نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۶۴۴ مطلب توسط «امیر مهدوی» ثبت شده است


همسر شهید مدافع حرم درگفت‌و گوی با کیهان: شهید کجباف گفت: پیکرم بازنمی‌گردد منتظر نباشید

وقتی به محل مصاحبه- منزل شهید- رسیدیم، صدای سخنرانی زینب‌گونه‌ای ما را از حیاط به درون خانه کشاند، ناخودآگاه در طنین کلام باصلابت همسر شهید به جمع بغض‌آلود حاضرین پیوستیم.

فاطمه زورمندهمسر شهید:« مگر نه اینکه اسلام بر حرمت جنازه تاکید دارد، پس این اعمال شنیعی که داعش انجام می‌دهد چه نشانی از اسلام دارد؟ شهید قبل از رفتنش تاکید کرده بود که شاید پیکرم بازنگردد و به دستتان نرسد، اما بدانید این اتفاق به سود مردم ایران است، دیشب با خودم فکر می‌کردم امروز 11 روز است که این اتفاق افتاده، داعش ابتدا با انتخاب نام «دوله الاسلامیه فی عراق و شام» قصد داشت چهره‌ای موجه از خودش بسازد و متاسفانه بسیاری از عوام نیز باورشان کردند، کمک‌های نقدی و غیرنقدی به آنها گسیل داشتند.
دخترم خیلی از بابت رفتارهای مذبوحانه داعش با پیکر پدرش متالم بود. به او گفتم مادر، داعش با این کار کوس رسوایی خود را خواهد نواخت. در کدام آیه و حدیث در اسلام مجوز چنین رفتارهایی با پیکر یک کشته، نه شهید داده شده است؟ هر چند روح و جان ما آزرده می‌شود اما ایمان داریم که این حرکات وحشیانه زمینه‌ساز نابودی و رسوایی آنان در دنیا و برای فریب‌خوردگان آنان خواهد بود، و این اهانت‌ها نه تنها از ارزش‌های شهید نمی‌کاهد بلکه بر مقام و جایگاه او می‌افزاید و روزی فرا می‌رسد که عکس پدرت در جهان منتشر خواهد شد. عزت دست خداوند است و ان‌شاءالله که پیکر این شهید، چهره واقعی آنها را نمایان خواهد کرد و به زودی مردم تمام کشورها از آنان بیزاری خواهند جست و پیروزی از آن ماست. خداوند را شاکریم بابت صبری که عطا فرموده است. اگر نداده بود که همان روز اول از این مصیبت عظمی جان داده بودیم. برای دیگر رزمندگان اسلام و حفظ حریم ناموس خدا دعا کنید، زیرا حرم حضرت زینب در خطر است که اگر خدای ناکرده دستشان به حرم برسد چه جنایت‌ها که انجام نخواهند داد، بهترین جوانان ما آنجا در حال پیکارند.
ما برای اسلام شهیدان بسیاری داده‌ایم ولی به یاد ندارم شهیدی تا این حد در رسانه‌های جهان مطرح شده باشد. این را به خاطر این می‌دانم که او همیشه درپی مخفی کردن خود و اعمالش بود و هیچ‌گاه نمی‌خواست کسی از کارهایش مطلع شود و از ریا بیزار بود و چون نخواست در زمان حیاتش شناخته شود این گونه بعد از شهادتش نامش همه‌گیر شد.
امیدوارم همه آنها که قصد تخریب اماکن متبرکه مسلمین را دارند به آرزوهایشان نرسند.»
بی‌درنگ سخنان رهبر معظم انقلاب به ذهن متبادر می‌شد که فرمودند: «اینکه در کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد، عامل این پیروزی حضرت زینب بود و الا خون در کربلا تمام شد؛ آنچه که موجب شد این شکست نظامی ظاهری، تبدیل به پیروزی قطعی شود؛ منش زینب کبری بود.»
صحبت‌هایشان که تمام شد، گونه‌ها اشکبار بود زیرا حاضرین که از خانواده‌های شهدا بودند روزگاری نه چندان دور این بار را بر دوش کشیده بودند. منتظر ماندیم تا مهمانان پس از همدردی با صاحبخانه  منزل شهید را ترک کنند تا با خانم «شاهزاده احمدی‌زاده» همسر  شهید «سرتیپ دوم هادی کجباف» به گفت‌وگویی رو در رو و عمیق در باب همسر شهیدش بپردازیم.
در ابتدا شمه‌ای از زندگی‌نامه شهید کجباف را برای آشنایی مخاطبین بیان بفرمایید.
ایشان متولد تیر1340 در شهرستان شوشتر بود و دوران تحصیلات خود تا دیپلم را نیز در همین شهرستان گذراند. تیر سال 59 برای خدمت سربازی اعزام شد. بعد از اینکه دو ماه آموزشی را در آبادان پشت سر گذاشت به سوسنگرد اعزام شد. در زمان محاصره سوسنگرد آنجا بود و با بالا گرفتن درگیری‌ها به همراه یکی از دوستانش با لباس عربی از طریق رودخانه و کانال‌های اطراف شهر از مهلکه خارج می‌شوند و پیاده خود را به اهواز می‌رسانند. مدتی بعد مجددا اعزام می‌شوند.

تا چه سالی جبهه بودند؟
تا تیر 60 که در جبهه بستان مجروح شد. ظاهرا با دو نفر دیگر پشت خاکریز بودند. یکی از آنها عینک بر چشم داشت.  آقا هادی به او می‌گوید عینکت را در بیاور؛ انعکاس نور باعث می‌شود شناسایی شویم. همین طور هم می‌شود و به سمت آنها شلیک می‌کنند. آن دو نفر شهید و آقای کجباف به شدت مجروح می‌شود. یک ترکش به شکم، یک ترکش به بازو و یک ترکش به لگن و یکی به ساق پا و یک ترکش به اندازه انگشت اشاره  هم به کمر اصابت می‌کند که نوک آن به نخاعش نزدیک می‌شود. درآوردنش هم بسیار دشوار بود، زیرا احتمال فلج شدن و قطع نخاع می‌رفت. به همین خاطر این ترکش تا پایان عمر در بدنش به یادگار ماند.
روند مداوای ایشان در منزل شما چقدر طول کشید؟
تقریبا دو ماه منزل ما بود، با این اوضاع و احوالی که داشت با مینی‌بوس نماز جمعه و بهشت زهرا می‌بردیمش. عاشق شهدا بود. تا همین روزهای آخر هم به فکر برگزاری یادواره برای شهدا و مراسم و زیارت شهدا بود. ما بیش از 500 جلد کتاب در باره شهدا در منزل داریم. خلاصه مقداری که حالش بهتر شد برادر بزرگش که شوهر خواهر من بود آمد دنبالش و او را به شوشتر برد. البته تهران که بود به من گفت دوست دارم مثل شما در آموزش و پرورش مشغول به کار شوم اگر می‌شود پرس و جویی کنید،  ببینید امکانش هست. من هم رفتم امور تربیتی شهریار صحبت کردم و آنها هم موافقت کردند. ذهن خیلی فعالی داشت و باهوش و حافظه‌اش قوی بود. در آزمون گزینش کتبی قبول شد و به مرحله مصاحبه رسید و آنجا هم قبول شد چون آن زمان اوایل انقلاب بود و زمان پاکسازی نیروهایی بود که افکار شاهنشاهی داشتند و امور تربیتی هم جایگاه خاصی داشت و مربی پرورشی از مدیر هم بالاتر بود زیرا می‌رفت تا تفکر طاغوتی حاکم بر فرهنگ مدارس را تغییر بدهد و پایه‌گذار این طرح شهید رجایی بود. یکی از مدارس شهریار را به عنوان محل خدمت هادی انتخاب کردند اما چون هنوز کارت پایان خدمتش را ارائه نکرده بود، شروع به کارش منوط به ارائه کارت پایان خدمت شد به همین خاطر گفت می‌روم شوشتر هم سری به خانواده بزنم و هم کارتم را بگیرم. آذر سال 60 بود که رفت شوشتر. دو، سه روز گذشت و خبری از او نشد، یک هفته، ده روز گذشت باز هم خبری نشد. لاجرم تماس گرفتم منزلشان در شوشتر مادرش گفت هادی خانه نیست. فردا دوباره تماس گرفتم و با او صحبت کردم و گفتم من واسطه کار شما شدم و به آنها قول دادم شما رفتید و خبری نشد. هادی گفت راستش می‌خواستم بیایم ولی خوزستان درگیر جنگ است و باید بروم جبهه. گفتم شما با آن وضعیت؟ گفت فعلا می‌روم بخش فرهنگی سپاه تا بهتر بشوم.
شما تا چه مقطعی ساکن تهران بودید؟
تا بهمن 60 که پدرم فوت کرد، دیگر نمی‌توانستیم تهران بمانیم و  برگشتیم اهواز.  سراغش را که گرفتم دیدم یک نمایشگاه بزرگ برای شهدا برپا کرده، هنوز هم پایش می‌لنگید. سال 60 و 61 تعداد شهدا زیاد بود به طوری که بسیاری از بچه‌های گردان مالک اشتر شوشتر به فیض شهادت نائل شدند، اکثرا دوستان و همشهریان بودند. هادی بیشتر درگیرمباحث و برنامه‌های بزرگداشت شهدا و رسیدگی به مجروحین و دیدار با خانواده‌های شهدا و جانبازان بود. تا سال 61 با سپاه به صورت افتخاری همکاری فرهنگی داشت. اردیبهشت 61  برای ورود به سپاه درخواست رسمی داد. من نیز پس از بازگشت به اهواز در دو مدرسه تدریس عربی داشتم. چون در تهران دوره‌اش را گذرانده بودم.
مقدمات ازدواج شما چگونه شکل گرفت؟
شهریور ماه سال 61 بود خواهر ایشان که زن برادر من بود موضوع خواستگاری را مطرح کرد، چون واقعا همفکر و هم‌عقیده بودیم موافق بودم. ولی خانواده‌ام گفتند این جانباز است و بدنش معلول است تو چطور می‌خواهی با او ازدواج کنی؟ مخصوصا ترکشی که درون کمرش بود خیلی خطرناک بود و هر آن احتمال داشت که فلج شود. برخی دیگر هم از این بایت که پس از ازدواج باید بروم شوشتر زندگی کنم نگران بودند، زیرا با شناختی که از روحیات من داشتند فکر می‌کردند زندگی در شهرستان برایم سخت خواهد بود. شوهرخواهرم که هر دوی ما را می‌شناخت می‌گفت تو نمی‌توانی با این موضوع کنار بیایی مخصوصا که در تهران تحصیل و کار کرده‌ای، اما من به او علاقه‌مند شده بودم و علی‌رغم مخالفت خانواده اعلام کردم افتخار می‌کنم که با یک جانباز ازدواج کنم. اگر در جبهه حضور ندارم دینم را این گونه به اسلام ادا کنم و به خاطر هادی حاضر بودم هر شهری بروم.
درخواست ازدواج از طرف آقای کجباف به خانواده منتقل
شده بود؟
بله، خانواده‌اش فکر نمی‌کردند که من قبول کنم. چون در آن مقطع بین فرهنگ شهرهای مختلف تفاوت وجود داشت و من هم شاغل بودم. خلاصه خواستگاری جمع و جوری برگزار شد و مهریه‌ام را هم سفر به خانه خدا تعیین کردند. با اینکه خانواده‌ام مخالف بودند و می‌گفتند پول و طلا باید باشد اما من زیر بار نرفتم. آقا هادی تازه وارد سپاه شده بود. هنوز حقوق نگرفته بود و برادرانش به او کمک می‌کردند به همین خاطر برای خرید بله‌برون چون می‌دانستم پولی ندارد یک انگشتر خیلی ظریف و دو تا النگوی سبک و  یک روسری و پیراهن خریدم. خوشبختانه به خاطر وضعیت معیشتی مناسبی که در خانواده داشتم از همه لحاظ تامین بودم و نیازی از این بابت احساس نمی‌کردم و دنبال تجملات هم نبودم. هادی نیت کرده بود برای عقد لباس سبز سپاه را بر تن کند. همه با او شوخی می‌کردند که این چه تیپیه و لباس دامادیت کو؟ مراسم عقد بسیار ساده برگزار شد و حتی آرایشگاه هم نرفتم و با یک لباس ساده که لباس عروس جاری‌ام بود، در منزل برای عقد مهیا شدم. خطبه عقد ما را نیز علامه شیخ محمدتقی شوشتری(ره) جاری کرد.
خانه ما اهواز و خانه آقا هادی شوشتر بود. به همین خاطر معمولا پنج‌شنبه و جمعه‌ها به منزل ما می‌آمد.
از ویژگی‌های اخلاقی ایشان بگویید.
کم‌رو و کم‌حرف بود. بسیار سنجیده سخن می‌گفت. شوخی بی‌مورد نمی‌کرد.  وقار و صلابتی که داشت باعث می‌شد همه در حضور او به خود اجازه ندهند کار سبک و سخیفی انجام دهند.
مراسم ازدواجتان چه وقت و چگونه برگزارشد؟
دو بار مراسم عروسیمان به دلیل فوت دو تن از اقوام عقب افتاد. تا اینکه اسفند سال 61 عملیات شد و هادی بارش را بست و رفت جبهه. فرودین 62 وقتی از جبهه برگشت یک جشن ساده را ترتیب دادیم و به خانه هادی رفتم؛ حقوقش آن موقع دو هزار و 500 تومان بود. به رسم قدیمی‌ترها مادرم کلی ظرف و ظروف برایم جمع‌آوری کرده بود، هادی گفت: من کت و شلوار نمی‌پوشم ولی مادرم برایش تهیه کرد چون پدرم تازه فوت کرده بود مادرم خیلی دستش باز نبود؛ اما در حد توان و حتی بیشتر تامین کرد. آقا هادی هم یک پنکه دستی و موکت نمدی تهیه کرد و یکی از اتاق‌های منزل پدرش را سفیدکاری کردند و زندگیمان را آنجا شروع کردیم. مثل الان نبود که حتما فلان قالی و فلان یخچال و ... باشد. زمان جنگ بود. برادرم که شوهرخواهر آقا هادی بود وقتی اتاقمان را دید که خیلی خالی است ناراحت شد و یک دست سرویس خواب از اهواز برایمان خرید و اتاقمان را پرکرد. سه سال از ازدواجمان گذشته بود ولی ما کولر گازی نداشتیم، اوایل یخچال هم نداشتیم و از وسایل مادر شوهرم استفاده می‌کردیم. اما زندگی با سه برادر شوهر آن هم برای من که معتقد به حجاب کامل و چادر و روسری بودم در گرمای طاقت فرسای خوزستان بسیار سخت بود. پانزده روز بعد از عروسی به جبهه برگشت. و من با آن همه فعالیت اجتماعی در شهری دیگر دور از همسر بسیار تنها شده بودم، مدتی که گذشت به او گفتم: مگر قول نداده بودی مرا به تعاون سپاه ببری؟ هادی گفت: کار واسه چیته! و به طرق مختلف رد می‌کرد تا اینکه 12 بهمن 1362 خداوند فاطمه را به ما عطا کرد. فاطمه به لحاظ قوای بدنی بسیار ضعیف بود. زیرا در دوران بارداری هم دور از خانواده‌ام بود و هم همسرم حضور نداشت که نیازهای تغذیه‌ای و روحی من را تامین نماید. زایمان بسیار سختی داشتم و دوماه زمین‌گیر شدم.
عکس العمل آقای کجباف از دیدن فرزند اولش چه بود؟
فاطمه یک ماهه بود که هادی آمد، آن هم به خاطر اینکه دچار موج گرفتگی شده بود. حالت روحی و روانیش بسیار آشفته بود و لذت پدر بودن و نوزادی فاطمه را درک نکرد. به خاطر موج انفجار به شدت عصبی شده بود. ایشان 9 بار در جنگ مجروح شد ولی بدتر از همه موج گرفتگی بود که دو بار برایش اتفاق افتاد. دیگر به من و فرزندش ابراز احساسات نمی‌کرد و این برایم بسیار زجر آور بود، با کلی قرص و دارو بهبود پیدا کرد ولی بازهم دنبال برگشتن به جبهه بود و دست‌بردار نبود. 18 بهمن 63 سجاد هم به دنیا آمد و دو بچه در یک اتاق کوچک  و با آن شرایطی که توضیح دادم و کار در منزل را هم اضافه کنید. اما با این وجود 10 درصد فکر خودم و بچه‌ها بودم 90 درصد فکر هادی، خیلی دوستش داشتم و طاقت دوریش را نداشتم و زجر می‌کشیدم و چشم انتظار خبر سلامتیش بودم. بعضی وقت‌ها با خودم می‌گفتم نکند این علاقه شرک باشد.
هر 10-12 روز که یکی از بچه‌های جبهه بر می‌گشت یک کاغذ کوچک می‌نوشت و به آنها می‌داد که رویش نوشته بود «سلام، حالم خوب است، سلام برسان، هادی کجباف».  همان کاغذ را می‌بوسیدم و می‌گذاشتم روی چشمانم و با همین تکه کاغذ زندگی می‌کردم. (و اینجاست که گویی تمام خاطرات برایش زنده می‌شود و سیل اشک امانش نمی‌دهد، لیلای قصه ما امروز طعم فراق همیشگی مجنونش را می‌چشد ...) در همه دورانی که بچه‌ها شب نمی‌خوابیدند. مریض می‌شدند. تب می‌کردند. دندان در می‌آوردند،  دست تنها بودم. فاطمه تقریبا بدون پدر بزرگ شد، اما با این وجود بسیار پدرش را دوست دارد، هادی وقتی به منزل می‌آمد به خاطر موج گرفتگی و شهادت همرزمانش همیشه غمگین بود و من به جای انتظار محبت باید او را رو به راه می‌کردم و به او روحیه می‌دادم و دیگر مجالی برای طرح شکایت و گزارش احوالی که بر ما می‌گذشت نبود به همین خاطر او از اوضاع خانه بی‌خبر می‌ماند. نه در این سال‌ها بازار رفتیم، نه پارک، نه مسافرت.
درطی این سال‌ها هیچ تغییری در وضعیت معیشتی شما رخ نداد؟
سجاد شش ماهه بود که محمد را باردار شدم، چرا یک جابجایی صورت گرفت یکی از برادر شوهرهایم منزل خرید و از خانه پدرشوهرم رفت و ما در نیم پلاکی مجزا که در آن سوی حیاط بود ساکن شدیم و کولری خریدیم و شرایط اندکی بهبود یافت. باورتان نمی‌شود  گاهی اوقات که خسته می‌شدم فاطمه را دریک دست و سجاد را در دست دیگر ساک بردوش و چادر به دندان با وجود بارداری به منزل خواهرم می‌رفتم، هشت ماهه باردار بودم که هادی یک سر آمد منزل، گفتم: اگر اجازه بدهید برای وضع حمل بروم اهواز پیش خانواده‌ام و ایشان هم موافقت کردند. فروردین 65 محمد به دنیا آمد و تا چهار روز بعد از زایمان هیچ کس خبری از ما نداشت. تا اینکه مادر شوهرم آمد اهواز. گفت: «قدم نو رسیده و قدم باباش مبارک!» این را که گفت مادرم با تعجب پرسید: «برای هادی اتفاقی افتاده؟» گفت: «خدا رحم کرد، ترکش به سرش خورده الان هم بیمارستان است» داشتم از حال می‌رفتم فقط پرسیدم زنده است.
کجا مجروح شده بودند؟
ظاهرا عملیاتی انجام می‌دهند و 50-60 نفر از بچه‌های ما را عراقی‌ها اسیر می‌کنند و می‌برند جلو و بعد هادی را اسیر می‌کنند. این روایتی است که از زبان دیگران نقل می‌کنم و از زبان خودش نشنیدم. وقتی عراقی‌ها دارند او را می‌برند گودالی جلویشان پدیدار می‌شود. ایشان هم با سرعت نارنجکی را از کمر یکی از عراقی‌ها باز می‌کند و ضامنش را کشیده و خودش را درون گودال می‌اندازد و عراقی‌ها کشته می‌شوند. ولی خودش دچار موج گرفتگی می‌شود و پرده گوشش پاره می‌شود. با این وجود اسلحه و خشاب‌ها را بر می‌دارد و می‌رود به سمت بچه‌هایی که اسیر کرده‌اند پشت خاکریز کمین می‌کند و نگهبان اسرا را می‌کشد و رزمنده‌ها را آزاد می‌کند و آنها متوجه می‌شوند که از گوشش خون می‌آید واعزامش می‌کنند تهران و رزمنده‌هایی که بر می‌گردند به شوشتر ماجرا را تعریف می‌کنند و این اتفاق دقیقا روزی رخ می‌دهد که محمد به دنیا آمد، از راه بینی مغزش را عمل می‌کنند و وقتی حالش بهتر می‌شود با خانواده‌اش تماس می‌گیرد که به خانواده‌ام در اهواز سرکشی کنید.
دیدار پدر و محمد کی میسر شد؟
وقتی محمد 45 روزش بود هادی برگشت. البته در فاصله عمل دومی که داشت از دکترش اجازه گرفته بود. به اندازه یک ساعت ما را دید و دوباره رفت تهران برای عمل تا دو سه هفته بعد که ما را برد شوشتر، دیگر اجازه نداشت به جبهه برگردد. زیرا مغزش تحت عمل قرار گرفته بود. در شوشتر در کارهای شهری سپاه مشغول شد.در همان سال یک تکه زمین به پاسدارها فروختند و ما هم خریدیم و هادی مشغول ساختن خانه شد و با کارگرها کار می‌کرد. بهش می‌گفتم آفتاب داغ خوزستان برایت مضر است اما او کار خودش را می‌کرد. حتی بعد از کارگرها هم می‌رفت ادامه کارها را انجام می‌داد. سال 65 جنگ به اوج خودش رسیده بود. ساختن خانه را نیمه تمام گذاشت و رفت جبهه. دوست بزرگواری دارد به نام «حسین ارجمند» که ایشان ادامه کار را انجام داد و بر کارها نظارت کرد. تابستان 66 بود که خانه تکمیل شد و ما را به آنجا منتقل کرد و مجدد رفت جبهه. به خاطر هزینه‌های خانه و حقوق پایین و قسط کولر و یخچال و قالی از لحاظ مالی خیلی شرایط بدی داشتیم. محمد شش ماهه بود که آقا هادی مجددا به جبهه رفته و در منطقه حلبچه شیمیایی شد، اخیرا که مجروح شد و از ریه‌اش نمونه‌برداری کردند جواب پاتولوژی گفت هنوز آثار شیمیایی در بدنش وجود دارد و زخم‌هایی خود به خود در صورتش پدیدار می‌شد، یک بار هم تیر به قوزک پایش اصابت کرد و مجروح شد. گاهی اوقات هم به ما نمی‌گفت و این اوضاع تا پایان جنگ ادامه داشت...          
ادامه دارد



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۹
امیر مهدوی

احمد نقیب‌زاده از اسا تید سکولار  که 2 دهه پیش پیگیر حذف دروس اسلامی از رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران بود، در نامه‌ای سرگشاده به حضرات آیات مکارم شیرازی و محمد یزدی نوشت: رئیس‌جمهور روحانی  ما مطلبی گفتند که من فکر می‌کردم توضیح واضحات می‌دهند که می‌گویند  وظیفه پلیس اجرای شرع و قرآن نیست و نمی‌دانستم که کار شرع و اجرای قوانین آن را می‌توان به دست هر کس سپرد. وقتی اعتراض آیات عظام را دیدم از خود پرسیدم پس تخصص خود این حضرات چه می‌شود؟ مگر نه اینکه قاضی مجتهد شرع باید به اجرای احکام شریعت بپردازد که سالیان دراز از عمر خود در گوشه حوزه‌ها صرف آموختن این احکام کرده است؟

 در بخش دیگری از این نامه آمده  است: «از قضا روحانیت ما پیش از این هم یک اشتباه مهلک دیگر مرتکب شده است که برای من بسیار جای سوال بوده است و آن اینکه کار منبر و وعظ را به مداحانی سپرده است که بعضا جز یک صوت خوش و گاهی ناخوش چیز دیگری در منقار ندارند.»

وی می‌افزاید: «ما در کار بزرگان فضولی نمی‌کنیم، فقط سوال داریم که اگر افراد پلیس صلاحیت رسیدگی به امور دینی را دارند تا پس از این مسائل دینی خود را از پلیسان و پاسبانان بپرسیم و مزاحم روحانیون والاتبار نشویم. حقیقتا عجب رئیس‌جمهور ناواردی داریم و گویا همان احمدی‌نژاد مکلا متشرع‌تر بود و ما نمی‌دانستیم.»

آنچه قابل تأمل است مواضع بعضا نادرست و لیبرالی آقای روحانی درباره اسلام است که موجب گستاخی عناصری از این دست علیه روحانیت می‌شود. پیش از این اظهارات روحانی با اعتراض حضرات آیات مکارم شیرازی، صافی‌گلپایگانی و نوری ‌همدانی مواجه شد. اما آنچه درباره نامه اخیر قابل تأمل است، هویت نویسنده آن است که تظاهر به نگرانی برای منبر و روحانیت و مرجعیت می‌کند، حال آن که خود  سابقه‌دار معارضه با دروس اسلامی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۸
امیر مهدوی


حسین شریعتمداری:
در جریان جنگ‌ جهانی دوم، ارتش ژاپن به فرماندهی «ژنرال یاماشیتا» و ارتش انگلیس به فرماندهی «ژنرال پرسیوال» در سنگاپور رو در روی  هم قرار گرفته بودند. ژنرال یاماشیتا که در چند هفته اول درگیری، بیشترین ذخیره سوخت و مهمات خود را مصرف کرده بود و در صورت ادامه جنگ، شکست خود را قطعی می‌دید، دست به یک حیله جنگی زد که امروزه از آن با عنوان یکی از کارآمدترین تاکتیک جنگی یاد می‌شود. او با فرمانده انگلیسی تماس گرفت و از موضع برتر به وی توصیه کرد که «از این مقاومت بی‌معنی و ناامیدکننده دست بردارد» و برای اثبات این که مقاومت ارتش انگلیس بی‌نتیجه است، از وی دعوت به مذاکره کرد. ژنرال پرسیوال با انجام مذاکره موافقت کرد و به افسران ارشد سپاه خود گفت که قصد دارد توان جنگی و استعداد نظامی حریف را ارزیابی کند. ژنرال ژاپنی با بهره‌گیری از شگردها و عملیات روانی وانمود کرد که بیش از 100‌هزار نیروی نظامی در اختیار دارد و فرمانده انگلیسی که 50 هزار نیرو در اختیار داشت، خود را با دو گزینه روبرو دید. اول؛ تن دادن به شکستی که با تلفات فراوان نیروهای تحت امر او نیز همراه بود و دوم؛ تسلیم شدن که هر چند نوعی شکست بود ولی تلفات نظامیان انگلیسی را در پی نداشت. ژنرال پرسیوال بعد از کسب تکلیف از فرماندهی کل متفقین با پرچم سفید به مقر فرماندهی یاماشیتا رفت و با تمامی نظامیان تحت فرماندهی خود تسلیم شد و سپس یاماشیتا، فرمانده ارتش بیست‌و پنجم ژاپن که ذخایر سوخت و مهمات انگلیسی‌ها را به غنیمت گرفته بود به نیروهای انگلیس و متحدانش در مالایا حمله کرد و نظامیان حریف که بعد از تسلیم پرسیوال در سنگاپور روحیه رزمی خود را از دست داده بودند، دست به مقاومت چندانی نزده و تسلیم شدند. در جریان حمله به سنگاپور و مالایا نزدیک به 200 هزار نفر از نظامیان انگلیسی به اسارت درآمدند که از این رخداد با عنوان بزرگترین تسلیم نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی دوم و نیز، در تمامی تاریخ این کشور یاد می‌شود. متفقین اندک زمانی پس از شکست سنگاپور و مالایا به این واقعیت پی بردند که ژنرال یاماشیتا درباره توان نظامی خود بلوف زده بود و در آن هنگام ارتش بیست و پنجم ژاپن فقط چند هزار نیروی تحت امر داشته و ذخیره سوخت و مهمات و آذوقه آنها نیز رو به اتمام بوده است. چرچیل، نخست‌وزیر وقت انگلیس، بعدها اعتراف کرد که از ماجرای سنگاپور به شدت شوکه شده و این خاطره تلخ را هرگز از یاد نبرده است.
تهدیدهای پی در پی آمریکا که اگر مذاکرات هسته‌ای به نتیجه نرسد و جمهوری اسلامی ایران به تعهداتی که می‌دهد - یا داده است!- پایبند نباشد به گزینه نظامی روی می‌آوریم! از دو زاویه متفاوت قابل ارزیابی است.
اول آن که ادامه مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه 5+1  در حالی که آمریکا به‌عنوان اصلی‌ترین عضو این گروه، جمهوری اسلامی ایران را به حمله نظامی تهدید می‌کند، با کدام منطق عقلی و حقوقی سازگار است و به قول حضرت آقا، مذاکره زیر سایه و شبح تهدید چه معنا و مفهومی دارد؟
دوم این که آیا آمریکا آنگونه که ادعا می‌کند، توان حمله نظامی به ایران را دارد؟ و یا این تهدیدها فقط یک «بلوف سیاسی» و «لاف ‌گزاف» است؟ و اگر لاف گزاف است - که هست- این طبل توخالی را با چه انگیزه‌ای به صدا درآورده است؟ بخوانید!
1- در نظام حقوق بین‌الملل، مذاکره -NEGOTIATION- نقطه مقابل جنگ  - WAR- است و در تعریف آن آمده است «مذاکره با هدف دستیابی به صلح انجام می‌پذیرد» (ماده 2 منشور ملل متحد). از این روی «مذاکره» و «جنگ» دو‌مقوله متضاد هستند که نمی‌توانند به طور همزمان انجام پذیرند، به بیان دیگر، وقتی یکی از طرفین مذاکره، طرف مقابل را به حمله نظامی تهدید می‌کند، مفهوم و ترجمان حقوقی این تهدید، آن است که «مذاکره» را تمام شده تلقی کرده است، ماده 52 از کنوانسیون 1969 وین درباره «حقوق معاهدات» تصریح می‌کند «هر‌معاهده‌ای که با نقض اصول حقوق بین‌الملل مندرج در منشور ملل متحد، از راه تهدید یا زور منعقد شده باشد، باطل است». از این روی، در حالی که میان ایران و 5+1 مذاکرات هسته‌ای در جریان است و آمریکا نیز یکی از طرف‌های مذاکره است، تهدید آمریکا به حمله نظامی علیه ایران، نه فقط در تعریف حقوق بین‌الملل، بلکه در عرف منطقی و عقلی نیز به معنای پایان مذاکرات است و به قول حکیمانه - و البته مقتدرانه- رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر ایشان با معلمان کشور، مذاکره زیر سایه تهدید، معنا ندارد. ایشان در دیدار یادشده با اشاره به تهدیدهای اخیر دو تن از مقامات رسمی آمریکا  که به ایران حمله نظامی کنیم، خطاب به آنان فرمودند؛ اولا غلط می‌کنید... و در ادامه تاکید ورزیدند «بامذاکراتی که زیر شبح تهدید باشد موافق نیستم و به مسئولان مذاکره‌کننده کشورمان توصیه کردند « به مذاکره با رعایت خطوط اصلی ادامه دهید و اگر در این چارچوب به توافق هم رسیدید اشکالی ندارد. اما به هیچوجه زیر بار تحمیل، زور، تحقیر و تهدید نروید». از این روی و با توجه به اصول و روال تعریف شده در مذاکرات، ادامه مذاکرات هسته‌ای با 5+1 فقط در صورت دست کشیدن آمریکا از تهدید- که‌خواهیم دید طبل توخالی است- قابل قبول است و مادام که آمریکایی‌ها از تهدیدات خود دست نکشیده و رسما پوزش نخواسته‌اند، ادامه مذاکرات غیر از قربانی کردن عزت نظام و مردم و عبور از خون شهدا، مفهوم و معنای دیگری نمی‌تواند داشته باشد. خوشبختانه قرار است امروز مجلس شورای اسلامی یک‌طرح سه فوریتی را با همین مقصود و منظور ارائه کرده و به تصویب برساند. همین جا گفتنی است و پیش از این نیز با اشاره به انبوهی از اسناد غیرقابل انکار تاکید کرده بودیم که مذاکرات هسته‌ای با 5+1 هرگز به نتیجه نخواهد رسید.
2- فقط نیم‌نگاهی به رخدادهای سه دهه اخیر به وضوح نشان می‌دهد که هیچیک از لشکرکشی‌ها و تجاوزهای نظامی آمریکا و متحدانش علیه کشورهای منطقه نه فقط به پیروزی نرسیده است بلکه در مواردی، نتیجه معکوس نیز داشته است، تا آنجا که می‌توان گفت، منطقه غرب آسیا به ویترینی از شکست‌های پی‌در‌پی آمریکا تبدیل شده است. آمریکا در حمله نظامی به افغانستان که یکی از ضعیف‌ترین کشورهای منطقه بود با شکست روبرو شد. در حمله نظامی به عراق که با هدف تسلط بر سرنوشت مردم این کشور صورت گرفته بود، نتیجه‌ای کاملا معکوس گرفت و امروزه کشور عراق به یکی از محورهای مستحکم زنجیره مقاومت در منطقه تبدیل شده است. گفتنی است بعد از خروج نظامیان آمریکایی از عراق، سعودالفیصل وزیر خارجه وقت عربستان در مصاحبه با واشنگتن‌پست با عصبانیت خطاب به آمریکا گفته بود؛ «عراق را در سینی طلا تحویل ایران داده‌اید». حمله وحشیانه اسرائیل با  حمایت آشکار آمریکا به لبنان، گروه‌ها و احزاب و قومیت‌های این کشور را تحت مدیریت حزب‌الله به یک قدرت موثر منطقه‌ای تبدیل کرد. قدرتی که امروزه علاوه بر لبنان، در سوریه و فلسطین و... نیز علیه آمریکا و متحدانش نقش‌آفرین است. فلسطین از سلطه حکومت خودگردان که دست نشانده آمریکا و برای اسرائیل نقش «کبریت بی‌خطر»! را داشت خارج شد و انتفاضه با رهبری جهاد اسلامی و حماس شکل گرفت که در جنگ‌های 22 روزه و 51 روزه به عنوان یکی از اصلی‌ترین دشمنان صهیونیست‌‌ها، پوزه اسرائیل را به خاک مالید و...
آمریکا بعد از تحمل شکست‌های پی در پی در منطقه ناچار به تغییر استراتژی شد و از رویارویی مستقیم به جنگ نیابتی- PROXY  WAR - روی آورد، که نمونه بارز آن، بحران‌آفرینی در سوریه است که با سازماندهی تروریست‌های اجاره‌ای  تحت حمایت مستقیم و آشکار عربستان، ترکیه، قطر، اردن و... به نیابت از آمریکا شکل گرفت و برای ارزیابی نتیجه این جنگ نیابتی کافی است به رجزخوانی اولیه آنان که براندازی بی‌چون و چرای حاکمیت بشار اسد بود مراجعه کرد و آن هدف اعلام شده را با خواسته امروز نیابتی‌ها که مذاکره با بشار اسد است مقایسه کرد. تازه‌ترین نمونه جنگ نیابتی آمریکا در منطقه، حمله‌های وحشیانه راهزن‌زاده‌های آل‌سعود به یمن است که با وجود قتل عام بی‌وقفه زنان و کودکان و مردم عادی نه فقط پیشرفت انصارالله را متوقف  نکرده‌اند، بلکه انکار نمی‌کنند در انتظار انتقام سخت آنها هستند. در این‌باره نیز کافی است به رجز‌های اولیه و خواسته‌های کنونی آل‌سعود اشاره کرد. سرتیپ احمد العسیری، سخنگوی ارتش آل‌سعود، در آغاز حمله به یمن از نابودی انصارالله و تسلط بر همه شهرهای یمن سخن می‌گفت؛ چند هفته بعد، اعلام کرد که هدف از حملات، آزاد‌سازی‌ استان‌های جنوبی از سلطه انصارالله است و دو روز قبل در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد، توقف حملات، مشروط  به آن است که انصارالله از تعقیب گروه‌های هم‌پیمان آل‌سعود منصرف شود! و...
 در این‌باره اگرچه گفتنی بسیار است ولی اشاره به مقاله تحلیلی و مستند توماس فریدمن نویسنده ارشد نیویورک‌تایمز - آبان 1391- در مصاحبه با روزنامه ملیت ترکیه درخور توجه است. او می‌گوید؛ آمریکا به اندازه یک بند‌انگشت هم توان دخالت نظامی در منطقه خاورمیانه و هیچ نقطه دیگر دنیا را ندارد... در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم ولی خودمان را روی آن انداختیم... دولتمردان آمریکا به جای «بیت لحم» در خاورمیانه باید به فکر نجات  «بیت پنسیلوانیا» باشند... مردم آمریکا بیشتر از هر دوره دیگری می‌پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه می‌کنند؟
آمریکا با 18 هزار میلیارد دلار بدهی غیرقابل جبران روبرو است و اوباما که وعده تأمین رفاه اجتماعی داده بود، در پی اجرای طرح ریاضت اقتصادی است. جنبش تسخیر وال‌استریت در اعتراض به حاکمیت یک درصدی کلان سرمایه‌داران آمریکایی بر 99 درصد مردم این کشور، امروزه به اعتقاد تحلیل‌گران آمریکایی، آتش زیر خاکستر است که هر لحظه احتمال زبانه کشیدن آن وجود دارد و...
حالا به این فراز از بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب بازمی‌گردیم. حضرت آقا با اشاره به اظهارات چند روز گذشته دو تن از مقامات آمریکایی که گفته بودند، اگر چنان شرایطی پیش آید علیه ایران دست به حمله نظامی خواهیم زد! فرمودند: اولا غلط می‌کنید! ... و با توجه به جغرافیای سیاسی و نظامی منطقه که فقط به چند نمونه از آن اشاره شد می‌توان حدس زد که ثانیا و ثالثا و رابعا و... این برخورد مقتدرانه نیز، تکرار همان غلط می‌کنید است. نیست؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۳
امیر مهدوی
به گزارش مشرق، کیهان نوشت: اما به جز اعتراضات دانشجویی، بخش‌هایی از سخنان وی که طی آن به نحوی تلویحی خود را با امیرکبیر مقایسه کرده بود نیز واکنش‌های جالبی در پی داشت. گذشته از متن‌ها و طرح‌های متعددی که در شبکه‌های اجتماعی دراین‌باره منتشر شد و صرفنظر از استقبال توأم با ذوق‌زدگی رسانه‌های معاند نظام از این مقایسه، برخی واکنش‌ها، جالب توجه و حاوی تطبیق‌های تاریخی بود.


از جمله داریوش سجادی، همکار سابق نشریات اصلاح‌طلب در صفحه شخصی خود نوشت.
... نکته ظریف در این فراز از سخنان هاشمی آنجاست که ظاهرا ایشان با تمام وجود باورش بر آن است که از نظر اعتبار و شأنیت تاریخی شخصا با امیرکبیر هم‌طرازی می‌کند!
کاش هاشمی فقط دو فراز از ویژگی‌های
زندگی سیاسی امیر را با خود مقایسه می‌کرد تا آنکه با چنین گشاده‌دستی «تاریخ» را به نفع خود مصادره نکنند.

نخست آنکه برخلاف همه خاصه خرجی‌ها و فرزندنوازی‌ها و تبارسالاری‌های مسبوق به سابقه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، امیرکبیر در نقطه مقابل ایشان با قناعت و مناعت طبع و نداشتن روحیه تازه به دوران رسیدگی، در جایی ایستاده بود که در واکنش به رانت‌جویی‌های دربار، تا آن اندازه صرافت توام با شجاعت داشت تا خطاب به قبله عالم بنویسد:
«قربانت شوم-الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمی‌شود».
حال چنین امیری چه جای قیاس با رئیس‌جمهوری دارد که فی‌المثل در پروای شایعه خرافی زلزله تهران و در ظهر تاسوعای حسینی می‌نویسند:
«به اتفاق خانواده به لتیان رفتیم. یک نفر چینی پیش‌بینی کرده است که ساعت 8 امروز زلزله‌ای به قدرت 6/8 ریشتر در تهران روی خواهد داد. آمدن ما به لتیان هم بی‌ارتباط با این نیست... با هلیکوپتر به سد لتیان آمدیم. هوای خوبی دارد.
عصر همراه بچه‌ها خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم(!) کمی دنبال قایق کشیده شدم، بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است».
مطالب مرتبط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۵۵
امیر مهدوی

 محمدجواد اخوان : در طول 20 ماهی که از دوره جدید مذاکرات هسته‌ای می‌گذرد، به رغم تفاوت‌هایش با ادوار گذشته، یک ویژگی همچنان به چشم می‌خورد و آن لحن و ادبیات تهدیدآمیز محور طرف غربی 1+5 و به عبارت روشن‌تر ایالات‌متحده امریکا است. هرچند گوش‌ها به شنیدن عبارت تکراری «تمام گزینه‌های روی میز» عادت کرده‌اند، اما بسیاری انتظار داشتند که پس از رسیدن به توافق ژنو این رویکرد تغییر یابد و دیگر شاهد تکرار چنین عبارتی از طرف غربی نباشیم.
اما نه‌تنها چنین نشد، بلکه از آذرماه 1392 که میان ایران و 1+5، «برنامه اقدام مشترک» در ژنو به امضا رسید، بارها و بارها به بهانه‌های مختلف مسئولان رسمی امریکا از برقراری همه گزینه‌ها و از جمله گزینه نظامی سخن گفتند، انگارنه‌انگار که متنی را امضا کرده‌اند که در آن تصریح‌شده بود «در این دوره همه اعضا، با حسن نیت، در جهت حفظ فضای سازنده در مذاکرات فعالیت خواهند کرد.»
این روند البته با بی‌اخلاقی‌ها و عهدشکنی‌های دیگر طرف غربی از جمله تشدید تحریم‌ها در برخی از حوزه‌ها همراه بود، به‌گونه‌ای که در ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ سه بازرگان ایرانی، ۹ اردیبهشت ۹۳ ده شرکت و یک بانک مرتبط با ایران، ۱۹‌تیر ۹۳ دومین بانک بزرگ آلمان به دلیل ارتباطات بانکی با ایران (با جریمه 500 میلیون دلاری)، ۲۲ تیر ۱۳۹۳ یک بانک فرانسوی (با‌جریمه 8 میلیارد و 900 میلیون دلاری)، ۷ شهریور ۹۳، ۲۵ فرد و شرکت ایرانی و غیرایرانی مرتبط با ایران را به بهانه نقض تحریم‌های هسته‌ای و سرانجام در تاریخ ۱۰ دی ۹۳، نه شخص و نهاد ایرانی را به اتهام حمایت از برنامه هسته‌ای مشمول مجازات تحریمی خود قرار دادند.
آنچه در این مدت مشاهده نشد، حسن نیت و ایجاد فضای سازنده از طرف غربی، خصوصاً امریکا بود و درعین‌حال جمهوری اسلامی ایران در تمام این مدت اولاً به تعهدات خود پایبند بود و ثانیاً در بسیاری از حقوق متعارف و طبیعی خود، از جمله رزمایش‌ها و موضع‌گیری‌های نظامی، ملاحظه فضای مذاکرات را در نظر گرفت.  پس از 13 فروردین سال جاری نیز که شهر لوزان سوئیس شاهد قرائت بیانیه مشترک ایران و شش کشور بود، ‌ تغییری در ادبیات و رویکرد کاخ سفید به وجود نیامد، از آن زمان تاکنون چهار مقام رسمی دولت امریکا، یعنی رئیس‌جمهور این کشور، معاون وی و وزرای خارجه و دفاع امریکا در اظهاراتی جداگانه از تداوم برقراری «گزینه نظامی» سخن گفته‌اند. این لحن ادبیات دقیقاً پس از امضای بیانیه سوئیس و نیز درست همان زمانی که هیئت‌های مذاکره‌کننده ایران و شش کشور در نیویورک مشغول چانه‌زنی روی متن توافق نهایی بودند، رخ داد. چنین به‌نظر می‌رسد همین روند در گفتمان سران کاخ سفید همچنان ادامه خواهد یافت.  حال در اینجا پاسخ به دو پرسش، ضروری به‌نظر می‌رسد، نخست آنکه هدف دشمن از تداوم تهدید به‌صورت موازی مذاکرات چیست؟ و دیگر آنکه در مواجهه با این راهبرد دشمن چه باید کرد؟
در پاسخ پرسش نخست، به دو نکته اساسی می‌توان اشاره کرد؛ نکته اول آنکه اتخاذ چنین رویکردی را باید متأثر از ذات و خوی استکباری طرف مقابل دانست و اگر واقع‌بینانه به صحنه بنگریم، انتظاری دیگر نمی‌توان داشت. طرف غربی و به‌ویژه امریکا بر اساس سرشت نهادینه‌شده خود، عادت به زورگویی و تحمیل اراده خود بر دیگران کرده است و دیگر کاری به این ندارد که اکنون در حال مخاصمه است یا مذاکره؛ عهد و پیمانی دارد که باید بدان وفادار باشد یا نه. با این وصف به‌روشنی می‌توان گفت، در ادامه نیز طرف غربی بر همین عادت مألوف خواهد ماند.  اما نکته دوم، باید دانست که اتخاذ این رویکرد بخشی از راهبرد مذاکراتی غرب نیز هست که البته برخاسته از ادراک آنها است. ادراک غربی‌ها از فضای مذاکراتی آن است که تحریم‌ها اثرگذار بوده و توافق میوه راهبرد «فشار- مذاکره» است. در چنین فضایی، فشار اعم از تحریم‌ها، فشار سیاسی و حتی تهدید نظامی، شرط لازم و پیش‌برنده مذاکرات بوده و در نهایت نیز طرف غربی آن را برگ برنده خود در مسیر مذاکرات می‌داند. بنابراین به خود اجازه می‌دهد همزمان با مذاکره همچنان گزینه نظامی را به رخ بکشد تا به خیال خود طرف ایرانی را به عقب‌نشینی هرچه بیشتر وادارد.
حال می‌توان به پرسش دوم نیز پاسخ داد. با توجه به آنچه پیش‌تر گفته شد، دستیابی به آنچه عده‌ای بازی «برد- برد» می‌خوانند، بسیار دشوار است. بلکه باید گفت در صحنه‌ای که یک‌طرف موفقیت خود را در نفی حداکثری دستاوردها و منافع طرف دیگر می‌داند و در مقابل نیز حاضر به کوچک‌ترین انعطافی نیست، چگونه دستیابی به برد طرفینی ممکن است؟
با نگاهی به مسیر مذاکرات، می‌توان گفت هرچند موضوع و بهانه اصلی مذاکرات، پرونده هسته‌ای کشورمان است، اما هدف طرف غربی محدود به دستاوردهای هسته‌ای نمی‌شود. نگاه غرب به‌مراتب فراتر از سخت‌افزار هسته‌ای یا حتی دفاعی است. غرب نرم‌افزار و عنصر تأثیرگذار بازیگری جمهوری اسلامی ایران در عرصه جهانی را نشانه رفته است، یعنی «عزت و اقتدار ملی و بین‌المللی.»
تهدید و به‌تبع آن تحمیل اراده‌ای که در راهبرد دشمن مشاهده می‌شود، مقدمه‌ای است برای هدفی بزرگ‌تر و آن عبارت است از «تحقیر». تحقیر ملتی که چهار دهه است تصمیم گرفته مستقل بازی کند و همین رفتار برهم زننده سناریوهای جهانی به‌اصطلاح ابرقدرت‌ها بوده است.
امروز جمهوری اسلامی ایران در موضعی برابر در مواجهه با نظام سلطه قرار دارد و اگر پای میز مذاکره نیز رفته است، با همین پیش‌فرض بوده است. مسئولان و نخبگان ما نیز باید همواره همین نکته را به یاد داشته باشند که مردم، اجازه مواجهه از نقطه‌ضعف را در مقابل دشمن به آنها نداده و نمی‌دهند. مذاکره‌کنندگان ما هیچ‌گونه فشار و تحمیلی را نباید بپذیرند و چارچوب‌های «عزتمندانه» را که بر اساس خط قرمزهای نظام ترسیم‌شده است رعایت کنند. در هر سطح که دشمن خدعه‌گری می‌کند باید پاسخ متقابل دریافت کند. هیچ ایرادی ندارد که در مقابل دشمنی که با جسارت تمام تهدید می‌کند، «تهدید متقابل» نمود. از مسئولان و فرماندهان نظامی نیز انتظار اقدام مشابه می‌رود.  بدانیم که دشمن بسیار بیش از ما به مذاکره و توافق نیازمند است و اتفاقاً همین موضوع می‌تواند برگ‌ برنده ما در این منازعه باشد. اگر دشمن نیرنگ به خرج می‌دهد، ما نیز ابزارهای فشار متقابل را داریم. ‌ سه دهه پیش، رئیس‌جمهور وقت امریکا، کارتر برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا به برگ برنده آزادی گروگان‌ها، نیازمند بود و همین برگه از دریغ شد. اکنون نیز می‌توان با چنین برگه‌هایی بینی گستاخان کاخ سفید را به خاک مالید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۴۸
امیر مهدوی

دکتر حجت‌الله عبدالملکی* استاد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام/ اقتصاددان:

این روزها شاهد مذاکره فشرده تیم مذاکره‌کننده ایرانی با کشورهای 1+5 هستیم بنابراین سوالی که به ذهن می‌رسد این است که چگونه می‌توان با کشورهای غربی تعامل کرد به‌گونه‌ای که مبانی انقلاب اسلامی حفظ شود؛ پاسخ به این سوال باعث می‌شود به بررسی این موضوع پرداخته شود که کشوری مانند ایران چگونه باید برای تعامل اقتصادی با جهان با ملاحظات و رویکردهای خاص وارد عمل شود.
در این تعامل اقتصادی، در 2 مورد رعایت احتیاط بسیار جدی است؛ مورد اول این است که دستگاه‌های بزرگ اقتصادی دنیا، تقسیم کار بین‌المللی را به نحوی طراحی کرده‌اند که منافعشان حداکثر ‌شود؛ به این معنا که نهادهای بین‌المللی اقتصاد جهانی مثل بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی- 3 نهاد اصلی اقتصاد بین‌المللی- به کشورهای دنیا القا کرده‌اند اگر وارد «باشگاه اقتصاد جهان» شوند مستطیع خواهند شد. درحالی‌که این مبالغه‌ای است که از طرف قدرت‌های اقتصادی جهان مثل آمریکا و چند کشور اروپای غربی مطرح شده است و در عمل برنامه‌ آنها استثمار کشورهای جهان به سود خودشان است نه هیچ چیز دیگر.
متأسفانه در دولت اصلاحات اصرار زیادی برای تعامل با جهان- به معنای قدرت‌های استعمارگر- وجود داشت و حال در دولت یازدهم نیز این اصرار و تأکید وجود دارد، زیرا تصور می‌شود از باب تعامل اقتصادی با آنها، منافع زیادی کسب خواهد شد. به نظر می‌رسد در دولت یازدهم کم ‌و بیش همان سیاست‌های دولت اصلاحات پیگیری می‌شود. در واقع بدون توجه به مخاطرات این مسیر سعی می‌شود حداکثرِ ارتباط با اقتصاد جهانی برقرار شود. با در نظر گرفتن این دو ملاحظه، قطعاً می‌توان تعامل اقتصادی ایران با جهان را به شکلی طراحی کرد که منافع ایران تأمین شود. این دو خطر مطرح‌شده به‌هیچ‌وجه به معنای تعامل برقرار نکردن با اقتصاد جهان نیست، بلکه باید ارتباطی عاقلانه، منطقی و تعریف‌شده برقرار شود.
حضرت امام خمینی(ره) در جایگاه رهبری انقلاب، رویکردهای اساسی را مشخص فرموده‌اند. در بعد اقتصادی، حضرت معظم‌له به 3 هدف توجه ویژه‌ای داشته‌اند و روی آنها تأکید فرموده‌اند. این اهداف، «استقلال اقتصادی»، «رفاه عمومی» و «پیشرفت اقتصادی» هستند که ایشان آنها را در چارچوب مکتب اقتصادیِ اسلام مطرح کرده‌اند. در واقع نظام نیز قرار بوده است به‌گونه‌ای عمل کند که این 3 هدف محقق شود. نظر ایشان درباره‌ استقلال اقتصادی این بوده است که کشور برای تأمین مایحتاج اولیه‌ مردم نباید نیازمند قدرت‌های جهانی باشد، زیرا آنها هر زمان که بخواهند ایران را تحریم می‌کنند یا تحت ‌فشار قرار می‌دهند.
رویکرد اصلی حضرت امام(ره) توجه به خطرات موجود و دام‌های پهن‌شده از جانب کشورهای مستکبر بوده است که برای ایران تهدید به‌شمار می‌آمده‌اند. ایشان تأکید و توجه بسیاری در این‌باره داشتند و معتقد بودند اگر به اسم جهانی کردن اقتصاد در سطح بین‌المللی وابستگی ایجاد شود، این وابستگی خطر بزرگی برای کشور خواهد بود. ایشان آمریکا و انگلیس را هیچ‌گاه خیرخواه ایران نمی‌دانستند. بنابراین همیشه این احتمال را می‌دادند که برای دچار مشکل کردن و به چالش کشیدن ایران دامی گسترانده باشند. به این دلیل بر توجه به این خطرات بسیار تأکید می‌فرمودند. در همان زمان نیز کسانی بین سیاسیون و تئوریسین‌های اقتصادی بودند که بر نظریات اقتصاد جهانی تأکید بسیاری داشتند. اینان به بحث همگرایی با جهان، بویژه با کشورهای غربی، توجه ویژه‌ای داشتند. طرفداران اقتصاد جهانی، آن را در کشورهایی مثل آمریکا و چند کشور غربی دیگر خلاصه می‌کنند. درست است که این کشورها سهم بسیاری در اقتصاد دنیا دارند، اما همه‌ دنیا نیستند. کشورهای دیگری نیز هستند که قابلیت همگرایی دارند. بسیاری از این کشورها نیز از نظر فرهنگی با ایران قرابت‌هایی دارند. کشورهایی مثل کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی، به دلیل استکبارستیزی و رویکرد سیاسی مورد نظر حضرت امام(ره) و حضرت آقا، حاضرند وارد بازی «برد- برد» اقتصادی با ایران شوند.

اتفاقاً ساختار اقتصادی ایران به‌گونه‌ای است که بسیار راحت می‌تواند با این کشورها وارد تعامل شود.
به عنوان مثال بولیوی که از کشورهای آمریکای لاتین است به‌راحتی حاضر به خرید تکنولوژی ساخت نیروگاه از ایران است. در واقع چنین تعاملی در راستای وصیت حضرت امام(ره) نیز خواهد بود. حرکت در این راستا، علاوه بر گسترش تکنولوژی و درآمد ارزی برای ایران، باعث افزایش اشتغالزایی و سطح رفاه عمومی در هر دو کشور خواهد شد. درحالی‌که در تعامل با کشورهای اروپای غربی و آمریکا، ایران چنین فرصت‌هایی را نخواهد داشت، زیرا این کشورها صرفاً خواستار این هستند که از ایران مواد خام و محصولات فرآوری ‌نشده بخرند و با ارزش افزوده‌ای که در آن ایجاد می‌کنند سود کلانی ببرند. این اتفاقی است که در حال‌ حاضر برای نفت کشور می‌افتد. بنابراین عرض بنده تذکری درباره‌ خطر تعاملات اقتصادی بی‌رویه با کشورهای غربی مستکبر است. ضمناً توسعه‌ تعاملات اقتصادی و سیاسی بهتر است با کشورهایی باشد که در نهایت برای هر دو کشور منفعت حاصل شود، نه آنکه اگر نفعی هم وجود دارد برای ایران نباشد!
در واقع با توجه به برخی ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک، گاهی اصالت فایده باید کنار گذاشته شود. البته در حوزه‌ سیاسی گاهی ممکن است کشوری به کشور دیگر امتیازی بدهد. در این صورت ارتباطی شکل خواهد گرفت که در بلندمدت منفعت خواهد داشت. حتی برای آمریکایی‌ها و غربی‌ها نیز اینگونه نیست که در هر جایی کاری انجام بدهند، یک دلار آنها 2 دلار بشود. گاهی یک دلار، 50 سنت می‌شود اما در بلندمدت منفعت خواهد داشت. مباحث عقلانی اقتصاد نیز حکم به شرکت کردن در این معاملات می‌دهد. از سوی دیگر فرانسوی‌ها حدود 70 میلیون دلار از حضور در هر یک از کشورهای آفریقایی درآمد کسب می‌کنند. شاید این کشورها فقیر باشند اما مردم آن به تأمین مایحتاج خود نیاز دارند. کشورهایی مثل فرانسه در قبال تأمین این نیازمندی‌ها سود فراوانی کسب می‌کنند. بنابراین حتی آمریکا، انگلیس و فرانسه نیز که جزو قدرت‌های اقتصادی محسوب می‌شوند فقط با کشورهای قدرتمند تعامل برقرار نمی‌کنند. آنها حتی با فقیرترین کشورهای دنیا نیز تعاملات اقتصادی دارند. درحالی‌که خود این کشورهای در حال ‌توسعه به دلیل ایدئولوژی سیاسی جمهوری اسلامی بیشتر تمایل دارند با ایران کار کنند. در واقع این کشورها به دلیل احساس قرابت بیشتری که با مبانی ایدئولوژیک و سیاسی ایران می‌کنند، تمایل به برقراری تعامل با کشورمان دارند.
بنابراین حتی در تعامل اقتصادی با کشورهایی که به‌ظاهر فقیر هستند، منافع قابل‌توجهی وجود دارد، زیرا این کشورها نیز جمعیت و منابعی دارند که حاضر هستند از این منابع برای ایجاد رفاه جمعیت خود هزینه کنند. در نتیجه ایران می‌تواند از درآمدهای حاصل از ایجاد رفاه در این کشورها بهره‌مند شود.
دوم، عاملی است که در تقسیم منافع بین‌المللی وجود دارد. به این عامل «قدرت چانه‌زنی» گفته می‌شود. اگر بخواهید کالایی را به کشوری بفروشید، به چه قیمتی می‌فروشید؟ برای مثال فرض کنید قیمت تمام‌شده‌ کالایی برای شما 10 دلار بوده است. خرید این کالا تا 20 دلار برای کشور خریدار آن می‌ارزد. حالا اینکه کالای 10 دلاری به چه قیمتی فروخته شود بستگی به قدرت چانه‌زنی دو کشور دارد. هرکدام قدرت چانه‌زنی بیشتری داشته باشند، سود بیشتری می‌برند. اگر کشور خریدار قدرت بیشتری داشته باشد 90 درصد سود می‌کند و شما 10 درصد؛ یعنی شما کالای 10 دلاری خود را 11 دلار فروخته‌اید.
در تعامل با قدرت‌های اقتصادی بزرگ جهان معمولاً ایران قدرت چانه‌زنی بالایی ندارد- شاید به دلیل عدم خودباوری کسانی که چانه‌زنی می‌کنند (مذاکره‌کنندگان)- بنابراین اگر تعاملی نیز صورت بگیرد سود بیشتر نصیب کشور مستکبر می‌شود. در حالی ‌که در ارتباط با کشورهای در حال ‌توسعه مثل کشورهای اسلامی همسایه، کشورهای آفریقایی و کشورهای جنوب آمریکای لاتین، چون ایران قدرت چانه‌زنی بالاتری دارد می‌تواند همان کالایی را که آلمان‌ها 10 یا 11 دلار می‌خرند مثلاً به ونزوئلا 15 یا 20 دلار بفروشد. بنابراین قدرت چانه‌زنی عامل بسیار مهمی است، زیرا اگر کشوری قدرت چانه‌زنی قابل‌توجهی در سطح بین‌المللی نداشته باشد، بخش زیادی از منافع کشورش را کشورهای دیگر از بین می‌برند و به نفع خود مصادره می‌کنند.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۴۳
امیر مهدوی

با رأی 98 سناتور دموکرات و جمهوری‌خواه به طرح بازنگری توافق هسته‌ای با ایران تقسیم کار آمریکایی‌ها برای فرار از «لغو تحریم‌ها» آشکار شد

در روزهایی که بعضی‌ها در ایران برای منتقدان خود خط و نشان می‌کشد و به امید توافق با آمریکایی‌ها، جامعه گسترده منتقدان را تهدید به قلع و قمع می‌کند، در آمریکا سناتورهای دموکرات و جمهوریخواه طرحی را تصویب کردند که براساس این طرح، تقریبا همه قول و قرارهای جواد ظریف با همتایان خود در 1+5  طی 20 ماه گذشته در ژنو، وین، لوزان، نیویورک و... به گوشه‌ای گذاشته شده و این نمایندگان مردم آمریکا در کنگره (اعم از مجلس نمایندگان و سنا) هستند که تصمیم نهایی را درباره توافق هسته‌ای اتخاذ خواهند کرد! به گزارش «وطن امروز»، بعدازظهر پنجشنبه سرانجام طرح پر سر و صدای باب کورکر و رابرت منندز به صحن علنی سنا رفت و رأی کم‌سابقه 98 سناتور را گرفت. از میان 100 سناتور جمهوریخواه و دموکرات، تنها یک نفر یعنی «تام کاتن» سناتور جمهوریخواه از ایالت آرکانزاس به این طرح رأی منفی داده است!  طرح «بازنگری کنگره بر توافق هسته‌ای با ایران» با این رأی قاطع روند مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 را با چالش جدی مواجه کرده است، چراکه براساس این طرح که سنای آمریکا با 98 رأی آن را تصویب کرده، هر آنچه میان نمایندگان ایران و 1+5 در مذاکرات هسته‌ای توافق می‌شود تا زمانی که موردپسند نمایندگان مردم آمریکا در سنا و مجلس نمایندگان قرار نگیرد، فاقد اعتبار خواهد بود. به عبارتی با این طرح، هرگونه تعلیق یا لغو تحریم‌های اعمال شده علیه ایران منوط به تایید نمایندگان کنگره شده است. براساس این طرح، این حق به کنگره داده شده است در صورت مطلوب تشخیص ندادن مفاد توافق هسته‌ای، این توافق را رد کند! 3 دوره زمانی برای تعیین تکلیف نهایی درباره توافق هسته‌ای در این طرح پیش‌بینی شده است. به گونه‌ای که پس از توافق هسته‌ای 1+5 با ایران، کنگره به مدت یک ماه زمان خواهد داشت درباره این توافق تصمیم‌گیری کند. در صورت مخالفت کنگره با این توافق، رئیس‌جمهور آمریکا 12 روز وقت خواهد داشت مخالفت کنگره را وتو کند اما این پایان کار نیست. این طرح یک فرصت 10 روزه به کنگره داده تا در این مدت درباره وتوی رئیس‌جمهور تصمیم‌گیری کند. به عبارتی آنها برای خنثی کردن وتوی احتمالی رئیس‌جمهور آمریکا 10 روز زمان خواهند داشت.  در واقع یکی از مهم‌ترین نکات طرح «بازنگری کنگره بر توافق هسته‌ای با ایران» نیز همین موضوع است. آنها به صورت قانونی و رسمی توافق هسته‌ای با ایران را منوط به موافقت کنگره آمریکا کرده‌اند و حتی در این طرح خنثی کردن وتوی احتمالی رئیس‌جمهور آمریکا را نیز در نظر گرفته‌اند. نکته مهم‌تر اینکه باراک اوباما که پیش‌تر بشدت با موضوع دخالت مستقیم کنگره در توافق هسته‌ای با ایران مخالفت کرده بود، چندی پیش به شرط اعمال برخی اصلاحات، با این طرح موافقت کرد.  جاش ارنست، سخنگوی کاخ سفید اواخر فروردین‌ماه که این طرح در کمیته سیاست خارجی سنا به تصویب رسید،  گفته بود: قانونگذاران اغلب بخش‌های غیرقابل قبول طرح اولیه سناتور باب کورکر و رابرت منندز را حذف کرده‌اند. سخنگوی کاخ سفید ادامه داده بود: با توجه به اصلاحات اعمال شده در این طرح، باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا موافقت کرده است آن را امضا کند. موافقت رسمی اوباما با این طرح در واقع یک عقب‌نشینی آشکار بود. در حالی که او پیش‌تر تهدید به وتوی این طرح کرده و با این تهدید، بزک‌کنندگان و مجموعه سیستم آرایشی خود در ایران را ذوق‌زده کرده بود، در نهایت با این طرح موافقت کرد تا سرانجام روز پنجشنبه، با رأی 98 درصدی سنا به این طرح، تقریبا همه چشم‌ها در ایران و  کشورهای 1+5 به تصمیم نمایندگان آمریکایی باشد. این طرح که با 98 رأی موافق در برابر تنها یک رأی مخالف تصویب شد به مجلس نمایندگان ارسال شد تا هفته بعد رأی‌‌گیری درباره آن انجام شود. کاخ سفید اعلام کرده اگر این طرح در مجلس نمایندگان نیز بدون انجام تغییرات عمده تصویب شود باراک اوباما آن را امضا خواهد کرد. به گزارش تسنیم، جان بینر، رئیس‌جمهوریخواه مجلس نمایندگان در بیانیه‌ای که لحظاتی پس از تصویب طرح در سنا منتشر شد، گفت: «من منتظرم مجلس نمایندگان نیز این طرح را تصویب کرده و دولت رئیس‌جمهور اوباما را پاسخگو سازد». همچنین میچ مک کانل، رئیس ‌جمهوریخواه اکثریت سنا در سخنرانی پیش از رأی‌گیری گفت: «اشتباه نکنید، این پایان ماجرا نخواهد بود». بن کاردین، سناتور ارشد دموکرات، یکی از مؤلفان طرح و عضو کمیته روابط خارجی سنا نیز گفت: «اجماعی بین 2 حزب وجود دارد مبنی بر اینکه ما به ایران اعتماد نداریم». سنا این طرح را پس از چند ماه بحث فشرده درباره اینکه کنگره چگونه می‌تواند در مذاکرات هسته‌ای بین ایران، آمریکا و 5 کشور دیگر صاحب رأی باشد، تصویب کرد.
مفاد تکان‌دهنده طرح
اما مرور برخی مفاد طرح جدید سنا برای نظارت بر توافق هسته‌ای ایران، نشان می‌دهد عملا شرایط برای دخالت‌ها و فشارهای غیرقانونی به ایران در این طرح فراهم شده است. همین مفاد که در ادامه به آنها اشاره می‌شود، باز هم این گمانه را تقویت می‌کند که هیات حاکمه آمریکا اکنون با وارد کردن کنگره به روند توافق، از این کارت برای تحقق اهداف قبل و بعد از توافق هسته‌ای با ایران استفاده می‌کند.  در واقع گویا یک تقسیم کار ویژه برای توافق در نظر گرفته شده است. تقسیم کاری که بیشترین امتیازات ممکن از ایران گرفته می‌شود و در مقابل، امتیازات اندکی داده می‌شود. در طرح سنا کاملاً مشهود است که هدف، حفاظت از سازمان تحریم است و با موافقت اوباما با این طرح، عدم لغو تحریم‌ها به یک قانون تبدیل می‌شود. براساس این طرح که سنا به آن رأی 98 درصدی داده است در نهایت 5 روز پس از اینکه ایران و گروه 1+5 به توافق هسته‌ای جامع دست یافتند، اوباما باید مدارک زیر را به کنگره ارائه کند:
1- متن توافق و تمام اقلام مربوط به آن


2- یک ارزیابی درباره راستی‌آزمایی پایبندی ایران به تعهداتش


3- تاییدیه‌ای مبنی بر اینکه این توافق با اهداف آمریکا در حوزه عدم اشاعه هسته‌ای سازگار بوده و تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا نیست

بالاخص اینکه ایران اجازه نخواهد داشت فعالیت‌های مرتبط با تسلیحات هسته‌ای را پیگیری کند. همچنین تحریم‌های کنگره در دوره بازبینی توافق تعلیق نخواهند شد. باراک اوباما اجازه نخواهد داشت به مدت 52 روز پس از تسلیم توافق به کنگره تحریم‌های ضدایرانی این نهاد را تعلیق یا لغو کرده یا به نحوی کاهش دهد. در این طرح علاوه بر یک دوره 30 روزه اولیه بررسی توافق، 12 روز اضافی دیگر پیش‌بینی شده که در صورت تصویب یک قانون توسط کنگره و ارسال آن به رئیس‌جمهور اعمال می‌شود. اگر رئیس‌جمهور این قانون را وتو کند، کنگره 10 روز دیگر فرصت خواهد داشت با جمع‌آوری آرای لازم این وتو را خنثی کند.  اگر توافق بین 10 جولای (19 تیر) و 7 سپتامبر (16 شهریور) ارائه شود – یعنی همزمان با تعطیلات کنگره در ماه آگوست – دوره بازبینی به 82 روز افزایش می‌یابد (60 روز به علاوه 12 روز برای وتوی رئیس‌جمهور و 10 روز دیگر برای خنثی کردن وتو توسط کنگره). در طول این مدت، کنگره می‌تواند جلسات استماع برگزار و توافق را تایید یا رد کند یا هیچ موضعی در قبال آن اتخاذ نکند. عدم موضع‌گیری کنگره به اوباما اجازه خواهد داد از اختیارات اولیه‌اش برای تعلیق تحریم‌ها استفاده کند. تصویب یک قطعنامه مشترک در رد توافق (به‌رغم وتوی رئیس‌جمهور) در دوره زمانی بازبینی به صورت دائمی رئیس‌جمهور را از لغو یا تعلیق تحریم‌های کنگره‌ای برحذر خواهد داشت. این قانون همچنین به وضوح اعلام می‌کند لغو دائمی تحریم‌های ضد ایرانی کنگره نیازمند یک رأی‌گیری دیگر بوده و رأی مثبت کنگره به قطعنامه‌ای در حمایت از توافق هسته‌ای ایران به معنای لغو دائمی تحریم‌ها نیست بلکه صرفا رئیس‌جمهور را قادر می‌سازد آنها را تعلیق کند. براساس یکی از بندهای قانون بازنگری در توافق هسته‌ای ایران، رأی‌گیری کنگره درباره آغاز اجرای توافق نخواهد بود، اگرچه توافق پس از امضا اجرا می‌شود به دلیل اینکه برخی تحریم‌های هسته‌ای را کنگره اعمال کرده و تنها این نهاد است که می‌تواند آنها را لغو کند، بنابراین این رأی‌گیری فرصتی در اختیار نمایندگان قرار خواهد داد تا اقدام مقتضی را درباره این تحریم‌ها اتخاذ کنند.

نظارت کنگره و پایبندی ایران به تعهداتش

پس از دوره بازبینی کنگره، رئیس‌جمهور آمریکا باید هر 90 روز یکبار گزارشی را درباره پایبندی ایران به توافق ارائه کند. اگر رئیس‌جمهور نتواند پایبندی ایران را تایید یا اعلام کند این کشور از مفاد توافقنامه عدول کرده است، کنگره می‌تواند فورا رأی‌گیری کرده و تحریم‌هایی را که تعلیق یا لغو شده بودند بار دیگر اعمال کند. این طرح همچنین رئیس‌جمهور آمریکا را ملزم می‌سازد گزارش‌هایی مشروح – 2بار در سال –  درباره مسائلی چون برنامه هسته‌ای ایران، برنامه موشک‌های بالستیک و حمایت تهران از تروریسم،‌ بالاخص علیه آمریکا و متحدان آن و نیز وضعیت حقوق بشر تهیه کرده و به کنگره ارائه کند. کنگره مدعی شده می‌تواند با استفاده از این اطلاعات در صورت اقدامی تروریستی با حمایت ایران علیه آمریکا واکنش مناسب را داشته باشد.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۳۹
امیر مهدوی

Image result for ‫عادل الجبیر و جان کری‬‎

اوپاسخ تبریک را با توهین داد

«جان کری» وزیر خارجه آمریکا و «عادل الجبیر»  همتای عربستانی‌اش در نشست خبری در ریاض شرکت کردند.

عادل الجبیر، وزیر جدید خارجه عربستان و سفیر سابق این کشور در واشنگتن  در سخنانی در این نشست خبری ضمن ادعای مداخله ایران در تحولات منطقه اعلام کرد با جان کری درباره مداخله ایران بحث و گفت‌‎و‌گو کردیم. به گزارش واحد مرکزی خبر، وزیر خارجه عربستان ادعا کرد: ایران نباید نقشی در یمن داشته باشد. ایران نقش منفی در این کشور داشته و از نظر مالی، تسلیحاتی و ایدئولوژیک از حوثی‌ها حمایت کرده است. ایران برای ارسال تسلیحات به یمن تلاش کرد، اما ما توانستیم مانع فرود هواپیمای ایرانی در یمن شویم. ایران همچنین کشتی‌های حامل سلاح را برای حوثی‌ها ارسال کرده بود. همچنین وزیر خارجه آمریکا هم در بخشی از سخنان خود در این نشست خبری گفت: ما بشدت نگران اقدامات ایران در منطقه هستیم. ما در کمپ دیوید با کشورهای حاشیه خلیج‌فارس درباره اقدامات ایران در نقض قطعنامه‌های شورای امنیت و تدابیری که باید در این باره اتخاذ شود، گفت‌وگو خواهیم کرد. کری افزود: با سعودی‌ها درباره اعزام نیروی زمینی به یمن گفت‌وگو نکردیم. ما نگران فعالیت‌های حزب‌الله در عراق و یمن هستیم. فعالیت‌های ایران ثبات و امنیت منطقه را تهدید می‌کند و باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا به همین علت از سران کشورهای منطقه برای شرکت در اجلاسی در کمپ دیوید دعوت کرد تا درباره مقابله با دخالت ایران گفت‌وگو کنیم.
واکنش افخم به‌جای ظریف
مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان نسبت به اظهارات اخیر وزیر خارجه سعودی درباره ایران طی کنفرانس مطبوعاتی با جان کری وزیر خارجه آمریکا در ریاض واکنش نشان داد. این برای چندمین‌بار است  که جواد ظریف نسبت به مواضع و اقدامات ضد‌ایرانی آل‌سعود واکنش نشان نمی‌دهد. به گزارش «وطن امروز»، افخم سخنان وزیرخارجه عربستان را مردود دانست و گفت: این اظهارات فرافکنی و مبتنی بر یک رشته تحلیل‌های تکراری و بی‌فایده است.  وی افزود: مقام سعودی در حالی مدعی دخالت ایران در یمن است که بیش از 40 روز است کشور یمن برای تأمین منافع ریاض و همپیمانانش بی‌وقفه هدف حملات نظامی قرار دارد و با محاصره کامل زمینی، دریایی و هوایی به گروگان گرفته شده است. سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان تصریح کرد:‌ مردم یمن همانند همه ملت‌های مستقل اجازه دخالت در امورشان را تحت هیچ عنوانی به هیچ کشوری نخواهند داد. افخم گفت: ایران در چارچوب اصول اسلامی و انسانی پایان محاصره یمن و ارسال فوری کمک‌های انسان‌دوستانه برای جلوگیری از فاجعه انسانی در این کشور مسلمان را بسیار ضروری می‌داند. سخنگوی وزارت امور خارجه با اشاره به اینکه گفت‌وگو بهترین راه برای پایان بحران و رسیدن به یک راه‌حل منطقی و پایدار است، اضافه کرد: ‌توقف عملیات نظامی علیه یمن و از سرگیری گفت‌وگوهای یمنی برای تشکیل دولت فراگیر گام‌های فوری و اساسی برای حرکت در مسیر راهکار سیاسی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۲۱
امیر مهدوی

محمدکاظم انبارلویی : مقام معظم رهبری دردیدار با معلمان فرمودند؛ "اگر ملتی نتواند از عظمت و هویت خوددر مقابل بیگانگان دفاع کند قطعا توسری خواهدخورد". بازخوانی عزت و عظمت و هویت ما با بهره گیری از تجربیات تاریخی یک امر ضروری است . ما یک ملتی بزرگ با تاریخی افتخار آمیز هستیم . قبل و بعد از اسلام ملت ایران درتاریخ 3 هزار ساله خود گاهی یک ابرقدرت بلامنازع در زمین بود .

قاجار و پهلوی ایران را به خاک سیاه نشاندند و ملت را در برابر قدرتهای منطقه ای و جهانی ذلیل کردند . استبداد داخلی در پیوند با استعمار خارجی با تشویق سرسپردگی به غرب و تسلیم بدون قید و شرط در برابر بیگانگان بویژه مبانی فکری و نظری مدرنیسم فرصت های پیشرفت ، رفاه و آرامش را از ملت گرفتند. اما ملت هرگز وحدت و یکپارچگی خود را از دست نداد و با جنبش تنباکو و نهضت مشروطه و سپس نهضت ملی شدن نفت کمر راست کرد. اما خائنین به ملت، سرسپردگان به غرب و جریان روشنفکری دوباره زمینه بازگشت استبداد و استعمار را فراهم کردند.

ملت با انقلاب اسلامی فرصتی جدید پدید آورد تا از زیر آوار حوادث روزگار دوباره نام ایران و ایرانیان بر سر زبانهای مردم جهان نقش بندد. ایرانیان با هویت اسلامی و قرآنی پرچمدار رهایی بشر از شر ستم طواغیت زمان شدند و امید تازه ای آفریدند و افق جدیدی را به انسانها نشان دادند.

ما ملتی شجاع داریم که عقبه های خطرناکی را طی بیش از سه دهه اخیر پشت سر گذاشته است . تهدیدات علیه انقلاب به گونه ای
بوده که هر کدام می توانست پشت یک قدرت بزرگ را به خاک بمالد. اما ملت ایستاد و از آن عبور کرد. دوران امروز ما هیچ شباهتی با دوران یکصد سال گذشته ندارد. رکوردهای پیروزی ملت در مواجهه با تبهکاریهای دولت های قلدر جهانی بس عظیم است و اکنون ملتها در عراق، لبنان ، یمن و سوریه از تجربیات ما درمقابله با دشمنان اسلام بهره گرفته و ایستاده اند.

تحریم ها کوچکتر از آن هستند که در اراده ملت کمترین خللی به وجود آورند. غرب بویژه آمریکا می داند اگر بخواهد از این طریق روی اراده ملت اثر بگذارد اهرمهایی در دست دولت و ملت است که
می تواند به سرعت معادلات نظامی و سیاسی منطقه را به‌هم ریزد. اما آنها نمی خواهند به سمت این ریسک بروند لذا به گفتگو و مذاکره روی آورده اند، ملت و دولت ما هم طی ده سال گذشته نخواسته است به راهبرد " میز" بی اعتناء باشد.

اکنون هیچ گزینه ای جز پذیرش اراده پولادین ملت ایران بر سرمیز مذاکره نیست. آنها باید در برابر این اراده سرتعظیم فرود آورند و هیچ راهی هم ندارند .

شرایط کنونی به یک نوعی شباهت هایی با دوران نهضت ملی شدن نفت دارد. آن زمان هم دشمن با تحریم می خواست اراده ملت را بشکند اما متاسفانه مصدق درک درستی از سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا نداشت و در دیپلماسی خارجی به نوعی دلدادگی به واشنگتن روی آورد.

نهایت این دلدادگی به حدی بود که مصدق درمذاکرات یک آذر 1330 با ترومن رئیس جمهور آمریکا سفره دلش را باز کرد و از اینکه تحریم ها
چه آثاری روی زندگی مردم، نیروهای مسلح و پلیس و حقوق کارمندان و معلمین داشته سخن به میان آورد.(1)

رئیس دولتی که مستظهر به پشتیبانی ملت بودکمترین اصول و مبانی دیپلماسی را نمی فهمید در همان زمان که با دشمنی به مقام دلدادگی رسیده بود با نیروهای ملی و مذهبی داخل که پشتوانه حرکت نهضت بودند بنای بی مهری گذاشت در حالی که باید محور وحدت و همگرایی ملت در آن شرایط ویژه برای مقابله با استعمار آمریکا و انگلیس می بود.آن روز ما نه تولید نا خالص ملی قابل توجهی داشتیم نه ارتش پر قدرت اما یک ملت بزرگ در صحنه داشتیم. مصدق ملت را از صحنه با انحلال مجلس خارج کرد و با آیت الله کاشانی بنای ناسازگاری گذاشت و نیز تیغ برگردن جریانی نیرومند مثل فدائیان اسلام گذارد که او را به قدرت رسانده بودند.امروز ما یک ارتش نیرومند داریم که متکی به سلاحهایی است که خواب از چشم دشمن ربوده که البته خود تولیدمی کند. یک اقتصاد درون زا و سرپا داریم که در تمام طول جنگ 8 ساله و پس از آن بازارهای کشور را شاداب و با نشاط حفظ کرده است و از همه اینها بالاتر ملتی شجاع و بی باک و باکرامت داریم که همه هستی خود را برای عزت اسلام و عظمت ایران هزینه کرده است .مقام معظم رهبری دردیدار معلمان کشور ضمن یادآوری عظمت ملت ایران خطاب به مسئولان سیاست خارجی کشور که اکنون مشغول مذاکره با 1+5 هستند ، فرمودند:

1- باید از عظمت و هیبت ملت ایران در مذاکرات دفاع کنید

2- خطوط قرمز و اصلی را به دقت رعایت کنید

3- زیربار هیچ تحمیل ، زور و تحقیر و تهدید نروید

توافق در چارچوب خطوط قرمز نظام و حفظ حیثیت وعظمت ملت ایران
یک گام به جلو برای تحکیم آرمانهای انقلاب است .

عدم توافق به دلیل زورگویی ، تحقیر، تحمیل و تهدید دشمن هم یک گام به جلو برای اثبات این معنا است که انقلاب از مسیر خودمنحرف نشده است و همچنان روی معیارهای انقلابی و اسلامی خود تاکید دارد.

لذا فارغ از اینکه چه نتیجه ای بر مذاکرات مترتب باشد ملت و دولت ایران پیروز است .هیچ نتیجه ای نباید ذره ای خدشه به عظمت ،هیبت ، عزت و هویت ملت ایران واردکند. این مراقبت دائمی رهبری معظم انقلاب از عزت ملت، رمز پیروزی ما در مذاکرات با قدرتهای جهانی است .

تیم مذاکره کننده باید بداند مشکلات ملت ایران با آمریکا ریشه‌ای است . از هرگونه سطحی نگری و خوشبین بودن به دشمن باید پرهیز کنیم . باید همواره مراقب خنجری که قرار است از پشت فرود آید، بود.

پی نوشت :

1- احمدعلی رجایی و مهین سروری، پنج دهه پس از کودتا اسنادسخن می گویند صفحه 411 و 412 به نقل از فصل نامه تخصصی پانزده خرداد پاییز و زمستان 93

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۱۱
امیر مهدوی

پرونده جنایات انگلیس در ایران/ جنایات سیاسی


از طراحی کودتا در ایران تا میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف


در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بوده‎ایم. این گروه که تشکیل ‎دهنده ی اقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را ‎افزایش داده‎اند؛ تا آنجا که دایره ی وسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار داده‎اند.


در مجموعه ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.


در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه‏ های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بین‎الملل و برنامه‎های بلند‎مدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است.

جنایات سیاسی

1- از میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف

1-1. ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری

در ترور نافرجام مرحوم حاج شیخ‌فضل‌ الله نوری (16 ذیحجه 1326) عامل اصلی، «کریم دواتگر» تروریست معروف کمیته مجازات است. در این ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگلیس چون «میرزا محمد‌نجات خراسانی» شرکت دارند و «مستر اسمارت» نمایندة سفارت انگلیس، در محل بازجویی متهمین حاضر می‌شود تا به قول تقی‌زاده کسی نتواند به تروریستها «زور بگوید».

2-1. توطئه قتل امیرکبیر

«جیمز فریزر» مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاست های انگلیس گزارشی می نویسد که در نهایت منجر به کشته شدن قائم مقام می شود:
«بدیهی است در مرحلة اول باید از دستِ وزیری که باعث اصلی همة این بدبختی‏هاست خلاص شد، کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه می‏دارد، کسی که در هر مورد فقط نقش خود را ایفا می ‎کند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، در حالی که با روش معیّنی به نظر می‏آید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالفت می‏کند. چنین کسی هرگز نمی‏تواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد... کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیلة مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی مؤثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام دوستان بسیار کمی دارد و دشمنانِ خیلی زیاد، به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسألة ساده‏ای می‏نماید.»

3-1. انگلیس عامل قتل کنسول آمریکا در تهران

ماژور «ایمبری ویس» کنسول آمریکا هنگام عکسبرداری از سقاخانة شیخ‌هادی ـ که در آن روز، شایعاتی در مورد معجزات آن در افواه بود ـ مورد هجوم و حملة عدّة زیادی از مردم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. پس از انتقال به بیمارستان نظمیه، عده‌ای از مردم داخل بیمارستان شده با داس و قمه و چکش و آب جوش او را به قتل ‌رساندند. حکومت ایران از این فاجعه بسیار پوزش خواست و مسئولیت این واقعه را به گردن تودة متعصّب انداخت. اما اروپایی‌های مطلع می‌دانستند که در شرق، توده همیشه آلتی در دستهای زمامداران پشت‏پرده است . در نیمة اول قرن اخیر، سفیر روس در تهران به دست توده به قتل رسید و این قتل نتیجة دسیسه‌‌ای بود که از طرف دربار بر ضدّ او چیده شده بود. اما چه دست‌هایی ممکن بود توده را بر علیه «ویس» کنسول آمریکا برانگیزد؟

رفته رفته اسم یک نفر در افواه شایع شد. این اسم که نخست به طور نجوا برده می‌شد و سپس علناً بر زبانها جاری ‌شد، در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۹۲۴ روزنامه «هرالد تریبون» چاپ نیویورک فاش گردید و قتل «ماژور ایمبری» به حساب «هارولد اسپنسر» گذاشته شد. وی سالخورده‌ترین و لایق‌‌ترین عامل مخفی انگلیس در خاور نزدیک بود، اما پشتیبان این عامل، کمپانی‌های مقتدر نفت انگلیس بودند. «ویس» کنسول آمریکا کمی پیش از حادثة قتل، تمام نفوذ خود را به کار انداخته بود تا منابع نفت شمال ایران را از چنگ یک کمپانی انگلیسی به در آورده و آن را به کمپانی مشهور «سینکلر» آمریکا واگذار کند. اما مداخلة او در سیاست نفت، به بهای جان او تمام شد.

2. طراحی کودتاهای مختلف در ایران

1-2. کودتای سوم اسفند 1299

فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، انگلیس را به طمع بلعیدن کامل ایران انداخت. لرد کرزن انگلیسی با قلدری تمام از احمدشاه میخواست که با امضای قرارداد 1919 ایران را مستعمرة انگلستان نماید. شاه قاجار دریافته بود که امضای این قرارداد، لکة ننگی ابدی بر دامان قاجاریه خواهد گذاشت. مخالفت او با قرارداد 1919 و طرح راه آهن شمال جنوب، با پاسخی کوبنده از سوی انگلیسی های استعمارگر مواجه شد. کودتای سوم اسفند و ظهور قزاقی قلدر در صحنة سیاسی ایران، به احمد شاه نشان داد که استعمار از اهداف استعماری خود در ایران دست برنداشته است

کودتای سوم اسفند 1299 گام اول استعمار انگلیس در ایران برای اجرای نقشه‏ای بود که برای خاورمیانه در نظر داشت. ایجاد دولت های نظامی حامی انگلستان در منطقه و فراهم کردن شرایط مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین و سپس تأسیس رژیمی صهیونیسیتی در آن سرزمین، هدف اصلی انگلستان در خاورمیانه بود. کودتا، قاجاریه را بیش از پیش ضعیف کرد. حضور عناصر کارکشته‏ای نظیر «اردشیر جی»و دیگر عوامل استعمار در پشت پرده کودتا، شاه جوان را به وحشت انداخت و ترجیح داد مدتی از ایران دور باشد و این همان چیزی بود که دیکتاتور و حامیان آن دنبال می‏کردند.

رضاخان ابتدا سعی داشت همچون همتای خود در ترکیه در لباس ریاست جمهوری، سیاست‏های انگلستان را در ایران دنبال کند، لذا یک شبه جمهوری خواه شد و عوامل نظامی خود را جهت استقرار جمهوری! به خیابانها گسیل کرد. توطئة سلطنت‏طلبانِ جمهوری‏خواه با ایستادگی مردم و علما در فروردین 1303 خنثی شد. دیکتاتور و حامیان خارجی و داخلی او این بار از راه دیگری وارد شدند. ترور مخالفین، ضرب و شتم نمایندگان مجلس و نهایتاً برگزاری انتخابات مجلس پنجم با ارعاب نظامیان و تقلّب و فرستادن نمایندگان رضاخان به مجلس، اقداماتی بود که جهت خلع قاجاریه از سلطنت صورت گرفت. مشاوران دانای رضاخان به او آموخته بودند که باید ظاهرِ قانونیِ تغییر سلطنت در ایران رعایت شود؛ لذا لازم است نمایندگان طرفدار خود را با تقلب وارد مجلس نماید تا آنان به ضرورت خلع سلطنت قاجار و پوشاندن لباس سلطنت بر تن او، تشریفات قانونی را اجرا کنند. البته در اجرای تشریفات قانونی نیز خوی دیکتاتوری خود را بروز داد. گرفتن امضاء از نمایندگان در زیر زمین و تهدید نمایندگان مخالف، بخشی از سناریوی انگلیسی تغییر سلطنت در ایران بود. با خلع قاجاریه رژیمِ کاملاً دست نشاندة پهلوی بر سر کار آمد و به مدت پنجاه و سه سال ایران را در اختیار استعمارگران قرار داد.

2-2. کودتای 28 مرداد

امریکا و انگلیس‏ باهم همدست شدند و کودتاى 28 مرداد را راه انداختند و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتورى سیاهِ مبتنى بر کودتاى سرلشکر «زاهدى» را در ایران سرِپا نگه داشتند.
در جریان ملی سازی صنعت نفت ایران، «آیت‏الله کاشانی» و «دکتر مصدق» به عنوان راهبران دینی و سیاسی نهضت، توانستند کمر استعمار و دیکتاتوری را بشکنند. آنان نیز توفیق یافتند تا نفت را ملی ساخته و از دشمن، خلع ید به عمل آوردند. در این شرایط، استعمار که نمی‏توانست دست روی دست بگذارد و از کف دادن ایران، این لقمه چرب را به نظاره بنشیند، تنها راه پیروزی بر ملت را در ایجاد تفرقه در صفوف متحد آنان می‏جست. لذا با کمک عوامل داخلی خود ـ همچون مظفر بقایی‏ها ـ به اختلاف افکنی در میان سران نهضت پرداخت. متأسفانه این شگرد موفق از آب در آمد و آنها توانستند کاشانی و مصدق را از هم دور کنند. به تدریج با گسترش کدورتها، زمینه برای وقوع کودتای سیاه 28 مرداد با زمینه‏سازی انگلیس و اجرایی کردن آن توسط آمریکا به دست «سپهبد زاهدی» کاملاً مهیا شد. پس از کودتا، مصدق به زندان و تبعید و کاشانی به انزوا دچار شد و استعمار بار دیگر به صحنه آمد و برای 25 سال چنان تسمه‏ای از گردة ملت ایران کشید که تاریخ کمتر به یاد دارد تا این که سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی برای نخستین بار، نفت به شکل واقعیِ خود در تملک ملت در آمد و حقیقتاً ملی شد.

3. مقابله و سرکوب نهضتهای ضد‏استعماری


1-3. مقابله با نهضت جنگل

قیام استقلال‏طلبانة میرزا کوچک خان جنگلی در شرایطی رخ داد که ایران و جهان شاهد تحولات بزرگی بود. وقوع جنگ جهانی اول، اشغال ایران و تشدید تعدّیات روس و انگلیس، فروپاشی امپراطوری‎های تزاری و عثمانی، شرایط جدیدی را به وجود آورده بود و میرزا را در جبهه‏های متعدّدِ مبارزه با تعدیات روس تزاری، دست‎اندازی‎های استعمار انگلستان، انقلابی نمایان وابسته، روسهای کمونیست شده، شبکه مخفی عوامل انگلستان در ایران، عوامل فرقه ضالّه بهائیت و رژیم کودتایی درگیر نمود. استعمار انگلستان با درک اصالت نهضت جنگل و احساس خطر از ناحیة آن که می‎توانست با گسیل قوای خود به تهران و پیوند با شخصیت‎های دینی و ملی نظیر شهید مدرس، تمامی برنامه‎های شوم آنان برای ایران نظیر قرارداد ‎1919«م» و یا روی کار آوردن دیکتاتوری رضاخانی را به هم بزند، با استفاده از عوامل و امکانات خود در صدد نابودی نهضت جنگل برآمد. دستگاه جاسوسی انگلستان با طراحی نقشه‎ای پیچیده که در اجرای آن از عواملی نظیر انقلابی نماها و چپگرایان وابسته، و دشمنان قسم خوردة اسلام همچون وابستگان به فرقه ضاله بهائیت بهره برد، نهضت جنگل را از دورن با بحران مواجه ساخت و نهایتاً آن را نابود کرد.

2-3. مقابله با قیام دلیران تنگستان

دو ماه قبل از آن که قوای انگلیس بوشهر را اشغال کنند، ژنرال «کاکس» کنسول انگلیس در خلیج فارس، نامه‌ای به مرحوم «شیخ‌ محمد‌حسین برازجانی» روحانی متنفّذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت که جواب آن نامه، انگیزه قیام رئیس‌علی دلواری شد. کنسول انگلیس در این نامه از «شیخ محمد حسین برازجانی» خواسته بود که از نفوذ خود استفاده نموده و از هرگونه آشوب و قیام علیه اشغالگران جلوگیری نماید و اینکه از دشمنی با دولت انگلیس نه تنها سودی عائد ملت ایران نخواهد شد، بلکه در صورتی که ایرانیان وارد جنگ شوند، انگلیس یک سوم خاک ایران را تصرف خواهد کرد. شیخ در پاسخ به این نامه، تمام مصیبتها را از طرف دولت انگلیس دانسته و اعلام کرده بود که چنانچه عملیات انتقام‌جویانه علیه اشغالگران صورت پذیرد، مسئولیت آن بر عهدة انگلیسی‌ها خواهد بود. رئیس‌علی در نامه‌های متعدد به «شیخ محمد‌حسین برازجانی» از او برای جهاد و قیام علیه قوای انگلیس کسب تکلیف می‌کند که سرانجام مرحوم شیخ، صورتی از حکم جهادی که مراجع شیعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضمیمة حکم خود مبنی بر وجوب جهاد با کفّار انگلیسی و جلوگیری از رخنه آنها به بنادر جنوب و دشتی و تنگستان و لزوم همکاری خوانین این مناطق و بسیج مردم مسلمان برای رفتن به میدان جنگ صادر می‌کند و برای همة خوانین می‌فرستد... بعد از اشغال بوشهر، نیروهای انگلیسی قصد تصرف دلوار را کردند؛ محلی که پیش از آن چند بار سربازان انگلیسی بدانجا یورش برده، اما هر بار طعم تلخ شکست را چشیده بودند. رئیس‌علی و شیخ حسین و زایرخضرخان با قیام دلیران تنگستان علیه اشغالگران انگلیسی وارد نبرد شدند و نیروهای متجاوز که قریب پنج‌هزار نفر بودند در دام دلیرمردان تنگستانی گرفتار آمدند و عده زیادی از بین رفتند.در جریان یکی از این حملات، رئیس‌علی دلواری در سوم سپتامبر 1915 از پشت سر هدف گلوله یکی از همراهان خائنش قرار گرفت و به شهادت رسید. اما نهضتی که او درجنوب ایران به راه انداخت، تا سالها مایه وحشت انگلیسی‌‌ها بود.

3-3. انحراف در مسیر جریان مشروطیت

یک عدّه روشن‏فکر هم بودند که مزدور و خود فروخته و از عوامل انگلیس‏ محسوب مى‏شدند. بارى؛ مشروطه، قالب و ترکیب حکومتىِ انگلیس‏ بود. این روشنفکران به جاى اینکه دنبال دستگاه عدالت باشند و یک ترکیب ایرانى و یک فرمول ایرانى براى ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر کار آوردند نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سرِ علما و به نام دین و با شعار دین خواهى بود، بعد از مدّت بسیار کوتاهى منتهى به این شد که شیخ فضل الله نورى را که این شهید بزرگوار همین‏جا مدفون است در تهران به دار کشیدند. اندک زمانى بعد، سید عبد الله بهبهانى را در خانه‏اش ترور کردند. بعد از آن‏هم سید محمّد طباطبایى در انزوا و تنهایى از دنیا رفت. آن‏وقت مشروطه را هم به همان شکلى که خودشان مى‏‌خواستند برگرداندند؛ مشروطه‏اى که بالاخره منتهى به حکومت رضاخانى شد.

توطئه‏اى که دولت استعمارى انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود: یکى که در همان موقع فاش شد، این بود که نفوذ روسیه تزارى را در ایران از بین ببرد؛ و دیگرى همین که با آوردن قوانین غربى احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند.

همکاری استعمار انگلیس با روشنفکران غربزده در جریان مشروطیت، اقتدار حاکمیت را از مردم سلب کرد و با تشدید ناآرامی ها و اختلافات داخلی، مانع از استقرار مشروطیت دینی ـ که می‏توانست منجر به ثبات و اقتدار ایران گردد ـ شد. استراتژی استعمار انگلیس، تضعیف حکومت مرکزی و تقویت جریانات مرکز گریز بود. استاد شهید مطهری در تحلیلی از اوضاع عصر مشروطه می نویسد:

«یکی از سیاستهای بزرگ امروز دنیا (انگلیس) طرفدار مشروطیت بود و کوشش می‏کرد مشروطیت در ایران ایجاد بشود و یک سیاست بزرگ دیگر دنیا (روسیه) از استبداد حمایت می‏کرد و کوشش می کرد که جلو مشروطیت را بگیرد. چرا؟
آنکه طرفدار مشروطیت بود، می خواست بعد از مشروطیت، سیاست خودش را بر ایران تحمیل بکند ـ کما این که همین کار را کرد ـ و آن که مخالف بود، نفوذی داشت و می‏خواست جلو نفوذ رقیب را بگیرد.

بنابراین اگر کسانی با مشروطیت مخالف بودند، از این نظر بود که دستهای خارجی را می‏دیدند و می‏دانستند و پیش‏بینی می‏کردند که منظور، مشروطیت واقعی نیست، بلکه یک سیاست خارجی دیگری در کار است. یا اگر کسی مخالف استبداد بود، از آن جهت بود که آن سیاست‏هایی را که طرفدار استبداد بودند می شناخت و ضررهای سیاست آنها را می‏دانست.

... قرائن هم نشان می‏دهد کسانی که مخالف با مشروطیت بودند می گفتند این مشروطیت که می‏خواهد بیاید، غیر از آن مشروطیتی است که دارند صحبتش را می‏کنند، مشروطة مشروعه به اصطلاح نیست و نخواهد آمد، مانند مرحوم شیخ فضل‏الله نوری.»

1-3-3. هدایت عوامل مشروطه

با این حال در جریان انقلاب مشروطه، روسیه از موقعیت بهتری در ایران برخوردار بود. به همین سبب، تداوم وضع موجود با منافع انگلیس همخوانی نداشت. از این رو انگلیس کوشید با تظاهر به حمایت از مشروطه‌خواهان، آتش انقلاب را در ایران شعله‌ور سازد و از این رهگذر بتواند روسیه را از صحنة سیاسی ایران خارج کند و هواداران خود را بر صحنة سیاست کشور مسلط گرداند. بنابراین هدف اصلی انگلستان از نفوذ در نهضت مشروطه، کنترل نهضت و هدایت آن به سمت مقاصد لندن بود. بدین ترتیب رفتار مزورانه انگلیسی‌ها سبب شد که در اوائل تابستان 1285 عده‌ای که تعداد آنها در عرض 10 روز تا 20 هزار نفر افزایش یافت، در داخل محوطة سفارت انگلیس متحصن شوند و مورد استقبال سفارت انگلیس قرار گیرند. «سِر دنیس رایت» سفیر سابق انگلیس در ایران در خاطرات خود در موارد متعددی به برنامه‌ریزی دولت متبوع خود برای تبدیل کردن سفارتخانه و کنسولگری‏های کشورش در ایران به «مأمن» و «پناهگاه» مشروطه‌‌خواهان جهت پیاده کردن مقاصد اصلی خود اشاره کرده است.
http://nahad.qiau.ac.ir/index.aspx?key=docs&id=545
پرونده جنایات انگلیس در ایران؛ از نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران تا راه‏‌اندازی شبکه‏‌های هرمی

پرونده جنایات انگلیس در ایران؛

از نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران تا راه‏‌اندازی شبکه‏‌های هرمی

در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بوده‎ایم. این گروه که تشکیل ‎دهنده ی اقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را ‎افزایش داده‎اند؛ تا آنجا که دایره ی وسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار داده‎اند.

در مجموعه ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.

در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه‏ های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بین‎الملل و برنامه‎های بلند‎مدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است؛

6. تجزیه کشورها

1-6. نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران

در زمینه جدایی جزیرة بحرین از خاک ایران و همچنین تصرف جزایر سه‏گانه «تنب بزرگ» و «تنب کوچک» و «ابوموسی»، شاه و هویدا از خود هیچ اراده و استقلالی نداشتند؛ بلکه قدرت حاکم بر منطقه ـ یعنی انگلستان ـ بود که تصمیم می‏‌گرفت. اما آنچه از سخنان شاه و هویدا شنیده می‌‏شد، این تصمیم را جزو «سیاست مستقل ملی» خود تلقّی می‏‌کردند.

در مورد بحرین، عدم توسل به زور و خشونت را مطرح کردند و در مورد جزایر سه گانه، با استفاده از قوّة قهریه و اشغال نظامی تغییر رویه دادند. این تناقض‏‌گویی‏‌ها و عملکردهای گوناگون شاه و نخست وزیر در واقع پیرو مذاکرات پنهانی میان ایران و انگلستان و امیرنشین شارجه صورت می‏‌گرفت، و با توجه به وعده‏‌هایی که به شاه در مورد نقش ژاندارم در منطقه داده می‏‌شد، سیاست به اصطلاح مستقل ملی شاه نیز تغییر می‏‌کرد، که نهایتاً منجر به جدایی بحرین از ایران شد.

2-6. نقش انگلیس در جدایی افغانستان از ایران

در محاصرة قلعه هرات توسط محمدشاه، پاتینجر نزد کامران میرزا رفت و او را از تسلیم شدن باز ‏داشت و مطمئن کرد که دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ خواهد کرد و نیز متعهد شد که تا هفت ماه قشون ایران را از دور هرات پراکنده سازد. او در هرات شروع به پرداخت وجه کرد و مبالغ گزافی پرداخت و موجب شد اهالی قلعه بیشتر مقاومت کنند.

«مستر مک نیل» سفیر انگلستان در ایران نیز اطلاعات اردوی ایران را برای او [پاتپنجر] می‌‏فرستاد. عملیات پیچدة انگلیسی‌‏ها در افعانستان علیه ایران با نقش آفرینی پاتینجر و مانکجی که وابستگی مستقیم به سرویس اطلاعاتی بریتانیا داشتند، منجر به جدا شدن هرات از خاک ایران شد.

انگلیسی‏ها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیل‎کردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند. استبداد حاکم بر ایران نیز در فراهم شدن چنین زمینه‎ای نقش اساسی داشت؛ بدین ترتیب که کلید اقتصاد ایران به دست آنها افتاد، به تدریج افسار سیاست نیز به آنها واگذار شد، و در اندک زمانی یکّه‎تاز ایران شدند و استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور را در دست گرفتند و رسماً ایران را به همسایة مستعمره (هندوستان) ملحق کردند و نقشة جغرافیایی و استراتژیکی ایران را به سود خود تغییر دادند و برای جدا کردن افغانستان از ایران، جزیرة خارک و بندر بوشهر و خوزستان را به تصرف خود درآوردند و سرانجام طی تحمیل معاهدة پاریس (1273/ 1857م) و به موجب بند پنجم و ششم و هفتم آن، دولت ایران متعهد شد تمام خاک افغانستان را تخلیه و از هر‎گونه ادعا نسبت به آن پرهیز کند. جدایی افغانستان در دورة صدارت «میرزا آقا‎نوری» ـ که کاملاً به انگلیسی‎ها وابسته بود ـ واقع شد. پس از این، در سراسر خلیج فارس و دریای عمان نفوذ دریایی برقرار گردید و تنها راه بازرگانی ایران از طریق دریای آزاد به دست انگلیس افتاد.

7. ایجاد و تشکیل شبکه‎های پیچیده و زیرزمینی

1-7. تشکیلات فراماسونری

فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار می‌‏کرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فرماسون بودند و آن مقام به آنها داده می‏‌شد؛ و یا پس از اشتغال فراماسون می‏‌شدند. در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدت‎ها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانواده‏‌های صاحب‏‌ مقام و صاحب‏ ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراتوری انگستان را پیاده می‏‌کرد. در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» را داد، که فردی به نام «جواهری» در رأس آن قرار داشت و «ارنست پرون» در این لژ فعّال و همه‏‌کاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب می‏‌شد. بدنامی و سوء شهرت فراماسونری در ایران سبب می‎شد که رابطه محمدرضا با آن به‏شدت پنهان نگاه داشته شود، ولی محمدرضا در طول دوران خود همیشه از فراماسون‏‌ها حمایت می‏‌کرد و در جریان کار آنها قرار داشت و آنها نیز به‏شدت به سلطنت او علاقه مند و وفادار بودند.

2-7. راه‏‌اندازی شبکه‏‌های هرمی(گلدکوئیست)

فعالیت این تجارت خانه‎ها [شبکه‏‌های هرمی] آثار متنوعی و قابل توجهی در منطقه خوزستان به وجود آورده است: ایجاد یک گروه بزرگ در سطح منطقه که هواداران زیادی دارد که «مرجعیت» اجتماعی هم دارد و پتانسیلی برای ایجاد شورش در سطح منطقه یا پشتوانه‎ای برای انتخابات‎های آتی در منطقه محسوب می‎شود.

پیامد دیگر فعالیت این تجارتخانه‎ها، این است که اگر دولت یا نظام بخواهد در مقابل این تجارت مشکوک و آسیب‎های اقتصادی آن مقاومت کند، با عکس‏‌العمل شدید اجتماعی توده‎های مردم و به خصوص اقشار آسیب پذیر و مستضعف، روبرو می‎شود و دولت در برابر مردم قرار می‎گیرد... نکته مهمی که باید بیشتر مورد توجه دستگاههای امنیتی و قضایی خوزستان قرار بگیرد، اثبات ارتباط مستقیم و تقریباً علنی این تجارتخانه ها با گروهک خلق عرب الاحواز و این گروهک با عوامل اطلاعاتی انگلیس در منطقه است. نشانه‎ها و دلایل و قرائن بسیاری حاکی از این ارتباطات وجود دارد که ممکن است در صورت تعلل دستگاه‌های مربوط، آنها اقدام به از بین بردن و مخفی کردن این قرائن کنند.

8. جلوگیری از رشد و پیشرفت علمی کشورها

1-8. اذیت و آزار و ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران در بهمن ماه سال 1357 و بروز تحولات انقلابی در ایران، دولت انگلیس اقداماتی را علیه ایرانیان به خصوص دانشجویان ایرانی در انگلیس انجام داد و سخت‎گیری‏هایی در این زمینه آغاز نمود که منجر به تشدید تنش‌‏ها میان دو کشور و برگزاری نخستین تظاهرات مردمی بر ضد انگلیس در اواخر سال 1357 در تهران گردید. با اخراج گروهی از دانشجویان ایرانی از لندن و زندانی‎شدن شمار دیگری از آنها، دولت ایران به مقامات دولت انگلیس رسماً اعتراض و هشدار داد که این روند در نهایت منجر به تشدید بیشتر تنش‎ها در مناسبات دو کشور می‏گردد. که در نهایت وزارت خارجه انگلیس در نیمه دوم سال 1359 کاردار و دیگر دیپلماتهای سفارت انگلیس در تهران بجز یک نفر را به لندن فراخواند و سفارت این کشور در ایران را تعطیل اعلام کرد.

2-8. دخالت در مسائل هسته‌‏ای و صدور قطعنامه علیه ایران

یکی از دخالت‏های اخیر انگلیس، دخالت در مسائل هسته‏ای ایران است. این کشور به همراه دو کشور دیگر اروپایی یعنی آلمان و فرانسه همواره با فعالیتهای هسته‏ای ایران مخالفت کرده‌‏اند و با دخالت‏های خود، زمینة پیشرفت دانشمندان ایرانی را در این عرصه گرفته‏‌اند. علی‎رغم تأکید مکرر ایران بر مسالمت آمیز بودن برنامه‏‌های هسته‏‌ای‏‌اش، کشورهای اروپایی با اعمال فشار علیه ایران، خواستار لغو تمامی فعالیت‌های هسته‏ای ایران هستند .
از دیگر اقدامات انگلیس در بحث انرژی هسته‏ای می‏توان به تهیه پیش‏نویس قطعنامه سوم شورای امنیت اشاره کرد که توسط انگلیس به همراه آلمان و فرانسه تهیه شده بود. «گوردون براون» نخست وزیر انگلیس درباره فعالیت‏های صلح‏آمیز چنین گفته است:

«به اعتقاد من روندی که آغاز شده، می‏تواند به قطعنامه سوم سازمان ملل منجر شود و در صورتی که [ایران] فعالیت‏های حساس هسته‏ای خود را متوقف نکند، لندن از صدور قطعنامه سوم تحریم علیه تهران حمایت خواهد کرد.»

وصدها جنایت دیگر ازتحمیل قرارداد ها وتوافقات تحمیلی به وسیله روشنفکر نماهای خائن گرفته تا... که تاریخ پر است از اسناد این جنایات ومثنوی صد من کاغذ می طلبد

منبع : پرسمان دانشجو
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۰۶
امیر مهدوی