نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

دکتر حجت‌الله عبدالملکی* استاد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام/ اقتصاددان:

این روزها شاهد مذاکره فشرده تیم مذاکره‌کننده ایرانی با کشورهای 1+5 هستیم بنابراین سوالی که به ذهن می‌رسد این است که چگونه می‌توان با کشورهای غربی تعامل کرد به‌گونه‌ای که مبانی انقلاب اسلامی حفظ شود؛ پاسخ به این سوال باعث می‌شود به بررسی این موضوع پرداخته شود که کشوری مانند ایران چگونه باید برای تعامل اقتصادی با جهان با ملاحظات و رویکردهای خاص وارد عمل شود.
در این تعامل اقتصادی، در 2 مورد رعایت احتیاط بسیار جدی است؛ مورد اول این است که دستگاه‌های بزرگ اقتصادی دنیا، تقسیم کار بین‌المللی را به نحوی طراحی کرده‌اند که منافعشان حداکثر ‌شود؛ به این معنا که نهادهای بین‌المللی اقتصاد جهانی مثل بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی- 3 نهاد اصلی اقتصاد بین‌المللی- به کشورهای دنیا القا کرده‌اند اگر وارد «باشگاه اقتصاد جهان» شوند مستطیع خواهند شد. درحالی‌که این مبالغه‌ای است که از طرف قدرت‌های اقتصادی جهان مثل آمریکا و چند کشور اروپای غربی مطرح شده است و در عمل برنامه‌ آنها استثمار کشورهای جهان به سود خودشان است نه هیچ چیز دیگر.
متأسفانه در دولت اصلاحات اصرار زیادی برای تعامل با جهان- به معنای قدرت‌های استعمارگر- وجود داشت و حال در دولت یازدهم نیز این اصرار و تأکید وجود دارد، زیرا تصور می‌شود از باب تعامل اقتصادی با آنها، منافع زیادی کسب خواهد شد. به نظر می‌رسد در دولت یازدهم کم ‌و بیش همان سیاست‌های دولت اصلاحات پیگیری می‌شود. در واقع بدون توجه به مخاطرات این مسیر سعی می‌شود حداکثرِ ارتباط با اقتصاد جهانی برقرار شود. با در نظر گرفتن این دو ملاحظه، قطعاً می‌توان تعامل اقتصادی ایران با جهان را به شکلی طراحی کرد که منافع ایران تأمین شود. این دو خطر مطرح‌شده به‌هیچ‌وجه به معنای تعامل برقرار نکردن با اقتصاد جهان نیست، بلکه باید ارتباطی عاقلانه، منطقی و تعریف‌شده برقرار شود.
حضرت امام خمینی(ره) در جایگاه رهبری انقلاب، رویکردهای اساسی را مشخص فرموده‌اند. در بعد اقتصادی، حضرت معظم‌له به 3 هدف توجه ویژه‌ای داشته‌اند و روی آنها تأکید فرموده‌اند. این اهداف، «استقلال اقتصادی»، «رفاه عمومی» و «پیشرفت اقتصادی» هستند که ایشان آنها را در چارچوب مکتب اقتصادیِ اسلام مطرح کرده‌اند. در واقع نظام نیز قرار بوده است به‌گونه‌ای عمل کند که این 3 هدف محقق شود. نظر ایشان درباره‌ استقلال اقتصادی این بوده است که کشور برای تأمین مایحتاج اولیه‌ مردم نباید نیازمند قدرت‌های جهانی باشد، زیرا آنها هر زمان که بخواهند ایران را تحریم می‌کنند یا تحت ‌فشار قرار می‌دهند.
رویکرد اصلی حضرت امام(ره) توجه به خطرات موجود و دام‌های پهن‌شده از جانب کشورهای مستکبر بوده است که برای ایران تهدید به‌شمار می‌آمده‌اند. ایشان تأکید و توجه بسیاری در این‌باره داشتند و معتقد بودند اگر به اسم جهانی کردن اقتصاد در سطح بین‌المللی وابستگی ایجاد شود، این وابستگی خطر بزرگی برای کشور خواهد بود. ایشان آمریکا و انگلیس را هیچ‌گاه خیرخواه ایران نمی‌دانستند. بنابراین همیشه این احتمال را می‌دادند که برای دچار مشکل کردن و به چالش کشیدن ایران دامی گسترانده باشند. به این دلیل بر توجه به این خطرات بسیار تأکید می‌فرمودند. در همان زمان نیز کسانی بین سیاسیون و تئوریسین‌های اقتصادی بودند که بر نظریات اقتصاد جهانی تأکید بسیاری داشتند. اینان به بحث همگرایی با جهان، بویژه با کشورهای غربی، توجه ویژه‌ای داشتند. طرفداران اقتصاد جهانی، آن را در کشورهایی مثل آمریکا و چند کشور غربی دیگر خلاصه می‌کنند. درست است که این کشورها سهم بسیاری در اقتصاد دنیا دارند، اما همه‌ دنیا نیستند. کشورهای دیگری نیز هستند که قابلیت همگرایی دارند. بسیاری از این کشورها نیز از نظر فرهنگی با ایران قرابت‌هایی دارند. کشورهایی مثل کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی، به دلیل استکبارستیزی و رویکرد سیاسی مورد نظر حضرت امام(ره) و حضرت آقا، حاضرند وارد بازی «برد- برد» اقتصادی با ایران شوند.

اتفاقاً ساختار اقتصادی ایران به‌گونه‌ای است که بسیار راحت می‌تواند با این کشورها وارد تعامل شود.
به عنوان مثال بولیوی که از کشورهای آمریکای لاتین است به‌راحتی حاضر به خرید تکنولوژی ساخت نیروگاه از ایران است. در واقع چنین تعاملی در راستای وصیت حضرت امام(ره) نیز خواهد بود. حرکت در این راستا، علاوه بر گسترش تکنولوژی و درآمد ارزی برای ایران، باعث افزایش اشتغالزایی و سطح رفاه عمومی در هر دو کشور خواهد شد. درحالی‌که در تعامل با کشورهای اروپای غربی و آمریکا، ایران چنین فرصت‌هایی را نخواهد داشت، زیرا این کشورها صرفاً خواستار این هستند که از ایران مواد خام و محصولات فرآوری ‌نشده بخرند و با ارزش افزوده‌ای که در آن ایجاد می‌کنند سود کلانی ببرند. این اتفاقی است که در حال‌ حاضر برای نفت کشور می‌افتد. بنابراین عرض بنده تذکری درباره‌ خطر تعاملات اقتصادی بی‌رویه با کشورهای غربی مستکبر است. ضمناً توسعه‌ تعاملات اقتصادی و سیاسی بهتر است با کشورهایی باشد که در نهایت برای هر دو کشور منفعت حاصل شود، نه آنکه اگر نفعی هم وجود دارد برای ایران نباشد!
در واقع با توجه به برخی ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک، گاهی اصالت فایده باید کنار گذاشته شود. البته در حوزه‌ سیاسی گاهی ممکن است کشوری به کشور دیگر امتیازی بدهد. در این صورت ارتباطی شکل خواهد گرفت که در بلندمدت منفعت خواهد داشت. حتی برای آمریکایی‌ها و غربی‌ها نیز اینگونه نیست که در هر جایی کاری انجام بدهند، یک دلار آنها 2 دلار بشود. گاهی یک دلار، 50 سنت می‌شود اما در بلندمدت منفعت خواهد داشت. مباحث عقلانی اقتصاد نیز حکم به شرکت کردن در این معاملات می‌دهد. از سوی دیگر فرانسوی‌ها حدود 70 میلیون دلار از حضور در هر یک از کشورهای آفریقایی درآمد کسب می‌کنند. شاید این کشورها فقیر باشند اما مردم آن به تأمین مایحتاج خود نیاز دارند. کشورهایی مثل فرانسه در قبال تأمین این نیازمندی‌ها سود فراوانی کسب می‌کنند. بنابراین حتی آمریکا، انگلیس و فرانسه نیز که جزو قدرت‌های اقتصادی محسوب می‌شوند فقط با کشورهای قدرتمند تعامل برقرار نمی‌کنند. آنها حتی با فقیرترین کشورهای دنیا نیز تعاملات اقتصادی دارند. درحالی‌که خود این کشورهای در حال ‌توسعه به دلیل ایدئولوژی سیاسی جمهوری اسلامی بیشتر تمایل دارند با ایران کار کنند. در واقع این کشورها به دلیل احساس قرابت بیشتری که با مبانی ایدئولوژیک و سیاسی ایران می‌کنند، تمایل به برقراری تعامل با کشورمان دارند.
بنابراین حتی در تعامل اقتصادی با کشورهایی که به‌ظاهر فقیر هستند، منافع قابل‌توجهی وجود دارد، زیرا این کشورها نیز جمعیت و منابعی دارند که حاضر هستند از این منابع برای ایجاد رفاه جمعیت خود هزینه کنند. در نتیجه ایران می‌تواند از درآمدهای حاصل از ایجاد رفاه در این کشورها بهره‌مند شود.
دوم، عاملی است که در تقسیم منافع بین‌المللی وجود دارد. به این عامل «قدرت چانه‌زنی» گفته می‌شود. اگر بخواهید کالایی را به کشوری بفروشید، به چه قیمتی می‌فروشید؟ برای مثال فرض کنید قیمت تمام‌شده‌ کالایی برای شما 10 دلار بوده است. خرید این کالا تا 20 دلار برای کشور خریدار آن می‌ارزد. حالا اینکه کالای 10 دلاری به چه قیمتی فروخته شود بستگی به قدرت چانه‌زنی دو کشور دارد. هرکدام قدرت چانه‌زنی بیشتری داشته باشند، سود بیشتری می‌برند. اگر کشور خریدار قدرت بیشتری داشته باشد 90 درصد سود می‌کند و شما 10 درصد؛ یعنی شما کالای 10 دلاری خود را 11 دلار فروخته‌اید.
در تعامل با قدرت‌های اقتصادی بزرگ جهان معمولاً ایران قدرت چانه‌زنی بالایی ندارد- شاید به دلیل عدم خودباوری کسانی که چانه‌زنی می‌کنند (مذاکره‌کنندگان)- بنابراین اگر تعاملی نیز صورت بگیرد سود بیشتر نصیب کشور مستکبر می‌شود. در حالی ‌که در ارتباط با کشورهای در حال ‌توسعه مثل کشورهای اسلامی همسایه، کشورهای آفریقایی و کشورهای جنوب آمریکای لاتین، چون ایران قدرت چانه‌زنی بالاتری دارد می‌تواند همان کالایی را که آلمان‌ها 10 یا 11 دلار می‌خرند مثلاً به ونزوئلا 15 یا 20 دلار بفروشد. بنابراین قدرت چانه‌زنی عامل بسیار مهمی است، زیرا اگر کشوری قدرت چانه‌زنی قابل‌توجهی در سطح بین‌المللی نداشته باشد، بخش زیادی از منافع کشورش را کشورهای دیگر از بین می‌برند و به نفع خود مصادره می‌کنند.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۴۳
امیر مهدوی

با رأی 98 سناتور دموکرات و جمهوری‌خواه به طرح بازنگری توافق هسته‌ای با ایران تقسیم کار آمریکایی‌ها برای فرار از «لغو تحریم‌ها» آشکار شد

در روزهایی که بعضی‌ها در ایران برای منتقدان خود خط و نشان می‌کشد و به امید توافق با آمریکایی‌ها، جامعه گسترده منتقدان را تهدید به قلع و قمع می‌کند، در آمریکا سناتورهای دموکرات و جمهوریخواه طرحی را تصویب کردند که براساس این طرح، تقریبا همه قول و قرارهای جواد ظریف با همتایان خود در 1+5  طی 20 ماه گذشته در ژنو، وین، لوزان، نیویورک و... به گوشه‌ای گذاشته شده و این نمایندگان مردم آمریکا در کنگره (اعم از مجلس نمایندگان و سنا) هستند که تصمیم نهایی را درباره توافق هسته‌ای اتخاذ خواهند کرد! به گزارش «وطن امروز»، بعدازظهر پنجشنبه سرانجام طرح پر سر و صدای باب کورکر و رابرت منندز به صحن علنی سنا رفت و رأی کم‌سابقه 98 سناتور را گرفت. از میان 100 سناتور جمهوریخواه و دموکرات، تنها یک نفر یعنی «تام کاتن» سناتور جمهوریخواه از ایالت آرکانزاس به این طرح رأی منفی داده است!  طرح «بازنگری کنگره بر توافق هسته‌ای با ایران» با این رأی قاطع روند مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 را با چالش جدی مواجه کرده است، چراکه براساس این طرح که سنای آمریکا با 98 رأی آن را تصویب کرده، هر آنچه میان نمایندگان ایران و 1+5 در مذاکرات هسته‌ای توافق می‌شود تا زمانی که موردپسند نمایندگان مردم آمریکا در سنا و مجلس نمایندگان قرار نگیرد، فاقد اعتبار خواهد بود. به عبارتی با این طرح، هرگونه تعلیق یا لغو تحریم‌های اعمال شده علیه ایران منوط به تایید نمایندگان کنگره شده است. براساس این طرح، این حق به کنگره داده شده است در صورت مطلوب تشخیص ندادن مفاد توافق هسته‌ای، این توافق را رد کند! 3 دوره زمانی برای تعیین تکلیف نهایی درباره توافق هسته‌ای در این طرح پیش‌بینی شده است. به گونه‌ای که پس از توافق هسته‌ای 1+5 با ایران، کنگره به مدت یک ماه زمان خواهد داشت درباره این توافق تصمیم‌گیری کند. در صورت مخالفت کنگره با این توافق، رئیس‌جمهور آمریکا 12 روز وقت خواهد داشت مخالفت کنگره را وتو کند اما این پایان کار نیست. این طرح یک فرصت 10 روزه به کنگره داده تا در این مدت درباره وتوی رئیس‌جمهور تصمیم‌گیری کند. به عبارتی آنها برای خنثی کردن وتوی احتمالی رئیس‌جمهور آمریکا 10 روز زمان خواهند داشت.  در واقع یکی از مهم‌ترین نکات طرح «بازنگری کنگره بر توافق هسته‌ای با ایران» نیز همین موضوع است. آنها به صورت قانونی و رسمی توافق هسته‌ای با ایران را منوط به موافقت کنگره آمریکا کرده‌اند و حتی در این طرح خنثی کردن وتوی احتمالی رئیس‌جمهور آمریکا را نیز در نظر گرفته‌اند. نکته مهم‌تر اینکه باراک اوباما که پیش‌تر بشدت با موضوع دخالت مستقیم کنگره در توافق هسته‌ای با ایران مخالفت کرده بود، چندی پیش به شرط اعمال برخی اصلاحات، با این طرح موافقت کرد.  جاش ارنست، سخنگوی کاخ سفید اواخر فروردین‌ماه که این طرح در کمیته سیاست خارجی سنا به تصویب رسید،  گفته بود: قانونگذاران اغلب بخش‌های غیرقابل قبول طرح اولیه سناتور باب کورکر و رابرت منندز را حذف کرده‌اند. سخنگوی کاخ سفید ادامه داده بود: با توجه به اصلاحات اعمال شده در این طرح، باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا موافقت کرده است آن را امضا کند. موافقت رسمی اوباما با این طرح در واقع یک عقب‌نشینی آشکار بود. در حالی که او پیش‌تر تهدید به وتوی این طرح کرده و با این تهدید، بزک‌کنندگان و مجموعه سیستم آرایشی خود در ایران را ذوق‌زده کرده بود، در نهایت با این طرح موافقت کرد تا سرانجام روز پنجشنبه، با رأی 98 درصدی سنا به این طرح، تقریبا همه چشم‌ها در ایران و  کشورهای 1+5 به تصمیم نمایندگان آمریکایی باشد. این طرح که با 98 رأی موافق در برابر تنها یک رأی مخالف تصویب شد به مجلس نمایندگان ارسال شد تا هفته بعد رأی‌‌گیری درباره آن انجام شود. کاخ سفید اعلام کرده اگر این طرح در مجلس نمایندگان نیز بدون انجام تغییرات عمده تصویب شود باراک اوباما آن را امضا خواهد کرد. به گزارش تسنیم، جان بینر، رئیس‌جمهوریخواه مجلس نمایندگان در بیانیه‌ای که لحظاتی پس از تصویب طرح در سنا منتشر شد، گفت: «من منتظرم مجلس نمایندگان نیز این طرح را تصویب کرده و دولت رئیس‌جمهور اوباما را پاسخگو سازد». همچنین میچ مک کانل، رئیس ‌جمهوریخواه اکثریت سنا در سخنرانی پیش از رأی‌گیری گفت: «اشتباه نکنید، این پایان ماجرا نخواهد بود». بن کاردین، سناتور ارشد دموکرات، یکی از مؤلفان طرح و عضو کمیته روابط خارجی سنا نیز گفت: «اجماعی بین 2 حزب وجود دارد مبنی بر اینکه ما به ایران اعتماد نداریم». سنا این طرح را پس از چند ماه بحث فشرده درباره اینکه کنگره چگونه می‌تواند در مذاکرات هسته‌ای بین ایران، آمریکا و 5 کشور دیگر صاحب رأی باشد، تصویب کرد.
مفاد تکان‌دهنده طرح
اما مرور برخی مفاد طرح جدید سنا برای نظارت بر توافق هسته‌ای ایران، نشان می‌دهد عملا شرایط برای دخالت‌ها و فشارهای غیرقانونی به ایران در این طرح فراهم شده است. همین مفاد که در ادامه به آنها اشاره می‌شود، باز هم این گمانه را تقویت می‌کند که هیات حاکمه آمریکا اکنون با وارد کردن کنگره به روند توافق، از این کارت برای تحقق اهداف قبل و بعد از توافق هسته‌ای با ایران استفاده می‌کند.  در واقع گویا یک تقسیم کار ویژه برای توافق در نظر گرفته شده است. تقسیم کاری که بیشترین امتیازات ممکن از ایران گرفته می‌شود و در مقابل، امتیازات اندکی داده می‌شود. در طرح سنا کاملاً مشهود است که هدف، حفاظت از سازمان تحریم است و با موافقت اوباما با این طرح، عدم لغو تحریم‌ها به یک قانون تبدیل می‌شود. براساس این طرح که سنا به آن رأی 98 درصدی داده است در نهایت 5 روز پس از اینکه ایران و گروه 1+5 به توافق هسته‌ای جامع دست یافتند، اوباما باید مدارک زیر را به کنگره ارائه کند:
1- متن توافق و تمام اقلام مربوط به آن


2- یک ارزیابی درباره راستی‌آزمایی پایبندی ایران به تعهداتش


3- تاییدیه‌ای مبنی بر اینکه این توافق با اهداف آمریکا در حوزه عدم اشاعه هسته‌ای سازگار بوده و تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا نیست

بالاخص اینکه ایران اجازه نخواهد داشت فعالیت‌های مرتبط با تسلیحات هسته‌ای را پیگیری کند. همچنین تحریم‌های کنگره در دوره بازبینی توافق تعلیق نخواهند شد. باراک اوباما اجازه نخواهد داشت به مدت 52 روز پس از تسلیم توافق به کنگره تحریم‌های ضدایرانی این نهاد را تعلیق یا لغو کرده یا به نحوی کاهش دهد. در این طرح علاوه بر یک دوره 30 روزه اولیه بررسی توافق، 12 روز اضافی دیگر پیش‌بینی شده که در صورت تصویب یک قانون توسط کنگره و ارسال آن به رئیس‌جمهور اعمال می‌شود. اگر رئیس‌جمهور این قانون را وتو کند، کنگره 10 روز دیگر فرصت خواهد داشت با جمع‌آوری آرای لازم این وتو را خنثی کند.  اگر توافق بین 10 جولای (19 تیر) و 7 سپتامبر (16 شهریور) ارائه شود – یعنی همزمان با تعطیلات کنگره در ماه آگوست – دوره بازبینی به 82 روز افزایش می‌یابد (60 روز به علاوه 12 روز برای وتوی رئیس‌جمهور و 10 روز دیگر برای خنثی کردن وتو توسط کنگره). در طول این مدت، کنگره می‌تواند جلسات استماع برگزار و توافق را تایید یا رد کند یا هیچ موضعی در قبال آن اتخاذ نکند. عدم موضع‌گیری کنگره به اوباما اجازه خواهد داد از اختیارات اولیه‌اش برای تعلیق تحریم‌ها استفاده کند. تصویب یک قطعنامه مشترک در رد توافق (به‌رغم وتوی رئیس‌جمهور) در دوره زمانی بازبینی به صورت دائمی رئیس‌جمهور را از لغو یا تعلیق تحریم‌های کنگره‌ای برحذر خواهد داشت. این قانون همچنین به وضوح اعلام می‌کند لغو دائمی تحریم‌های ضد ایرانی کنگره نیازمند یک رأی‌گیری دیگر بوده و رأی مثبت کنگره به قطعنامه‌ای در حمایت از توافق هسته‌ای ایران به معنای لغو دائمی تحریم‌ها نیست بلکه صرفا رئیس‌جمهور را قادر می‌سازد آنها را تعلیق کند. براساس یکی از بندهای قانون بازنگری در توافق هسته‌ای ایران، رأی‌گیری کنگره درباره آغاز اجرای توافق نخواهد بود، اگرچه توافق پس از امضا اجرا می‌شود به دلیل اینکه برخی تحریم‌های هسته‌ای را کنگره اعمال کرده و تنها این نهاد است که می‌تواند آنها را لغو کند، بنابراین این رأی‌گیری فرصتی در اختیار نمایندگان قرار خواهد داد تا اقدام مقتضی را درباره این تحریم‌ها اتخاذ کنند.

نظارت کنگره و پایبندی ایران به تعهداتش

پس از دوره بازبینی کنگره، رئیس‌جمهور آمریکا باید هر 90 روز یکبار گزارشی را درباره پایبندی ایران به توافق ارائه کند. اگر رئیس‌جمهور نتواند پایبندی ایران را تایید یا اعلام کند این کشور از مفاد توافقنامه عدول کرده است، کنگره می‌تواند فورا رأی‌گیری کرده و تحریم‌هایی را که تعلیق یا لغو شده بودند بار دیگر اعمال کند. این طرح همچنین رئیس‌جمهور آمریکا را ملزم می‌سازد گزارش‌هایی مشروح – 2بار در سال –  درباره مسائلی چون برنامه هسته‌ای ایران، برنامه موشک‌های بالستیک و حمایت تهران از تروریسم،‌ بالاخص علیه آمریکا و متحدان آن و نیز وضعیت حقوق بشر تهیه کرده و به کنگره ارائه کند. کنگره مدعی شده می‌تواند با استفاده از این اطلاعات در صورت اقدامی تروریستی با حمایت ایران علیه آمریکا واکنش مناسب را داشته باشد.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۳۹
امیر مهدوی

Image result for ‫عادل الجبیر و جان کری‬‎

اوپاسخ تبریک را با توهین داد

«جان کری» وزیر خارجه آمریکا و «عادل الجبیر»  همتای عربستانی‌اش در نشست خبری در ریاض شرکت کردند.

عادل الجبیر، وزیر جدید خارجه عربستان و سفیر سابق این کشور در واشنگتن  در سخنانی در این نشست خبری ضمن ادعای مداخله ایران در تحولات منطقه اعلام کرد با جان کری درباره مداخله ایران بحث و گفت‌‎و‌گو کردیم. به گزارش واحد مرکزی خبر، وزیر خارجه عربستان ادعا کرد: ایران نباید نقشی در یمن داشته باشد. ایران نقش منفی در این کشور داشته و از نظر مالی، تسلیحاتی و ایدئولوژیک از حوثی‌ها حمایت کرده است. ایران برای ارسال تسلیحات به یمن تلاش کرد، اما ما توانستیم مانع فرود هواپیمای ایرانی در یمن شویم. ایران همچنین کشتی‌های حامل سلاح را برای حوثی‌ها ارسال کرده بود. همچنین وزیر خارجه آمریکا هم در بخشی از سخنان خود در این نشست خبری گفت: ما بشدت نگران اقدامات ایران در منطقه هستیم. ما در کمپ دیوید با کشورهای حاشیه خلیج‌فارس درباره اقدامات ایران در نقض قطعنامه‌های شورای امنیت و تدابیری که باید در این باره اتخاذ شود، گفت‌وگو خواهیم کرد. کری افزود: با سعودی‌ها درباره اعزام نیروی زمینی به یمن گفت‌وگو نکردیم. ما نگران فعالیت‌های حزب‌الله در عراق و یمن هستیم. فعالیت‌های ایران ثبات و امنیت منطقه را تهدید می‌کند و باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا به همین علت از سران کشورهای منطقه برای شرکت در اجلاسی در کمپ دیوید دعوت کرد تا درباره مقابله با دخالت ایران گفت‌وگو کنیم.
واکنش افخم به‌جای ظریف
مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان نسبت به اظهارات اخیر وزیر خارجه سعودی درباره ایران طی کنفرانس مطبوعاتی با جان کری وزیر خارجه آمریکا در ریاض واکنش نشان داد. این برای چندمین‌بار است  که جواد ظریف نسبت به مواضع و اقدامات ضد‌ایرانی آل‌سعود واکنش نشان نمی‌دهد. به گزارش «وطن امروز»، افخم سخنان وزیرخارجه عربستان را مردود دانست و گفت: این اظهارات فرافکنی و مبتنی بر یک رشته تحلیل‌های تکراری و بی‌فایده است.  وی افزود: مقام سعودی در حالی مدعی دخالت ایران در یمن است که بیش از 40 روز است کشور یمن برای تأمین منافع ریاض و همپیمانانش بی‌وقفه هدف حملات نظامی قرار دارد و با محاصره کامل زمینی، دریایی و هوایی به گروگان گرفته شده است. سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان تصریح کرد:‌ مردم یمن همانند همه ملت‌های مستقل اجازه دخالت در امورشان را تحت هیچ عنوانی به هیچ کشوری نخواهند داد. افخم گفت: ایران در چارچوب اصول اسلامی و انسانی پایان محاصره یمن و ارسال فوری کمک‌های انسان‌دوستانه برای جلوگیری از فاجعه انسانی در این کشور مسلمان را بسیار ضروری می‌داند. سخنگوی وزارت امور خارجه با اشاره به اینکه گفت‌وگو بهترین راه برای پایان بحران و رسیدن به یک راه‌حل منطقی و پایدار است، اضافه کرد: ‌توقف عملیات نظامی علیه یمن و از سرگیری گفت‌وگوهای یمنی برای تشکیل دولت فراگیر گام‌های فوری و اساسی برای حرکت در مسیر راهکار سیاسی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۲۱
امیر مهدوی

محمدکاظم انبارلویی : مقام معظم رهبری دردیدار با معلمان فرمودند؛ "اگر ملتی نتواند از عظمت و هویت خوددر مقابل بیگانگان دفاع کند قطعا توسری خواهدخورد". بازخوانی عزت و عظمت و هویت ما با بهره گیری از تجربیات تاریخی یک امر ضروری است . ما یک ملتی بزرگ با تاریخی افتخار آمیز هستیم . قبل و بعد از اسلام ملت ایران درتاریخ 3 هزار ساله خود گاهی یک ابرقدرت بلامنازع در زمین بود .

قاجار و پهلوی ایران را به خاک سیاه نشاندند و ملت را در برابر قدرتهای منطقه ای و جهانی ذلیل کردند . استبداد داخلی در پیوند با استعمار خارجی با تشویق سرسپردگی به غرب و تسلیم بدون قید و شرط در برابر بیگانگان بویژه مبانی فکری و نظری مدرنیسم فرصت های پیشرفت ، رفاه و آرامش را از ملت گرفتند. اما ملت هرگز وحدت و یکپارچگی خود را از دست نداد و با جنبش تنباکو و نهضت مشروطه و سپس نهضت ملی شدن نفت کمر راست کرد. اما خائنین به ملت، سرسپردگان به غرب و جریان روشنفکری دوباره زمینه بازگشت استبداد و استعمار را فراهم کردند.

ملت با انقلاب اسلامی فرصتی جدید پدید آورد تا از زیر آوار حوادث روزگار دوباره نام ایران و ایرانیان بر سر زبانهای مردم جهان نقش بندد. ایرانیان با هویت اسلامی و قرآنی پرچمدار رهایی بشر از شر ستم طواغیت زمان شدند و امید تازه ای آفریدند و افق جدیدی را به انسانها نشان دادند.

ما ملتی شجاع داریم که عقبه های خطرناکی را طی بیش از سه دهه اخیر پشت سر گذاشته است . تهدیدات علیه انقلاب به گونه ای
بوده که هر کدام می توانست پشت یک قدرت بزرگ را به خاک بمالد. اما ملت ایستاد و از آن عبور کرد. دوران امروز ما هیچ شباهتی با دوران یکصد سال گذشته ندارد. رکوردهای پیروزی ملت در مواجهه با تبهکاریهای دولت های قلدر جهانی بس عظیم است و اکنون ملتها در عراق، لبنان ، یمن و سوریه از تجربیات ما درمقابله با دشمنان اسلام بهره گرفته و ایستاده اند.

تحریم ها کوچکتر از آن هستند که در اراده ملت کمترین خللی به وجود آورند. غرب بویژه آمریکا می داند اگر بخواهد از این طریق روی اراده ملت اثر بگذارد اهرمهایی در دست دولت و ملت است که
می تواند به سرعت معادلات نظامی و سیاسی منطقه را به‌هم ریزد. اما آنها نمی خواهند به سمت این ریسک بروند لذا به گفتگو و مذاکره روی آورده اند، ملت و دولت ما هم طی ده سال گذشته نخواسته است به راهبرد " میز" بی اعتناء باشد.

اکنون هیچ گزینه ای جز پذیرش اراده پولادین ملت ایران بر سرمیز مذاکره نیست. آنها باید در برابر این اراده سرتعظیم فرود آورند و هیچ راهی هم ندارند .

شرایط کنونی به یک نوعی شباهت هایی با دوران نهضت ملی شدن نفت دارد. آن زمان هم دشمن با تحریم می خواست اراده ملت را بشکند اما متاسفانه مصدق درک درستی از سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا نداشت و در دیپلماسی خارجی به نوعی دلدادگی به واشنگتن روی آورد.

نهایت این دلدادگی به حدی بود که مصدق درمذاکرات یک آذر 1330 با ترومن رئیس جمهور آمریکا سفره دلش را باز کرد و از اینکه تحریم ها
چه آثاری روی زندگی مردم، نیروهای مسلح و پلیس و حقوق کارمندان و معلمین داشته سخن به میان آورد.(1)

رئیس دولتی که مستظهر به پشتیبانی ملت بودکمترین اصول و مبانی دیپلماسی را نمی فهمید در همان زمان که با دشمنی به مقام دلدادگی رسیده بود با نیروهای ملی و مذهبی داخل که پشتوانه حرکت نهضت بودند بنای بی مهری گذاشت در حالی که باید محور وحدت و همگرایی ملت در آن شرایط ویژه برای مقابله با استعمار آمریکا و انگلیس می بود.آن روز ما نه تولید نا خالص ملی قابل توجهی داشتیم نه ارتش پر قدرت اما یک ملت بزرگ در صحنه داشتیم. مصدق ملت را از صحنه با انحلال مجلس خارج کرد و با آیت الله کاشانی بنای ناسازگاری گذاشت و نیز تیغ برگردن جریانی نیرومند مثل فدائیان اسلام گذارد که او را به قدرت رسانده بودند.امروز ما یک ارتش نیرومند داریم که متکی به سلاحهایی است که خواب از چشم دشمن ربوده که البته خود تولیدمی کند. یک اقتصاد درون زا و سرپا داریم که در تمام طول جنگ 8 ساله و پس از آن بازارهای کشور را شاداب و با نشاط حفظ کرده است و از همه اینها بالاتر ملتی شجاع و بی باک و باکرامت داریم که همه هستی خود را برای عزت اسلام و عظمت ایران هزینه کرده است .مقام معظم رهبری دردیدار معلمان کشور ضمن یادآوری عظمت ملت ایران خطاب به مسئولان سیاست خارجی کشور که اکنون مشغول مذاکره با 1+5 هستند ، فرمودند:

1- باید از عظمت و هیبت ملت ایران در مذاکرات دفاع کنید

2- خطوط قرمز و اصلی را به دقت رعایت کنید

3- زیربار هیچ تحمیل ، زور و تحقیر و تهدید نروید

توافق در چارچوب خطوط قرمز نظام و حفظ حیثیت وعظمت ملت ایران
یک گام به جلو برای تحکیم آرمانهای انقلاب است .

عدم توافق به دلیل زورگویی ، تحقیر، تحمیل و تهدید دشمن هم یک گام به جلو برای اثبات این معنا است که انقلاب از مسیر خودمنحرف نشده است و همچنان روی معیارهای انقلابی و اسلامی خود تاکید دارد.

لذا فارغ از اینکه چه نتیجه ای بر مذاکرات مترتب باشد ملت و دولت ایران پیروز است .هیچ نتیجه ای نباید ذره ای خدشه به عظمت ،هیبت ، عزت و هویت ملت ایران واردکند. این مراقبت دائمی رهبری معظم انقلاب از عزت ملت، رمز پیروزی ما در مذاکرات با قدرتهای جهانی است .

تیم مذاکره کننده باید بداند مشکلات ملت ایران با آمریکا ریشه‌ای است . از هرگونه سطحی نگری و خوشبین بودن به دشمن باید پرهیز کنیم . باید همواره مراقب خنجری که قرار است از پشت فرود آید، بود.

پی نوشت :

1- احمدعلی رجایی و مهین سروری، پنج دهه پس از کودتا اسنادسخن می گویند صفحه 411 و 412 به نقل از فصل نامه تخصصی پانزده خرداد پاییز و زمستان 93

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۱۱
امیر مهدوی

پرونده جنایات انگلیس در ایران/ جنایات سیاسی


از طراحی کودتا در ایران تا میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف


در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بوده‎ایم. این گروه که تشکیل ‎دهنده ی اقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را ‎افزایش داده‎اند؛ تا آنجا که دایره ی وسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار داده‎اند.


در مجموعه ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.


در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه‏ های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بین‎الملل و برنامه‎های بلند‎مدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است.

جنایات سیاسی

1- از میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف

1-1. ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری

در ترور نافرجام مرحوم حاج شیخ‌فضل‌ الله نوری (16 ذیحجه 1326) عامل اصلی، «کریم دواتگر» تروریست معروف کمیته مجازات است. در این ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگلیس چون «میرزا محمد‌نجات خراسانی» شرکت دارند و «مستر اسمارت» نمایندة سفارت انگلیس، در محل بازجویی متهمین حاضر می‌شود تا به قول تقی‌زاده کسی نتواند به تروریستها «زور بگوید».

2-1. توطئه قتل امیرکبیر

«جیمز فریزر» مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاست های انگلیس گزارشی می نویسد که در نهایت منجر به کشته شدن قائم مقام می شود:
«بدیهی است در مرحلة اول باید از دستِ وزیری که باعث اصلی همة این بدبختی‏هاست خلاص شد، کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه می‏دارد، کسی که در هر مورد فقط نقش خود را ایفا می ‎کند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، در حالی که با روش معیّنی به نظر می‏آید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالفت می‏کند. چنین کسی هرگز نمی‏تواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد... کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیلة مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی مؤثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام دوستان بسیار کمی دارد و دشمنانِ خیلی زیاد، به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسألة ساده‏ای می‏نماید.»

3-1. انگلیس عامل قتل کنسول آمریکا در تهران

ماژور «ایمبری ویس» کنسول آمریکا هنگام عکسبرداری از سقاخانة شیخ‌هادی ـ که در آن روز، شایعاتی در مورد معجزات آن در افواه بود ـ مورد هجوم و حملة عدّة زیادی از مردم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. پس از انتقال به بیمارستان نظمیه، عده‌ای از مردم داخل بیمارستان شده با داس و قمه و چکش و آب جوش او را به قتل ‌رساندند. حکومت ایران از این فاجعه بسیار پوزش خواست و مسئولیت این واقعه را به گردن تودة متعصّب انداخت. اما اروپایی‌های مطلع می‌دانستند که در شرق، توده همیشه آلتی در دستهای زمامداران پشت‏پرده است . در نیمة اول قرن اخیر، سفیر روس در تهران به دست توده به قتل رسید و این قتل نتیجة دسیسه‌‌ای بود که از طرف دربار بر ضدّ او چیده شده بود. اما چه دست‌هایی ممکن بود توده را بر علیه «ویس» کنسول آمریکا برانگیزد؟

رفته رفته اسم یک نفر در افواه شایع شد. این اسم که نخست به طور نجوا برده می‌شد و سپس علناً بر زبانها جاری ‌شد، در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۹۲۴ روزنامه «هرالد تریبون» چاپ نیویورک فاش گردید و قتل «ماژور ایمبری» به حساب «هارولد اسپنسر» گذاشته شد. وی سالخورده‌ترین و لایق‌‌ترین عامل مخفی انگلیس در خاور نزدیک بود، اما پشتیبان این عامل، کمپانی‌های مقتدر نفت انگلیس بودند. «ویس» کنسول آمریکا کمی پیش از حادثة قتل، تمام نفوذ خود را به کار انداخته بود تا منابع نفت شمال ایران را از چنگ یک کمپانی انگلیسی به در آورده و آن را به کمپانی مشهور «سینکلر» آمریکا واگذار کند. اما مداخلة او در سیاست نفت، به بهای جان او تمام شد.

2. طراحی کودتاهای مختلف در ایران

1-2. کودتای سوم اسفند 1299

فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، انگلیس را به طمع بلعیدن کامل ایران انداخت. لرد کرزن انگلیسی با قلدری تمام از احمدشاه میخواست که با امضای قرارداد 1919 ایران را مستعمرة انگلستان نماید. شاه قاجار دریافته بود که امضای این قرارداد، لکة ننگی ابدی بر دامان قاجاریه خواهد گذاشت. مخالفت او با قرارداد 1919 و طرح راه آهن شمال جنوب، با پاسخی کوبنده از سوی انگلیسی های استعمارگر مواجه شد. کودتای سوم اسفند و ظهور قزاقی قلدر در صحنة سیاسی ایران، به احمد شاه نشان داد که استعمار از اهداف استعماری خود در ایران دست برنداشته است

کودتای سوم اسفند 1299 گام اول استعمار انگلیس در ایران برای اجرای نقشه‏ای بود که برای خاورمیانه در نظر داشت. ایجاد دولت های نظامی حامی انگلستان در منطقه و فراهم کردن شرایط مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین و سپس تأسیس رژیمی صهیونیسیتی در آن سرزمین، هدف اصلی انگلستان در خاورمیانه بود. کودتا، قاجاریه را بیش از پیش ضعیف کرد. حضور عناصر کارکشته‏ای نظیر «اردشیر جی»و دیگر عوامل استعمار در پشت پرده کودتا، شاه جوان را به وحشت انداخت و ترجیح داد مدتی از ایران دور باشد و این همان چیزی بود که دیکتاتور و حامیان آن دنبال می‏کردند.

رضاخان ابتدا سعی داشت همچون همتای خود در ترکیه در لباس ریاست جمهوری، سیاست‏های انگلستان را در ایران دنبال کند، لذا یک شبه جمهوری خواه شد و عوامل نظامی خود را جهت استقرار جمهوری! به خیابانها گسیل کرد. توطئة سلطنت‏طلبانِ جمهوری‏خواه با ایستادگی مردم و علما در فروردین 1303 خنثی شد. دیکتاتور و حامیان خارجی و داخلی او این بار از راه دیگری وارد شدند. ترور مخالفین، ضرب و شتم نمایندگان مجلس و نهایتاً برگزاری انتخابات مجلس پنجم با ارعاب نظامیان و تقلّب و فرستادن نمایندگان رضاخان به مجلس، اقداماتی بود که جهت خلع قاجاریه از سلطنت صورت گرفت. مشاوران دانای رضاخان به او آموخته بودند که باید ظاهرِ قانونیِ تغییر سلطنت در ایران رعایت شود؛ لذا لازم است نمایندگان طرفدار خود را با تقلب وارد مجلس نماید تا آنان به ضرورت خلع سلطنت قاجار و پوشاندن لباس سلطنت بر تن او، تشریفات قانونی را اجرا کنند. البته در اجرای تشریفات قانونی نیز خوی دیکتاتوری خود را بروز داد. گرفتن امضاء از نمایندگان در زیر زمین و تهدید نمایندگان مخالف، بخشی از سناریوی انگلیسی تغییر سلطنت در ایران بود. با خلع قاجاریه رژیمِ کاملاً دست نشاندة پهلوی بر سر کار آمد و به مدت پنجاه و سه سال ایران را در اختیار استعمارگران قرار داد.

2-2. کودتای 28 مرداد

امریکا و انگلیس‏ باهم همدست شدند و کودتاى 28 مرداد را راه انداختند و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتورى سیاهِ مبتنى بر کودتاى سرلشکر «زاهدى» را در ایران سرِپا نگه داشتند.
در جریان ملی سازی صنعت نفت ایران، «آیت‏الله کاشانی» و «دکتر مصدق» به عنوان راهبران دینی و سیاسی نهضت، توانستند کمر استعمار و دیکتاتوری را بشکنند. آنان نیز توفیق یافتند تا نفت را ملی ساخته و از دشمن، خلع ید به عمل آوردند. در این شرایط، استعمار که نمی‏توانست دست روی دست بگذارد و از کف دادن ایران، این لقمه چرب را به نظاره بنشیند، تنها راه پیروزی بر ملت را در ایجاد تفرقه در صفوف متحد آنان می‏جست. لذا با کمک عوامل داخلی خود ـ همچون مظفر بقایی‏ها ـ به اختلاف افکنی در میان سران نهضت پرداخت. متأسفانه این شگرد موفق از آب در آمد و آنها توانستند کاشانی و مصدق را از هم دور کنند. به تدریج با گسترش کدورتها، زمینه برای وقوع کودتای سیاه 28 مرداد با زمینه‏سازی انگلیس و اجرایی کردن آن توسط آمریکا به دست «سپهبد زاهدی» کاملاً مهیا شد. پس از کودتا، مصدق به زندان و تبعید و کاشانی به انزوا دچار شد و استعمار بار دیگر به صحنه آمد و برای 25 سال چنان تسمه‏ای از گردة ملت ایران کشید که تاریخ کمتر به یاد دارد تا این که سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی برای نخستین بار، نفت به شکل واقعیِ خود در تملک ملت در آمد و حقیقتاً ملی شد.

3. مقابله و سرکوب نهضتهای ضد‏استعماری


1-3. مقابله با نهضت جنگل

قیام استقلال‏طلبانة میرزا کوچک خان جنگلی در شرایطی رخ داد که ایران و جهان شاهد تحولات بزرگی بود. وقوع جنگ جهانی اول، اشغال ایران و تشدید تعدّیات روس و انگلیس، فروپاشی امپراطوری‎های تزاری و عثمانی، شرایط جدیدی را به وجود آورده بود و میرزا را در جبهه‏های متعدّدِ مبارزه با تعدیات روس تزاری، دست‎اندازی‎های استعمار انگلستان، انقلابی نمایان وابسته، روسهای کمونیست شده، شبکه مخفی عوامل انگلستان در ایران، عوامل فرقه ضالّه بهائیت و رژیم کودتایی درگیر نمود. استعمار انگلستان با درک اصالت نهضت جنگل و احساس خطر از ناحیة آن که می‎توانست با گسیل قوای خود به تهران و پیوند با شخصیت‎های دینی و ملی نظیر شهید مدرس، تمامی برنامه‎های شوم آنان برای ایران نظیر قرارداد ‎1919«م» و یا روی کار آوردن دیکتاتوری رضاخانی را به هم بزند، با استفاده از عوامل و امکانات خود در صدد نابودی نهضت جنگل برآمد. دستگاه جاسوسی انگلستان با طراحی نقشه‎ای پیچیده که در اجرای آن از عواملی نظیر انقلابی نماها و چپگرایان وابسته، و دشمنان قسم خوردة اسلام همچون وابستگان به فرقه ضاله بهائیت بهره برد، نهضت جنگل را از دورن با بحران مواجه ساخت و نهایتاً آن را نابود کرد.

2-3. مقابله با قیام دلیران تنگستان

دو ماه قبل از آن که قوای انگلیس بوشهر را اشغال کنند، ژنرال «کاکس» کنسول انگلیس در خلیج فارس، نامه‌ای به مرحوم «شیخ‌ محمد‌حسین برازجانی» روحانی متنفّذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت که جواب آن نامه، انگیزه قیام رئیس‌علی دلواری شد. کنسول انگلیس در این نامه از «شیخ محمد حسین برازجانی» خواسته بود که از نفوذ خود استفاده نموده و از هرگونه آشوب و قیام علیه اشغالگران جلوگیری نماید و اینکه از دشمنی با دولت انگلیس نه تنها سودی عائد ملت ایران نخواهد شد، بلکه در صورتی که ایرانیان وارد جنگ شوند، انگلیس یک سوم خاک ایران را تصرف خواهد کرد. شیخ در پاسخ به این نامه، تمام مصیبتها را از طرف دولت انگلیس دانسته و اعلام کرده بود که چنانچه عملیات انتقام‌جویانه علیه اشغالگران صورت پذیرد، مسئولیت آن بر عهدة انگلیسی‌ها خواهد بود. رئیس‌علی در نامه‌های متعدد به «شیخ محمد‌حسین برازجانی» از او برای جهاد و قیام علیه قوای انگلیس کسب تکلیف می‌کند که سرانجام مرحوم شیخ، صورتی از حکم جهادی که مراجع شیعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضمیمة حکم خود مبنی بر وجوب جهاد با کفّار انگلیسی و جلوگیری از رخنه آنها به بنادر جنوب و دشتی و تنگستان و لزوم همکاری خوانین این مناطق و بسیج مردم مسلمان برای رفتن به میدان جنگ صادر می‌کند و برای همة خوانین می‌فرستد... بعد از اشغال بوشهر، نیروهای انگلیسی قصد تصرف دلوار را کردند؛ محلی که پیش از آن چند بار سربازان انگلیسی بدانجا یورش برده، اما هر بار طعم تلخ شکست را چشیده بودند. رئیس‌علی و شیخ حسین و زایرخضرخان با قیام دلیران تنگستان علیه اشغالگران انگلیسی وارد نبرد شدند و نیروهای متجاوز که قریب پنج‌هزار نفر بودند در دام دلیرمردان تنگستانی گرفتار آمدند و عده زیادی از بین رفتند.در جریان یکی از این حملات، رئیس‌علی دلواری در سوم سپتامبر 1915 از پشت سر هدف گلوله یکی از همراهان خائنش قرار گرفت و به شهادت رسید. اما نهضتی که او درجنوب ایران به راه انداخت، تا سالها مایه وحشت انگلیسی‌‌ها بود.

3-3. انحراف در مسیر جریان مشروطیت

یک عدّه روشن‏فکر هم بودند که مزدور و خود فروخته و از عوامل انگلیس‏ محسوب مى‏شدند. بارى؛ مشروطه، قالب و ترکیب حکومتىِ انگلیس‏ بود. این روشنفکران به جاى اینکه دنبال دستگاه عدالت باشند و یک ترکیب ایرانى و یک فرمول ایرانى براى ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر کار آوردند نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سرِ علما و به نام دین و با شعار دین خواهى بود، بعد از مدّت بسیار کوتاهى منتهى به این شد که شیخ فضل الله نورى را که این شهید بزرگوار همین‏جا مدفون است در تهران به دار کشیدند. اندک زمانى بعد، سید عبد الله بهبهانى را در خانه‏اش ترور کردند. بعد از آن‏هم سید محمّد طباطبایى در انزوا و تنهایى از دنیا رفت. آن‏وقت مشروطه را هم به همان شکلى که خودشان مى‏‌خواستند برگرداندند؛ مشروطه‏اى که بالاخره منتهى به حکومت رضاخانى شد.

توطئه‏اى که دولت استعمارى انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود: یکى که در همان موقع فاش شد، این بود که نفوذ روسیه تزارى را در ایران از بین ببرد؛ و دیگرى همین که با آوردن قوانین غربى احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند.

همکاری استعمار انگلیس با روشنفکران غربزده در جریان مشروطیت، اقتدار حاکمیت را از مردم سلب کرد و با تشدید ناآرامی ها و اختلافات داخلی، مانع از استقرار مشروطیت دینی ـ که می‏توانست منجر به ثبات و اقتدار ایران گردد ـ شد. استراتژی استعمار انگلیس، تضعیف حکومت مرکزی و تقویت جریانات مرکز گریز بود. استاد شهید مطهری در تحلیلی از اوضاع عصر مشروطه می نویسد:

«یکی از سیاستهای بزرگ امروز دنیا (انگلیس) طرفدار مشروطیت بود و کوشش می‏کرد مشروطیت در ایران ایجاد بشود و یک سیاست بزرگ دیگر دنیا (روسیه) از استبداد حمایت می‏کرد و کوشش می کرد که جلو مشروطیت را بگیرد. چرا؟
آنکه طرفدار مشروطیت بود، می خواست بعد از مشروطیت، سیاست خودش را بر ایران تحمیل بکند ـ کما این که همین کار را کرد ـ و آن که مخالف بود، نفوذی داشت و می‏خواست جلو نفوذ رقیب را بگیرد.

بنابراین اگر کسانی با مشروطیت مخالف بودند، از این نظر بود که دستهای خارجی را می‏دیدند و می‏دانستند و پیش‏بینی می‏کردند که منظور، مشروطیت واقعی نیست، بلکه یک سیاست خارجی دیگری در کار است. یا اگر کسی مخالف استبداد بود، از آن جهت بود که آن سیاست‏هایی را که طرفدار استبداد بودند می شناخت و ضررهای سیاست آنها را می‏دانست.

... قرائن هم نشان می‏دهد کسانی که مخالف با مشروطیت بودند می گفتند این مشروطیت که می‏خواهد بیاید، غیر از آن مشروطیتی است که دارند صحبتش را می‏کنند، مشروطة مشروعه به اصطلاح نیست و نخواهد آمد، مانند مرحوم شیخ فضل‏الله نوری.»

1-3-3. هدایت عوامل مشروطه

با این حال در جریان انقلاب مشروطه، روسیه از موقعیت بهتری در ایران برخوردار بود. به همین سبب، تداوم وضع موجود با منافع انگلیس همخوانی نداشت. از این رو انگلیس کوشید با تظاهر به حمایت از مشروطه‌خواهان، آتش انقلاب را در ایران شعله‌ور سازد و از این رهگذر بتواند روسیه را از صحنة سیاسی ایران خارج کند و هواداران خود را بر صحنة سیاست کشور مسلط گرداند. بنابراین هدف اصلی انگلستان از نفوذ در نهضت مشروطه، کنترل نهضت و هدایت آن به سمت مقاصد لندن بود. بدین ترتیب رفتار مزورانه انگلیسی‌ها سبب شد که در اوائل تابستان 1285 عده‌ای که تعداد آنها در عرض 10 روز تا 20 هزار نفر افزایش یافت، در داخل محوطة سفارت انگلیس متحصن شوند و مورد استقبال سفارت انگلیس قرار گیرند. «سِر دنیس رایت» سفیر سابق انگلیس در ایران در خاطرات خود در موارد متعددی به برنامه‌ریزی دولت متبوع خود برای تبدیل کردن سفارتخانه و کنسولگری‏های کشورش در ایران به «مأمن» و «پناهگاه» مشروطه‌‌خواهان جهت پیاده کردن مقاصد اصلی خود اشاره کرده است.
http://nahad.qiau.ac.ir/index.aspx?key=docs&id=545
پرونده جنایات انگلیس در ایران؛ از نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران تا راه‏‌اندازی شبکه‏‌های هرمی

پرونده جنایات انگلیس در ایران؛

از نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران تا راه‏‌اندازی شبکه‏‌های هرمی

در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بوده‎ایم. این گروه که تشکیل ‎دهنده ی اقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را ‎افزایش داده‎اند؛ تا آنجا که دایره ی وسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار داده‎اند.

در مجموعه ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.

در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه‏ های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بین‎الملل و برنامه‎های بلند‎مدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است؛

6. تجزیه کشورها

1-6. نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران

در زمینه جدایی جزیرة بحرین از خاک ایران و همچنین تصرف جزایر سه‏گانه «تنب بزرگ» و «تنب کوچک» و «ابوموسی»، شاه و هویدا از خود هیچ اراده و استقلالی نداشتند؛ بلکه قدرت حاکم بر منطقه ـ یعنی انگلستان ـ بود که تصمیم می‏‌گرفت. اما آنچه از سخنان شاه و هویدا شنیده می‌‏شد، این تصمیم را جزو «سیاست مستقل ملی» خود تلقّی می‏‌کردند.

در مورد بحرین، عدم توسل به زور و خشونت را مطرح کردند و در مورد جزایر سه گانه، با استفاده از قوّة قهریه و اشغال نظامی تغییر رویه دادند. این تناقض‏‌گویی‏‌ها و عملکردهای گوناگون شاه و نخست وزیر در واقع پیرو مذاکرات پنهانی میان ایران و انگلستان و امیرنشین شارجه صورت می‏‌گرفت، و با توجه به وعده‏‌هایی که به شاه در مورد نقش ژاندارم در منطقه داده می‏‌شد، سیاست به اصطلاح مستقل ملی شاه نیز تغییر می‏‌کرد، که نهایتاً منجر به جدایی بحرین از ایران شد.

2-6. نقش انگلیس در جدایی افغانستان از ایران

در محاصرة قلعه هرات توسط محمدشاه، پاتینجر نزد کامران میرزا رفت و او را از تسلیم شدن باز ‏داشت و مطمئن کرد که دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ خواهد کرد و نیز متعهد شد که تا هفت ماه قشون ایران را از دور هرات پراکنده سازد. او در هرات شروع به پرداخت وجه کرد و مبالغ گزافی پرداخت و موجب شد اهالی قلعه بیشتر مقاومت کنند.

«مستر مک نیل» سفیر انگلستان در ایران نیز اطلاعات اردوی ایران را برای او [پاتپنجر] می‌‏فرستاد. عملیات پیچدة انگلیسی‌‏ها در افعانستان علیه ایران با نقش آفرینی پاتینجر و مانکجی که وابستگی مستقیم به سرویس اطلاعاتی بریتانیا داشتند، منجر به جدا شدن هرات از خاک ایران شد.

انگلیسی‏ها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیل‎کردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند. استبداد حاکم بر ایران نیز در فراهم شدن چنین زمینه‎ای نقش اساسی داشت؛ بدین ترتیب که کلید اقتصاد ایران به دست آنها افتاد، به تدریج افسار سیاست نیز به آنها واگذار شد، و در اندک زمانی یکّه‎تاز ایران شدند و استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور را در دست گرفتند و رسماً ایران را به همسایة مستعمره (هندوستان) ملحق کردند و نقشة جغرافیایی و استراتژیکی ایران را به سود خود تغییر دادند و برای جدا کردن افغانستان از ایران، جزیرة خارک و بندر بوشهر و خوزستان را به تصرف خود درآوردند و سرانجام طی تحمیل معاهدة پاریس (1273/ 1857م) و به موجب بند پنجم و ششم و هفتم آن، دولت ایران متعهد شد تمام خاک افغانستان را تخلیه و از هر‎گونه ادعا نسبت به آن پرهیز کند. جدایی افغانستان در دورة صدارت «میرزا آقا‎نوری» ـ که کاملاً به انگلیسی‎ها وابسته بود ـ واقع شد. پس از این، در سراسر خلیج فارس و دریای عمان نفوذ دریایی برقرار گردید و تنها راه بازرگانی ایران از طریق دریای آزاد به دست انگلیس افتاد.

7. ایجاد و تشکیل شبکه‎های پیچیده و زیرزمینی

1-7. تشکیلات فراماسونری

فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار می‌‏کرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فرماسون بودند و آن مقام به آنها داده می‏‌شد؛ و یا پس از اشتغال فراماسون می‏‌شدند. در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدت‎ها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانواده‏‌های صاحب‏‌ مقام و صاحب‏ ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراتوری انگستان را پیاده می‏‌کرد. در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» را داد، که فردی به نام «جواهری» در رأس آن قرار داشت و «ارنست پرون» در این لژ فعّال و همه‏‌کاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب می‏‌شد. بدنامی و سوء شهرت فراماسونری در ایران سبب می‎شد که رابطه محمدرضا با آن به‏شدت پنهان نگاه داشته شود، ولی محمدرضا در طول دوران خود همیشه از فراماسون‏‌ها حمایت می‏‌کرد و در جریان کار آنها قرار داشت و آنها نیز به‏شدت به سلطنت او علاقه مند و وفادار بودند.

2-7. راه‏‌اندازی شبکه‏‌های هرمی(گلدکوئیست)

فعالیت این تجارت خانه‎ها [شبکه‏‌های هرمی] آثار متنوعی و قابل توجهی در منطقه خوزستان به وجود آورده است: ایجاد یک گروه بزرگ در سطح منطقه که هواداران زیادی دارد که «مرجعیت» اجتماعی هم دارد و پتانسیلی برای ایجاد شورش در سطح منطقه یا پشتوانه‎ای برای انتخابات‎های آتی در منطقه محسوب می‎شود.

پیامد دیگر فعالیت این تجارتخانه‎ها، این است که اگر دولت یا نظام بخواهد در مقابل این تجارت مشکوک و آسیب‎های اقتصادی آن مقاومت کند، با عکس‏‌العمل شدید اجتماعی توده‎های مردم و به خصوص اقشار آسیب پذیر و مستضعف، روبرو می‎شود و دولت در برابر مردم قرار می‎گیرد... نکته مهمی که باید بیشتر مورد توجه دستگاههای امنیتی و قضایی خوزستان قرار بگیرد، اثبات ارتباط مستقیم و تقریباً علنی این تجارتخانه ها با گروهک خلق عرب الاحواز و این گروهک با عوامل اطلاعاتی انگلیس در منطقه است. نشانه‎ها و دلایل و قرائن بسیاری حاکی از این ارتباطات وجود دارد که ممکن است در صورت تعلل دستگاه‌های مربوط، آنها اقدام به از بین بردن و مخفی کردن این قرائن کنند.

8. جلوگیری از رشد و پیشرفت علمی کشورها

1-8. اذیت و آزار و ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران در بهمن ماه سال 1357 و بروز تحولات انقلابی در ایران، دولت انگلیس اقداماتی را علیه ایرانیان به خصوص دانشجویان ایرانی در انگلیس انجام داد و سخت‎گیری‏هایی در این زمینه آغاز نمود که منجر به تشدید تنش‌‏ها میان دو کشور و برگزاری نخستین تظاهرات مردمی بر ضد انگلیس در اواخر سال 1357 در تهران گردید. با اخراج گروهی از دانشجویان ایرانی از لندن و زندانی‎شدن شمار دیگری از آنها، دولت ایران به مقامات دولت انگلیس رسماً اعتراض و هشدار داد که این روند در نهایت منجر به تشدید بیشتر تنش‎ها در مناسبات دو کشور می‏گردد. که در نهایت وزارت خارجه انگلیس در نیمه دوم سال 1359 کاردار و دیگر دیپلماتهای سفارت انگلیس در تهران بجز یک نفر را به لندن فراخواند و سفارت این کشور در ایران را تعطیل اعلام کرد.

2-8. دخالت در مسائل هسته‌‏ای و صدور قطعنامه علیه ایران

یکی از دخالت‏های اخیر انگلیس، دخالت در مسائل هسته‏ای ایران است. این کشور به همراه دو کشور دیگر اروپایی یعنی آلمان و فرانسه همواره با فعالیتهای هسته‏ای ایران مخالفت کرده‌‏اند و با دخالت‏های خود، زمینة پیشرفت دانشمندان ایرانی را در این عرصه گرفته‏‌اند. علی‎رغم تأکید مکرر ایران بر مسالمت آمیز بودن برنامه‏‌های هسته‏‌ای‏‌اش، کشورهای اروپایی با اعمال فشار علیه ایران، خواستار لغو تمامی فعالیت‌های هسته‏ای ایران هستند .
از دیگر اقدامات انگلیس در بحث انرژی هسته‏ای می‏توان به تهیه پیش‏نویس قطعنامه سوم شورای امنیت اشاره کرد که توسط انگلیس به همراه آلمان و فرانسه تهیه شده بود. «گوردون براون» نخست وزیر انگلیس درباره فعالیت‏های صلح‏آمیز چنین گفته است:

«به اعتقاد من روندی که آغاز شده، می‏تواند به قطعنامه سوم سازمان ملل منجر شود و در صورتی که [ایران] فعالیت‏های حساس هسته‏ای خود را متوقف نکند، لندن از صدور قطعنامه سوم تحریم علیه تهران حمایت خواهد کرد.»

وصدها جنایت دیگر ازتحمیل قرارداد ها وتوافقات تحمیلی به وسیله روشنفکر نماهای خائن گرفته تا... که تاریخ پر است از اسناد این جنایات ومثنوی صد من کاغذ می طلبد

منبع : پرسمان دانشجو
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۰۶
امیر مهدوی


Image result for ‫جانشین فرمانده کل سپاه‬‎

جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران با بیان اینکه توصیه ما به تیم هسته‌ای این است که اگر آمریکا مجددا با ادبیات ارعاب،‌ تهدید و تحقیر در مذاکرات به دنبال برتری‌طلبی سیاسی بود، میدان مذاکرات را ترک کند، تاکید کرد که کار را به ما بسپارید تا در فضای تهدید با آنها تعیین تکلیف کنیم.

سردار «حسین سلامی» جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران در خبر سراسری شبکه یک سیما در واکنش به تهدید نظامی مقامات آمریکایی اظهار داشت:‌ دوران به کار بردن قدرت نظامی پایان یافته و آمریکا نباید پیروزی‌های گذشته خود بر ارتش‌های پوسیده که شبیه مانور بدون دشمن و شوی نظامی بود را با درگیری با ایران عزیز و اسلامی مقایسه کرده و دچار خطا در محاسبه و اشتباه در برآورد شوند.
سردار سلامی ادامه داد: بنده به عنوان یک فرمانده نظامی جنگ دیده که در دوران جوانی در جنگ بزرگ شده‌ام و جنگ برایم پدیده‌ای واقعی و نه ذهنی است، به آنها هشدار می‌دهم و می‌گویم ما بیش از آنکه برای صلح، سازش و تعامل با آنها قدرت ساخته باشیم برای جنگ‌های گسترده و طولانی‌مدت با امکان حقیقی پیروزی و غلبه بر آنها قدرت‌سازی کرده‌ایم.
جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران با بیان اینکه اگر آمریکا بخواهد از پایگاه هوایی روی زمین استفاده کند باید بداند که آنجا به آتش کشیده خواهد شد، افزود: اگر هواپیماهای آنها می‌خواهند در آسمان پرواز کنند بدانند تمام طبقات و سقف‌های مختلف آسمان سراسر آتش خواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: ما به خلبان‌های آنها هشدار می‌دهیم که اولین پرواز آخرین پرواز خواهد بود و هیچ کس سالم بازنخواهد گشت و باید پروازهای خود را به نام پرواز آخر نامگذاری کنند.
سردار سلامی تصریح کرد: ما براساس فرض خطرناکترین سناریو که به‌زبان لاتین آن برای فهم بهتر آمریکایی‌ها Worst Case Scenario  است، آماده شده‌ایم و این برای ما یک مفهوم ساده است؛ ما از جنگ با آمریکا استقبال می‌کنیم چرا که معتقدیم آنجا میدان موفقیت‌ها و عرض اندام پتانسل‌های حقیقی قدرت ماست.
جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران یادآور شد: اگر آمریکا بلوف می‌زند و عملیات روانی می‌کند ما باز هم با این قضیه جدی برخورد می‌کنیم و اگر واقعی هم می‌گویند ما آماده‌ایم تا واقعیت‌ها را در میدان به رخ یکدیگر بکشیم.
وی درباره تیم هسته‌ای کشورمان گفت: تیم مذاکره‌کننده ایرانی حامل یک امانت الهی و بار عزت، کرامت، حیثیت و استقلال یک ملت است و در واقع آنها نمایندگان این ملت در عرصه نبرد دیپلماتیک هستند.
سردار سلامی بر همین اساس اظهار داشت:‌ما به تیم مذاکره‌کننده توصیه می‌کنیم با آرامش، وقار و اعتماد به نفس و تکیه بر یک قدرت عظیم و بی‌پایان که ملت ایران و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی اندوخته‌اند در مذاکرات حاضر شوند.
وی تاکید کرد: تیم مذاکره‌کننده نباید هیچ‌گونه توافقی که ذره‌ای به عزت و باورهای اصیل ملت ایران می‌زند، داشته باشد.
جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران با اشاره به ماجرای مک فارلین در طول دوران دفاع مقدس ادامه داد: ما آمریکایی‌ها را سال 65 و در ماجرای مک فارلین آزموده‌ایم از این رو اگر نیاز عامل مذاکره بود ما در اوج نبرد نابرابر با عراق و متحدان آن از جمله آمریکا، شوروی، اروپا و اعراب، مک فارلینی که با پاسپورت جعلی به فرودگاه مهرآباد آمده بود و در آن شرایط اخراج نمی‌کردیم.
وی تصریح کرد: ملت ایران یک ملت کارآزموده و جنگ دیده است و آزمودن دوباره آنها خطاست.
سردار سلامی با بیان اینکه توصیه ما به تیم هسته‌ای این است که اگر آمریکا مجددا با ادبیات ارعاب،‌تهدید و تحقیر در مذاکرات به دنبال برتری‌طلبی سیاسی بود، میدان مذاکرات را ترک کند، گفت: آنها این قضیه را به ما بسپارند تا در فضای تهدید با آنها تعیین تکلیف کنیم و کار را ادامه دهیم.
به گزارش فارس،جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران با اشاره به اشتباه آمریکا تصریح کرد: آمریکا وقتی در منطق سیاسی کم می‌آورد از اعمال قدرت نظامی استفاده می‌کند و منطق آنها از زبان لوله تفنگ خارج می‌شود در حالی که ما گلوله‌هایمان از زبان منطق خارج می‌شود.
وی یادآور شد: ما اگر آمریکا را تهدید نمی‌کنیم به این دلیل نیست که قدرتمند نیستیم بلکه به این دلیل است که معتقدیم در فضای تعاملات دیپلماتیک و سیاسی باید اجازه داد سیاست مسیر خود را طی کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۵:۲۹
امیر مهدوی



سعدالله زارعی : تمرکز بمباران رژیم سعودی طی روزهای اخیر علیه شهر «صعده» و در حالی که جنگ علیه یمن به بن‌بست رسیده است، معنای خاصی دارد. طی چند روز گذشته بحث «آتش‌بس» از سوی محافل سعودی و آمریکایی مطرح شده و جان‌کری وزیر خارجه آمریکا در «ریاض» از آتش‌بسی پنج روزه صحبت کرد و اضافه نمود که در صورت موافقت حوثی‌ها با آن قابل تمدید می‌باشد. اما همانطور که در اظهارات جان‌کری آمد، مشکل این است که هم اینک «انصارالله» درباره «قید و شرط‌ها» حرف دارد و می‌گوید توقف جنگ از سوی متجاوز نباید توأم با تعیین شرط برای طرفی که مورد تهاجم و تجاوز نظامی قرار گرفته است، باشد. به عبارت دیگر انصارالله در این میان می‌گوید نباید پاکسازی یمن از نیروهای القاعده، عوامل شبه نظامی حزب اخوانی وهابی اصلاح و عوامل شبه نظامی منصور هادی که موضوعی کاملاً داخلی یمنی‌ها می‌باشد و برای امنیت و ثبات یمن ضرورتی اجتناب‌ناپذیر به حساب می‌آید، مورد خدشه قرار گرفته و با مقوله توقف تجاوز گره بخورد.
تمرکز بمباران علیه صعده برای این است که انصار از احقاق حق طبیعی ملت یمن در اعمال سیاست‌های داخلی صرف‌نظر کند و اجازه دهد، شبه نظامیان وابسته به آمریکا و عربستان که شریک جرم این دو کشور در بمباران یمن و شهادت هزاران نفر از زنان و کودکان و... بوده‌اند، ادامه حیات دهند و انصار از تعقیب و مجازات این خیانتکاران اجتناب نماید. و البته در یک موضع کاملاً منطقی و منطبق با اصول پذیرفته شده و عام حقوقی، انصارالله می‌گوید ما صلح تحمیلی با خائنان را نمی‌پذیریم و علاوه بر آن مداخله آمریکا و عربستان در این موضوع را نیز تجاوز دیگری به استقلال، حریت و شؤون مردم یمن می‌دانیم.
در این موضوع گفتنی‌هایی وجود دارد:
1- رژیم وابسته سعودی پس از 45 روز تجاوز و جنگ یکجانبه علیه یمن حتی قادر نیست طرف مقابل خود را به پذیرش متقابل آتش‌بس در پاکسازی یمن از خائنان وادار نماید و چون راه دیگری ندارد، صعده که به نوعی مرکز معنوی و فرهنگی جنبش انصارالله می‌باشد را زیر بمباران گرفته و با کشتار زنان و کودکان و... و تخریب بازارها و مدارس و مراکز مذهبی و معنوی این شهر تلاش می‌کند تا به آتش‌بس متقابل دست پیدا کند. این در حالی است که سخنگوی نظامیان متجاوز - سرتیپ احمد العسیری- در روزهای اول درباره اهداف جنگ، می‌گفت تا نابود کردن انصارالله و آزادسازی همه شهرهای یمن از سیطره آنان جنگ ادامه پیدا می‌کند و تا همین چند هفته پیش و از آغاز عملیات موسوم به اعادهًْ‌الامل با یک عقب‌نشینی آشکار می‌گفت تا آزادسازی استانهای جنوبی از سیطره انصارالله، جنگ ادامه می‌یابد و هم اینک که سیطره انصار در جنوب گسترده‌تر هم شده است، این رژیم می‌گوید جنگ را متوقف می‌کنیم به شرط آنکه انصارالله از ادامه تعقیب هم‌پیمانان ما در یمن صرف نظر نماید و جالب این است که انصارالله در یک موضع محکم و محکمه‌پسند می‌گوید این یک موضوع داخلی است و شما حق دخالت درباره آن را ندارید!
2- شکست رژیم سعودی در این جنگ یکطرفه در حالی اتفاق افتاده است که طرف مقابل به جز در موارد بسیار محدود، علیه عربستان وارد جنگ نشده و حال آنکه به لحاظ توانایی نظامی- تسلیحات و نیروی انسانی- می‌توانسته تا عمق عربستان و پایتخت آن را مورد تهاجم قرار دهد. یک اکیپ چند صد نفره از انصارالله قادر است به فاصله چند روز هزاران کیلومتر مربع از خاک کشور متجاوز را به تصرف درآورد و موشک‌های اسکاد بی، اسکادسی و... و هواپیماهای جنگی یمن می‌توانستند تا ریاض را مورد تهاجم قرار دهند اما انصارالله و ارتش یمن در یک سیاست و تاکتیک هوشمندانه انرژی خود را صرف پاکسازی درونی یمن از شبه نظامیان وابسته نموده و از درگیر شدن مستقیم نظامی با رژیم متجاوز خودداری کردند. حاصل کار این شد که رژیم متجاوز اگرچه آسیب‌های مهم انسانی و مالی و .... به یمنی‌ها وارد کرد اما چیزی که بتواند پس از خاتمه جنگ از آن بعنوان اهرم فشار استفاده کند، بدست نیاورد. به عبارت روشن‌تر، عربستان 45 روز پس از حمله یکجانبه نظامی نتوانسته است حتی بر یک روستا و یا یک جزیره یمن تسلط پیدا کند و یا به سیطره عوامل وابسته به خود بر یک روستا یا جزیره یمن کمک نماید و این در حالی است که انصارالله در این 45 روز بیش از هشتاد هزار کیلومتر مربع- یعنی تقریباً به اندازه مساحت امارات و بحرین - پیشروی داشته و به همین میزان عوامل وابسته به عربستان و آمریکا را عقب‌زده است. در واقع در این جنگ رژیم سعودی جدای از آنکه از نظر اخلاقی و سیاسی به دلیل متجاوز بودن، شکست خورده است، از جنبه استراتژی و تاکتیک نظامی نیز شکست خورده است چرا که هیچ چیز بدست نیاورده و چیزهای زیادی را هم از دست داده است این در حالی است که در نقطه مقابل آن «جنبش انقلابی دینی انصارالله» جدای از آنکه در صحنه عملیات پیروزی بزرگی بدست آورده و  امروز نه تنها بر شمال بلکه بر جنوب یمن هم مسلط شده است، از جنبه اخلاقی و سیاسی‌ هم پیروز بزرگ میدان است چرا که بر رژیم سعودی غلبه کرده است بدون آنکه به مردم مسلمان عربستان آسیبی وارد کرده باشد و یا اصول و قواعد سیاسی اخلاقی را در ارتباط با همسایه خود نادیده گرفته باشد. در واقع می‌توان گفت پیروزی انصارالله در جنبه اخلاقی و سیاسی برجسته‌تر از جنبه نظامی است و این می‌تواند در کشور عربستان منجر به شکل‌گیری یک سلسله مباحث سیاسی گردد.
3- شکست نظامی، اطلاعاتی، مخابراتی، تکنولوژیکی، سیاسی و اخلاقی آل‌سعود در این جنگ، سرنوشت حاکمان جدید را تحت تاثیر قرار خواهد داد. این شکست بزرگ زمانی روی داده است که پادشاه جدید به یک پاکسازی درونی دست زده و نارضایتی‌های جدی را در درون سیستم سبب گردیده است. همانطور که اگر دستگاه سیاسی و نظامی سعودی در این جنگ به پیروزی می‌رسید، می‌توانست با تکیه بر آن مخالفان درون سیستم و بیرون آن را به حاشیه براند، شکست در این جنگ، زبان انتقاد و اعتراض مخالفان را بازتر می‌کند و این به آن معناست که پایان جنگ با یمن، آغاز جنگ در درون آل‌سعود خواهد بود. براین اساس یک‌بار دیگر در سطح منطقه این سوال خودنمایی می‌کند که آیا آمریکا قادر است وارد یک پرونده امنیتی در منطقه شده و آن را به نفع عوامل خود به نتیجه برساند؟ چنین سوالی که پاسخ مشخصی دارد، پیامدهای مهمی در منطقه به وجود می‌آورد و به سر بر آوردن انصارالله‌های دیگر در کشورهای مسلمان وابسته  به آمریکا می‌شود و این طبعا نگرانی بزرگی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهد بود.
4- هم‌اینک انصارالله با تکیه بر یک مشروعیت گسترده مردمی که شکل‌دهنده به مشروعیت حقوقی آن نیز می‌شود و به دلیل عملکرد موفق در مدیریت جنگ تحمیلی خارجی و مهار گروه‌های خیانتکار مسلح داخلی دارای مشروعیت مضاعفی شده و نیز به دلیل شکل‌دهی به یک جریان اجتماعی خدماتی در جنوب، قلب تحول جنوب یمن هم به حساب می‌آید، چند استراتژی اساسی را مطرح کرده است و از دیگران می‌خواهد براساس ضوابط شناخته شده حقوقی به این استراتژی‌ها بعنوان «راه‌حل» مسایل یمن و منطقه توجه نمایند: استراتژی‌ اول: اعلام رسمی متجاوز بودن عربستان در جنگ تحمیلی علیه یمن و تصریح به مشروع بودن دفاع یمنی‌ها در این جنگ از سوی شورای امنیت سازمان ملل. این خواسته انصارالله کاملا منطقی است و با وظایف شورای امنیت تطبیق می‌کند هر چند این شورا در جنگ‌ها نوعا در کنار متجاوز بوده است. استراتژی‌ دوم این است که عربستان بعنوان کشوری که در این جنگ در متجاوز بودن آن تردیدی وجود ندارد، غرامت جنگ را بپذیرد و هزینه‌های چند ده میلیارد دلاری ناشی از خسارات آن را بپردازد و علاوه بر آن برای کمک به بازسازی یمن یک کنفرانس کمک بین‌المللی شکل بگیرد. این نیز خواسته‌‌ای منطقی و عادلانه است چه اینکه طبق حقوق بین‌الملل و حقوق‌اسلامی، متجاوز مجبور به جبران خسارات وارده می‌باشد.
استراتژی سوم انصارالله این است که صحبت کردن از اینکه منصور هادی و خالد سجاح علیرغم استعفا و فرار و دعوت از رژیم آل‌سعود برای تجاوز به یمن، هنوز رئیس‌جمهور و نخست‌وزیرند و باید به قدرت بازگردند، کنار گذاشته شود، چرا که این دخالت آشکار در امور یمن بوده و با حقوق ملت‌ها و کشورها که در منشور سازمان ملل نیز آمده است، منافات دارد. مردم یمن و از جمله جنبش انصارالله می‌گویند نحوه اداره یمن را یمنی‌های داخل یمن و آنان که مخالف تجاوز خارجی به کشورشان بوده‌اند، تعیین خواهند نمود. این نیز خواسته‌ای کاملا منطقی است. استراتژی چهارم انصارالله این است که می‌گوید پاکسازی بقیه یمن از عناصر القاعده، بقایای اندک میلیشیای منصور هادی، عوامل شبه نظامی حزب اصلاح و یا هر گروه و دسته‌ای که امنیت داخلی یمن را تهدید می‌کنند، تا انتها و همیشه باید ادامه پیدا کند و این موضوعی نیست که ملت یمن و انصارالله بتوانند درباره آن مصالحه نمایند. رهبران انصارالله در روزهای اخیر تاکید کردند گفتگوی یمنی-یمنی فقط شامل آن دسته از گروه‌ها و افراد می‌شود که در دوره جنگ آل‌سعود در کنار مردم خود و نقطه مقابل رژیم متجاوز بوده‌اند. این نیز موضوعی منطقی و منطبق با رویه‌های پذیرفته شده بین‌المللی و اسلامی است. انصارالله می‌گوید ما هم‌اینک فقط با آن بخش از جریان شش ضلعی موسوم به « القاء مشترک» که حزب اخوانی‌ وهابی اصلاح هم از این گروه است، مذاکره می‌کنیم که در جریان حمله نظامی سعودی با بیانیه رسمی تجاوز به کشور خود را محکوم کرده باشند.
5- در یک جمعبندی می‌توان گفت همانطور که علیرغم مظلوم بودن و خودداری از کشیدن جنگ به درون کشور متجاوز، انصارالله ابتکار عمل در میدان نظامی-در جنگ خارجی و نیز درگیری داخلی- در دست داشته، اینک در میدان سیاسی نیز، اگر فرایندی شکل بگیرد ابتکار عمل در دست انصارالله است چرا که کلیه قواعد، اصول و ضوابط حقوقی، اخلاقی و سیاسی با انصار همراه است. البته ما می‌دانیم که شورای امنیت، متجاوز بودن عربستان را اعلام نمی‌کند و آن را وادار به پرداخت غرامت هم نخواهد کرد و عربستان هم کماکان از هادی و سجاح بعنوان دو مقام رسمی یمن یاد خواهد کرد اما در این موضوع هم برای انصارالله یک پیروزی دیگر نهفته است و آن این است که عربستان ناچار به توقف جنگ بدون گرفتن تضمین از انصارالله برای پایان یافته تلقی کردن پرونده جنگ است. انصارالله در شرایطی که از طرق شناخته شده حقوقی- شورای امنیت و... - نتواند حقوق مردم یمن را استیفا کند، می‌تواند با سلب کردن متقابل امنیت از مرزها ومنابع سعودی- بخصوص در مرزهای مشترک- هزینه‌های فراوانی را بر این رژیم متجاوز تحمیل گرداند. و ما النصر الا من عندالله العزیز الحکیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۵:۱۶
امیر مهدوی

هشدار هشدار هشدار

در مذاکرات با غرب به ظاهر اعتماد نکنیم چرا که این  جنایت کاران دو چهره اند هیچ وقت به عهدی که بسته اند عمل نکرده اند ما که سراغ نداریم اگر کسی سراغ دارد بیان کند تا بدانیم پس به سیاسیون توصیه می شود هشیار باشند که مبادا نام آنه درکنار نام ملکم خان، سپهسالار و...قرار گیرد که مورد لعن ونفرین هستند


منبع (عکس) یاد یاران

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۱۲
امیر مهدوی

«در آن دوران دولت انگلیس خیالش از هندوستان آسوده بود. زیرا کشمکش‌های قومی و نژادی و اختلافات دینی و فرهنگی، فرصت شورش علیه سیطره و نفوذ انگلیس را به ساکنان شبه‌قاره نمی‌داد. در سرزمین چین نیز وضع بر همین منوال بود و از سوی پیروان بودا و کنفسیوس که دین‌هایی مرده بودند، خطری انگلیس را تهدید نمی‌کرد و بعید به نظر می‌رسید «که مردم چین و هند با آن همه اختلافات بنیادی که با هم داشتند، در فکر استقلال و آزادی خود باشند، زیرا چیزی که در این نقاط مطرح نبود، اندیشیدن به زندگی و آزادی بود.»


آسودگی خاطر انگلستان از آرامش سیاسی این دو منطقه پهناور، باعث شده بود تا تحولات دیگر مناطق به خصوص در قلمرو عثمانی به هر صورت مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که فروپاشی دولت عثمانی یعنی فرصت برای به دست آوردن مستعمرات جدید در آسیا. در بین کشورهای اروپایی فرانسه نیز در انتظار چنین روزهایی به سر می‌برد. بنابراین هر روز رقابت این دو کشور با اعزام مستشاران و ماموران انگلیسی و فرانسوی به کشورهای عراق، ترکیه، شام، عربستان، فلسطین، ایران و ... شدت می‌گرفت.

در بین ماموران انگلیسی این دوران باید از مستر همفر بیش از دیگران یاد کرد. همفر در سال 1710 از سوی وزارت مستعمرات انگلستان برای جمع‌آوری اطلاعات و یافتن راههایی برای در هم شکستن مسلمانان، راهی کشورهای مصر، عراق ، ایران، حجاز و قسطنطنیه22 شد. همزمان با او 9 مامور دیگر از بهترین و زبده‌ترین ماموران وزارت مستعمرات، به همراه حجم وسیعی از اطلاعات درباره وزراء، فرمانروایان، مأموران عالی‌رتبه دولتی و حکومتی، علما و روسای قبایل به کشورهای اسلامی گسیل شدند.

وزارت مستعمرات دستور اکید داشت که کمک مالی و اعتبارات را به هر مقدار که لازم باشد، در اختیار این ماموران قرار دهد.

موقع خداحافظی معاون وزارت مستعمرات آنها رابا این جمله بدرقه کرد: «موفقیت شما سرنوشت آینده کشور ما را تعیین خواهد کرد. پس هر چه در قوه دارید، به کار بندید تا موفق شوید.»

همفر در حالی که از ماموریتش بسیار شادمان بود، سوار بر کشتی که به سوی استانبول ـ مرکز خلافت اسلامی ـ می‌رفت، لندن را ترک کرد او که تنها چند واژه ساده ترکی در لندن آموخته بود، راه سختی را در پیش داشت. اگر قرار بود در میان مسلمانان زندگی و اطلاعاتی از وضعیت زندگی و اعتقادات آنها پیدا کند، می‌باید که زبان ترکی و سپس عربی، تفسیر قرآن و فارسی را به خوبی یاد بگیرد. یادگیری زبان شاید دو یا سه سال طول می‌کشید اما تسلط بر آن‌ها به سال‌ها وقت نیاز داشت.

با این همه همفر جوان چندان دلواپس نبود. او تا حدی به روحیه مسلمان‌ها آشنایی داشت و به گفته خودش: «می‌دانستم که روح مهمان‌نوازی، گشاده‌دستی و حسن ظن ایشان که یادگار تعالیم قرآن و سنت پیامبر است اجازه نخواهد داد مانند مسیحیان گرفتار سوءظن و بدبینی گردند.»

از طرف دیگر حکومت عثمانی آن قدر دچار مشکلات شده بود که وقت کشف شبکه‌های جاسوسی و اطلاعاتی انگلستان و فعالیت عمال بیگانه رادر قلمرو کشورهای اسلامی نداشت. سلطان عثمانی و اطرافیانش کاملا درگیر مسایل خود بودند. همفر پس از چند ماه مسافرت طولانی و خسته‌کننده، سرانجام به دارالخلافه عثمانی رسید. چند هفته بعد او یکی از شاگردان روحانی کهنسالی از اهل تسنن به نام احمد افندی بود. شاید از نیکبختی و خوش‌اقبالی همفر بود که شیخ احمد هرگز از اصل و نسب همفر سوالی نکرد وحتی با باور این که این جوان مودب و طالب علم نامش محمد و از دیاری دیگر آمده است، او را مهمان خود دانست.

همفر به شیخ گفت که والدینش از دنیا رفته و برای او که تنها فرزند خانواده است، مقداری ارث به جا گذاشته‌اند. او گفت که تصمیم دارد پس از فراگیری قرآن و زبان‌های ترکی و عربی و اندوختن سرمایه دینی، کسب و کاری حلال برای خودش دست و پا کند.

دو سال تلاش و کوشش همفر در محضر شیخ احمد، او را بر زبان‌های ترکی و عربی و یادگیری قرآن مجید مسلط کرد.

همفر اکنون بیش از هر زمان دیگری با اوضاع و اخبار استانبول و وضعیت مسلمانان و عقایدشان آشنا شده بود. او که به ظاهر در یک مغازه نجاری کار می‌کرد، عصرها به منزل شیخ احمد می‌رفت و شب‌ها در مقابل پولی که به خادم مسجد می‌داد، شب را در آنجا سر می‌کرد.
صاحب مغازه نجاری به گفته خود همفر مردی فاسد و منحرف بود که به او پیشنهاد لواط می‌داد اما همفر این پیشنهاد رارد کرد و درباره آن در گزارشی که در پایان هر ماه از آخرین تحولات پایتخت برای وزارت مستعمرات می‌نوشت، سخن گفت. وزارت مستعمرات پاسخ عجیب و غیرمنتظره‌ای به او داد: «اگر قبول آن پیشنهاد، رسیدن به هدف را آسان‌تر می‌سازد، مانعی ندارد.»



سرانجام پس از دو سال، ده مامور اعزامی وزارت مستعمرات به لندن فراخوانده شدند اما 4 نفر از آن‌ها هرگز به انگلستان بازنگشتند، یکی از آن‌ها پس از مسلمان شدن در مصر مانده بود و برای انگلیسی‌ها جای شادمانی بود که او هیچ سری را فاش نکرد. جاسوس دیگری که اصل و نسب روسی داشت، به سرزمین مادری‌اش بازگشته بود، آیا او چیزی از اسرار مستعمرات انگلیس را فاش می‌کرد؟ کمی بعدتر معاون مستعمرات به این نتیجه رسید که وی از همان ابتدا برای روس‌ها در وزارت مستعمرات جاسوسی می‌کرد و اکنون پس از پایان ماموریتش به کشورش بازگشته است.
در هر حال نفوذ در شبکه‌های جاسوسی موضوع تازه‌ای نبود. جاسوس سوم در محل ماموریت به بیماری وبا درگذشته بود و ازسرنوشت چهارمی هیچ اطلاعی در دست نبود. وزارت مستعمرات خبر او را تا «صنعاء» پایتخت یمن داشت و حتی گزارش‌های ماهانه‌اش را به مدت یک سال دریافت می‌کرد اما او به ناگهان ناپدید شد و تلاش وزارت مستعمرات برای کسب اطلاع از وی به هیچ جا نرسید.
وزارت مستعمرات از عواقب غیبت یک جاسوس زبردست با خبر بود. هر مامور به دلیل مهارت‌هایی که کسب می‌کرد، به لحاظ مادی و معنوی ارزش بسیاری داشت برای دولت انگلستان که در آستانه اجرای برنامه‌های مختلف هرج و مرج، شورش و نفوذ به بدنه حکومت‌های اسلامی در قلمرو عثمانی بود، این وضعیت خطرناک بود. علی‌رغم این ضرر و زیان و خطرات احتمالی هنوز 6 نفر از این گروه ده نفره، باقی بودند، آن‌ها هر کدام می‌توانستند اطلاعات مهمی را در گزارش‌هایشان به وزارت مستعمرات تحویل دهند. در کمترین زمان ممکن وزارت کنفرانسی را با حضور صاحب‌منصبان وزارت و شخص وزیر تشکیل داد. هدف این بود که تک‌تک گزارش‌ها مورد ارزیابی قرار گیرد. گزارش همفر در ارزیابی فعالیت‌های جاسوسی رتبه سوم گرفت. در پایان این کنفرانس 6 ساعته معاون وزارت مستعمرات دو نکته مهم را به همفر گوشزد کرد:

«موضوع مهم برای تو در ماموریت آینده دو نکته است، 1- یافتن نقاط ضعف مسلمانان که ما را در نفوذ به آن‌ها و ایجاد تفرقه و اختلاف بین گروه‌ها موفق کند زیرا عامل پیروزی ما بر دشمن شناخت این مسایل است.

2 - پس از شناخت نقاط ضعف، اقدام به ایجاد تفرقه و اختلاف ضروری است. هر گاه در این کار مهم توانایی لازم از خود نشان دهی، باید مطمئن باشی که در شمار بهترین جاسوسان انگلیس، و شایسته نشان افتخار خواهی بود.»

همفر 6 ماه در لندن ماند و در این مدت با «ماری شوی» ؛ دختر عمه‌اش که یک سال از خودش بزرگتر بود، ازدواج کرد اما جوان جویای نام و جاه‌طلب انگلیسی در حالی که با ناشکیبایی منتظر تولد فرزندش بود، دستور قاطعی از وزارتخانه دریافت کرد. او باید بدون فوت وقت و بی‌درنگ به کشور عراق مسافرت می‌کرد.

بصره در نگاه انگلیسی‌ها سرزمین عشیره‌ای بود که ساکنان آن را بیشتر عشایر نواحی نزدیک تشکیل می‌دادند و دو گروه مذهبی مهم شیعه و سنی، اعم از ایرانی و عرب در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند. تعداد اندکی هم مسیحی در بصره اقامت داشتند. تازه در این جا بود که توجه همفر به مسئله اختلاف بین پیروان دو گروه مذهبی شیعه و سنی جلب شد. او می‌دانست با این که شیعیان و اهل سنت هر دو پیروان یک دین هستند، اختلافاتی در بعضی از موضوعات از جمله مسئله امامت و تعیین جانشین پیامبر با یکدیگر داشتند. آیا ممکن بود از این مسئله بتوان به نفع انگلستان استفاده کرد؟

همفر در روزهای بعد اطلاعات دیگری درباره این موضوع کسب کرد، او به یکی از مقامات عالی‌رتبه در وزارت مستعمرات گفت:

«مسلمین اگر معنی زندگی را می‌دانستند، این اختلافها را رها می‌کردند و درصدد اتحاد برمی آمدند.»26مخاطبش در وزارت مستعمرات پاسخ قاطعی برای او داشت:

«تو باید آتش اختلاف را در بین مسلمانان دامن بزنی، نه این که آن‌ها را به وحدت و رفع اختلافات موجود دعوت کنی.»27
قبیله، زمین، قوم، دین و نژاد پنج مقوله‌ای بودند که همفر امیدوار بود، بتواند با شناخت ابعاد اختلافات آنها به مقصود انگلستان دست یابد.

جهت اطلاعات بیشتر ودیقیقتر توصیه می شود خاطرات این جاسوس(مستر همفر)را مطالعه فرمایید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۲
امیر مهدوی

حمایت-کامل-از-گروهکی-که-در-لیست-گروه-های-تروریستی-قرارداشت.

در همین ارتباط نشریه الحیات ، در تاریخ 23 اکتبر 2005 از ارتباط برخی اعضای کنگره آمریکا با منافقین و نیز تلاش وزارت دفاع آمریکا برای حذف نام سازمان منافقین از لیست گروه های تروریستی ، نوشت :

« کنگره آمریکا با دعوت از اعضای سازمان جهنمی به اصطلاح مجاهدین خلق و پذیرایی از آنها در ساختمان کنگره ، بار دیگر بر شدت فعالیت های خود علیه مردم مظلوم ایران افزود .

در مراسمی که به میزبانی این کنگره برگزار شد ، مریم عضدانلو(رجوی) رهبر تروریستهای خون ریز(موسوم مجاهدین خلق ، ایران را از دخالت در عراق و تلاش برای گسترش امپراتوری شیعی به بغداد برحذر داشت .

در این جلسه شش تن از اعضای دمکرات و جمهوری خواه کنگره به همراه جمع زیادی از مخالفین جموری اسلامی ایران در ایالت های ویرجینیا ، کالیفرنیا و تگزاس حضور داشتند . تعدادی از اعضای کنگره آمریکا از جمله ایلیناروز لیتین و تام تانکیردو ، خواستار حذف نام سازمان مجاهدین خلق از لیست گروه‌های تروریستی هستند. درباره وجود نام این سازمان در فهرست گروه‌های تروریستی ، میان وزارتخانه های دفاع و امور خارجه آمریکا اختلاف وجود دارد . پنتاگون پس‌از ارائه اطلاعاتی درباره نیروگاه های هسته ای ایران از سوی این سازمان، و همکاری این سازمان با آمریکا درباره برنامه هسته‌ای ایران،

1- تلاش دارد تا نام این سازمان را از فهرست گروه های تروریستی خارج کند . »

دولت جورج بوش نیز نه تنها از سازمان منافقین برای جاسوسی علیه ایران استفاده می کرد ، بلکه آنان را در طرح های براندازی جمهوری اسلامی ایران نیز به کارگیری می کرد . یکی از نویسندگان غربی به نام لرد بالتیمور ، در یک گزارش تحلیلی مفصل در پایگاه خبری «خانه شفاف سازی اطلاعات»، در تشریح دستور دولت جورج بوش به منظور براندازی حکومت ایران، می نویسد که آمریکا حمایت کامل و جامعی را از نیروی نظامی مجاهدین خلق به عمل می آورد و این در حالی است که مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار داشته است.

2-اسکات ریتر بازرس سابق تسلیحاتی سازمان ملل متحد نیز در سال 2005 طی مقاله ای اشاره کرد که دولت بوش اجازه انجام چند عملیات مخفیانه را در درون ایران به سازمان مجاهدین خلق داده بود . به نوشته ریتر :

« مشهود ترین اقدامات ، اقدامات مورد پشتیبانی سازمان سیا است که اخیراً توسط مجاهدین خلق صورت گرفته است . این گروه زمانی برای سرویس های امنیتی صدام حسین کار می کرد اما اینک صرفاً در حال همکاری با مدیران عملیاتی سیا می باشد . » 3
سیمور هرش خبرنگار نشریه نیویورکر نیز طی مقاله ای در سال 1387 به نقل از یک مقام ارشد سابق اطلاعاتی آمریکا ، به افشای کمک های مالی و آموزشی سازمان سیا به مجاهدین خلق پرداخته ، می نویسد :

« دولت بوش از سیاست «دشمن دشمن من ، دوست من است»، استفاده می کند و از این نظر کمک هایی به سازمان بلوچی جندالشیطان [عبدالمالک ریگی] و نیروهای منافقین خلق داشته است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۳۱
امیر مهدوی