نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۵۴۸ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است


قضیه جمله «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست» از جانب دکتر حسن روحانی، و سپس، پیش بردن بیش‌تر این حرف و حدیث از جانب مشاور عالی، آقای علی یونسی، تا آن جا که حتی رئیس جمهور اسلامی ایران را نیز از اجرای اسلام معاف شمرد، به لحاظ داخلی و خارجی حاوی، پیام‌های قابل توجه و تکان دهنده‌ای برای علاقه‌مندان به پروژه انقلاب اسلامی است که در سال 1357 آغاز شد. این که یکی از نهادهای اصلی در حکومت جمهوری اسلامی ایران، موظف به اجرای اسلام نیست، تکان دهنده است، از منظر حکومتی که برای فاصله گرفتن از یک حکومت سکولار که در آن، تنها قانون پارلمان اجرا می‌شود، خون‌های بسیار بر زمین ریخته شده است.

بر آقای علی یونسی که از اخلاف اصلاح‌طلبانی هستند که از سال هشتاد و هشت تا کنون کارشان این شده است که با سخنان خویش برای تاریخ این کشور هزینه‌های سنگین تاریخی ایجاد کنند، حرجی نیست؛ یک چیزی فرموده‌اند. ولی از دکتر حسن روحانی انتظار افزون‌تری هست. آیا واقعاً ایشان فرموده‌اند «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست»؟

از دیدگاه علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی در ایران و سراسر نقاط جهان، دولت یازدهم قدری ناامید کننده به نظر می‌رسد. از یک سوی، با «شیطان بزرگ» بر سر میز مذاکره «برد-برد» نشسته است و آماده است تا به «برد» «شیطان بزرگ» رضایت بدهد، و این قضیه فراغت از دغدغه اجرای اسلام هم چراغ آخری است که در این طریق روشن کرده است. این که یکی از نهادهای اصلی جمهوری اسلامی ایران، وظیفه‌ای در اجرای اسلام ندارد.

ابتدا، مطبوعات و رسانه‌ها از هر دو جناح، گمان کردند که شاید بهتر باشد از کنار این اظهار نظر عجیب که علی الاصول به حیثیت انقلاب اسلامی آسیب می‌زند، بگذرند، چرا که این اظهارات، مفهوم عمیقاً سوئی در بعد داخلی و خارجی دارد، ولی، پس از آن که علما و زعمای ملت، اهمیت این اظهارات را گوشزد کردند، اکنون، موعد آن است که این موضوع را به خوبی بکاویم. در سرمقاله روز پنج‌شنبه اصل متن سخنان رئیس جمهور را که مستقیماً از فایل صوتی به اشتراک گذاشته شده در وبگاه ریاست جمهوری پیاده شده بود آوردیم، و مسائل حقوقی مندرج در این اظهارات را مطرح کردیم. حال، در ادامه و پایان ملاحظات خود در این موضوع جنبه‌ها و دلالت ضمنی جامعه‌شناختی و تاریخی این اظهار نظر را بررسی خواهیم کرد.

برهان

من، توجه شما را به تاریخچه‌ای جلب می‌کنم که نهایت آن به اینجا منتهی شد که رئیس جمهوری اسلامی ایران، در یک جمله که ارزش تاریخی سنگین و سهمگینی دارد، پلیس را از این که ضابط اجرای احکام اسلام باشد منع می‌کند. زمانی بود که جماعتی به قاعده «کلُّکم راع وَکلُّکم مَسؤولٌ عَن رَعیتِهِ» (منیه المرید، شهید ثانی، ص.381) از کنار نا هنجاری‌های اجتماعی آسوده رد نمی‌شدند و به سیاق «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران/ 104)، گروهی تشکیل داده بودند که بعد متهم شدند به «خودسر»ی و از آن‌ها پرسیده شد، که در حالی که کشور اسلامی پلیس و نیروی انتظامی دارد، چرا دسته‌ای در امر به معروف و نهی از منکر از سطح تذکر زبانی پیش تر بروند؟

خب؛ آن استدلال کم و بیش صحیح هم بود؛ آن‌ها هم غلاف کردند و امروز نیز شرایط به نحوی شده است که جرائم مختلف در خیابان روی می‌دهد، و مردم تنها از صحنه‌ها فیلم تهیه می‌کنند. و اغلب، وقتی پلیس به صحنه می‌رسد، که کار از کار گذشته است. بگذریم؛ آن استدلال کم و بیش صحیح هم بود، مشروط بر آن که وقتی مردم دست و پای خود را از امر به معروف و نهی از منکر فرازبانی جمع می‌کردند، لااقل، پلیس، «پاسبان»های محلی آمر به معروف و ناهی از منکر داشته باشد، که ندارد؛ و با این فرمان رئیس جمهور اسلامی ایران، دیگر نخواهد داشت.

هم اکنون، متوجه باشید که سخنان رئیس جمهور خطاب به پلیس، گام دوم در عقب نشینی نهاد زنده کننده امر به معروف و نهی از منکر است؛ بویژه با تعریف شاذی که از «معروف» و «منکر» ارائه می‌دهند و آن را نه به عرف خالص اهل ایمان که به عرف جامعه‌ای که برای پلیس «کف می‌زنند»، ارجاع می‌دهند. در واقع، اگر، زمانی در این جامعه، مردم به مزاحمت یک پسر برای یک دختر حساس بودند، و دست به امر به معروف زبانی و در صورت لزوم عملی می‌زدند و مانع مزاحمت می‌شدند، امروز، نه تنها مردم به صرف امر به معروف زبانی امر می‌شوند، بلکه، حتی پلیس نیز پشت خط قانون عرفی مردمی که «برایش کف می‌زنند» (نه عرف خلص اهل ایمان) متوقف شده است. از این نظر گاه، همان طور که آیت الله نوری همدانی (حفظه الله) تشخیص داده‌اند، این جمله، یک دلالت نیرومند ضد امر به معروف و نهی از منکری دارد.

و نکته افزون این که مستند در این تقلیل رأی، نظر امام سید روح الله موسوی الخمینی (رحمه الله علیه) است، در حالی که امام، دقیقاً رویاروی این نحو عرفی‌سازی و سکولارسازی سیاست ایستاده‌اند. فتوای امام روح الله موسوی الخمینی این است که: «جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است» (صحیفه امام، ج.‏13، ص.471). این جلوگیری، تنها جلوگیری زبانی نیست، بلکه، منوط به جلوگیری فعال از وقوع منکر نیز هست. چنان که می‌فرماید: «الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همه‏مان، همه‏مان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم. کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسؤُولٌ عَن رَعِیَّتِه. همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید» (صحیفه امام، ج.‏8، ص.488). «باید هجوم کنید، نهی کنید». «باید هجوم کنید، نهی کنید». «باید هجوم کنید، نهی کنید».

در صفحات 110 و 111 از جلد دهم صحیفه امام آمده است: «کُلُّکُم رَاعٍ‏؛ همه باید مراعات کنید، همه‏تان ”راعی“ هستید، همه مردم، و همه هم مسئول هستند؛ یعنی همه باید همان طوری که یک شبانی یک گله‏ای را می‏برد و رَعْی می‏کند و می‏چراند و به جاهای خوب باید ببرد، مسئول این است که این را به جاهای خوب و به علفچراهای خوب ببرد و به آب‌های خوب، و مسئول است پیش صاحبان او به اینکه چرا نبردی؟ همه ما آن حال را داریم، مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان. و همه‏مان باید مراعات بکنیم؛ یعنی نه اینکه مراعات خودمان را؛ من مراعات همه شما را بکنم؛ شما هم هر یک مراعات همه را. یک همچو برنامه است که همه را وادار کرده که به همه ”چرا“ بگوییم، همه را. به هر فردی، لازم کرده به اینکه امر به معروف کند. اگر یک فرد خیلی به نظر مردم مثلاً پایین یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم هست، اگر از او یک انحرافی دید، بیاید (اسلام گفته برو به او بگو نکن/ [پرانتز از اصل بیانات است]) بایستد در مقابلش بگوید این کارَت انحراف بود، نکن. می‏گویند عمر گفت:

(در وقتی که خلیفه بود/ [پرانتز از اصل بیانات است]) که من اگر چنانچه خلافی کردم به من مثلاً بگویید و چه بکنید. یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو می‏ایستیم. اگر تو بخواهی خلاف بکنی، ما با این شمشیر مقابلت می‏ایستیم. تربیت اسلامی این است که در مقابل اجرای احکام خدا و در مقابل راه انداختن نهضت‌های اسلامی، هیچ ملاحظه از کسی نکند».

فرجام

نه؛ این «خط امام» نیست؛ این مطلب که نشان می‌دهد که این

«خط امام» نیست، بلکه رویارویی با «خط امام» است، عیناً از مجلد نهم صحیفه امام، صفحات 212 و 213 برداشت شده است:

«حجت الاسلام، سید احمد خمینی، در سال 1372، از حکمی سخن گفته‌اند که بر طبق آن، امام، دستور تشکیل اداره «امر به معروف و نهی از منکر» را به شورای انقلاب ابلاغ فرموده‌اند و به محض اینکه شایع شد که امام چنین حکمی صادر کرده‏ اند، از طرف شورای انقلاب و دولت موقت آمدند و به هر وسیله‏ ای که بود جلوی آن را گرفتند، به دو علت: الف. هنوز تشکیلاتی برای به اجرا در آوردن آن نیست. ب. هرج و مرج می‏شود و هر کس، هر فردی را به محکمه می‏برد و یا روحانیون شهرها که وارد هم نیستند، دخالت می‌کنند. امام گر چه به هیچ وجه قبول نداشتند، ولی چون عده‏ ای گفتند، قبول کردند. بعدها معلوم شد که اگر این حکم به اجرا گذاشته می‏ شد با توجه به جوّ انقلابی می‏توانستیم جلوی خیلی از کارهای خلاف را بگیریم. و به عقیده من دولت موقت از اینکه به محاکم کشیده شوند، هراس داشت». متن حکم مرجع تقلید و زعیم فقیه فقید این چنین در «صحیفه امام» مندرج است، و چقدر نشان می‌دهد که چقدر «مع الاسف» امام جا داشته است و قصه «خط امام» این روزها، قصه «الفاظی است که به کلی از محتوای خودش خالی شده»:


«بسم اللَّه الرحمن الرحیم. شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم مأموریت دارد که اداره ‏ای به اسم ”امر به معروف و نهی از منکر“ در مرکز تأسیس نماید؛ و شعبه ‏های آن در تمام کشور گسترش پیدا کنند؛ و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامی مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدی از اعضای دولت و قوای انتظامی حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند. و در اجرای حکم و حدود الهی احدی مستثنی‏ نیست، حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است باید در مورد او اجرا شود».

هوالعلیم


دکتر حامد حاجی‌حیدری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۹
امیر مهدوی

سردار جوانی مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه گفت:

 آمریکایی‌ها به دنبال تسلط کامل بر منطقه است.

 بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری، مذاکرات درباره موضوع هسته‌ای است و ما توان موشکی خود را به مذاکره نمی‌گذاریم.

مذاکرات یک پیشینه 10 ساله دارد و آمریکایی‌ها در مقاطعی تلاش کردند موضوع هسته‌ای را با موضوعات دیگر تلفیق کنند.


شکل ویژه مذاکرات دولت یازدهم


دکتر جوانی گفت: با روی کار آمدن دولت یازدهم، مذاکرات هسته‌ای با ویژگی‌های متفاوتی پیگیری شد که از جمله آن‌ها مذاکره مستقیم در سطح وزیر با آمریکایی‌ها بود.

مذاکرات ما با آمریکا فقط در موضوع هسته‌ای است و لاغیر

مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه با بیان مشکلات "ایالات متحده آمریکا" در منطقه "غرب آسیا" و تلاش آن‌ها برای حل این مشکلات از طریق مذاکرات یادآور شد: رهبر معظم انقلاب تأکید فرمودند مذاکرات ما با "آمریکا" فقط در موضوع هسته‌ای است و لاغیر.

ما به دنبال جلب اعتماد آمریکا نیستیم

سردار جوانی گفت: جمهوری اسلامی همواره مواضع اصولی در موضوع هسته‌ای داشته و نگرش مثبتی به مذاکرات هسته‌ای دارد، اگرچه ملت ما به دنبال جلب اعتماد "آمریکا" نیست.

نگاه ما با نگاه غرب متفاوت است

مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه ادامه داد: نگاه ما در بحث مسائل منطقه متفاوت بوده و آمریکایی‌ها به دنبال سیطره در منطقه "غرب آسیا" هستند و  تلاش‌هایی را برای مذاکره دارند که البته رویکرد جمهوری اسلامی مردم‌گرایانه و نگاه جمهوری اسلامی با غربی‌ها کاملاً متفاوت بوده و نگاه ملت ما بر اساس نگاه مقام معظم رهبری است.

*** ملتی که در معرض تهدیدات قرار دارد، هیچ‌گاه توان خود را به بوته مذاکره نمی‌سپارد

وی گفت: آمریکایی‌ها در مذاکرات هسته‌ای به دنبال منافع خود هستند و در گذشته بحث‌هایی درباره برنامه موشکی ایران مطرح کردند که رهبری فرمودند "طرح کنترل برنامه موشکی ایران یک درخواست غیرمنطقی است" و ملتی که در معرض تهدیدات قرار دارد، هیچ‌گاه توان خود را به بوته مذاکره نمی‌سپارد.

سردار جوانی با اشاره به تحولات "یمن" عنوان داشت: حرکتی که عربستان انجام داده هیچ گاه قابل توجیه نیست و یک کشور اسلامی مورد تجاوز قرار گرفته و این تجاوز با چراغ سبز "آمریکا" انجام شده است که در آن هرچند آتش بسی صورت گرفته اما در طی این جنگ بمباران زیرساخت‌ها و مردم بی‌پناه انجام شده است.

*** یمنی‌ها هزینه استقلال‌خواهی خود را می‌پردازند

مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه با مقایسه قدرت نظامی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی و این که این کشور در دستیابی به اهداف خود با شکست مواجه شده، تأکید کرد: یمنی‌ها هزینه استقلال‌خواهی خود را می‌پردازند و باید روزی سعودی‌ها پاسخگوی جنایات جنگی خود باشند.


منبع : باشگاه خبر نگاران
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۰۸
امیر مهدوی

تحلیلی بر بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب


حسن هانی زاده : هشدار شدیداللحن رهبر معظم انقلاب اسلامی به حکام عربستان در خصوص ادامه کشتار مردم بی‌دفاع یمن بلافاصله مورد توجه رسانه‌های منطقه‌ای وبین‌المللی قرار گرفت. این هشدار در واقع از شکل‌گیری یک بحران جدید منطقه‌ای وبین‌المللی جلوگیری کرد و موجب تغییر معادلات موجود در منطقه و فروپاشی ائتلاف عربی – اسلامی علیه ملت یمن شد. مصوبه‌ی اخیر پارلمان پاکستان مبنی بر منع نیروهای مسلح از اعزام نیروی نظامی برای کمک به عربستان در راستای سرکوب ملت یمن بلافاصله پس از هشدار رهبری صورت گرفت. از همین رو، رمزگشائی از راز هشدار رهبر انقلاب اسلامی، اندکی پس از انتشار آن سخنان، مورد توجه کارشناسان نظامی و سیاسی خارجی قرار گرفت.

 
* اهمیت استراتژیک یمن
پردازش واقع‌بینانه به رخدادهای یمن و شرایط اجتماعی و جغرافیائی این کشور باید در مدار توجه تحلیل‌گران قرار گیرد. یمن که یکی از کهن‌ترین کشورهای عرب به‌شمار می‌رود به لحاظ تمدن تاریخی و به‌دلیل موقعیت جغرافیائی و قرار داشتن در کنار تنگه‌ی استراتژیک باب‌المندب همواره مورد طمع بیگانگان در طول تاریخ بوده است. بررسی تحلیل تاریخ یمن نشان می‌دهد که مردم این کشور از صدر اسلام تاکنون همواره عشق خالصانه‌ای نسبت به اهل بیت علیهم‌السلام داشته و دارند. از زمان فتح یمن در صدر اسلام، رفتار انسانی و اسلامی حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که به امر پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌وآله‌وسلم مأمور فتح یمن شد، منجر به گرایش مردم یمن نسبت به سلاله‌ی پیامبر و اهل بیت علیه‌السلام شد. لذا ساختار حکومتی یمن از پایان قرن سوم میلادی تا سال ۱۹۶۲ میلادی برگرفته از تأثیرپذیری مردم یمن از مکتب اهل بیت علیه‌السلام بوده است.
سخن رهبر انقلاب، اگر چه جنبه‌ی «هشدار» داشته است اما از سویی دیگر، «نصیحتی خیرخواهانه» برای حاکمان جدید و البته کم‌تجربه و جوان این کشور است. عربستان سعودی با فرض داشتن توان هوایی خود، حمله به یمن را آغاز کرده است.

حاکمیت یک‌هزار ساله‌ی زیدی‌ها که به دلیل قیام برای انتقام خون زید بن علی بن الحسین علیهم السلام به این نسب مفتخر شده‌اند شرایط اجتماعی و مذهبی ویژه‌ای به‌وجود آورد که با تشکیل فرقه‌ی ضاله‌ی وهابیت در عربستان، تعارض میان زیدی‌ها و وهابی‌ها را دامن زد. برخی از تحلیل‌گران حتی معتقدند یکی از دلایل تأسیس فرقه‌ی ضد اسلامی و ضد شیعی وهابیت توسط انگلیسی‌ها در عربستان، به دلیل نفوذ تشیع در یمن، و جلوگیری از گسترش آن بوده است. در حال حاضر نیز  زیدی‌های یمن بیش از ۶۵درصد جمعیت فعلی این کشور را تشکیل می‌دهند. 

از سال ۱۹۷۰ تاکنون عربستان به‌عنوان همسایه‌ی بزرگ و ثروتمند یمن در شکل‌دهی و ترکیب دولت و ساختار نیروهای مسلح و دستگاه‌های امنیتی یمن نقش پر رنگی ایفا کرده است. البته نگاه عربستان به یمن نگاهی کاملا طایفه‌ای است که این نگاه از سال ۱۹۷۹ با پیروزی انقلاب اسلامی ایران با حساسیت بیشتری دنبال شد.
 

* تأثیر انقلاب اسلامی بر تحولات یمن
پس از پیروزی انقلاب اسلامی حوثی‌های یمن که زیرمجموعه‌ی زیدی‌ها به‌شمار می‌روند با اتکاء به انقلاب اسلامی تلاش کردند تا هویت خود را در یمن باز یابند. مرحوم علامه بدرالدین الحوثی با سازماندهی شیعیان یمن که ۱۵درصد از زیدی‌های این کشور را تشکیل می‌دهند تلاش کرد تا مکتب اهل البیت علیه‌السلام را در یمن احیاء کند. اما عربستان که نسبت به حوثی‌های شیعه بیش از زیدی‌ها حساس بود، درصدد گسترش نفوذ وهابی‌ها در مناطق شمالی یمن که خاستگاه اصلی حوثی‌ها بود برآمد. تأسیس بیش از ۴۰۰ مدرسه‌ی وهابی در مناطق صعده، صنعا، تعز، لحج، ابین و اب در راستای تضعیف حوثی‌ها وتقویت وهابی‌های یمن قرار داشت.

با اینکه علی‌عبدالله صالح، دیکتاتور سابق یمن، خود از طایفه‌ی زیدی‌ها بود اما به‌دلیل دریافت کمک مالی از عربستان در سرکوب حوثی‌ها نقش داشت. از سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۱۰ عربستان با کمک علی عبدالله صالح ۶ جنگ را بر  حوثی‌ها تحمیل کرد که حاصل آن هزاران شهید و ده‌ها هزار مجروح بود. پس از خیزش مردم یمن علیه علی‌عبدالله صالح، عربستان و برخی کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس برای مصادره‌ی انقلاب مردم یمن، انتقال قدرت را در یمن مدیریت کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی حوثی‌های یمن که زیرمجموعه‌ی زیدی‌ها به‌شمار می‌روند با اتکاء به انقلاب اسلامی تلاش کردند تا هویت خود را در یمن باز یابند. مرحوم علامه بدرالدین الحوثی با سازماندهی شیعیان یمن که ۱۵درصد از زیدی‌های این کشور را تشکیل می‌دهند تلاش کرد تا مکتب اهل البیت علیه‌السلام را در یمن احیاء کند.

عربستان برای منع حوثی‌ها از شرکت در ساختار قدرت، عبد ربه منصور هادی که به مدت ۲۰ سال معاون رئیس‌جمهوری یمن بود و در سرکوب حوثی‌ها نقش داشت را بر مردم یمن تحمیل کرد. اعتراض انصارالله که شاخه‌ی سیاسی حوثی‌ها به‌شمار می رود از شهریورماه سال گذشته به دلیل مقاومت عبد ربه منصور هادی در برابر اراده‌ی مردم آغاز شد. بنابراین سلسله جریان‌سازی‌هایی علیه انصارالله توسط عربستان، عناصر وابسته به وهابیت، سران قبایل مناطق مکلا، عدن و ذمار، و نیز وابستگان به عبد ربه منصور هادی یمن صورت گرفت. عربستان سعودی برای مقابله با حوثی‌ها تلاش‌هایی کرد و اهدافی را هم اعلام کرد تا حملات خود را علیه مردم بیگناه یمن مشروع جلوه دهد. این امر اگرچه در ابتدا موفق جلوه کرد اما به نظر می‌رسد رایزنی‌های دیپلماتیک ایران، در کنار دیدار هوشمندانه‌ی رهبر انقلاب با اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، و از همه مهم‌تر هشدار شدیداللحن رهبر انقلاب نسبت به پیامدهای ادامه‌ی حملات هوائی و زمینی عربستان به یمن، یکی از دلایل نرسیدن عربستان به اهداف اعلامی شد و حتی برخی کشورها نسبت به سیاست‌های خود تجدیدنظر کردند.
 
* دلایل هشدار رهبر انقلاب به عربستان
اما سؤال آن است که چه دلایلی در پشت هشدار شدیداللحن رهبر انقلاب نهفته بود؟

به نظر می‌رسد رهبر انقلاب چند محور مهم و چند موضوع حساس را مورد توجه قرار داده‌اند زیرا با اینکه عربستان در گذشته در امور داخلی سوریه، عراق و لبنان دخالتی تخریبی داشت اما ایشان هرگز با این لحن در مورد آل‌سعود اظهار نظر نکرده بودند. بنابراین دخالت سعودی‌ها در یمن می‌بایست چیزی فراتر از حوادث گذشته از منظر ایشان باشد. اگرچه می‌توان به موضوعات مختلفی اشاره کرد، اما در ذیل تنها به ذکر دو دلیل به اختصار از آنها خواهیم پرداخت:

یکی از مسائل حساسی که عربستان از دخالت در تحولات داخلی یمن قصد داشت آن را عملیاتی کند، تحمیل یک جنگ مذهبی در منطقه است که قربانیان آن نهایتا مسلمانان اعم از شیعه و سنی خواهند بود. یعنی همان کاری که پیش از این در برخی کشورهای دیگر منطقه نیز اتفاق افتاده است. بدون شک بخشی از اتفاقاتی که در سوریه، عراق، لبنان و صف‌آرائی‌های موجود در این کشورها رخ داده، ناشی از دخالت تخریبی عربستان است. اگر چه عربستان در عراق و سوریه با شکست مواجه شد و نتوانست ساختار سیاسی این دو کشور را تغییر دهد اما اکنون تلاش می‌کند تا تجربه‌ی «سیاست تخریبی» خود را بار دیگر در یمن به کار گیرد. موضوعی که برخلاف «خواست مردم» است و از همین‌روی، همان‌گونه که در کشورهای دیگر با شکست مواجه شده است، بدون تردید در یمن نیز محکوم به شکست خواهد بود. «سنت تاریخ» همواره بر این بوده است که اگر «اراده‌ی جمعی مردم» بر هر موضوعی متمرکز شود، پیش‌برنده و پیروز آن میدان خواهند بود. تاریخ را «اراده‌های مردمی» می‌سازند و متأسفانه گویا عربستان سعودی و در مقیاس بالاتر، ایالات متحده و برخی قدرت‌های غربی که در حقیقت پشتیبان معنوی عربستان در این اقدام بوده‌اند، غافل از این سنت مهم تاریخ بوده‌اند.
یکی از مسائل حساسی که عربستان از دخالت در تحولات داخلی یمن قصد داشت آن را عملیاتی کند، تحمیل یک جنگ مذهبی در منطقه است که قربانیان آن نهایتا مسلمانان اعم از شیعه و سنی خواهند بود. بدون شک بخشی از اتفاقاتی که در سوریه، عراق، لبنان و صف‌آرائی‌های موجود در این کشورها رخ داده، ناشی از دخالت تخریبی عربستان است.

موضوع دیگر اینکه عربستان تلاش داشت تا به بهانه‌ی ناامنی‌های یمن، دست قدرت‌های فرامنطقه‌ای و برخی رژیم‌های مزاحم مانند رژیم صهیونیستی را برای تسلط بر باب‌المندب باز بگذارد. باب المندب در واقع دو دریای مهم خلیج عدن و دریای سرخ را به‌هم ارتباط می‌دهد و از نظر دریانوردی بین‌المللی، دومین تنگه‌ی مهم منطقه پس از تنگه‌ی هرمز تلقی می‌شود. تسلط بر باب‌المندب می‌تواند موجب تقویت رژیم جعلی صهیونیستی در منطقه شود. موضوعی که البته بعید است اتفاق بیفتد. تقویت رژیم صهیونیستی می‌تواند دست این رژیم افراطی و وحشی را برای تعرض به سایر کشورهای عربی باز کند.

 
* سرنوشت جنگ‌ها بر روی زمین نه هوا!
با توجه به موضوعات گفته شده، رهبر انقلاب با توجه به حساسیت شرایط جغرافیائی، اجتماعی و مذهبی یمن و وجود سلاح‌های گسترده در میان قبایل این کشور، نسبت به پیامدهای دخالت عربستان در مسائل داخلی یمن هشدار دادند. این موضوع البته بیش از همه برضرر عربستان تمام خواهد شد و سخن رهبر انقلاب، اگر چه جنبه‌ی «هشدار» داشته است اما از سویی دیگر، «نصیحتی خیرخواهانه» برای حاکمان جدید و البته کم‌تجربه و جوان این کشور است. عربستان سعودی با فرض داشتن توان هوایی خود، حمله به یمن را آغاز کرده است. اما سرنوشت جنگ‌ها بر روی «زمین» مشخص می‌شوند نه «هوا». اگر عربستان نیروی زمینی خود را وارد یمن کند در واقع با یک جنگ فرسایشی طولانی مدتی مواجه خواهد شد که هزینه‌های سنگین مالی وانسانی برای رژیم عربستان به همراه خواهد داشت. از طرفی دیگر، با توجه به سابقه‌ی تاریخی مردم یمن، که مردمانی حماسی، جنگجو، شجاع و کارآزموده‌ی در جنگ‌ها هستند، خیلی بعید است که عربستان بتواند جان سالم از آن به در برد. به نظر می‌رسد اظهارات رهبر انقلاب مبنی بر اینکه مردم یمن ضربه‌ی سختی به رژیم آل‌سعود خواهند زد نیز ناظر بر توان مقابله‌ی میدانی ملت یمن با ارتش عربستان بوده است.؛

منبع : khamenei.ir

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۷
امیر مهدوی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مداحان اهل بیت علیهم‌السلام، با انتقاد از «روشنفکرنماهایی» که می‌گویند «ما صنعت هسته‌ای را می‌خواهیم چه‌کار کنیم»، فرمودند: «این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسی‌ها آمده بودند می‌خواستند نفت را ببرند، این‌جا دولتمرد قاجاری می‌گفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را می‌خواهیم چه‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند!» یادداشت زیر به بررسی تفکر دولتمرد قاجاری در تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران پرداخته است.
 

کتاب «غرب‌زدگی» جلال آل‌احمد را می‌توان جزو اولین تلاش‌های نویسندگان ایرانی برای معرفی طبقه‌ای از افراد جامعه‌ی‌ ایران که امروزه آنان را به نام «روشنفکران غرب‌زده» می‌نامیم دانست.   جلال در این کتاب، فرجام نسخه‌ای که این طیف برای ایران تجویز می‌کنند را به خوبی نشان داده است. آن‌جا که درباره‌ی نفت چنین می‌نویسد: «صنعت غرب ما را غارت می‌کند و به ما حکم می‌راند  و سرنوشت ما را در دست دارد. پیدا است که وقتی اختیار اقتصاد و سیاست مملکت را به دست کمپانی‌های خارجی دادی، او می‌داند که به تو چه بفروشد و دست‌کم این را می‌داند که چه چیز را نفروشد. و البته برای او که می‌خواهد فروشنده‌ی دائمی کالاهای ساخته‌ی خود باشد، بهتر این است که تو هرگز نتوانی از او بی‌نیاز باشی. و خدا زنده بدارد معادن نفت را. نفت را می‌برند و در مقابل هرچه بخواهی به تو می‌دهند. از شیرمرغ تا جان آدمی‌زاد.»۱
 

* اولین مواجهه‌ی ایران با تمدن جدید غرب
اولین مواجهه‌ی جدی ایران با تمدن جدید غرب را می‌توان جنگ‌های ایران و روس دانست. شکست ایران از سپاه روس، علی‌رغم داشتن نیروی انسانی بیشتر، این سؤال را برای دولتمردانی چون «عباس میرزا» مطرح کرد که علت شکست ایران از سپاه روس چه بود؟ در گفت‌وگویی که عباس میرزا با فرستاده‌ی ناپلئون به ایران داشت، می‌توان به‌وضوح این موضوع را مشاهده کرد. وی از «ژوبر» چنین می‌پرسد:
«چه قدرتی است که به شما برتری و مزیتی را که نسبت به ما دارید عطا می‌کند؟... آیا مشرق زمین از لحاظ جمعیت، حاصل‌خیزی و ثروت کمتر از اروپا است؟ و آیا اشعه‌ی خورشید که قبل از رسیدن به شما بر ما می‌تابد، تأثیرات مفیدشان روی سر ما کمتر است؟... اجنبی! حرف بزن. با من بازگوی که برای بیدار کردن ایرانیان از خواب غفلت چه باید کرد؟»۲
 

«سر هارفورد جونز»، نماینده‌ی کمپانی هند شرقی و وزیرمختار انگلیس در ایران، زمینه‌ی مهاجرت افرادی چون «میرزا صالح شیرازی»، «میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی»، «میرزا فرخ غفاری امین‌الدوله» به غرب را فراهم کرد. اما نتیجه‌ای که این عمل به بار آورد، برعکس بود. این افراد پس از بازگشت از غرب، اولین کاری که کردند تمسخر تمدن و فرهنگ بومی و ایرانی بود.

* درمان نادرست درد عقب‌ماندگی ایران
عباس میرزا در «تشخیص درد» درست حدس زده بود. او به‌خوبی فهمیده بود که ایران عهد قاجاری از کاروان پیشرفت و ترقی عقب افتاده است و لاجرم باید کاری کرد. اما کسانی که قرار بود در حکومت قاجار طبیب باشند، در «درمان درد»، به بیراهه رفتند. آن‌ها در تجویز نسخه‌ی درمان درد، چاره را در آن دیدند که عده‌ای از فرزندان اشراف و درباریان را برای تحصیل و اخذ مظاهر جدید علم و تمدن غرب به «فرنگ» بفرستند. «سر هارفورد جونز»، نماینده‌ی کمپانی هند شرقی و وزیرمختار انگلیس در ایران، زمینه‌ی مهاجرت افرادی چون «میرزا صالح شیرازی»، «میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی»، «میرزا فرخ غفاری امین‌الدوله» به غرب را فراهم کرد. اما نتیجه‌ای که این عمل به بار آورد، برعکس بود. این افراد پس از بازگشت از غرب، اولین کاری که کردند تمسخر تمدن و فرهنگ بومی و ایرانی بود. این افراد با نام نهادن خود به «منور الفکر»، شروع به «تحقیر هویت ایرانی» کردند.

۱۵۰ سال بعد از شکل‌گیری اولین هسته‌ی جریان منورالفکری در ایران، جلال آل‌احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران»، بیماری این طبقه از افراد را چنین معرفی می‌کند: «اگر روشنفکر خود را تنها یک محصول غربی بداند، ناچار در هر کجای دنیا که افتاده باشد، توجهش فقط به متروپل است؛ به کعبه‌ای که در آن و با ملاک‌های آن پرورده شده و چون ماهی‌ای است که فقط در آب متروپل می‌تواند شنا کند. کوشش دارد که محیط‌های بومی را نیز به چنان آبی بدل کند، اما متروپل از محیط‌های بومی جز مواد خام معدنی و مواد پخته و رسیده‌ی آدمی چه می‌خواهد؟ و رفتار او نسبت به این محیط‌های بومی چیست جز حکومت‌های مستبد نظامی بر ایشان گماشتن و... همان استعمار؟ پس چنین روشنفکری یک عامل استعمار است و به این دلیل با محیط بومی خود بریده است.»۳

 
* ارتجاع روشنفکری
۳۰ سال بعد از نگارش این کتاب جلال، رهبر انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در تاریخ بیست‌ودوم اردیبهشت‌ماه ۱۳۷۷، در سخنرانی‌ای که آن را «ارتجاع روشنفکری» نام نهادند، از این کتاب نام برده و خصوصیات جریان روشنفکری در ایران را مبتنی بر کتاب جلال، چنین برشمردند: «این خصوصیات سه تاست: اوّل، مخالفت با مذهب و دین - یعنی روشنفکر لزوماً بایستی با دین مخالف باشد! - دوم، علاقه‌مندی به سنن غربی و اروپارفتگی و این‌طور چیزها؛ سوم هم درس‌خواندگی... بعد می‌گوید این سه خصوصیتی که برداشت عامیانه و خصوصیات عامیانه‌ی روشنفکری است، در حقیقت ساده‌شده‌ی دو خصوصیت دیگری است که با زبان عالمانه یا زبان روشنفکری می‌شود آن‌ها را بیان کرد. یکی از آن دو خصوصیت، عبارت است از بی‌اعتنایی به سنّت‌های بومی و فرهنگ خودی - که این دیگر بحث عوامانه نیست؛ این حتمی است - دیگری، اعتقاد به جهان‌بینی علمی، رابطه‌ی علمی، دانش و قضا و قدری نبودن این‌ها؛ مثال‌هایی هم می‌زند. این در حالی است که در معنای روشنفکرىِ ساخته و پرداخته‌ی فرنگ - که این‌ها آن را از فرنگ گرفتند و آوردند - به‌هیچ‌وجه این مفهوم و این خط و جهت و این معنا نیست!»

تجلیل افراطی از مظاهر فرهنگ غرب و یا به تعبیر مرحوم آل‌احمد «غرب‌زدگی» از یک‌سو، در کنار بی‌اعتنایی و تحقیر فرهنگ بومی توسط روشنفکران از سویی دیگر، وضعیتی را فراهم آورد که برخی از آنان حتی از تعطیلی عقل در برابر تمدن غرب سخن به میان آوردند. میرزا ملکم‌خان در جایی اینگونه می‌نویسد: «الان چیزی که اعظم موانع ترقی ایران شده این است که وزرای ما عقل خود را بر علوم فرنگستان ترجیح می‌دهند... ملل فرنگ به جهت اختراع نظام دولت سه‌هزار سال زحمت کشیده‌اند. حال وزرای ما می‌توانند نظام ایشان را در یک ماه اخذ کنند اما به‌شرط اینکه عقل خود را از اختراعات تازه معاف بدارند.»
 
در چنین شرایطی، عملا کشور ایران، تبدیل به آوردگاه گرفتن امتیازهای مختلف از سوی دول غربی، مخصوصا انگلیس و روسیه شد. طرفه آنکه در همه‌ی حق امتیازهایی که به کشورهای غربی داده شده، پای یکی از روشنفکران ایرانی به عنوان «دلال» یا «امضاکننده» در میان است!

* دلالی روشنفکران در واگذاری امتیاز به بیگانگان
اما اسفناک‌تر آنکه در چنین شرایطی، عملا کشور ایران، تبدیل به آوردگاه گرفتن امتیازهای مختلف از سوی دول غربی، مخصوصا انگلیس و روسیه شد. طرفه آنکه در همه‌ی حق امتیازهایی که به کشورهای غربی داده شده، پای یکی از روشنفکران ایرانی به عنوان «دلال» یا «امضاکننده» در میان است! برای مثال، انعقاد قرارداد ننگین «گلستان» و «ترکمانچای» توسط میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی، اعطای قرارداد رویتر توسط میرزا حسین‌خان سپهسالار و میرزا ملکم‌خان، تجزیه‌ی هرات از ایران توسط یک هیأت ایرانی به ریاست فرخ‌خان امین‌الدوله غفاری، واگذاری امتیاز لاتاری به‌وسیله‌ی میرزا ملکم‌خان، واگذاری امتیاز رژی توسط میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان، واگذاری امتیاز نفت به دارسی توسط میرزا نصرالله مشیرالدوله غفاری، امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی و حق انحصاری کشتیرانی در رودخانه‌ی کارون به انگلیس توسط امین‌السلطان از جمله نمونه‌هایی است که عملا ایران را به مستعمره‌ی کشورهای غربی تبدیل می‌کرد.۴

گرچه برخی از این قرارداها با واکنش علما و روحانیون آگاهی چون ملاعلی کنی، آقا نورالله اصفهانی، شیخ فضل‌الله نوری، میرزای شیرازی و... مواجه شد و باطل شد اما ماجرای «دولتمرد قاجاری» هم‌چنان بر تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران و تحولات آن سایه گسترانیده و تا عصر پهلوی اول و دوم نیز امتداد پیدا کرد.

 
* رد پای تفکر دولتمرد قاجاری در ماجرای صنعت نفت
دولتمرد قاجاری بیش از آنکه یک «فرد» یا «شخصیت» باشد، یک «تفکر» است. تفکری با شاخص‌ها و خصوصیاتی که در بالا ذکر شد. این تفکر در طول تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران، و در رخدادهای مهم سیاسی- اجتماعی ایران قابل ملاحظه است. رد پای تفکر دولتمرد قاجاری را در ماجرای صنعت نفت ایران هم می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد.

ماجرای نفت تنها محدود به آن «دولتمرد قاجاری» نمی‌شود که رهبر انقلاب چندی پیش درباره‌ی آن چنین گفتند: «اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هسته‌ای را می‌خواهیم چه‌کار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسی‌ها آمده بودند می‌خواستند نفت را ببرند، این‌جا دولتمرد قاجاری می‌گفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را می‌خواهیم چه‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند!»۵
دولتمرد قاجاری بیش از آنکه یک «فرد» یا «شخصیت» باشد، یک «تفکر» است. تفکری با شاخص‌ها و خصوصیاتی که در بالا ذکر شد. این تفکر در طول تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران، و در رخدادهای مهم سیاسی- اجتماعی ایران قابل ملاحظه است. رد پای تفکر دولتمرد قاجاری را در ماجرای صنعت نفت ایران هم می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد.

ماجرای نفت حتی محدود به امضای قراردادننگین دارسی نیز نمی‌شود. قراردادی که توسط پادشاه و به‌وسیله‌ی دیگر دولتمرد قاجاری با انگلیس بسته شد و این کشور از نفت ایران برای تأمین سوخت کشتی‌های جنگی و تجاری خود در طول جنگ جهانی اول استفاده کرد. ماجرای نفت تا ملی شدن صنعت نفت و نخست‌وزیری «سپهبد حاجعلی رزم‌آرا» هم ادامه پیدا کرد. رزم‌آرا که مرتبط با «شرکت نفت انگلیس و ایران» بود به‌دنبال تصویب قرارداد الحاقی نفت، موسوم به «گس- گلشائیان» در مجلس شانزدهم بود. قراردادی که موجب می‌شد هم‌چنان کشور انگلستان سایه‌ی خود را بر صنعت نفت ایران و سود حاصله از آن بگستراند.

گویی تفکر دولتمرد قاجاری، اینک در رزم‌آرا حلول کرده بود آن‌جا که برای نشان دادن سرسپردگی خود به انگلیس، دست به تحقیر هویت ایرانی زد و گفت ملتی که لیاقت لولهنگ‌سازی ندارد، چگونه می‌تواند صنعت نفت را اداره کند! رزم‌آرا حتی گفت ملی‌شدن صنعت نفت، بزرگ‌ترین خیانت به ایران است! اما ۱۳ روز پس از قتل رزم‌آرا، قانون ملی شدن صنعت نفت ایران به تصویب مجلس رسید.

 
* فناوری هسته‌ای و تفکر دولتمرد قاجاری
تفکر دولتمرد قاجاری البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تا به امروز نیز ادامه یافته است و هرگاه مردم این سرزمین خواسته‌اند روی پای خود بایستند و بدون کمک دیگران، راه پیشرفت را طی کنند، عده‌ای از روشنفکرنماها قلم به دست گرفته و نوشتند که یا ما توانایی انجام این کار را نداریم، و یا اینکه اصلا ما را با این موضوعات چه کار!

دستیابی به «فناوری هسته‌ای» و پیشرفت ایران در این صنعت نیز از جمله مسائلی است که در سال‌های اخیر، تفکر روشنفکری، آن را تقبیح کرده و اساسا ضرورت دستیابی به آن را منکر شده‌ است. به عقیده‌ی اینان، فناوری هسته‌ای همان ماده‌ی بدبو و عفنی است که به کار ما نمی‌آید و همان بهتر که آن را به دیگران واگذاریم و اصلا مملکتی که «نفت» دارد، «اورانیوم» می‌خواهد چه کار! اما همان‌گونه که تاریخ اهمیت استراتژیک ماده‌ای به نام نفت را در عصر حاضر نشان داده است، اهمیت فناوری هسته‌ای در جهان آینده را نیز نشان خواهد داد. شاید اگر جلال، این روزها زنده بود، چیزی شبیه جملاتی که درباره‌ی «نفت» و خیانت روشنفکرنماها نوشته بود، امروز درباره‌ی «اورانیوم» و صنعت هسته‌ای ایران می‌نوشت.


نویسنده : محمد پورغلامی

منبع : farsi.khamenei.ir
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۱۱
امیر مهدوی

امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه : ریاکار را سه نشان است : چون پیش مردم باشد، [در کار دین] چالاکى نماید، و چون تنها شود، سستى و کاهلى کند، و خوش دارد که او را در همه کارها بستایند.
امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه : ریاکار را سه نشان است : چون پیش مردم باشد، [در کار دین] چالاکى نماید، و چون تنها شود، سستى و کاهلى کند، و خوش دارد که او را در همه کارها بستایند.

سیدمسعود میرکاظمی نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی:

مقدمه:

انرژی اتمی یکی از فناوریهای نوین محسوب می‌شود که گسترش و توسعه آن به سایر حوزه‌ها، دستاوردهای مهم و با ارزشی افزوده بالاتر از آنها را به دست می‌آورد. لذا دستیابی به این فناوری برای هر کشوری که خواهان ارتقاء در همۀ زمینه‌ها می‌باشد امری ضروری است و توسعه یافتگی کشورها در آینده تا حد زیادی به این فناوری مرتبط است.

با توجه به مذاکراتی که در این مورد با کشورهای 1+ 5 در حال انجام است و هدف غنا بخشیدن به اقتصاد کشور مطرح گردیده، لذا لازم دانستم نکاتی چند در این زمینه به عرض برسانم.

در بخش اول به ریشه‌های مشکلات اقتصادی پرداخته و سهم و وزن تحریم در حل مشکلات اقتصادی تبیین و در بخش دوم به تجربه تعلیق غنی سازی طی سالهای 82 تا 84 می پردازیم. علی‌رغم اقدام بیش از حد مسئولین اجرائی آن زمان در جهت اعتمادسازی علاوه بر تعلیق، متأسفانه هیچ ما به ازائی برای کشور به همراه نداشته و حتی اروپائیان حاضر نشدند قولهائی را که داده بودند بررسی کنند، در این مورد به استناد کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای نوشته آقای دکتر حسن روحانی، موضوع مورد کنکاو قرار می‌گیرد و در بخش سوم چند نکته ضروری برای تضمین منافع ملی در جهت ادامۀ مذاکرات مطرح می‌گردد.

ریشه‌های مشکلات اقتصادی کشور

همواره درمان اقتصادی زمانی امکان پذیر است که بیماری به درستی و خارج از سایر عوامل حاشیه‌ای تبیین و نسبت به درمان آن برنامه‌ریزی، تا بطور اصولی مشکلات حل و شاخص‌های کلان اقتصادی حاصل گردد. لذا از آنجائیکه هدف از مذاکره رفع تحریم و چرخیدن چرخ اقتصاد است، پس بهتر است سهم این عامل را در ارتقاء و رشد اقتصادی کشور تعیین تا دچار ایده پروری و خیالبافی نگردیده و خواسته یا ناخواسته هزینه‌هائی به کشور تحمیل نگردد.

شرایط اقتصادی و شاخص‌های کلان

 اگر به سه دهۀ گذشته توجه شود ملاحظه می‌گردد که در شرایط اقتصادی متفاوت عملکرد مرتبطی در اقتصاد کشور رخ نمی‌دهد. بطور مثال در زمان جنگ و صلح، تحریم شدید یا ضعیف، قیمت بالا یا پایین نفت، دولت کارگزار و اصلاح‌طلب و ... رفتارهای کلان اقتصادی کشور از جمله بهره‌وری، نرخ تورم دو رقمی، عدم رقابت پذیری محصولات تولیدی علی‌رغم یارانه بالا و بخشودگی مالیاتی، نرخ بیکاری عمدتاً دو رقمی، رشد اقتصادی پراکنده و ...، بطور عموم غیر قابل قبول اعلام شده و از نظم و رابطۀ مستقیم با شرایط اقتصادی برخوردار نبوده است. بطور مثال تورم دو رقمی معمولاً در همۀ شرایط اقتصادی حاکم بوده و ارتباط مستقیم با تحریم ندارد و نیاز به اصلاح ساختاری در اولویت اول و اصلاح سیاست‌ها و روشهای مدیریتی در رتبه دوم و تحریم در مرتبه سوم دارد.

هدف از مذاکره چیست؟

اگر حل مشکلات اقتصادی مردم هدف از مذاکره باشد بایستی به همۀ عوامل داخلی و خارجی همان وزنی داده شود که تأثیر در اقتصاد کشور دارد تا دولت دچار سردرگمی و فرصت سوزی نگردد. ولی اگر صرفاً به مذاکره به عنوان تنها راه بسنده گردد این شائبه بدست می‌آید که موضوع سیاسی است و ضرورت دارد دولت در کنار این اقدام برنامه لازم برای تحول ساختار اقتصادی کشور و نیز اصلاح سیاست مدیریتی ارائه دهد اما آنچه امروز صاحبنظران از رفتار دولت مطرح می‌نمایند، ادامه مسیر دولت‌های قبلی و صرفاً اداره کردن کشور است و تحولی در کار نیست.

وابستگی یا استحکام درونی

اگر به 37 سال بعد از پیروزی انقلاب بنگریم تجربیات ذی‌قیمتی به ما می‌دهد و آن اینکه همواره در حوزه‌هائی که به استحکام درونی و با برنامه‌ریزی و روحیۀ جهادی وارد شده‌ایم، نتایج بسیار خوب بدست آورده‌ایم که حتی رتبه‌های جهانی کسب گردیده است، از جمله آنها، می‌توان به صنایع دفاعی، هوافضا، سلولهای بنیادی، نانو، سد، نیروگاه و ... اشاره کرد که صرفا ًبا تلاش و اتکای به خداوند تبارک و تعالی و توان داخلی و نگاه بیرونی دستاوردهای با ارزشی بدست آورده‌ایم. ولی در مقابل در سایر بخش‌ها که حتی از سطح فناوری پایین‌تری هم برخوردار بوده به دلیل انتظار و دست دراز کردن به خارج به خصوص، امریکا و اروپا، نه تنها رتبه‌ای نداریم بلکه سالهاست که حتی از کشورهای آسیایی و منطقه نیز عقب مانده‌ایم. در این مورد می‌توان مثالهای فراوانی را مطرح کرد که مردم از بی‌کیفیتی و گران بودن این محصولات در رنج هستند.

روحیه جهادگونه و بسیجی که تهدید تحریم را به فرصتی ارزشمند در کشور تبدیل کرده حتی باعث اعتراف دشمنان نیز گردیده است. نبایستی به گونه‌ای رفتار گردد که این روند رشد علمی و اتکای به توان داخل تبدیل به ناباوری‌ها و انتظارهائی گردد که دیگران بایستی مشکلات ما را حل کنند.

با نگاهی دیگر می‌توان کشورهائی را نام برد که وابستگی و سرسپردگی آنها به غرب بر کسی پوشیده نیست، ولی آنها امروز چه وضعیتی دارند. کشور مصر سالهای سال به دلیل سرسپردگی رهبران آنها در نوکری امریکا بوده است. از این وابستگی و نوکری چه نصیب آنها شده؟ کشورهای حوزه خلیج فارس جز تعدادی ساختمانها و برج‌ها، از چه فناوری و دانشی برخوردارند؟ با ورود امریکا به افغانستان و عراق و سایر کشورهای اسلامی کدام نوآوری و فناوری و توسعه یافتگی به آنها منتقل گردید.

پس ضرورت دارد به مسائل، با واقع بینی برخورد و از اقدام احساسی و یا سیاسی در مسائل اقتصادی و راهبردهای کلان جداً پرهیز کرد.

تجربه تعلیق و مذاکره در گذشته

انسان عاقل بایستی از وقایع تاریخی و تجربه گذشته درس گرفته تا بتواند مسیر آینده خود را با اطمینان بیشتری ادامه و اهداف خود را محقق سازد.

یکی از حوادث تلخ در عین حال آموزنده تعلیق غنی سازی در جمهوری اسلامی ایران طی سالهای 82 تا 84 بود که علی‌رغم همۀ اقدامات اعتمادساز از طرف ایران ولی متأسفانه با بدقولی‌ها و تهدیدهای آنها روبرو گردید.

شرح مذاکرات و مکاتبات و تمامی اقدامات انجام شده به نوعی در کتاب امنیت انرژی و دیپلماسی هسته‌ای، نوشته آقای دکتر حسن روحانی دبیر وقت شورای امنیت ملی به رشته تحریر در آمده که در ادامه، مطالب با استناد مستقیم به این کتاب بیان می‌گردد.

 

2-1) تأکید بر توقف غنی‌سازی و امضای پروتکل الحاقی

یکی از اهداف مهم امریکا، اروپائیان و سایر کشورها، چون روسیه از ابتدای شروع بکار هسته‌ای ایران از همان ابتدائی که چند دستگاه سانتریفیوژ بکارگیری شد همواره تأکید بر توقف غنی‌سازی بوده است. توقف به عنوان یک خط قرمز مطرح و در مذاکرات سالهای قبل از 84 به طور جدی و عملی به آن پایبند بودند و از طرف دیگر و بخصوص بعد از تعلیق غنی‌سازی تأکید آنها بر بازرسی‌های بیشتر و اصرار بر قبول پروتکل الحاقی بود.

در اینجا تلاش می‌شود با توجه به تجربه تاریخی اخیر که مذاکرات و تعلیق غنی‌سازی در ایران اتفاق افتاد و با توجه به اینکه در زمان فعلی تکرار می شود به دو نکته تأکید بر توقف غنی سازی و امضای پروتکل الحاقی از طرف اروپا و امریکا بر اساس کتاب مذکور و آنچه در آن آمده است مطرح نمائیم.

ایشان در صفحه 122 در مورد فشار شورای حکام برای تعلیق غنی سازی در ایران اینگونه بیان می‌دارد:

"اما به محض اینکه آمریکائیها در اردیبهشت 1382 در عراق پیروز شدند، به سراغ پرونده هسته‌ای ایران رفتند و به البرادعی فشار آوردند تا در خرداد آن سال، این پرونده را در دستورکار شورای حکام آژانس قرار دهد ... این نخستین بار بود که موضوع تعلیق در شورای حکام آژانس در مورد فعالیت هسته‌ای ایران مطرح می‌شد".

و نیز در صفحه 130 در مورد دیپلماسی هسته‌ای چنین بیان می‌دارد.

"در عرصه خارجی، دیپلماسی قدرت‎های بزرگ در مورد برنامه هسته‌ای ایران، از ابتدای سال 1382 بر چند محور استوار بود: اول، ضرورت امضای پروتکل الحاقی برای اعتمادسازی و اجازه بازدید آژانس؛ دوم، عدم توجیه اقتصادی برنامه چرخۀ سوخت در ایران؛ سوم، دلیل اختفای برنامه در طول 18 سال گذشته؛ و چهارم، لزوم توقف برنامۀ غنی‌سازی از رؤسای جمهور فرانسه و روسیه گرفته تا سایر کشورها و حتی کشورهای دوست، به اَشکال مختلف این نکات را به مسئولین ایرانی متذکر می‌شدند".

بعد از صدور نخستین قطعنامه آژانس در سپتامبر 2003 (شهریور 1382) و متعاقب آن قطعنامه‌ای که علیه ایران در شورای حکام آژانس تصویب شد. شرایط اقتصادی سختی به منظور فشار به ایران برای قبول پروتکل الحاقی بوجود آوردند در صفحۀ 147 اینگونه بیان شده است.

"اگر وامی می‌خواستیم یا پروژه مهمی داشتیم، انجام آن منوط به این می‌شد که پروتکل الحاقی را بپذیریم. وزرای اروپایی به وزیر امور خارجه ایران گفته بودند اگر پروتکل را نپذیرید، روابط اقتصادی ما با ایران متوقف می‌شود. ژاپنی‌ها به صراحت اعلام کرده بودند که پرداخت وام و اجرای طرح‌های نفت و گاز را متوقف می‌کنند. روسیه و چین به طور جدی به ما توصیه می‌کردند که پروتکل را بپذیریم. روس‌ها به ما گفته بودند اگر پروتکل را نپذیرید، نمی‌دانیم همکاری‌های ما در بوشهر با چه سرنوشتی مواجه خواهد شد؟"

در جهت تهدید زدائی از امنیت ملی تصمیم‌گیری می گردد که با سران سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان مذاکره صورت گیرد. لذا قرار شده بود که مذاکرات مقدماتی با مدیران کل این سه کشور صورت گیرد. موضوع در صفحه 168 اینگونه بیان شده است.

"بر مبنای دعوت ایران از سه وزیر اروپایی و پذیرش آنها، مدیران کل وزرات امور خارجه سه کشور در تاریخ 23 مهر 1382 وارد تهران شدند و ملاقات من با آنها در همان روز انجام شد. ... در این جلسه آنها گفتند وزرا به تهران سفر خواهند کرد، ولی بحث آنها با شما در مورد اجرای قطعنامه شورای حکام خواهد بود. من هم به آنها صریح و روشن گفتم اگر هدف آنها از این سفر، بحث پیرامون اجرای قطعنامه است، پس بهتر است سفرشان لغو شود. ... البته وزرا هم پیغام داده بودند که اگر ایران حاضر به پذیرش تعلیق در هیچ سطحی نیست، بهتر است سفر انجام نشود. کارشناسان وزارت امور خارجه هم معتقد بودند چون قطعنامه، تعلیق کامل را از ما خواسته است، نمی‌توان بحث تعلیق را به طور کلی کنار گذاشت؛ بنابراین، به ناچار باید اصل تعلیق را ولو به صورت محدود و موقت بپذیریم، پروتکل را هم می‌توانیم بگوییم بعداً امضاء می‌کنیم که البته در نهایت، پروتکل مزبور در دسامبر 2003 توسط نماینده ایران در آژانس امضاء شد."

البته وزرای آنها نیز همین اعتقاد را داشتند. در مذاکره با شرودر صدر اعظم آلمان در تاریخ 83/12/7 در صفحه 419 چنین بیان می‌کند.

"ما نمی‌توانیم کنترل کنیم که شما بعد از غنی‌سازی بمب اتمی تولید خواهید کرد یا خیر؟ ما هر دو به لحاظ سیاسی افراد بالغی هستیم. صریح صحبت کنیم، NPT کافی نیست، چون در مورد عدم انحراف، تردیدهایی جدی وجود دارد. برای ادامه کار تنها یک راه می‌بنیم، واقعاً مطمئن نیستیم غیر از انصراف."

در ملاقات با ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه در تاریخ 83/12/6 در این مورد در صفحه 402 اینگونه بیان شده است.

"تولید سوخت از جانب شما را بر نمی‌تابیم. نمی‌توان از این خط عبور کرد. انگلیس، روسیه، چین و اروپا هم حاضر نیستند این گام را بردارند که به ایران اجازه دهند تا سوخت هسته‌ای برای مصارف غیر نظامی تولید کند."

در تاریخ 83/11/29 در سفر به مسکو و دیدار با پوتین در این زمینه در صفحه 396 چنین بیان می‌کند.

"گفتم این تعلیق کوتاه مدت است و حداکثر تا چند ماه دیگر، بیشتر ادامه نخواهد یافت. پرسید نظر خود شما هم همین است؟ گفتم آری. گفت شنیدن این مسئله از شما که مرد سیاست و فرد پخته‌ای هستید، باعث تعجب من است. نمی‌دانید اگر در کوتاه مدت تعلیق را بشکنید، پیامد ناگواری برای کشورتان خواهد داشت."

سفیر فرانسه در ارتباط با طرح چهار مرحله‌ای ایران مطالبی را در مورد غنی‌سازی در ایران مطرح و نظر آمریکائیها را در مورد تعلیق در صفحه 483 اینگونه بیان می‌نماید.

"آمریکائیها گفته‌اند که از مذاکرات به شرطی حمایت خواهند کرد که توقف غنی‌سازی خط قرمز اروپا باشد؛ بنابراین، شکستن تعلیق حتی در سطوح پایین مانند UCF و پایلوت فعلاً مشکل آفرین است."

آقای روحانی بعد از جلسات متعدد با وزرای امور خارجه و رئیس جمهورهای وقت فرانسه، آلمان، انگلیس و روسیه و چین در مورد تعلیق در صفحه 573 چنین بیان می‌کند.

"هدف اول اروپا، تعلیق، سپس گسترش دامنه تعلیق و بالاخره طولانی کردن زمان تعلیق، و هدف نهایی آنها توقف و یا تعلیق بلندمدت برنامه غنی‌سازی بود. ما نیز از هدف آنها به خوبی آگاه بودیم."

عدم تزریق گاز به معنای تعلیق است در مذاکره‌ای که آقای روحانی با البرادعی داشته است در صفحه 166 آورده است.

"به البرادعی گفتم شما یک حقوقدان هستید، من هم یک حقوقدانم؛ آیا از لحاظ حقوقی، تعلیق غنی‌سازی غیر از توقف موقت گازدهی است؟ آیا نظر شما غیر از این است؟ گفت نه، دقیقاً تعلیق گازدهی کافی است."

آیا امروز نمی‌توان گفت که فردو علی‌رغم عدم تزریق گاز فعال است؟ آیا این به منزلۀ تعلیق نیست؟

2-2) اتلاف زمان بعد از تعلیق

هر چند بیان شده که تعلیق داوطلبانه و برای مدت کوتاهی به منظور اعتمادسازی در جهت رسیدن به توافق بلندمدت صورت گرفته ولی شواهد و قرائن حاکی از آن است که نه تنها زمان کوتاه نماند، بلکه به انحاء مختلف نسبت به تلف کردن وقت تلاش کرده‌اند. در اینجا به نمونه‌هائی از مطالب مطرح در این زمینه اشاره می‌نمایم.

در مذاکره مقدماتی برای توافق پاریس در صفحه 303 نظر اروپائیان در این مورد اینگونه بیان شده است.

"اروپایی‌ها به ما می‌گفتند اختلاف ما با شما بر سر زمان است. ما می‌خواهیم کاری کنیم که شروع غنی‌سازی را عقب بیندازیم، ولی شما می‌خواهید کار کنید که شروع غنی‌سازی جلوتر بیفتد."

بعد از توافق پاریس و در شرایطی که تعلیق ادامه داشت قرار بود در چند کارگروه، جزئیات مذاکرات نهائی شود. لذا در مورد مسئولین کارگروه‌ها و فاصلۀ زمانی بین جلسات به شرح ذیل در صفحه 374 بیان شده که نشان دهنده تلاش برای تلف کردن زمان است.

"به آنها گفتم مسئولیت این کارگروه‌ها از طرف ایران به وزرای مربوطه واگذار شده است، آنها پاسخ دادند که تعیین مسئول در سطح وزیر برای آنها امکانپذیر نیست و ناچارند مسئولین کارگروه‌ها را در سطح مدیر کل قرار دهند. بحث دیگر من این بود که جلسات کارگروه‌ها، هفتگی باشد، اما آنها مشکل داشتند و می‌گفتند مطالب کافی برای دستورکار جلسات هفتگی وجود ندارد. در نهایت، با برگزاری دست کم یک جلسه در هر ماه و اینکه گروه راهبری هم پس از هر سه ماه تشکیل شود، توافق شد."

در صفحه 376 در مورد تحریم‌ها نیز اینگونه آمده است که خود، گویای مطلب است.

"در حوزه اقتصادی هم کار به این دلیل پیش نمی‌رفت که ما می‌گفتیم تحریم‌ها باید شکسته شود، اما آنها می‌گفتند اینها مراحلی دارد و در کوتاه مدت نمی‌توان به نتیجه رسید. ما دیدیم گویی می‌خواهند بحث را چند سال ادامه دهند. در ضمن، اروپائی‌ها می‌گفتند بر فرض که این تحریم‌ها را برداریم، شما باید مشکلتان را با آمریکا نیز حل کنید، برای اینکه در شرایط تحریم آمریکا، شرکت‌های ما با شما کار نمی‌کنند."

قرار بود تعلیق در زمان کوتاهی انجام شود و در این ما بین مذاکرات انجام و مجدداً غنی‌سازی شروع شود ولی متأسفانه اروپائیان به آن اهمیت نمی‌دادند و حتی ایران متهم به عجله کاری شد. در صفحه 453 در این مورد بیان شده است.

"یکی از نکاتی که اروپائی‌ها بر آن تأکید می‌کردند (ایوانف و البرادعی هم به من می‌گفتند)، این بود که عجلۀ شما کار را خراب می‌کند. این همه مذاکره می‌کنید و اطمینان می‌دهید، اما در نهایت روی هفته و روز چانه می‌زنید. اروپائی‌ها در مذاکرات، به ما می‌گفتند اگر این سوخت را برای نیروگاه می‌خواهید برای کدام نیروگاه‌ می‌خواهید؟ برای نیروگاه بوشهر؟ که روس‌ها تأمین سوخت آن را تعهد کرده‌اند."

یکی دیگر از شگردهای آنها برای گذراندن وقت طرح سئوالهای متفاوت است که در این مورد در صفحه 485 اینگونه بیان شده است.

"اما نکته مهم این است که چرا در تاریخ 1384/2/6، مقام معظم رهبری به این نتیجه رسیده بودند که باید اصفهان راه‌اندازی شود؟ به نظر می‌رسد پس از طرح 100 سئوال از طرف اروپائی‌ها در مورد طرح چهار مرحله‌ای در جلسه کارگروه هسته‌ای 1384/1/30، اکثر مسئولین نسبت به دستیابی به توافق سریع با اروپا مأیوس شده بودند و می‌گفتند به کارگیری این گونه شیوه‌ها برای اتلاف وقت است."

آقای روحانی در نامه‌ای به آقای البرادعی در تاریخ 84/5/10 برای از سرگیری فعالیت‌های UCF اصفهان در صفحه 583 چنین بیان می‌کند.

"پس از گذشت بیش از سه ماه مذاکره بعد از موافقتنامۀ پاریس، آشکار شد که سه کشور اروپائی/ اتحادیۀ اروپا خواهان تطویل مذاکرات و احتمالاً عدم دستیابی به نتیجه مطلوب هستند و بنابراین، نمی‌خواهند در برابر حق غیر قابل انکار ایران برای از سرگیری فعالیت غنی‌سازی تسلیم شوند."

2-3) اقدامات اعتمادساز ایران

در دوران اصلاحات، ایران کلیه اقدامات لازم جهت اعتمادسازی را در ایران انجام داد که مشروح آن در تمامی بخش‌های مختلف کتاب دیپلماسی هسته‌ای به آنها اشاره شده است.

از تعهدات بیانیه 21 اکتبر 2003 تهران، جلسات بروکسل، توافق پاریس که منجر به تعلیق هسته‌ای، صدور مجوز بازدید از پارچین، تعلیق قطعه‌سازی در 20 فروردین 83، اجرای پروتکل الحاقی، و انجام بازرسی‌های گسترده در ایران نه تنها از خصومت اروپا و آمریکا کاسته نشد، بلکه منجر به تحریم بیشتر و صدور قطعنامه‌هایی در سالهای 2003 و 2004 میلادی گردید و عمدتاً با چماق ارسال پرونده هسته‌ای ایران به شورای حکام و شورای امنیت مرتب از ایران امتیاز گرفته‌اند. بدون آنکه کوچکترین اقدامی مؤثر برای تعهدات خود داشته باشند و حتی بوش رئیس جمهور وقت آمریکا در ژانویه 2003 در سخنرانی سالانۀ خود در کنگره سه کشور ایران، کره شمالی و عراق را به عنوان محور شرارت معرفی کرد. لذا دولت نسبت به شکست تعلیق‌ها اقدام نمود.

در صفحه 250 در مورد علت شکست تعلیق قطعه سازی و مونتاژ چنین بیان می‌نماید.

"البته در نتیجه بسته نشدن پرونده در ژوئن، بلافاصله اعلام کردیم که تعلیق قطعه سازی و مونتاژ را لغو می‌کنیم و بی‌درنگ تعلیق را شکستیم. هر چند این اقدام عمدتاً به دلیل شرایط سیاسی اتخاذ شد نه به دلیل نیاز."

در نامه دبیر شورای امنیت ملی کشور به البرداعی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی در ارتباط با از سرگیری فعالیت‌های UCF اصفهان بعد از تعارفات معموله در صفحه 580 چنین بیان می‌کند.

متن نامه ایران به آژانس برای از سرگیری فعالیت های UCF اصفهان  مورخ 1384/5/10 (اول اوت 2005):

"دکتر محمد البرادعی، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی"

"از اوایل دهه 80 میلادی، برنامه صلح آمیز هسته ای و حق غیرقابل انکار ایران نسبت به فناوری هسته ای، هدف گسترده ترین و شدیدترین نقض ها، تضییقات، مداخلات و تبلیغات نادرست قرارگرفته است؛

معاهدات معتبر و الزام آور برای ساخت نیروگاه های برق هسته ای، به صورت یکجانبه ملغی شدند؛

مواد هسته ای که به صورت قانونی خریداری شده بودند و در مالکیت ایران قرار داشتند، به صورتی غیرقانونی بلوکه شدند؛

حقوق ایران در اجرای حق خود به عنوان سهام دار چندین شرکت ملی و چند ملیتی انرژی هسته‌ای، مورد تضییع قرار گرفت؛

مداخلات غیر موجه و زورمدارانه ای به صورت منظم و به منظور تخریب، ممانعت و تأخیر در اجرای توافقات هسته‌ای ایران با دیگر شرکاء صورت گرفت؛

اتهامات بی اساس علیه برنامه کاملاً صلح آمیز هسته ای ایران، به صورت منظم انتشار یافت.

در حالی که نقض همه جانبه و مستمر حقوق ایران تحت «معاهده عدم اشاعه- NPT» ادامه داشت و در حالی که دولت های اصلی عضو معاهده در عدم پایبندی خود نسبت به بسیاری از تعهداتشان تحت مواد یک، چهار و شش معاهده به طور کلی و تحت بند 2 ماده چهار در قبال ایران اصرار ورزیده اند، ایران بر اهتمام خود در پایبندی به کلیه تعهداتش تحت معاهده ادامه داده است. در همین زمان و تنها به منظور جلوگیری از محدودیت های غیرقانونی و غیر مشروع بیشتر در اِعمال حقوقش، ایران مجبور شد تا در مورد فعالیت های خود محتاطانه و پوشیده عمل کند و از ارائه جزئیات برنامه هایش خودداری ورزد که البته در اکثر موارد، حتی بر طبق توافقنامۀ پادمان خود با آژانس بین‌المللی انرژی هسته ای، ملزم به ارائه آنها نبوده است.

در اکتبر 2003، ایران با دولت های فرانسه، آلمان و انگلستان وارد توافقنامه ای شد، با این انتظار صریح که فصل جدیدی را مبتنی بر شفافیت کامل، همکاری و دسترسی به فناوری های هسته ای و دیگر فناوری های پیشرفته باز کند. ایران با برخی اقدامات مهم در زمینه شفافیت و اعتمادسازی توافق کرد و به فوریت و به طور کامل،آنها را اجرا کرد:

مضاء و آغاز اجرای فوری و کامل پروتکل الحاقی؛
گشودن درهایش به سوی یکی از مداخله‌آمیزترین و گسترده‌ترین بازرسی‌های آژانس بین المللی انرژی اتمی؛
فراهم آوردن مجموعه ای از جزئیات فعالیت های صلح آمیز هسته‌ای‌اش که تمامی آنها در هماهنگی کامل با حقوق و تکالیفش تحت «معاهده عدم اشاعه- NPT» انجام گرفته بود؛
شروع و تداوم تعلیق داوطلبانه حق قانونی خود برای غنی سازی اورانیوم، به عنوان اقدامی اعتمادساز، ظرف 20 ماه گذشته؛
گسترش دامنه تعلیق در فوریه و نوامبر 2004، در پی توافقات با سه کشور اروپائی و اتحادیه اروپا در بروکسل و پاریس، برای تحت پوشش قرار دادن فعالیت هایی که کاملاً فراتر از تعریف اولیه آژانس از «غنی سازی» و حتی «فعالیت های مرتبط با غنی سازی» بود.

بازرسی‌های فراگیر آژانس از ایران، مکرراً اظهارات ایران را مبنی بر اینکه هر میزان از بازرسی و بررسی‌های موشکافانه هرگز کمترین انحرافی به سوی فعالیت نظامی را نشان نخواهد داد، تأیید کرد. مدیر کل در بند 25 گزارش نوامبر 2003 خود تأکید کرد که «تا این تاریخ، هیچ مدارکی دال بر اینکه فعالیت‌ها و مواد هسته‌ای از پیش اعلام نشده که در بالا به  آنها اشاره شد، در ارتباط با یک برنامه تسلیحات هسته‌ای باشد، یافت نشده است."

با توجه به اینکه از طرف مدیر کل اعلام شده بود که انحرافی به سمت فعالیت‌های ممنوعه دیده نشده ولی متأسفانه باز هم به تعهدات خود در قبال ایران عمل نکردند. لذا در ادامه مرقومه به البرادعی چنین آمده است.

"با گذشت یک سال دیگر و با انجام بیش از یک هزار نفر روز از سخت‌ترین بازرسی‌ها، مدیر کل در بند 112 گزارش نوامبر سال 2004 خود، مجدداً تأکید کرد که«تمامی مواد هسته‌ای اعلام شده در ایران مورد حسابرسی قرار گرفته و بنابراین، چنین موادی به سوی فعالیت‌های ممنوعه منحرف نشده‌اند. متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران ما به ازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قول‌های انجام نشده و درخواست‌های بیشتر روبه رو شد. قول‌های اکتبر 2003 سه کشور اروپائی در بارﺓ همکاری هسته‌ای، امنیت منطقه‌ای و منع گسترش، هنوز حتی بررسی هم نشده‌اند."

بعد از شکستن تعلیق غنی‌سازی از طرف ایران، سه کشور اروپائی نسبت به ارسال یک طرح پیشنهادی اقدام نمودند که باعث انتقاد شدید مسئولین ایران گردید و در مقام پاسخ برآمدند. پاسخ جمهوری اسلامی ایران را در صفحات 596 لغایت 598 آمده که عیناً به شرح ذیل بیان می‌گردد.

"متن پاسخ جمهوری اسلامی ایران به طرح پیشنهادی سه کشور اروپائی؛

پیشنهاد ارائه شده از سوی سه کشور اروپائی/ اتحادیه اروپا در تاریخ 5 اوت 2005، نقص آشکار حقوق بین‌الملل، منشور سازمان ملل متحد، NPT، بیانیه تهران و توافق پاریس است؛
این پیشنهاد به نحو حق به جانبی، حقوق و مجوزهایی را برای سه کشور اروپائی فرض می‌کند که به وضوح فراتر از حقوق بین‌الملل است و حتی با آن در تعارض قرار می‌گیرد و تکالیفی برای ایران فرض می‌کند که هیچ جایگاهی در حقوق و رویه‌ها ندارند؛
این پیشنهاد در بردارنده مجموعه‌ای از تقاضاهای یک جانبه و خودخواهانۀ فرا قانونی از ایران است که گستره آن از انکار حق حاکمیت تا واگذار کردن حقوق غیر قابل انکار خودش را در بر می‌گیرد؛
این طرح در صدد مرعوب ساختن ایران برای پذیرش بازرسی‌های مداخله‌جویانه و غیرحقوقی است که فراتر از توافقنامه پادمان یا پروتکل الحاقی می‌باشد و تنها در گذشته توسط شورای امنیت علیه عراق تحمیل شده بود؛
این طرح از ایران می‌خواهد بخش وسیعی از برنامه‌ صلح‌آمیز هسته‌ای خود را کنار بگذارد؛
این طرح همچنین در صدد ایجاد مجموعه‌ای از معیارهای خودساخته، تبعیض‌آمیز و بی‌اساس برای برنامه هسته‌ای ایران است.
چنین معیارهایی عملاً اکثر زیرساخت‌های برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را برخواهد چید؛
معیارهایی که اگر در سطح جهانی اعمال شوند، صنعت هسته‌ای را تنها به انحصار کشورهای دارنده سلاح‌های هسته‌ای در خواهند آورد.
این طرح- با وجود حجم بزرگ آن- مطلقاً در بردارنده هیچ گونه تضمین یا تعهدات محکمی نیست و حتی شامل پیشنهادهای قابل ملاحظه یا جدی همکاری با ایران نیز نمی‌باشد؛
این طرح چیزی نیست جز نسخه‌ای مطول، اما بسیار کم محتوی و بازنگری شده به نحوی خود خواهانه از پیشنهادی که توسط سه کشور اروپائی قبل از توافق پاریس در اکتبر 2004 در وین ارائه شد و ایران آن را رد کرد؛

در زمینه امنیت، این طرح از تکرار اصول منشور ملل متحد و تعهدات عام قبلاً پذیرفته شده فراتر نرفته است.
این طرح حتی سعی دارد تا تعهد سه کشور اروپائی به این قواعد آمره حقوق بین‌الملل را برای آنها اختیاری، محدود و مشروط نماید.
در زمینه همکاری فناوری، این پیشنهاد حتی دربرگیرنده تمایل سه کشور/ اتحادیه اروپا برای کنار گذاشتن یا کاهش تخلفات خود بر اساس حقوق بین‌الملل و NPT در رابطه با دستیابی ایران به فناوری هم نیست، چه رسد به اینکه بخواهد تضمینی در این مورد ارائه کند. به عنوان مثال، در حالی که بر اساس NPT سه کشور اروپائی متعهد به تسهیل دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای هستند، این طرح، پیشنهادی مشروط و مبهم مبنی بر «عدم ممانعت» ارائه می‌دهد.
در زمینۀ همکاری اقتصادی، این پیشنهاد تنها در برگیرنده گزارشی مشروط از ترتیبات و تعهداتی است که قبلاً نیز وجود داشته است؛
پیشنهاد مذکور نه تنها ناقض پاریس است، بلکه این توافقنامه را به سخره نیز می‌گیرد؛
این پیشنهاد هرگز ذکری از واژه‌های «تضمین‌های عینی»، «تضمین‌های محکم» یا «تعهدات محکم» به میان نیاورده و بدین ترتیب نشانگر دور شدن کامل نویسندگان آن از اصول توافق پاریس است؛
این پیشنهاد، «تضمین‌های عینی» را معادل پایان بخشیدن به برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران که به زحمت حاصل شده، می‌داند؛

در عین حال، در این پیشنهاد عنصر «تضمین‌های محکم و تعهدات قطعی» با تفسیر دوباره، با تعهدات مبهم، مشروط و ناقص تکالیف موجود معادل شده است. در مجموع، پیشنهاد مذکور در زمینه تقاضاها از ایران بسیار طولانی، اما در مورد پیشنهادهای ارائه شده به ایران به طور مضحکی کوتاه و نارسا می‌باشد. فقدان هرگونه تلاش ایجاد ظاهری متوازن، این پیشنهاد را به دستور استعماری کاپیتولاسیون شبیه می‌سازد. پیشنهاد یادشده توهینی به تمام ملت ایران است که سه کشور اروپائی باید به خاطر آن، از ملت ایران پوزش طلبند."

2-4) کارگروه مذاکره و ضعف‌هائی که به دست دشمن بهانه داد

در پی شروع مذاکرات با سه کشور اروپائی پس از توافق پاریس و بر اساس تعهدی که در آن برای طرفین مشخص شده بود. کارگروه‌هائی تشکیل گردید.

در صفحه 346 ترکیب کارگروهی به شرح ذیل بیان شده است.

"در این مذاکرات، مسئولیت کارگروه سیاسی- امنیتی بر عهدﺓ دکتر خرازی وزیر امور خارجه بود و ایشان نیز آقای روانچی سفیر وقت ایران در سوئیس را به عنوان مسئول مذاکره تعیین کرده بود. این کارگروه تا حدّی دارای موفقیت نسبی بود. مسئول کارگروه اقتصادی مهندس جهانگیری وزیر صنایع بود. ایشان نیز آقای دکتر ماجدی معاون اقتصادی وزیر امور خارجه را به عنوان مسئول مذاکره تعیین کرده بود. این گروه نیز نسبتاً حرکتی رو به جلو داشت. ولی کارگروه هسته‌ای که مسئول آن مهندس آقازاده رئیس سازمان انرژی اتمی بود و ایشان آقای ناصری را به عنوان مسئول مذاکره تعیین کرده بود، پیشرفتی نداشت. مسئولیت کامل کارگروه‌ها بر حسب نوع وظیفه برعهده وزاری امور خارجه و صنایع و رئیس سازمان انرژی اتمی بود. مسئولیت کمیته راهبری هم بر  عهده من بود که آقای دکتر ظریف (نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد) را به عنوان مسئول مذاکره تعیین کرده بودم. ضمناً ایشان رئیس تیم مذاکراتی نیز بود."

اما به دلیل عدم هماهنگی و ضعف‌های مدیریتی به دلیل نبودن یکپارچگی بهانه به دست دشمن داده و مشکلاتی را برای کشور پدیدآورد که به برخی از آنها که در کتاب دیپلماسی هسته‌ای به آن اشاره شده می‌پردازیم. یکی از مشکلات مطرح تزریق گاز UF6 بدون اطلاع قبلی آژانس بوده که در صفحه 120 اینگونه بیان می‌دارد.

"بنابراین در سال 1382 یکی از پرسش‌های رسمی آژانس این بود که آیا بدون اطلاع آژانس تزریقی انجام شده است یا نه؟ آژانس بر اساس دلایل فنی، آن را قطعی می‌دانست. البته هر کشور ممکن است چنین تصورهایی داشته باشد، ولی با اقدامات جبرانی، موضوع حل و فصل می‌شود. طبق اساسنامه آژانس در این گونه موارد انجام اقدامات اصلاحی، ضروری است."

"در سال 1381، فعالیت‌ها در فضایی آرام پیش می‌رفت، ولی به ناگاه و با دستور آمریکا، منافقین با ترتیب دادن یک مصاحبه مطبوعاتی و وارد کردن اتهامات واهی سروصدای زیادی به راه انداختند. نظر سازمان انرژی اتمی این بود که تأسیسات نطنز تکمیل و سپس به آژانس اطلاع داده شود تا آنها در برابر عمل انجام شده قرار گیرند و سروصدای غرب مانع کار نشود، ولی متأسفانه این رویکرد سازمان، برنامه‌ها آتی آن را با مشکل مواجه ساخت."

یکی دیگر از بهانه‌های دشمن آلودگی‌هائی بود که در اسفند 81 و نیز خرداد 82 در نظنز از طرف آژانس اعلام شده بود که در صفحه 124 چنین بیان شده است.

"نتایج نمونه‌گیری‌ها، آلودگی 79 درصد، 75 درصد، 54 درصد و 20 درصد در نطنز بود. از اینجا مشکلات جدیدی برای کشور آغاز شد. علت تشدید فشارها، در واقع، ناشی از همین مسئله بود. آژانس می‌گفت که حتی آلودگی مربوط به غنای 79 درصد را نیز به دست آورده است."

رئیس سازمان انرژی اتمی ایران مطلبی را در مورد غنی‌سازی مطرح می‌کند که بعداً مشخص می‌شود خلاف واقع بوده است در صفحه 127 می‌گوید.

"در خرداد 1382 رئیس سازمان انرژی اتمی در وین در مقابل سفرای کشورهای عضو شورای حکام، در پاسخ به این پرسش که آیا تاکنون ایران غنی‌سازی را انجام داده است یا نه؟ گفته بود که تاکنون مواد شکاف‌پذیری را به سانتریفیوژها ترزیق نکرده‌ایم که البته پس از تحقیقات آژانس، بی اعتمادی دیگری هم در این مورد ایجاد شد؛ تا جایی که البرادعی می‌گفت با این تناقض‌گویی‌ها، دیگر چگونه می‌توان به ایران اعتماد کرد؟ کشف آلودگی سطح بالا هم برای ما مشکل آفرین شده بود."

حتی مصاحبه‌های برخی افراد از جمله سفرا مشکلاتی را برای کشور بوجود می‌آورد که در صفحه 173 چنین بیان می‌نماید.

"در آستانه مذاکرات تهران با چند اتفاق ناگوار مواجه شدیم. نخستین آنها، اشتباه یکی از سفرای ما در اروپا بود. او به مقامات آن کشور گفته بود ایران برای توقف غنی‌سازی آمادگی دارد."

و گاهی نمایندگان مجلس بخصوص مجلس ششم، در صفحه 174 اینگونه آمده است.

"تعدادی از نمایندگان مجلس، طرح سه فوریت برای الزام دولت به پذیرش پروتکل الحاقی را امضاء کرده و در پی آن بودند تا آن را تقدیم مجلس کنند. به رئیس جمهور گفتم که اگر طرح سه فوریت در مجلس مطرح شود، من استعفاء می‌دهم. گفتم ظاهراً مجلس از آغاز کار، کارشکنی را شروع کرده است. در این زمینه من و نیز آقای خاتمی با آقای کروبی (رئیس مجلس) صحبت کردیم تا این طرح متوقف شود و در مجلس مطرح نشود. خوشبختانه ایشان مانع شد و طرح در صحن علنی مطرح نشد، ولی متأسفانه سفرای اروپائی از تهیه این طرح در مجلس با خبر شده بودند."

گاهی نیز مسئولین عالیرتبه چون رئیس جمهور وقت با مصاحبه‌های ناهماهنگ مشکل آفرین می‌شد که در صفحه 174 اینگونه بیان شده است.

"پیش از آنکه وزرا به تهران برسند، رئیس جمهور (خاتمی) در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام کرده بود که ما تعلیق را می‌پذیریم. با شنیدن این مطلب به تیم مذاکراتی گفتم در مورد پروتکل که در مجلس طرح سه فوریت تهیه کرده‌اند، تعلیق را هم که رئیس جمهور اعلام کرده، من دیگر  قرار است بر سر چه موضوعی مذاکره کنم؟!"

گاهی اطلاعات غلط سازمان انرژی اتمی مشکل آفرین شده که در صفحه 234 آمده است.

"پس از بررسی‌های گسترده در تهران، معلوم شد که سازمان، نقشه P2 را از دلال خریده ولی متأسفانه به ما اطلاع نداده است. از برخی مسئولین دیگر پرسیدم که سازمان در باره P2 به آنها چه گفته است. دیدم به آنها هم گفته بوده که نقشه را از اینترنت به دست آورده است. این ماجرا نه تنها به اعتماد بین ما و اروپا آسیب رساند، بلکه در داخل کشور هم به اعتماد مسئولین به سازمان انرژی اتمی لطمه وارد کرد."

برخی در مجلس ششم نیز به دلیل اعتقاد به دردسرساز بودن هسته‌ای و اقتصادی نبودن و یا مؤثر نبودن، مشکلاتی را ایجاد می‌کردند که در صفحات 126و 128 چنین بیان شده است. متأسفانه امروز هم شاهد برخی از این زمزمه‌ها هستیم.

"در مجلس ششم هم عده‌ای با ادامه پروژه هسته‌ای مخالف بودند. برخی تندروهای جناج چپ معتقد بودند رئیس سازمان انرژی اتمی می‌خواهد دولت را با معضل بزرگی مواجه کند. همه اینها دست به دست هم داده و نگرانی را در کشور تشدید کرده بود."

"یکی از نگرانی‌های نمایندگان مجلس ششم و برخی اصلاح طلبان این بود که تصور می‌کردند سازمان انرژی اتمی به دولت وفادار نیست و در پی آن است تا دولت را با دردسر بیندازد. آنها می‌گفتند برنامه هسته‌ای پر هزینه و برای امنیت ملی مخاطره آمیز است و هزینه‌های انجام شده در این زمینه نیز بی‌ثمر بوده است و لذا بایدکنار گذاشته شود."

2-5) هزینه تعلیق و برگشت از آن

انرژی هسته‌ای کاربردهای فراوانی در بخش‌های مختلف صنعتی، کشاورزی و بهداشت و درمان و ... دارد ولی

یکی از کاربردهای شاخص آن تولید برق است که تعلیق می تواند تولید آنرا به تأخیر بیندازد در تاریخ 25/2/1384 مجلس شورای اسلامی دولت را موظف به تولید بیست هزار مگا وات برق هسته‌ای نمود.

"1. ماده واحده مصوب مجلس شورای اسلامی در تاریخ 1384/2/25 به شرح زیر است:

دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است در چارچوب معاهده (NPT) و قوانین بین المللی با بهره‌گیری از اندیشمندان، محققین و امکانات داخلی و بین المللی و همچنین پیگیری اجرای تعهدات آژانس بین المللی انرژی اتمی و کشورهای برخوردار از این فناوری در برابر کشورهای عضو معاهده منع تولید و تکثیر سلاح های هسته‌ای (NPT) نسبت به برخوردار نمودن کشور از فناوری هسته ای صلح آمیز از جمله تأمین چرخه سوخت جهت بیست هزار مگا وات برق هسته ای اقدام نماید.

سیاستگذاری و برنامه ریزی در مورد تربیت نیروی انسانی متخصص اولویت بندی در فناوری و تحقیقات هسته‌ای توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و سازمان انرژی اتمی تهیه و به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید."

نکته دیگر در حوزه مذاکرات نگرانی بابت عواقب خروج از مذاکرات است. در این زمینه صفحه 331 نگرانی مقام معظم رهبری در مورد توافق پاریس اینگونه بیان شده است.

"مقام معظم رهبری فرمودند یک اشکال هم من دارم و آن اینکه در ادامه مذاکرات، اگر احساس شد مذاکرات به نتیجه نمی رسد، چطور می توانیم این توافق را کنار بگذاریم. (چون در توافق زمان شش ماه قید نشده بود؛ بنابراین، اگر ظرف شش یا هفت ماه به نتیجه نمی رسیدیم، چگونه می‌توانستیم از این توافق خارج شویم؟)"

در نامه ای که ایران به آژانس برای از سرگیری UCF اصفهان در تاریخ 84/5/10 ارسال کرده هزینه های مترتب بر تعلیق در صفحه 587 اینگونه بیان شده است.

"تعلیق، برای مدت نزدیک به 20 ماه با تمام عواقب اقتصادی و اجتماعی که آثار آن متوجه هزاران خانوار بوده، حفظ شده است. سه کشور اروپائی/ اتحادیه اروپا در رفع هیچ یک از ابعاد گوناگون محدودیت های مربوط به دستیابی ایران به فناوری پیشرفته و هسته ای موفق نبوده اند."

در بخش های مختلف کتاب نسبت به اصرار اروپائیان و آژانس ادامه تعلیق غنی سازی ایران و تهدیدهای مختلف از جمله اعمال تحریم و فرستادن پرونده هسته‌ای به شورای امنیت مطرح می گردد. حتی کشورهایی

چون روسیه نیز حساس بوده اند. در صفحه 170 در مورد روسیه اینگونه بیان شده است.

"به نظر من، نامه وزیر امور خارجه روسیه تندتر از نامه سه وزیر اروپائی بود. اثر آن نامه در ذهن مسئولین این بود که حساسیت روس ها در زمینه غنی سازی در ایران از اروپائی ها هم بیشتر است و از طرفی ایجاد هماهنگی هم سخت تر بود."

بعد از شکستن تعلیق از طرف جمهوری اسلامی ایران باعث عصبانیت اروپائیان شد و نمایندگان آنها در تاریخ 84/5/11 نامه سه وزیر خود را به دبیر کمیته سیاسی دبیرخانه را تسلیم و نکاتی را در آن جلسه مطرح می کنند از جمله تهدید آنهاست که در صفحه 589 چنین آمده است.

"این اقدام ایران باعث برهم زدن توافق پاریس و مذاکرات از سوی ایران خواهد شد؛

نیازی به تشریح عواقب این اقدام وجود ندارد. پیشنهاد می کنیم ابتدا به طور جدی طرح اروپا را بررسی نمایید."

بعد از شکستن تعلیق داوطلبانه از طرف جمهوری اسلامی ایران سه وزیر اروپائی طی نامه ای اظهار می‌کنند که شدیداً نگرانند و مجدداً شروع به تهدید کردند و در انتهای نامه خود که در صفحه 592 آمده است اینگونه خطاب می‌کنند.

"ما طی چند روز آینده به منظور بررسی راه ها رو به جلو، به دنبال اجلاس ویژه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی خواهیم بود. با از سرگیری فعالیت های تعلیق شده توسط ایران، مذاکرات ما به پایان خواهد رسید و ما هیچ گزینه ای جز پیگیری اقدامات دیگری نداریم. ما از ایران می خواهیم که فعالیت های تعلیق شده را از سر نگیرد و اقدامات یک جانبه دیگری اتخاذ نکند و بدون تأخیر، تعهد کامل خود به موافقنامه پاریس را تأیید نماید.  (فیلیپ دوست بلازی، جک استراو، یوشکا فیشر، خاویر سولانا)."

2-6) اهداف آمریکا و اروپائیان در ایران فقط هسته‌ای نیست

در مذاکرات و مکاتبات مختلف اروپائیان و آمریکا و قطعنامه های صادره نشان از آن دارد که خصومت آنها با جمهوری اسلامی ایران صرفاً هسته‌ای نبوده و موضوعاتی چون منطقه‌ای، صنایع موشکی و... نیز مطرح می‌باشد.

به برخی مطالب که در کتاب مذکور در این مورد اشاره شده است به شرح ذیل می پردازیم.

در صفحه 125 چنین آمده است.

"در تیر 1382 هم که جک استراو وزیر امور خارجه انگلیس، به ایران آمده بود، محور مباحث وی دو موضوع فوق بود، وی در ملاقات با اینجانب راجع به القاعده هم بحث کرد. او مدعی بود که سران القاعده در ایران هستند. چند کارشناس مسائل امنیتی را هم با خود به ایران آورده بود. او در پایان آن ملاقات، به مسئله هسته‌ای پرداخت و گفت نگرانی دیگر غرب به جز مسئله تروریسم، مسئله فعالیت هسته‌ای است."

در مذاکرات بروکسل نیز اروپائیان اظهاراتی داشتند که در صفحه 347 اینگونه بیان شده است.

"در مذاکرات بروکسل فرانسوی ها و آلمان ها با صراحت صحبت کردند. دوویلپن وزیر امور خارجه فرانسه گفت هدف ما تنها مسئله هسته ای نیست، ما در پی ایجاد رابطه ای استراتژیک با ایران هستیم. آلمانی ها هم به بیانی دیگر بر همین موضوع تأکید داشتند. جک استراو هم گفت ما به دنبال ایجاد رابطه ای جامع و بلندمدت هستیم."

بعد از توافق پاریس کارگروه‌هائی برای جزئیات تشکیل شد که در صفحه 381 در کار گروه سیاسی – امنیتی چنین آمده است.

"در این چارچوب، محورهای تضمین های امنیتی، بحث منافقین و القاعده و نیز مشارکت کشورهای اروپائی در تأمین ملزومات دفاعی (شامل موارد لازم دفاعی و همچنین مبارزه با مواد مخدر و تروریسم) مطرح شد. موضوع تعیین مدت زمان بحث مطرح و نتیجه گیری اولیه مباحث ظرف سه ماه نیز پیشنهاد گردید. راجع به حضور سران منافقین در پارلمان اروپائی نیز گفته شد که این مسئله ضربه شدیدی به توافق پاریس وارد ساخته است...

این طرح شامل همکاری های هسته‌ای، روابط سیاسی و امنیتی شامل امنیت منطقه و تروریسم؛ همکاری اقتصادی و تجاری و توسعه روابط در بخش های کلیدی مانند انرژی، تجارت و سرمایه گذاری خواهد بود؛"

توافق ژنو و بیانیه لوزان

با توجه به مطالب مطرح در دو بخش قبلی که نشان می‌دهد حل مشکل مردم صرفاً در گرو رفع تحریم‌ها نیست و احتیاج به اقدامات اساسی دیگری دارد و نیز بی اعتمادی محض نسبت به امریکا و اروپا با توجه به سابقه تاریخی آنها در ایران، لازم است به گونه‌ای مذاکرات ادامه یابد که در صورت هرگونه بدقولی از طرف کشورهای 1+ 5 که در ذات آنها وجود دارد. ایران بتواند با کمترین هزنیه به مسیر استحکام درونی هسته‌ای بازگشته و توسعه فناوری هسته‌ای با تعلیق طولانی روبرو نگردد. زیرا به طور مثال برای حداقل تولید بیست هزار مگاوات برق نیاز به بیست واحد 190 هزار سو در کشور می‌باشد. نیاز سایر بخش‌ها از جمله بهداشت و درمان، صنعت، کشاورزی و ... نیز بایستی در نظر گرفته شود. هر کدام از این بخش نیاز به سپری کردن زمان خاص خود را دارد و نبایستی از زمان غافل شد.

از آنجائیکه از توافق ژنو تا بیانیه لوزان اینگونه تلقی می‌گردد که طرف مقابل امتیاز بیشتری گرفته است و برای جلوگیری از زیاده خواهی‌های بیشتر آنان لازم است گزاره برگ ایران هر چه سریعتر تنظیم و با جزئیات به اطلاع مردم شریف ایران رسانده شود. این گزاره برگ اتفاقاً می‌تواند تضمین منافع ملی باشد و نه مغایر با آن.

اعلام شده گزاره برگ همان مطالبی است که مسئولین اجرائی کشور در مصاحبه‌ها مطرح کرده‌اند ولی با یک رجوع به آرشیو اخبار و مطالعه نقطه نظرات اولین نکته‌ای که ذهن متبادر می‌گردد عدم یکپارچگی و هماهنگی و برداشت مشترک در موضوع غنی‌سازی، نحوۀ بازرسی‌ها، چگونگی برداشتن تحریم‌ها، ادامه تحقیق و توسعه، نحوۀ همکاریهای بین‌المللی در امور هسته‌ای بعد از توافق در جهت رفع نیازهای کشور در ده سال تعلیق و مسائل مالی آن و ... می‌باشد. بدیهی است که نمی‌توان گزاره برگ ایرانی را از آنها برداشت نمود.

در این گزاره برگ بایستی موضوع غنی سازی از نظر سطح سانتریفیوژها و مراکزی که تزریق گاز در آنها انجام می‌شود و نیز رفع نیازهای کشور به اورانیوم با غنی سازی بالاتر از 67/3 در مدت ده سال و ... بطور شفاف و صریح بیان و در توافق آتی جزئیات بطور کامل رعایت گردد.

نکته دیگر که در گزاره برگ بایستی به آن اشاره گردد بازرسی‌ است که نبایستی تسری آن به مراکز نظامی و خارج از عرف از ایران طلب شود که بلائی که سر عراق و لیبی آمد بر سر ایران بیاورند.

نکته اساسی دیگر بحث تحریم‌ها و حذف یکباره آنهاست و هرگونه گره زدن به راستی آزمائی هیچ انتهائی ندارد. همانطور که به اذعان مسئولین سازمان انرژی اتمی ایران PMD و سئوالهای آژانس بین‌المللی انرژی تمامی ندارد و حدی بر آنها متصور نیستند. لازم است این موضوع بطور روشن در گزاره برگ آورده شود.

نکته ضروری دیگر موضوع تحقیق و توسعه است که تحت لوای NPT نمی‌توان کشورها از رشد علمی و تحقیقاتی منع کرد. در گزاره برگ بایستی جزئیات توافق برای مردم مطرح و در مذاکرات به آن پافشاری گردد. عدم تزریق گاز در سانتریفیوژهای نسل‌های پیشرفته به منزلۀ توقف تحقیق و توسعه است.

نحوه همکاری‌های بین‌المللی برای تأمین نیازهای کشور در زمینه نیروگاه و سایر حوزه‌ها بایستی به طور شفاف بیان و نحوه عرضه و مسائل مالی و دانش فنی و ... در جزئیات مذاکرات تدوین گردد.

در صورت نقض تعهدات از طرف مقابل که سابقۀ طولانی دارند نبایستی در یک مکانیزم استعماری که به نفع غرب است گرفتار شویم. با رسانه‌های جهانی که در اختیار آنهاست می‌توانند افکار عمومی را مدیریت کنند. همانطور که در مدت بسیار کوتاه کشورهائی که داعش را بوجود آوردند در افکار عمومی جهان خود را ضد داعش نشان دادند. آنها در پی بهانه گرفتن از ایران و اتهام به عدم رعایت توافق نامه و یا قطعنامۀ سازمان در فصل هفتم منشور و مدیریت افکار عمومی نسبت به ایران برتری دارند و نبایستی از این امر غافل شد.

با توجه به سابقه تاریخ آنها در ایران وتجربه تعلیق در سنوات اخیر ضرورت دارد قبل ازهر امضاء توافق نامه‌ای، عوارض آن به خوبی بررسی شود.

با تشکر از حوصلۀ شما


منبع : فارس

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۳۵
امیر مهدوی


وی تأکید کرد: نمی‌دانم برخی حافظه‌شان ضعیف شده است چراکه قبل از آمریکایی‌ها ما فکت شیت خود را اعلام کردیم. بنابراین ما اعلام کردیم و روشن است، منتها برخی شبهه‌‌ای ایجاد و مسائلی را مطرح کردند، ضمن اینکه ما نظرات خود را به‌صراحت گفتیم. وزیر امور خارجه ما و رئیس سازمان انرژی اتمی به‌تفصیل نظرات ایران را اعلام کردند، حال اگر می‌خواهید مصاحبه‌های آنان را دوباره منتشر کنید تا فکت‌شیت دوم منتشر شود.


 روحانی تیم مذاکره کننده را به «ضعف حافظه» متهم کرد/ چه کسی درباره فکت شیت راست می گوید؛ روحانی یا ظریف؟ / روحانی: گویا حافظه برخی ضعیف شده، زودتر از همه فکت شیت منتشر کردیم


وی تأکید کرد: نمی‌دانم برخی حافظه‌شان ضعیف شده است چراکه قبل از آمریکایی‌ها ما فکت شیت خود را اعلام کردیم. بنابراین ما اعلام کردیم و روشن است، منتها برخی شبهه‌‌ای ایجاد و مسائلی را مطرح کردند، ضمن اینکه ما نظرات خود را به‌صراحت گفتیم. وزیر امور خارجه ما و رئیس سازمان انرژی اتمی به‌تفصیل نظرات ایران را اعلام کردند، حال اگر می‌خواهید مصاحبه‌های آنان را دوباره منتشر کنید تا فکت‌شیت دوم منتشر شود. 

آقای روحانی با اظهارات اخیر خود درباره فکت شیت ایرانی به جمع مسئولین دولتی پیوست که در این باره سخنان متناقضی را بیان کرده اند.


به گزارش رجانیوز، در حالی که وزیر امور خارجه تاکید کرده بود برگه ای که پس ازمذاکرات در اختیار رسانه ها قرار گرفت «فکت شیت ایرانی» نیست با این حال رئیس جمهور در اظهاراتی کاملا متناقض تاکید کرد: برگه منتشر شده در لوزان سوئیس فکت شیت ایرانی است. 
 
رئیس‌جمهور در نشست خبری پایان سفر به شیراز در پاسخ به سؤالی پیرامون انتشار "فکت‌شیت ایرانی" گفت: فکت‌شیت ایرانی قبل از آمریکا منتشر شد. شبی که تفاهم بین ایران و ۱+۵ انجام شد و بیانیه‌ای که در لوزان اعلام شد، یک ساعت قبل آن خبرگزاری‌ها فکت‌شیت ایرانی را منتشر کردند؛ همه خبرگزاری‌ها ما یک فکت شیت را اعلام کردند و همان را هم رسانه‌های خارجی اعلام کردند.
 
وی تأکید کرد: نمی‌دانم برخی حافظه‌شان ضعیف شده است چراکه قبل از آمریکایی‌ها ما فکت شیت خود را اعلام کردیم. بنابراین ما اعلام کردیم و روشن است، منتها برخی شبهه‌‌ای ایجاد و مسائلی را مطرح کردند، ضمن اینکه ما نظرات خود را به‌صراحت گفتیم. وزیر امور خارجه ما و رئیس سازمان انرژی اتمی به‌تفصیل نظرات ایران را اعلام کردند، حال اگر می‌خواهید مصاحبه‌های آنان را دوباره منتشر کنید تا فکت‌شیت دوم منتشر شود.
 
در واقع رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و دیگر اعضای تیم مذاکره کننده را به ضعیف شدن حافظه یا همان فراموشی متهم کرده چرا که اولین نفری که مدعی شد برگه منتشر شده پس از مذاکرات لوزان فکت شیت ایرانی نیست ، محمد جواد ظریف بوده است. 
 
رجانیوز به توصیه رئیس جمهور عمل کرده و مصاجبه های وزیر امور خارجه و رئیس سازمان انرژی را در این باره مجددا منتشر می کند.
 
ظریف سه روز پس از توافق لوزان، در برنامه نگاه یک در این باره گفت: چیزی بنام فکت شیت ایرانی  وجود ندارد  و وزارت خارجه چیزی را منتشر نکرده  است .چند نفر از دوستان ما  یک رشته دستاوردهایی را  از این مذاکرات  نوشتند .
 
اما علاوه بر ظریف دیگر اعضای تیم مذاکره کننده نیز تاکید کردند که از سوی ایران ، فکت شیت منتشر نشده است. 
 
در همین راستا  عباس عراقچی ۲۰ فروردین با تاکید بر عدم انتشار فکت شیت از سوی ایران گفت: فکت شیت چیزی است که آمریکایی‌ها منتشر کردند روایت آنها از توافقاتی است که در دور اخیر مذاکرات به آن رسیدیم. این کاملا معمول است بعد از هر مذاکرات و واقعه سیاسی، طرفین این واقعه و مذاکره، روایت خود را برای مستمعین خود می‌گویند که هر کس از زاویه خود می‌گوید چه اتفاقی افتاده و قرار است بیفتد و طبیعی است هر طرف قسمت‌هایی که مطلوبش است را برجسته‌تر بیان می‌کند.
 
معاون وزیر خارجه که بنابر اظهارات رئیس جمهور به فراموش کاری متهم شده است در ادامه با بیان اینکه آمریکایی‌ها این کار را به صورت مکتوب کردند و از قبل هم مقداری از آن را آماده کرده بودند، گفت: روایت خودمان که یک روایت واقعی است در صحبت‌های مفصل ظریف بیان شد. من نیز بیان کردم؛ فعلا بنای ارائه کردن "مکتوب" را نداریم ولی اگر لازم باشد چنین خواهیم کرد.
 
اما علی اکبر صالحی نیز از دیگر مسئولان هسته ای کشور است که علی رغم حضور در مذاکرات هسته ای ، رئیس جمهور بدون آنکه اسم وی را بیاورد او را به ضعیف بودن حافظه متهم کرده است.
 
صالحی ۵ اردیبهشت در برنامه نگاه یک گفت: « ما درباره بخش فنی فکت شیت را آماده و به آقای ظریف ارائه کردیم و در وزارت خارجه نیز مباحث سیاسی را به آن اضافه کردند. آقای ظریف تمام جزییات را گفتند و خودش معادل ۱۰ فکت شیت است و چیزی نبود که مطرح نشده باشد. حتما دلیل موجهی داشته که مسئولان کشور فکر کردند انتشار فکت شیت ایرانی ضرورتی ندارد. ما در شرایط حساسی هستیم و هر کس می‌تواند سوء استفاده کند. رژیم صهیونیستی و دیگرانی هستند که می‌خواهند به روند مذاکرات خدشه‌ای وارد کنند. الان مذاکرات شروع شده و وارد جزییات شده ایم و ضرورتی به انتشار فکت شیت نیست.»
 
رئیس سازمان انرژی اتمی ۱۸ فروردین ماه (۵ روز پس از مذاکرات لوزان) در مجلس شورای اسلامی گفت:« آقای ظریف هم در حال تهیه فکت شیت هستند که در این فکت شیت خیلی از حقایق روشن می شود».
 
ماجرای فکت شیت ایرانی پس از آن مورد توجه کارشناسان و نمایندگان مجلس قرار گرفت که رهبر معظم انقلاب از مسئولان خواستند مردم را در جریان مذاکرات قرار دهند.
 
مسئولان وزارت امور خارجه نیز در جریان حضور خود در مجلس وقتی با سئوالات نمایندگان درباره محتوای مذاکرات مواجه شدند قول دادند برای مورد قضاوت قرار گرفتن عملکرد تیم هسته ای،فکت شیت ایرانی را که حاوی جزییات مذاکرات است، منتشر کنند.
 
اما نکته قابل تامل آنکه رئیس جمهور خود نیز در جریان سفر به استان گیلان در تاریخ ۲۶ فروردین به صورت تلویحی در تعریضی به منتقدان از عدم ضرورت انتشار فکت شیت سخن گفته بود: «مذاکره تمام نشده که جزئیات آن منتشر شود، مذاکره آداب خودش را دارد و هنوز نمی‌توان جزئیات را منتشر کرد! »
 
این جمله روحانی نشان می دهد که خود وی نیز قائل به انتشار فکت شیت ایرانی نبوده است و تا تاریخ ۲۶ فروردین نیز معتقد بوده که فکت شیت ایرانی منتشر نشده اما به احتمال زیاد برای لغو پروژه سئوال از رئیس جمهور که از ابتدای هفته جاری در مجلس کلید خورده، نظرش عوض شده و با کنایه گویی به اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای ، برگه منتشر شده در مذاکرات لوزان را فکت شیت ایرانی بنامد.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۳۰
امیر مهدوی

میرهاشم موسوی کارشناس مسایل راهبردی:  نگاه نرم افزاری به مقوله امنیت در جامعه و ایجاد تعادل و توازن در تدوین راهبرد های متناسب با تهدیدهای احتمالی  سخت و نرم و به عبارتی دقیق و علمی تر، پی ریزی و تدوین راهبرد های ترکیبی و توامان سخت و نرم ( «راهبرد های امنیتی هوشمندانه») امنیت بخش در جامعه در مواجهه با تهدید های احتمالی همواره یکی از ضرو ریات و دغدغه های اصیلی است که مسئولان و سیاستگزاران بایستی در سطح کلان به آن توجه جدی داشته باشند. فرآیند تامین امنیت جامعه با توجه به خود مفهوم« امنیت » که به تعبیر متفکرین این عرصه مفهومی کلان و مبهم، بین الاذهانی، ذو وجهی و ذو مراتبی و دارای ابعاد مختلف اجتماعی،اقتصادی،سیاسی ، فرهنگی ، زیست محیطی و... است؛ بدون توجه دقیق به سطوح مختلف راهبردی و عملیاتی در راستای سیاستگزاری کلان، وضعی است که نه تنها ممکن است دست نیافتنی باشد، بلکه برعکس ممکن است است خواسته و نا خواسته موجبات تهدید و ایجاد نا امنی در عرصه های مختلف را نیز فراهم آورد.
 
لذا در این زمینه مواجهه مسئولان در رابطه با این مفهوم و به عبارتی دیگر، سپهر حاکم بر دولت ها، در این رابطه نکته بسیار مهمی است که می تواند چگونگی مدیریت پدیدهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... با رویکرد آینده نگاری  (به معنای ساختن آینده) را روشن نماید.در این خصوص سخنان رئیس جمهور محترم در جمع فرماند هان نیروی انتظامی در قالب تحلیل امنیتی جامعه و نقش پلیس در امنیت بخشی جامعه ضمن اینکه دارای نکات مثبتی همچون نگاه نرم افزاری به امنیت و امنیتی ندیدن پدیده ها را داراست  دارای مواردی در خور تامل بسیاری است که به نحوی نگرانی هایی در عرصه انتظام بخشی با هدف حصول امنیت همه جانبه در جامعه را ایجاد می نماید.که ممکن است در صورت عدم تبیین روشن بعضی از گزاره های مطرح شده توسط ایشان، تهدیدی جدی بر جامعه ایرانی و موجبات ناامنی و سیر پدیده ها به سمت نا امنی را فراهم آورد:
 
1- با توجه به اینکه انتظام و امنیت دو روی یک سکه قلمداد می شود به تعبیری هر جا انتظام باشد امنیت نیز وجود دارد و جایی که انتظام نباشد نشان از نوعی وجود تهدید و نا امنی است و وجود امنیت نیز تائیدی بر نظم و اثرات عاملین انتظامی است، اگر چه نیروی انتظامی نمی تواند به جنبه نرم افزاری امنیت بی توجه باشد اما ذات نیروی انتظامی  به عنوان ضابط  انتظام دهنده جامعه، بیشتر رویکرد سخت افزاری دارد تا نرم افزاری. و به نظر می رسد انتظار اتخاذ رویکردی با غالبیت نرم افزاری از این نیرو در مواجهه با پدیده ها و اجرای قوانین بیش از آنکه واقعی و صحیح باشد،آدرس غلطی است که ممکن است این نیرو را در انجام تکالیف امنیت بخشی دچار تردید راهبردی بنماید. البته منظور نگارنده به هیچ وجه عدم توجه به رویکرد های نرم در مواجهه، عدم رعایت کرامت های انسانی و حفظ شئون جنسیتی و برخورد های نرم و محترمانه نیست.
 
2- اگر مسئولان به دنبال ایجاد توازن و تعادل در بخش نرم افزاری امنیت فرد و جامعه در سطح کلان هستند  به نظر می رسد شاهراه تحقق این موضوع  مهم در راهبرد هایی امکان پذیر است که متمرکز بر آموزش و تربیت افراد جامعه با محوریت احکام اسلام ناب باشد که کرامت انسانی،اخلاق مداری،قانون گرایی و ... تنها بخشی از این تعالیم آسمانی است. بدیهی است تمرکز اجرای این راهبرد ها نه تنها در نیرو های انتظامی نیست بلکه بخش مهمی از مجریان و کنشگران  این راهبرد های نرم امنیت، دستگاه ها و وزارت خانه های آموزشی و فرهنگی هستند که متاسفانه دچار کم کاری مفرط و انفعال کارکردی مبتنی بر آموزه های اسلامی هستند (هم در محتوا و هم در سیاستگزاری ها و اجرا).
 
وضعیت تربیتی و آموزشی در مهد کودک ها تا دبیرستان در وزارت آموزش و پرورش ، وضعیت بی سر و سامان علوم انسانی وارداتی در دانشگاه ها، سیاست های فرهنگی باز و منفعلانه در حوزه های مختلف فرهنگی،اعم از هنری،موسیقی و... در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و  بی مسئو لیتی نهاد های مرتبط در این زمینه خود گویای نوعی بی برنامه گی و هضم شدن در قالب های موجود جهانی است و نه مدیریت و بومی سازی مبتنی بر الگوی آرامش و اطمینان بخش اسلامی. 
 
3- معمولا با توجه به مفهوم امنیت گفته میشود تعریف مشترکی از امنیت نیست و امنیت چیزی است که ما به واقع آن را  درک میکنیم و احساس میکنیم و آنچه برآیند سطح کلان در حوزه های مختلف اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و زیست محیطی و... درک میشود یا احساس میشود حاکی از امنیت و یا  ناامنی است. (البته این موضوع در جای خود نقد بسیار دارد). حال اگر تلویحاً این موضوع را بپذیریم، به راستی امنیت انتظامی به عنوان بخشی از امنیت اجتماعی در اندیشه دینی در چه صورتی قابلیت تحقق و ادارک دارد؟ آیا جزء این است که در امنیت انتظامی ارزش های حیاتی جامعه با توجه به باورها،ارزش ها و فرهنگ حاکم بر جامعه، بایستی (البته به شکل قانونی)پاسداری شود؟ آیا جزء این است که امروزه با پروسه هایی مثل جهانی شدن یا به عبارتی بهتر جهانی سازی، تهدیدهای بنیادین در متن جامعه، آن هم روی مرکزی ترین هسته جامعه، یعنی مسائل  هویتی و فرهنگی فعال شده است؟ بدیهی است در این زمینه عنصر انتظام بخش جامعه، بایستی چالاکی هوشمندانه خود نسبت به تغییرات محیطی را داشته و برای مواجهه با تهدیدهایی که برخلاف احکام اسلامی در جامعه رواج پیدا می کند مطابق با قوانین و رهنمودهای مسئولان ابتکار عمل را در دست خود داشته باشد.
 
4- نکته مهم دیگر در باره این اظهارت، عدم توجه به مفهومی بنام «مرجع امنیت» است که اگر تحلیل درست و منطبق با ارزش های حیاتی از این مفهوم نداشته باشیم ضمن اینکه در تدوین راهبردهای امنیت اجتماعی در جامعه دچار خطای استراتژیک می شویم مضافا"، ممکن است به جهتی برویم که در اولویت گذاری ها، اساس پاسداری از اصول و ارزش های بنیادین نظام، فدای فروعی فاقد ریشه به بهانه امنیت بخشی جامعه در سطح راهبردی نیز بشود، آنچه در این زمینه اهمیت ذاتی دارد کشف ارزش های حیاتی هر مکتب و نظام، مطابق با مبانی و فلسفه وجودی آن نظام است، و در انتهای این فهم بنیادین هست که می توانیم  به تحلیل امنیت و موارد تهدیدی پیرامون خود، عمق و سطح تهدید و حتی نحوه مواجهه با آن، بپردازیم؛ آنچه مشخص است انسانها در برخى از ارزشهاى حیاتى مثل حفاظت از جان، مال و آب و خاک، مشترک هستند، اما اختلافات، در تعیین ارزش غایى و هدف اصلى است که به اعتقاد ما در جمهوری اسلامی ایران کاربست و اجرای احکام اسلامی از آن دسته ارزش های حیاتی است که نهادها و نظام ها و ساختارها هم بر همین اساس شکل گرفته است. حال با این اوصاف  مشخص است که اگر در جهت گیری ها  جهت تامین امنیت فردى، امنیت اجتماعى، امنیت سیاسى، امنیت اقتصادى، امنیت فرهنگى، امنیت ملى اگر جهت بردار و برآیند کلی به این غایت، اسلام و تقرب الهی در فضای فردی و اجتماعی نباشد چه بسا به نام امنیت، فضای نا امنی مستولی گشته و  به جای حاکمیت اسلام و خدا ،حاکمیت نفس و شیطان در جامعه رقم می خورد. پس مرجع امنیت در جمهوری اسلامی ایران هرچه که باشد نمی تواند خارج از اصول و چارچوب های اسلامی باشد(که در جای خود بحث فراوانی می طلبد) و متعاقب آن  انتظام بخشی در راستای امنیت جامعه  نمی تواند خارج از  قالب اصول کلی احکام اسلامی باشد (البته این به معنای ورود احکام در جزئیات بسیار ریز و کوچک نیست)، پس نمی توان عنوان کرد مجریان و کنشگران امنیت انتظامی   موظف به اجرای اسلام نبوده  ...و تنها وظیفه اجرای قانون را دارند.نه تنها پلیس بلکه همه اجزای حکومت موظف به اجرای اسلام در وجوه مربوط به خود هستند.
 
5- نکته پایانی و کلان تر وجود و هماوردی دو نوع گفتمان در عرصه های مختلف مدیریت عمومی، فرهنگی و اجتماعی و... در کشور است که در فضای مدیریت امنیتی و انتظامی نیز این دونوع گفتمان قابلیت تعمیم را دارد. یکی گفتمان شریعت محور و دیگری گفتمان عرفی گراست. (که البته تبیین گزاره های این دونوع گفتمان مجال دیگری را میطلبد). ضمن اینکه گفتمان شریعت محور مبانی فکری خود را از دین می گیرد قائل به پیوستگی بین تئوری و عمل بوده و همواره از مبانی تئوریک و اصول اساسی دین طرح های عملیاتی و اقدام های متناسب را استنتاج و به عبارتی الگوی عملی متناسب  با مبانی را از دین اخذ می کندو یا الگو های موجود را از لحاظ سازگاری با دین تطبیق می دهد .اما منادیان گفتمان عرفی گرا در عرصه های مختلف مدیریت جامعه، اگر چه ممکن است با شعار های دینی و لعاب ارزشی وارد عرصه های عملیاتی و مدیریتی شوند اما با توجه به اعتقاد به «تفکیک» در وجوه مختلف و به ویژه «تفکیک بین تئوری و عمل» به هر طریقی سعی دارند پلان های عملیاتی خودرا از آنچه که در جریانات جهانی سیال هست ولو اینکه با مبانی دینی نیز ناسازگار باشد گرفته و اجرا بکنند، به تعبیری دیگر، فضای توسعه در وجوه مختلف را در غربی شدن و تفکیک و سکولاریزه کردن فضای مدیریتی در عرصه های مختلف دنبال می کند. و این گونه هست که  در عرصه فرهنگی و اجتماعی اگرچه بر اساس شاخص های تحلیلی منطبق با ارزش های بنیادین و نظام ارزشی اسلام، تهدیدهای همچون آسیب های هویتی و دینی، ،تغییرات اجتماعی در روابط، موضوعات نوظهور فرهنگی و اجتماعی درگرایش به زندگی های فردی و سبک زندگی ،تحت تاثیر جنگ نرم دشمن در عرصه های واقعی و مجازی  وجود داشته و به رغم اینکه امنیت ملی را تحت الشعاع  و بر اساس شاخصه های امنیتی و هویتی بایستی در زمره تهدید امنیتی قرار گیردو به جد در مواجه با این نوع تهدیدات دخالت رسمی و دولتی انجام پذیرد،  اما به زعم برخی ها با عنوان جعلی غیر امنیتی کردن پدیده ها ، این نوع تهدیدات، تغییرات طبیعی،گریز ناپذیر و هم آوا و هماهنگ با تغییرات و تحولات فرهنگی اجتماعی جهانی ارزیابی می شود. که متاسفانه تصورات و تحلیل های این نوع گفتمان در عرصه های مدیریتی، نگرانی از نفوذ دشمن در جنگ نرم در فضای تحلیل های مدیریتی و کارشناسی را ایجاد می نماید. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۱۸
امیر مهدوی


دﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ اینگونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند:


ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ

 ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند،

یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ. ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود

 ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ی ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد.

 ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ

 و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند؛ اما نمی داند

یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر،

 دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد!


ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود.

 نه گلوله ای شلیک می شود، و نه حتی نیزه ای پرتاب! اما گرگ

 با همه غرورش سرنگون میشود'!

حال بد نیست بدانیم که طمع، شهوت، پول، قدرت ،تکبر ،فخرفروشی،

حب جاه و مقام و احساس بى نیازى و بی مسوولیتی درقبال هم

نوع میتواند هر انسانى رو به سرنوشت این گرگ قطبی گرفتار کند...

هلاکت به دست خودمان، نه گلوله ای، نه نیزه ای ...

این حکایت خیلی از ما انسانهاست


منبع : آسمان آبی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۰۲
امیر مهدوی

رئیس بسیج مردمی عراق در گفت و گو با خبرنگار اعزامی کیهان به عراق:


هیچ نیروی مردمی در جهان به پای بسیجیان ایران نمی‌رسد
 

بارها تجربه ثابت کرده است که دشمنان انسانیت و بشریت در اشغالگری یا تجاوزوغصب حقوق ملت‌ها به ویژه مسلمانان، همیشه سه نکته مهم و اساسی را نادیده می‌گیرند؛ اول، هوشیاری وایمان مردم، دوم، قدرت بالا وخلق الساعه برای بسیج فوری برای دفاع از آرمان ‌های خود، و سوم، قدرت بسیار بالا وغیر قابل تصور رهبران دینی به ویژه مرجعیت در مذهب شیعه.

«ابو فرقد» رئیس ستاد نیروهای مردمی سپاه بدر( بسیج) معتقد است، اگر نبود هوشیاری وغیرت جوانان ما در دفاع از سرزمین و ارزش‌های مقدس و اگر نبود فتوای جهاد مرجعیت و خروش به موقع جوانان به سوی جبهه‌ها، داعش با سرعتی که پیش می‌رفت ودر مسیر خود  به کبیر و صغیر  رحم نمی‌کرد و امروز بغداد را نیز اشغال کرده بود اگر نبود همت بزرگ در جسم‌های کوچک این جوانان، اکنون ملت عراق باید رژیمی بدتر از صدام به نام «داعش» را تجربه می‌کرد.

ابو فرقد با سن بالای 50 سالش با حفظ سمت در ستاد جذب نیروهای مردمی، مسئولیت فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی استان آزاد شده صلاح الدین در کنار نیروهای مردمی موسوم به «حشد الشعبی» را در جریان آزاد‌سازی تکریت  بر عهده داشت و اکنون با «هادی عامری» فرمانده کل سپاه بدر در حال بررسی عملیات آزاد‌سازی کرکوک و موصل   است.

او با اشاره به از خود گذشتگی جوانان عراقی در این عملیات بزرگ می‌گوید، باید به تاسی از فرمایش امام خمینی(ره) دست و بازوی این جوانان را بوسید، چرا که ما را در محضر بقیه الله الاعظم و مردم مظلوم و خسارت دیده عراق روسفید کردند.

در آخرین روزهای فروردین پای صحبت این فرمانده شجاع که از او به عنوان "پدر جبهه‌ها” یاد می‌شود و ساعتی است که از عملیات موفقیت آمیز ارتفاعات "حمیران” بازگشته، می‌نشستیم و از او می‌خواستیم که درباره بسیج، فرهنگ بسیجی و همچنین چگونگی تشکیل بسیج دائمی در عراق و مشکلات در پیش رو به سوالات خبرنگار اعزامی کیهان به استان صلاح‌الدین پاسخ دهد.

* همه فرماندهان عملیات چند روز گذشته «حمرین»  را سخت‌ترین عملیات می‌دانند، شما هم  همین را می‌گویید، در حالی که به اذعان خودتان، تعداد دشمن داعشی در این ارتفاعات به 150 هم نمی‌رسید.چرا با این همه تجهیزات و نیرو نمی‌توانستید این تروریست‌ها را از بین ببرید؟

- ارتفاعات حمرین از موقعیت استراتژیک بسیار بالایی  برخوردار است و داعش تا این اواخر به اهمیت آن واقف نبود. حمرین اولا در ارتفاع قرار دارد و از آن بالا می‌توان هر جنبنده‌ای را زیر نظر داشت ودوم اینکه با یک حرکت نظامی کوچک مثلا با یک قناسه زن حرفه‌ای یا با یک عملیات انتحاری می‌توان کلیه تجهیزات نظامی را کنترل یا بطور کلی متوقف کرد. تا همین ایام عید این ارتفاعات دست ما بود، خیلی راحت به دست آورده بودیم اما متاسفانه وقتی دشمن به اهمیت آن پی برد، به همان راحتی  از دستمان گرفت.

* یعنی چه؟ راحت از دست دادید؟!
- ما راحت از دست ندادیم،  آنها راحت از دست ما گرفتند. داعش وقتی به اهمیت منطقه پی برد بایک تک قوی، اما غیرکلاسیک و در نهایت با به حرکت در آوردن چند ماشین انتحاری، به طرف خطوطمان نزدیک شد و ما مجبور به عقب نشینی شدیم. نه تنها ارتفاعات بلکه  بخشی از منطقه را هم واگذار کردیم. حالا که می‌خواستیم دوباره پس بگیریم، با مشکلات بسیار عدیده‌ای مواجه شدیم. علت اصلی هم استقرار استحکامات قوی و علت دیگر، تغییر رویکرد جنگی  داعش از جنگ کلاسیک به جنگ نامنظم و استفاده از قناسه زن‌های حرفه‌ای بود.
* چطور دوباره پس گرفتید؟

همانطور که در نقشه می‌بینید، منطقه کاملا کوهستانی و با شیارهای عمیق و فراوان  است، با صدها تپه بلند و کوتاه، که هر کدام 25 تا 100 متر از یکدیگر فاصله دارند. این یعنی اینکه هر داعشی می‌تواند از داخل این شیارها و بالای این تپه‌ها ده‌ها نفر از نیرو‌های مارا بدون آنکه متوجه شویم از چه سمتی مورد هدف قرار می‌گیریم شهید و یا حتی اسیر کنند. در تعاریف نظامی هم آمده است در جنگ‌های کوهستانی ارتفاعات دست هر طرف باشد برگ برنده هم در اختیار اوست، ولی بالاخره همانطور که 21 فروردین پس از چند روز کار شناسایی و مشورت‌های نطامی و با پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان، دوباره ارتفاعات حمیران به دستمان افتاد که امیدواریم هر چه زودتر تثبیت شود، چون داعش دست‌بردار نیست و با وارد کردن نیروهای جدید قصد پس گرفتن چند باره مناطق  از دست داده  را دارد. مثلا همین امروز شنیدم که  داعش 300 تروریست فقط از سوریه وارد منطقه کرده و 70 نفر را هم ازمیان سنی‌های افراطی و حزب بعث همین منطقه تامین کرده است و قصد دارد به هر قیمتی شده مواضع از دست داده را پس بگیرد.

* مگر دشمن تمام راه‌ها را مین گذاری نکرده بود، پس چطور خودتان را به آن بالا رساندید؟
از جلو با تحرکات نظامی اعم از توپخانه و نیروهای زمینی سرگرمشان کردیم و ازپشت ارتفاعات، با باز کردن معبر در چندین محور به بالای سرشان رسیدیم. پیشروی‌ها از دو طرف انجام شد تا اینکه به هم رسیدیم، البته با وارد کردن خسارات فراوان به طوری که عده زیادی از آنها کشته شدند و عده‌ای هم فرار کردند. اگر بتوانیم دو کیلو متر دیگر پیش برویم و چهار راه منتهی به کرکوک را آزاد کنیم دشمن دیگر توان بالا آمدن از ارتفاعات را نخواهد داشت. در واقع، از 150 کیلومترطول ارتفاعات حمیران، فقط 20 کیلومتر از بخش مهم و استراتژیک آن را در اختیار داریم.

* به نظر می‌رسد باتغییرو رویکرد نظامی  دشمن از کلاسیک به پارتیزانی وجنگ نامنظم، شما هم باید با به کار گرفتن نیروهای زبده چریکی، به دنبال شکار  یک به یک داعشی‌ها در داخل شیارها و بالای تپه باشید. فکر نمی‌کنید در این شرایط،  پیشروی به صورت کلاسیک را باید تعطیل کرد؟.

-  در این عملیات تقریبا همین کار را کردیم. در چند روز گذشته دو بار به صورت کلاسیک والبته آزمایشی عمل کردیم اما دیدیم جواب نمی‌دهد. لذا این بار از پشت ارتفاعات و از چند جا معبر باز کردیم و از داخل شیارها خودمان را بالا کشیدیم تا توانستیم بدون تلفات‌خودمان را به 100 متری نیروهای داعش برسانیم، امیدواریم به رغم تلاش‌های جدی دشمن برای بازسازی و سازماندهی مجدد خود، بتوانیم فتوحات خود را تثبیت کنیم.

* شرایط فعلی نشان می‌دهد که جنگ با داعش در کشورهای منطقه و به ویژه  عراق، طولانی‌تر از انتظار خواهد بود و هدف اصلی آمریکا از تاسیس داعش و دیگر گروه‌های تروریستی سرگرم کردن ملت‌های منطقه به جنگ و خون ریزی است. فقط این نام  گروه‌ها ست که تغییر می‌کند والا ماهیت قضیه یکی و هدف هم یکی است، یک روز با نام طالبان، روز دیگر با نام القاعده و امروز با نام داعش ولی همه یک نقش را دارند شما بالاخره تا کی می‌خواهید بجنگید؟

بله، انتهای این جنگ قطعا پیروزی حق علیه باطل است. اینکه باید از خودمان، ناموسمان واعتقاداتمان دفاع کنیم شکی در آن نیست و طبیعی است که حداقل کاری که باید بکنیم بیرون راندن دشمن از کشورمان و باز‌سازی مجدد آن است. اینکه جنگ چقدر طول خواهد کشید بستگی به شرایط دارد که امیدواریم به نفع ما باشد.

* هرچه جنگ طولانی شود، تقلیل نیرو را به همراه دارد و شاید شرایط به جایی برسد که پرداخت حقوق به نیروها هم پاسخگو نباشد، مگر آنکه فرهنگ بسیجی را در میان نیروها وجوانان جامعه تان جاری کنید،  برای این منظورچه کرده اید؟.
- ولی ما در حال حاضرمشکل نیرو نداریم، حتی بیشتر از نیاز، نیروهای داوطلب وجود دارد و اتفاقا مشکل ما کمبود بودجه برای پرداخت حقوق داوطلبان است .والا با فتوایی که آیت لله سیستانی صادر کردند و حقوقی که به داوطلبان داده می‌شود مشکلی در خصوص جذب نیرو نداریم.
* ولی بالاخره باید به فکر آینده هم بود، به فکر زمانی که بودجه برای پرداخت حقوق کافی به نیروها نداشته باشید یا نیرو انگیزه‌ای برای جنگیدن فی سبیل الله نداشته باشد، فکر می‌کنید آن موقع هم فتوا مثل الآن موثر خواهد بود؟ نمی‌شود که جنگ را ادامه نداد یا به وقفه انداخت، سوال مشخص من این است که در مورد ترویج فرهنگ بسیجی درمیان نیروهای سپاه «بدر» به ویژه نیروهای مردمی  چه کرده اید یا چه می‌خواهید بکنید؟

- زمینه چنین فرهنگی قطعا تا حدودی  در میان بسیجیان ما وجود دارد که آنها را با یک فتوا به اینجا کشانده و نمی‌توان گفت، اصلا وجود ندارد، مثلا خیلی از مدیران ادارات دولتی هم خودشان را به جبهه‌ها رسانده و داوطلبانه می‌جنگند. خیلی از افسران هم اینگونه عمل می‌کنند. اما این را هم اذعان می‌کنم که به پای بسیجیان شما نمی‌رسند وما باید بیشتر تلاش کنیم. اگرچه شاهد گسترش و توسعه تدریجی این فرهنگ  در میان مردم به ویژه جوانان هستیم.

* از چه طریقی؟
- توسط مبلغین،  محور اصلی ما فتوای مرجعیت یعنی حضرت آیت‌الله سیستانی در جهت ایجاد انگیزه برای ادامه مبارزه با باطل  در میان مردم است.

* جنگ را تا چه زمانی می‌خواهید ادامه بدهید؟
-تا زمانی که داعش از بین برود.

* داعشی که سرزمین هایتان را اشغال کرده است ؟
- داعشی که کل جهان اسلام را به چالش کشانده و مسلمین را به زحمت انداخته است.

*یعنی می‌توان داعش را از بین برد؟
- بله
* فکر می‌کنید آمریکا با توجه به شعار‌هایی که در مخالفت با تروریسم می‌دهد، موافق از بین رفتن داعش است؟.
- اگر همه مسلمین با هم باشند، می‌توان داعش وحتی ایجاد کنندگان و حامیان آن را هم از بین برد.

* اگر آمریکا با حدف داعش مخالفت کند، می‌خواهید تجربه حضور منافقین در کشورتان را دوباره تکرار کنید وتداوم حضور داعش در کشورتان  را با آن همه جنایت‌ها وخیانت‌ها  تحمل کنید؟
-مشکل عراق در رابطه بامنافقین خیلی پیچیده‌تر از داعش بود؛ بنده هم مثل شیخ المجاهدین «هادی عامری» معتقدم که آمریکا عزم جدی برای از بین بردن داعش ندارد و در واقع با این نوع ادعا‌ها و رجزخوانی‌ها علیه داعش، برای ما وکل جهان فیلم بازی می‌کند. حتی کشور‌های عربی هم نمی‌خواهند شیعیان بر سرنوشت خودشان مسلط شوند. همه باید دست به دست هم بدهیم و کار را یک سره کنیم. ما در عراق و مدافعین حرم حضرت زینب هم در سوریه و ایران و حزب الله لبنان هم پشتیبانی همه جانبه بکنند.

* چرا بسیج مردمی را در عراق دائمی نمی‌کنید؟
- این یکی از همان پیچیدگی هاست. کشورهای مرتجع عربی و متاسفانه  (برخی از)سنی‌های افراطی وطنی خودمان  همین نیروهای مردمی را که با داعش در حال جنگ هستند، به عنوان بسیج ایران اسلامی معرفی می‌کنند واینگونه تبلیغ می‌کنند که سپاه بدر می‌خواهد کل کشور عراق را تحت کنترل ایران در آورد. به همین خاطر، سنی‌هایی که تحت تاثیر این تبلیغات  مسموم قرار گرفته‌اند  برخی عناصر جاهل یا خود فروخته در منطقه می‌گویند؛ نمی‌خواهیم تحت کنترل نیروهایی باشیم که پشت سرش جمهوری اسلامی است.

درهمین آزاد‌سازی تکریت که کلا سنی نشین است با همین مشکل رو به رو بودیم. تکریتی‌ها در ابتدا  اصرار داشتند که خودشان باید استانشان را آزاد کنند، ولی چون از ارتباطات برخی از تکریتی‌ها با داعش اطلاع کامل داشتیم و می‌دانستیم امکان پذیر نیست، به شدت مخالفت کردیم. ما با این اوصاف وارد عمل شدیم وتکریت را آزاد کردیم. بسیاری از سنی‌ها خوشحال شدند و الان برخی از آنها در سپاه بدر در کنارنیروهای شیعی برای آزاد‌سازی بقیه استان‌های سنی نشین می‌جنگند.

-  من‌قبول دارم که شرایط عراق برای ایجاد فرهنگ بسیجی به آن معنایی که ما در ایران اجرا کرده ایم ودر طول هشت سال دفاع مقدس به آن مقید بودیم، بسیار سخت‌تر و مشکل‌تر است ولی ...
- شاهد هستید که در میان رزمنده‌ها تعداد زیادی سنی وجود دارند و شیعه و سنی در کنار هم با دشمن داعشی می‌جنگند. البته شما این موضوع را فقط در» سپاه بدر» می‌بینید.  ولی فرهنگ مدیریتی بدر که نشات گرفته از اعتقادات اسلام ناب محمدی و منویات حضرت امام خمینی و امام خامنه‌ای که سرشار از رافت اسلامی است باعث شده تا سنی‌ها هم جذب سپاه بدر شوند، برخی از اهالی استان‌های سنی‌نشین آزاد شده از جمله تکریت به جای اینکه از سپاه بدر قدردانی کنند، ما را به خاطر این آزاد سازی، اشغالگر  هم می‌دانستند، البته برخی از اینها با مشاهده مستندات متوجه بسیاری از واقعیت‌ها شده اند و همان‌طور که می‌بینید در حال باز گشت به خانه و زمین‌های زراعی‌شان هستند .

* به نظر می‌رسد دولت هم می تواند در رسمیت دادن به تشکیلات بسیج و ترویج فرهنگ بسیجی در میان مردم به ویژه جوانان پیشقدم شود آیا در این رابطه کار پژوهشی  صورت گرفته است؟.

- پیشنهادها وطرح‌هایی را در دست بررسی داریم و دولت را هم در مورد ضرورت آن در جریان گذاشته ایم. پیشنهاد ما به دولت تشکیل یک بسیج دائمی ورسمی با وظیفه برقراری امنیت در محلات است تا شیعه و سنی با حفظ اعتقاداتشان در کنار هم در امنیت کامل زندگی کنند. البته در این رابطه صحبت‌های اولیه‌ای با سران و معتمدین استان‌های سنی‌نشین صورت گرفته و نتایج مثبتی هم حاصل شده که اولین نشانه آن بازگشت تدریجی خانواده‌ها به خانه‌ها و زمین‌های کشاورزی شان است.

نخست وزیر هم به این موضوع توجه جدی دارد و بارها در دولت و مجلس تاکید کرده که اگر نبود بسیج مردمی وفتوای ایت الله سیستانی، داعش قطعا تا بغداد آمده بود، اما از آن طرف هم فشارهای جدی بر نخست وزیر هستیم، به ویژه از سوی آمریکا وبرخی از داخلی‌‌ها تا از حمایت‌های خود از تشکیل بسیج مردمی با وجود ارتش کوتاه بیاید. در حالی که با تشکیل بسیج در همین حد، همه چیز عوض شده و پشت سرهم پیروزی به دست آورده ایم. این حرکت حتی تاثیرات بیرونی داشته است به طوری که تا پیش از این قرار بود «بشار اسد» برود ولی با فتوای آیت‌الله سیستانی همه ورق‌ها برگشت.یا مثلا  قبل از این فتوا و به حرکت در آمدن نیرو‌های مردمی به سوی جبهه‌ها جنگ ما با  داعش در داخل شهرها بود ولی امروز می‌بینید که با همین جوانان از جان گذشته جنگ را به بالای کوه‌ها و ارتفاعات کشانده ایم، بنابراین در مورد تشکیل بسیج دائمی هم ورود مرجعیت ضرورت دارد ونباید گذاشت تمامی فشارها بر روی نخست وزیر باشد.

جمهوری اسلامی ایران هم که پرچمداری این نهضت را بر عهده دارد از منظر بین‌المللی در تشکیل بسیج کمک کند حتی با اهدای امکانات،  نخست وزیر مارا تنها نگذارد. ایران باید این را به قطع و یقین بداند که وجود بسیج موثرترین نیرو در منطقه است.

* در خصوص امور فرهنگی و تقویت پایه‌های دینی جوانان به خصوص رزمندگان چطور؟
بدیهی است که فتوای مرجعیت شامل همه اقشار جامعه می‌شود و البته برای خواص در مرتبه اولی باید مهم باشد که طلاب علوم دینی یکی از آنهاست.برای طلاب علوم دینی  چه جایی بهتر از جبهه‌ها  برای نشر اعتقادات اصیل وصحیح اسلامی. اینجا بهترین  فضاست. در این فضای  کاملا خلوت و به دور از آلودگی‌های ضد ارزشی شهرها می‌توان  به ساختن و رشد اعتقادی جوانان و نجات آنها از مهلکه‌های ضد اخلاقی وهجمه‌های فرهنگی پرداخت. اگر ما این کار را امروزنکنیم، قطعا دشمن  با پول و تبلیغات رسانه‌ای که در اختیار دارد خیلی راحت  تبدیلشان می‌کند به داعش!.  انصافا این فرمایش امام خمینی که می‌فرمودند ؛ دفاع مقدس در کنار خسارت‌های جانی و مالی فراوان برکات فراوانی هم داشته که یکی از آنها ساخته شدن جوانانمان بود وصف حال فعلی ماست. باید پذیرفت که در خیابان‌های بغداد و درکنار شبکه‌های ماهواره‌ای در شرایط فعلی نمی‌توانیم جوانانمان را بسازیم، بنابراین حضورجدی روحانیت در این جهاد با توجه به فتوای آیت‌الله سیستانی نقش بزرگی را می‌تواند در پیروزی‌های آینده داشته   باشد.

مصاحبه کننده: رحیم چوخاچی زاده مقدم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۹
امیر مهدوی

شباهت های عجیب جنایت های سعودی ها و صهیونیست ها


محمدرضا مرادی:


 اشاره‌
تجاوز وحشیانه عربستان به یمن که از روز ششم فروردین ماه شروع شد در دهه های اخیر در نوع خود مثال زدنی است. سعودی‌ها در این حملات از هیچ وسیله و ابزاری برای سرکوب مردم یمن دریغ نکرده اند. بیش از سه هزار نفر از مردم یمن قربانی این حملات شده‌اند و آثار و پیامدهای زیان بار این جنگ مطمئنا تا سال ها بعد در یمن با‌قی خواهد ماند. شدت وحشی گری سعودی ها در یمن به حدی است که این رژیم تحت فشار افکار عمومی و برخی دیگر از عوامل سه شنبه شب یکم اردیبهشت به صورت یکجانبه اعلام آتش بس کرد. البته این آتش بس چند ساعت بیشتر دوام نیاورد و حملات سعودی‌ها مجددا به یمن از سرگرفته شد که تاکنون نیز ادامه دارد. این تجاوز را می توان از ابعاد مختلفی بررسی کرد اما در این نوشتار تطبیق جنایت های سعودی‌ها در یمن با جنایت های رژیم صهیونیستی در غزه خواهیم پرداخت.


رهبر معظم انقلاب نیز در دیداری که اخیرا با جمعی از مداحان سراسر کشور داشتند به مشابهت های گسترده حمله سعودی ها به یمن و تجاوز صهیونیست ها به غزه اشاره کرده و فرمودند: «سعودی‌ها بدعت بدی گذاشتند در این منطقه و البتّه خطا کردند، اشتباه کردند. کاری که امروز دولت سعودی در یمن دارد انجام می دهد، عیناً همان کاری است که صهیونیست‌ها در غزّه انجام دادند.» (20 فروردین)
 در اینجا برخی از شباهت های سعودی ها و صهیونیست ها در ارتکاب جنایت هایشان ذکر می شود.

نسل کشی و کودک کشی


رژیم سعودی در بیست و هفتمین روز ازتجاوز به یمن مرتکب جنایت‌های زیادی شده است. در این حملات تعداد شهدای یمن از مرز دو هزار و ۶۰۰ نفر نیز گذشته و ۱۵۰ هزار نفر هم بی خانمان شده اند و بیش از 5 میلیون نفر نیازمند کمک های فوری و اولیه هستند. علاوه بر این بیش از چهار هزار نفر هم تا کنون زخمی شده اند. بر اساس آخرین آمارها که توسط رئیس مرکز ملی نظارت و شفاف سازی یمن  منتشر شده است بیشتر از 400 تن از این قربانیان کودک و ۲۵۵ نفر دیگر زن هستند که این امر دلیل آشکاری بر این مسئله است که عربستان همانند رژیم صهیونیستی یک نسل کشی و کودک کشی تمام عیار را آغاز نموده است. رژیم صهیونیستی نیز، در جنگ 51 روزه غزه 2230 فلسطینی را شهید کرد، که 578 نفر از آنها کودک بودند. با توجه به مدت زمانی که دو طرف در آن مرتکب جنایت شده اند(عربستان27 روز- رژیم صهیونیستی51 روز) می توان به این نتیجه رسید که رژیم آل سعود در نسل کشی و کودک کشی از صهیونیست ها سبقت گرفته و می تازد...
پیش بینی می شود اگر این  تناسب به همین صورت حفظ شود و جنگ عربستان علیه یمن نیز 51 روز ادامه یابد، آل‌سعود تقریبا دو برابر صهیونیست‌ها، غیرنظامیان و کودکان و زنان بی‌گناه را به شهادت برساند. این حملات علاوه بر این که شهروندان غیر نظامی یمن را نشانه رفته است آشکارا قواعد حقوق بین الملل را زیر پا گذاشته است. در این راستا دیده بان جهانی حقوق بشر با صدور بیانیه ای از به کارگیری بمب‌های خوشه ای توسط جنگنده های سعودی در یمن پرده برداشت و آن را جنایت خواند. رژیم اشغالگر قدس نیز بارها از بمب خوشه ای و سلاح‌ها و بمب های فسفری به غزه حمله کرده است. استفاده از این بمب ها بیشترین زیان را به کودکان این مناطف رسانده است.


نابودی زیر ساخت ها
علاوه بر نسل کشی و کشتار کودکان بی گناه، هدف قرار دادن زیرساخت ها نیز یکی از وجوه تشابه حمله عربستان به یمن با تجاوز‌های اسرائیل به غزه است. حمله سعودی ها به یمن تنها به مراکز نظامی و یا نقاطی که انصار الله بر آن ها مسلط است محدود نشده است. سعودی ها به صورت آشکارا و هدفمند برخی از زیر ساخت های یمن را تاکنون هدف قرار داده اند. رئیس مرکز ملی نظارت و شفاف سازی یمن  «فتحی السقاف» درباره حمله به تاسیسات زیربنایی و اماکن دولتی اعلام کرد:»حداقل یک هزار و ۲۰۰ ساختمان و مرکز دولتی هدف حملات هوایی ائتلاف سعودی قرار گرفته و ۱۵۱ مرکز تجاری نیز به طور کامل ویران شده است. «تحلیلگران معتقدند که عربستان این اقدام را برای شکستن مقاومت انصارالله و مردم یمن انجام داده است. عربستان مناطق مسکونی ، اردوگاه ها ، ساختمان ها ، بیمارستان ها، تاسیسات عمومی و خصوصی شامل بنادر ، فرودگاه ها و انبارهای اسلحه را نیز مورد هدف قرار می دهد.
رژیم صهیونیستی نیز در برابر مردم غزه درست به همین شیوه متوسل شد. اسرائیل در حملات اخیرش به غزه، تنها نیروگاه تولید برق این منطقه را هدف حملات خود قرار داد، نتیجه این اقدام، آسیب دیدن شبکه انتقال برق در غزه شد و ساعات دسترسی مردم غزه به برق را در روز به شدت کاهش داد. در زمان این جنگ  و حتی مدت‌ها بعد از آن 80 درصد مردم این منطقه با جمعیت یک میلیون و 800 هزار نفری، روزانه فقط چهار ساعت برق داشتند. مقامات فلسطینی می‌گویند بازسازی زیرساخت های ویران شده غزه و خانه های تخریب شده این منطقه حدود شش میلیارد دلار هزینه نیاز دارد .بنابراین نابودی زیر ساخت ها نیز یکی از وجوه تشابه جنایت های سعودی ها با صهیونیست‌ها است.


مقاومت
جدای از وجه اقدامات وحشیانه، مقاومت های مردمی در برابر تجاوز‌ها نیز می تواند ملاکی برای مقایسه تطبیقی رفتار بازیگران باشد. مقاومت بی نظیر مردم غزه و مردم یمن نیز یکی دیگر از شباهت های «توفان قساوتی» است که علیه آنها انجام گرفته است. یمنی ها در برابر تجاوز عربستان نه تنها تسلیم نشده اند بلکه با تشکیل «نیروهای مردمی» علیه این تجاوز ایستادگی کرده اند. یمنی‌ها از نظر سابقه تاریخی و مدنیت، خودشان را برتر از عربستان می‌دانند و معتقدند اساساً ریشه عربیت از یمن بوده و اگر قرار است ملتی تابع ملتی دیگر باشد شایسته است ملت عربستان تابع یمن شود نه اینکه یمن تابع عربستان باشد، این مسئله به ‌شدت فضای داخل یمن را علیه عربستان تحریک کرده و به جنبش‌های اعتراضی علیه عربستان شکل داده و به‌ موازات آن گروه‌ های وابسته به عربستان نظیر جریان «اصلاح» و همین ‌طور«خاندان الاحمر» را به‌شدت تضعیف کرده است تا جایی که طی ماه‌های گذشته انصارالله و گروه‌های هم‌پیمان آن بر بیشتر مناطق یمن حاکمیت پیدا کردند و آخرین ریشه‌ها و رگه‌های ارتباطی عربستان با یمن قطع شد. مردم غزه نیز در تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی نه تنها در برابر موشک‌های این رژیم تسلیم نشدند بلکه به صورت قهرمانانه ایستادگی کردند و در نهایت متجاوز را مجبور به آتش بس و اعتراف به شکست کردند.


محاصره شدید
یکی دیگر از اشتراکات یمن و غزه عدم اجازه ورود کمک های بشر دوستانه به این دو در خلال جنگ است. هم عربستان و هم رژیم صهیونیستی مانع از ورود کمک های بشر دوستانه به یمن و غزه می‌شوند. این کمک ها شده اند. حال آن که بر اساس قوانین حقوق بین‌الملل و حقوق مخاصمات مسلحانه، تمامی نهادهای کمک رسان باید اجازه ورود به منطقه جنگی و رساندن کمک های اولیه را داشته باشند. در این راستا حدود 20 تن از محموله های غذایی و دارویی ایران به علت حمله جنگنده های سعودی اجازه ورود به یمن را نیافت. این در حالی است که وزارت بهداشت یمن اعلام کرده بود بیش از 5 میلیون نفر از مردم این کشور در اثر این جنگ نیازمند فوری کمک های اولیه بهداشتی و غذایی هستند.. در واقع اسرائیل و عربستان با تحت فشار قرار دادن مردم غزه و یمن سعی در تسلیم آنها را داشته و دارند.


نتیجه
تجاوز عربستان به یمن از آنجا که منافع اسرائیل را تامین می کند، از همان ابتدا به طرق مختلف از جانب صهیونیست ها مورد حمایت قرار گرفت. روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونت» در این خصوص اعلام کرد که دخالت عربستان در یمن «خبر شادی بخش» برای این رژیم است. این روزنامه همچنین نوشت: «مسئولان سعودی درمصاحبه هایی که با آنان انجام شده است، تاکید کرده اند که با تل آویو ضد محور مقاومت، سرنوشت مشترک دارند.» همچنین دیپلمات‌های آگاه به پایگاه خبری «المنار» فلسطین خبر دادند که «آل سعود از آغاز تجاوزش علیه یمن بر منابع اطلاعاتی گسترده‌ای تکیه کرده که از مهم‌ترین آنها مراکز اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بوده است به نحوی که این جنگ حجم هم‌پیمانی ریاض و تل‌آویو را بیشتر روشن کرد.» المنار به نقل از منابع ذکر شده نوشت: «زیردریایی‌های اتمی تل‌آویو به حراست از سواحل سرزمین‌های اشغالی مشغولند همان‌گونه که جنگنده‌های جاسوسی ویژه جمع‌آوری اطلاعات و تجهیزات هشدار سریع صهیونیستی از زمان آغاز حمله به یمن سواحل عربستان را ترک نکردند.» این منابع مطلع افزودند: «چندین دهه است که توافقی محرمانه میان اسرائیل و آل سعود در این باره وجود دارد و براساس این توافق سواحل عربستان برای اسرائیل باز است و جنگنده‌های اسرائیلی هر وقت می خواهند می‌توانند در آن به پرواز درآیند.» با توجه به این اطلاعات به خوبی می توان دلایل مشابهت زیاد بین جنایت های سعودی ها و صهیونیست ها را درک کرد.
در پایان باید بار دیگر به سخنان رهبر معظم انقلاب اشاره داشته باشیم که در همان آغاز حملات، شکست سعودی ها را پیش بینی نمودند. ایشان فرمودند: «سعودی‌ها در این مسئله خسارت خواهند کرد، ضرر خواهند کرد و به‌هیچ ‌وجه پیروز نخواهند شد. دلیل خیلی واضحی دارد؛ دلیلش این است که توانایی ‌های نظامی صهیونیست‌ها چندین برابر توانایی نظامی این سعودی‌های کذا و کذا [است]؛ چندین و چند برابر این ها، آن ها توانایی نظامی داشتند؛ طرف مقابل آنها هم غزّه‌ی یک وجبی بود. اینجا طرف مقابل یک کشور است، یک کشور ده‌ها میلیونی؛ یک ملّت، کشور پهناور و وسیع. اگر آنها توانستند در غزّه پیروز بشوند، اینها هم خواهند توانست در اینجا پیروز بشوند؛ البتّه اگر آن ها هم پیروز می شدند، باز پیروزی این ها احتمالش صفر بود؛ الان احتمالش زیر صفر است. این ها قطعاً ضربه خواهند خورد؛ قطعاً بینی سعودی‌ها به خاک مالیده خواهد شد.»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۲
امیر مهدوی