حریم مجلس خبرگان
برای
معتقدین به انقلاب اسلامی و اندیشه سیاسی حضرت امام، مجلس خبرگان از
جایگاه بسیار ممتازی برخوردار است. اهمیت آن را اگر بخواهیم در یک جمله
خلاصه کنیم اینکه تنها مجموعهای است که هیچ نظارتی بر آن وجود ندارد.
قدرت، اختیار و صلاحیت گزینش رهبری سیاسی – مذهبی جامعه اسلامی که تأثیر آن
در فراسوی مرزهای جهان اسلام قابل دریافت است، مسئولیت کمی نیست.
اهمیت
این مجلس وقتی دوچندان میشود که بدانیم در صدر مشروطه که حکومت پادشاهی
در حال تزلزل بود از سوی علمای تراز اول جهان تشیع، بدیل دروندینی برای
سلطنت ارائه نشد. شیخ ابراهیم زنجانی (صادرکننده حکم اعدام شیخ
فضلاللهنوری) در پاسخ به انتقادات زیادی که درباره بیتوجهی علما به
انتخاب ولی فقیه در آن زمان میشد، با صراحت به سردرگمی علما در چگونگی کشف
چنین فردی با مکانیزم مردمسالاری اعتراف و دهها دلیل را برای عدم امکان
چنین امری متذکر میشود، به طور مثال میگوید اگر 100 نفر آمدند و خود را
واجد شرایط دانستند، چه کنیم؟
اگر فردی توان نداشت چگونه کنار
برود؟ مردم در انتخاب او چه کنند؟ اگر انتخابکنندگان خود واجد شرایط بودند
چه باید بکنند؟ و... امام آمد و با درسآموزی از آن تاریخ تلخ، ساختار
نظام جمهوری اسلامی ایران را طوری طراحی کرد که هم صفات رهبری محفوظ بماند و
هم مردمی که در احراز آن صفات نمیتوانند به صورت تخصصی و قطعی نظر دهند
از گردونه انتخاب رهبری دینی- سیاسی جامعه خویش محروم نشوند. بنابراین
«صفات» به عنوان یک مقوله اعتقادی و جوهری و «انتخاب» به عنوان یک مقوله
اجتماعی در نظامسازی امام ممزوج گردید و «نیابت در زمان غیبت» با «نقش
مردم در عرصه سرنوشت» اجتهاد پویای تشیع را کارآمد نشان داد. ولایت فقیه در
اندیشه امام از جوهره ذاتی برخوردار است، به صورتی که با صراحت میفرمایند
«ولایت فقیه چیزی نیست که آن را خبرگان درست کرده باشد» اما خبرگان ملت
مأموریت تبدیل بالقوگی آن به بالفعل را به عهده دارند.
بنابراین این
جایگاه «رهبرجوی» این مجلس به گونهای است که رقابتی بین مجتهدین معتمد
ملت وجود ندارد. عرصه انتخابات خبرگان عرصه «انتخابات عرفی» و هوی و هوس
نیست بلکه امانتداری از سوی ملت برای احراز شرایط و صفات ولایت است. نتیجه
اینکه هم در ورود به این مجلس و هم در عملی که در آن انجام میشود ردپای
دنیا یافت نمیشود و نباید یافت شود. عرفیگرایان که تقدس در حوزه سیاست را
بیمعنی میدانند، بارها تلاش نمودند جایگاه خبرگان را تقلیل و آن را
نهادی مدنی که با شاخصهای روشنفکری قابل فهم باشد، بدانند. در ماههای
منتهی به نشست دیروز خبرگان روزنامهها و رسانههای تملقگو و سیاستزده
بازی مفصلی را برای ریاست مجلس خبرگان شروع کردند و تلاش نمودند این حریم
را به رقابتهای تنفرآمیز تبدیل کنند.
برخی از اعضای آن نیز
ناخودآگاه به این بازی وارد شدند و ابایی از این نداشتند که همترازان خود
در آن مجلس را «ناصالح» خطاب کنند. از چند ماه پیش بازی «هاشمی میآید –
هاشمی نمیآید» را به راه انداختند اما غافل از اینکه رویه مذکور نه تنها
خدمت به آیتالله هاشمی نبود بلکه باز کردن دریچه سیاستبازی به «مجمع
مجتهدین» بود.
واقعاً مزایای ریاست مجلس خبرگان برای جریان اصلاحات
چیست که اینقدر بیصبری و جرزنی را به راه انداختند؟ در تحلیل این بیصبری
حتماً به «نفسهای نفاقآلوده» میرسیم که در سینهها پنهان و در چشمان
نمایان است. در اوایل سال 1384 با جمع دانشجویی خدمت آیتالله هاشمی
رسیدیم، نگارنده به عنوان سخنگوی جمع، ضمن تمجید از تأثیر وی در انقلاب
اسلامی و یادآوری نگاه امام به ایشان و برشمردن همه خوبیهای وی، عرض کردم
جنابعالی خود را مزین به همین جمله امام که «هاشمی ذخیرهای برای انقلاب
است» بدانید و این مدال را در حوزه انتقال تجربه به کار گیرید و وارد عرصه
اجرایی کشور نشوید.
حضرت آیتالله در پاسخ فرمودند:«دم پای شما
بچههای وزارت اطلاعات اینجا بودند و گفتند که بنده 51 درصد رأی دارم پس
مردم مرا میخواهند و من باید بیایم». آمد و آن شد که نباید میشد. در
انتخابات دیروز نیز خبرهایی بود که یکی از اعضای دولت که در انتقال اخبار
جایگاه حقوقی و موجه دارد، حضرت آیتالله را به این نقطه رساند که وارد گود
رقابت برای ریاست خبرگان شود و آن شد که باز نباید میشد.
در
صورتی که با یک حساب عقلایی و سرانگشتی میشد این سؤال را طرح کرد که مگر
میشود افرادی که در اواسط مجلس خبرگان ریاست را از هاشمی گرفتند، مجدداً
ایشان را به ریاست برگزینند؟ بنابراین چون ترکیب مجلس همان مجلسی است که
هاشمی را انتخاب نکردند اکنون نیز همان موضع را دارند و نباید آیتالله
هاشمی وارد این انتخاب میشد. روزنامه شرق دیروز در مصاحبهای با هاشمی
طوری تیتر میزند که ایشان نمیآید. ایشان در چند نوبت با جمله «اگر احساس
تکلیف کنم میآیم» شروع کرده است و از قضا در همه موارد احساس تکلیف
کردهاند.
نگارنده سخت معتقدم حرمت آیتالله هاشمی در نظام جمهوری
اسلامی باید حفظ شود اما این هوشیاری و تیزبینی باید از خود ایشان شروع شود
که با تحلیلها و اطلاعات غلط وی را نقل مجالس نکنند. هاشمی همچنان
ذخیرهای برای انقلاب است اما عرفیگرایان تلاش میکنند این ذخیره را طور
دیگری تفسیر نمایند. گویی طمعورزی عرفیگرایان تا اندازهای از مشی وی
سرچشمه میگیرد و این برای نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی تلخ و
ناراحتکننده است.
نویسنده : دکترعبدالله گنجی