تا به امروز اگر امپراتوری رسانهای دنیای
استکبار کلی هزینه و طراحی میکرد تا پروژه «ایرانهراسی» را با خدشه در
وجهه نظام اسلامی و ایجاد رعب و وحشت از ایران در دل شهروندان بینوا و از
همه جا بیخبر آمریکایی و اروپایی به پیش ببرد و چهرهای از ایران اسلامی
ترسیم کند که فرسنگها با واقعیت ما فاصله دارد و اساساً همین هراس از
مواجهه مردمان مغربزمین با این واقعیت ناب است که چنین ترفند کثیفی را
برای دشمنان نظام اسلامی موضوعیتدار کرده است اما به مخیلهاش هم خطور
نمیکرد روزی روزگاری بتواند هراس از ایران را در میان ملتهای مسلمان
خاورمیانه رقم بزند که همواره به سبب حمایتهای بیدریغ نظام اسلامی از
ملتهای مظلوم و تحت سلطه و گروههای مقاومت لبنان و فلسطین در مبارزه با
غاصبان صهیونیست، دلداده و شیفته انقلاب اسلامی بودهاند؛ آنهم درست در
ایامی که مردمان منطقه هم در گرماگرم بیداری اسلامی اقبالی مضاعف به
آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی پیدا کردهاند، هم ایران و سرداران دلیر
ایرانی را به سبب ایستادگی جانانه در برابر تروریستهای تکفیری و آزادسازی
مناطق تحت کنترل داعشیهای وحشی در سوریه و عراق میستایند و از جان و دل
مرید اندیشههای الهامبخشی شدهاند که چنین دلاورانی در بستر آن بالیده و
قد کشیدهاند.
امپراتوری رسانهای دنیای استکبار خواب چنین
چیزی را هم نمیدید که جناب مشاور، مفت و مجانی- البته احتمالاً!- این گزک
را دودستی تقدیم آنها کند، به نحوی که چه بسا حتی اگر دشمنان ما خودشان
چنین امری را طراحی میکردند به این خوبی نمیتوانستند طرفی ببندند چونان
که تمام طرحهای آنها طی این سالها به خنس خورده و حسابی ناامیدشان کرده
بود اما به لطف دستهگلی که ایشان به آب داد، مجالی تازه برای ترکتازی و
جولان آنها هم مهیا شد. چه جشنی بگیرند جریانها و رسانههای ضدمقاومت با
خوراکی که این آقا تا مدتها برای ایشان تدارک دید! دولت محترم این فقره را
در تعارض با منافع ملی نمیداند، در شرایطی که بهزعم ایشان اعلان «خبر
مرگ» ملک عبدالله شایسته تذکر و توبیخ است؟! مرحبا به این «تدبیر»!
کجا تشریف دارند آقایانی که منتقدان را به «همنوایی با نتانیاهو» متهم
میکردند! مگر نه اینکه این مردک دیوانه همه همّ و همت خود را به کار بسته
تا ملتهای منطقه را از قدرت ایران بترساند و نگرانی آنها را هم چماقی کند
بالای سر مذاکرات که هرچه میتوانند از ایران بیشتر امتیاز بگیرند و خودشان
کمتر تعهد بدهند؟! از این بهتر هم میشد در این بحبوحه مذاکرات به نفع
اسرائیل گل به خودی زد؟ آقایان اشارات صریح نتانیاهو در همین خیمهشببازی
اخیرش در کنگره آمریکا به «امپراتوری ایران» را نیز مدنظر داشته باشند!
البته گذشته از همه تبعاتی که این بیفکری آقای مشاور متوجه حمایتهای
جمهوری اسلامی از جریانهای مقاومت لبنان و فلسطین میکند! حالا آقایان
تحویل بگیرند «همنوایان با اسرائیل» را!
معلوم نیست چرا وزارت امور خارجه ساکت است؛ صرفنظر از دردسری که در
آستانه مذاکرات، اول از همه یقه خود ایشان را میگیرد به جهت سوسه آمدن و
موشدوانی حتمی سعودیها و نوچههای ریز و درشتشان به بهانه این افاضات
اخیر، مگر نه این است که در این ماجرا اولاً و بالذات وظیفه دستگاه
دیپلماسی است که برای زدودن سوءتفاهم پیش آمده در اذهان ملتها و دولتهای
همسایه تلاش کند و موضع بگیرد، پس چرا تاکنون دم فروبسته و خاموشی پیشه
ساخته است! اهمیت این موضوع کمتر از حمله مشکوک به آن نشریه فرانسوی است که
خانم سخنگو به طرفه..العینی پشت تریبون آمدند و موضع گرفتند، یا مصلحتها و
ملاحظات دیگری در کار است؟
کجایند آنها که از طرح سؤال نسبت به ماهیت «هولوکاست» برآشفتند و
کولیبازی به راه انداختند که آقا حواستان کجاست، نمیدانید قلقلک دادن
نقطه حساس دنیای استکبار چه تبعاتی به همراه دارد؟ حال آنکه اساساً شاید
قیاس این سخن با آن سوال معالفارق باشد به جهت آنکه در آن ماجرا ماهیت یک
دروغ کثیف تاریخی که مبنای ظلم عظیمی شده که بیش از 6 دهه است بر پیکره
دنیای اسلام وارد آمده و پاره تن اسلام را زخم زده است، در قالب 2 سوال
کاملاً منطقی به چالش کشیده شد به منظور هشدار دادن به وجدانهای بیداری که
در هیاهوی اغواگرانه تبلیغاتی نظام سلطه از آن غفلت کرده بودند، گذشته از
آنکه بدون تعارف همراستا با آرمانهای استکبارستیزانه انقلاب اسلامی نیز
بود و در منظومه باورهای انقلابی ما کاملا موجه و معقول. بماند که عدهای
عافیتطلب و بریده و پشیمان از داعیههای انقلابی در برابر آن جبهه گرفتند
که مگر سرتان درد میکند که به دنبال دردسر میروید! اما این فقره و این
ادعای بیاساس نهتنها کمترین ربط و نسبتی با آرمانها و اهداف نظام ندارد
که اصل آن پذیرفتنی و حرف بر سر شیوه بیان آن باشد، به وضوح در تعارض آشکار
با اصول مصرح قانون اساسی ما نیز هست و پتانسیل بسیاری در خدشهدار کردن
وجهه صلحدوست و قانونمدار جمهوری اسلامی دارد، چنانکه متأسفانه چنین کرده
است و همین بیتوجهی غافلانه چه بسا در تلاشهای مخلصانه و بیشائبه
سربازان گمنام سپاه اسلام ایجاد تردید نیز کرده باشد! از آن جماعت کسی
نمیخواهد فریادی بزند و اعتراضی کند علیه تصویری که از جمهوری اسلامی به
سبب این گزافهگویی در ذهن ملتهای منطقه نقش میبندد و پیامدهایی که به
سبب آن متوجه ما میشود؟!
بنده خدا حاجقاسم و بر و بچههایش! چه زحمتی کشیدهاند که سرزمین همسایه
را از لوث وجود تکفیریهای تروریست پاک کنند و آرامش را به مردم مظلوم عراق
هدیه بدهند؛ آرامشی که سالها از آنها دریغ شده بود؛ تا بود صدام دیکتاتور
جنایتکار، بعد هم که خبر مرگش آمد نظامیان آمریکایی، بندههای خدا تازه
میخواستند روی آرامش را ببینند که سر و کله این جانیهای وحشی پیدا شد.
دلیرمردان سپاه قدس رفتند تا آن سرزمین نفسی بکشد و ثبات و امنیت به همسایه
غربی ایران بازگردد که نگران حال همسایه و در اندیشه برادران دینی مسلمان
بودن از آموزههای مؤکد اسلام است اما...!
آن از افاضات چند وقت پیش ایشان و چالشهایی که در حوزه داخلی و مسائل قومیتی ایجاد کرد، این هم از امروز؛ ناسلامتی این آقا
6 سال مسؤول یکی از کلیدیترین نهادهای امنیتی این مملکت بوده است، باید
بهتر از هر کسی بداند این مهملگوییها چه تبعاتی برای کشور دارد، اگر
حقیقتاً نمیداند و چنین نسجیده و بیفکر سخن میگوید که اساساً صلاحیت و
شأنیت حضور در چنین جایگاهی را ندارد و ادامه بیش از اینِ این مسؤولیت از
جانب وی شدیداً ناموجه و بلاموضوع است، اگر هم میداند و احیاناً
خدایناکرده با طراحی قبلی و منظور و مقصودی از پیش معلوم چنین میکند که
به طریق اولی چنین شأنیتی ندارد و بایسته است دولت و شخص رئیسجمهور با نظر
به هر دو شق ماجرا حقیقتاً «تدبیری» بیندیشند فتنهانگیزیهای آقای مشاور
را!
نویسنده : سیدهآزاده امامی
چند روز پیش در یادداشتی با تیتر
«هاشمی؛ نماینده وضع موجود» به تحلیل رابطه هاشمیرفسنجانی و دولت یازدهم
پرداختیم و از قرابتهای تفکری و عملی هاشمی و دولت روحانی که منبعث از دال
گفتمانی توسعه اقتصادی و با مدلولهای پیشرفت برونزا، وابستگی، نخبهگرایی
و... است صحبت کردیم؛ گفتمانی که با چالشهای «استقلال– توسعه»، «عدالت-
توسعه» و « نخبه- توده» مواجه شده است. اما برای آنکه با این تفکر بیشتر
آشنا شویم نیاز به بررسی دولت هاشمی و گزارههایی است که موید این مطلب
باشد؛ تلاش میشود در چند مطلب آتی در روزنامه به این گزارهها بپردازیم و
نتایج آنها را بیان کنیم؛ نتایجی که وضع موجود هم به آنها منتج خواهد شد.
شاید اولین و پایهایترین مساله درباره
اینگونه تفکر مساله اقتصاد باشد، چراکه اساسا از دید نظریهپردازان توسعه؛
اقتصاد زیربناست و همهچیز مبتنی بر آن تعریف میشود. نگاه هاشمی و همراهان
تکنوکرات وی به مساله اقتصاد از همان اوایل دولت وی نگاه اقتصاد مبتنی بر
سرمایه خارجی، نیروی متخصص خارجی و پیروی از خارج بود. پس از فشارهای
اقتصادی که غرب تلاش داشت با آن جمهوری اسلامی را زمینگیر کند، رهبر معظم
انقلاب مساله اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند و در تبیین آن فرمودند: «اعتماد
کردن به شیوههاى تزریقى اقتصادهاى تحمیلى شرق و غرب، مضر است. سیاستهاى
اقتصاد باید سیاستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - یک اقتصاد مقاوم - باید
اقتصادى باشد که در ساخت درونى خود مقاوم باشد، بتواند ایستادگى کند؛ با
تغییرات گوناگون در این گوشه دنیا، آن گوشه دنیا متلاطم نشود».
شکلگیری انقلاب اسلامی بهعنوان پدیدهای در مقابل غرب با مختصات
پارادایمی متفاوت و متضاد باعث شد مدل اقتصادی متفاوتی نیز برای این اقتصاد
تجویز شود. غرب اما در برابر جمهوری اسلامی از این حربه برای فشار بر
ایران استفاده میکند. از طرفی پایه اقتصاد ایران نیز که توسط همین کشورهای
استعمارگر براساس منافع خودشان طراحی شده بود مبتنی بر فروش نفت خام بود.
به طوری که رهبر حکیم انقلاب در سال 73 فرمودند: «آرزوى واقعى من- که البته
ممکن است به این زودیها قابل تحقق نباشد- این است که ما در چاههاى نفت
را ببندیم و اقتصاد خود را براساس کالاها و محصولات غیرنفتى بنیاد نهیم.
یعنى فرض کنیم این کشور، کالایى به نام نفت ندارد البته این کار ممکن است
در این سالها و به این زودیها عملى نباشد، زیرا دشمنان ایران در دوران
رژیم وابسته و فاسد پهلوى، بیش از حد تصور خرابکارى کردهاند و چنان ملت و
کشور ما را به نفت وابسته کردهاند که نشود به این آسانى چنین کارى را کرد
اما روزى باید این کار بشود و آن روز، روزى است که ملت ایران بدون اینکه
سرمایههاى خود را مفت و مجانى به دست کسانى بدهد که با کمال خباثت از
ثروت ملى کشورها استفاده مىکنند، با تکیه بر امکانات ذاتى، روى پاى خودش
بایستد».
«آرزوی من این است که روزی در چاههای نفت بسته شود...» این جمله رهبر
انقلاب البته نه تنها در آن زمان قابل حصول نبود بلکه برای تکنوکراتهای
مستقر در دولت فهم هم نمیشد. دولتی که اعتقادی به خارج کردن نفت از بودجه
کشور نداشت و به خامفروشی نفت عادت کرده بود، هیچ زمینهای را فراهم نکرد.
دولتمردان کارگزارانی که تئوریسینهایشان امروز به نام «تیم نیاورانی»
مطرح هستند؛ نگاهشان به اقتصاد از نوع بازار آزاد بود و از سویی «اقتصاد
خصوصی» را «اقتصاد شخصی» ترجمه میکردند. شیفتگی آنها به مدل اقتصاد
لیبرالی نه تنها در عمل بلکه در زبان نیز تکرار میشد و حسین مرعشی از
اعضای حزب کارگزاران میگوید: «کارگزاران سازندگی حزب لیبرال - دموکرات
مسلمان است.» حال اینکه آیا لیبرالیسم با اسلام جمعپذیر است یا خیر، بحثی
مجزا دارد اما مدلهایی که این جریان برای اقتصاد تجویز میکرد نیز مبتنی
بر اقتصاد لیبرالی و عموما کینزینی بود.
دولت کارگزاران هاشمی تمایل زیادی برای برقراری ارتباط با دنیا داشت و
برای توسعه مدنظرش به سمت وام گرفتن از صندوق بینالمللی پول گرایش پیدا
کرد. صندوقی که برای وام دادن دولتها را مجبور میکرد نسخههای تجویزی این
صندوق را پیاده کنند و نتیجه پیادهسازی نسخههای وارداتی تعدیل اقتصادی
دولت کارگزاران، وابستگی ایران به اقتصاد لیبرالی و همچنین تورم 9/49 درصدی
بود که مردم ایران را به سمت فشارهای وحشتناک اقتصادی هل داد.
در آن مقطع کارگزاران هاشمی اعتقاد داشتند اگر رفاه اقتصادی رخ دهد، ممکن
است عدهای متحمل هزینههایی شده و «زیر چرخهای توسعه له شوند»، لیکن بعد
از اینکه جریانهایی در سایه رشد اقتصادی، سرمایهای را انباشته کردند، در
بلندمدت منافع حاصل از بهرهمندی آنان، به کل جامعه سرریز میشود و نسلهای
آتی از مزایای رشد اقتصادی بهرهمند میشوند اما اتفاقی که افتاد، این بود
که عده زیادی زیر چرخ توسعه له شدند ولی هیچگاه به انباشت سرمایه مدنظر
آقایان نرسیدیم.
رهبر حکیم انقلاب از ابتدا با گرفتن وام از صندوق بینالمللی پول مخالف
بودند و این را نیز بارها اعلام کردند اما دولت هاشمی به این توصیهها گوش
نداد. رهبری درباره گرایش به جهانی شدن و وام گرفتن از صندوق بینالمللی
پول میفرمایند: «جهانى شدن، اسم خیلى قشنگى است و هر کشورى فکر میکند
بازارهاى جهانى به رویش باز میشود اما جهانى شدن به معناى تبدیل شدن به یک
پیچ و مهرهاى در ماشین سرمایهدارى غرب، نباید مورد قبول هیچ ملت مستقلى
باشد. اگر قرار است جهانى شدن به معناى درست کلمه تحقق پیدا بکند، باید
کشورها استقلال خودشان - استقلال اقتصادى و استقلال سیاسى - و قدرت
تصمیمگیرى خودشان را حفظ کنند؛ والا جهانى شدنى که دهها سال پیش از طریق
بانک جهانى و صندوق بینالمللى پول و سازمان تجارت جهانى و امثال اینها -
که همه ابزارهاى آمریکایى و استکبارى بودند - به وجود آمده، ارزشى ندارد.
بنابراین یک اصل مهم، مساله استقلال است که اگر این نباشد پیشرفت نیست،
«سراب پیشرفت» است». ایشان همچنین با بیان مثالی ثمره وام گرفتن از صندوق
بینالمللی پول را اینگونه توضیح میدهند: «شاید این را در یک جمع دانشجویى
دیگر گفته باشم که ماهاتیر محمد، نخستوزیر سابق مالزى
- که بسیار هم آدم پرکار، دقیق، جدى و پایبندى بود- به تهران آمد، به دیدن
من هم آمد؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونى در آسیاى شرقى اتفاق افتاده
بود؛ در مالزى، اندونزى و تایلند و زلزله اقتصادى به وجود آمده بود. همین
سرمایهدار صهیونیست و بعد سرمایهدارهاى دیگر، با بازیهاى بانکى و پولى
توانستند چند تا کشور را به ورشکستگى بکشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به
من گفت: من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گدا شدیم! البته وقتى
کشورى وابستگى اقتصادى پیدا کرد و خواست نسخههاى اقتصادى بانک جهانى و
صندوق بینالمللى پول را عمل بکند، همینطور هم خواهد شد. خود این بانک
جهانى و صندوق بینالمللى هم یکى از بخشها و قطعههاى این پازل بزرگند.
این خیلى خطرناک است که سررشته تحولات جهانى دست باندهاى قدرت بینالمللى
باشد که امروز هست. اینها صهیونیستها و سرمایهدارها هستند و عمدتاً هم در
آمریکا و در اروپا هستند».
البته این وامهای دریافتی هاشمی تا به امروز گردن جمهوری اسلامی را گرفته
است. وامهای دریافتی هاشمی بدهی خارجی کشور در سال 72 را به بیش از 23
میلیارد دلار رساند. بدهیای که دولت خاتمی نیز نتوانست آن را کم کند و وی
با 23 میلیارد و 74 میلیون دلار دولت را تحویل رئیسجمهور بعدی داد البته
دولت بعد بدهی خارجی کشور را در پایان آذرماه 91 به 8 میلیارد و 477 میلیون
دلار کاهش داد.
یکی از پایههای اقتصاد مقاومتی که مورد نظر رهبر انقلاب است؛ اقتصاد
دانشبنیان است؛ دانشی که در داخل کشور به وجود آمده و مبتنی بر نیروی
داخلی باشد. رهبر انقلاب میفرمایند: «یکى از بخشهاى ما، اقتصاد است و
خاصیت اقتصاد در یک چنین شرایطى، اقتصاد مقاومتى است؛ یعنى اقتصادى که
همراه باشد با مقاومت در مقابل کارشکنى دشمن، خباثت دشمن؛ دشمنانى که ما
داریم. به نظر من یکى از بخشهاى مهمى که میتواند این اقتصاد مقاومتى را
پایدار کند، همین کار شماست؛ همین شرکتهاى دانشبنیان است؛ این یکى از
بهترین مظاهر و یکى از مؤثرترین مؤلفههاى اقتصاد مقاومتى است؛ این را
باید دنبال کرد». مدیران اقتصادی دولت کارگزاران هیچ اعتقادی به قدرت تولید
علم داخلی نداشتند و عموم پروژهها و خدمات این دولت به دست مهندسان خارجی
اجرا میشد و قراردادهای نفتی نیز به صورت مشترک با شرکتهای خارجی جلو
میرفت. عدم توجه به توان داخلی و اعتقاد به خامفروشی باعث شده بود زنگنه
که وزیر نفت وقت بود میگفت ما نیازی به صنایع پالایشی نداریم و همین باعث
شد آرزوی رهبر انقلاب همچنان در حد آرزو باشد. مدیرانی چون ترکان، زنگنه،
مرعشی، نوبخت و... که تلاششان در هضم شدن اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی
است و از سوی دیگر اعتقادی به تواناییهای داخلی ندارند، نمیتوانند مجریان
قابل قبولی برای اقتصاد مقاومتی باشند.
نویسنده : امی علی جهاندار
عاقبت حکمش صادر شد تا همه بفهمند وقتی کار به دستگاه قضا میکشد، احدی پشتش گرم نیست! احکام صادره برای متهمان فساد 3هزار میلیاردی، آن قبلی و همین دیروزی حکایت از آن دارد که قوهقضائیه اولا دنبال مصلحت و مصلحتسنجی نیست، ثانیا مصلحتی را هم اگر برای خود فرض کند، آن مصلحت هیچ نیست الا فریضه بلندبالای عدالت.
قوه قضا باید در دادگاه عدل الهی پاسخگوی خدای داور باشد، او را چه کار به آنچه ما در جراید اصولگرا مینویسیم یا دیگران در رسانههای مدعی اصلاحطلبی؟! قوه البته از نقد مستدل استقبال میکند لیکن بیش از نقد این یا آن جناح، از استقلال خود استقبال میکند. چه قاضی، چه قاضیالقضات محترم، چه کلیت دستگاه قضا، فیالواقع خود را پاسخگوی «جناح الله» میدانند، آن هم در یومالعیار محشر. با این حال آیا زیبنده است از قوه بخواهیم صرفنظر از رضایت پروردگار، حکم به خوشایند دل این جناح یا آن جناح دهد؟! مگر یک جای سیاسی است قوهقضائیه که از آن، به جای عدالتورزی، مطالبه سیاستورزی و مصلحتسنجی داشته باشیم؟! باری! بعد از صدور حکم اعدام برای متهم اصلی پرونده فساد اقتصادی 3هزارتایی نوشتم که سیاسی نبودن، اتفاقا حسن رئیس قوهقضائیه است. زیادی که سیاسی باشی، لاجرم «تشخیص مصلحت» را بر «سنجش عدالت» تفوق خواهی داد اما در دستگاه قضا عدالت، هم بر سیاست و هم بر مصلحت، سیادت دارد. برای دستگاه قضا هیچ فرق نمیکند که طرف دیروزی نزدیک به چه جناحی یا احیانا فرزند کدام بزرگوار است، همچنانکه هیچ فرق نمیکرد طرف پریروزی در کدام دولت، چه کاره بود. این قبیل مسائل، شاید برای ما روزنامهنگاران جذاب باشد اما قاضی با استناد به پرونده پیش رو حکم صادر میکند، نه مندرجات مطبوعات. خط و ربط و دار و دسته بر فرض محترم بودن هم، باز منشأ انشای حکم قاضی نیست. آرمان دستگاه قضا، مرّ عدالت است، نه حتی مطالبه چون من آرمانگرایی! چه ما که از دستگاه قضا، مطالبه عدالت داریم، چه دیگرانی که احیانا با این مطالبه و اساسا با خود عدالت، عداوت دارند، جملگی باید بیاموزیم که «مفاد پرونده»، حکم قاضی را مشخص میکند، نه دل ما! با روزنامههای زنجیرهای باشد، متهم محکوم فساد 3هزار تایی باید بهعنوان «کارآفرین نمونه» تشویق میشد اما خیلی هم این خبرها نیست، چرا که پشت عدالت، گرم است! همین طرف دیروزی، خیلی جاها و پیش خیلی عناصر، پشتش گرم بود، عجیب پشتش گرم بود! او لابد پشتش گرم بود که 2 دهه گردنکلفتی کرد، 2 دهه قانون را به هیچ گرفت، 2 دهه به ریش همه خندید لیکن دیروز، روز مهمی بود در تاریخ دستگاه قضا. کاش دیروز 2 دهه زودتر حادث میشد اما همین را هم باید به فال نیک گرفت و مطمئن شد که اگر کسی در فلان جا و بهمان جا پشتش گرم است، دلیل نمیشود که در قوه قضا هم پشتش گرم باشد! معلقبازی اگر بعضی جاها جواب دهد، پیش قاضی جواب نمیدهد! ما ملتفت بر فشار وارده بر دستگاه قضا، به صورت مضاعف از قوه قضائیه حمایت میکنیم و از بیان آن هم خجالت نمیکشیم. خجالت را باید کسانی بکشند که طرف، پشتگرم به آنها 2 دهه از عدالت تمرد کرد! اگر ما در کنار همه نقدهایی که از زاویه حق و منطق و منافع ملی به قوه مجریه داریم، اقدام درست دولت را در صفحه نخست خود تیتر میگیریم، پس چرا تنها بگذاریم دستگاه قضا را؟! خجالت را باید کسانی بکشند که همصدا با توافق خوب مدنظر نتانیاهو، هر توافقی را از عدم توافق بهتر میدانند، در عین حال کار مثبت دولت را، پرتاب ماهواره را سانسور میکنند! خجالت را باید کسانی بکشند که از داخل دولت، به وزیر کوشای دولت، بد و بیراه میگویند! خجالت را باید کسانی بکشند که خیانت را مدح میکنند و خدمت را مسخره! خجالت را باید کسانی بکشند که در روزنامههایشان به جای آنکه مفاد پرونده را به رخ قاضی بکشند، از فک و فامیل طرف بر سر دستگاه قضا چماق بلند میکنند! عکسش هست! سندش هست!
با کمال وقاحت، دم از «رسالت
روزنامهنگاری» میزنند اما از قوه قضائیه به جای آنکه عدالت را مطالبه
کنند، رسماً تمنا میکنند که «شتر دیدی، ندیدی»! اصحاب جمل و جملزادهها
را 2 دهه تمام سعی کردند با سعه صدر و رواداری و بزرگمنشی نبینند، نتیجه
چه شد؟ اینک اما هر آدم عاقلی فهمیده که مصلحت در اجرای عدالت است و بس.
دیروز به سبب هزار و یک فشار،
2 دهه دیر به تقویم قوه قضائیه اضافه شد اما هر چه بود، اضافه شد. هنر اما
برای دستگاه قضا از قضا آن است که در کنار این همه فشار، حکم به عدالت
بدهد. گمانم هست که اصرار برای اجرای عدالت، ارزشی بالاتر از ابرام برای
حفظ خاک دارد که خاک رفته خرمشهر را اگر بعد از 2 سال میتوان پس گرفت، پس
گرفتن عدالت نه یک سال و 2 سال، بلکه 2 دهه زمان میبرد!
بسمالله الرحمن الرحیم!
در نظام مقدس جمهوری اسلامی، حکمی که قاضی به عدل دهد، هیچ کم از وصیتنامه
شهید ندارد. تو بگذار گرم باشد پشت طرف به چیزهایی، به کسانی اما زندهباد
دستگاه قضا که اهل کوفه نیست، عدل تنها بماند! آری! پشت عدالت گرم است.
گرم به دستگاهی که «قضا» را میسنجد، نه «فضا» را، «عدالت» را، نه «مصلحت»
را، «قضاوت» را، نه «سیاست» را، «عدل» را، نه «جمل» را، «علی (ع)» را، نه
«طلحه و زبیر» را، «پابرهنگان» را، نه «ناکثین» را، «سلمان و ابوذر» را، نه
«فلانیزاده»ها را، «نظام» را، نه «استوانه»ها را. استوانه برای خود
استوانه است؛ استوانه دستگاه قضا «عدالت» است و لاغیر! دیروز را به اوراق
سررسیدت اضافه کن، شمایی که زیاد «خاطره» مینویسی...
نویسنده : حسین قدیانی
آفتهای بسیاری میتواند یک حزب و جناح
سیاسی را تهدید کند و نهایتاً منجر به افول آن شود که مهمترین این آفتها
«ضعف گفتمان» است. این ضعف میتواند بحرانهای بسیاری را با خود همراه
سازد که در مصادیقی مانند تعاریف متفاوت و گاه متناقض در حوزه سیاست،
اقتصاد و فرهنگ از سوی منسوبان به آن جناح گرفته تا برخورد دوگانه با
پدیدهها و تحولات اجتماعی- سیاسی را مشمول میشود. وضعیت کنونی جبهه
موسوم به تجدیدنظرطلبان هم به ناچار از چنین اوضاعی رنج میبرد، به گونهای
که شخصیتهای مطرح این طیف در ارائه نظرات خود دچار دوگانگی شده و گاه
آرایی را مطرح میکنند که در تعارض کامل با دیگر افراد منسوب به جریان مدعی
اصلاحطلبی است. این ضعف اساسی که در فتنه 88 به خوبی خود را نشان داد
اخیرا هم وارد مرحله تازهتری شده که شامل دعوای حامیان «لیبرالدموکراسی»
با «سوسیالدموکراسی» است و منجر به صفبندی دو حزب دولتساخته «مشارکت» و
«کارگزاران» شده است.
مرور نظرات چهار نفر از اعضای دو حزب رادیکال جریان تجدیدنظرطلب نه تنها
فقدان گفتمانی مشخص در این طیف را نشان میدهد بلکه گویای پارادوکس جماعت
مدعی خط امام با اندیشههای بنیانگذار انقلاب اسلامی است.
حجاریان: سوسیال دموکراتم
سعید حجاریان تئوریسین جریان اصلاحات در
گفتوگو با تسنیم در پاسخ به این سؤال که «شما شکلگیری یک نظام لیبرال را
لازمه رسیدن به دموکراسی میدانید؟» بیان میکند: « البته لیبرالیسم
حتماً برای من جدی است اما یک چیزی این وسط هست و مشکل ماست. برای ما عدالت
بسیار مهم است. جمع عدالت و لیبرالیسم خیلی سخت است. در غرب هم این مشکل
بوده است.»
وی در ادامه تصریح میکند: «تز من، سوسیالدموکراسی است. نخست وزیر
سوئد که ترور شد، اولاف پالمه و ویلی برانت از رهبران سوسیالدموکرات
بودند. آنها خیلی تلاش کردند راه وسط لیبرالیسم و عدالت را در پیش گیرند
اما هنوز محقق نشده است. در ایران هم باید این کار شروع شود. پروژههای جدی
ما همین است.»
جلاییپور: سوسیال دموکراتم
حمیدرضا جلاییپور عضو دیگر حزب مشارکت هم
در مصاحبهای با ویژهنامه نوروز روزنامه اعتماد تأکید میکند: «من یک
سوسیالدموکرات هستم.»
در حالی دو تن از اعضای مشهور حزب منحل شده مشارکت بر نظر خود مبنی بر
«سوسیال دموکرات» بودن پافشاری میکنند که اعضای حزب سازندگی نظری متفاوت
دارند که خود گویای انشقاق درونی جماعت مورد اشاره و تناقض گفتاری آنها با
یکدیگر است.
مرعشی: لیبرال دموکراتیم
سیدحسین مرعشی، عضو برجسته کارگزاران در
سخنان متعدد و از جمله در جمع دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان اظهار
میکند: « ما دموکرات هستیم و حکومت اکثریت و اقلیت و حکومت مردم بر مردم
را قبول داریم، هرچند که دموکراسی یا حکومت دموکرات بهترین نوع حکومت نیست،
اما حکومتی است که تاکنون بشر توانسته به آن دست یابد. بستههای
سوسیالیستی و بستههای فردگرایی لیبرالیسم آزادی فرد را مبنا قرار میدهد و
ما در حزب کارگزاران به افراد و انسانها اصالت میدهیم و مشی ما
لیبرالیستی است نه سوسیالیستی.»
محمد قوچانی، عضو جدید کارگزاران که سردبیری ماهنامه مهرنامه و هفتهنامه
صدا و همچنین سردبیری ارگان کارگزاران (عصرجدید) را در کارنامه خود دارد،
بارها در مقالات خود بر این نکته تأکید میکند که مدل مطلوب حزب متبوعش
لیبرالیسم سیاسی است.
کرباسچی: لیبرال سیاسی هستیم!
غلامحسین کرباسچی به عنوان عضو ارشد و از مؤسسان کارگزاران هم در تأیید نظریه مرعشی تأکید میکنند: «لیبرالیسم سیاسی با لیبرالیسم فلسفی و نظری متفاوت است و میتوان لیبرال سیاسی بود و به لیبرالیسم فلسفی توجهی نکرد. بدان معنی که لیبرالیسم سیاسی هیچ تناقضی با مسلمان بودن ندارد.»
تناقض مدعیان خط امامی با اندیشههای امام
البته تخاصم دیدگاههای جماعت هواهخواه
لیبرالیسم تنها مختص به اعضای این دو حزب با یکدیگر نمیشود و با بررسی
مواضع جریان تجدیدنظرطلب- در این حوزه- و تطابق آن با افکار و اندیشههای
حضرت امام سطح دیگری از تناقضات این جماعت با بنیانگذار انقلاب اسلامی هم
بروز پیدا میکند. در حالی که شخصیتهای برجسته این طیف خود را
لیبرالدموکرات یا سوسیال دموکرات معرفی میکنند، حضرت امام در سخنانی
متعدد تعریف متفاوتی را ارائه میدهند. حضرت امام دموکراسی را برخلاف
باورهای اعضای احزاب تندرو جماعت تجدیدنظرطلب، در برابر استبداد، دیکتاتوری
و ظلم قرار داده و با تأکید بر قانون مداری حکومت اسلامی، دموکراسی را جزء
لاینفک اسلام میداند: «قید دموکراسی چیزی نیست که ما بخواهیم به حکومت
اسلامی اضافه کنیم بلکه حکومت اسلامی ذاتاً بر مبنای دموکراسی واقعی استوار
است.»
ایشان همچنین در پاسخ به اینکه چرا با آوردن کلمه دموکراتیک در کنار
جمهوری مخالفت کردید، میفرمایند: «این توهم این را در ذهن میآورد که
اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که قیدی پهلویش
بیاورند و این برای ما بسیار حزن انگیز است که در محتوا یک چیزی که همه
چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیاییم بگوییم که ما
اسلام میخواهیم و اما با اسلاممان دموکراسی باشد. اسلام همه چیز است.»
امام در جای دیگری تعریف روشن تری هم از دموکراسی مورد نظر خود ارائه
میدهند: «دموکراسی این است که آرای اکثریت... معتبر است. اکثریت هرچه
گفتند آرایشان معتبر است، ولو به ضرر خودشان باشد، شما ولی آنها نیستید که
بگویید این به ضرر شماست... شما وکیل آنها هستید ولی آنها نیستید.»
بنابر آنچه گفته شد امام حکومت اسلامی را، حکومتی ذاتاً دموکراتیک
میداند چراکه از نظر امام «احکام اسلامی احکامی است که بسیار مترقی بوده و
متضمن آزادیها و استقلال و ترقیات» است و نباید برای احقاق حقوق مردم به
منابع غربی رجوع کرد این در حالی است که مطلوب جماعت تجدیدنظرطلب از
دموکراسی با آنچه حضرت امام بیان میکنند تفاوت فاحشی دارد؛ اساسا دموکراسی
مورد نظر رهبران این جریان که همان «دموکراسی لیبرال»و «سوسیال دموکراسی»
است با «مردم سالاری دینی» فرسنگها فاصله دارد.
نویسنده : محمد اسماعیلی
علی
مطهری در مصاحبه با روزنامه اعتماد و در پاسخ این سؤال که به نظر خودتان
علی مطهری از کی علی مطهری شد و در منظر افکار عمومی صرفاً فرزند شهید
مطهری نبود؟ گفت: فکر نمیکنم علی مطهری چیزی شده باشد که شما این سؤال را
مطرح میکنید. در عین حال پاسخ این گونه سؤالها یک مقداری مستلزم تعریف از
خود است.
وی ادامه میدهد: شاید بهتر باشد
دیگران این سؤال را پاسخ بدهند. اما من خودم فکر میکنم همیشه مردم وقتی
احساس کنند فردی به اصطلاح عرف از خودش وجود دارد و میتواند گاهی برخلاف
فضای غالب بر اجتماع حرکت کند، او را فرد مستقلی میدانند. هر چند فرزند
شخصیت بزرگی باشد اما برای خود او هم در ذات خودش یک شخصیت قایل میشوند.
به جای اینکه بگویند فرزند فلان کس است، روی خود او حساب باز میکنند. یکی
از دوستان به شوخی میگفت کمکم دارد طوری میشود که به جای اینکه بگویند
علی مطهری فرزند شهید مطهری، خواهند گفت شهید مطهری پدر علی مطهری.
مذاکرات هسته
ای به نقطه ای حساس رسیده است. تا کنون تیم هسته ای کشورمان در برابر
زیاده خواهی های طرف مقابل مقاومت کرده اند و ابهامات درباره آینده و نتیجه
مذاکرات بسیار است. یکی از اصلی ترین آنها مدت زمان توافق است. اگر چه تا
کنون زمان های مختلفی در این مورد از سوی مقامات و رسانه های غربی عنوان
شده اما 10 سال پرتکرارترین زمان در این قضیه است. اما پشت پرده این 10 سال
چیست و آمریکایی ها امیدوارند پس از این دوره به چه چیزی برسند؟
گزارش روز شنبه روزنامه آمریکایی نیویورک
تایمز به قلم دیوید ای سانگر و مایکل آر گوردون در پاسخ به این سوال
راهگشاست. این روزنامه که بسیار نزدیک به کاخ سفید است در گزارش خود درباره
مدت زمان توافق جامع می نویسد؛ «تعلیق و در نهایت لغو تحریم های نفتی و
مبادلات مالی ایران برای حسن روحانی، رئیس جمهور ایران و محمد جواد ظریف،
مذاکره کننده ارشد وی و وزیر امور خارجه این کشور که امیدوارند بتوانند 10
سال یا بیشتر محدودیت فعالیت هسته ای را به سران روحانی و نظامی ایران که
مخالف مذاکرات هستند، بقبولانند، از اهمیت زیادی برخوردار است.»
نیویورک تایمز در ادامه گزارش خود از هدف واقعی واشنگتن از توافق با ایران
پرده برداشته و مینویسد؛ «یکی دیگر از موضوعات مهمی که درمورد توافق هسته
ای با ایران مطرح است مدت زمان کارآیی آن است. مقامات آمریکایی اعلام کرده
اند اقدامات در نظر گرفته شده در توافق هسته ای با ایران برای دست کم ده
سال می تواند خواسته های غرب را در زمینه حفظ زمان یک ساله برای فرار هسته
ای ایران تامین کند. همتای ایرانی کری تابستان گذشته در مصاحبهای گفت که
مدت زمان اجرای این توافق نباید بیش از هفت سال باشد.
مدت زمان اجرای توافق هرچقدر باشد جان کری
با این چالش مواجه است که پس از انقضای تاریخ آن ایران همانند ژاپن و برزیل
همچنان زیرساخت های لازم برای تولید هر میزان مواد هسته ای را که بخواهد
در اختیار خواهد داشت. دولت اوباما معتقد است تا آن زمان یک حکومت متفاوت
یا دست کم همراه تر در ایران روی کار خواهد آمد.»
البته این نخستین بار نیست که تحلیلگران آمریکایی به این موضوع اذعان می
کنند. چندی پیش توماس فریدمن نویسنده معروف نیویورک تایمز نیز در مصاحبه ای
به این موضوع اشاره کرده بود.
وی که به بهانه تحلیل سخنرانی اخیر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم
صهیونیستی در کنگره آمریکا با شبکه تلویزیونی بلومبرگ گفت وگو کرده، با
اشاره به اینکه به نظر وی «تنها روش تامین امنیت درازمدت برای اسرائیل و
همسایگانش و حتی برای بسیاری از مردم ایران تغییر رژیم ایران است که باید
از داخل اتفاق بیفتد» می گوید: «به نظر من با توافقی که اوباما با ایران بر
سر مسئله هسته ای انجام می دهد امکان این تغییر در داخل ایران فراهم می
شود. البته من نمی خواهم در این خصوص پیشگویی انجام دهم اما دست کم این
امکان وجود دارد که با این توافق مشارکت ایران در مسائل جهانی بیشتر شود و
در نتیجه آن تغییراتی در داخل ایران رخ دهد».
امید آمریکایی ها به توافق هسته ای با هدف ایجاد تغییر در جمهوری اسلامی
در راستای منافع خود، حاکی از شکست توطئه های مختلف آنان دربرخورد با
جمهوری اسلامی بوده و بدون شک این امید واهی نیز حاکی از عدم شناخت آنان از
نظام اسلامی و مردم ایران است.
آغاز مذاکرات در سوئیس
«محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران روز
گذشته(یکشنبه) در رأس تیم مذاکرهکننده هستهای به منظور شرکت در دور جدید
رایزنیهای هستهای وارد لوزان سوئیس شد.
دور جدید مذاکرات هستهای با حضور هیأتهای مذاکرهکننده ایران و آمریکا
از بعدازظهر دیروز (یکشنبه) در لوزان آغاز شد. در این دور از مذاکرات
«علیاکبر صالحی» رئیس سازمان انرژی اتمی ایران و «ارنست مونیز» وزیر انرژی
آمریکا نیز حضور دارند. روز گذشته، صالحی و مونیز در لوزان سوئیس با
یکدیگر دیدار کردند.
ظریف امروز (دوشنبه) به دعوت فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه
اروپا به بروکسل میرود تا در نشستی با حضور وزرای امور خارجه فرانسه،
انگلیس و آلمان شرکت کند.
اظهارات مقامات آمریکایی و برخی از رسانههای غربی حاکی از آن است که
احیای کارت سوخته توافق دو مرحلهای همچنان در دستور کار هیئت مذاکرهکننده
آمریکایی قرار دارد.
تاکید کِری بر لزوم توافق اولیه
در همین حال «جان کری» وزیر خارجه آمریکا در
مصاحبه با شبکه «سی.بی.اس» تأکید کرد: زمان در گذر است و این آخرین شانس
برای رسیدن به توافق هستهای با ایران است.
وزیر امور خارجه آمریکا با اشاره تلویحی به توافق دو مرحلهای گفت: اگر در
مذاکرات سوئیس تیم ایرانی تصمیمات سیاسی اتخاذ نکند و شرایط «توافق اولیه»
را نپذیرد، دیگر دستیابی به توافق ممکن نخواهد بود.
کری همچنین درباره تمدید مذاکرات هستهای گفت که تمدید مذاکرات غیرمحتمل
است زیرا غیرسازنده است و ادامه داد: ما معتقدیم، قرار نیست چیزی در ماه
آوریل، مه یا ژوئن رخ بدهد که حکایت از این مسئله کند که تصمیمهایی که ما
تاکنون (درباره برنامه هستهای ایران) نتوانستیم بگیریم، میتوانیم بعد از
این زمان بگیریم.
وزیر خارجه آمریکا درباره نامه سناتورهای جمهوری خواه آمریکا به ایران
گفت: آنچه میدانم این است که این نامه دقیقاً با هدف مداخله در این
مذاکرات طراحی شد.
کری ادامه داد که قصد ندارد به سبب این
اقدام سناتورهای جمهوریخواه عذرخواهی کند و گفت: من قصد ندارم بخاطر یک
اقدام غیرقانونی و بدون فکر برخی افرادی که تازه 60 روز است وارد سنا
شدهاند، عذرخواهی کنم. این کار نامناسب است.
وزیر خارجه آمریکا ادامه داد: من به وضوح توضیح میدهم که کنگره حق تغییر یک توافق اجرایی را ندارد.
کری تأکید کرد که تا این نقطه از زمان، مذاکرهکنندگان 1+5، پیشرفتهایی
را در زمینه محدود کردن فناوری هستهای ایران حاصل آوردهاند اما هماکنون
زمان آن رسیده است که تصمیمات سیاسی سخت و جدی اتخاذ شود.
ادعای واشنگتن پست درباره توافق دو مرحلهای
به گزارش فارس،«واشنگتنپست» نیز در گزارشی
مدعی شد: مذاکرهکنندگان ایران و 1+5 در حالی در لوزان سوئیس گرد هم جمع
میشوند که نشانههایی از حصول توافق در ماه جاری میلادی مشاهده میشود و
به زودی توافقی کلی درباره برنامه هستهای ایران اعلام میشود.
طبق این گزارش، در حالیکه مقامات هشدار میدهند که ممکن است توافقی حاصل
نشود اما نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه مذاکرهکنندگان ایران و 1+5
به زودی یک نوع توافق کلی را اعلام میکنند و کار بر روی جزئیات فنی نیز تا
پایان مهلت ژوئن ادامه خواهد داشت.
واشنگتن پست در ادامه مدعی شده است:
نشانههای زیادی از جانب واشنگتن و تهران وجود دارد که نشان میدهد
دولتهایی که در مذاکرات هستهای حضور دارد، معتقدند که میتوانند علیرغم
مخالفتهای داخلی، به یک تفاهم سیاسی در زمینه موضوع هستهای ایران دست
پیدا کنند.
واشنگتنپست در توضیح این مطلب ادامه داد که کری که تلاشهای زیادی را در
مذاکرات مستقیم با «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه ایران از خود نشان داده است،
اخیراً سفری به منطقه خلیجفارس داشته است تا به کشورهای عربی نگران از
توافق هستهای، اطمینان دهد.
از طرف دیگر کری در مصاحبه با شبکه «سی بیاس» تصریح کرده است که تمدید
مذاکرات غیرمحتمل است زیرا این کار بسیار غیرسازنده خواهد بود.
دور جدید مذاکرات ایران و 1+5 در حالی در شهر لوزان سوئیس برگزار میشود
که طرف غربی تأکید دارد که تا پایان مهلت مارس به تفاهم سیاسی درباره
برنامه هستهای ایران دست پیدا کند و بعد از آن روی جزئیات این تفاهم کار
کنند به امید آنکه بتوانند تا مهلت پایان ژوئن به توافق جامع نهایی دست
پیدا کنند.
ظریف: باید تضمین لغو تحریمها مشخص شود
از سوی دیگر «محمد جواد ظریف» وزیر امور
خارجه در مسیر پرواز تهران-لوزان در هواپیما و خطاب به خبرنگاران ایرانی
گفت: ما انتظار داریم طرف مقابل قویتر باشد.
ظریف با اشاره به مذاکرات پیشرو گفت: احتمالا روز سهشنبه نشستی در سطح مدیران کل بین طرفین برگزار میشود.
وزیر امور خارجه تصریح کرد: «باید مشخص باشد که آنها چگونه میخواهند تمام
تحریمها را لغو کنند و تضمین آن چیست. اگر اراده سیاسی طرف مقابل مانند
ما باشد، دستیابی به توافق دشوار نخواهد بود. من امیدوارم که بازی سیاسی
هفته پیش (نامه سناتورهای جمهوریخواه) طرف مقابل را تضعیف نکند، آنها در
مذاکرات باید قویتر باشند.»
وی افزود: اهمیتی به ضربالاجل کنگره
نمیدهیم، ما در وین توافق کردیم تا انتهای مارس تنها به راهحلها دست
یابیم، نه توافق جامع را.
به گزارش تسنیم، ظریف با رد توافق دو مرحلهای خاطرنشان کرد: «در هر
شرایطی ما باید در مورد تمام جزئیات توافق کنیم. گام بعدی تدوین متن
توافقنامه است، اما به معنای این نیست که ما توافق کلی و جزئی داشته باشیم.
مسائل فنی امروز و از سوی مقامات ارشد ایرانی مورد بحث و بررسی قرار
میگیرد اما من میتوانم بگویم که به راهحلها خیلی نزدیک شدهایم.»
وزیر امور خارجه در ادامه افزود: اگر منظور
از موضوعات کلی برنامه غنیسازی، نگهداشتن تأسیسات و لغو تحریمها است،
بله ما از پیش درباره آنها توافق کردهایم. به گفته وی: «اگر اراده سیاسی
وجود داشته باشد، دستیابی به توافق طی این دور از مذاکرات مطمئنا
امکانپذیر است.»
ظریف همچنین در پاسخ به پرسشی در مورد قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل
گفت: «قوانین بینالمللی از سوی مقامات آمریکایی وضع نشدهاند، قوانین
بینالملل روشن هستند. پس از مناقشات دو سه هفته اخیر، جهان درک کرده است
که ایران به دنبال راهحل است.»
وزیر امور خارجه با اشاره به نامه سناتورهای آمریکایی گفت: «این نامه در
تاریخ آمریکا و در تاریخ دیپلماسی بینالمللی امری بیسابقه بوده است و در
ضمن تبلیغاتی بیش نبوده است».
عراقچی: شکافهای جدی وجود دارد
همچنین«سید عباس عراقچی» معاون امور حقوقی و
بینالمللی وزارت امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای گفت:
احتمال تمدید مذاکرات منتفی است.
عراقچی افزود: از نظر ما توافق نهایی با آمریکا نیست، با 1+5 است. یعنی
پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به همراه آلمان دارند با ما توافق
میکنند، نکته دوم اینکه توافق نهایی از مسیر شورای امنیت عبور میکند و به
تصویب شورای امنیت میرسد که برای همه کشورها لازم الاجراست. بنابراین
شورای امنیت نیز بر این تعهد صحه خواهد گذاشت و از نظر حقوق بین الملل دولت
آمریکا، چه دولت فعلی و چه دولتهای آتی موظف به اجرا هستند و کنگره
آمریکا هم اختیار تغییر دادن آن را ندارد.با وجود پیشرفتهایی که در ادوار
اخیر گفتوگوها صورت گرفت، اما همچنان شکافها و اختلافات جدی پابرجاست.
وی در مصاحبه با «ریانووستی» تصریح کرد که تهران امیدوار است که در دور
جدید مذکرات هستهای بتواند اختلافات اصلی با آمریکا در خصوص موضوع هستهای
را رفع کند.
معاون وزیر امور خارجه تصریح کرد: ما همچنان
اختلافات جدی و شکافهای جدی داریم. باید ببینیم که میتوانیم این
اختلافات را مدیریت کنیم. ما به پیشرفتهایی در دور اخیر مذاکرات هستهای
دست پیدا کردیم. باید ببینیم در این دور از مذاکرات نیز به پیشرفت میرسیم.
تصویب قانون نظارت کنگره
جروزالم پست خبر داد که سناتورهای آمریکایی
در نظر دارند در 24 مارس قانونی را درباره لزوم نظارت کنگره بر توافق
هستهای به تصویب برسانند.
این طرح درحالی مطرح شده است که دور جدید مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 در لوزان سوئیس در حال برگزاری است.
مقامات آمریکایی و اروپایی اعلام کردند که ایران و آمریکا به یک توافق
تاریخی در زمینه برنامه هستهای تهران نزدیک میشوند اما همچنان در تقابل
با موانع جدی هستند که در دقایق پایانی تا رسیدن به مهلت تفاهم سیاسی باقی
مانده است.
روزنامه نیویورکتایمز گزارش کرد که در حالیکه تا مهلت پایان مارس برای
رسیدن به تفاهم سیاسی زمان زیادی باقی نمانده است، موضوعاتی از جمله زمان
لغو تحریمها و چگونگی اجرای بازرسیها به صورت حل نشده باقی مانده است.
پایگاه تحلیلی «فارین پالیسی» نیز در گزارشی
با موضوع مذاکرات هستهای ایران، نحوه لغو تحریمهای ایران را یکی از
مهمترین مشکلات در مسیر حصول توافق دانسته و نوشته است که همین موضوع
میتواند گفتوگوها را به شکست بکشاند.
در همین حال، یکی از مشاوران کری که خواست نامش فاش نشود، گفت: شانس رسیدن
به توافق با ایران در حال حاضر بیش از هر زمانی است و همچنین شانس اینکه
این توافق از نظر سیاسی شکست بخورد نیز بسیار بالا است.
همچنین خبرگزاری فرانسه در گزارشی نوشت: پاریس در مذاکرات هستهای نقش
بازیگر تندرو را ایفا میکند. پیش از این مقامات صهیونیستی و برخی از
رسانههای غربی بر این نکته تاکید کرده بودند که «لوران فابیوس» وزیر امور
خارجه فرانسه، به نمایندگی از نخست وزیر رژیم صهیونیستی در مذاکرات حضور
دارد.
منبع : کیهان
در عرصه بینالمللی برای تنظیم سیاست خارجی و برقراری رابطه و تعامل با
دیگر کشورها، داشتن شناخت دقیق از کشور مورد نظر، امری ضروری و شرط لازم
برای موفقیت و حفظ منافع و در صدر منافع تأمین امنیت ملی است. در شرایط
کنونی موضوع هستهای ایران به یک موضوع اولویتدار در سیاست خارجی تبدیل
شده و دولت یازدهم، بیشترین وقت را برای حل و فصل مسائل هستهای به مذاکرات
با امریکا اختصاص داده است. سؤال این است که نگاه واقعبینانه به امریکا
برای پیشبرد مذاکرات، کدام نگاه است؟ به عبارت دیگر بر اساس کدام شناخت از
امریکا، دولت کنونی برای حل موضوع هستهای و برداشتن فشار تحریمها از
اقتصاد ایران، ایالاتمتحده را در نقطه کانونی مذاکرات قرار داد و عملاً در
طول مذاکرات، دیگر کشورهای عضو گروه 5+1 به حاشیه رفتند. بررسیها نشان
میدهد این رویکرد نسبت به امریکا، مبتنی بر این نگاه شکل گرفت که
ایالاتمتحده کدخدای قدرتمند جهان است و بستن با کدخدا راحتتر بوده و
مذاکرات با دولت این کشور تنها راه برای حل مشکلات کشورمان است. بدیهی است
چنین نگاهی نتیجهبخش بودنش، در گرو داشتن صداقت و تعهد از سوی امریکاست.
موقعی میتوان با امریکا به توافق رسید و نسبت به این توافق و پیامدهایش
خوشبین بود و خاطری آسوده داشت که دولتمردان ایالاتمتحده، به آنچه
میگویند و متعهد میگردند، پایبند باشند. آیا امریکا این چنین است؟ نه
تنها دلیل کافی برای اثبات صداقت امریکاییها و پایبندی آنها به تعهداتشان
نداریم بلکه تاریخ امریکا انباشته از بیصداقتیها و زیرپاگذاشتن
تعهداتشان میباشد.
حضرت امام (ره) با شناختی دقیق و عمیق از ماهیت
نظام حکومتی امریکا، از واژه «شیطان بزرگ» برای امریکا استفاده نمودند و
فرمودند: «امریکا شیطان بزرگ است.»
حیلهگری، خدعه و نیرنگ و اساس کار
برای فریب دادن با وعدههای دروغین، از ویژگیها و کار ویژههای شیطان است.
در ماه مبارک رمضان رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان نظام، با
اشاره به ویژگیها و کارویژههای شیطان، از امریکا به عنوان شیطانی یاد
کردند که اهل خدعه و فریب بوده و به وعدههای خود مانند شیطان عمل نمیکند.
معظمله در روز چهارشنبه هفته گذشته نیز در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان
رهبری با اشاره به رفتار امریکاییها در مذاکرات هستهای طی ماههای گذشته،
ضمن تأکید بر دلسوزی و امانتداری تیم مذاکرهکننده ایران که برای صلاح
کشور تلاش میکند، فرمودند: «در عین حال من نگرانم، چون طرف مقابل طرف
حیلهگری است. از جمله چیزهایی که غالباً پنهان میماند از چشمها،
حیلهگری اشخاص یا جهاتی است که دارای ظاهر بزرگ و فربهی هستند، آدم فکر
نمیکند که اینها هم حیلهگر باشند. خب امروز امریکا ظاهر فربهی دارد، قدرت
مالی، قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی، قدرت نظامی، قدرت امنیتی و غفلت میشود
از اینکه همین دستگاه صاحب قدرت، اهل موذیگریهای آدمهای ضعیف هم باشد،
ولی هست، اهل حیلهگری است، اهل خدعه است، اهل خنجر از پشت زدن است،
اینجوری است. ما نباید تصور کنیم که حالا اینها چون مثلاً بمب اتم دارند یا
وسایل نظامی قدرتمندی دارند، بنابر این احتیاجی ندارند به اینکه دست به
حیله و خدعه بزنند. نه، اتفاقاً احتیاجشان هم زیاد است و عمل هم میکنند و
واقعاً خدعهگری میکنند، این ما را نگران میکند، باید مراقب شگردهای دشمن
باشیم.»
بنابر این مسئولان در نظام جمهوری اسلامی و خصوصاً
دستاندرکاران در قوه مجریه و دستگاه دیپلماسی کشور، باید به این نکته توجه
داشته باشند که امریکا یک قدرت وظیفهشناس، دارای صداقت و قابل اعتماد
نیست. امریکا کشوری حیلهگر و اهل خدعه است و هرگز نباید به او اعتماد کرد.
نامه 47 سناتور امریکایی به مقامات ایران، قله میزان بیاعتماد بودن به
این کشور را نمایان ساخت. این نامه با هر انگیزهای که صادر شده باشد، یک
واقعیت را آشکار میسازد و آن اینکه هیچکس در دنیا نباید به ایالات متحده
اعتماد داشته باشد. در چنین شرایطی، هر نوع توافقی با امریکا باید با دقت
هر چه تمام و بستن تمام راههای زیر پاگذاشتن تعهدات باشد. مخالفت مقام
معظم رهبری با دو مرحلهای شدن توافق نهایی، بر اساس همین شناخت دقیق از
حیلهگری و رفتارهای موذیگرانه امریکاست.
امریکاییها پس از توافق
ژنو با تفسیرها و تأویلهای خود از برخی بندهای این توافقنامه نشان دادند
در هر توافقی با امریکا، باید همه چیز شفاف، صریح، روشن و غیرقابل تفسیر
باشد.
نویسنده : دکتر یدالله جوانی
آمریکا، آمریکا که میگفتند این بود؟! فیالحال مش قنبر در قهوهخانهاش شأن و منزلت بیشتری دارد تا اوباما در خاک آمریکا!
نه اینکه بگویم از مادها به این طرف،
خوب که فکر میکنم حتی قبل از مادها هم بیسابقه بوده که سناتورهای یک
قبرستان به کشور دیگری نامه بنویسند و چیزی در این مایهها علیه رئیسجمهور
خودشان بگویند؛ «این یارو که مثلا رئیسجمهور ماست، خیلی هم چیزی بارش
نکنید، همچین هم که فکر میکنید اختیاری ندارد!»
من از شمای مخاطب، شمای دیپلمات، شمای
مورخ، شمای راننده تاکسی، شمای بیسواد، شمای بیشناسنامه، شمای تازه به
دوران رسیده و شمای به جهنم حواله داده شده سوال میکنم؛ از مادها به این
طرف یا از مادها به آن طرف... اصلا فرض میکنم حافظه تاریخی شما تا مادها
را نمیکشد، به من بگویید از آق قویونلوها(!) تا به امروز، آیا همچو چیزی
سابقه داشته که 47 سناتور یک قبرستان علیه رئیسجمهور خودشان به کشور دیگری
نامه بنویسند... و آنقدر بنویسند و بنویسند که درجه آخر صدای سگ
رئیسجمهور یعنی باراک اوباما را درآورند: «نامه سناتورها اقدامی بیسابقه
بوده!»
همینطور است قطعا که جناب اوباما میفرمایند! کنگو، بوتان، گابن،
اوگاندا، روآندا و بالطبع گینهبیسائو و بورکینافاسو هم لااقل تا امروز
شاهد همچین فضاحتی نبودهاند که آمریکا بوده! جنگ درشان بوده، کشت و کشتار
درشان بوده، قحطی و قتل درشان بوده، اینها را نمیگویم نبوده اما فیالواقع
دیگر اینطور نبوده که هفته پیش در آمریکا دیدیم!
ای تاریخ! بشکند قلمت، یهویی!
انشاءالله به بعضیها برنخورد اما این همان آمریکا بود که بهش میگفتند
کدخدا؟! در قیاس برخوردی که سناتورها با اوباما کردند راحت میتوان مدعی شد
سرکارگر قهوهخانه مشقنبر بیشتر احترام مشقنبر را نگه میدارد و بیشتر
رعایت شأن و مقام مشقنبر را میکند!
سناتورها زیرآب اوباما را نزنند، کدخدا بودن آمریکا پیشکش!
تا بفهمی سناتورها چه گندی به هیکل پرزیدنت زده و چه خاکی بر سرش ریختهاند، باید اوباما باشی! خود خودش!
آقای اوباما! یک دورهای بود که آمریکا کدخدایی بود برای خود اما الان آن
دوره نیست. آن زمان آمریکا از دست ملت ایران عصبانی میشد، امروز اما از
دست سناتورهای خودش آمپر میسوزاند در حد مرگ!