین صباحی با شرکت مصر در عملیات آل سعود علیه یمن مخالفت کردند و خبرهای درون ارتش مصر نیز بر بی‌انگیزگی ارتش برای همکاری با ارتش سعودی حکایت می‌کند. با این وصف حمله نظامی عربستان به یمن اگر برای شکل‌دهی به یک جریان قدرتمند سنی برای مقابله با انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت دنبال شده، شکست خورده و اگر برای غلبه بر انصارالله یمن هم طراحی گردیده، نتیجه‌ای دربر نداشته است.
شکست سعودی‌ها در عین حال یک موهبت مهم برای جبهه مقاومت می‌باشد. مسلما ناتوانی سعودی‌ها در این صحنه، نیروهای سیاسی وابسته به این رژیم در منطقه را سرخورده می‌کند و امید آنان به موفقیت در سایر پرونده‌ها را نیز تضعیف می‌نماید. این در حالی است که عملیات علیه یمن، اقدامات انصارالله علیه مناطق و تأسیسات سعودی‌ها را موجه می‌گرداند. باید اضافه کرد که در شعاع 200 کیلومتری شمال یمن ده‌ها مرکز حساس نظامی و غیرنظامی وجود دارند که حمله تلافی‌جویانه انصارالله و ارتش یمن می‌تواند مخاطرات امنیتی آل‌سعود را در مناطق منتهی به دریای سرخ افزایش دهد.
مشکل عمده عربستان در شکل‌دهی به یک جبهه ضدایرانی این است که بسیاری از دولت‌ها و ملت‌های منطقه می‌دانند که ایران‌هراسی یک پروژه امنیتی است که سرویس‌های اطلاعاتی غرب به منظور ایمن‌سازی مناطق و تأسیسات تحت سیطره غرب از خطر تهاجم انقلاب اسلامی و نیروها و جریانات مرتبط با آن، طراحی کرده‌اند. اکثر دولت‌های منطقه این پروژه‌ را برای خود هزینه‌ساز دانسته و با امنیت و منافع خود در تضاد می‌بینند به عنوان مثال اگر نیم‌نگاهی به پاکستان و ترکیه بیندازیم درمی‌یابیم که این دو کشور از سوی دولت‌ها و ملت‌های مخالفشان محاصره شده و تنها، مرزهایشان با ایران دارای امنیت و آرامش است. پاکستان از سوی هند و طالبان و القاعده در شرایط محاصره است و مرزهای ترکیه از سوی عراق، سوریه، یونان، قبرس و... تهدید می‌شوند.
افق اقدامات نظامی عربستان علیه یمن چیست و اقدامات نظامی عربستان علیه یمن چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟ شواهد و قرائن می‌گویند اقدام نظامی علیه یمن نمی‌تواند «راه‌حل» تلقی شود بنابراین سعودی‌ها در نهایت ناگزیر به انتخاب یکی از این دو راهند؛ جنگ را بدون آنکه به نتیجه خاصی رسیده باشد، رها کنند و بطور یکجانبه آتش‌بس را اعلام نمایند و یا اینکه واسطه‌هایی را برای پیدا کردن «راه‌حل سیاسی» فعال نمایند و به یک حداقل‌هایی در مواجهه با انقلاب مردمی یمن دست پیدا کنند.
یک گزارش بیانگر آن است که پادشاه عربستان در روز ششم حمله هوایی علیه یمن در جلسه کابینه این کشور شرایطی را برای پایان دادن به تهاجم علیه یمن مطرح کرده است که شامل «بازگشت دولت سابق برای حکومت بر کل یمن، بازگرداندن اسلحه به دولت، عدم تهدید دولت از سوی گروه‌ها و احیاء مذاکرات گروه‌ها و دولت تحت اشراف شورای همکاری خلیج‌فارس» می‌باشد. این اظهارات اگرچه در نگاه اول، تلاش سعودی‌ها برای بازگرداندن یمن به شرایط قبل از وقوع انقلاب دوم یمن به حساب می‌آمد و در واقع احیاء «مبادره خلیجی» است اما در عین حال طرح موضوع «لزوم گفت‌وگو» و دعوت به تشکیل «دولت فراگیر» در این زمان و پس از گذشت 10 روز از عملیات نظامی هوایی، توجه سعودی‌ها به لزوم تغییر دلیل از نظامی- امنیتی به سیاسی را تداعی می‌کند. سعودی در این دوره نتوانست به یک ائتلاف واقعی علیه یمن شکل دهد و حملات هوایی آن هم نتوانست شرایط داخلی یمن را به ضرر انصارالله و متحدان آن تغییر دهد. این خود از یک طرف ناکارآمدی حمله نظامی علیه یمن را به اثبات رساند و از طرف دیگر ناکارآمدی دستگاه نظامی و اطلاعاتی آل سعود را برملا کرد.
ارتش سعودی در این حملات از «هوشمندی» برخوردار نبود. بخشی از عملیات نظامی هوایی سعودی متوجه مناطق سیاسی مثل منازل بعضی از شخصیت‌ها، کاخ‌ها، مراکز اداری و درمانی بود و این تأثیری در ضربه زدن به قدرت مقاومت مردم نداشت. درعین حال ارتش متجاوز سعودی برخلاف روش شناخته شده نظامی به نقاط ضعف یمن حمله نکرد بلکه حملات آن عمدتاً متوجه نقاط قوت یمن بود. حمله مداوم به صنعا، صعده، حدید و إب از منظر نظامی یک خطای استراتژیک به حساب می‌آید چرا که این استانها و به خصوص مراکز آنها بطور کامل در اختیار انصارالله قرار دارد و حمله به آن نمی‌تواند وضعیت را دگرگون کند. براساس منطق نظامی، حمله نظامی هوایی نوعاً باید متوجه مناطقی باشد که مخالفان انصار در آن حضور معتنابهی دارند چراکه در این نوع از عملیات‌ها به دلیل بهم‌ریختگی اوضاع پس از حمله نظامی، مخالفان گروه مسلط اگر توانمند باشند، می‌توانند شرایط را به نفع خود دگرگون نمایند.
علاوه بر این، ارتش سعودی با حمله نظامی به بعضی از مراکز درمانی، کارخانه‌های غذایی و اردوگاه پناهندگان آفریقایی‌تبار «المرزاک» در شمال یمن که به کشته شدن دستکم 45 نفر از آنان منجر شد، فشار سنگینی را بر سیستم سیاسی و نظامی سعودی وارد کرده است و این خود از ناهوشیاری رهبری نظامی در حملات علیه مناطق بمباران شده حکایت دارد.
نکته دیگر این است که ادامه پیشروی انصارالله و ارتش در 4 استان جنوبی- عدن، لحج، ابین و ضالع و سیطره بر آنان در روزهایی که سعودی مشغول بمباران مناطقی در شمال و غرب این کشور بود به خوبی بیان‌کننده آن است که تهاجم هوایی نه تنها نتوانسته است خدشه‌ای بر حاکمیت انصارالله وارد کند بلکه به پیشروی و سرعت بیشتر انصار هم منجر شده است. پیش از این، انصارالله مایل به ورود به مناطق جنوبی یمن نبود. شرایط خاصی که در عدن و مأرب به وجود آمد، انصار را ناگزیر به حرکت به سمت جنوب کرد هم اینک استان مأرب که وسعت آن حدود  17 هزار کیلومترمربع است و نزدیک به 250 هزار نفر جمعیت دارد، از سمت شمال، غرب و جنوب به محاصره ارتش و انصار درآمده است و این آخرین منطقه‌ای است که نیروهای القاعده و بقایای میلیشیای منصور هادی بر آن تسلط دارند.
از یک منظر دیگر، مردم یمن در بین کشورهایی که تحولات سریع سال 2012 را تجربه کرده، وفادارترین ملت به جریان بیداری اسلامی به حساب می‌آید. اگرچه انقلاب 2011 یمن نیز به مانند انقلاب‌های مصر، لیبی و تونس دستخوش تغییرات ماهوی گردید اما مردم یمن با انقلاب دوباره، انقلاب خود را نجات دادند، بازتولید انقلاب و بیداری اسلامی در یمن می‌تواند برای مردم مصر، تونس و لیبی درس‌آموز باشد و آنان را به حرکت دوباره تشویق کند. این موضوع قطعاً نگرانی جدی آمریکا، عربستان و... را درپی می‌آورد.

سعدالله زارعی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۰۶
امیر مهدوی

هادی محمدی:  بیش از دو هفته است که حاکمان رژیم سعودی شکست خود در منازعات سیاسی یا تجزیه یمن را با انتقام از مردم یمن تلافی می‌کنند و تمامی مصادیق قوانین بین‌المللی در ارتکاب جنایت جنگی و نسل‌کشی را رکورد زده‌اند. جالب است که سازمان ملل به عنوان یک نهاد بین‌المللی که باید حافظ صلح و امنیت جهانی و مانع از ارتکاب جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی و... شود، برای رفع مسئولیت می‌گوید حوثی‌ها به قطعنامه‌های شورای امنیت عمل نمی‌کنند! این یعنی اینکه یک حمایت علنی از جنایت عربستان در یمن را به نمایش گذاشته و آن را مجاز می‌داند. اساساً باید گفت تحولات منطقه به نحوی پیش می‌رود که ماهیت بسیاری از بازیگران و نهاد‌ها و مؤسسات و افراد در جایگاه‌های بین المللی افشا و رسوا می‌شوند.


آل سعود که درکی از دموکراسی ندارد و در محیط داخلی فقط بیعت و اطاعت از خانواده فاسد حاکم را می‌فهمد در محیط منطقه‌ای هم با همین تصور به دنبال به کرنش کشاندن ملل و کشور‌های اسلامی است. این حاکمان فاسد تصور می‌کنند که می‌توانند همه دولت‌ها و ملت‌ها را با پول بنده خود کنند. آل سعود با آغاز به جنگ ظالمانه و تحمیلی علیه مردم یمن، برای کسب حمایت و مشروعیت به مراجع منطقه‌ای و بین‌المللی مراجعه کرده و الان که در گل مانده است و همه کار‌شناسان نظامی تأکید می‌کنند که با جنگ و حمله هوایی نمی‌توان به پیروزی علیه یک ملت مبارز و مصمم رسید، دست التماس به سوی پاکستان و مصر و تعدادی از کشور‌ها دراز کرده تا از سر‌بازان آنها برای خونریزی بیشتر در حمله زمینی استفاده کند. امریکایی‌ها از یک جنگ گسترده که ممکن است  منافع استعماری - نفتی آنها را به خطر اندازد استقبال نمی‌کنند ولی یک جنگ مدیریت شده که بتواند به اقتدار همپیمانان آنها منجر شود را مورد حمایت قرار می‌دهند. اما منطقه غرب آسیا یا خاورمیانه در یک نقطه عطف تاریخی و امنیتی قرار دارد و سعودی‌ها نمی‌توانند، حتی با تأیید و مدیریت امریکا و رژیم صهیونیستی به جنگ تحمیلی با مردم یمن ادامه دهند یا در آن پیروز شوند. مصر، پاکستان و ترکیه از مشارکت در جنگ زمینی کنار کشیده‌اند و بقیه شیخ‌نشین‌های قد‌کوتاه هم از اهمیت نظامی بر‌خوردار نیستند. هشدار علنی مقام معظم رهبری یک رخداد بزرگ در قبال ماجراجویی سران فاسد و قاتل سعودی است. البته ولیعهد دوم عربستان از طریق اردوغان پیغام داده است که از یک راه‌حل سیاسی برای پایان دادن به حمله نظامی استقبال می‌کند و انتظار دارد که نتایج حمله نظامی را در شاخص‌های راه‌حل سیاسی محقق و مردم یمن را به کرنش و اطاعت از خود بر‌گرداند. با اینکه سران نظامی و عالی رتبه آل سعود، بدون جنگ زمینی باید سر‌افکنده و همچون رژیم صهیونیستی شکست خورده‌ جنگ را متوقف کنند و به اراده ملی یمنی‌ها احترام بگذارند ولی دست به دامن بازیگران منطقه‌ای شده‌اند و همان سیاست‌های رنگ باخته در سوریه را تکرار می‌کنند. نظامیان آل‌سعود برای مجبور کردن مردم یمن به پذیرش دیدگاه‌های سعودی، تکرار گسترده‌ای از ارتکاب جنایت جنگی علیه بشریت را به نمایش می‌گذارند و نهاد‌های بین‌المللی هم چشم به روی همه این صحنه‌های دلخراش بسته‌اند و منتظر تسلیم شدن مردم یمن هستند که احتمال آن صفر است. ریسک سعودی‌ها برای وارد کردن نیرو‌های زمینی و زرهی خود به جنگ با یمنی‌ها، آغاز پایان نظام سعودی ارز‌یابی می‌شود و انتظار نمی‌رود که آنها چنین خطر‌پذیری‌ای را تحمل کنند، لذا افق جنگ زمینی برای سعودی‌ها در یمن دست نیافتنی یا احتمالی حد‌اقلی است ولی آنچه روشن و قطعی است اینکه پیروز این میدان مردم یمن هستند که آل سعود، همپیمانان ارتجاعی و امریکا و رژیم صهیونیستی را با شکست جدیدی رو‌به‌رو خواهند کرد و معادلات منطقه‌ای را در مسیر جدیدی قرار خواهند داد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۱۵
امیر مهدوی

ایزد مهرآفرین:  اتفاق شرم آوری که در جده افتاد، این روزها باعث داغ شدن بحث تقابل عرب و عجم، در فضای مجازی شده است. بحثی که هر از چند گاه با یک اتفاق مثل بازی پرسپولیس و تیم النصر عربستان با همه حواشی‌هایش داغ‌تر می‌شود و بخشی از کاربران را به خود مشغول می‌کند. اما آیا در پس این دعواها هدفی دنبال می‌شود؟ حادثه جده و تجاوز نظامی عربستان سعودی به یمن، به یکی از موضوعات اصلی گفت و گوی مردم در سطح جامعه تبدیل شده و طبق معمول در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی نیز نمود دارد. اما یکی از بحث‌هایی که در حاشیه موضوع اصلی شکل گرفته، دعوای ساختگی عرب و عجم و دامن زدن به احساسات ملی‌گرایانه‌ای است که گاهی رنگ و بوی نژادپرستی به خود می‌گیرد. بعضی از کاربران اعتقاد دارند اقدامات اخیر عربستان باعث افزایش نفرت ایرانی‌ها از اعراب شده است.


در واقع جنگی که عربستان سعودی به راه انداخته، باعث دامن زدن به بحث عرب‌ستیزی در جامعه ایرانی شده است. اگرچه احساسات ملی‌گرایانه را می‌توان به دو بخش غرور ملی و علایق نژادی تقسیم کرد که بخش دوم به ویژه موضوع عرب‌ستیزی همواره در سال‌های اخیر توسط عده‌ای خاص در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی پیگیری شده که خالی از غرض نمی‌تواند باشد اما ناگزیر عده‌ای را که نیتی جز حمایت از وطن ندارند با خود همراه می‌کند. این جریان، معمولاً کوچک‌ترین مخالفتی را نیز برنمی‌تابد و منتقدان را با عناوین مختلف متهم می‌کند. اما حقیقت آن است که موضوع یمن و سایر تحولات منطقه، در وهله اول درگیری تفکر اسلام ناب محمدی(ص)، با ارزش‌های وارداتی غرب از یک سو و تحجر و افراط‌گرایی از سوی دیگر است. اما مطمئناً نقش‌آفرینی کشورمان در این تحولات با محکوم کردن اقدامات شیوخ عرب و حمایت از مردم مظلوم منطقه، به دلیل موضع اصولی جمهوری اسلامی ایران و ادای تکلیف شرعی و در راستای منافع راهبردی کشور است و از گفتار و عملکرد مسئولان بلند‌پایه نظام اینگونه بر می‌آید که به هیچ عنوان از دیدگاه نژادی به این اتفاقات نگریسته نمی‌شود. مثل همیشه شبکه‌های اجتماعی محمل بیشترین حجم از این دست مجادلات و دعواها هستند. اما به واقع چه قدر از این حرف‌ها تنها اظهارنظرهای معمولی و چه قدرشان کنش‌های هدایت‌شده رسانه‌ای و اجتماعی هستند؟ با نگاه به سابقه این کنش‌ها و نتیجه‌ای که معمولاً از آنها گرفته می‌شود، می‌توان به یک تحلیل خاص رسید. معمولاً کسانی که به شکل افراطی بر طبل احساسات ملی‌گرایانه می‌کوبند، تلویحاً دین و نظام دینی را مورد شماتت قرار می‌دهند و در این مسیر به نکوهش ورود اسلام به ایران می‌رسند. گویی اسلام کالایی عربی است که به وسیله اعراب به ما تحمیل شده است! نتیجه این نگاه تقابل ساختگی تفکر و فرهنگ و رفتار دینی با میهن دوستی خواهد بود که ابزاری است در دست اصحاب حمله به فرهنگ و آداب اسلامی- ایرانی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۵۸
امیر مهدوی

جانیان متحجرآل سعود پرچم داران صهیونیستهای کودک کش هستندکه درخط مقدم جنایت علیه مسلمانان حرکت می کنند
و در رویای ایجاد ناتوی عربی غربی.

تحولات یمن به نحوی است که می‌تواند بسیاری از معادلات منطقه و وضعیت بازیگران منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار دهد.

سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان می‌گوید ما به دنبال جنگ‌افروزی نیستیم، اما اگر طبل جنگ را بزنند، اهل جنگیم؛ معنی این پیام این است که به تصور خودشان توانسته‌اند پای خود را در یمن محکم کنند و وقتش شده برای ما عربده بکشند.

 

موقعیت ژئوپلتیک یمن به‌رغم این‌که سرزمین خیلی غنی از لحاظ منابع طبیعی نیست، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. اصولا موقعیت ژئوپلتیک این کشور باعث می‌شود نگاه ما به تحولات یمن بسیار جدی‌تر از اتفاقات سوریه و عراق و لبنان باشد. شرایط تحولات یمن به نحوی است که می‌تواند بسیاری از معادلات منطقه و وضعیت بازیگران منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار دهد.

گروه بین‌الملل مشرق طی گزارشی به تحولات یمن از حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان تا آرمان تشکیل ناتوی عربی-اسلامی توسط محور غربی-عربی، چالش‌هایی که در این راه با آن مواجه هستند و از طرف دیگر "عربده‌کشی‌شان مقابل ایران" پرداخته است. 

عربده‌کشی سعودی‌ها مقابل ایران
جنگنده رژیم صهیونیستی برای کمک به عربستان در جنگ با یمن به پرواز درمی‌آید
 
ارتش عربستان نیروی زمینی قدرتمندی ندارد. فقط موشک‌ها و اسلحه‌هایی را در اختیار دارد که سال‌های سال است آن‌ها را خریداری کرده است.‌ سرباز واقعاً جنگی و پای کار ندارند. خلبانن‌هایشان می‌توانند بیایند و یک منطقه را بمباران کنند و کسی هم دستشان به آن‌ها نرسد، اما اگر واقعاً می‌خواهند بجنگند، باید جانشان روی دست بگیرند علیه یک کشور دیگر حمله کنند که عربستان چنین نیروی زمینی را ندارد.

عربستان حداقل یک لشکر باید برای ورود به "حضرموت" و گرفتن محدوده آن تا "عدن" آماده کند. هم باید مبنای تجزیه و جنگ داخلی را شکل می‌دهد و هم جلوی پیش‌روی انصارلله را به سمت بقیه مناطق بگیرد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، آن‌وقت ممکن است زیان‌های استراتژیکی که منتظرش هستند، از قبیل تجزیه بخش‌هایی از عربستان و آشوب در این کشور، رخ ندهد.

یکی از امیدهای عربستان از جنگ با یمن، این است که شاید آن‌ها را مجبور کنند دور میز مذاکره بنشینند و سعودی‌ها از این طریق بتوانند به آن‌چه که می‌خواهند برسند. لذا منصور هادی می‌گوید مذاکرات باید در ریاض صورت بگیرد. یا مثلاً پادشاه عمان می‌گوید عمان برای پذیرایی از مذاکرات آماده است. طرح‌های سیاسی گوناگونی برای یمن وجود دارد. الجزایری‌ها، عراقی‌ها و عمانی‌ها همه طرح داده‌اند.

عربستان که یمن را فقیر و ضعیف می‌خواسته، اکنون مشاهده می‌کند این کشور قدرت گرفته و برای استقلال خود تلاش می‌کند. بنابراین سعودی‌ها باید حمله می‌کردند و جلوی ضرر را می‌گرفتند، آن هم ضرری که ساده نبود، بلکه یک ضرر استراتژیک بزرگ بود. این اتفاق عربستان را مجبور کرد یک گزینه تلخ به نام حمله نظامی را به اجرا بگذارد. حکومت این کشور برای این حمله، هزینه زیادی داده است. سعودی‌ها آماده جنگیدن با کسی نبودند. سلاح‌ها و موشک‌هایشان را صرفاً خریداری کرده بودند تا به شرکت‌های اسلحه‌سازی کمک کنند و رانت‌خواری میان شاهزادگان ایجاد نمایند، اما آماده جنگ نبودند.

عربستان از آن‌جایی که توانایی جنگیدن را ندارد، می‌گوید این جنگ با منافع ما هم‌جهت است و بنابراین ما نقش نرم‌افزاری در این عملیات ایفا می‌کنیم. نقش استخباراتی داریم، یعنی به کشورهای دیگر می‌گوییم کجا را باید بزنند. عربستان، خود توانایی اقدام مستقیم و مستقل نظامی را ندارد و از این جهت به اسرائیل شبیه است.

هر دوی این‌ها می‌خواهند هم‌پیمانان دیگرشان را قربانی خود بکنند. به کشورها می‌گویند بیایید با هم ائتلاف تشکیل بدهیم، اما خودشان نمی‌خواهند مستقیم وارد درگیری شوند. دوست و شریکشان را سپر بلای خود می‌کنند. رژیم صهیونیستی نیز می‌گوید من توانایی مقابله با ایران را ندارم، اما برای این کار، عرب‌ها را علیه ایران متحد می‌کنم. لذا مشاهده می‌کنیم که عربستان به دنبال جذب پاکستان برای وارد شدن به جنگ علیه یمن است.

پاکستان فعلاً از مشارکت خود پرهیز کرده است، ولی می‌گوید ما از امنیت عربستان حمایت می‌کنیم. عربستان به دنبال نیروی زمینی پاکستان و مصر و اردن و امارات است، چون خودش از نیروهای هوایی برخوردار است. چرا پاکستان توان مداخله ندارد با این‌که وابسته به عربستان است؟ این کشور ملاحظه ایران را در نظر دارد. نواز شریف به عنوان کسی که با جناح‌های اسلام‌گرا در پاکستان رابطه دارد، به عمق استراتژیک ایران نیازمند است، لذا می‌بینیم به‌رغم میل خود، ناچار است که چنین موضعی بگیرد.

عربده‌کشی سعودی‌ها مقابل ایران
پاکستان می‌گوید به امنیت عربستان پایبندیم، اما در جنگ با یمن کمکی نمی‌کنیم

چرا نمی‌تواند وارد جنگ با یمن شود؟ مصر مشغول نزاعات خود با اخوان‌المسلمین است. صحرای سینا در دست نیروهای مختلفی است. امنیت مصر، حتی امنیت شهرهای آن، در دست ارتش است، اما ارتش نمی‌تواند در همه جای مصر مشغول مقابله با گروه‌های مختلف باشد. ضمن این‌که قاهره دچار مشکل اقتصادی هم هست. نمی‌تواند در حال حاضر برای خود جبهه جدیدی باز کند.

حتی آمریکا هم‌اکنون به این نتیجه رسیده که کل منطقه دارد از دستش خارج می‌شود. یمن که گفتیم یک ثروت ژئوپلتیک بسیار گسترده در خود دارد، اگر به دست انصارلله بیفتد، موجی می‌شود که تا ته منطقه ادامه پیدا می‌کند.‌ این روزها خبرها حاکی از آن است که آمریکایی‌ها می‌خواهند تئوری کسینجر در مورد چاه‌های نفت در خلیج فارس، یعنی اشغال نظامی چاه‌ها، را اجرا کنند. مهم‌ترین چیز در منطقه برای آمریکا، امنیت اسرائیل به اضافه نفت است. اگر نتوانند نفت و امنیت را نگه دارند، تمام معدلات منطقه برایشان به هم می‌ریزد و دست آمریکا از منطقه کوتاه می‌شود. یمن برای آمریکایی‌ها از همین لحاظ، اهمیت زیادی دارد.

 

یک سؤال مهم دیگر هم این‌جا مطرح می‌شود: چرا انصارلله جواب عربستان را نمی‌دهد؟ چون عربستان با کینه‌توزی وارد جنگ شده است، یعنی به هیچ‌کس رحمی نمی‌کند، همه مردم را به خاک و خون کشیده است و از همه نوع اسلحه سنگین استفاده کرده است. این جنایت جنگی علیه یمن است. انصارلله از این قضیه استفاده می‌کند. استفاده او از این قضیه به دست آوردن هم‌بستگی ملی مردم است. با این کار افکار عمومی مردم و منطقه را علیه عربستان تحریک می‌کند، اما دلیل مهم‌تر و مؤثرتر این است که انصارلله به دنبال این است که نیروهای داخلی را یکپارچه کند. اگر نتواند این کار را انجام دهد، حمله علیه عربستان پیامدهای دشواری به آن‌ها تحمیل خواهد کرد.

 

عبدالله صالح از لحاظ مذهبی، زیدی است و هم‌قبیله حوثی‌ها محسوب می‌شود. وی در گذشته به آل احمر پیوسته بود و با هم پایگاه اصلی قدرت یمن را تشکیل می‌دادند. صالح وقتی دید عربستان به عنوان یک مهره سوخته به او نگاه می‌کند،‌ به انصارلله پیغام فرستاد و به حوثی‌ها پیوست. لذا دیدیم انصارلله زمانی که از "صنعا" عبور کرد و خواست در استان‌های جنوبی پیشرفت کند،‌ خیلی راحت همه استان‌ها را تصرف کرد. قبیله آل احمر و قبیله صالح در این استان‌ها بودند. به خاطر همین هم الآن عربستان با عبدالله صالح بد شده است و می‌گوید دستش با انصارلله در یک کاسه است.

 

باید توجه کرد که انصارلله قطعاً قدرت پاسخ نظامی به عربستان را دارد، چه قدرت نظامی کلاسیک و چه غیرکلاسیک. شاید هیچ چیزی مانند هواپیما یا ناو نداشته باشد، اما موشک‌های زیادی دارد که اسکات هم در این مجموعه دیده می‌شود. کافی هست موشک‌های اسکات خود را به سمت بیابان‌های دبی نشانه بروند. با این اقدام، بورس دبی سقوط می‌کند. همچنین می‌تواند موشک‌هایش را در "الشرقیه" رها کند.

 

البته این‌ها صرفاً گمانه‌زنی درباره آینده تحولات است، در صورتی که اگر اوضاع به این جهت سوق پیدا کند، آمریکا به احتمال زیاد خودش وارد می‌شود و طرح کسینجر را اجرایی می‌کند. الآن هنر آمریکایی‌ها، نمد مالی آنهاست. خرد خرد و ملایم، می‌توانند آبراه را ببندند. اتفاقاً انصارلله هم هیأتی به مصر فرستاده‌اند تا خیال این کشور را از باب المندب راحت کنند. گفته‌اند هر کاری را حاضریم برای اطمینان دادن به شما انجام بدهیم. البته این بندر هم جزو گزینه‌های استراتژیک هست، اما انصارلله می‌داند چه کاری را چه زمانی انجام دهد. موشک‌های پیشرفته‌ای در دوران حکومت منصور هادی در اختیار ارتش یمن بوده است، موشک‌هایی که آمریکایی‌ها آن‌ها را به تازگی به ارتش داده بودند. در همین فاصله که منصور هادی تحت‌الحفظ بوده، همه آن‌ها را با خود برده‌اند.

عربده‌کشی سعودی‌ها مقابل ایران
انصارلله برای پاسخ دادن به عربستان، بیش از یک راه دارد

 

یک سؤال مهم دیگر این است که آیا انصارلله می‌تواند وضعیت عربستان سعودی را به خطر بیندازد؟ حوثی‌ها پاسخ‌های استراتژیک و غیراستراتژیک می‌توانند به تجاوزگری سعودی‌ها بدهند. همین الآن در شهر "القطیف" عربستان آشوب است، یعنی این کشور دچار مشکلات داخلی هم هست. کافی است یک موج جدی راه بیفتد و عربستانی‌ها را با مشکلی اساسی مواجه کند. باید توجه داشت که ملک سلمان یک فرد افراطی است و حمایت خود را از کل افراطی‌های منطقه اعلام کرده است.

 

وزیر دفاع کنونی عربستان بدون هیچ سابقه نظامی، به این سمت منصوب شده است و هیچگونه درک و تجربه نظامی ندارد. ممکن است حماقت‌هایی از خود نشان دهد. چه کسی زودتر از بقیه نگران می‌شود؟ "متعب" فرمانده گارد ویژه عربستان. متعب فردی اطلاعاتی و عاقل است، اما در رأس قدرت و مجموعه قدرت، وضع خوبی را ندارد. این‌ها نقاط ضعف استراتژیک سعودی‌ها هستند.

از طرف دیگر، انصارلله می‌تواند پاسخ غیراستراتژیک هم بدهد. خیلی راحت می‌تواند فضای جهانی را تحریک بکند. می‌تواند از جهت امنیتی بی‌ثباتی برای اسرائیل به وجود بیاورد.‌ با اقدامات پارتیزانی و هجوم‌های غافلگیرکننده می‌تواند پادگان‌های مرزی ‌آن‌ها را به چالش بکشد.‌ مثلاً مدتی قبل، عشایر سر مرز حمله کردند و چند نفر را کشتند و زخمی کردند.

 

عربستان و آمریکا هم این‌ها را می‌فهمند. این‌طور نیست که غربی‌ها صد در صد با سیاست و نگاه عربستان در یمن و کارهایی که دارد انجام می‌گیرد موافق باشند. به همین دلیل نیز سعودی‌ها از آمریکایی‌ها دلخور هستند. فکر می‌کنند که غربی‌ها و آمریکایی‌‌ها آن طوری که لازم است با آن‌ها همکاری نمی‌کنند. آمریکایی‌ها می‌گویند ما الآن هزاران مشکل داریم، ‌اگر یک سرباز برای کمک به شما بقرستیم و کشته شود، هزار جواب باید به دیگران پس بدهیم.

 

نکته‌ای که این‌جا قابل توجه است این‌که وحشی‌گری‌های عربستان، استفاده آن‌ها از سلاح‌های ممنوعه و نوع رفتارهای جنگ‌طلبانه این‌ها، می‌تواند به انصارلله کمک کند. می‌تواند موجب ایجاد انسجام داخلی در یمن شود. مثلاً ناسیونالیست‌های یمنی جزو کسانی بودند که تا قبل از حمله عربستان، به انصارلله اعتراض می‌کردند. حاضر بودند از منصور هادی حمایت کنند، ولی از جریان انصارلله حمایت نکنند. این قضایا موجب شد که که در کنار انصارلله قرار بگیرند. جنبش جنوب که جنبش چپ محسوب می‌شود، نیز به همین شکل با انصارلله همراه شد.

 

عربستان دلش می‌خواهد حمله زمینی را هرچه سریع‌تر شروع کند، چون منافع استراتژیک خود در این امر می‌بیند، اما ابزار آن را در دست ندارد. اما این معناش این نیست که به دنبال راه‌حل دیگری نیستند؟ اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا می‌گوید ما باید بین ائتلاف ضد داعش در عراق و ائتلاف سعودی در یمن پیوند ایجاد بکنیم تا از داخل آن یک ائتلاف ضدایرانی خارج شود. اگر چنین چیزی شکل بگیرد، از آن‌جا که ائتلاف ضد داعش عبارت است از چند ده کشور غربی، ممکن است از داخل آن یک نیروی زمینی حرفه‌ای‌تر خارج شود. ضمن این‌که مشروعیت جهانی هم پیدا می‌کند.

عربده‌کشی سعودی‌ها مقابل ایران
آمریکا کاملاً از جنگ عربستان علیه یمن حمایت می‌کند

 

با توجه به این‌که شرایط یمن مهم است و معادلات منطقه‌ای را به هم می‌ریزد، کشورهای غربی حاضرند هر کدام یک گروهان تعیین کنند به بگویند ما حاضر نیستیم 100 کشته بدهیم، اما 10 کشته را برای این کار می‌دهیم، چون ارزش استراتژیک دارد. قطعاً در آمریکا هم در دور بعدی که جمهورخواهان وارد حکومت می‌شوند و سیاست‌هایشان را اعمال می‌کنند،‌ واشنگتن به سمت افراطی شدن سوق می‌یابد. این اتفاق از چند سال پیش برنامه‌ریزی شده و آن‌ها به دنبال تشکیل یک ناتوی عربی در منطقه هستند که ماهیت و کارکرد آن برای شرایطی مشابه یمن است.

این چاقو برای ما در حال تیز شدن است. یک ناتوی ظاهراً اسلامی می‌خواهند تشکیل بدهند. امارات 30 سال است که با ناتو همکاری می‌کند، تا بتوانند بعداً در مقابل ایران بایستند. این اتفاق اگر اتفاق بیفتد، ممکن است انقلاب یمن به سرانجام نرسد. می‌تواند پیامدهای منطقه‌ای هم داشته باشد. شاید انصارلله مجبور شود قدرت را بار دیگر با مخالفان تقسیم کنند، همان‌طور که علی عبدلله صالح و منصور هادی ناچار شدند در یک دوره‌ای بپذیرند که این کار را بکنند.

سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان می‌گوید ما به دنبال جنگ‌افروزی نیستیم، اما اگر طبل جنگ را بزنند، اهل جنگیم. معنی این پیام این است که به تصور خودشان توانسته‌اند پای خود را در یمن محکم کنند و وقتش شده برای ما عربده بکشند. معتقدند نصف راه را هم با تشکیل ناتوی عربی طی کرده‌اند و رسماً برای ما تهدید بزرگی شده‌اند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۳
امیر مهدوی

عربستان با حمله زمینی به یمن وارد باتلاقی می‌شود که اجازه خروج از آن را ندارد

عربستان با حمله به یمن دچار اشتباه محاسباتی شده و هیچ راهی جز عقب‌نشینی ندارد و به‌محض حمله زمینی به این کشور وارد باتلاقی می‌شود که اجازه خروج از آن را نخواهد داشت.

بهرام بیرانوند نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری تسنیم با اشاره به تجاوز نظامی عربستان سعودی به کشور یمن اظهار داشت: عربستان در حال ایفای نقش در نظم جهانی است که آمریکا تعریف کرده و می‌خواهد بین کشورهای اسلامی نقش ژاندارمی را برای خود دست و پا کند.




بهرام بیرانوند نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری تسنیم با اشاره به تجاوز نظامی عربستان سعودی به کشور یمن اظهار داشت: عربستان در حال ایفای نقش در نظم جهانی است که آمریکا تعریف کرده و می‌خواهد بین کشورهای اسلامی نقش ژاندارمی را برای خود دست و پا کند.

وی با بیان اینکه عربستان به‌دنبال راه انداختن چنگ مذهبی در منطقه است در حالی که مشکلات اصلاً مذهبی نیست، تصریح کرد: عربستان عقب‌مانده‌ترین سیستم سیاسی دنیا را دارد؛ یک خانواده این کشور را اداره می‌کند و حداقل 50 درصد منابع درآمدی عربستان برای شاهزادگان سعودی است و کشور را با 50 درصد بقیه درآمدهای نفت و گاز اداره می‌کنند و به همین دلیل قشر عظیمی از مردم عربستان زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

این نماینده مجلس ادامه داد: با توجه به درآمدهای بالای نفتی عربستان و حضور حجاج در این کشور اما از آنجا که تقسیم درآمدها در این کشور ناعادلانه است، مردم فقیری در عربستان زندگی می‌کنند.

** عربستان از بیشتر شدن نقش مردم یمن در اداره حکومت این کشور می‌ترسد

بیرانوند بر همین اساس تصریح کرد: حکومت یمن در چند دهه گذشته انواع مختلفی از انتخابات‌ها را داشته و نقش مردم در اداره حکومت این کشور روز به روز نهادینه‌تر می‌شود لذا عربستان که عقب‌مانده‌ترین سیستم سیاسی را دارد، نمی‌تواند تحمل کند که کنارش کشوری باشد که نقش مردم در اداره حکومت جدی است همچنین از حداکثر شدن نقش مردم یمن در اداره حکومت این کشور می‌ترسد.

وی افزود: مردم یمن تلاش می‌کنند سرنوشت کشورشان را تعیین کنند و دو هفته‌ است که بمباران یک‌طرفه عربستان را تحمل می‌کنند و ایمانشان نسبت به آنچه باید در این کشور رخ دهد، بیشتر می‌شود.

نماینده مردم بروجرد در ادامه سخنان خود گفت: عربستان که در این حمله نظامی با آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس همراه است، دچار اشتباه محاسباتی شده و هیچ راهی جز عقب‌نشینی ندارد. چراکه در نهایت مجبور به حمله زمینی می‌شود و به‌محض این حمله، وارد باتلاقی می‌شود که اجازه خروج از آن را نخواهد داشت چراکه مردم یمن چریک به دنیا می‌آیند و گرچه فقیرند اما قائلند که رئیس حکومت باید "قائم به سیف" و مردی از مردان جهاد و شهادت باشد.

بیرانوند با بیان اینکه این تفکر با تفکر دودمان فرسوده و فرتوت عربستان جور درنمی‌آید، تأکید کرد: ما خود را به‌عنوان مسلمان ایرانی شریک رنج‌ها و مصیبت‌هایی می‌دانیم که از سوی عربستان به مردم یمن تحمیل می‌شود و از نظر معنوی کنارشان هستیم و هرگاه از ما کمک‌های پزشکی، غذایی و دارویی بخواهند دریغ نخواهیم کرد اما یقین داریم که مردم یمن به‌اندازه کافی قدرتمند هستند و می‌توانند میدان را به‌نفع خود مدیریت کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۳۹
امیر مهدوی

برخی معتقدند که وهابیت که منسوب به محمد عبدالوهاب است، در پاسخ به امپراطوری عثمانی شکل گرفت و از آن هنگام مکتب‌های صوفیه، نقشبندیه، قادریه و دیگر مکتب‌ها گسترش پیدا کرد.


سایت شبکه المنار در تحلیلی با عنوان «داعش از کجا و تا به کجا؟» به بررسی گذشته، حال و آینده این گروه پرداخته که ما در زیر بخش اول این مطلب را می‌خوانیم: مکتب محمد بن عبدالوهاب در عصر جدید نقطه آغازی برای تشکیل تعدادی از مکاتب دینی در دو جهان عربی و اسلامی شد.

برخی معتقدند که وهابیت که منسوب به محمد عبدالوهاب است، در پاسخ به امپراطوری عثمانی شکل گرفت و از آن هنگام مکتب‌های صوفیه، نقشبندیه، قادریه و دیگر مکتب‌ها گسترش پیدا کرد. برخی از محققان تاکید دارند که وهابت دنباله‌رو اندیشه ابن تیمیه و شاگردش ابن القیم الجوزیه و پیش از آن احمد بن حنبل است و این علی‌رغم آن است که چندین مکتب دینی می‌گویند که وهابیت مکتبی جدای از مذهب حنبلی بوده و مستقل است.

در سال 1744 م ائتلاف محمد بن عبدالوهاب با محمد بن سعود(بنیانگذار عربستان) روی کار آمد که مبتنی بر تقسیم قدرت میان این شیخ و بن سعود بود. این ائتلاف برای تشکیل "مملکت عربی عربستان سعودی" در سال 1932 تاسیس شد و پس از آن محقق شد که عبدالعزیز آل سعود در سال 1921 توانست مناطق مختلف شبه جزیره عربستان را تحت کنترل خود درآورد و نظام آل رشید و حکومت‌های محلی در شهرهای حجاز (طائف و مدینه) و شهرهای تهامه (مکة وجدة) را سرنگون کند.

چند سال قبل از تاسیس عربستان و دقیقا در سال 1929 م، درگیری‌های شدیدی میان سربازان آل سعود و هواداران اخوان المسلمین بنا به چندین دلیل به وقوع پیوست. برجسته‌ترین این دلایل، روابط مستحکم آل سعود با انگلیس (که در اندیشه اخوانی‌ها کافر به شمار می‌آمد) و استفاده از تکنولوژی‌های جدید (که در آن هنگام و بدعت‌ به حساب می‌آمد) بود. در این جنگ عربستانی‌ها توانستند با کمک انگلیس به فعالیت‌های اخوان المسلمین پایان دهند و جنگنده‌های انگلیسی مواضع اخوان را بمباران کردند که در درگیری‌های «السبله» شکست بزرگی را به آنها تحمیل کردند.

پس از درگیری السبله، اندیشه‌ انتقام‌جویی اخوان بر تعدادی از پیروان مکتب وهابی تاثیر گذاشت تا اینکه در سال 1966 م گروه سلفی المحتسب شکل گرفت که از برجسته‌ترین شخصیت‌های آن جهیمان العتیبی (1936- 1980) بود. العتیبی علیه حاکمان مملکت سعودی سلاح به دست گرفت و در اول محرم سال 1400 هجری قمری (20 نوامبر 1979) از مکه حمله خود را آغاز کرد و خانه خدا را اشغال و ده‌ها زائر را در کعبه به گروگان گرفت.

بعد از اقدام العتیبی دستور سرکوب جنبش از سوی آل سعود صادر شد و عملیات نظامی گسترده‌ای در داخل کعبه با کمک نیروهای ویژه فرانسوی صورت گرفت که در این عملیات از تانک نیز استفاده شد. این حمله به کشته شدن بیش از 250 تن و اسارت ده‌ها تن دیگر شد که تمامی آنها نیزاعدام شدند و بدین ترتیب جنبش العتیبی از بین رفت و سرکرده آن نیز اعدام شد.

خروج العتیبی علیه "والیان امر" (همان‌طور که در نام‌گذاری‌هایشان آمده است) آغازگر یک مرحله جدیدی شد و دعوت از یک «جنبش» به مفهوم «جهاد» انتقال یافت. در اینجا نباید گفت جهیمان که خود پیرو مکتب وهابیت بود مکتب رادیکالی به اصطلاح جهاد را تاسیس کرد بلکه اولین گام‌های آن را برای اجرای این امر برداشت.

جنبش جهیمان تاثیر بسیاری بر پیرون اندیشه وهابی به ویژه بر اسامه بن لادن، رهبر القاعده و مؤسس آن داشت که با جهیمان و پیروانش ابراز همدردی و از نحوه تعامل مقامات عربستان با وی اظهار ناخرسندی کرد. وی نیز بعدها روشی رادیکالی علیه دولت ریاض در پیش گرفت و حاکمان سعودی را «صاحبان اندیشه گمراه و گروه‌های فاسد» توصیف کرد.

با گذشت حدود یک ماه از رخداد مکه، نیروهای شوروی سابق در 27 دسامبر وارد افغانستان شدند و "جهاد" علیه نیروهای مهاجم در آن سرزمینی که هیچ قداستی برای مسلمانان نداشت و در آن آثار و بناهای اسلامی چندانی وجود ندارد، اعلام شد و جوانان عرب با تحریک و حمایت‌های کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و بالأخص عربستان وارد این درگیری شدند. آنها از سوی عربستان به جلو فرستاده شدند تا پیامدهای سرکوب جنبش العتیبی را مهار کنند.

طبقه حاکم در عربستان این جنگ را بهترین راه برای باز گرداندن رنگ و بوی دینی به حکمرانی خود می‌دانست و علمای دینی عرب را در اشاعه اندیشه‌های «جهادی» که مبتنی بر اصول وهابیت بالأخص تکفیری آن بود، به کار گرفتند. آنها همچنین اندیشه‌های سید قطب را که صاحب نظریه «تکفیر جوامع» بود، به کار گرفتند.

تحولات و تغییرات اساسی در افغانستان آغاز شد که با هجرت "مجاهدان عرب" به آنجا رخ داد. دور بعد این روند با جنگ داخلی افغانستان آغاز شد که طی آن طالبان روی کارآمد و آمریکا در سال 2001 پس از حملات 11 سپتامبر به افغانستان حمله کرد که این امور پیامدهایی بر اوضاع فکری و سیاسی کشورهای عربی و اسلامی بر جای گذاشت.

اما آنچه که در این مقاله مهم است تحولات بعد از 2003 و حمله آمریکا به عراق است که نسل جدیدی از افراط‌گری را پرورش داد. نسلی که بر شانه‌های مکتب وهابیت و سلفیگری ایستاد و تعریفی جدید از مفاهیم آن ارائه داد.

بعد از حمله آمریکا ابومصعب زرقاوی (1960- 2006) که حلقه آغازین زنجیر درهم تنیده داعش محسوب می‌شود، به جهان معرفی شد. جوانی که به گفته نزدیکانش فردی آرام بود و برای جنگ از اردن به افغانستان رفت و اردوگاه ویژه خود را برای آموزش جوانان عرب ایجاد کرد. از اینجا بود که حکایت "دولت اسلامی در عراق و شام" (داعش) آغاز شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۵۵
امیر مهدوی


در حالی که دولت عراق تلاش می‌کند تروریست‌های گروه تکفیری-بعثی "داعش" را از شهر "تکریت" عقب براند و در این راه به موفقیت‌هایی چشمگیر نیز دست یافته است، نقش پررنگ کشورمان در هدایت و مدیریت این عملیات آمریکایی‌ها را شگفت‌زده کرده است.

دولت عراق هم ترجیح میدهد بدون دخالت آمریکایی‌ها به جنگ "داعش" برود، وبسایت "آتلانتیک کنسول" در این باره می‌نویسد: "آمریکا ظاهراً در عملیات "تکریت" نقشی ایفا نمی‌کند، ممکن است دلیلش نگرانی از نقش پررنگ ایران و گروهی شیعه باشد.

 
 همچنین ممکن است آمریکا اینطور محاسبه کرده باشد که عملیات "تکریت" به پشتیبانی حملات هوایی نیازی ندارد، اما متحدان عراقی آمریکا هم ظاهراً نگران غیبت این کشور در عملیات "تکریت" نیستند.
 
 این بدان معناست که ممکن است آنها در ظاهر به دریافت پشتیبانی از آمریکا علاقه نشان دهند؛ ولی از طرح‌ریزی عملیات مستقل نظامی و دریافت همکاری انحصاری ایران هم استقبال میکنند."

شبکه خبری "سیبیاس نیوز" هم در وبسایت خود به نقش انکارناپذیر ایران در نبرد با تروریست‌های "داعش" پرداخته است، "هالی ویلیامز،" خبرنگار این شبکه درباره رخدادهای چند روز اخیر عراق و تکریت مینویسد: " رخدادهای اخیر، آمریکا را نسبت به افزایش نفوذ ایران نگران کرده است؛ اما در شرایطی که حدود یک‌سوم از خاک عراق به دست "داعش" افتاده است، بسیاری از عراقی‌ها از حضور ایران استقبال میکنند.
 
 دکتر "نجم‌الدین کریم،" فرماندار استان جنگ‌زده "کرکوک معتقد است نیروهای عراقی نمیتوانند به تنهایی چنین عملیاتی را به سرانجام رسانند و کسی نمیتواند در این گفته تردید کند، پس اگر ایرانی‌ها از طرق مختلف به این فرایند کمک کنند، نمیفهمم چطور کسی میتواند به آنها پاسخ منفی دهد."
 
 "استراتژی آمریکا در عراق به گونه‌ای روزافزون به ایران وابسته می‌شود،" این عنوان مقاله‌ایست که "نیویورک تایمز" در وبسایت خود منتشر کرده است.
 
"هلین کوپر،" خبرنگار و ستوننویس "نیویورک تایمز" در این باره مینویسد: "در زمانی که جمهوری‌خواهان کنگره فشارهای سیاسی را بر پرزیدنت اوباما درباره مذاکرات هسته‌ای با ایران و بلندپروازی‌های این کشور افزایش داده‌اند، تناقضی آشکار نمایان شده است: اوباما که تلاش می‌کند بدون دخالت نیروهای زمینی آمریکا ستیزه‌جویان "داعش" را در عراق و سوریه مهار کند، به شکل روزافزونی به نیروهای ایرانی وابسته میشود.
 
 مراکز فرماندهی آمریکا و ایران در عراق تلاش میکنند با واسطه قرار دادن مراکز فرماندهی متعلق به عراقی‌ها با یکدیگر درگیر نشوند، اگر استراتژی آمریکا در عراق تا به حال با موفقیت قرین بوده، بیشتر آن را باید به ایران نسبت داد، این ایران بود که 7 ماه پیش نیروهای شیعه را برای شکستن حصر یک هفته‌ای "آمرلی" سازماندهی کرد.
 
همینطور باز هم این ایران بود که 4 ماه پیش به ارتش عراق و نیروهای شیعه برای آزادسازی شهر مرکزی "بیجی" و شکسته شدن محاصره یک پالایشگاه نفت در مجاورت آن کمک کرد و تابستان گذشته هم وقتی ستیزه‌جویان "داعش" موصل را تصرف کردند و خود را به نزدیک اربیل – پایتخت کردها – رساندند، ژنرال "قاسم سلیمانی" با 2 هواپیمای پر از تجهیزات نظامی به اربیل پرواز کرد‌ به گفته مقامات آمریکایی، اقدام ایران به تقویت استحکامات دفاعی کردها اطراف اربیل کمک کرد.
 
 نقش پررنگ نیروهای شیعه تحت لوای ایران در عملیات آزادسازی "تکریت،" به نوشته وبسایت "آیبی تایمز: "گزارش شده سه‌شنبه هفته گذشته ژنرال "قاسم سلیمانی" برای نظارت بر عملیات "تکریت" در عراق حضور داشت
 
 در عراق دستکم 37 (سی و هفت) گروه شیعه فعالیت میکنند که به نوعی با ایران در ارتباط هستند، دستکم 6 گروه شیعه عراقی با گروه "حزب‌ا... لبنان" ارتباط تنگاتنگی دارند و دستکم 9 گروه شیعه عراقی با "سازمان بدر" پیوندهای مستحکمی دارند، "بدر" حزبی سیاسی در عراق است که آموزش شاخه نظامی آن را ایران بر عهده دارد.
 
رادیوی ملی آمریکا، "ان پی آر" نیز در این باره در سایت خود مینویسد: "آمریکایی‌ها با پهپادهایشان این عملیات را تماشا میکنند، مقامات آمریکایی بر این نکته اصرار دارند که فعالیت‌های نظامی آنها با برنامه‌های نظامی ایران هماهنگ نمیشود، ایرانی‌ها در این عملیات هم به ارتش عراق و هم به گروه‌های شیعه مشاوره میدهند.
 
به هر حال، دیر یا زود دولت عراق برای آزادسازی "موصل" و پاکسازی "دومین شهر بزرگ خود" از وجود تروریست‌های "داعش" دست به کار میشود، باید دید آمریکایی‌ها به حضور احتمالی پررنگ کشورمان در سازماندهی عملیات "موصل" چه واکنشی نشان میدهند.

منبع : باشگاه خبر نگاران جوان
 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۳۲
امیر مهدوی