این روزها صحبتهای هاشمی رفسنجانی که او را
پدرخوانده دولت یازدهم میدانند، نقل محافل سیاسی است؛ صحبتهایی که در آن
هاشمی منتقدان توافق را همنوای با نتانیاهو میداند.
هاشمیرفسنجانی درباره منتقدان توافقنامه
ژنو گفته بود: «در مهمترین پروژه دولت که تیم مذاکرهکننده است و مورد
حمایت مقام معظم رهبری قرار دارد، خودشان هم تکرار میکنند که با برنامه
رهبری کار را پیش میبرند اما این دلواپسان چه بر سرشان میآورند و با
نتانیاهو همنوا شدهاند. او (نتانیاهو) آنجا رفته و اوباما را تحریک میکند
و اینجا هم دلواپسان میگویند که ما اسرار را میگوییم؛ نمیدانیم این چه
سری است؛ آنها هم از شیطان هستند و از آن طرف دارند کار میکنند اما در حال
حاضر نزدیک به نتیجه رسیدهایم. زمانی که تیم مذاکرهکننده بازمیگردد به
جای استقبال از آنها دلواپسان چیزهایی میگویند که نباید بگویند».
بیان این صحبتها جناحهای مختلف سیاسی را به واکنش وا داشته است بویژه
اصولگرایانی که تیر هاشمی به سمت آنها است اما کسی به عقبه مواضع هاشمی
توجهی نکرد که آیا واقعا هاشمی با اسرائیل مبارزهای دارد که از خوشحالی او
ناراحت و یا از ناراحتیاش خوشحال میشود؟ یا اصلا برای او موضوعیتی دارد
یا خیر؟
بررسی گفتمان توسعهگرایی اقتصادی هاشمی و
بهطور کلی کارگزارانیهایی که با وی همراه هستند نشان میدهد آنچه اولویت و
اهمیت دارد «تعامل با آمریکا» است و در این مسیر هر چه مخل ارتباط مستقیم
باشد باید از سد راه کنار رود، این میتواند سانتریفیوژ باشد، میتواند کل
هستهای باشد و میتواند حتی آرمانی باشد در حد فلسطین!
رفسنجانی که از روز اول خود را حامی بیچون و
چرای دولت معرفی میکرد برای آنکه بتواند راه را برای ارتباط دولت با
آمریکا هموار کند از هر بهانهای استفاده میکرد، حتی بهانههایی که هیچ
سندیتی نداشتند. هاشمی رفسنجانی بعد از پیروزی روحانی در قالب بیان خاطرات
خود از امام به موضوعاتی اشاره میکند که به عقیده او تنها امام میتوانست
آنها را حل کند. وی میگوید: «من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را
خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به
امام دادم. در آن نامه 7 موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر
است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها
به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را
عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل
رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه
حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر
دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی
از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟
معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما
را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است».
هاشمی این نامه را زمانی بازخوانی کرد که دیپلماسی دولت یازدهم مبتنی بر
ارتباط با آمریکا طرحریزی شده بود و این ارتباط نیاز به ساخت معنایی و
نمونه تاریخی داشت که هاشمی این قبیل موضوعات را برای آن مطرح میکرد.
نمونههایی که هیچ شاهدی جز خود او نداشت. هاشمی با بیان این خاطره تلاش
داشت اعلام کند برای عدم ارتباط با دولت آمریکا نه در زمان امام و نه در
زمان بعد از امام استدلالی وجود ندارد؛ چون اولا این عدم رابطه قابل تداوم
نیست، ثانیا دولت آمریکا قدرت برتر دنیاست و ثالثا دولت آمریکا تفاوتی با
چین و روسیه و اروپا ندارد و ارتباط با آمریکا مثل ارتباط با دیگران است.
هاشمی این موضوع را در نقاطی دیگر مطرح میکند تا بتواند این چارچوب معنایی
را برای دولت ایجاد کند و نقش پدرخواندگی را به نحو احسن بهجا آورد. وی
در مصاحبه با مجله مطالعات بینالمللی در شماره تابستان 92 بیان میکند
«حمایت از حزبالله و فلسطین به شرط آنکه از طریق آنها مزاحمتی برای دیگران
(احتمالا منظور آمریکا و اسرائیل یا اقمار آنهاست) ایجاد نکنیم اشکالی
ندارد». این موضع در کنار متهم کردن دولت سوریه به حمله شیمیایی علیه مردم
خود در سخنرانی سوادکوه، نشانههایی دیگر در همراه نشان دادن خود با
دیدگاههای غرب و آمریکاست. هاشمی در سفر استانی خود به مازندران در شهریور
سال ۹۲ سخنانی را درباره اتفاقات سوریه بر زبان آورد که به تایید مواضع
اسرائیل بیشتر شباهت داشت تا مواضع یک مقام مسؤول در جمهوری اسلامی. هاشمی
در مراسم سالگرد ارتحال آیتاللهصالحی مازندرانی در شهر شیرگاه سوادکوه
شمالی در بخشی از سخنان خود به مسائل و مشکلات اقتصادی ایران اشاره کرد و
گفت: «ما در محاصره، تحریم و بایکوتیم و نمیتوانیم از منابع استفاده کنیم،
باید گران بخریم و در دریافت پول هم با مشکلات فراوان روبهرو هستیم اما
اخیراً شاهد خطر بزرگتری هستیم. مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸
میلیون آواره دادند. در داخل و خارج، زندانها پر از مردم است. زندانها جا
ندارد. بعضی ورزشگاهها را گرفتند و آنها را پر کردند. شرایط بدی بر مردم
حاکم است. مردم از یک طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی میشوند و
از طرف دیگر امروز منتظر بمبهای آمریکا باید بمانند».
این رفتارها که طرف غربی را راضی نگه داریم تا پای میز مذاکره بنشیند
البته در آن ایام از سوی وزیر امور خارجه نیز تکرار شد. اعلام موضع وزیر
خارجه (دکتر ظریف) در قالب فیسبوک و به دختر رئیس مجلس نمایندگان آمریکا
مبنی بر اینکه «کسی که منکر هولوکاست (منظور احمدینژاد است) در ایران بود،
رفته است» را نیز میتوان در همین چارچوب ارزیابی کرد. در واقع برای آنها
واقعیت اینکه احمدینژاد منکر هولوکاست بوده است یا تنها درباره آن سوال و
پرسش کرده است نیز مهم نیست بلکه آن را به مثابه یک سوژه میدانند که از
طریق آن میتوانند سیگنالهای خاصی برای طرف غربی بفرستند.
این تفکر را نه در همین یکسال و اندی بلکه پیشتر نیز میتوان در بین آرا
و نظرات این گروه مشاهده کرد کما اینکه روحانی در سخنرانی خود در همایش
چشمانداز سیاست خارجی توسعهگرا در سال 86 بر برونزایی تاکید و
درونگرایی را مساوی «انزوا» یا «جنگ مداوم» تعبیر کرده بود: «خیلی راحت
میتوان شاقول گذاشت و کار یک جمعی را بررسی کرد اما ما باید تکلیف خودمان
را روشن کنیم. اگر میخواهیم درونگرا و منزوی باشیم که وضعیت مشخص است اما
اگر معتقدیم با درونگرایی کار پیش نمیرود باید به گونهای دیگر بیندیشیم
البته شکی نیست که نباید دربرابر هنجارهای دنیا تسلیم محض باشیم اما آیا با
جنگ مداوم میتوان به نتیجه رسید؟» وی در همان سخنرانی نیز تغییر در روابط
خارجی با غرب را با مثالی از عصر پیامبر توجیه و ضروری مینمایاند: «البته
شکی نیست که دنیای غرب از ما خوشش نمیآید و در باطن دشمن ما است اما باید
با دشمن چگونه رفتار کرد؟ باور کنید پیغمبر هم با کفار مذاکره میکرد، با
آنها معاهده امضا میکرد و حتی صلح هم کرده بود». در ادامه نیز برای
چارهجویی در تغییر روابط خارجی به مساله زمان و مکان مورد تاکید امام(ره)
استناد میکنند: «اصل زمان و مکان که حضرت امام(ره) بر آن تاکید داشتند فقط
مربوط به فقه نیست بلکه در عرصه اهداف ملی و سیاست خارجی هم باید مورد
توجه قرار گیرد ما باید در سیاست خارجی در پی تعاملی سازنده باشیم».
هاشمی رفسنجانی و همراهانش برای آنکه بتوانند آمریکا را قانع نگه دارند
حتی در رفتارهای متعدد که نمونههای آن بیان شد تلاش کردند تا این پالس را
به آمریکاییها بدهند که با همپیمان آمریکا در منطقه کاری نخواهند داشت.
منبع : نخبه313