تصویر توهین آمیز روزنامه آرمان، پشت پرده حملات دو روز اخیر اصلاح طلبان به مراسم تشییع شهدا را لو داد
مثل کویر تشنه باران در قلب تابستان داغ و سوزان، تهران مدتها در انتظار قدوم شهیدان بود و سرانجام پس از مدتها، مردم تهران نگین زیبای 270 شهید سرافراز و عزت آفرین را در حلقه اشک وآه خود گرفتند و با شکوهترین صحنههای عاشقی را با آنها رقم زدند. روز سهشنبه، از هر طیف و گروهی در مراسم تشییع شهدا حضور داشت. نسل سومی و چهارمیها بودند، رزمندهها و جانبازها هم بودند، زنهای جوان و مادران شهدا، پدران قد خمیده و سربلند و...خلاصه همه و همه آمده بودند. شهدا بار دیگر مظهر انسجام و اقتدار ملی شده بودند و باردیگر آمده بودند تا اندوهها و بغضها و خستگیهای مردم را یکجا با عطر بهشتی خود از جامعه بزدایند و نشاط و ایمان را دوباره به ما برگردانند. آمده بودند تا غبار تردید و تشکیک را از دلها پاک کنند. این را از چشمان بارانی زن جوانی که غریبانه مویه میکرد میشد فهمید، از صورت داغ و سرخ شده نوجوان نسل چهارمی که زیر آفتاب داغ ،ساعتها ایستاده بود تا بدرقهگر مسافران بهشت باشد، از دست لرزان مادری که پس از سی سال عکس جوان رعنای شهیدش را دردست گرفته بود و خمیده قد و استوار قامت پشت سر تابوت شهدا مویه میکرد. از همه صحنههای آن روز به یاد ماندنی،این موضوع کاملا پیدا بود
حسین شریعتمداری:
1- چند سال قبل در گرماگرم یک مناظره وقتی سخن از درسآموز بودن قیام عاشورا به میان آمد و بر ضرورت الگو گرفتن از مقاومت سالارشهیدان تاکید شد، طرف مقابل به اعتراض گفت: چرا از ماجرای عاشورا که به سوگواری برای شهدای کربلا اختصاص دارد استفاده ابزاری میشود؟ و چرا عاشورای حسینی(ع) را سیاسی میکنید؟! به ایشان گفته شد، مگر حضرت اباعبدالله علیهالسلام و یارانش در تصادف اتومبیل و یا سانحه سیل و زلزله کشته شدهاند؟! سیاست به مفهوم واقعی آن، اداره امور جامعه است و از این روی نمیتواند بیرون از دایره وظایف و تکالیف یک مسلمان باشد. مخصوصا، حضرت امام حسین(ع) که امام مسلمین بودهاند. بنیامیه برای پیشگیری از حاکمیت سیدالشهدا(ع) که عدالتپرور و در تضاد با حاکمیت ظالمانه و اشرافی آنان بود، آن حضرت را به شهادت رساندند. بنابراین اگر در عزای آن بزرگوار بر ضرورت مبارزه با سلطهگران تأکید نشود و از نیاز به حاکمیت اسلام که خواسته آن حضرت بود، سخنی به میان نیاید، مراسم و مجالس سوگواری و عزاداری آن امام مظلوم و شهید، آنگونه که باید، برپا نشده است.
کاش بودند شعارها و دست نوشتههایی که سر دست داشتند و یا بر تابوت شهدای غواص مینوشتند را با چشم «خودشان» میدیدند.
کاش از همان روزی که شهدای غواص بازگشتند بیانیه میدادند و برای شهدا ابراز ارادت میکردند نه اینکه با موج مردم همراه شوند و از سر اجبار دست به قلم شوند!
بعد از تشییع پیکر شهدای غواص و پیام مردم به دولتمردان و مسئولین عده ای به جای آنکه پیام شهدا و مردم را درک کنند شروع به نق زدن کردهاند! اگر این جماعت بین مردم بودند میدیدند شعار قاطبه مردم چه بود و فریادهای مردم را میشنیدند. این جماعت از قضا در نه دی هم حضور نداشتند!
هنوز از یاد مردم نرفته است که همین جماعت سالهای قبل از دفن شهدا در دانشگاهها و بوستانها علیرغم خواسته مردم مخالفت میکردند و حتی در همین دولت ماجرای دفن شهدا در میدان امیرچخماق یزد که با تهددید و سنگ اندازی دولتمردان مواجه شد هنوز به یادها مانده است! در این ماجرا نیز مردم یزد خواهان دفن شهدا به شکل آبرومند در میدان امیرچخماق بودند اما همین جماعت علیرغم مطالبه مردم ساز مخالف زدند و با دلایل واهی با این خواست مردم مخالفت میکردند!