فتنه پایان یافته اما زنده است
جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۳۴ ب.ظ
رضا گرمابدری : شش سال پیش در چنین روزهایی دهمین انتخابات ریاستجمهوری در اوج شکوه و عظمت و با مشارکت کمنظیر مردم ـ حدود ۸۵ درصد ـ برگزار شد. چنین مشارکت ارزشمند و خیرهکنندهای در آن زمان میتوانست ضمن افزایش برگهای زرین انقلاب اسلامی، ظرفیتهای مثبت جدیدی برای انقلاب ایجاد کند که ناگهان با شعلهور شدن آتش فتنه این نمای بسیار زیبا و غرورآفرینی که ملت در آن انتخابات ترسیم کردند، در دود آتش کینه فتنه پنهان و مخدوش شد؛ هر چند که نفس آن مشارکت عظیم بهعنوان سرفصل درخشانی در تاریخ حماسهآفرینیهای مردم حماسهساز ایران ثبت شد و هیچچیز نمیتواند از ارزش آن بکاهد، کمااینکه پس از فرو نشستن غبار فتنه، درخشش این نمای جاوید آغاز شد. از زمان آغاز فتنه تا پایان آن، طی سالهای متمادی و بهویژه در سالگردها راجع به آن مطالب متعددی نوشته شد که هر یک از زوایای مختلف آن را تحلیل کردهاند. با اینکه بازخوانیها در بیشتر اوقات ارزشمند هستند، اما انتظار میرود که در بازخوانیها نکات نو و یا کمتر پرداختهشده هم وجود داشته باشد. از اینرو، نوشتار حاضر در ششمین سالگرد انتخابات ریاستجمهوری دهم که در همان روزهای اول بهانه فتنهگری شد به این موضوع مهم میپردازد که: «بومی بودن بستر و بدخیم بودن فتنه، ریشهکن کردن و مرگ آن را مشکل میکند؛ از اینرو، پس از وقوع فتنه پیوسته باید مراقب سربرآوردن آن بود.»
خاستگاه مفهومی بحث
براندازی به مفهوم امروزی و روشهای آن، که روزبهروز پیچیدهتر و به اقتضائات جدید نزدیکتر میشود، در زمره پدیدههایی است که در زمانهای اخیر تحولات پیدرپی و پرشتابی را تجربه کرده است. تحولات اولیه مبتنیبر روشهای مشابه برای اجرا در کشورهای هدف بود و در آن توجه چندانی به تفاوت کشورها با یکدیگر نمیشد و طراحان اصلی براندازی به کلیات اموری که میتوانست به براندازی منجر شود توجه و بسنده میکردند که معروفترین این روش، کودتای مخملی در چند سال گذشته در پارهای از کشورها بود، اما ناکامی براندازان در براندازی در برخی از کشورها، آنها را به فکر بازنگری انداخت تا ضمن حفظ کلیات روش گذشته، به پارهای اقتضائات جدید نیز توجه کنند.
شاید بتوان فتنه ۸۸ در ایران را یکی از اولین روشهای براندازی دانست که پس از این بازنگری به شکل شتابزده انجام گرفت و شتابزدگی آن مانع از شکلگیری یک رویداد بسیار مهم و مناسب ویژگی انقلاب اسلامی نشد تا آنجا که میتوان گفت، فتنه رویدادی بود که بخش مهمی از آن برحسب تصادف و نه صرفاً مطالعه و برنامهریزی دقیق، همهجانبه و از پیش تعیینشده رخ داد که دشمنان نظام با درک اهمیت آن خیلی زود بر امواج آن سوار شدند و برای نظام، هزینه ایجاد کردند؛ اما چون در آن مقطع، پیروز نهایی نظام بود، تجربهای که از آن اندوختند ما به ازای هزینهای بود که پرداختند و از آنجایی که آنچه واقع شد، عظیم و خطرناک بود و تلفیقی از جامعه و سیاست محسوب میشد و همچنان ابعادی از آن ناشناخته مانده و به اعتقاد این نوشتار احیاشدنی است؛ بازخوانی آن برای درک بهتر و کشف نقاطی که به مهار آن کمک میکند، کاملاً ضروری است. از اینرو، بحث در حلقههای مفهومی فتنه و رابطهاش با جامعه و سیاست پی گرفته میشود.
مفهوم فتنه منطبق بر آنچه واقع شد
پس از فتنه کسانی که میخواستند در اینباره تاریخی و ریشهای بحث کنند، درباره مفهوم دینی و تاریخی فتنه مطالب بسیاری ارائه کردند که در شناخت امروزی فتنه بسیار مفید و اثرگذار بود؛ در کنار این رویکرد مهم، رویکرد دیگری نیز وجود دارد که کمتر به آن توجه شد. در این رویکرد مغفول، پایه اصلی، مباحث مفهومی و تاریخی فتنه است، اما شرح و تفسیر آن بهنحوی که بتواند درباره فتنه ۸۸ روشنگری بیشتر و حتی بازدارندگی داشته باشد، برگرفتن مفهوم سازگار با فتنه ۸۸ از متن حوادث آن است که احتمالاً با دقت و کاوش بیشتر و گسترش مفهومی معنای تاریخی فتنه بتوان ریشههایش را در آن هم یافت؛ اما با این حال به نظر میرسد، پرداختن به فتنه به روشی که اشاره شد در تبیین فتنه ۸۸ و بهویژه مسئله پس از آن که موضوع این نوشتار است (احیای فتنه) مناسبتر باشد. از آنجایی که «فتنه»، ظاهری اجتماعی و باطنی سیاسی دارد، لازم است ابتدا به دو وضعیت اجتماعی تحولآفرین اشاره شود و سپس مبتنیبر آن «فتنه ۸۸» تشریح و تبیین گردد.
وضعیت جامعه در حالت انقلاب
اصلیترین مفاهیم توضیحدهنده انقلاب بر انگیزه و اراده واحد و مشترک برای تغییرات اساسی در یک وضعیت روشن و مشخص دلالت میکند. بستر انقلاب جامعهای است که وضع موجود را نمیخواهد و بهشدت با آن مخالف است و با یک اراده جمعی واحد تلاش میکند برای برهم زدن وضع موجود، ابتدا نظام حاکم را سرنگون و سپس بقایای آن را نابود کند و در نهایت یک نظام جدید را روی کار آورد. ویژگی اصلی این جامعه در فرایند تکوین انقلاب، داشتن بستر اجتماعی، انگیزه مشابه و اراده واحد است که اگر مطلق نباشد، حداکثری است و یا دستکم حداقل فعال است، یعنی در بستر اجتماعی یا همه آحاد مردم خواهان انقلابند و یا اگر همه چنین نمیخواهند، خواسته اکثریت است و در نهایت اگر اکثریتی وجود ندارد، اقلیت فعالی با ویژگی انگیزه مشابه و اراده واحد در بستر اجتماعی، این هدف را دنبال میکند. در هر صورت، انقلاب براساس هریک از سه حالت پیشگفته، صورت گیرد، با رسیدن به هدف اولیه که سرنگونی و ایجاد است، پایان مییابد و چنانچه دارای ظرفیت بالنده و آرمانهای بلند باشد در مسیر دیگر و با روشهای لازم به حرکتش ادامه میدهد که البته موضوعی دیگر است.
وضعیت جامعه در حالت چندحزبی و چنددستگی
برخلاف حالت پیشین (وضعیت جامعه در حالت انقلاب) که بستر موجود در خدمت برهمزنندگی و دگرگونی بنیادی بود، در این حالت بستر و وضعیت استقرار در خدمت تحولاتی برای بهبود وضع موجود در اشکال دیگر است. در این حالت گروهها، احزاب و تشکلها با استفاده از بستر موجود و مشترک میکوشند با تلاش در مسیرهای قانونی و دست یافتن به مناصب، ابزار و سازوکارهای قانونی، ایدههایی را که غالباً از جنس هنجارها و اهداف تعالی یافته است، محقق سازند و معمولاً نقطه پایان تلاش اصلی رقابتی و سیاسی آنها دست یافتن به مواردی است که ذکر شد و چنین حرکتی بارها و بارها با گردش در مدار قانون میتواند تکرار شود و چیزی هم آن را منع نمیکند؛ اما «فتنه» مفهوم و عملکردی است که با هر دوی آنچه درباره تحول در جامعه از آن یاد شد، تفاوت دارد.
وضعیت جامعه در رویکرد فتنهای
برخلاف دو حالت فوق به «فتنه» با رویکرد انقلابی و حزبی در بستر جامعه حرکت نمیکند. خصوصیت مهم، خطرناک و متفاوت فتنه با دو حالت پیشگفته در «همسلکی» فتنهگران با جامعه است. منظور از «همسلکی» شباهتهای عدیده آنها به مردم جامعه است. شباهتهایی که بیشتر آنها ظاهری و آنی نیست و چهبسا مشترکات برجستهای است که حتی جنبه عمیق عقیدتی نیز دارد و از گذر سالهای طولانی با هم زندگی کردن حاصل شده است. آنچه که شناخت و برخورد با فتنه را مشکل میسازد، ضعف عوامل غیریتساز در برابر مشترکات برجسته است. این ضعف جداسازی سیاسی را که در مقوله فتنه محور است، در برابر قدرت مشترکات عقیدتی بسیار سخت میکند و به فتنه فرصت جولان و پیشرفت میدهد. در فتنه، بستر مشترک است، بخشهای اصلی اعتقاد و ارزشها و حتی آرمانها مشترک است و تنها چیزی که متفاوت اما بیشترین اثر تخریبی را دارد، رویکرد سیاسی است. قابلیت «رویکرد سیاسی» در بازیسازی برای طراحان فتنه آنقدر زیاد است که قادرند با استفاده از آن همه مشترکات وزین را که وجودشان سبب خویشتنداری و کاستن از هیجانات منفی و عبور از خط قرمزهاست، یکجا از صحنه حذف کند و صحنه را به معرکه خونین جنگ برادران دینی و ملی تبدیل کند. در حالی که چنین وضعیت اسفبار و خسرانآوری در دو حالت پیشین وجود ندارد و اگر احیاناً و بهندرت هم وجود داشته باشد، در زمان کوتاه بهسر میآید. در حالی که در فتنه قضیه عکس است تا جایی که میتوان گفت که شاید پایان نداشته باشد و این خطرناکترین وجه فتنه است.
فتنه و مفهوم نامیرایی
فتنه خوارج در صدر اسلام در بستر اجتماعی شکل گرفت که یاران امیرالمؤمنین(ع) در جنگ با سپاه معاویه در معرکه «صفین» بودند. ارکان جریان انحرافی هم که بعدها خوارج نام گرفتند، در این جنگ در رکاب حضرت امیر(ع) بودند، اما در لحظهای که رنگ سیاسی جنگ بر رنگ اعتقادی آن غلبه پیدا کرد و بیبصیرتی و حماقت برخی کار را به حکمیت کشاند، بیان رسای اعتقادی «لاحکم الا لله» نیز با رنگآمیزی در کارگاه سیاست خوارج کارکردش تغییر یافت و به ابزار تبلیغ خوارج و شمشیر برنده آنها تبدیل شد؛ اما همه اینها در بستر جامعه اسلامی رخ میداد. در تاریخ آمده فقط نُه هزار نفر از خوارج نجات پیدا کردند و پس از آن هم حضرت امیر(ع) درباره برخورد آنها نکته بسیار تأملبرانگیزی را فرمودند که بر اهمیت «فتنه» و دشواری مقابله با آن دلالت دارد. ایشان فرمودند: «ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم و کسی جز من به این کار جرئت نداشت، پس از آنکه ظلمت فتنهها، در همه جا گسترده شد و به آخرین درجه شدت رسید.» با اینکه از آن جمع نُه نفر بیشتر زنده نماندند، مشاهده میشود که حیات خوارج در دل تاریخ امتداد پیدا کرد و آنها فرقهای در دل اسلام شدند که بر قرآن نیز تفسیرهای متعدد نوشتند و هنوز هم بهعنوان یک فرقه اسلامی در برخی کشورها حضور دارند. امام خامنهای(مدظلهالعالی) در اولین نماز جمعه پس از انتخابات دهم ریاستجمهوری که روزهای فتنه آغاز شده بود، درباره نامزدها و تعلقشان به نظام فرمودند: «این چهار نفری که وارد عرصه این انتخابات جدی شدند، همهشان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند... اینها عناصر نظامند؛ اینها همهشان متعلق به نظامند، البته اختلافنظر دارند، اختلاف برنامه دارند... اما همهشان مال نظامند، چهار نفر از عناصر نظامند. این رقابت درون نظام تعریف شد؛ نه رقابت میان درون نظام و بیرون نظام، که رادیوی صهیونیستی و رادیوی آمریکا و رادیوی انگلیس خبیث و دیگران هی میخواهند این را دامن بزنند.» سرکشی سران فتنه در برابر این سخنان برادرانه و محبتآمیز و گرفتار آمدن در آنچه که حضرت امیر(ع) پس از حاضر شدن بر سر جنازه کشتگان خوارج فرمودند: «... شیطان و نفس اماره بهوسیله آرزوهای نادرست و حسابنشده آنها را فریفت و راههای گناه و مصیبت را به روی آنها گشود و به آنها وعده پیروزی داد و...» مانع از آن شد تا آنها طوق رهبری و بهانه شدن برای فتنه را از گردن خود بهدر آورند. آنها بر ادعای واهی و لجاجت خود ماندند تا نطفه فتنه کامل و زاییده شد و با اینکه آنها حذف شدند، فتنهای که به نام آنها ثبت شد باقی ماند؛ زیرا از نظر هرمنوتیکی، «فتنه» از جنس موضوعاتی است که برای ادامه حیاتش به وجود و حضور رهبرانش نیاز ندارد و با حذف سرانش به حیاتش ادامه میدهد. از این منظر، فتنه، یعنی نگرانی دائمی از درون. فتنه، یعنی انفجار حزب جمهوری اسلامی، یعنی انفجار دفتر نخستوزیری، یعنی انفجار دفتر دادستانی و بهعبارتی فراتر از همه آنها، یعنی زیست دائم و مشترک و فاقد امنیت با دشمنی که همیشه با تو است. اینجاست که معلوم میشود: «بومی بودن بستر و بدخیم بودن فتنه، ریشهکن کردن و مرگ آن را مشکل میکند.» از اینروست که باید همیشه، در همه جا و در همه کاری نگاه مراقبانه ویژهای به عوامل فتنه داشت. برای عمل به این مهم باید باور داشت فتنه به معنایی پایان یافت، اما همچنان به زندگی خود ادامه میدهد و مترصد فرصت برای حیات اجتماعی است. این ادعا نشانههای زیادی دارد که تنها با ذکر نمونه اخیر آن به نوشتار پایان داده میشود. چندی پیش در نشست سراسری فرمانداران که آیتالله جنتی، دبیر شورای نگهبان از سخنرانان آن بود، در اثنای سخنرانی ایشان و در زمانی که آیتالله جنتی برحسب وظیفه و جایگاه اشارهای به فتنه ۸۸ داشت، بهناگاه عدهای از حضار شروع به همهمه و سر و صدا کردند تا مانع ادامه سخنرانی وی شوند؛ این نمونه و نمونههای مشابه از نامیرایی فتنه حکایت دارد، فتنه نامیرا را باید با برنامه و مدیریت هوشمندانه مهار کرد و این شدنی است و کلید حل این مشکل در آگاه کردن مردم و هوشیار نمودن مسئولان است. اگر این مهم درست انجام پذیرد، غول زنده و نامیرای فتنه همیشه در شیشه محبوس میماند. انشاءالله
منبع : بصیرت