اگر حضرت فاطمه(س) از اهل بیت پیامبر(ص) و از
کسانی است که مودت او واجب الهی و شرعی بر امت است، چه شده که هیچ کسی از
قبر او اطلاعی ندارد تا با رفتن به زیارت قبر ایشان دست کم آبی بر آتش
اشتیاق خود نسبت به آن بانو بریزد.
خداوند در آیه 23 سوره شوری
دوستی و مودت نسبت به فاطمه(س) را پاداش رسالت محمد(ص) و حق آن حضرت برعهده
مومنان دانسته است و توضیح داده که این مودت زمینه برخورداری از آمرزش
الهی و پاداش مضاعف برای مومنان خواهد بود؛ چرا که مراد از «من یقترف
حسنهًْ» به قرینه ذکر آن پس از «الاالمودهًْ فی القربی» همانا مومنان
دوستدار عترت است و مقصود از «نزد له فیها حسنا» طبق نظر عده ای از مفسران
افزایش پاداش الهی نسبت به کسانی است که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و از جمله
فاطمه(س) را دوست داشته و نسبت به ایشان مودت می ورزند. (مجمع البیان، ج 9
-10، ص 44-43؛ الکشاف، ج 4، ص 221؛ المیزان، ج 18، ص 46 و 48)
اما چه پیش آمده که هیچ اطلاعی از مهم ترین شخصیت از خاندان پیامبر(ص) و این کوثر الهی نیست و هیچ کس از قبر ایشان اطلاعی ندارد.
علت مخفی ماندن قبر فاطمه(س)
گزارش
های تاریخی حقیقتی را بیان می کند که حقانیت مظلومیت اهل بیت(ع) و غصب
حقوق ایشان از جمله حق امامت و خلافت پس از رسول الله(ص) از جمله آنهاست.
در لحظاتی که پیکر پیامبر(ص) دفن می شد، عملانیز توصیه او درباره ولایت
علی(ع) - که مسیر حرکت سیاسی جامعه اسلامی را تبیین می کرد - دفن می شد.
پیامبر(ص) با ظرافتی که تنها از او باید انتظار داشت، علی(ع) را «ولی
مومنان» معرفی کرد، نه «ولی مسلمین» و این واقعیت را تصریح کرد که کسانی که
تسلیم شرایط سیاسی شده و اسلام آورده اند و اینک مسلمان نامیده می شوند،
ولایت او را نخواهند پذیرفت. ولی از کسانی که به پیامبری پیامبر ایمان
آورده و ولایت پیامبر را پذیرفته اند، انتظار می رود که پذیرای ولایت
علی(ع) باشند.
پس از ماجرای سقیفه، فاطمه(س) پرچم مبارزه را بر دوش
کشید و در این راه رنج های بسیار برد که آسیب بدنی و سقط جنین از جمله
آنهاست. او به سبب فشارهای مضاعف تنها مدتی اندک زنده ماند و سپس جان به
جان آفرین تسلیم کرد.
او در روزهای آخر عمرش و در پاسخ به ام سلمه که حال او را جویا شد، صراحتا اعلام کرد:
محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست. (مناقب آل ابی طالب، جلد 2، صفحه 49- جامع الاخبار، صفحه 91)
در
فرصتی دیگر فاطمه (س) شبیه به همین اظهارات را به طور مبسوط و گسترده تر
با زنان مدینه که به عیادت او رفته بودند، در میان گذاشت و گفت: «صبح کردم
به خدا، بیزار از دنیای شما و خشمگین از مردهای شما ... وای بر اینان! چرا
این منصب [جانشینی رسول خدا (ص)] را از فراز پایه های محکم و تزلزل ناپذیر
رسالت و نبوت و وحی برکندند و از کسی که بر امر دنیا و دینشان آگاه تر و
کار آمدتر بود را گرفتند؟ ... اینان از ابوالحسن چه مشکلی در دل داشتند؟
...
سوگند به خدا اگر زمام مرکب حکومت که رسول خدا به او سپرده بود، در دست او
باز می گذاشتند و از او دفاع و پیروی می کردند، به خوبی این مرکب را مهار
می کرد ... به راستی که اگر چنین کرده بودند درهای برکت آسمان و زمین به
روی آنان گشوده می شد. اما ... (منابع اهل سنت: بلاغات النساء، صفحه 19-
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 16، صفحه 234 و ... منابع شیعه: معانی
الاخبار، صفحه 354- کشف الغمه، جلد 1، صفحه 492- احتجاج، جلد1، صفحه 108)
شیوه اعتراض فاطمه (س) برای تمام تاریخ
فاطمه
(س) که از هر فرصتی برای هشدار مردم زمان خود استفاده کرده بود و آنها، یا
هشدار او را نادیده گرفته بودند و یا آن را نفهمیده بودند، اینک در اندیشه
مردمی بود که در آینده خواهند آمدو برای آنها چه می توان کرد؟ آنها را
چگونه می توان هشیار نمود؟ چگونه با آنها می توان سخن گفت؟ چگونه می توان
به آنها خبر داد که پس از پیامبر (ص)، پیام او قربانی دسیسه اشرافیت و جاه
طلبی نخبگان سیاسی و فرصت طلبی آنها که اسلام را برای خود می خواستند و جهل
و ساده اندیشی مردم شده است؟ چگونه می توان صدای اعتراض خود را به گوش
تاریخ رسانید؟ راستی فاطمه (س) چه وسیله ای در اختیار داشت تا با آن اعتراض
خود را به گوش خلقها و نسل ها و عصرها برساند؟ او حتی از حق گریستن در سوگ
پیام و پیامبر نیز محروم شده بود.
از میان صفحات تاریخ، صدای
اعتراض فاطمه(س) رادر میان وصیتی کوتاه می توان شنید: «بسم الله الرحمن
الرحیم؛ این است آنچه فاطمه دختر رسول خدا بدان وصیت می کند. وصیت می کند
در حالی که شهادت می دهد به یگانگی خداوند یکتا و رسالت بنده او محمد و
گواهی می دهد که بهشت حق است، دوزخ حق است و قیامت بی تردید فرا خواهد رسید
و خداوند کسانی را که در گورهایند، زنده خواهد کرد.
علی! منم
فاطمه! دختر محمد که خدا مرا به همسری تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو
باشم. تو در انجام کارهای من سزاوارتر از دیگرانی. مرا شبانه حنوط کن، غسل
ده و کفن کن و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن و کسی را خبر مکن. تو
را به خدا می سپارم. به فرزندانم تا روز قیامت سلام می رسانم.» (منابع
شیعه: بحارالانوار، جلد 43، صفحه 214- بیت الاحزان، صفحه 18 و ... فرازهائی
از وصایای صدیقه طاهره (س)، به انحاء گوناگون در منابع اهل سنت ذکر گردیده
است، به عنوان نمونه، تعدادی از منابع معتبر اهل سنت که به مساله تدفین
شبانه آن حضرت اشاره می کنند، عبارتند از: صحیح بخاری، جلد 5، باب غزوه
خیبر، صفحه 139 (چاپ سلطان عبدالحمید)- صحیح مسلم، باب «قول النبی لانورث»،
حدیث 1759- طبقات ابن سعد، جلد 8، صفحه 29 و 30- التنبیه و الاشراف، جلد 1
صفحه 106- سیر اعلام النبلاء، جلد 2، صفحه 127 و 128- اسد الغابهًْ، جلد
3، صفحه 398- سنن بیهقی، جلد 4، صفحه 29 و 31- استیعاب، جلد 2 صفحه 114-
خلاصه وفاء الوفاء، جلد1، صفحه 259)
پیام فاطمه به تاریخ
فاطمه
سفارش کرده بود که پیکرش مخفیانه به خاک سپرده شود. اختفای محل دفن پیکر
فاطمه (س) در حقیقت پیام او به تاریخ بود. پیامی به بشریت مسلمان برای
همیشه تاریخ. هنگامی این پیام می توانست به همه نسلها و عصرها در عرصه
تاریخ برسد که پیکر فاطمه (س) مخفیانه به خاک سپرده شده باشد تا مردم نشانی
قبر گمشده او را در داستان زندگی اندوهبار و اعتراض دائمی او به ارتجاع و
استبداد جست وجو کنند و بتوانند از این پنجره نگاهی نو به تاریخ اسلام و
سرنوشت بشریت مسلمان داشته باشند.
براساس دیدگاه مشهور علمای شیعه و
سنی، امام علی (ع) طبق وصیت خود فاطمه زهرا (س) او را شبانه و پنهانی به
خاک سپرد و بجز شمار اندکی از یاران نزدیک، کسان دیگری در تشییع جنازه وی
حضور نداشتند. گزارشهای معتبر تاریخی نشان می دهد که مسلمانان و اصحاب نامی
پیامبر (ص) تمایل زیادی برای شرکت در نماز و تشییع جناز ه زهرا (س)
داشتند، ولی امام علی (ع) بنا به وصیت دخت گرامی پیامبر (ص) از این کار
ممانعت ورزید.
از جمله براساس گزارش منابع حدیثی اهل سنت، امام علی
(ع) خلیفه اول را نیز برای اقامه نماز بر پیکر فاطمه (س) و شرکت در مراسم
تشییع وی با خبر نساخت و در پاسخ به اعتراض آنان گفت که خواست خود فاطمه
(س) چنین بوده است.
تشییع و دفن شبانه و پنهانی دختر پیامبر (ص)
اعتراض خاموش و رسای آن بانوی گرامی به جریان حاکم و توده های همراه آنان
بود و حقانیت و مشروعیت دینی آنان را شدیدا به چالش کشید.
سند مظلومیت و حقانیت اهل بیت (ع)
سبب
پنهان ساختن و پنهان ماندن قبر فاطمه(س) و اصرار مستمر امامان شیعه (ع) بر
آن نیز دقیقا در همین راستا قابل ارزیابی و تحلیل است. قبر بی نشان فاطمه
(س) سند جاودانه و خدشه ناپذیری است که از یک سو حقانیت و مظلومیت فاطمه
(س)، علی (ع) و فرزندان آنان و از سوی دیگر ستمگری و عدم مشروعیت جریان
مقابل آنان را برای همیشه تاریخ با صدای خاموش و در عین حال بسیار رسا
فریاد می کند. با این تفاوت که چنین سندی هرگز در گذر ایام از حافظه تاریخ
پاک نمی شود و کارایی خود را از دست نمی دهد.حادثه دفن شبانه فاطمه (س) و
جلوگیری از شرکت بسیاری از مردم و یاران پیامبر (ص) در آن، ممکن بود به
گونه ای توجیه شده و دلایل دیگری برای آن تراشیده شود، چنانکه این توجیهات
در لابلای برخی منابع و کتابها دیده می شود. همچنین می توانست به مرور زمان
از متن کتابها حذف و به فراموشی سپرده شده و یا به اشکال گوناگون از ورود
آن به حوزه معرفت جمعی و آگاهی عمومی مسلمانان جلوگیری شود. مطالعه و بررسی
تاریخ اسلام به خوبی نشان می دهد که چنین اقداماتی صورت گرفته است، اما بی
نشان بودن قبر فاطمه (س) را چه می توان کرد؟ مگر می شود به دروغ قبری برای
وی ساخت؟ مگر می توان بی نشانی و گم گشتگی قبر او را از بین برد؟! این
مساله همواره می تواند یک مسلمان آگاه را به چون و چرا واداشته و این پرسش
را پدید آورد که پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) چه حادثه ای رخ داد که دختر
رسول خدا (ص) به شدت از برخی اصحاب پیامبر (ص) و توده های همراه آنان
رنجیده خاطر و رویگردان شد، به گونه ای که حاضر نشد آنان حتی در تشییع
جنازه وی هم شرکت کنند؟ چرا امام علی (ع) همه آثار قبر وی را از بین برد؟
چرا در دوره های بعد قبر وی را برملانکردند؟ و چراهای دیگری که پاسخ به
آنها بسیاری از حقایق مکتوم تاریخ را برملامی سازد.