نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۵۴۸ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

جامعه دینی شاخصه‌های مربوط به خود را دارد و تا این شاخصها در اجتماع توسط افراد رعایت نشود جامعه‌ای دینی کامل شکل نخواهد گرفت.

افراد هر جامعه‌ای برای رسیدن به حد مطلوب اجتماعی باید شاخصهای مورد نظر آن جامعه را رعایت کرده و بدانها پایبند باشد تا جامعه به حد مطلوب و مورد انتظار افراد جامعه نایل آید.

منابع شاخصه‌های هر اجتماعی می‌تواند متفاوت باشد و البته به خاطر اصل اجتماع انسانی مشترکاتی هم در منابع اجتماعات انسانی وجود دارد معارف وحیانی، عقل و عرف منابعی هستند که قوانین و شاخصهای اجتماع دینی از آن نشأت می‌گیرد.

جامعه دینی شاخصه‌های مربوط به خود را دارد و تا این شاخصها در اجتماع توسط افراد رعایت نشود جامعه‌ای دینی کامل شکل نخواهد گرفت. جامعه ما جامعه‌ای دینی است که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند و مردم نیز به کرات خواستار اجرای قوانین اسلام در جامعه می‌باشند.
ولی سوال اینجاست که چرا برخی قوانین اسلام به طور کامل در جامعه اجرا نمی‌شود؟ اجرایی نشدن قوانین دراجتماع توسط مردم می تواند دلایل مختلفی داشته باشد که در ذیل به آنها اشاره می‌رود

جهل افراد نسبت به و قوانین دینی

برخی از افراد جامعه به هر دلیلی نسبت به قوانین آشنایی ندارند و لذا به قوانین عامل  نیستند. بی‌توجهی و بی‌اعتنایی مردم و یا کم کاری مراکز آموزشی و فرهنگی و رسانه‌ها در آموزش مولفه‌های دینی به مردم در جهل ایشان نسبت به این مولفه‌ها بی‌تاثیر نیست و این امر وظیفه نهادهای دینی را برای آگاهی بخشی به مردم بیشتر می‌کند.

بی مبالاتی و تنبلی

برخی از افراد اجتماع نسبت به قوانین دینی آگاهی وعلم کافی دارند ولی در انجام امورات دینی بی‌مبالات‌اند. این مطلب شاید به آموزشهای دینی در سطوح مختلف اجتماعی و یا تربیتهای خانوادگی افراد مرتبط باشد ولی هر علتی داشته باشد در صورت عمل نکردن انسانها به قوانین دین به صورت کاریکاتوری پیاده می‌شود که این نیز شبهات و سوالات زیادی در مورد کارایی قوانین دین در اجتماع به وجود خواهد آورد. گزینشی عمل کردن به قوانین دین و دل به خواهی برخورد کردن با مولفه های دینی باعث فاصله گرفتن اجتماع از قوانین دین شده و به طبع آن اجتماع دینی برقرار نخواهد شد.

تضاد منافع افراد با مولفه‌های دینی

ایمان و اعتقاد افراد در جامعه متفاوت است و همه افراد جامعه در یک سطح از ایمان نیستند و لذا برخی افراد در جامعه با به خطر افتادن منافع شخصی و گروهی و حزبی و جناحی خود و یا برای حفظ این منافع عقاید و اعتقادات دینی خود را زیر پای می‌گذارد و به راحتی دروغ گفته و یا رشوه داده و یا حقوق دیگران را رعایت نکرده و یا با بی عدلتی و آبروریزی افراد اجتماع باعث شکل گیری اجتماعی غیر دینی می‌شوند
این نوع برخورد یعنی آبروریزی و دروغ و رشوه و تجاوز به حقوق دیگران برای حفظ منافع خود اگر بین همه افراد جامعه فراگیر شود تبدیل به فرهنگ شده و با گذشت زمان بر رفتار و اخلاق افراد اجتماع نفوذ کرده و رفتار ایشان را به وجه منفی تغییر خواهد داد و البته نسلهای بعدی با این نوع رفتار تربیت می شوند که جامعه آینده اجتماعی بس خطرناکتر از جامعه فعلی خواهد بود.
رعایت نکردن مسایل اسلامی انسانی از سوی مردم باعث به وجود آمدن جامعه ای غیر دینی شده و جامعه از حالت ایده ال دینی فاصله خواهد گرفت.

قانون شکنی و قانونگریزی

قوانین انسان را محدود کرده و مانع از جلب منفعت بیشتر انسان با تعدی به حقوق دیگران می‌شود و انسان منفعت‌طلب برای رسیدن به خواسته‌ها و منافع شخصی و گروهی به قوانین پایبند نبوده و قوانین را زیرپا می‌گذارد.

فارغ از رعایت و عدم رعایت قوانین دینی، جامعه با وجود انسانهای قانون‌شکن و بی‌قانون هر اندازه هم تلاش نماید نخواهد توانست ابتدایی‌ترین شاخصه‌های اجتماع را رعایت نماید چه رسد به تشکیل جامعه‌ای دینی که قوانین آن متصل به هم هستند و عدم رعایت برخی موجب اختلال در بقیه قوانین نیز خواهد بود. عدم برخورد قاطعانه با قانون‌شکنان موجب تسری بی‌قانونی در اجتماع شده و سودجویان با مشاهده مسامحه مسئولین با عاملان بی‌قانونی، اقدام به قانون‌شکنی خواهند کرد!

قوانین دینی بر مبنای رحمت و مغفرت است هر چقدر بر کرامت انسانی تاکید می‌کند به همان اندازه به مجازات متجاوزان به قوانین الهی و حقوق انسانها در اجتماع پای می‌فشارد و با قانون‌شکنان برخورد قاطعانه‌ای می‌نماید تا بناهای اجتماع اسلامی را استوار نماید.

عناد با دین

برخی انسانهای اجتماع به دلیل نپذیرفتن دین اسلام به عناد و مخالفت با قوانین اسلام بر می‌خیزند و با عدم رعایت قوانین دینی اقدام به انجام برخی اعمال هنجارشکنانه در اجتماع می‌پردازند. این اعمال با هر نیتی صورت پذیرد نتیجه‌اش عادی شدن گناه و اعمال ضددینی در اجتماع است و منجر به فاصله گرفتن اجتماع از شاخصه‌های دینی می‌شود.

الگوبرداری مردم از عالمان بی‌عمل

مردم همواره مولفه‌های دینی را از عالمان دینی آموخته و ایشان را الگوی خود قرار داده‌اند و انتظاری مردم از ایشان (به جا یا نابه جا) عمل کردن به همه گفته‌های خود است و وقتی مردم علمایی را می‌بیند که به هر دلیل به گفته‌های خود عمل نمی‌کنند از اجرای قوانین دینی استنکاف کرده و دلیل خود را عامل نبودن فلان عالم به گفته‌هایش مطرح می‌نماید.

عمل نکردن مسئولین به قوانین

مسئولین باید حافظ حرمت قانون باشند مسئولین الگویی برای افراد اجتماع هستند و عملکرد ایشان زیر ذره‌بین مردم است و مردم با حساسیت خاصی رفتار و کردار ایشان را زیرنظر دارند عمل به قوانین و یا قانون شکنی و دورزدن قانون توسط مسئولین دستگاههای حکومتی از چشم مردم پنهان نمی‌ماند.

 زمانی که مردم مشاهده نمایند برخی مسئولین با زد و بند و اعمال روابط به جای ضوابط به کارهای خود سرو سامان می‌دهند و به قوانین مصوب حکومتی پای‌بند نیستند و حرمت قانون را حفظ نمی‌نمایند مردم عادی نیز اقدام به قانون‌شکنی خواهند کرد و با عادی شدن قانون‌شکنی و باب شدن این نوع برخوردها  اجتماع  از شاخصهای جامعه دینی دور خواهد شد.

وجود تضادهای اجتماعی

برخی از افراد جامعه از جوامع بیگانه که تضاد اجتماعی جامعه دینی با آن جوامع عیان است الگوگیری می‌نمایند و وضع ظاهری جامعه اسلامی را به جوامع غربی شبیه می‌کنند. کم‌کاری مسئولین در تبلیغ و فرهنگ‌سازی مولفه‌های دینی از عوامل ازدیاد این مسایل می‌تواند باشد.


نویسنده : رسول رضاپور

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۳
امیر مهدوی

سخنان آقای یونسی، دستیار رئیس‌جمهور در امور اقوام و اقلیت‌ها، مانند گذشته نه برای دولت آقای روحانی که برای نظام جمهوری اسلامی ایران مسئله‌ساز شد.

به گزارش ایسنا، خبرگزاری حامی دولت، آقای یونسی هفته گذشته در همایش «‌ایران، ملیت، تاریخ و فرهنگ» بر لزوم گسترش نفوذ ایران در منطقه تأکید کرده و می‌گوید: در حال حاضر، عراق نه فقط حوزه تمدن ماست بلکه هویت، فرهنگ، مرکز و پایتخت ماست و این مسئله هم برای امروز است و هم گذشته، چراکه جغرافیای ایران و عراق غیرقابل تجزیه است و فرهنگ غیرقابل تفکیک است، پس ما باید با هم بجنگیم یا یکی شویم.» علی یونسی به دنبال بازتاب گسترده اظهاراتش توضیحاتی را ارائه کرده و می‌گوید: «آنچه من گفتم دقیقاً این است که در گذشته در فلات ایران امپراتوری‌های بزرگی به نام ایران در زمان هخامنشیان، ساسانیان و اشکانیان بودند که کشورهای منطقه عضو آن امپراتوری بودند ولی امروز نه بار دیگر دولت عثمانی باز می‌گردد و نه امپراتوری عربی و نه اینکه بناست امپراتوری ایرانی بازگردد. امروز آنچه می‌تواند جایگزین امپراتوری‌های گذشته باشد، هماهنگی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشورهای عضو فلات ایران است.»  به رغم تکذیبیه اینگونه یونسی، آقای صادق مشاور رسانه‌ای رئیس‌جمهور با تأخیر چندروزه در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم این سخنان را اینگونه تفسیر می‌کند: «صحبت‌های وی توسط رسانه‌ها تحریف شده و اساساً موضوع تاریخی مطرح شده بود. » خانم افخم سخنگوی وزارت خارجه نیز در مصاحبه با خبرگزاری الرای عراق برخی برداشت‌ها از سخنان علی یونسی را «غیر‌دقیق و جهت‌دار» خواند که به گفته وی با هدف ایجاد اختلاف میان کشورهای منطقه منتشر شده است.  حاشیه‌سازی آقای یونسی برای نظام اسلامی به این نمونه خلاصه نمی‌شود، دو هفته قبل (6 اسفند) و در آستانه صدور گزارش حقوق بشر نماینده سازمان ملل ایشان در گفت‌وگو با همین خبرگزاری، مدعی شد در زندان‌ها و برخی محاکم ایران نقض حقوق بشر رخ می‌دهد. چندی قبل نیز با طرح موضوع شیر  و خورشید و. . . سخنان ایشان به موضوع روز رسانه‌های دیداری و نوشتاری و مجازی تبدیل شده بود.  بدیهی است تکرار این مواضع خلاف مصالح ملی، هدف این نوشتار نیست، بلکه توجه به این نکته است که طی سال‌های اخیر - نه در این دولت که در اغلب دولت‌های گذشته نیز تکرار شده است- مصالح حزبی و جریانی متأسفانه بر مصالح ملی غلبه یافته و دولت‌ها صرفاً به دلیل تعلقات جریانی و حزبی، حاضر به برخورد به‌موقع با ضعف‌ها و کاستی‌ها یا احیاناً غرض‌ورزی‌های برخی همکاران و همفکران نشده و نهایتاً زمانی اقدام می‌کنند که نظام یا دولت وقت هزینه‌های زیادی را در آن زمینه پرداخته و تغییرات صورت گرفته نیز هیچ آورده‌ای برای نظام یا دولت وقت نداشته است.  مواضع آقای یونسی علاوه بر آنکه سناریوی ایران‌هراسی دشمنان نظام اسلامی را آن هم به استناد سخنان یک مقام رسمی و عالیرتبه دولت توجیه‌پذیر می‌کند که این روزها رسانه‌های عمده کشورهای عربی مملو از آن شده است و محدودیت‌های مضاعفی را نیز برای نیروهای مقاومت در منطقه وکمک‌رسانی مستشاری ایران ایجاد می‌کند. مهم‌تر آنکه این مواضع سبب پایمال شدن خون شهدای گرانقدری می‌شود که این روزها سرزمین‌های سوریه و عراق را رنگین کرده‌اند؛ شهدایی که نه سودای کشورگشایی در سر داشتند و نه مدافع مفاهیمی نظیر ایرانیت و... بودند. آنچه از نظر آنها اهمیت داشته و دارد حفظ کیان اسلام، تقویت جبهه مقاومت و کمک به مسلمانانی است که هنوز از تحمل ضربات استکبار جهانی کمر راست نکرده و گرفتار متجاوزانی شده‌اند که متأسفانه نام اسلام را یدک می‌کشند.
طی هفته‌های اخیر دولت‌های مرتجع و عوامل امریکا و صهیونیست‌ها با همین توجیه «ایران‌هراسی» و ایجاد نگرانی در کشورهای منطقه کوشیده‌اند آنها را ذیل محور جدیدی فراتر از شورای همکاری خلیج‌فارس متحد کنند، به گونه‌ای که جان کری وزیر خارجه امریکا عمده تلاش خود را در سفر اخیر به منطقه بر آن متمرکز کرده بود.
آسیب دیگر این گونه موضع‌گیری‌ها کاستن از ظرفیت گفتمان اسلام ناب در منطقه در مقابل گفتمان اسلام امریکایی است که مرتجعین منطقه و هم افراطیون تکفیری آن را پرچمداری می‌کند. سعد حریری رهبر گروه 14 مارس لبنان و از دشمنان دیرینه جبهه مقاومت در لبنان در گفت‌وگو با الشرق الاوسط می‌گوید: «راضی نخواهیم شد لبنان جزئی از امپراتوری ایران یا جبهه‌ای از جبهه‌های قاسم سلیمانی شود. این امپراتوری به واقعیت تبدیل نخواهد شد.»  تردیدی در این نیست که خدمات صادقانه مستشاری ایران در سوریه و عراق و خون شهدای این حرکت، جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی ایران را به شدت در نظر مردم منطقه و جهان ارتقا داده و سبب شده است بسیاری از القائات گذشته دشمنان خنثی شود اما طرح این سخنان سبب شد حتی مسئولان عراقی را نیز وادار به واکنش کرده و سخنانی را بر زبان جاری کنند که خنثی‌کننده تلاش‌های صادقانه نیروهای کف میدان باشد.  فارغ از برخی نگاه‌ها که این مواضع را هدفمند و در چارچوب کاستن از ظرفیت بین‌المللی ایران اسلامی ارزیابی می‌کنند و برای آن مستنداتی دارند، حداقل انتظار این است که دولت در یک اقدام عملی باب اینگونه حاشیه‌سازی را ببندد چراکه تجربه حوادث گذشته و «اعتذاری» که این روزها افراطیون اصلاح‌طلب نسبت به اهانت‌های گذشته آنان و عوامل میدانی‌شان نسبت به امام(ره) و ارزش‌های انقلاب مطرح می‌کنند، ثابت می‌کند این گونه حرکت‌ها افزوده‌ای برای آنها نخواهد داشت.

نویسنده : عباس حاجی‌نجاری 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۴۲
امیر مهدوی

و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و...

آیا آیت الله که خود مفسر قرآن است می تواند...؟


«این را دلیل عدالت نظام بدانند که امتیازی برای هیچ‌کس قائل نیست و خدا می‌داند که شخصاً برای خود ذره‌ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر بزند مهیای مؤاخذه‌ام» (صحیفه امام، جلد 21 ص282).
داستان محاکمه مهدی هاشمی و محکومیت اولیه وی اگر به عنوان یک عنصر مستقل به رسمیت شناخته می‌شد، از ضریب سیاسی- رسانه‌ای کمتری برخوردار بود اما پیوند نسبی وی با یکی از مؤثرترین شخصیت‌های انقلاب اسلامی باعث شد تا تحلیل‌های متفاوت و متعارضی در عرصه عمومی و بین‌المللی طرح شود. برخی که در کج زاویه جریانات نشسته‌اند و علقه عاطفی به آیت‌الله هاشمی دارند، این حکم را کاملاً سیاسی و در راستای برخورد با پدر دانسته و محتوای پرونده را فرع ماجرا می‌دانند.
طبیعتاً این نگاه ظلم به نظام جمهوری اسلامی و قوه‌قضائیه است چرا که بازی نظام با آبروی یکی از عناصر محوری خود چه نفع و عایداتی می‌تواند داشته باشد؟ و اصولاً این محکومیت چه تأثیری بر صلاحیت‌های سیاسی و حکومتی آیت‌الله هاشمی می‌گذارد؟ قطعاً هیچ تأثیری نخواهد داشت. دسته دوم کسانی هستند که هاشمی پدر را در وقوع جرائم فرزند بی‌تأثیر نمی‌دانند یعنی عدم کنترل، تذکر یا انتصاب در پست‌هایی را که جوهره و صلاحیت برتری می‌طلبیده است، به حساب پدر می‌گذارند و یا جلوگیری پدر از رسیدگی به پرونده را عامل قطوری پرونده و گسترش جرم و تخلفات بعدی می‌دانند. این دسته چه از روی تلخی و چه از روی کینه آسیب دیدن پدر را متوجه خود وی می‌کنند و اینگونه خود را توجیه می‌نمایند.
دسته سومی هستند که توقع دارند نظام با جرائم یا تخلفات مهدی هاشمی با تساهل برخورد نماید. زحمات پدر برای نظام و انقلاب را حجت برای این تساهل و تسامح می‌دانند و اعمال اغماض را نوعی قدردانی و سپاسگزاری از زحمات آیت‌الله هاشمی برای نظام می‌دانند. اما جمله صدر این نوشتار از حضرت امام این حق و امتیاز را به مسئولان نظام نمی‌دهد و آن را آسیب و لطمه به حیثیت نظام جمهوری اسلامی می‌دانند.
دسته چهارمی هستند که برخورد نظام با منسوبین و عناصر محوری خود را دلیل عدالت نظام و موجب تقویت اعتماد عمومی به اجرای عدالت و رفع تبعیض می‌دانند. دسته پنجمی هستند که زمینه تخلفات مهدی هاشمی را به خاطر حضور پدر در قدرت می‌دانند و اصولاً اگر چنین وابستگی و انتسابی وجود نداشت اصلاً جرمی به وقوع نمی‌پیوست، بنابراین اصل وقوع جرم را به هویت و جایگاه سیاسی ارجاع می‌دهند. بنابراین وقوع جرم را در «حوزه قدرت» قلمداد می‌کنند و دسترسی‌ها یا رانت‌‌های احتمالی را از دسترسی‌‌های حوزه قدرت می‌دانند، بنابراین شدت عمل بیشتری در مواجهه با آن را درخواست می‌نمایند تا زمینه کنترل و پیشگیری برای دیگر اصحاب قدرت به وجود آید. اما حقیقت ماجرا را باید طور دیگری دید تا شأن آیت‌الله هاشمی در سطح منازعات جناحی افول نکند. می‌توان گفت آنقدر تقوا در مدیران عالی قضایی وجود دارد که پیوند بین سیاست و حقوق برقرار ننمایند و دوگانه‌‌های احمدی‌نژاد – رحیمی و آیت‌الله هاشمی – مهدی هاشمی را مدنظر قرار ندهند.
اما نکته مهمی که کمتر مورد توجه تحلیلگران قرار می‌گیرد، آورده‌‌های این پرونده و این نتیجه برای آیت‌الله هاشمی است. اگر آیت‌الله هاشمی را جزء لاینفک نظام جمهوری اسلامی بدانیم – که باید بدانیم – این حکم بازی برد – برد برای هاشمی و نظام است.
وقتی دلایل آن را با عینک توده‌های مردم نگاه کنیم قابلیت فهم و درک بیشتری خواهد داشت، اگر محکومیت مهدی هاشمی قطعی و اجرا شود افکار عمومی آن را دلیل عدالت نظام می‌دانند که در صدر این نوشته از قول امام راحل بدان اشاره شد.  یعنی وقتی مردم مشاهده می‌کنند که یکی از استوانه‌‌های نظام با سینه فراخ و روی گشاده به استقبال عدالت می‌رود، خوشحال می‌‌شوند و افتخار می‌کنند که چنین شخصیت‌هایی در نظام وجود دارند که در اجرای عدالت «ذره‌ای حق و مصونیت» برای خود قائل نیستند و این عدم تبعیض هم جایگاه اجتماعی حضرت آیت‌الله را ارتقا می‌دهد و هم به عمق‌بخشی به جایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی منجر خواهد شد. اگر احیاناً مهدی هاشمی تبرئه شود یا تخفیف مجازات دریافت کند، باز به نفع هاشمی است، یعنی مردم می‌پذیرند که فرزند یکی از استوانه‌های انقلاب و ایضاً خانواده وی از سلامت برخوردارند و هاشمی اجازه داد تا این سلامت به اثبات برسد. بنابراین هر دو روی سکه این پرونده نوعی پیروزی برای آیت‌الله هاشمی است.
اگر هاشمی را از دریچه نظام ببینند  این باور به وجود می‌آید که بین ارکان نظام و مردم عادی در اجرای عدالت تفاوتی نیست؛ لذا نتیجه آن هم برد برای نظام است و هم برای هاشمی است. و اگر از زاویه شخصی و خانوادگی نگاه شود باز هم مردم انتساب به نظام و قدرت را دلیل بر تبرئه و تبعیض نمی‌دانند و باز هم برد آن با هاشمی است. نمونه‌های تاریخی نیز وجود دارد که مسئله آن تلخ‌تر از پرونده مهدی هاشمی است اما نه تنها آن پرونده‌ها موجب تقلیل جایگاه اجتماعی – سیاسی پدران نشد، بلکه ارتقای محبوبیت پدران را نیز به همراه داشت. سرنوشت فرزندان آیت‌الله جنتی و محمدی گیلانی و... نه تنها موجب کوچک شدن پدران نشد که حقانیت آنان را در اعتقاد حقیقی به انقلاب اسلامی ارتقا داد.
این الگو و این سرمایه اجتماعی اکنون به عنوان یک آزمایش سرمایه سوز یا سرمایه‌ساز در مقابل چشمان آیت‌الله هاشمی است.

نویسنده : دکتر عبدالله گنجی

در صدر مقاله کمی تصرف شده است وازآقای دکتر نیست

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۹
امیر مهدوی

حضرت آیت الله العظمی[امام] سید علی حسینی خامنه ای، در دیدار اعضای مجلس خبرگان، تحقق «اسلام کامل» را خواست پروردگار متعال و هدف اصلی نظام جمهوری اسلامی خواندند...و تأکید کردند:

در معارف اسلامی، چیزی به نام دین حداقلی نداریم و باید تحقق همه اجزاء اسلام و تحقق کامل دین مبین را هدف قرار داد و در این مسیر تلاش و حرکتِ رو به پیشرفت انجام داد.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ضرورت حفظ و تقویت همه ابعاد اسلام در «صورت و سیرت» آن افزودند: حفظ «سیرت اسلام» یعنی در همه ظرفیتهایی که حرکت عمومی کشور، مردم و مسئولان را شکل
می دهد، اسلام، هدف و آرمان قرار گیرد و برای رسیدن به آن برنامه ریزی رو به کمال بشود و همه در این مسیر حرکت کنند.

سابقه بحث

درباره دین حداقلی و نقدهای وارد بر آن،‌ مقالات و کتبی تدوین شده است که خوانندگان محترم می‌توانند بدانها مراجعه کنند. در این نوشتار با نظری کوتاه به معنا و پیشینه می‌خواهیم از زاویه ای نو به مسئله بنگریم.

دین حداقلی، به عبارتی ساده یعنی دینی که حداقلی از انتظارات بشر را برآورده می‌سازد. حوزه تخصصی دین حداقلی، رابطه خصوصی انسان و خداوند است و چنین دینی به حوزه های دنیوی نظیر سیاست،‌ اقتصاد،‌ نهاد آموزش و پرورش،‌ هنر و مانند آن نمی‌پردازد. چنین نگاهی در غرب،‌ ریشه در رنسانس و دوره روشنگری دارد. جنبش‌های اجتماعی در کنار مکتبهای فکری فلسفی در قرن 18 و 19 منتهی به سکولاریسم شد که یکی از معانیش حاشیه ای شدن دین و از دست رفتن بسیاری از کارکردهای آن است.

اما در میان متفکران مسلمان نیز می‌توان سرآغازهایی از بحث دین حداقلی و تجربه دینی را در آرای اقبال لاهوری در سخنرانی هایش مشاهده نمود (رک. ‌احیاء فکر دینی در اسلام ، ترجمه احمد آرام، رسالت قلم ، ص 189). مهندس مهدی بازرگان نیز در مرحله دوم حیات فکری قلمرو دین را به مسائل معنوی و تنظیم رابطه انسان با خدا محدود دانست و مدخلیت دین در تدبیر رابطه انسان با انسان و انسان با طبیعت را نفی نمود (خدا و آخرت، هدف بعثت انبیا، تهران : انتشارات رسا ، 1377). از نظر ایشان پیامبران برای حل مسائل و مشکلات دنیوی انسانها نیامدند و حل مسائل دنیوی آنها را به خودشان واگذار نمودند. ما نباید انتظار داشته باشیم پیامبران، سیستم و نظام کاملی از حکومت، اقتصاد، پزشکی، آشپزی، خیاطی و سایر فنون زندگی ارائه دهند یا به دشواری و تکلف بخواهیم چنین سیستمهایی از بیانات آنان استخراج کنیم. از نظر بازرگان، اصولا شایسته خدای خالق و پیام آوران او نیست که به تعلیم اموری بپردازند که بشر خود می‌تواند آنها را دریابد. خداوند باید اطلاعاتی به انسان دهد که انسانها ذاتا و فطرتا از درک آنها عاجز و قاصر هستند (همان، ص. 36). ما نباید مقام پیامبران را به حدود مارکس‏ها، پاستورها و گاندی‏ها یا جمشید و بزرگمهر و حمورابی تنزل دهیم. هدف رسالت انبیا دو چیز است: انقلاب عظیم و فراگیر علیه خود محوری انسانها، برای سوق دادن آنها به سوی آفریدگار جهان و اعلام دنیای آینده جاودان بی‏نهایت بزرگتر از دنیای فعلی.

دین حداقلی را در میان روشنفکران ایران، از همه روشنتر، نزد دکتر عبدالکریم سروش می‌توان دید. تلقی دکتر سروش آن است که تمام آموزه های دینی اولا و بالذات برای آباد ساختن آخرت ما بیان شده و هدف دیگری از جمله توصیه های بهداشتی ، روانی ، نیازهای اقتصادی فرهنگی و ... ندارد (بسط تجربه نبوی، مقالات «دین اقلی و اکثری»‌ و «ذاتی و عرضی دین»، تهران: صراط، 1377). شرع در این موارد (یعنی مواردی که داخل در دایره رسالت شرع است) حداقل لازم را به ما آموخته است، نه بیش از آن را (همان، ص. 84).

رویکرد انتقادی

امام خمینی (ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خویش می‌نویسند: «قرآن کریم و سنت رسول ‏الله صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله، آن قدر که در حکومت و سیاست، احکام دارند، در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی - سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبت‏ها را به بار آورده است. پیغمبر اسلام صلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته‏اند و حکومت علی بن ابی‌طالب علیه‏السلام نیز با همان انگیزه به طور وسیع‏تر و گسترده‏تر از واضحات تاریخ است». استاد شهید، مرتضی مطهری در آثار خود از جمله در مقدمه‏ای بر جهان‏بینی اسلامی، و نیز نبوت مطالبی دارند به نقد دین حداقلی مرتبط است. ایشان از آیه شریفه 25سوره حدید، «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» برداشت می‌کنند که هدف از بعثت فقط شناخت خدا نیست بلکه ایجاد عدالت یک هدف مهم و دارای اصالت برای بعثت است. قرآن، وجود پیغمبران را برای برقراری عدالت لازم و ضروری می‏داند (نبوت، تهران: انتشارات صدرا، 1373، ص. 17).

طرفداران دین حداقلی گریزی ندارند از اینکه دستورات فراوان شریعت که به حوزه های مختلف زندگی دنیوی انسانها مربوط است را کنار بگذارند. آنها نمی توانند انکار کنند که شارع مقدس، چنین احکامی را صادر کرده است (زیرا نمی‌توان همه آیات الاحکام را تاویل نمود و روایات بسیاری را که در ابواب مختلف فقه گرد آوری شده اند از صدر تا ذیل، ساختگی و جعلی شمرد و درک و فتوای این همه فقیه دین شناس در طول تاریخ را مخدوش دانست)؛ تنها راه آن است که در عین اذعان به اینکه این بنای عظیم فقهی جزء دین است، آن را مخصوص زمان صدر اسلام بشماریم و امروزه منسوخ و بی اعتبار بشماریمش. در واقع، حامیان دین حداقلی، با بالعرض و قشر دانستن فقه معاملات در همین راستا گام برداشته اند. از نظر آنان برای رسیدن به لب و هسته مرکزی دین، باید از پوسته و قشر گذر کنیم و دین را به حداقل آن که همان واقعیت و جوهره آن است تحویل نماییم.

حال می توان پرسید این جوهره و هسته مرکزی چیست؟ پوسته و قشر دین تا کجا امتداد دارد و در کدام مرحله از «پوست کندن از دین» به گوهر آن می رسیم؟ شاید ساده ترین جواب آن باشد که روشنفکری دینی دهه هفتاد ایران را دلخوش و راضی می‌کرد: گوهر دین، تنظیم رابطه فردی با خداوند و تضمین سعادت اخروی فرد است. بر این اساس، از فقه اسلامی، فقط فقه عبادات را باید نگاه داشت ...

اما در دهه هشتاد، مصطفی ملکیان با جایگزین ساختن معنویت به جای دین، تار و پود این نگرش را در هم ریخت. در «معنویت» ملکیان، نه پیامبر قداست دارد و نه هیچ انسانی دیگر. تعبد نسبت به خداوند نیز در اینگونه معنویت معنادار نیست و در نتیجه، اثری از فقه حتی فقه عبادات باقی نمی‌ماند.

تا اینجا دستکم دلخوشیم به تجربه دینی که هنوز باقی مانده است: تجربه زیستن با اعتقاد به خداوند و عشق ورزی با او. این تجربت به انسان آرامش و قوت قلب می دهد، انسان را امیدوار و با نشاط نگاه می‌دارد، پشتیبان اخلاق در انسان است و موجب نظم فکری و رفتاری در آدمی می‌گردد.

اما پروسه «پوست کندن از دین» همچنان ادامه می یابد. در غرب، پس از پایان جنگ جهانی دوم معنویت و دین از هم جدا شدند و معنویت بیشتر به سمت تجربه سوبژکتیو (خویشتن محور) رفت. جریان فکری جدیدی پدیدار شد که در آن، روانشناسی اومانیستی با سنتهای عرفانی و باطن گرا و ادیان شرق مخلوط شدند تا انسان را به «خویشتن حقیقی» خود برسانند و موجب خودشکوفایی شوند. جنبش «نیوایج» بدین ترتیب رشد کرد. اصطلاح SBNR عبارت مخفف است برای این جمله «من معنوی هستم اما دیندار، خیر». روزنامه USA Today در صفحه اول خود در آوریل 2010 آمار 72درصد از این افراد ارائه کرد. چارلز یک مدیر ارشد اجرایی که دنتون و میتروف (1999) با او مصاحبه کرده اند می‌گوید: اگر دینی نباشید برای داشتن معنویت رشد یافته که بخش عمده زندگی ما باشد بهتر است (رستگار، عباس علی، معنویت در سازمان، قم: انتشارات ادیان و مذاهب، ص. 74).

تجربه غرب نشان می‌دهد که حداقلی دیدن دین، سر از ناکجاآباد «معنویت» درمی آورد. اگر بتوان احکام قصاص و دیات، خرید و فروش و اجاره، قضا و جهاد و ... را از دین به راحتی کنار نهاد و آنها را فروعات و حواشی و قشریات دانست (قشریاتی که همانند پوست گردو دورافکندنی است!)، چرا نماز و روزه را نتوان کنار نهاد؟! اگر نماز برای ذکر و یاد الهی است (اقم الصلاه لذکری) چرا نمی‌توان به جای نماز، از یوگا برای تمرکز استفاده کرد و در حال مراقبه به خداوند فکر کرد؟ چرا باید به وضو، طهارت و نجاست، قبله و مانند آن پایبند ماند؟ آیا نمی‌توان ادعا نمود این تمهیدات مربوط به 1400 سال پیش است و امروزه راههایی بهتر برای تطهیر و بهداشت، دعا و نیایش و ارتباط با خداوند پیدا شده است (برگرفته از تکنیکهای شرقی مراقبه و نیز موج جدید روانشناسی و سالیوتو جنسیس)؟

دین حداقلی حتی نمی‌تواند از اعتقاد به خداوند (خدای زنده شخصوار که با او می‌توان رابطه من و تو برقرار کرد، از او خائف شد و بدو عاشق گردید) دفاع کند و مجبور است در برابر حملات کانتی و شلایرماخری، با عقب نشینی آشکار، خود را به یک قدرت فراتر (sublime power) یا متعالی (transcendent) قانع کند، چیزی شبیه انرژی کیهانی و مانند آن. زمانی که خوره حداقلی شدن به جان دین افتاد، نمی‌توان حد و مرزی برای آن معین کرد. این خوره با همان منطقی که فقه معاملات و احکام اجتماعی و سیاسی شریعت را از میان می برد، به فقه عبادات و بلکه اعتقادات پایه ای دین همچون نبوت و خداشناسی یورش می‌برد. نتیجه ای که مآلا از حداقلی شدن دین به دست می آید، چیزی جز یک اپسیلون دین نیست: انرژی کیهانی به علاوه رعایت برخی اخلاقیات عام. این یک اپسیلون آنقدر نادیده گرفتنی است که اثباتش با حذفش چندان فرقی ندارد، چرا که اخلاقیات عام را عقل و فطرت بشر
درمی یابد و انرژی کیهانی نیز یک سرگرمی ساده بیش نیست.

پایبندی به دین را نمی‌توان به طریقه «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» انجام داد. دین تمامیت خواه است، زیرا ابعاد مختلف بشر از بعد مادی گرفته تا بعد فکری و معنوی، به شدت وابستگی دوسویه و یکپارچگی تام دارند و تفکیک آنها موجب از خودبیگانگی انسان می‌شود. دین نمی‌تواند به برخی از این اندام یکپارچه رسیدگی کند و برخی دیگر را وانهد.
بنابر این یا باید دین را به کلیتش پذیرفت یا آن را به کلیتش رد کرد. دین حداقلی بسی گمراه کننده تر از بی دینی به نظر می‌رسد.


دکتر بهزاد حمیدیه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۴۵
امیر مهدوی

پس از صحبت‌های اخیر علی یونسی دستیار ویژه رئیس‌جمهوری درباره «احیای امپراتوری ایران به پایتختی بغداد»، تحلیل‌های مختلفی در این رابطه از سوی جریانات گوناگون سیاسی داخل و خارج از کشور صورت گرفت. انتقاد از دیدگاه‌های مطرح‌شده توسط یونسی وجه اشتراک بسیاری از این تحلیل‌هاست. «احیای امپراتوری ایران»، هسته اصلی سخنان علی یونسی، وزیر اطلاعات محمد خاتمی را تشکیل داده است.


افرادی که آشنایی حداقلی با تاریخ ایران دارند، نیک می‌دانند امپراتوری ایرانیان در عصر باستان و توسط حکومت‌هایی چون هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، تجلی یافته است؛ امپراتوری‌هایی که به لحاظ تمدنی از جایگاه برجسته‌ای در تاریخ بشریت برخوردارند.

اگر بخواهیم ویژگی اصلی تاکیدات یونسی بر مفهوم امپراتوری را مورد توجه و تدقیق قرار دهیم، به مفهوم «تمدن» برمی‌خوریم. به عبارت دیگر فحوای کلام علی یونسی با تاکید بر احیای امپراتوری ایران به پایتختی بغداد بیش از آنکه بر عناصر فرهنگی و نرم اشاره داشته باشد، بر عناصر تمدنی و سخت اشاره دارد. شاید این نوع تمرکز یونسی بر عناصر تمدنی و سخت بیش از هر چیز به آن دلیل است که عناصر فرهنگی و نرم این نوع از تفکر ناسیونالیستی سال‌ها پیش توسط اسفندیار رحیم‌مشایی و در قالب «مکتب ایرانی» در دومین همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور در مرداد 89 به شکلی جدی مطرح شده بود.


‌مشایی در این همایش به ‌عنوان سخنران اختتامیه، طی سخنانی کلمه «ایران» را یک ذکر مذهبی دانسته و گفته بود: «من اصرار دارم بر مکتب ایران، بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام؟ از مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی وجود دارد... دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام، مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم».
ناگفته پیداست 2 نوع طرز تفکر که یکی بر بسترهای فرهنگی و دیگری بر ساخت تمدنی اشاره دارد، هر دو یک هدف مشخص را دنبال می‌کنند. اهدافی که اساساً و با خوانش دوباره مفاهیم و فرازهای قانون اساسی جمهوری اسلامی هیچ اشتراک و قرابتی با تفکر و آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران ندارند؛ تفکری که بنیانش بر «امت محمدیه»(1) و نه چیز دیگر استوار شده است. با این حال و فارغ از آنکه به لحاظ سیاسی بخواهیم این دو جریان را به یکدیگر متصل کنیم، در ساحت فکر و اندیشه می‌توان این دو جریان را تداوم و مکمل یکدیگر به شمار آورد. تفکراتی که در پیوند با یکدیگر «گفتمانی خاص» را تشکیل می‌دهند؛ گفتمانی که بقایش در گروی حذف گفتمان انقلاب اسلامی است. در ادامه و طی چند بند به تشریح محورهای اصلی «گفتمان ایران‌گرایی» و تقابل آشکار آن با آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران پرداخته‌ایم.
1- این گفتمان بیش از هر چیز برخاسته از ملی‌گرایی است که با تعلق خاطر به مجموعه‌ای از سنت‌ها، زبان‌ها و ادیان باستانی ایران قوام یافته است. اندیشه و نمودهای باستانی ایرانیان نظیر تفکرات «زردشت» در کتاب «اوستا» یا آثار تمدنی هخامشیان و دیگر آثار مربوط به دوران ایران باستان، اصلی‌ترین منبع تولید اندیشه‌های این گفتمان را تشکیل داده است. این در حالی است که منبع اصلی گفتمان انقلاب اسلامی نه کلام انسان بلکه کلام حضرت حق است.
2- تاکید بر تفکرات ناسیونالیستی، دیگر محور اصلی این گفتمان است. بر این اساس همزمان با فرآیند تشکیل ملت-دولت(Nation-State) در دوران حکومت پهلوی اول، ایرانگرایی به روح حاکم بر سیاست‌های کلان حکومت رضاخان میرپنج تبدیل شد. بر این اساس و به تبعیت از نظم وستفالی، «ملیت»، اصلی‌ترین و به تعبیری حتی تنها عنصر تعیین هویت افراد یک جامعه به مانند ایران را تشکیل داده است. بنا بر چنین اعتقادی این گفتمان حذف دیگر هویت‌ها بویژه هویت‌های مذهبی و دینی را به عنوان اصلی اساسی برای تحکیم هویت ملی تجویز کرده است. تعارض این محور از گفتمان ایران‌گرایی با گفتمان انقلاب اسلامی که یکی از اصلی‌ترین معیارهای تعیین هویت را دین می‌داند کاملاً واضح است.

3- تاکید بر تقابل اسلام با ایران در طول تاریخ یکی دیگر از محورهای اساسی است که در این گفتمان مورد توجه قرار گرفته است. البته این گفتمان در برهه‌هایی چون تشکیل دولت صفوی و نگهداشت استقلال ایران از تعرض عثمانی، جنبش ملی شدن صنعت نفت یا جنگ ایران و عراق، این دو عنصر را در کنار و همراه با هم می‌داند لکن انقلاب اسلامی سال 1357 خورشیدی ایران را سیلی محکم اسلامگرایی به ایرانگرایی می‌داند(!)
4- تاکید بر نادیده انگاشتن مصالح اسلامی به نام منافع ملی یکی دیگر از محورهای اصلی این گفتمان است. شاید آشکارترین نمود این تفکر را بتوان در شعار معروف «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، در سال 88 و روز قدس سال فتنه به یاد آورد؛ موضعی که بارها از سوی بسیاری از رهبران این تفکر به صراحت مورد تاکید قرار گرفته است.

همانگونه که در بندهای پیش بدان اشاره شد بنیان چنین تفکری به نوع تعریف هویت بازمی‌گردد. اساساً در این گفتمان منافع ملی تنها براساس هویت ملی قابل تعریف خواهد بود. ناگفته پیداست این نوع تفکر چه بر سر تفکرات و اندیشه‌هایی چون صدور انقلاب و نظایر آن می‌آورد. بر این اساس در این گفتمان، ملاک و معیار فقط و تنها فقط، ایرانی بودن است و لاغیر.

پیروان این نوع تفکر به فراخور تعریف هویت افراد جامعه تنها براساس عنصر ملیت، برآنند منافع را نیز تنها با عنایت به این هویت تعریف کنند. بنابراین در این گفتمان صحبت از منافع یا مصالح اسلامی جایگاه چندانی ندارد.

5- سکولاریسم یکی دیگر از محورهای اصلی این گفتمان است. در این گفتمان باورهای متافیزیکی‌ای نظیر دین هیچگونه جایگاهی در نظام اجتماعی ندارد و این موضوعات تنها به ساحت فردی افراد مربوط است. بنا بر چنین تفکری، زندگی اجتماعی در بیرون از حیطه مقدسات قرار گرفته و بدین سان حوزه عمومی زیر تاثیر گرایش‌های ایمانی قرار نمی‌گیرد. در این تفکر ثروت و رفاه مردمی در این دنیا اصلی‌ترین کارکرد حکومت‌های سکولار است و حکومت‌ها هیچگونه نقشی برای پرورش اخلاقی مردم و جامعه ندارند. این گفتمان در خود، عنصر جدایی دین از حکومت و قانونگذاری را دارد. همانگونه که پیداست گفتمان ایرانگرایی که در واقع تشکیل‌شده از 2 تفکر یادشده است، به لحاظ محتوایی انحراف گسترده‌ای از گفتمان انقلاب اسلامی دارد. نکته قابل تامل آنکه طرح تفکرات اینچنینی در راستای ایده‌هایی نظیر «هلال شیعی»، «امپراتوری ایران» و... که توسط دشمنان ایران چون ملک عبدالله شاه اردن، نتانیاهو و دیگر دشمنان قسم‌خورده انقلاب اسلامی مطرح شده است، تامل برانگیز می‌نماید.

نویسنده : تقی راستگو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۲۰
امیر مهدوی

تقدیم به مردم شهیدپرور شیراز

ن والقلم که قصه، قصه خرابات است. ابتدا باید در آب «رکن‌آباد» شست‌وشویی کرد و آنگاه از «دروازه قرآن» رد شد. شهری که نام دروازه‌اش قرآن باشد، باید هم «حافظ» داشته باشد تا کلام‌الله را با چهارده روایت از بر بخواند. عشق است حافظه حافظ. رندی که خوب بلد بود چگونه دست حرف، دست کلمه، دست مصرع، دست بیت، دست غزل را بگیرد و ببرد پابوس «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور/کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور/ این دل غم‌دیده حالش به شود دل بد مکن/ وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور/ دور گردون گرد و روزی بر مراد ما نرفت/ دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور».
محافظ مفهوم انتظار به حضرت حافظ می‌گویند. غزل او غزالی بود که جز دنبال یار نگشت. حقا که دیوانه‌کننده است دیوان حافظ. دلم «شیراز» می‌خواهد تا در چند محله آن طرف‌تر از «حافظیه» به صاحب فیروزه‌ای‌ترین گنبد این سرزمین بگویم: «السلام علیک یا احمدبن موسی». اگر حافظ، برادر بزرگ‌تر شعراست، «شاهچراغ» دوران خوش کودکی نیز برادر بزرگ‌تر امام رضا علیه‌السلام است. راستی! چه رازی نهفته است در شیراز؟ ای شهر خراباتی‌ها! باید هم حافظ، سنگ تو را به سینه بزند؛ «خوشا شیراز و وصف بی‌مثالش». «سعدیه»، «باغ ارم»، «ارگ»، «دار‌الرحمه»، «بازار وکیل» و... اصلا همین حوض حیاط حضرت احمدبن‌موسی علیه‌السلام، مساحت همه خاطرات بچگی‌های من است، با آن ماهی قرمزهای کوچک که تا بوی بهار می‌شنیدند، بازیگوش‌تر می‌شدند. دلم شیراز می‌خواهد، شیراز و دو رکعت نماز... به یاد خم ابروی یار، الا ای یوسف گمگشته جناب حافظ! داغ فراق تو بد کرده حال بشریت را! اینک حتی فریاد محراب هم بلند است! «شهید محراب» در همین شیراز، دیوان را که می‌گشود، ایوان ظهور تو را اندیشه می‌کرد؛ «مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید...» الا ای مسیحا نفس! غیبت تو، نظم «بوستان» را بهم ریخته! بی‌تو، بهار زمین، چنگی به دل زمان نمی‌زند! مگر نه آنکه صاحب‌الزمان تویی؟ گیرم که موسم بهار باشد؛ بدون آفتاب، پرستو با چه رویی برگردد؟
در «گلستان» دارالرحمه، بنازم «نثر» آن شهید را که جای جای وصیتنامه‌اش پر از مهدی فاطمه بود. لب هیچ شهیدی بی‌خود به خنده وا نمی‌شود. کاش چشم ما هم، مثل آن شهید شیرازی، شهادت می‌داد به دیدن تو. ای خلاصه خلقت که هم محمدی(ص) و هم علی(ع) و هم نوح(ع) و هم روح! غزل هنوز هم به عشق تو سروده می‌شود و بهار، همانا غزل خداست که فقط گل روی تو را کم دارد! صحبت تو که می‌شود، نه جای استخاره است نه حتی جای استعاره! حافظ هم، همین که به تو می‌رسید، ‌استعاره را کنار می‌گذاشت! واضح‌تر بگویم؛ فراق تو، نظم بوستان بشریت را بهم ریخته! بدون یار، به چه دردی می‌خورد بهار؟ آقا جان! امروز در شیراز، همین صبحی، دختر بچه‌ای، «باغ ارم» را به اشتباه «داغ ارم» نوشت اما معلم، به او نمره 20 داد! از حافظ تا به امروز... تا آن روز که بیایی، داغی بزرگ، زمین و زمان را در بر گرفته که با آمدن بهار، علاج نمی‌شود! بهار شاید به درد برگرداندن پرستوها بخورد اما برای بشریت، بازگشت تو یعنی بهار. حضرت منجی! زمین به اندازه کافی دور خورشید چرخیده... اینک نوبت زمینیان است! دلم شیراز می‌خواهد، دروازه قرآن را... تو را! زمین به اندازه کافی دور خورشید چرخیده... اینک نوبت زمان است! یا صاحب‌الزمان! از روز غیبت به این طرف، باورت می‌شود آدمیت، هیچ بهاری را تجربه نکرده؟ دیگر خودت بخوان که همشهری‌های حافظ چه اشتباهات درستی مرتکب می‌شوند زنگ انشاء!

نویسنده :حسین قدیانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۵۱
امیر مهدوی


فارین پالیسی در گزارشی به تحریم‌های گسترده‌ای که علیه ایران وضع شده پرداخته و نوشته است که اختلاف بر سر این موضوع می‌تواند موجب شکست مذاکرات شود.
نویسنده این مطلب با اشاره به گستره تحریم‌های ضدایرانی، به نقل از «دیوید آلبرایت» فیزیکدان هسته‌ای و رئیس موسسه «علم و امنیت بین‌الملل» نوشته است: من خود را اسیر این ایده که کار تقریبا تمام است نمی‌کنم. در مسئله تحریم‌ها، آنها تقریبا گیر کرده‌اند. چنانچه این توافق حاصل شود برچیدن محدودیت‌های آمریکا علیه ایران که در پی صدور چند حکم پی‌در‌پی روسای جمهوری آمریکا و مصوبات کنگره اعمال شده است یک شبه اتفاق نخواهد افتاد. دلیل آسانی برای تردید درباره موفقیت مذاکرات وجود دارد: فهرستی طولانی از نهادها و آژانس‌های دولتی و بین‌المللی طی سال‌ها به اعمال این تحریم‌ها کمک کرده‌اند و لغو تحریم‌ها مستلزم ایفای نقش همه آنهاست. از سوی دیگر، بسیاری از قانونگذاران هر دو حزب مطرح در آمریکا تمایل چندانی به کاهش تحریم‌ها ندارند.
فارین پالیسی با بیان اینکه کشورهای غربی نمی‌خواهند «چماقی» را که مدعی هستند تاکنون بر اقتصاد ایران اثرگذار بوده، از دست بدهند، نوشته است که آنها در نهایت بخشی از تحریم‌ها را تعلیق می‌کنند. ضمنا ممکن است در توافق،‌ برنامه‌ای برای لغو دائم تحریم‌ها طی دوره‌ای 10 تا 15 ساله تدوین ‌شود.
دولت اوباما احتمالا اکثر تحریم‌های آمریکا را به حال تعلیق درخواهد آورد و دولت‌های بعدی این روند چشم پوشی را در طول مدت اجرای توافقنامه که انتظار می‌رود ده تا پانزده سال به طول انجامد ادامه خواهند داد، اما اینها مستلزم آن است که ایران به تعهدات خود به طرف مقابل پایبند باشد و در پایان توافق لازم است کنگره قانونی را برای برچیدن دائم آنها تصویب کند.
برای مثال، تهران باید امکان بازرسی غیرمنتظره بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را از فعالیت‌های هسته‌ای مورد تایید این کشور فراهم کند و گزارشی مفصل را درباره گام‌هایی که در گذشته در مسیر دستیابی به تجهیزات هسته‌ای برداشته است ارائه دهد.
تحلیلگران و مقامات سابق معتقدند احتمال می‌رود هرگونه توافق طولانی مدت کاهش تحریم‌ها را همراه با سال‌ها نظارت و راستی‌آزمایی به منظور اطمینان از اینکه ایران واقعا به محدودیت‌های توافق شده بر سر برنامه هسته‌ای این کشور پایبند است شامل شود.
چنانچه این موانع برطرف و دستیابی به توافق نزدیک شود، برخی تحریم‌های سازمان ملل به حال تعلیق در خواهد آمد اما بسیاری از دیگر تدابیر سازمان ملل با هدف مهار برنامه هسته‌ای ایران از جمله محدودیت‌ها در بخش تجارت مواد هسته‌ای حساس و نیز محدودیت‌ها بر موشک‌های بالستیک احتمالا به عنوان موضوعی که باید دست کم به مدت یک دهه تحت نظارت شدید باشد باقی خواهد ماند. دیپلمات‌ها اعلام کردند کمیته تحریم‌های سازمان ملل و نیز هیئت کارشناسان ناظر بر اجرای تحریم‌های ایران احتمالا همچنان باقی خواهند ماند. دیوید آلبرایت می‌گوید: آمریکا نیز ممکن است تاکید کند طیف دیگری از تحریم‌ها از جمله تحریم تسلیحاتی متعارف همچنان باقی بماند که ممکن است به لحاظ اقتصادی و سیاسی به ایران لطمه بزند.
الیزابت رزنبرگ مقام وزارت خزانه‌داری آمریکا در امور تحریم‌ها می‌گوید: گمان نمی‌کنم ایران با هرگونه برنامه مرحله‌ای که کاهش قابل توجه و سریع تحریم‌ها را شامل نمی‌شود موافقت کند.
تحلیلگران مسائل بین الملل با توجه به کارنامه سیاست خارجی آمریکا معتقدند که اگر تحریم‌ها در همان گام نخست پس از توافق برچیده نشود، هیچ زمان دیگری در آینده هم برچیده نخواهد شد.
به اعتقاد این کارشناسان، اگر آمریکا در این موضوع دیدگاه خود را به‌طور اساسی متحول نکند توافق نهایی قطعا منتفی است.
 دومین روز مذاکرات هسته‌ای لوزان
روز گذشته (دوشنبه) دومین روز مذاکرات هسته‌ای در شهر لوزان سوئیس برگزار شد. مذاکرات محمدجواد ظریف و جان کری وزرای خارجه ایران و آمریکا به همراه سید عباس عراقچی، وندی شرمن معاونان وزرای خارجه، علی‌اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی، ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا و حسین فریدون نماینده رئیس‌جمهور که از صبح آغاز شده بود پس از 5 ساعت مذاکره، بعدازظهر به پایان رسید.
به گزارش فارس، دقایق پایانی این مذاکرات به گفت‌وگوی دو جانبه ظریف و کری اختصاص یافت.
قرار بود وزرای خارجه 2 کشور یکشنبه‌شب دیدار کنند که به دلیل تأخیر کری در ورود به لوزان و به پیشنهاد طرف ایرانی این دیدار به صبح دوشنبه موکول شد. این هفتمین دیدار وزرای خارجه ایران و آمریکا پس از تمدید هفت ماهه توافقنامه ژنو در سوم آذر ماه سال جاری است.
به گزارش تسنیم به نقل از العالم، محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه در پایان نشست خود با کری گفت: در این نشست درباره موضوع تحریم‌ها، نامه نمایندگان کنگره و راه‌های حل مسائل باقی مانده گفت‌وگو کردیم. یک منبع نزدیک به مذاکرات نیز گفت: در نشست وزیر خارجه ایران و آمریکا پیشرفت حاصل شده است.
همچنین «محمدجواد ظریف» پس از پایان ۵ ساعت مذاکرات هسته‌ای مقامات سیاسی - فنی ایران و آمریکا  در لوزان سوئیس در گفت‌وگو با خبرگزاری صدا و سیما تصریح کرد: لازم است تا روز جمعه با همه طرف‌ها مذاکره کنیم تا اینکه ببینیم در نهایت به چه نتایجی منجر می‌شود.
وی افزود: در برخی موارد به راه حل نزدیک‌تر هستیم و بر همین اساس می‌توان گفت که «راه‌حل‌ها در دسترس هستند، اما همچنان در برخی موارد فاصله داریم».
ظریف در پاسخ به این سوال که آیا در این جلسه برای تحریم‌ها چشم‌اندازی لحاظ شد، گفت: درباره همه مسائل چشم‌اندازی وجود دارد.
رئیس دستگاه دیپلماسی با بیان اینکه اختلافات باقی‌مانده میان طرف‌های مذاکره‌کننده بحث اصلی مذاکرات امروز بود و در جلسه درباره موضوعات بسیاری از تحریم‌ها گرفته تا نامه اعضای کنگره بحث و گفت‌وگو شد، خاطرنشان کرد: اگرچه ما نامه کنگره را یک حرکت سیاسی می‌دانیم اما لازم است که موضع‌گیری دولت آمریکا در باره نامه نیز برای ما مشخص شود.
عراقچی: بحث‌ها عمل‌گرا
 و اجرایی است
در همین حال، سیدعباس عراقچی پس از  پایان نشست دوجانبه میان ایران و آمریکا در لوزان  سوئیس در  گفت‌وگو با خبرگزاری صداو‌سیما با بیان اینکه نشست فوق در مجموع راضی‌کننده بود گفت: روال کار کاملا مشخص است، باید در  همه موارد راه‌حل‌هایی پیدا  و بعد همه راه‌حل‌ها با جزئیات کامل مکتوب شود. در این صورت است که می‌توان گفت به توافق نزدیک شدیم. عضو ارشد هیئت مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران تاکید کرد: در نشست امروز  بیشتر بحث‌ها عمل‌گرا و اجرایی بود و با این روند شاید بتوان به راه‌حل‌ها نزدیک شد.
معاون وزیر خارجه در پاسخ به این سوال که شما درباره غربی‌ها که درباره یادداشت مشترک یا تفاهم سیاسی لفظی  تا پایان ۳۱مارس صحبت می‌کنند، چه نظری دارید، تصریح کرد: این عبارت هیچ اهمیتی ندارد. تنها هدف کم کردن اختلافات  و رسیدن به راه حل است.
وی تاکید کرد: تا قبل از این هدف، هیچ تاریخی نداریم و برای ما قابل پذیرش نیست.
عضو ارشد تیم هسته‌ای ایران افزود: هم در بحث فنی و هم در بخش سیاسی، شکاف‌هایی وجود دارد اما مسائل فنی می‌تواند به بحث‌های سیاسی کمک‌کننده باشد و در نهایت این تصمیم‌گیری‌های سیاسی است که به رسیدن به توافق نهایی کمک می‌کند.
عراقچی با بیان اینکه همه هیئت‌ها در این دوره تا روز جمعه وقت خواهند گذاشت، تصریح کرد: وزیران خارجه ایران و آمریکا تا روز جمعه در لوزان هستند و امیدوارم راه‌حل‌ها  در همین چند روز  برای کم کردن فاصله‌ها راهگشا باشند.
 مسائل فنی و تحریم ها؛ موضوعات اصلی مذاکره
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران نیز مذاکرات هسته‌ای لوزان را رو به جلو توصیف کرد.
دکتر «علی‌اکبر صالحی» پس از پایان جلسه دوجانبه ایران و آمریکا در مصاحبه با خبرگزاری صدا و سیما با تاکید بر اینکه جلسات همواره بخش‌های فنی و سیاسی دارد، گفت: احساس می‌کنم هر بار که در این جلسات شرکت می‌کنیم مقداری توانسته‌ایم به جلو برویم که همین به‌نوبه خود نشانه مثبتی است.
صالحی با تاکید بر اینکه همچنان مطالبی وجود دارد که دو طرف به نقطه مشترکی برسند، تصریح کرد: در جلسه با تیم آمریکایی، مسائل فنی و تحریم‌ها میان دو طرف مطرح شد و در تلاش هستیم تا در این چند روز  به یک جمع‌بندی عمومی برسیم.
دوره برچیدن غنی‌سازی در ایران به سر آمده
«ویلیام برنز» که تا چند ماه قبل قائم‌مقام وزارت خارجه آمریکا بود، می‌گوید؛ دیگر نمی‌توان امیدوار به برچیدن و یا بمباران غنی‌سازی در ایران بود، چرا که تهران دانش و فناوری این کار را به دست آورده است.
همچنین «فیلیپ هاموند» وزیر خارجه انگلیس گفت: طرفین مذاکرات هسته‌ای، نسبت به گذشته به توافق نزدیک‌تر شده‌اند، اما هنوز راه زیادی تا رسیدن به راهکار جامع باقی‌مانده است.
«فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با بیان اینکه مذاکرات هسته‌ای با ایران وارد مرحله سرنوشت‌سازی شده است، گفت: طرفین تلاش می‌کنند در ۲ هفته آینده به زمینه مشترکی برای حصول یک «توافق خوب»
دست یابند.


منبع : سایت نخبه313

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۳۵
امیر مهدوی

Image result for ‫دکتر یدالله جوانی‬‎


تحلیل محتوای برخی از سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها چهره‌های سیاسی دولتی و غیردولتی همسو نشان می دهد که نه تنها هشدارها جدی نگرفتند، بلکه معتقدند که می‌توان حتی بر روی گفته‌های شفاهی و وعده‌های مقامات آمریکا به صورت لفظی هم حساب باز کرد!

در دولت یازدهم، مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه ۵+۱ با سابقه نزدیک به یک دهه، عملاً به مذاکره ایران با آمریکا تبدیل شد. این رویداد عجیب و غیرمتعارف، از تفکر و باوری سرچشمه گرفت که آمریکا را کدخدای ده می‌دانست و می‌پنداشت با کدخدا بستن راحت‌تر است.
در گرماگرم رقابت‌‌های انتخاباتی ریاست جمهوری در سال ۹۲، یکی از نامزدهای احتمالی در آن مقطع زمانی، گشودن گره‌ها از موضوع هسته‌ای و عبور از بن‌بست ایجاد شده در مسیر مذاکره را، مشروط به رفتن دولت بعدی به سمت مذاکره با آمریکا اعلام کرد و گفت: «بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحت‌تر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپایی‌ها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند. از این‌رو، دولت بعدی باید بتواند رابطه ایران و آمریکا را از حالت تخاصم به مرحله تنش که یک مرحله پایین‌تر است، برساند.»
آقای دکتر حسن روحانی که در آن زمان به عنوان نامزد احتمالی انتخابات ریاست‌جمهوری در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۹۲ در دانشگاه صنعتی‌شریف با دانشجویان سخن می‌گفت، دلیل راحتی مذاکره با آمریکا را، اینچنین بیان می‌دارد: «آمریکایی‌ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت‌تراست.»
مبتنی بر چنین نگاهی و پس از شکل‌گیری دولت یازدهم به ریاست آقای روحانی، اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی رفتن به سمت کدخدا شد. در آن ایام، اینگونه تصور می‌شد که این مسیر ما را در کوتاه‌ترین زمان به نتیجه می‌رساند و حتی در کمتر از شش ماه هم می‌توان به توافقی جامع دست یافت و در پرتو این توافق، با برداشتن فشارها از اقتصاد ایران، به شکوفایی اقتصادی رسید و مشکلات معیشتی و رفاهی مردم را حل کرد. در آن فضای پرهیجان و ذوق‌زدگی که طبیعی شرایط پس از هر انتخابات در کشور است، عده‌ای گمان کردند، در پرتو دیپلماسی نوین، می‌توان بن‌بست مذاکرات را شکست و کاری را که دیگران در یک دوره طولانی هشت ساله نتوانستند انجام دهند، می‌توان در پرتو عقلانیت و تدبیر، طی چندماه به سرانجام رساند. اما در همان فضای پراحساس، رهبر فرزانه و حکیم انقلاب اسلامی، همواره همگان و از جمله دولتمردان در دولت یازدهم را، به واقع‌بینی دعوت کرده و در سخنرانی‌های متعدد با ذکر استدلال، غیرقابل اعتماد بودن آمریکایی‌ها را گوشزد کرده و هشدار می‌دادند که مسئولان مراقب باشند فریب لبخندهای آنان را نخورند. برای نمونه، مقام معظم رهبری در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان ارتش در دانشگاه شهید ستاری در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۹۲ می‌فرمایند: «ما دولت ایالات متحده آمریکا را دولتی غیرقابل اعتماد می‌دانیم؛ دولتی خودبرتربین، دولتی غیرمنطقی و عهدشکن ... به دولت آمریکا اعتماد نداریم؛ به مسئولین خود اعتماد داریم، خوشبین هستیم، از آنها می‌خواهیم که با دقت، با ملاحظه‌ همه جوانب گام‌ها را درست بردارند، محکم بردارند، منافع ملی را یک لحظه به فراموشی نسپرند.» معظم‌له در آبان‌ماه همان سال در دیدار با دانش‌آموزان و دانشجویان، با تشریح خصوصیات دولت استکباری ایالات متحده می‌فرمایند: «هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتی آن کسانی که دوست آمریکا بودند.»
تحلیل محتوای برخی از سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها چهره‌های سیاسی دولتی و غیردولتی همسو با دولت از یک طرف و مروری بر صدها یادداشت و سرمقاله در مطبوعات طرفدار دولت از طرف دیگر طی یک‌سال و نیم گذشته، نشان می‌دهد، آنان هشدارهای رهبری در خصوص غیرقابل اعتماد بودن آمریکا را نه تنها جدی نگرفتند، بلکه معتقدند که می‌توان حتی بر روی گفته‌های شفاهی و وعده‌های مقامات آمریکا به صورت لفظی هم حساب باز کرد!
در چنین هنگامه‌ای است که پس از تمدیدهای چهارماهه و هفت‌ماهه مذاکرات به دلیل نرسیدن به توافق در دوره شش ماهه اول پس از توافق ژنو و در حالی که برخی از مقامات ایرانی از نزدیک بودن زمان رسیدن به توافق سخن می‌گویند، ۴۷ سناتور آمریکایی در یک اقدام عجیب و غیرمتعارف، با ارسال نامه هشدارآمیز به مقامات ایرانی به صورت سرگشاده از واقعیت غیرقابل اعتماد بودن کدخدای ده، با قلم خود رونمایی می‌کنند.
این ۴۷ سناتور جمهوریخواه در نامه خود به صورت صریح و قاطع به مقامات ایران اخطار می‌دهند که هیچ توافق هسته‌ای با دولت باراک اوباما، بعداز اتمام ریاست‌جمهوری وی در سال۲۰۱۶ میلادی پایدار نخواهد بود. در بخشی از این نامه سرگشاده آمده است: «با مشاهده مذاکرات هسته‌ای شما با دولت‌مان دریافتیم که شاید برداشت درستی از سیستم قانونی ما ندارید. هر آنچه که به تأیید کنگره نرسد، فقط توافق اجرایی است. رئیس‌جمهور بعدی می‌تواند این توافق را صرفاً با یک امضا لغو کند و یا کنگره‌های آتی می‌توانند مفاد این توافق را در هر زمانی که بخواهند تغییر دهند»!
نکته قابل توجه اینکه، اغلب رهبران جمهوریخواه کنگره مانند «تد کروز»، «راند پال» و «مارکو روبیو» این نامه را امضا کرده‌اند.
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی روز سه‌شنبه (۱۹/۱۲/۹۳) در جمع نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، ضمن ارائه گزارشی از روند مذاکرات هسته‌ای، با اشاره به نامه ۴۷ سناتور آمریکایی گفت: «در این نوع نامه‌نگاری که کاری بی‌سابقه و غیر دیپلماتیک است، در واقع به ما گفته می‌شود که ایالات متحده غیرقابل اعتماد است.»
اکنون که فریادهای غیرقابل اعتماد بودن کدخدای ده، از درون هیئت حاکمه خود این کدخدا به گوش می‌رسد، باید منتظر ماند و دید، آیا نگاه کسانی که به آمریکا چشم امید بسته بودند، تغییر می‌کند یا نه. البته نگارنده معتقد است، پذیرش عنوان کدخدایی برای دولت آمریکا از همان اول یک اشتباه راهبردی بود. ایالات متحده گرچه روزی یک ابرقدرت از دو قدرت حاکم بر جهان بود، لکن هم‌اکنون آمریکا، یک امپراتوری در حال فرو ریختن است.

نویسنده : دکتر یدالله جوانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۱۷
امیر مهدوی

Image result for ‫استاد میرباقری‬‎

در عالم این سه‌تا جریان هست. دوتا جریان با نبی اکرم درگیر هستند. هم کفر و هم نفاق. این دوتا جریان هم دوتا شبکه تاریخی هستند. خیال نکنید که مثلاً جزیره‌های مستقل با حضرت می‌جنگند. نه. کفر امام دارد. آدمی که کافر شده زیر چتر ائمه کفر قرار می‌گیرد. لذا جغرافیایی هم که ما داریم جغرافیای طبیعی و سیاسی و اینها نیست. جغرافیای انگیزه است. صف‌بندیهای عالم این جوری است.

اولین شب از مراسم عزاداری ایام فاطمیه در دفتر نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی انقلاب فرهنگی، شب گذشته و با سخنرانی حجت الاسلام سید مهدی میرباقری برگزار شد.

به گزارش رجانیوز در این مراسم که با حضور عاشقان اهل بیت علیهم السلام برگزار شده بود، پس از سخنرانی آیت الله میرباقری، مداحان اهل بیت به مرثیه خوانی پرداختند.

آنچه در ادامه می خوانید متن کامل سخنرانی استاد میرباقری در اولین شب از مراسم عزاداری حضرت زهرا سلام الله علیها است.

گفتنی است این مراسم به مدت پنج شب از شنبه ۲۳ اسفندماه ۱۳۹۳ لغایت چهارشنبه ۲۷ اسفندماه از ساعت ۱۶:۳۰ در دفتر دکتر جلیلی و با موضوع شرح خطبه آن بانوی بزرگوار برگزار می گردد. سخنرانان این مراسم آیت الله سید حسن مصطفوی، آیت الله عباس کعبی،  آیت الله ابوالقاسم خزعلی و آیت الله محی الدین حائری شیرازی خواهند بود.

لازم به ذکر است ورود برای عموم برادران و خواهران آزاد است. همچنین، نماز جماعت مغرب و عشاء منعقد خواهد بود. محل برگزاری مراسم میدان پاستور. خیابان پاستور شرقی. پلاک ۴۶ . دفتر نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی است.
متن کامل سخنرانی آیت الله میرباقری در شب اول مراسم فاطمیه:
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین. باری الخلائق اجمعین. باعث الانبیاء و المرسلین. و الصلوه و السلام علی سیدنا و مولانا حبیب اله العالمین ابوالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین و الهدات المهدیین و ان سییما بقیه الله الارضین ارواحنا لتراب مقدمه فداه و لعنت علی اعدائهم اجمعین.

خطبه حضرت زهرا (س) یک منظومه معرفتی

حضرت زهرا (س) یک منظومه معرفتی ارائه می‌کنند. آن وقت در آن منظومه معرفتی توضیح می‌دهند که چه اتفاقی افتاده و این بسیار مهم است. بعضی‌ها این قسمتهای خطبه را مقدمات می‌دانند. مثل این که ما منبر می‌رویم و یک خطبه‌ای می‌خوانیم. البته اگر کسی دقیق باشد این خطبه‌ها هم مقدمه نیست و متن اصلی بحث است ولی اینها را مقدمه می‌دانند که حالا از این به بعد بحث شروع می‌شود.

یک وصیت‌نامه‌ای وجود مقدس سیدالشهدا دارند. این وصیت‌نامه را نزد محمد حنفیه گذاشتند. حضرت شهادت می‌دهند. ان الحسین ابن علی یشهد ان لااله‌الاالله وحده لا شریک له. به حقیقت معاد شهادت می‌دهند. ان الله یبعث من فی القبور. این یک مقدماتی است. بعد می‌فرماید و انی لم اخرج اشعراً و لا بطراً و لا مفسداً. من برای طغیان علیه خدای متعال یا استکبار نفس و برای اینها قیام نکردم. و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی و ارید آن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیرو سیرت جدی و ابی. بحث را از این جا شروع می‌کنند که وقتی حضرت می‌خواهد هدف خروج و قیام خودشان را بیان بکنند. می‌گویند انی لم اخرج. یک نفی دارد و یک اثبات. لم اخرج اشعراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظلما. انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی. امت دچار یک انحراف شده. من می‌خواهم امت را اصلاح بکنم.

در حالی که خطبه از اول شروع می‌شود. اگر شما آن مقدمات توحیدی را بردارید. اگر توحیدی نیست، اگر معادی نیست، انی لم اخرج اشعراً و لا بطراً یعنی چی. چه فسادی اتفاق افتاده. اگر توحیدی نیست، اگر بحث از خدا و پیغمبر نیست، چرا شما می‌گویید انما خرج طلب الاصلاح. کدام فسادی اتفاق افتاده. الآن هم دعوای ما با عالم در همین چارچوب است. یعنی ما که می‌گوییم دنیا دارد به فساد کشیده می‌شود، در مفروضات خودمان و در مبانی توحیدی می‌گوییم. والا اگر شما آن مبانی را بردارید دیگر چه ادعایی دارید. ادعایی باقی نمی‌ماند. اگر خدا حذف بشود، توحید حذف بشود، دیگر موضوع نزاعی نیست. همه نزاعها سر دنیا می‌شود.

جدال حق و باطل

مسأله حضرت هم دقیقاً همین طوری است. یک نکته‌ای که در خطبه قابل توضیح است یک کمی توضیح می‌دهم که حضرت با چه حمدی شروع می‌کنند. چه درکی از توحید از توحید را ارائه می‌دهند. چه درکی از مقامات نبی اکرم و نبوت را ارائه می‌دهند. چه بیانی از قرآن و شریعت دارند. چه بیانی از رسالت و امت دارند. چه بیانی از میدان درگیری نبی اکرم دارند. آثار و برکات بعثت نبی اکرم که وقتی حضرت آمد چه اتفاقاتی افتاد. اینها از آن مطالبی است که یک به یک در خطبه حضرت قابل تعقیب کردن است.

آن وقت حضرت در این مسیر می‌گویند بعد از رحلت نبی اکرم چه اتفاقی افتاد. شیطان از نو سر برداشته و جریان درگیری شیطان و نبی اکرم از نو احیا شده. یعنی با آن تحلیل درگیری را درگیری جنود ابلیس با نبی اکرم می‌دانند. والا اگر شما آن مقدمات را رها بکنید و از آغاز وارد بشوید، ان قسمتها را کنار بگذارید خطبه قابل دفاع نیست. حضرت میدان درگیری را بر اساس همین مبانی ترسیم می‌کنند. این یک نکته‌ای که در خطبه قابل توجه است. حالا به این نکته اول می‌پردازم.

مقابله با جریان نفاق

نکته دومی که در فهم خطبه قابل توجه است، این است که این خطبه حضرت در ضمن سلسله اقدامات حضرت در مقابل جبهه نفاق دیده بشود. این یک حلقه منفصله نیست. یک سلسله اقداماتی کردند. این اقدام در ضمن مجموعه اقدامات ایشان قابل تعریف است. غیر از تحلیلی که در این خطبه از وقایع بعد از رحلت نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم هست، خود خطبه غیر از این تحلیل یک اقدام هم هست. خود این جور آمدن و خطبه خواندن با مقدمات و مؤخراتی که ذکر شده. بعد گفتگویی که در خانه و در حضور جمع با حضرت امیرالمؤمنین دارند. اینها یک اقدام است. خود این اقدام چه آثاری داشته، غیر از بحث مفاد خطبه است.

یک بحث مفاد خطبه است. حضرت یک تحلیلی ارائه کردند. خود این یک بصیرتی و بصیرت‌افزایی است. یک تحلیل روشنی از واقعه است. غیر از این خود اقدام خطبه خواندن از اول تا آخر یک اقدامی است که در سلسله اقدامات حضرت تعریف می‌شود. از پشت در آمدن تا رفتن و پس گرفتن فدک تا قصه کوچه تا بیماری حضرت تا عیادتی که شد تا این که حضرت در جوانی به شهادت رسیدند و این را از خدا خواستند تا پنهان بودن قبرشان یک سلسله اقدامات است.

غیر از بحث محتوای خطبه که به ما یک معرفتی نسبت به شرایط صدور حادثه و واقعه‌ای که اتفاق افتاده می‌دهد و یک تحلیل عمیقی از واقعه می‌دهد، خود این اقدام اگر بخواهد فهم بشود باید در ضمن مجموعه اقدامات حضرت زهرا سلام الله علیها دیده بشود. به تعبیری باید جورچین آن دیده بشود. حالا مجبور هستیم و این تعابیر غیر دقیق است. آن وقت در ضمن آن مجموعه اقدامات اقدام به مسجد آمدن حضرت و خطبه خواندن ایشان را هم تحلیل کنیم که حضرت چه جوری آمدند. حتی کیفیت ورودشان، مقدماتش و مؤخراتش خیلی قابل تأمل است. این هم نکته دوم.

لزوم تبیین و شناخت جایگاه حضرت زهرا (س)

نکته سوم هم این است که اگر ما بخواهیم ببینیم این خطبه‌ای که حضرت زهرا خواندند چه کردند، باید موقعیت و شخصیت حضرت زهرا و جایگاه حضرت زهرا را هم بشناسیم. این میدان درگیری‌ای که ترسیم می‌شود. نقش وجود مقدس فاطمه زهرا در این میدان درگیری معلوم بشود که حضرت در کجای این میدان هستند. والا اگر روشن نشود این اقدام هم قابل تفسیر نیست. مثل این که فرض کنید آدم می‌خواهد نهج البلاغه را شرح بکند. اگر معلوم نشود که حضرت امیر کجای عالم هستند. حالا یک آقایی حرف زده دیگه. یک فیلسوفی حرف زده. یک عارفی حرف زده. حالا یک خرده بالاتر و پایین‌تر. این دیگر این قدر شرح کردن ندارد. می‌شود مثل حاشیه بحث با آقای ملاصدرا. آخرش می‌شود آن. اگر آدم حضرت امیر را نشناسد بحث از نهج البلاغه یعنی چی. اصلاً بحث نهج البلاغه وقتی معنی‌دار می‌شود که شما شخصیت حضرت امیر را بشناسید. اهداف و اغراضش را بشناسید. این که چه کار می‌کند. حالا برای چه حرف زده. این حرفهایی که فرمودند چرا گفته‌اند. در چه موقعیتی گفته‌اند. مقامات کلماتشان چه بوده. والا ابتدائاً نهج البلاغه را بدون حضرت امیر بخوانید. مثل این که قرآن را بدون قرآن‌شناسی شروع بکند به تفسیر کردن. تفسیر قرآن وقتی معنا دارد که شما آن مقامات قرآن را بیان کنید یا لااقل درک بکنید. قرآن انه فیه کتاباً لدینا علیٌ الحکیم. بعد این طرفش هم لسان عربی مبین است و مقامات قرآن و هر چه که در بیانات نورانی آمده. اگر اینها نباشد تفسیر قرآن یعنی چه. ما چی را داریم تفسیر می‌کنیم.

نزاع دایمی حق و باطل

خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها هم همین طور است. اولاً موقعیت حضرت زهرا در عالم، میدان درگیری، جایگاه درگیری حضرت، مأموریتی که در این میدان درگیری روی دوش حضرت بوده، اینها باید تبیین بشود. لذا من از همین مقدمه آخری شروع می‌کنم که فی الجمله جایگاه حضرت در این میدان درگیری است.

ببینید، میدان درگیری حق و باطل را شما در سراسر قرآن می‌بینید. این یک نزاع دائمی بین حق و باطل بوده و تا نقطه غلبه حق بر باطل هم این نزاع هست. تعبیر قرآن از این نزاع گاهی تعبیر در ذیل مثلاً آیه نور و ظلمت است. یک طرف جریان هدایت الهی است. الله نور السموات و الارض در چهار مرحله. حالا در ظاهر توضیح داده شده. الله نور السموات و الارض، هدایت همه عوالم با نور الهی واقع می‌شود. همه کائنات. ان هدی من فی السموات و هدی من فی الارض. مرحله دوم این است که مثل نوره. این نور هدایت متمثل در یک مَثالی است که در روایت توحید صدوق فرمود مَثَل نور نبی اکرم هستند. همه هدایت کائنات متمثل در این وجود مقدس هستند. ایشان مَثَل نور خدا است که اکتناه به نورانیت نبی اکرم رسیدن به حقیقت هدایت است. رسیدن به کنه توحید است. علی ان کنه معرفتی به نورانیته معرفت الله.

سوم، وقتی این نور بخواهد در عالم جاری بشود در یک شبکه نور جاری می‌شود که مشکات نور است. مثل نوره کمشکات. این مشکات نور نبی اکرم که در عوالم تجلی می‌کند را توضیح داده تا می‌شود نوراً علی نور. این هم یک مرحله است. امامٌ بعد  امام من ولد فاطمه. در روایات هست. بعد این است که این شبکه نور می‌آید فی بیوت اذن الله ترفع علی یذکره فی اسمه.

پس نور الهی در نبی اکرم متمثل می‌شود. در مشکات نور نبی اکرم در عوالم تجلی می‌کند. بعد می‌اید فی بیوت اذن الله ترفع علی یذکره فی اسمه. خانه‌هایی که اجازه رفعت، اجازه توحید، اجازه ذکر، رسیدن به مقام ذکر الله در این خانه‌ها داده شده. اگر کسی وارد این خانه‌ها شد، می‌شود رجال لا تلهیهم تجارت و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوه و ایتاء الزکات. بیرون این خانه‌ها هیچ خبری نیست. بیرون این خانه‌ها نه ذکر است و نه رفعت است. هزار سال نماز بخوانی یک قدم بالا نمی‌روی. در این خانه‌ها بخوابی هم رفعت پیدا می‌کنی. در بازار هم باشی رفعت پیدا می‌کنی. چون بیت النور است. بیت الذکر است. خانه‌ای است که نور نبی اکرم و نور هدایت الهی در آن خانه هست. بنابراین اگر کسی وارد این خانه شد، وارد وادی نور شده. سیر او در عالم انوار شروع شده و باید از این بیت النور رفعت پیدا بکند و به مشکات النور برسد. بالاتر برود و به مَثَل نور برسد. یعنی انوار الهی را در نبی اکرم مشاهده بکند. این می‌شود حقیقت توحید و معرفت. پس این یک جریان هدایت است که نبی اکرم عهده‌دار آن هستند و انوار خودشان را در شبکه‌ای و بعد هم در بیت النور خودشان تجلی می‌دهند. در روایت دیدید. فرمود این بیوتاٍ همه خانه‌های انبیا از آن بیوتی هستند که مثل نور الهی، نبی اکرم در آنها تجلی کرده.

عملی که از وادی ولایت بیرون است خودش ظلمات است

وقتی قرآن نقطه مقابلش را توضیح می‌دهد می‌فرماید او کظلمات. البته این راجع به عمل کفار است. اعمالهم کظلمات ولی روایات آیه را عمیق معنی کرده. او کظلمات فی بحرٍ لجیّ یغشاه موج من فوقه موجٌ من فوقه سحاب، ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج یده لم یکدیراها و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور. این آیه به دشمنان نبی اکرم تفسیر شده. آن طرف مثل نور الهی که جریان هدایت است، یک جریان نوراً علی نور است تا در خانه‌هایی می‌آید. این طرف هم جریان ظلمات است که ظلمات بعضها فوق بعض. هر ولیّ طاغوتی که می‌آید در عالم ما ظلمتی بر فراز ظلمت قبلی پیدا می‌شود و ظلمات این قدر متراکم است که مثل ظلمات ته دریای عمیق است. اعمال انسانی که از وادی ولایت بیرون است خودش ظلمات است. چون از نیتش تا فکرش تا عملش ظلمت است دیگر. کظلماتٍ. عمل کافر خودش ظلمات است. عمل ظلمت است. نیت ظلمت است. همه چیزش ظلمات است. این ظلمات فی بحرٍ لجیّ، در وادی ولایت اولیای طاغوت واقع می‌شود. فی بحرِ لجیّ یغشاها موجٌ من فوقه موجٌ من فوقه سحاب ظلمات بعضعها فوقً بعض. بعد این محیط ظلمانی به دشمنان اهل بیت تفسیر می‌شود. حالا من روایت را نمی‌خوانم تا ظلمات بعضها فوق بعض و آن معاویه و فتن بنی‌امیه. یعنی واقعاً جریان ظلمت است. تشبیه نیست. ظلمات بعضها فوق بعض. ظلمات این قدر سنگین است که اذا اخرج یده لم یکد یراها. امام صادق علیه السلام فرمودند. در کافی است. اذا اخرج المؤمن یده فی ظلمت فتن لم یکدیراها. فضا این قدر ظلمانی است که مؤمن خودش را نمی‌تواند ببیند. حقیقت این است که ما الان در فضای این ظلمت که هستیم، حقیقتاً از درک خودمان عاجز هستیم. الا اوحدی مثل سلمان که نور امام بتابد و عوالم وجودی خودش را ببیند. الآن ما از مشاهده عوالم وجودی خودمان محروم هستیم.

نور امام باعث عبور ار فتنه ها

عصر ظهور که اتفاق بیفتد. اشرقت الارض به نور ربها. نور امام عالم را روشن می‌کند و عالم ما عوض می‌شود. آن وقت ما می‌توانیم عوالم خودمان را در آن عالم ببینیم. والا واقعاً درک دین در عصر غیبت ممکن نیست. ما واقعاً نمی‌فهمیم دین یعنی چه. چون دین را که نگذاشتند محقق بشود. دین ولایت حضرت امیر است دیگر. نبی اکرم در غدیر حجابش را کنار زدند. اینها بلافاصله پرده را رویش انداختند. و الیل اذا یغشی. فرمود دولت فلاناٍ رشا فی دولته التی جلاله ولایت امیرالمؤمنین است. دولتشان یک دولتی است که تا ظهور حضرت ادامه دارد. و الیل اذایی است. دولت فلانه یسری الی الظهور المهدی. این دولت حجاب است. این حجاب اصلاً نمی‌گذارد ولایت حضرت امیر فهم بشود. تا و النهار اذا تجلی که عصر ظهور است و این حجاب برداشته می‌شود این ظلمات هست. مؤمن در ظلمت فتنه آنها دست خودش را نمی‌بیند. و من لم یجعل الله له نوراً فما له من النور. فرمود و لم یجعل له نوراً یعنی امام من امام من ولد فاطمه. آنی که آدم را از این ظلمات نجات می‌دهد نور امام است والا نور عقل و اینها همه‌اش غرق در این ظلمت است.

این است که من در دوره جریان اصلاً به شخصیتها تکیه نمی‌کنم جز امام. هر کجا امام معصوم هست محترم است. فلان کس این را گفته. فلان فرقه این را گفتند. نه. اصلاً این چیزها نیست. فتنه این قدر سنگین است. اگر نور امام نباشد این ظلمت خرق نمی‌شود.

کسی که دنبال امام حسین نیست، هرکه باشد در ظلمت غوطه‌ور است

نمی‌دانم این جمله را بگویم یا نه. غزالی یک جمله‌ای دارد. علامه امینی در کتاب اخلاقی خودش احیاءالعلوم به آن حمله می‌کنند. به بحث فضول الکلام می‌رسد. می‌دانید که یکی از رذائل اخلاقی حرف اضافی زدن است. آن جا می‌گوید ما قتله امام حسین را لعن بکنیم یا نه. می‌گوید بگویید ان لم یتوبوا. شاید توبه کرده باشند. حالا ما تا این جایش را یک اغماضی می‌کنیم. به یزید می‌رسد. می‌گوید نه. یزید را هم لعن نکنید. شاید راضی نبوده. مرحوم علامه امینی می‌گویند تو با فضول الکلام این قدر مزخرفات چرا می‌گویی. کسی که دنبال امام حسین نیست، غزالی هم باشد در ظلمت اینها غوطه‌ور است. گنده‌تر از غزالی‌اش را بردند. اصلاً به حساب نمی‌آید. وقتی که ظلمت اینها در عالم ملائکه آمد، عالم ملائکه التماس خدا کردند. خدای متعال نور حضرت زهرا را تجلی داد و این ظلمت برداشته شد. قصه ظلمات آنها خیلی قصه سنگینی است. و لم من یجعل الله له نوراً امام من ولد فاطمه و فما له من نور. حضرت فرمود فی الیوم القیامه. یعنی ظلمت آنها تا قیامت هم هست. اگر کسی در دنیا دستش به امام نرسید تا ابد در ظلمات آنها است. و الذین کفروا در همین دنیا. اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات. الله نور السموات و الارض. درسته؟ علی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. اگر دست کسی در دست امام نبود سیرش الی الابد در وادی ظلمات است.

آخرین پرده حجاب، حجاب تجدد

پس ببینید، این میدان درگیری است. یک طرف مثل نور الهی است. نبی اکرم. این نور را در خانه‌هایی تجلی داده و می‌خواهد همه را توی این خانه‌ها بیاورد که به ذکر برسند. به رفعت برسند. همه چیزشان بشود توحید. لا تلهیهم تجارت و لا بیعٌ عن ذکر الله و اقام الصلوات. بنابر این که همه چیز توحید بشود. یک طرف هم یک جریان ظلمات است. می‌خواهد همه را به بت‌پرستی و الحاد دعوت بکند. حجاب نور هدایت و توحید بشود. همه در بت‌پرستی محض باشند. هر یک از اینها هم که توی این دنیا می‌آیند یک ظلمتی بر ظلمت قبلی اضافه می‌کنند. ظلمات متراکم است. آخرین پرده این حجاب هم همین حجاب تجدد است. یکی از پرده‌های ظلمانی این حجاب است که در آن حقایق مشتبه فهم می‌شود. حجاب فهم دین هم هستند. تا اینها کنار نرود حقیقت ولایت فهم نمی‌شود. این یک بیان قرآن است. درگیری است. درگیری ظلمات و نور است.

یک طرف نبی اکرم هستند و یک طرف اولیای طاغوت هستند. این میدان درگیری است. همین درگیری را در حدیث عقل و جهل با یک بیان لطیف خیلی عمیقی توضیح داده. حضرت فرمودند که اعرف العقل و جنده و الجهل و جنده تهتدوا. اگر شما عقل و جهل و لشگرش را شناختید هدایت شده‌اید. گفت آقا شما بفرمایید. حضرت فرمودند خدای متعال عقل را از یمین عرش آفرید. خلقت عقل را توضیح دادند که یکی از مقامات نوری نبی اکرم است. این عقلی که در این حدیث آمده.

چون مقام نبی اکرم قبل از خلقت عرش یمین است. پس یکی از مقامات خلقت حضرت است. یکی از مقامات نورانیت حضرت را توضیح داده. به او فرمود. اقبل فاقبل، ادبر فادبر. چون می‌دانید که تمام تکالیف ما در این دوتا تکلیف خلاصه می‌شود. اقبال و ادبار. چیز دیگری که نیست. خشوع محض کرد. خدای متعال او را تکریم کرد. جهل را از بحر اجاج ظلمانیه آفرید و حالا آن هم حکمتی داشت. به او فرمود ادبر فادبر. اقبل و لم یقبل. رفت و دیگر به طرف خدا برنگشت. خدا متعال فرمود استکبرت. می‌دانید که بدترین صفت رذیله استکبار است. در خطبه قاصعه دنبال کنید. استکبار اساس همه شیطنتها است. کان من المستکبرین ابلیس یعنی همین. همه صفات رذیله به استکبار برمی‌گردد. حضرت فرمود استکبرتُ. یعد خدای متعال برای عقل هفتاد و پنج‌تا لشگر آفرید. خیر وزیر او است. بعد ایمان، بعد توکل، یقین، صبر، رضا، حسن ظن، بشمارید و پایین بیایید. هفتاد و پنج‌تا لشگر نورانی به عقل داد.

جهل به خدای متعال عرضه داشت که من دشمن او هستم و می‌خواهم با او بجنگم. بنا بر جنگ و درگیری نبود ها. او بنا را بر درگیری گذاشت. جهل می‌توانست تحت ولایت عقل واقع بشود و در موقف خودش نورانی می‌شد. بنای جنگ گذاشت و به خدای متعال گفت من لشگر می‌خواهم. خدا  فرمود به تو لشگر می‌دهم ، قبول کرد و هفتاد و پنج لشگر به او داد. همه صفات رذیله در مقابل همه صفات حمیده.

فتنه‌ها همه‌ جوشش شیطان است

پس شما در عالم دوتا محور دارید. یک وجود مقدسی که نورانی است. محور طاعت و بندگی است. همه قوای حمیده لشگر او هستند. با این لشگر در عالم کار می‌کند. یعنی قلوب را به توکل خدا می‌رساند. به یقین، به صبر، به زهد، شما هر کجا شعاعی از این صفات حمیده می‌بینید شعاع نبی اکرم است. خدای متعال اصلاً این صفات را مستقل به احدی نداده است. خیال نکنیم در عالم جزایر مستقلی هستیم. آقا تهذیب می‌کنم و خوب می‌شوم. اصلاً شدنی نیست. خدا این صفات را جز به نبی اکرم نداده.

آن طرف هم بدیها هم جزایر مستقلی نیستند. محور آن جهل است. بر خدای متعال استکبار کرده. ذیل استکبار بر خدای متعال با ولی الله و خلیفه خدا، نبی اکرم درگیر است. قوایش هم قوای ظلمانی است. این میدان جنگ در عالم است. الآن شما هر چه در عالم می‌بینید جوشش همین دوتا است. یا جوشش نبی اکرم است یا جوشش شیطان. در نفس خودتان نگاه بکنید. این دوتا جوشش دارند. بیرون نگاه بکنید جوشش دارند. فتنه‌ها همه‌اش جوششهای شیطان هستند دیگر.

بعد حضرت ذیلش یک نکته‌ای فرمودند که این خیلی عجیب است. فرمودند دو دسته هستند که همه صفات عقل در آنها تجلی می‌کند. چون می‌دانید که سه دسته تحمل ولایت می‌کنند. ملائکه مقرب، انبیای مرسل، عباد ممتد. فرمودند ملائکه مقرب و انبیای مرسل. این دو دسته هستند که ولایتشان کامل است و همه صفات نبی اکرم در آنها تجلی دارد والا مابقی. فرمود مؤمنین هم بعضی از صفات نورانی در آنها هست تا منقای از جهل نشوند. یعنی به تبری کامل نرسند همه صفات عقل در آنها محقق نمی‌شود.

این اساس درگیری حق و باطل در عالم است. یک طرف نبی اکرم است. محور عبودیت. می‌خواهد بندگی را در عالم بسط بدهد. قوایی که خدا به ایشان داده همان قوای نورانی عقل است. یک طرف هم جهل است. این جهل کی است. گفتند ابلیس و ابالسه. شما خودتان مصداقش را پیدا بکنید. شیطان جنی دشمن حضرت است یا شیطان انسی، خودتان پیدا کنید. در شیاطین انسی‌ای که انبیا داشتند، شیطان انسی نبی اکرم محور همه شیاطین است. در شیاطین جنی هم شیطان نبی اکرم محور همه شیاطین است. حالا جهل کیست، خودتان پیدا کنید.

موضوع جدال تاریخی حق و باطل؛ بسط عبودیت و استکبار

این درگیری خیلی وسیعتر از امروز و دیروز و قبل از این که ما را خلق بکنند است. اصلاً خلقت ما مطرح نبوده. خدای متعال نور نبی اکرم را آفرید. جهل را هم آفرید. بنای درگیری در عالم شروع شد. موضوع درگیری چیست. بسط عبودیت و استکبار. لشگری که حضرت با آن درگیر می‌شود چی است. قوای عقل. آن طرف قوای جهل است. الآن در درون ما ببینید. شما در باطن کربلا هم بروید، یک طرف حسد است. بخل است. ریا است. کبر است. عجب است. شیطنت است. تعلق است. یک طرف فراغت است. توکل است یقین است. این است دیگر. این دوتا دارند می‌جوشند. ظاهرش بدنها هستند. لذا جهاد اصغر فرع بر آن جهاد اکبر است. ما باید در میدان جهاد اکبر وارد بشویم و مملکت وجود خودمان را به خصوص سرّ و قلبمان را برای نبی اکرم فتح بکنیم. وقتی فتح کردیم حضرت نزول اجلال می‌کنند و با صفات کریمه‌شان مؤمن می‌شویم.

این میدان درگیری است. پس درگیری‌ای که بین نبی اکرم بوده خیال نکنید یک درگیری سال دهم هجری بوده و با منافقین. نه. این نیست. یک درگیری‌ای که حضرت در باطن عالم با جهل دارند. او می‌خواهد همه را زیر چتر خودش ببرد و مستکبر بکند. حضرت می‌خواهند همه را به طرف هدایت ببرند. این درگیری به یک معنا در آیه نور و ظلمت توضیح داده شده. این میدان درگیری است. صف‌بندیهایی هم که اتفاق می‌افتد. قرآن از همان اولین جا این صف‌بندیها را توضیح می‌دهد. از سوره‌ای که آغاز قرآن است که مردم سه دسته می‌شوند. منعم علیهم، مغضوبین، ضالین. منعم علیهم آنهایی هستند که زیر چتر ولایت نبی اکرم هستند. به نعمت ولایت رسیده‌اند. انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین هستند. نعمت هم نعمت ولایت امام است. نعمت ولایت نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم است. زیر این چتر هستند. مغضوبین دشمنان و درگیران هستند. ضالین هم آنهایی که به ولایت نرسیده‌اند و در گمراهی هستند. درگیر هم نیستند. این صف‌بندی در اول سوره بقره می‌شود متقین، کفار، منافقین. این سه دسته هستند. متقین حول نبی اکرم و امیرالمؤمنین هستند. کفار و منافقین در صف مقابل هستند. اتفاقاً خیلی از این منافقین هم و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون علی انهم هم المفسدون و لاکن لا یشعرون. ادعا می‌کنند کارها ما همه‌اش درست است. در حالی که بدترین کارها را می‌کنند و خودشان هم شعورش را ندارند. یعنی نمی‌فهمند که دارند فساد می‌کنند.

درگیری تاریخی جریان کفر و نفاق با نبی اکرم (ص)

در عالم این سه‌تا جریان هست. دوتا جریان با نبی اکرم درگیر هستند. هم کفر و هم نفاق. این دوتا جریان هم دوتا شبکه تاریخی هستند. خیال نکنید که مثلاً جزیره‌های مستقل با حضرت می‌جنگند. نه. کفر امام دارد. آدمی که کافر شده زیر چتر ائمه کفر قرار می‌گیرد. لذا جغرافیایی هم که ما داریم جغرافیای طبیعی و سیاسی و اینها نیست. جغرافیای انگیزه است. صف‌بندیهای عالم این جوری است.

فاطمه زهرا (س) لیله القدر نبی اکرم (ص)

حالا در این صف‌بندی‌ای که بین نبی اکرم و شیطان و ابلیس هست، نقش فاطمه زهرا سلام الله علیها چه است. فاطمه زهرا لیله القدر نبی اکرم است. نه فقط لیله القدر ما. لیله القدر ما هستند. سرعت ما به طرف خدا با ولایت ایشان تنظیم می‌شود. من عرف فاطمه و حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر. جای عمر طولانی امم سابقه را می‌گیرد. به حضرت گفته شد در مقابل عمر طولانی امم گذشته به امت شما شب قدر دادیم ولی لیله القدر نبی اکرم است. خدای متعال در مقابل این دولت باطل فاطمه زهرا را به نبی اکرم داد. روایت این را هم فریقین نقل کردند که حضرت رویای صادقه‌ای دیدند. بنی‌تیم و عدی بر منبرشان بالا می‌روند و مردم را به قهقرا یعنی بت‌پرستی برمی‌گردانند. به شکل مدرن. می‌دانید که به سقیفه و دولت بنی امیه تبدیل شد. بعد به امپراتوری بنی امیه تبدیل شد. بعد نمودش در امپراتوری مدرن غرب است. ادامه همان امپراتوری است. یعنی از نوع امپراتوری معاویه است. حالا توضیحاتش را هم محققین گفته‌اند. الآن همان جریان امپراتوری دارد در عالم حکومت می‌کند. یعنی شعب همان جریان هستند. درست است؟ همان شعب هستند.

امپراطوری غرب ادامه جبهه معاویه

ناکثین، قاسطین، مارقین. که قاسطین آن جبهه معاویه می‌شود. امپراتوری غرب الآن ادامه جبهه معاویه است. بقیه جبهه‌های درگیر هم که می‌بینید. داعش و وهابیت، اینها همان قصه خوارج و همین چیزها هستند دیگر. این سه شعبه‌ای است که در تاریخ ادامه دارد. البته حضرت هم با هر سه درگیر شدند و هر سه را مهار کردند.

در این میدان درگیری حضرت خواب دیدند. بیدار شدند. نگران بودند. جبرئیل آمد. عرض کرد من نمی‌دانم. رفت و آیاتی آورد. از جمله سوره قدر را. پیامبر به شما شب قدر دادیم. لیله خیراً من الف شهر. معنای شب قدر این است که حضرت زهرا شش قدر نبی اکرم در مقابل دولت باطل هستند. یعنی آنی که موجب غلبه نبی اکرم بر دستگاه باطل می‌شود فاطمه زهرا سلام الله علیها است. پس در این میدان درگیری حضرت شب قدر نبی اکرم هستند. همه قرآن و حقایقی که نازل می‌شود، در ظرف وجودی فاطمه زهرا به امت می‌رسد. انوار ائمه از فاطمه زهرا ساطع می‌شود. اخرج منه انواراً ائمتی. بحث جسم نیست. حقیقت نورانیت ائمه ساطع از فاطمه زهرا است. پس هدایت نبی اکرم از طریق فاطمه زهرا واقع می‌شود. شفاعتش از طریق فاطمه زهرا واقع می‌شود. غلبه‌اش از طریق حضرت زهرا واقع می‌شود. کفه حضرت به لیله القدر سنگین شده که فاطمه زهرا است.

مشکات نور نبی اکرم فاطمه زهرا (س)

در ذیل آیه نور هم دیدید که الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکات. آن جا روایات دارد که مشکاتی که مثل نور، نبی اکرم وقتی می‌خواهد انوارش تجلی پیدا بکند به یک چراغدان تشبیه می‌شود. فرمود این مشکات صدر نبی اکرم است. این در روایت توحید صدوق است. در کافی فرمود مشکات فاطمه زهرا است. یعنی همه حقایقی که به نبی اکرم داده می‌شود در وجود فاطمه زهرا خلاصه شده. این نوری است که خدا به نبی اکرم داده. بعد انوار ائمه همه در وجود فاطمه زهرا است دیگر. مصباح اول امام حسن، مصباح دوم امام حسین، ذجاجه باز خود حضرت زهرا سلام الله علیها است. تا می‌رسد به نور علی نور امام بعد امام من ولد فاطمه.

پس جریان هدایت نبی اکرم که در شبکه نور تجلی پیدا می‌کند، در فاطمه زهرا و ائمه است که از فرزندان او هستند و انوارشان در عالم از حضرت زهرا تجلی می‌کند. مشکات نور نبی اکرم فاطمه زهرا است. بیوتاً هم همه خانه‌هایی که نور نبی اکرم در آنها هست به خانه حضرت زهرا منتهی می‌شود. لذا در روایت هست. حضرت فرمودند که این خانه‌ها خانه‌های انبیا هستند. یک کسی به خانه حضرت زهرا اشاره کرد و گفت آیا این خانه هم جزوشان است. حضرت فرمود سرآمد خانه‌ها است. یعنی خانه حضرت زهرا خانه‌ای است که بیوتاً اذن الله ان ترفع است. همه خانه‌های دیگر فرع بر این خانه هستند.

حضرت زهرا(س) چراغدار میدان درگیری عقل و جعل

پس جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در این درگیری روشن است که کجا است. ایشان چراغدار میدان درگیری عقل و جهل است. در باطن عالم و ظاهر عالم. نتیجه این درگیری غلبه حق است. یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله یتم نوره ولو کره المشرکون. وقتی خدا می‌خواهد غلبه را توضیح بدهد، کل جبهه باطل را به یک بازدم تشبیه می‌کند. کل سیر تاریخی آن را. در بعضی از آیات دیگر قرآن کل جبهه باطل را به کف روی آب تشبیه می‌کند. فسالت اودیه به قدرها فاحتمل السیل زبداً رابیا. کل دستگاه باطل یک کف روی آب است. فامّا الزبد فیذهب جفاءً و اماماً ینفع الناس فیمکث فی الآرض. غلبه قطعی است. یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله یتم نوره. نور حضرت زهرا سلام الله علیها تجلی می‌کند. کی تجلی می‌کند. این هم واضح است. کی تجلی می‌کند. و الیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی. و الشمس و ضحیها و القمر اذا تلیها و النهار اذا جلیها. روایات این آیات را مختلف معنی کرده. یک روایت لطیفی هست. والشمس امیرالمؤمنین است. و ضحیها ولایت امیرالمؤمین است. و الشمس و ضحیها. فرموید این ضحیها دولت امام زمان می‌شود که پرتو همان شمس است. و الشمس و ضحیها. امام زمان و قیامشان به پرتو امیرالمؤمنین تفسیر شده.

یک روایت دیگر دارد که شمس نبی اکرم است. قیام حضرت تجلی. چون عصر حضرت عصر ظهور غیب حضرت است دیگر. انوار حضرت در عالم تجلی می‌کند. خود حضرت ضحای پرتو نبی اکرم هستند. پرتو امیرالمؤمنین هستند. و الشمس و ضحیها. حالا روایت ادامه دارد. حضرت هم برای اثبات ضحی یعنی دولت امام زمان به یک آیه‌ای تمسک کردند که آن هم باطنش امام زمان است. ظاهرش راجع به قوم فرعون است. و یحشر الناس ضحی. که گویا وقتی حضرت ظهور می‌کنند در عالم یک حشری اتفاق می‌افتد. و یحشر الناس ضحی. حضرت گفتند این ضحی یعنی ظهور امام زمان و مردم به یک حشری می‌رسند. ظاهرش راجع به فرعون است ها که وقتی می‌خواست مردم را در مقابل موسای کلیم دعوت بکند. گفت ظهر بیایید و جمع بشوید. یحشر الناس. وقتی خورشید بالا می‌آید. فرمود و یحشر الناس ضحی یعنی امام زمان. و الشمس و ضحیها. ضحی یعنی ظهور امام زمان. شاهدش هم این آیه است. یحشر الناس ضحی. یعنی وقتی حضرت ظهور می‌کنند که دوره ضحای عالم است. خورشید وسط آسمان می‌آید. دین نبی اکرم آشکار می‌شود. پرتوی نبی اکرم در عالم ظاهر می‌شود. و الشمس و ضحیها. پرتوی امیرالمؤمنین در عالم ظاهر می‌شود. این و الشمس و ضحیها. پرتوی حضرت که در عالم واقع می‌شود، این پرتو در واقع زمان حشر مردم است. و یحشر الناس ضحی. مردم در زمان حضرت یک حشری دارند. بعد توضیح داده. کما این که یک حشری در قیامت دارند، یک حشری هم در دوره ظهور دارند.

امام زمان (ع) تجلی نور نبی اکرم و امیرالمؤمنین در دوره غلبه تاریخی‌

پس ببینید، نور نبی اکرم واقع می‌شود. و الشمس و ضحیها. پرتوی نبی اکرم کی واقع می‌شود. و الشمس و ضحیها، و القمر اذا تلیها، و النهار اذا جلیها. یک روزی می‌آید که نور نبی اکرم را تجلی می‌دهد. آن شمس رافرمود و النهار امام زمان است. حالا امام زمان که تجلی نور نبی اکرم و امیرالمؤمنین در دوره غلبه تاریخی‌اش واقع می‌شود، این وجود مقدس امام عصر علیه السلام از ائمه‌ای است که از نور فاطمه زهرا در عالم ساطع می‌شود و بلکه یکی از اجرهایی که خدای متعال برای بلاکشی حضرت زهرا قرار داده یا ممتحنه امتحنه که الله الذی خلقک قبل لم یخلقک. یکی از اجرهایی که خدا برای حضرت زهرا گذاشته وجود مقدس امام زمان است. داستانش را داریم دیگر. وقتی که خدا می‌خواهد سیدالشهدا را به نبی اکرم و فاطمه زهرا عطا بکند. جبرئیل می‌آید و می‌گوید می‌خواهیم همچین فرزندی به شما بدهیم. با این کمالات ولی این بلاها. می‌دانید که بلا  خیلی عظیم است ها. بلای عاشورا تمام نشده. تا شفاعت به مرحله کمال نرسد بلا هست. السلام علی ساکن کربلا. تا قیامت هم هست.

مزد عاشورای حضرت زهرا (س) ظهور امام زمان است

می‌دانید که در قیامت روایت دارد که حضرت توی صحنه می‌آیند. خدای متعال به فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌فرماید عرضه می‌دارد انت منای. همه آرزوی من در تو خلاصه می‌شود. حاجتی نیست. دوباره تکرار می‌شود. می‌فرماید عرضه می‌دارد که می‌خواهم فرزندم امام حسین را ببینم. بی‌ سر توی محشر می‌آیند. در حالی که خون می‌جوشد. حالا مصیبت آن موقع شروع می‌شود. غوغا می‌شود. یعنی مصیبت تا آن موقع هم هست. تا شفاعت کامل نشود این بلا باقی است. خیال نکنید تمام شده. این جوری نیست. السلام علی ساکن کربلا. وقتی این بلای عظیم عرضه شد، حضرت تقاضایی کردند. خدا فرمود من در مقابل این مصیبت امام زمان را در نسل فاطمه زهرا قرار می‌دهم. وقتی خدا قرار داد حضرت قبول کرد. در نسل امام حسین قرار می‌دهم و حضرت قبول کردند. یعنی مزد عاشورای حضرت زهرا ظهور امام زمان است. در ظهور چی تجلی می‌کند. نور امیرالمؤمنین. نور نبی اکرم. هر دو نور از فاطمه زهرا ساطع می‌شود دیگر. اخرج منه انواراً. امام زمان که تجلی‌دهنده نور نبی اکرم و امیرالمؤمنین است، ضحای امیرالمؤمنین است. ضحای نبی اکرم است. نهار نبی اکرم است. همه‌اش از حضرت زهرا است.

عصر ظهور تجلی حضرت زهرا (س) از مصدر جلال امام زمان است

پس این جایگاه حضرت زهرا در این درگیری است. غلبه با ایشان است. ایشان شب قدر است. ایشان ضحی است. لذا تلقی حقیر این است که عصر ظهور تجلی حضرت زهرا از مصدر جلال امام زمان است. اصلاً معرفت حضرت زهرا آن موقع واقع می‌شود. این هم که گفته حضرت لیله القدر است. من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر. بعد یک نهیبی زده. و انما سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها. می‌خواهد بگوید زود طمع خام نکنید که شما به معرفت حضرت زهرا برسد. خلایق از معرفت او جدا هستند. معرفتش مال امام است. اگر شما به حقیقت امام برسید نور حضرت زهرا را از ورای حجاب امام تلقی می‌کنید. فکر نمی‌کنم بدون حجاب مال کسی باشد. الا خود اهل بیت علیه السلام.

صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین و رحمت الله و برکاته

منبع : رجانیوز

 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۰
امیر مهدوی


نخستین‎بار نیست که اظهارات نسنجیده مشاور جنجالی آقای رئیس‎جمهور برای کشور دردسرساز می‎شود. حالا باید عقلای قوم جمع شوند بلکه به هزار زحمت سنگی را که در چاه افتاده است بیرون بیاورند!


تا به امروز اگر امپراتوری رسانه‎ای دنیای استکبار کلی هزینه و طراحی می‎کرد تا پروژه «ایران‎هراسی» را با خدشه در وجهه نظام اسلامی و ایجاد رعب و وحشت از ایران در دل شهروندان بینوا و از همه جا بی‎خبر آمریکایی و اروپایی به پیش ببرد و چهره‎ای از ایران اسلامی ترسیم کند که فرسنگ‎ها با واقعیت ما فاصله دارد و اساساً همین هراس از مواجهه مردمان مغرب‎زمین با این واقعیت ناب است که چنین ترفند کثیفی را برای دشمنان نظام اسلامی موضوعیت‎دار کرده است اما به مخیله‎اش هم خطور نمی‎کرد روزی روزگاری بتواند هراس از ایران را در میان ملت‎های مسلمان خاورمیانه رقم بزند که همواره به سبب حمایت‎های بی‎دریغ نظام اسلامی از ملت‎های مظلوم و تحت سلطه و گروه‎های مقاومت لبنان و فلسطین در مبارزه با غاصبان صهیونیست، دلداده و شیفته انقلاب اسلامی بوده‎اند؛ آن‎هم درست در ایامی که مردمان منطقه هم در گرماگرم بیداری اسلامی اقبالی مضاعف به آرمان‎های متعالی انقلاب اسلامی پیدا کرده‎اند، هم ایران و سرداران دلیر ایرانی را به سبب ایستادگی جانانه در برابر تروریست‎های تکفیری و آزادسازی مناطق تحت کنترل داعشی‎های وحشی در سوریه و عراق می‎ستایند و از جان و دل مرید اندیشه‎های الهام‎بخشی شده‎اند که چنین دلاورانی در بستر آن بالیده و قد کشیده‎اند.
امپراتوری رسانه‎ای دنیای استکبار خواب چنین چیزی را هم نمی‎دید که جناب مشاور، مفت و مجانی- البته احتمالاً!- این گزک را دودستی تقدیم آنها کند، به نحوی که چه بسا حتی اگر دشمنان ما خودشان چنین امری را طراحی می‎کردند به این خوبی نمی‎توانستند طرفی ببندند چونان که تمام طرح‎های آنها طی این سال‎ها به خنس خورده و حسابی ناامیدشان کرده بود اما به لطف دسته‌گلی که ایشان به آب داد، مجالی تازه برای ترکتازی و جولان آنها هم مهیا شد. چه جشنی بگیرند جریان‎ها و رسانه‎های ضدمقاومت با خوراکی که این آقا تا مدت‎ها برای ایشان تدارک دید! دولت محترم این فقره را در تعارض با منافع ملی نمی‎داند، در شرایطی که به‎زعم ایشان اعلان «خبر مرگ» ملک عبدالله شایسته تذکر و توبیخ است؟! مرحبا به این «تدبیر»!
کجا تشریف دارند آقایانی که منتقدان را به «همنوایی با نتانیاهو» متهم می‎کردند! مگر نه اینکه این مردک دیوانه همه همّ و همت خود را به کار بسته تا ملت‎های منطقه را از قدرت ایران بترساند و نگرانی آنها را هم چماقی کند بالای سر مذاکرات که هرچه می‎توانند از ایران بیشتر امتیاز بگیرند و خودشان کمتر تعهد بدهند؟! از این بهتر هم می‎شد در این بحبوحه مذاکرات به نفع اسرائیل گل به خودی زد؟ آقایان اشارات صریح نتانیاهو در همین خیمه‎شب‎بازی اخیرش در کنگره آمریکا به «امپراتوری ایران» را نیز مدنظر داشته باشند! البته گذشته از همه تبعاتی که این بی‎فکری آقای مشاور متوجه حمایت‎های جمهوری اسلامی از جریان‎های مقاومت لبنان و فلسطین می‎کند! حالا آقایان تحویل بگیرند «همنوایان با اسرائیل» را!
معلوم نیست چرا وزارت امور خارجه ساکت است؛ صرف‎نظر از دردسری که در آستانه مذاکرات، اول از همه یقه خود ایشان را می‎گیرد به جهت سوسه آمدن و موش‎دوانی حتمی سعودی‎ها و نوچه‎های ریز و درشت‎شان به بهانه این افاضات اخیر، مگر نه این است که در این ماجرا اولاً و بالذات وظیفه دستگاه دیپلماسی است که برای زدودن سوءتفاهم پیش آمده در اذهان ملت‎ها و دولت‎های همسایه تلاش کند و موضع بگیرد، پس چرا تاکنون دم فروبسته و خاموشی پیشه ساخته است! اهمیت این موضوع کمتر از حمله مشکوک به آن نشریه فرانسوی است که خانم سخنگو به طرفه..العینی پشت تریبون آمدند و موضع گرفتند، یا مصلحت‎ها و ملاحظات دیگری در کار است؟
کجایند آنها که از طرح سؤال نسبت به ماهیت «هولوکاست» برآشفتند و کولی‎بازی به راه انداختند که آقا حواستان کجاست، نمی‎دانید قلقلک دادن نقطه حساس دنیای استکبار چه تبعاتی به همراه دارد؟ حال آنکه اساساً شاید قیاس این سخن با آن سوال مع‎الفارق باشد به جهت آنکه در آن ماجرا ماهیت یک دروغ کثیف تاریخی که مبنای ظلم عظیمی شده که بیش از 6 دهه است بر پیکره دنیای اسلام وارد آمده و پاره تن اسلام را زخم زده است، در قالب 2 سوال کاملاً منطقی به چالش کشیده شد به منظور هشدار دادن به وجدان‎های بیداری که در هیاهوی اغواگرانه تبلیغاتی نظام سلطه از آن غفلت کرده بودند، گذشته از آنکه بدون تعارف همراستا با آرمان‎های استکبارستیزانه انقلاب اسلامی نیز بود و در منظومه باورهای انقلابی ما کاملا موجه و معقول. بماند که عده‎ای عافیت‎طلب و بریده و پشیمان از داعیه‎های انقلابی در برابر آن جبهه گرفتند که مگر سرتان درد می‎کند که به دنبال دردسر می‎روید!  اما این فقره و این ادعای بی‎اساس نه‎تنها کمترین ربط و نسبتی با آرمان‎ها و اهداف نظام ندارد که اصل آن پذیرفتنی و حرف بر سر شیوه بیان آن باشد، به وضوح در تعارض آشکار با اصول مصرح قانون اساسی ما نیز هست و پتانسیل بسیاری در خدشه‎دار کردن وجهه صلح‎دوست و قانونمدار جمهوری اسلامی دارد، چنانکه متأسفانه چنین کرده است و همین بی‎توجهی غافلانه چه بسا در تلاش‎های مخلصانه و بی‎شائبه سربازان گمنام سپاه اسلام ایجاد تردید نیز کرده باشد! از آن جماعت کسی نمی‎خواهد فریادی بزند و اعتراضی کند علیه تصویری که از جمهوری اسلامی به سبب این گزافه‌‎گویی در ذهن ملت‎های منطقه نقش می‎بندد و پیامدهایی که به سبب آن متوجه ما می‎شود؟!
بنده خدا حاج‌قاسم و بر و بچه‎هایش! چه زحمتی کشیده‎اند که سرزمین همسایه را از لوث وجود تکفیری‎های تروریست پاک کنند و آرامش را به مردم مظلوم عراق هدیه بدهند؛ آرامشی که سال‎ها از آنها دریغ شده بود؛ تا بود صدام دیکتاتور جنایتکار، بعد هم که خبر مرگش آمد نظامیان آمریکایی، بنده‎های خدا تازه می‎خواستند روی آرامش را ببینند که سر و کله این جانی‎های وحشی پیدا شد. دلیرمردان سپاه قدس رفتند تا آن سرزمین نفسی بکشد و ثبات و امنیت به همسایه غربی ایران بازگردد که نگران حال همسایه و در اندیشه برادران دینی مسلمان بودن از آموزه‎های مؤکد اسلام است اما...!
آن از افاضات چند وقت پیش‎ ایشان و چالش‎هایی که در حوزه داخلی و مسائل قومیتی ایجاد کرد، این هم از امروز؛ ناسلامتی این آقا
6 سال مسؤول یکی از کلیدی‎ترین نهادهای امنیتی این مملکت بوده است، باید بهتر از هر کسی بداند این مهمل‎گویی‎ها چه تبعاتی برای کشور دارد، اگر حقیقتاً نمی‎داند و چنین نسجیده و بی‎فکر سخن می‎گوید که اساساً صلاحیت و شأنیت حضور در چنین جایگاهی را ندارد و ادامه بیش از اینِ این مسؤولیت از جانب وی شدیداً ناموجه و بلاموضوع است، اگر هم می‎داند و احیاناً خدای‎ناکرده با طراحی قبلی و منظور و مقصودی از پیش معلوم چنین می‎کند که به طریق اولی چنین شأنیتی ندارد و بایسته است دولت و شخص رئیس‌جمهور با نظر به هر دو شق ماجرا حقیقتاً «تدبیری» بیندیشند فتنه‎انگیزی‎های آقای مشاور را!

نویسنده : سیده‌آزاده امامی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۵۴
امیر مهدوی