محمد رضا کردلو: کاش چند صفحه تاریخ بخوانند؛
رسانهایها، بولتننویسها و متخصصان جنگ روانی در دولت. نمیخواهم در این
نوشتار شرح بدهم که واقعه قرارداد امام حسن(ع) با معاویه، هیچ ربط منطقی
به مذاکرات هستهای ندارد. چون ندارد. مختصر همین کلام حضرت که در پاسخ به
یکی از اصحابش فرمود: لو وجدت انصارا لقاتلت معاویه لیلی و نهاری (اگر یار
داشتم شب و روز با معاویه میجنگیدم).
غرض چیز دیگری است. روزنامهای از طرفداران دولت تیتر زده بود:
«رئیسجمهور با اشاره به صلح امام حسن(ع): باید به خواسته اکثریت مردم تن
داد».
یک سوال: اکثریت مردم در دوره امام حسن(ع) چه کسانی بودند؟ در تاریخ
مسعودی و حاشیه ابن اثیر، ج 6، صفحه 42، خود نویسنده میگوید: یک فقر
اخلاقی در کوفه و شام و تقریبا دیگر بلاد حاکم بود که خیلی راحت افراد
خودشان را میفروختند.
به محض اینکه خطر جدی پیش میآمد؛ جان، مال و آیندهشان به خطر میافتاد یا یک پیشنهاد چرب و شیرین مادی میرسید، خیانت میکردند.
در واقع اکثریت مردم که رئیسجمهور معتقد است امام حسن(ع) به خواسته آنها
تن داده است، منجمله از خیانتکارانی بودند که چند سال بعدتر نامشان در
کربلا و جزو قاتلان امام حسین(ع) بیشتر شنیده میشود. کسانی که با امام
بیعت کرده بودند و پیمان بسته بودند، به راحتی ایشان را تنها میگذارند پس
صلح امام مجتبی(ع) کوچکترین تلقی و معنایی از تایید
سیاستهای سازشکارانه و برد- برد با معاویه و تعامل با این انسان غاصب
فاسد ندارد. کمترین دلیل تاریخی یا سندی یا نقلی از امام حسن(ع) از این باب
که ایشان خواسته باشد مشروعیت معاویه را قبول کند، وجود ندارد.