نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۵۴۸ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

خالی‌بندی جدید روزنامه زنجیره‌ای برای بزک کردن آمریکا

روزنامه زنجیره‌ای شرق تیتر اول خود را به «هیئت نفتی آمریکا مسافر تهران» اختصاص داد.

به گزارش جهان، این روزنامه که برخلاف نام خود جزو بزک‌کنندگان سیاست‌های آمریکا و غرب در کشور محسوب می‌شود نوشت پس از سفر بازرگانان به تهران، هیئت نفتی آمریکا مسافر تهران می‌شود. شرق از قول معاون وزیر نفت می‌گوید «پیش‌بینی می‌شود با سفر این هیئت آمریکایی و در صورت لغو تحریم‌های صنعت، در آینده شاهد حضور شرکت‌های بزرگ بین‌المللی نفت و گاز آمریکا در ایران باشیم.»

این قبیل فضاسازی‌ها در حالی است که جف راتکه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در واکنش به خبر مورد اشاره گفت: هنوز داد و ستد با ایران زود است و در خبر منتشره نام هیچ فرد یا شرکتی ذکر نشده است، هر فعالیتی که ناقض تحریم‌ها علیه ایران باشد دولت آمریکا دست به اقدام خواهد زد.
خالی‌بندی جدید روزنامه زنجیره‌ای برای بزک کردن آمریکا


آمریکا هفته گذشته بانک فرانسوی بی‌ان‌پی پاریبا را به خاطر معامله ۳ سال پیش با ایران و ۲ کشور دیگر ۸/۹ میلیارد دلار جریمه کرد.

نشریاتی مانند شرق سال ۹۲ نیز به هنگام انتشار توافق ژنو از گسیل هیئت‌های تجاری فرانسوی به تهران برای عقد قرارداد، برقراری پرواز تهران- نیویورک و فروش هواپیماهای آمریکایی به تهران خبر داده بودند که جملگی دروغ از آب درآمد. بنا بر گزارش‌های دقیق، تحریم‌های هسته‌ای حتی در صورت تعلیق یا لغو، ۱۷ درصد تحریم‌ها محسوب می‌شود و ۸۳ درصد تحریم‌های اصلی از جمله در زمینه نفتی و بانکی برقرار می‌ماند.

نشریات زنجیره‌ای هفته گذشته به دنبال حضور جان کری در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل و مذاکره با دکتر ظریف، تیترهایی نظیر «وزیر خارجه آمریکا پس از ۳۶ سال در خاک ایران قدم گذاشت» انتخاب کرده و به لاپوشانی رفتار توهین‌آمیز آمریکا با ویزای سفیر منتخب آقای روحانی (ابوطالبی) پرداخته بودند.

منبع : یاد یاران

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۰۱
امیر مهدوی

چهار سرکرده گروهک تروریستی "النصره" در عملیات نیروهای حزب الله لبنان در کوه‌های شرق این کشور به هلاکت رسیدند.
 به گزارش مشرق، حمله رزمندگان "حزب الله" به یک دستگاه خودروی گروهک تروریستی النصره در "جرود الطفیل" به هلاکت "ابو ودیع" مسئول این گروهک در منطقه "الجبه" و "ابو فاطمه" مسئول "گردان الصقور المحمدیه" انجامید.  
 

شبکه تلویزیونی "المیادین" گزارش داد: حمله نیروهای حزب الله به تجمع تروریست ها در رشته کوه های شرق لبنان، همچنین موجب هلاکت "ابو بدر" و "ابو فرج العمری" دو سرکرده النصره در منطقه "راس المعره" شد.

درگیری شدیدی نیز میان رزمندگان حزب الله و تروریست های النصره در اطراف "جرود بریتال" و "الطفیل" در رشته کوه های شرق لبنان به وقوع پیوست.

بر اساس این گزارش، همچنین چند نیروهای حزب الله با موشک های هدایت شونده هفت دستگاه خودروی گروهک تروریستی النصره را در مناطق تحت سلطه این گروهک در مرز لبنان و سوریه هدف قرار دادند که به هلاکت 16 تروریست و مجروحیت ده ها نفر از عناصر النصره انجامد.

   

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۵
امیر مهدوی

مجتبی اصغری: هر چه به زمان عقد توافق نهایی میان ایران و کشورهای 1+5 نزدیک‌تر می‌شویم، اظهارات مدیران ارشد دولت اوباما درباره مفاد توافق، رسمیت بیشتری یافته و وخامت‌آفرین می‌شود. جدیدترین روایت آمریکایی‌ها از شیوه بازرسی‌ها، محدوده و زمان بازرسی و راستی‌آزمایی، نحوه ارائه «تخفیف تحریمی» و آنچه در ایران «لغو یکباره همه تحریم‌ها» ترجمه شده؛ هیچ نسبتی با خواسته‌های طرف ایرانی و قول‌های ارائه شده به مردم و منتقدان ندارد. احتمالا مدیران دولت یازدهم در پاسخ به گزاره‌های جدی و رسمی مطرح شده توسط جان کری و وزرای انرژی و خزانه‌داری آمریکا باز هم خواهند گفت: «این عبارات تکان‌دهنده تنها مصرف داخلی دارد و برای راضی نگه داشتن صهیونیست‌ها و جمهوریخواهان مطرح شده است».

در پاسخ به این تحلیل یک سوال مهم ایجاد می‌شود؛ آیا در انتهای همه ادوار مذاکرات و پس از عقد توافق نهایی، دولت آمریکا نباید به خواسته‌های طرف ایرانی جامه عمل بپوشاند و تحریم‌ها به «یکباره» لغو شود و راستی‌آزمایی برنامه هسته‌ای ایران به شکلی معلوم و محدود براساس چارچوب زمانی، اجرایی شود؟ قطعا پاسخ به این سوال مثبت است! پس علت پنهانکاری و دروغ‌بافی درباره اصلی‌ترین مفاد توافق پیش رو توسط تیم آمریکایی چیست؟! چرا دولت اوباما در شرایط فعلی به «تحریک تقاضا»ی مخالفان توافق با ایران روی آورده است و مرتب گزاره‌های جدید و محدود‌کننده بیشتری از توافق نهایی را رو می‌کند؟!

بی‌تعارف اینکه دولت آمریکا نمی‌تواند تحریم‌ها را به صورت «یواشکی» و «بدون اطلاع کنگره» و «جامعه سیاسی آمریکا» لغو کند! پس اگر حقیقتا بنا بر عقد چنین توافقی با ایران در فرصت باقیمانده باشد اصولا باید لابی‌گران کاخ سفید به جای تهدید ایران به جنگ و صحبت از «بازرسی ابدی و نامحدود» و «عدم لغو تحریم‌ها» با رایزنی و ارائه اسناد و مدارک درباره قابل اطمینان بودن دولت یازدهم و تیم مذاکره‌کننده ایرانی، جامعه سیاسی آمریکا را برای عقد توافقی

«برد- برد» آماده کنند. اینکه چرا چنین نمی‌کنند و شرایط به سمت و سویی پیش می‌رود که هر روز زوایای منفی و تکان‌دهنده‌تری از در پیش بودن یک «توافق بد» برای طرف ایرانی و «توافقی عالی» برای آمریکا و صهیونیست‌ها افشا می‌شود، نشان از تعامل آمریکایی‌ها با متحدان خود دارد. اغلب شرط‌گذاری‌های جدید آمریکا، مسیر توافق را به سمتی پیش می‌برد که عقب‌نشینی تیم مذاکره‌کننده آمریکا به علت بالا بردن سطح توقعات داخلی را عملا ناممکن می‌سازد.

علاوه بر همه این موارد با ورود بموقع کنگره آمریکا به مذاکرات هسته‌ای، معین شد توافق نهایی میان ایران و 1+5 تنها در صورت تایید کنگره مورد پذیرش آمریکا قرار گیرد. پس در موعد اجرای مفاد توافق نهایی، دولت اوباما هیچ مسیری برای پنهان کردن مفاد و جزئیات توافق همچون «لغو یکباره تحریم‌های ایران» و «محدوده و زمان بازرسی‌ها و دوره راستی‌آزمایی» نخواهد داشت. بنابراین قطعا اوباما و اعضای دولتش باید «دیوانه» باشند که با بالا بردن سطح انتظارات داخلی از توافق نهایی، در بازه زمانی کوتاه 3 ماهه باقیمانده، کار خود را با کنگره سخت‌تر نیز کنند!

آنچه در این مدت از تیم مذاکره‌کننده و دولت آمریکا مشاهده شد ـ شامل افشای مرحله به مرحله جزئیات مذاکرات اعم از مدت، میزان و سطح بازرسی از تاسیسات محرمانه هسته‌ای و نظامی ایران، سطح و زمان ارائه تخفیفات تحریمی و بازه نامحدود و ابدی پروسه راستی‌آزمایی برای اثبات صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای کشورمان ـ حکایت از آن دارد که دولت اوباما از دیپلماسی محرمانه بشدت پرهیز کرده تا به واسطه کنجکاوی‌های روزافزون کنگره و صهیونیست‌ها، در میانه مراحل مذاکره و عقد توافق، با مشکل داخلی مواجه نشود. در مقابل دولت و تیم مذاکره‌کننده کشورمان به‌رغم توصیه بزرگان، کماکان به ادامه مسیر خطرناک «محرمانگی مذاکرات و تفاهمات» ادامه می‌دهند.

 مسیری که به واسطه بی‌انگیزگی طرف مقابل به حفظ چارچوب‌های محرمانگی تا همین بخش از کار نیز صدماتی جدی به اعتماد ملی به دولتمردان کشورمان وارد ساخته است. هر چند منتقدان تاکنون بسیار کوشیده‌اند تیم مذاکره‌کننده ایرانی را به پاسخ دادن به ادعاهای حریف درباره «عدم لغو تحریم‌ها» و «بازرسی از مراکز نظامی» و «نامحدود بودن پروسه راستی‌آزمایی»، مجاب کنند با انتشار گزاره‌برگ ایرانی، روایت خود را از توافق لوزان منتشر کنند اما متاسفانه به نظر می‌رسد دولت هنوز به اصل قدیمی «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» پایبند است.

نکته جالب توجه پایمردی عجیب دولت بر نامحرم نگاه داشتن مردم و نمایندگان مجلس در مسیر مذاکرات است در حالی که پیش از این خود رئیس‌جمهور روحانی به صراحت اعلام کرده بود در صورت لزوم، برای ادامه مسیر به «رفراندوم» و رای و نظر مردم متوسل خواهد شد! اما نکته اصلی این است که همان تیمی که مانور رسانه‌ای بر «رفراندوم هسته‌ای» را به‌عنوان نمادی تزئینی از موافقت مردم با نظر خود مجاز برمی‌شمرد هم‌اکنون از ارائه پاسخ به مردم با تکیه بر اصل مشکوک «محرمانگی مفاد توافقات»، خودداری می‌کند. آیا از ابتدا هم دولت، به فرض اختیار برگزاری رفراندوم، قرار بود بسته‌ای

مهر و موم‌شده را به رای و نظر مردم بگذارد؟! مردم بناست با چه مفهوم هسته‌ای موافقت کنند؟ میان «تعطیلی برنامه هسته‌ای» و «نرمش قهرمانانه به منظور به رسمیت شناخته شدن حقوق و برنامه هسته‌ای ایران» تفاوت بسیار زیادی وجود دارد!

اصل ماجرا این است که این بار خرج کردن دولت و موافقان «توافق بد هسته‌ای» از کیسه تحریم‌ها میسر نیست. فراموش نکنیم توافق ژنو به واسطه بدعهدی طرف مقابل با چه سرعت حیرت‌انگیزی رنگ باخت و حتی 10 استاد دانشگاه نیز حاضر نشدند درخواست رئیس‌جمهور روحانی برای دفاع از این توافق ضعیف و نقض‌شده را اجابت کنند. این بار پای قول شخص رئیس دولت یازدهم برای «رفع یکباره تحریم‌ها»، «عدم صدور اجازه بازرسی‌های ویژه»، «حفظ ساختار برنامه هسته‌ای کشور» و «ادامه تحقیق و توسعه هسته‌ای» در میان است. آیا تیم مذاکره‌کننده کشورمان به فاصله بسیار زیاد قول‌های اعلام شده از سوی دولت ایران و ادعاهای دولت آمریکا درباره مفاد توافق نهایی واقف است؟ آیا تیم ایرانی گمان می‌کند مجلس شورای اسلامی مفاد «توافق هسته‌ای بد» را به رسمیت خواهد شناخت؟

مروری کوتاه بر جو عمومی جامعه سیاسی آمریکا نشان از آن دارد که هیچ آمادگی و عزمی برای عقد توافقی با مفاد مورد علاقه طرف ایرانی وجود ندارد و به همین جهت است که اوباما و تیم وی به صورت مکرر با افشای زوایای جدیدی از عقود توافق نهایی، درصدد پاسخگویی به مطالبات جامعه خود هستند. در چنین شرایطی ادامه سیاست طرف مذاکره‌کننده ایرانی با تاکید بر وجود «ابهامات جزئی در پرانتزها و کروشه‌های توافق نهایی» و یافتن «راه‌حل‌ها»، تنها به سنگین‌تر شدن توقعات مردم از دولت یازدهم منجر می‌شود. تن دادن به صبر استراتژیک همراه با اعتماد به وعده‌های شیرین دولت یازدهم درخصوص رفع یکباره همه تحریم‌ها و ایجاد رونق اقتصادی و به رسمیت شناخته شدن تمام حقوق هسته‌ای کشورمان در فضای جهانی، حقیقتا آسان است. خصوصا که رئیس‌جمهور محترم قول داده‌اند پس از رفع تحریم‌ها مشاغل بیشتری برای همه اقشار جامعه فراهم خواهد شد و کسب و کار به صورت ناگهانی رونقی روزافزون خواهد یافت. باید منتظر ماند و دید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۱
امیر مهدوی

حسین قدیانی: «عاقبت ایران و 1+5 در زمینه هسته‌ای توافق می‌کنند یا نه؟» چندی است میان افکارعمومی حتی رسانه‌های مدعی حمایت از دولت، جای خود را به گزاره دیگری داده است؛ «بر فرض توافق هم خیلی نمی‌توان از آن انتظار معجزه داشت». آن اوایل که گزاره اول مجال قیل و قال بیشتری داشت، حدس زده می‌شد که ناظر بر اشتیاق یک‌سوی میز مذاکره بر صرف توافق، حتماً توافقی حاصل می‌شود لیکن مستند بر زیاده‌خواهی، سیری‌ناپذیری و عدم وفای به عهد مشهود سوی دیگر میز مذاکره، پا به پای حدس حصول توافق، این گمانه هم مطرح بود که اساساً توافقی شکل نخواهد گرفت. ما اما همان روزها مکرر در «وطن امروز» نوشتیم که بسی مهم‌تر از دمیدن در سؤال «توافق می‌شود یا نه؟» این است که دیپلمات‌های خود را تشویق کنیم به بستن یک «توافق خوب» مبتنی بر حفظ منافع ملی، عزت ملی، غرور ملی و اقتدار ملی؛ یعنی توافقی که داده‌هایش با ستانده‌هایش بخواند. برای ما آنچه اصل بود، فراتر از توافق یا عدم توافق، حفظ منفعت ملت بود. هنوز هم همه حرف ما به دست‌اندرکاران مربوط این است که تا راه باز است و جاده دراز، بروید و یک «توافق خوب» برای مردم بیاورید. توافق خوب از نظر ما فقط این نیست که تو بروی یک توافق جلوی مردم بگذاری که در آن صنعت هسته‌ای کاملاً یا حتی نسبتاً حفظ شده باشد. ما از آنجا که مثل آحاد مردم، مثل آحاد منتقدان و صد البته مثل آحاد جماعتی که به هر دلیل رأی به رئیس فعلی قوه مجریه داده‌اند، شغلی غیر از «دلالی تحریم» داریم، توافقی را توافق خوب می‌دانیم که هم بر اساس آنچه مرقوم می‌دارند و هم بر اساس اساسی‌ترین واقعیت‌های موجود، لرزه سفت و سخت بر ساختمان تحریم بیندازد. پس دغدغه ما فقط بسط دانش هسته‌ای، حفظ صنعت هسته‌ای و افزودن بر پیشرفت‌های علمی و عملی در بحث هسته‌ای نیست، بلکه به جد دغدغه یعنی آرزو داریم در خلال یک توافق خوب، سایه بی‌رحم و ظالمانه تحریم از سر ملت ما برداشته شود. به اذعان دوست و اعتراف دشمن، بخش اعظم تحریم‌های این سالیان، نتیجه خوش‌رقصی جنایت‌گونه سران فتنه در سال 88 و یکی ـ دو سال بعد از آن است. «تقلب» اشتباه است که فکر کنیم فقط «اسم رمز آشوب» بوده، این تهمت زشت، بسی بالاتر از این حرف‌ها «اسم رمز تحریم‌های جدید» نیز هست و دقیقاً از همین زاویه، همان دشمن جلاد تحریم که می‌خواهد سر به بدن ملت ایران و انقلاب اسلامی خمینی نباشد، از اصحاب فتنه به عنوان دوست و متحد خود یاد می‌کند.

حال به مطلع یادداشت بازگردیم و بررسی کنیم که چرا گزاره «توافق می‌شود یا نه؟» جای خود را به این گزاره داده است: «برفرض توافق هم خیلی نمی‌توان از آن انتظار معجزه داشت»؟! واقعیت آن است آنچه افکارعمومی را به این گزاره دوم رسانده، هم مشاهده هر روزه بدعهدی‌ها و خباثت‌های لاینقطع 1+5 بویژه رژیم منفور آمریکا بوده و هم مشاهده سلسله‌وار بی‌تدبیری‌های دولت. مردم این روزها از خود می‌پرسند «واقعاً انتظار چه معجزه‌ای را می‌توان از توافق با رژیمی داشت که مهم‌ترین حامی داعش است؟»... یکی مثل سردار سلیمانی با داعش می‌جنگد که یکی مثل آقای ظریف از دل مذاکره با مهم‌ترین حامی داعش، مثلاً چه توافقی را برای ملت به ارمغان بیاورد و چه گلی به سر مملکت بزند؟!... به راستی با وجود این اوباما، این جان کری، این وندی شرمن، این نتانیاهو و این همه دروغ و دغل و ‌بدعهدی و حرف متناقض و اتخاذ مواضع بسیار خصم‌آلود‌تر از قبل، گیرم هم که توافق بشود؛ اولاً تا یک ساعت آیا دوام خواهد داشت؟! ثانیاً بر فرض دوام، کدام گره را می‌خواهد بگشاید؟! این همه البته تنها یک روی سکه پرسش‌های ملت است. روی دیگر سکه، سؤالات افکار عمومی را فهرست‌وار در ادامه می‌نویسم:
- برفرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل توجهی از تحریم‌ها هم رفع شود؛ وقتی درباره مسکن‌مهر از ابتدای این دولت تا همین الان، صدجور حرف متضاد زده می‌شود، لیکن هیچ کار درست و درمانی صورت نمی‌گیرد، توافق می‌خواهد مثلاً چه معجزه‌ای کند؟!
- بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل توجهی از تحریم‌ها هم رفع شود؛ وقتی درباره یارانه‌ها، هیچ سیاست منسجم و کارآمدی مشاهده نمی‌شود و حرف وزیر اقتصاد، حرف سخنگوی دولت را نقض می‌کند و حرف مسؤولی دیگر، هر دو حرف قبلی را، توافق می‌خواهد مثلاً چه معجزه‌ای کند؟!
- برفرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل توجهی از تحریم‌ها هم رفع شود؛ وقتی درباره معضل ریزگردها، سرکار خانم سبزپوش معتقد است همین هست که هست و مردم باید با این معضل کنار بیایند، توافق می‌خواهد مثلا چه معجزه‌ای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل‌توجهی از تحریم‌ها هم رفع شود؛ وقتی شعار افزایش احترام به پاسپورت ایرانی، یک روز خلاصه در ماجرای تاسفبار سفیر دائم ایران در سازمان ملل می‌شود و دگر روز محدود به آنچه در فرودگاه عربستان گذشت، توافق می‌خواهد مثلا چه معجزه‌ای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل‌توجهی از تحریم‌ها هم رفع شود؛ وقتی این آمار اقتصادی، آن آمار اقتصادی را نقض می‌کند و تورم و گرانی در روز روشن، «شیب ملایم» خوانده می‌شود، توافق می‌خواهد مثلا چه معجزه‌ای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل‌توجهی از تحریم‌ها هم رفع شود؛ وقتی در سیاست خارجه و درباره یک گزاره‌برگ، رئیس‌جمهور یک چیز می‌گوید، وزیر امور خارجه یک چیز دیگر می‌گوید، آقایان عراقچی و صالحی هم برای خودشان یک چیز دیگر، توافق می‌خواهد مثلا چه معجزه‌ای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل‌توجهی از تحریم‌ها هم رفع شود؛ وقتی درباره شعار انتخاباتی «افزایش اعتبار پول ملی» هیچ کار مشخصی انجام نمی‌گیرد و هیچ پاسخی هم از سوی آقایان داده نمی‌شود، توافق می‌خواهد مثلا چه معجزه‌ای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل‌توجهی از تحریم‌ها هم رفع شود؛ وقتی مسؤولان به جای ارائه کارنامه در حوزه کاری خود، مرتب حرف غیر و غیرضرور می‌زنند و آنچه را که باید بگویند نمی‌گویند توافق می‌خواهد مثلا چه معجزه‌ای بکند؟!
... و عاقبت یک چیزی، بلکه یک چیزهایی هست که صرف‌نظر از آحاد مردم و جماعت منتقد، حتی فلان روزنامه مثلا اصلاح‌طلب هم بر‌می‌دارد در سرمقاله خود می‌نویسد: «بر فرض توافق هم خیلی نمی‌توان از آن انتظار معجزه داشت». آری! دولت باید نگاه خود را درست کند والا توافق با کدخدایی که دیگر نیست، علاج هیچ مشکلی نیست. آمریکا اگر خیلی حلال مشکل بود، مشکلات کاخ سفید با سیاهان آمریکایی را درست می‌کرد، بلکه پرزیدنت مودب و باهوش مجبور نشود در اظهارنظری زشت و عاری از ادب، سیاهپوستان آمریکا را «دزد» خطاب کند! من واقعا بنا ندارم در این یادداشت معضلات و گرفتاری‌های آمریکا را یکی‌یکی فهرست کنم اما خوب است آقایان توضیح دهند که توافق با مهم‌ترین حامی داعش، چه گلی می‌خواهد به سر مردم غیور ما بزند؟! دیروز در دیدار با معلمان،  «حضرت آقا» ضمن بیان آنکه حل مشکل اقتصادی وابسته به رفع تحریم نیست، بازهم تاکید کردند نیاز آمریکا به مذاکره با ما، از نیاز ما به مذاکره با آنها بیشتر است. کاش بفهمند این موضع حکیمانه را! امروز در منطقه غرب آسیا، در این جغرافیای مقاومت، بعد از رژیم حرامزاده اسرائیل، منفورترین رژیم، رژیم آمریکاست. هرچقدر مردم منطقه، قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله را محبوب می‌شمرند، از اعماق دل نفرت دارند از اوباما و جان کری. اگر ایستادگی جمهوری اسلامی کنار مردم مظلوم فلسطین و علیه دشمن صهیونیستی موجب محبوبیت ایران نزد ملل منطقه شده است، ایستادگی کاخ سفید کنار صدها کلاهک اتمی اسرائیل، جز این برای آمریکا سودی نداشته که بغض و کینه ملت‌ها را نسبت به خود انباشته‌تر کند. امروز هم ایستادگی ملت ایران کنار ملت مظلوم یمن، باعث فخر و اعتلای دوچندان نام جمهوری اسلامی شده است، همچنان که ایستادگی آمریکا کنار بمب‌افکن‌های سعودی، خشم جهانیان را از کاخ سفید مضاعف کرده است. خب! چه نظامی به مذاکره با چه نظامی احتیاج بیشتری دارد؟! اصلا صرف‌نظر از توافق، خود همین نشستن پای میز مذاکره، احتیاج کدام سوی میز است؟! برای کسانی که بنا به هر دلیل نمی‌توانند «توافق خوب» برای مردم‌شان بیاورند، کارهای دیگری غیر از دیپلماسی هم هست! «توافق» یوسف پیامبر نیست که روی زلیخای فرتوت بی‌تدبیری، ردایی به معجزه بیندازد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۶
امیر مهدوی

سید مسعود علوی : رؤسای جمهور به اقتضای شغل و سمت خود مجبورند روزی بیش از یک سخنرانی یا مصاحبه و یا پیام داشته باشند. این سخنان و پیام ها هر کدام ممکن است در حوزه ای خاص باشد، مثلاً سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، حتی ادبی و فلسفی! واقعاً سطح دانش یک رئیس جمهور چه قدر باید باشد که خود به تنهایی این پیام ها و سخنان را طراحی کند؟ طبیعی است که این امکان پذیر نیست. در هر دوره از ریاست جمهوری، عده ای دست اندرکار تهیه متن سخنرانی یا پیشنهاد چند محور سخنرانی به رئیس جمهور هستند که اصطلاحاً می توان آن را «اتاق فکر» ریاست جمهوری نامید. اگر طراحی پیام ها درست باشد، موجب اقتدار رئیس جمهور و اتقان موضع گیری های وی و نهایتاً تقویت اتحاد و انسجام ملی و گره گشایی در مشکلات کشور می شود و اگر خدای ناکرده مشاوران و مصاحبان رئیس جمهور در کسوت اتاق فکر این نهاد بخواهند در مناسبات قوا با رئیس جمهور و مناسبات رئیس جمهور با مردم و نخبگان، اخلال به وجود آورند، محصولی جز شکاف قوا و آسیب زدن به وحدت ملی نخواهد داشت.

رئیس جمهور باید به طور صریح و شفاف، مخاطب خود را معلوم کند و از چندپهلوگویی و ابهام آفرینی در طراحی پیام های خود بپرهیزد تا تکلیف دوست و دشمن معلوم شود و هر مخاطبی پاسخ خود را به روشنی بگیرد. به این جملات دقت کنید و ببینید مخاطب
رئیس جمهور در این سخنان کیست؟
- چند نفر در این کشور، خودشان را متولی اخلاق نپندارند. (1)
- سوء ظن ها را کنار بگذاریم، هر کسی را به بهانه ای کنار نگذاریم. (2)
- ما به همه سوء ظن داریم، یک قانون عام درست کردیم به نام سوء ظن. چه قدر بد است که می نویسند این آقا نماز هم نمی خواند. (3)
- تجمیع قدرت در یک جا، فساد است. (4)
- ما آبروی مردم را معامله می کنیم، اسمش را می گذاریم دقت نظر. این دقت نظر نیست، این از بین بردن آبروی مردم است. (5)
- چه طور همه را کنار می زنیم، یکی را به دلیل قومیت، یکی را به دلیل مذهب، یکی را به دلیل اعتقاد سیاسی. نمی شود به هر بهانه ای نخبه ها را کنار بگذاریم. (6)
- صاحبان فرهنگ ما نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند. (7)
- چرا عده ای حضور زن را تهدید احساس می کنند؟ (8)
- اگر در جامعه ای دهان ها بسته و قلم ها شکسته شود، اعتماد عمومی از بین می رود. (9)
- برخی ناراحت هستند تحریم ها برداشته شود. (10)
- برخی دانشگاه و دانشجو را تهدید می دانند. (11)
ده ها سئوال در ذهن مردم در مواجهه با این سخنان پدید می آید و از هم می پرسند مرجع ضمایر بیانات ابهام گونه و دوپهلوی ریاست محترم جمهور چیست؛
1- چه کسانی خود را متولی اخلاق در جامعه می دانند؟ هر چه در رسانه های
دیداری و شنیداری جستجو می کنند کسی را پیدا نمی کنند.
2- چه کسانی سوء ظن دارند و هر کسی را به بهانه ای کنار می گذارند؟ این روزها اگر کسی از کار برکنار می شود توسط دولت است. دولت تدبیر هزاران مدیر و نخبه را به دلیل اینکه در جناح خود نیست، از کار برکنار کرده است. آیا رئیس جمهور به خودانتقادی روی آورده است؟ این حرف، خوب است، اما چرا دیگری را متهم می کند؟
3- چه کسی یک قانون عام درست کرده به نام سوء ظن؟ مخاطب این سخن رئیس جمهور، مجلس است. قانون را مجلس وضع
می کند. مجلس، کی و کجا قانون سوء ظن را تصویب کرده است؟
4- می فرماید تجمیع قدرت در یک جا، فساد است. اکنون قدرت اصلی در کشور با اختیارات وسیعی که دارد، رئیس جمهور است. آیا این باعث فساد وی می شود؟
5- چه کسی روی آبروی مردم، معامله می کند؟
6- چه کسی نخبه ها را کنار گذاشته، چه کسی همه را کنار زده است؟ آدرسش را بدهید تا مردم تکلیف خود را با او بدانند.
7- چه کسی گفته است صاحبان فرهنگ نیاز به ارشاد و گشت ارشاد دارند؟ که مورد مذمت رئیس جمهور قرار گرفته است.
8- چه کسی یا کسانی حضور زن را در جامعه تهدید می دانند؟ حتی در عربستان قبل از ظهور اسلام که دختران را زنده به گور می کردند، نمی گفتند حضور زن تهدید است. چرا نسبتی به کسی می دهیم که مصداق خارجی ندارد؟
9- چه کسی می خواهد قلم ها را بشکند و دهان ها را ببندد؟ این اصلاً ممکن است؟ حتی یک نفر را در این کشور سراغ نداریم که به این سخن، تفوه کرده باشد.
10- آیا برخی ناراحت هستند تحریم ها برداشته شود؟ کدام انسان علاقه مند به کشور است که به این ظلم رضایت دهد جز منافقین و...؟
11- رئیس جمهور می گوید برخی دانشگاه و دانشجو را تهدید می دانند. امروز یکی از افتخارات کشور، تعداد دانشجویان و مراکز آموزش عالی است. پیشرفت های کشور مربوط به این قشر فرهیخته است. دانشجو و دانشگاه فرصت عظیمی برای انقلاب و اقتدار نظام پدید آورده است. کیست که آنان را تهدید می داند؟! چه قدر باید جستجو کنیم تا این فرد یا افراد را کشف کنیم و...؟
طراحان پیام های سخنرانی آقای رئیس جمهور باید به این سئوالات پاسخ دهند. آنها باید بگویند چه فایده ای برای طراحی این پیام های دوپهلو و مبهم، مترتب است که هر از چندی مردم از زبان رئیس جمهور، آن را می شنوند؟ سئوال جدی تر اینکه آیا با این بیانات، حل چه مشکلی را می خواهیم تدبیر کنیم و چه امید و آرامشی را در جامعه پدید آوریم؟ جامعه ما بیش از هر چیز، امروز به آرامش نیاز دارد. هر نوع حاشیه سازی، آرامش جامعه را به هم
می زند. رفاه مردم و پیشرفت کشور در بستر آرامش جامعه شکل
می گیرد. اگر رئیس جمهور محترم در طراحی پیام های خود در حوزه اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، فرهنگی و... به این مهم اهتمام داشته باشد، بهانه را از کسانی که می خواهند آرامش جامعه را از بین ببرند، می گیرد. بی شک پدیداری آرامش روانی جامعه، تدبیر می خواهد. این تدبیر باید در طراحی پیام های رئیس جمهور دیده شود و در جامعه،  امیدآفرین باشد. هیچ چیز نباید در سال همدلی وهمزبانی دولت و ملت، آرامش جامعه را به مخاطره افکند.
پی نوشت ها:
1- سخنرانی رئیس جمهور در اجتماع بزرگ مردم زنجان - 30 مهر 93
2- " " " در مراسم کتاب سال - 19 بهمن 93
3- " " " در جشنواره بین المللی فارابی - 11 بهمن 93
4- " " " در همایش ملی ارتقاء سلامت اداری - 7 آذر 93
5- " " " در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها - 15 مهر 93
6- " " " در مراسم تجلیل از استادان - 28 اردیبهشت 93
7- " " " در نمایشگاه بین المللی کتاب - 9 اردیبهشت 93
8- " " " در همایش ملی زنان - 31 فروردین 93
9- " " " در اختتامیه جشنواره مطبوعات - 17 اسفند 92
10- " " " در دیدار اعضای هیئت مدیره کانون وکلای دادگستری - 13 اسفند 92
11- " " " در دانشگاه شهید بهشتی - 15 بهمن 92

 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۳۰
امیر مهدوی

دولت به جای مراقبت از انعقاد توافق بد با آمریکا که منافع ملی را به خطر می‌اندازد، حاشیه‌سازی می‌کند تا واقعیت‌ها دیده نشود.


دکتر محمد سلیمانی نماینده مردم تهران با ارائه این تحلیل نوشت: تمام اسناد، مدارک و اظهارات آمریکایی‌ها و غربیها و بیانیه‌های آنها حکایت از دو فعل کلی دارد؛ یکی ایران تعهدات سنگین ارائه دهد و آنها تعهدات طولانی و شاید ابدی باشند و امکان نظارت و بازرسی نسبتاً مستقیم را برای آمریکا و غرب فراهم نماید. دیگری آن است که تحریم‌های اصلی برداشته نشود، تحریمی هم اگر برداشته شد تعلیقی باشد و قابل بازگشت سریع.
 به گزارش رجانیوز، وی ادامه می‌دهد: 1- با امضای توافق طبق فکت‌شیت آمریکا، تمام ذخایر، تأسیسات هسته‌ای ایران نابود می‌شود و تجهیزات جمع‌آوری می‌گردد. ایران اگر بخواهد بازگشت کند با دو چالش اساسی روبرو است؛ یکی زمان و هزینه و دیگری بازرسی. رساندن نطنز و فردو و اراک به حالت اول نیازمند چندین سال تلاش و هزینه شگفت‌انگیز است و تولید ذخایر به همین اندازه فعلی سالها زمان می‌خواهد، که برای ایران اصولاً غیرممکن است. در عین حال ایران با قدرت هسته‌ای ضعیف شده تعهداتی را داده است که خودش امضاء کرده و امکان فعالیت بدون مجوز و بازگشت بدون مجوز را ندارد و عملاً بازرسی‌های پیشرفته پذیرفته شده توسط ایران اجازه چنین کاری را به ایران نمی‌دهد.
دکتر سلیمانی می‌افزاید: با امضاء این توافق آمریکا هیچ تعهد الزام‌آوری نداده است و اگر هم تعهدی آبکی بدهد، در این دنیای متکی بر زور آن را اجرا نمی‌کند. برداشتن و گذاشتن یک تحریم در دنیای امروز برای آمریکا حداکثر چند روز زمان می‌برد.
نماینده مردم تهران می‌نویسد: ایران ذخایر، زیرساخت‌ها، تأسیسات و تجهیزات را نابود یا جمع‌آوری می‌کند و آمریکا هم از نابودی و جمع‌آوری آنها مطمئن می‌شود. در این شرایط آمریکا صحبتی یا حرفی و بیانی از برداشتن تحریم می‌کند و ممکن است چند تحریم دست چندم را هم بردارد و حتی چندر غازی از پول بلوکه شده ایران را آزاد کند. ولی بلافاصله پس از نابودی ذخایر، زیرساخت‌ها، تأسیسات و تجهیزات ایران مجدداً همه تحریم‌ها و تحریم‌های جدید را به بهانه‌های مختلف مصوب و برقرار می‌کند. توافق به هم می‌خورد، و آمریکا درخواست توافق جدیدتری می‌کند، و بازنده اصلی ایران می‌شود.
محمد سلیمانی با اشاره به گسترش انتقادها و نگرانی‌ها، واکنش دولت را حاشیه‌سازی برای انحراف اذهان عمومی می‌داند از جمله؛ 1- فرمان عدم اجرای اسلام به دستگاههای دیگری صادر می‌شود(!) 2- وزرای فخیمه در بوق «پولهای کثیف» می‌دمند، 3- مشاوران شاذ رئیس‌جمهور از ضرورت حک شیر و خورشید روی پرچم ایران صحبت می‌کنند. 4- ابومشاغلهای دولت با تحقیر صنعت بومی فریاد می‌زنند که صنعت ایران «آبگوشت بزباشی» بیش نیست، 5- سیاستمداران دولتی سخن از «سیاست خارجی حافظ شیرازی» می‌گویند 6- علی آقا در سریالهای استانی از «شکستن حصر» می‌گوید، 7- اون یکی علی آقا سریال جدید «جلسات غیر علنی» می‌سازد 8- از به سقف خوردن «اعتدال» و «تدبیر» حکایتها روایت می‌شود 9- به ادبیات مسئولین عبارات شاذ جدیدی به عبارات «کم‌سواد»، «بز دل»، «به جهنم»، «تازه به دوران رسیده»، «بی‌قانون»، «بی دین»، «حسود»، «افراطی»، «کاسب تحریم»، «بی‌شناسنامه»، «جیب‌بر»، «دنیا ندیده»، «مستضعف فکری»، «بیکارند، متوهم‌اند، دین را نمی‌شناسند»، «خطای دید دارند»، «منتقدان فاسد»، «عقب مانده»، «مخلوقات ترسو و لرزان» و... اضافه می‌شود.
وی در پایان نوشت: چون آمریکا نمی‌خواهد توافق را اجرا کند، امضای توافق هر چه باشد به نفع آمریکا است. آمریکا برای اجرا نکردن توافق مذاکره می‌کند. صدها دلیل می‌توان آورد که آمریکا قصدی برای اجرای مفاد توافق نامه (هرچه باشد) ندارد. ولی امضای آن صدها نفع و سود برای آمریکا دارد. تجربیات الجزایر، سعدآباد، کمپ‌دیوید، لیبی و غیره همه حاکی از این ترفند ماهرانه آمریکاست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۸
امیر مهدوی

با فشار افراطیون بر دولت، نایب رئیس بنیاد باران به عنوان استاندار استان مرکزی معرفی شد.

محمود زمانی‌قمی در جلسه چهارشنبه دولت به عنوان استاندار مرکزی معرفی شد. روحانی در این جلسه گفت مبنای دولت در انتصابات، اعتدال است.
زمانی‌قمی نایب رئیس بنیاد باران است که از سوی خاتمی و گروهی از افراطیون مدعی اصلاحات راه‌اندازی شده است. وی در دولت اصلاحات، استاندار ایلام و چهارمحال بود و در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92، ریاست‌ستاد انتخاباتی عارف را برعهده داشت. زمانی‌قمی جانشین مقیمی می‌شود که 3 ماه پیش به عنوان معاون سیاسی وزیر کشور منصوب شد.
وزارت کشور طی 2 سال اخیر به شدت تحت فشار افراطیون قرار داشته تا  نیروهای وابسته به افراطیون مدعی اصلاح‌‌طلبی را در استانداری‌ها و فرمانداری‌ها بگمارد. بنابر اعلام وزیر کشور 91 درصد فرمانداران برکنار شده و تغییر کرده‌اند. این در حالی است که کمتر از 10 ماه دیگر انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان برگزار می‌شود.
زمانی‌قمی پیش از این در مصاحبه با ایلنا ابراز امیدواری کرده بود اصلاح‌طلبان اکثریت کرسی‌های مجلس را فتح کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۰
امیر مهدوی

1- تعلق‌خاطر به وطن، داشتن عرق ملی و احترام به پرچم و... مسئله‌ای است که در بسیاری از کشورها، «ارزشمند» تلقی شده و حکومت‌ها نیز از آن به نحو احسنت و با هدف ایجاد وحدت و همدلی استفاده می‌کنند. چه بسا  حتی برخی کشورها هزینه‌های سنگینی را نیز صرف ایجاد یا تقویت چنین روحیاتی بکنند.

فقدان این مهم اما، می‌تواند به اندازه فایده آن، مضر و حتی خطرناک باشد. وقتی مردم نیویورک در جریان تظاهرات ضد وال استریت، پرچم کشور خود را آتش می‌زنند، یعنی این عرق و تعلق خاطر در آنها وجود ندارد. «پرچمِ خودسوزی» پدیده‌ای است که غالبا در کشورهایی مثل آمریکا رخ می‌دهد. کشورهایی که میلیون‌ها نفر از ساکنانش بنا بر انگیزه‌های مختلف؛ مثلا مالی به آنجا مهاجرت کرده‌اند اما با وجود آنکه رسما شهروند آن کشور شده‌اند، نه تنها حاضر نیستند آن طور که برای وطنشان جانفشانی می‌کنند، برای این کشور  مایه بگذارند بلکه حتی، ممکن است علیه کشوری که در آن زندگی می‌کنند نیز به سختی بشورند. یهودیان اتیوپیایی‌تبار ساکن تل آویو مثال تازه و زنده‌ای است. آنها طی یکی دو روز گذشته، تل آویو را تا مرز یک جنگ داخلی تمام عیار هم بردند، چرا که می‌دانستند رفتار برده‌واری که با آنها می‌شود، به خاطر این است که متولد سرزمین‌های اشغالی و یا کشورهای غربی نیستند! پس آنها نیز تا سر حد جنگ خیابانی شوریدند و...

2- در یکی از تعاریف عبارت دولت-ملت(Nation State) آمده «از منظر فنی، به معنای یک دولت مستقل است (موجودیتی سیاسی در یک سرزمین) که توسط یک ملت (موجودیت فرهنگی) هدایت می‌شود و مشروعیت خود را از خدمت‌رسانی موفق به شهروندان کسب می‌کند.» و یا «دولتی مستقل که غالب شهروندانش در چارچوب‌ عواملی که یک ملت را شکل می‌دهد، با هم متحدند؛ از قبیل زبان یا قومیت.» 

دولت‌ها و ملت‌ها طبق این تعاریف با یکدیگر نوعی همپوشانی دارند؛ دولت مسئول رفاه و امنیت می‌شود و ملت هم به دولت مشروعیت می‌بخشد.

3- جهان در طول تاریخ دیکتاتورهای زیادی به خود دیده است. هیتلر، صدام، موسیلینی و...  همه این دیکتاتورها با بحران مشروعیت مواجه بودند اما با همه خباثتشان، هرگز اقدام به وارد کردن ملت یا نیروهای مسلح و ... برای مشروعیت‌زایی نکردند، کردند؟
عربستان اما در این بین یک استثناست. کشور ثروتمندی که تقریبا، تمام داشته‌هایش به دلارهای بادآورده نفتی متکی است. طبق گزارش‌های متعدد، این کشور با استفاده از ثروت خود اقدام به خرید یا اجاره کردن ملت و ارتش هم می‌کند! اکثر  مهندسان و کارشناسان فرودگاه‌ها، پادگان‌ها، پالایشگاه‌ها، تاسیسات و بطور کلی تمام زیرساخت‌های اقتصادی و غیراقتصادی عربستان تحت اداره مردمی، غیر از  مردم خود عربستان است. میلیاردها دلاری که وزیر دفاع این کشور با پرداخت آن، شاهزادگان و سرکردگان وهابی را برای رسیدن به پست جانشینی ولیعهد «خرید»، دلارهایی که با آن مقامات کشورهای غربی را یکی یکی «می‌خرد» تا از جنایات رنگارنگ این کشور عصر حجری چشم‌پوشی کنند یا حتی قطعنامه عجیب سازمان ملل که در بحبوحه حملات وحشیانه سعودی‌ها به یمن علیه انصارالله و به نفع سعودی‌ها صادر شد، همه و همه نشان می‌دهد، این کشور حتی در سیاست نیز هیچ سیاستی ندارد و ترجیح می‌دهد فقط بخرد! سعودی‌های مست از بوی نفت و پول، دچار این توهمند که، همه چیز خریدنی است، حتی مقام و جایگاه «خادمین حرمین شریفین!».

 ارتشی که این کشور برای جنگ در یمن اجیر کرده مثال گویایی است. سنگال کجا عربستان کجا؟! واقعا علت اینکه برخی کشورهای آفریقایی یا آسیایی که هیچ‌گونه سنخیتی هم، با عربستان ندارند (چه به لحاظ جغرافیایی چه به لحاظ سیاسی) برای نبرد با پابرهنگان یمنی به سعودی‌ها ملحق می‌شوند چیست؟ «فقر» یا «وابستگی مالی»، وجه مشترک همه این کشورهاست. مصر، پاکستان، افغانستان و اخیرا سنگال، از جمله کشورهایی هستند که یا وارد جنگ یمن شده‌اند، یا تصمیم به ورود داشته‌اند اما بنا به دلایلی ورود نکرده‌اند. سنگال دو روز پیش اعلام کرد، 2100 نظامی برای جنگ با یمن به عربستان اعزام می‌کند!

4- روز سه‌شنبه 15 اردیبهشت، شماری از اعضای یک قبیله مرزنشین یمنی پس از اینکه مشاهده می‌کنند، ارتش اجاره‌ای سعودی، دو کامیون حامل مواد غذایی آنها را هدف قرار دادند، بدون  نقشه و برنامه خاصی، سلاح‌های ساده خود را برداشته به مقر ارتش سعودی در شهر نجران عربستان یورش بردند. نظامیان وارداتی سعودی که به انواع سلاح‌های سبک و سنگین مجهز بودند، یا پا به فرار گذاشتند یا کشته و اسیر شدند. مقادیر نسبتا زیادی سلاح سبک و سنگین به دست یمنی‌ها افتاد. یک روز پیش از آن نیز خبری در رسانه‌ها منتشر شد مبنی بر اینکه، ارتش ساده اما با غیرت یمن، کشتی‌های جنگی عربستان را در دریای سرخ مجبور به عقب‌نشینی کرده و یکی از آنها را نیز با تمام سرنشینانش به غنیمت گرفتند. تقریبا در تمام رویارویی‌های جدی که در طول تاریخ  بین مردم یمن با سعودی‌ها رخ داده، عربستان شکست خورده است. اما دلیل این همه بی‌عرضگی چیست؟

یکی از پاسخ‌های این سوال همان است که در سه بند بالا برشمردیم. ارتش اجاره‌ای، دولتمردان خریداری شده، ملت بی‌انگیزه و بعضا وارداتی و در یک کلام نبود عرق ملی و تعلق‌خاطر به کشور. چگونه می‌توان از ارتشی که فقط و فقط با انگیزه پول به این کشور آمده است انتظار داشت جان خود را برای جایی که هیچ تعلق‌خاطر و تعصبی نسبت به آن ندارد فدا کند؟ راز بی‌مصرفی ارتش عربستان در همینجاست. هیچ جای دنیا نمی‌توان ارتشی یافت که با وجود مسلح بودن به پیشرفته‌ترین سلاح‌ها، جرات رویارویی با چند عضو یک قبیله مرزنشین را نداشته باشد الا عربستان.

تنها هنر چنین ارتشی می‌شود، قتل عام زنان و کودکان آن هم از راه دور! البته محاصره صهیونیست‌گونه یمن، برای جلوگیری از رسیدن دارو و غذا، هنر دیگر سعودی‌ها است چرا که به قول حضرت آقا «ملت مبارز و انقلابی یمن نیازی به سلاح ندارد زیرا همه مراکز نظامی و پادگانها را در اختیار دارد، آنها به دلیل محاصره دارویی و غذایی و انرژی که شما ایجاد کردید نیازمند کمک‌های انسانی هستند ولی شما حتی اجازه ورود هلال احمر را نیز نمی‌دهید.» (16 اردیبهشت 94/دیدار با معلمان)

به اعتراف دوست و دشمن، سعودی‌ها با وجود داشتن پیشرفته‌ترین سلاح‌ها از نوع ممنوعه و غیرممنوعه، حمایت‌های قدرت‌های غربی و حتی سازمان ملل، نتوانستند حتی به یکی از اهداف خود در یمن برسند. بنا بر این در این جنگ شکست خوردند. سعودی‌ها بدانند علت این شکست علاوه بر شجاعت یمنی‌ها، بحران مشروعیت آنهاست و مشروعیت هم خریدنی نیست.

جعفر بلوری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۰۱
امیر مهدوی

عباس حاجی‌نجاری: روز دوشنبه 14 اردیبهشت ماه در جریان مراسم بزرگداشت روز معلم، ‌سخنرانان دو مراسم اصلی بزرگداشت این روز با استقبال از اعتراضات معلمان و کارگران و تعطیلی کلاس‌های درس عملاً بر گمانه‌های قبلی مطرح در این زمینه که تجمعات و اعتراضات اخیر معلمان با هماهنگی برخی مراکز تصمیم‌ساز صورت می‌گیرد، صحه گذاشتند.

آقای هاشمی رفسنجانی در سخنان خود در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر می‌گوید: متأسفانه ما مشکلاتی در کشور داریم که آنها باید حل شود. معلمان ما این روزها به خاطر اعتراض به حق خود کلاس درس را تعطیل کرده و اعتراض می‌کنند که البته کسی مزاحم آنها نیست.

آقای روحانی ریاست محترم جمهور نیز در سخنان خود در آیین نکوداشت مقام معلم که در سالن شهید بهشتی نهاد ریاست جمهوری برگزار شد به موضوع راهپیمایی کارگران در روز جهانی کارگر اشاره کرد و افزود: همگان دیدند که برای اولین بار امسال کارگران تظاهرات خود را برگزار کردند و این سابقه نداشته است. حتی وقتی با من در این باره مشورت کردند، گفتم اشکالی ندارد. اگرچه در اینکه تاکنون به دلیل مشکلات اقتصادی و شرایط تحریم کشور، دولت‌های جمهوری اسلامی نتوانسته‌اند آنگونه که شایسته است خدمات معلمان عزیز یا کارگران شریف را جبران کنند، تردیدی نیست، اما واقعیت این است که برگزاری اعتراضات و تعطیلی کلاس‌ها (اگر قرار است به عنوان نماد آزادی) در کشور مطرح شود مربوط به زمانی است که مسئولان بر این واقف نبوده و به آن اعتراف نکرده باشند، اما در شرایطی که وزرای محترم مربوط به این دو وزارتخانه در رسانه‌ها علناً بر وجود کاستی‌ها تأکید و برای حل مشکلات وعده می‌دهند، زمینه‌سازی رسمی برای اینگونه تجمعات وجاهتی ندارد.
در روزهای اخیر وقتی تجمعات معلمان در برخی از شهر‌ها برگزار و حتی سفره خالی آنها در برابر مجلس شورای اسلامی یا دیگر مراکز دولتی پهن شد، تنها آبروی جمهوری اسلامی بود که به تاراج گذاشته شد و البته ذوق‌زدگی رسانه‌های بیگانه و القای فقر مردم ایران و حتی اهانت به مقام شریف معلمان در کشور که همه مردم ایران مدیون آنها هستند.

در این زمینه نکات دیگری نیز قابل ذکر است:

1- استقبال از اینگونه اجتماعات در حالی است که مسئولان ذی‌ربط حتی در دانشگاه‌ها نیز اجازه برگزاری نشست‌های آزاداندیشی با محوریت برخی منتخبان دولت را نمی‌دهند. این در حالی است که آن اجتماعات هم قابل کنترل است و مخاطبان آنها نیز دانشجویانی هستند که در جریان اینگونه نشست‌ها می‌توانند پاسخ‌های خود را بیابند.

2- برای نگارنده و بسیاری از کسانی که سابقه برخورد جناب آقای هاشمی رفسنجانی در دوران دولت‌های پنجم و ششم با منتقدان و مخالفان حتی در قالب نامه‌نگاری‌ها را در خاطره‌ها دارند، شنیدن این سخن بسیار تلخ است چرا که مقایسه این موضع و برخوردهای گذشته نتیجه‌ای جز تضعیف بیشتر نظام ندارد.

3- طبق قانون برگزارکنندگان اجتماعات باید مسئولیت شعارها و مباحث مطرح شده در اجتماعات را بپذیرند. نگارنده از صدور مجوز راهپیمایی که روز جمعه از خیابان طالقانی تا میدان فلسطین برگزار شد، اطلاعی ندارد ولی چه کسی مسئولیت برخی شعارهایی را که در آنجا مطرح شد و هیچ ارتباطی هم با مسائل کارگری نداشت می‌پذیرد و به ویژه آنکه اگر با هوشمندی نیروهای انتظامی کنترل نمی‌شد، می‌توانست در کنار نماز جمعه تهران به یک غائله تبدیل شود.

4- سخن آخر اینکه برخی از فعالان سیاسی تلاش دارند خلأ پایگاه اجتماعی خود و تبدیل شدن شعارها به یک گفتمان مقبول در جامعه را از طریق میانبر و از این مسیر دنبال کنند. به این دوستان توصیه می‌شود یک بار نتیجه عملکرد طراحان شعارهای «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» و نافرمانی مدنی و... را در گذشته که حوادث تلخی را هم به دنبال داشت مرور کنند. با راه‌اندازی اینگونه تحرکات، ممکن است اهداف مشخصی در آغاز مطرح باشد ولی تجربه نشان داده است که از ثمره آن مخالفان و معاندان بهره می‌برند.

منبع : جوان
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۳۰
امیر مهدوی

یوسف شفیعی: ملک سلمان پادشاه عربستان هفته گذشته با تغییراتی که در دربار سعودی ایجاد کرد بار دیگر همه نگاه ها را متوجه خود کرد. پادشاه سعودی که از بیماری آلزایمر رنج می برد با تغییرات ایجاد شده قصد دارد تا از هر نظر شرایط را برای رسیدن فرزندش محمد بن سلمان به قدرت مهیا کند. وی در این راه در ابتدا فرزندان ملک عبدالله را به حاشیه راند و سپس با برکناری مقرن بن عبدالعزیز از ولیعهدی، محمد بن نایف را ولیعهد کرد تا بدین صورت پسر خود را جانشین ولیعهد سازد. به نظر می رسد وی می خواهد در زمان حیاتش، جایگاه پسرش که اکنون علاوه بر جانشین ولیعهدی، وزیر دفاع نیز است را آنچنان مستحکم سازد تا کسی نتواند وی را از قدرت برکنار سازد. این تغییرات در حالی است که عربستان با عملیات «طوفان قاطع» در یمن، در قاطعیت شکست خود نمی تواند شک کند و هر چند با دو مرحله ای سازی عملیات سعی دارد این شکست را پنهان کند، اما این ترفند آشکارا ناشیانه و کودکانه است.

در این مطلب نگاهی به تغییرات اخیر دربار سعودی خواهیم داشت و در ادامه به اهداف این تغییرات خواهیم پرداخت.

برکناری مقرن بن عبدالعزیز

عزل مقرن بن عبدالعزیز برادر پادشاه و نزدیک به جناح ملک عبدالله را می توان شاه کلید تغییرات اخیر در عرصه داخلی عربستان  دانست. عزل مقرن از پست ولیعهدی از مدت ها قبل محتمل بود، چرا که او شرایط پادشاهی از جمله داشتن مادری سعودی را نداشت، نزدیک به جناح شمری ها یا ملک عبدالله بود و مهمتر از این دو مورد، سدی در راه ورود نخبگان نسل سوم به چرخه جانشینی بود. بنابراین لازم بود تا با برکناری او، این راه هموارتر از قبل شود. علت مهم تر اما برای برکناری مقرن را شاید بتوان مخالفت با آغاز جنگ یمن عنوان کرد؛ مخالفتی که صبر محمد بن سلمان جوان و در کمین قدرت را لبریز کرد و در زمانی که ملک سلمان چندان تسلطی بر امور دیوان پادشاهی ندارد، حکم به برکناری او داد. در واقع عزل مقرن بن عبدالعزیز منجر به برچیده شدن منشور عبدالعزیز شد که در آن بر ضرورت انتقال قدرت به برادران پادشاه تاکید کرده بود، بنابراین در زمانی که ملک سلمان با بیماری و کهولت سن دست به گریبان است، می توان پادشاه و ولیعهد آینده عربستان را به ترتیب محمد بن نایف و محمد بن سلمان از نسل نوادگان عبدالعزیز دانست؛ در زمانی که هنوز 12 نفر از برادران پادشاه زنده هستند و برخی همچون احمد و عبدالرحمن خود را مستحق این انتقال می دانستند. اهمیت این موضوع در این است که برکناری ولیعهد در تاریخ دولت عربستان سعودی سابقه نداشته است.

 

برکناری سعود الفیصل

تغییر مهمتر دیگری که کلید خورد، برکناری سعود الفیصل وزیرخارجه کهنه کار عربستان و انتصاب عادل الجبیر متعلق به جناح بازها است که این انتصاب را نیز می توان تغییر رویه سیاست خارجی عربستان تعبیر کرد که از چند ماه پیش عملا رونمایی شد و در جنگ یمن مورد بهره برداری قرار گرفت. عادل الجبیر شخصیتی نزدیک به محافل آمریکایی است و درصدد است شکافی که در سال های اخیر میان عربستان و آمریکا ایجاد شده است را پُر کند و ضرورت های اتحاد استراتژیک دو کشور را گوشزد کند.

انتخاب جبیر نگرانی جناح سدیری ها از بازگشت افراد منتسب به «عبدالله بن عبدالعزیز» پادشاه پیشین، به قدرت را نشان می دهد. از آنجا که پیش از این، «عبدالعزیز بن عبدالله» پسر پادشاه مرده، مهمترین گزینه برای وزارت امورخارجه بود، بنابراین انتخاب جبیر شکاف در خاندان سلطنتی را نمایان تر می کند. دلیل دوم به طرح های آمریکا برای عربستان و روابط خوب جبیر با واشنگتن برمی گردد.  جبیر در عمل ابزار سیاست آمریکا در عربستان خواهد بود و آمریکا تلاش دارد از این راه، خواسته های خود در زمینه دموکراسی و حقوق بشر را به جامعه عربستان تزریق کند. آمریکا برای عربستان برنامه هایی دارد و به نظر می رسد عادل الجبیر بهترین گزینه اجرای این برنامه ها است.

 

انتخاب محمد بن نایف به عنوان ولیعهد

به نظر می رسد بتوان رد پای محمد بن نایف را در تصمیمات ملک سلمان به خوبی مشاهده کرد؛ کسی که حتی قبل از وفات ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان تنظیم اوضاع داخلی این کشور را به نیابت از واشنگتن برعهده داشت و به عنوان جانشین ولیعهد تعیین شده بود. محمد بن نایف خیلی زود از جنگ یمن برای برکناری عمویش، مقرن بن عبدالعزیز، که از مادر یمنی به دنیا آمده بود، استفاده کرد. البته قبل از وی نیز ملک سلمان نیروهای تحت امر متعب بن عبدالله در گارد ملی این کشور را به بهانه شرکت در حمایت از عربستان سعودی از خطرات یمن به مرزهای یمن فرستاد.  این در حالی بود که منابع دیپلماتیک و برخی طرف‌های مرتبط با خاندان حاکم در عربستان سعودی تأکید دارند که متعب به دنبال جانشینی پدرش بود، اما محمد بن نایف از طریق آمریکا راه را به روی وی بست. پیشتر متعب مانع از رسیدن بن نایف به وزارت کشور عربستان شده و در ژوئن 2012 احمد بن عبدالعزیز از سوی ملک عبدالله به عنوان وزیر کشور تعیین شد، اما 5 ماه بعد و در پی حوادث امنیتی و انفجارهای مشکوک در کشور بن نایف به این وزارتخانه دست پیدا کرد.

 

انتخاب محمد بن سلمان به عنوان جانشین ولیعهد

شاید بتوان پس از برکناری ولیعهد، انتخاب محمد بن سلمان به عنوان جانشین ولیعهد را عجیب ترین تصمیم ملک سلمان دانست. محمد بن سلمان که در سیاست تجربه چندانی ندارد با شروع جنگ یمن خود را به عنوان یک چهره افراطی و جنگ طلب معرفی کرد. حتی گفته می شود به علت بیماری ملک سلمان تمامی تصمیمات پادشاه عربستان توسط بن سلمان اتخاذ می شود. به نظر می رسد وی با رسیدن به پست جانشین ولیعهد، در آینده سعودی نقش بسار زیادی ایفا خواهد کرد و با وجود وی باید شاهد افراطی تر شدن سیاست های عربستان بود. به ویژه این که بعد از انتصاب محمد بن سلمان به عنوان جانشین ولیعهد، دربار سعودی یکی از مهم ترین مناسب اقتصادی عربستان را نیز به وی عطا کرد و آن ریاست هیأت امنای بزرگترین شرکت نفت عربستان، آرامکو، بود. در اوایل این هفته شورای عالی اقتصادی عربستان با اعلام انحلال «شورای عالی امور نفت و معادن» و تأسیس «شورای هیأت امنای آرامکو»، «محمد بن سلمان» جانشین ولیعهد و وزیر دفاع را به عنوان رئیس هیأت امنای آن انتخاب کرد. شرکت نفت آرامکو، بزرگترین شرکت نفت عربستان و جهان محسوب می‌شود و تقریبا بر همه شرکت های نفتی دنیا برتری دارد و ذخایر نفت خام این شرکت  چیزی بالغ بر 265 میلیارد بشکه برآورد شده است؛ یعنی بیش از 15 درصد ذخایر نفتی کل جهان در اختیار این شرکت است.

 

دلایل و اهداف کودتای دربار سعودی

دلایل و انگیزه های اقدامات اخیر پادشاه عربستان متاثر از عوامل زیادی می تواند باشد. در شرایط کنونی نوعی بحران حاکمیت در عربستان سعودی وجود دارد. حجم دستورات پادشاهی و انگیزه‌های آن در طول سه‌ماهه اخیر از زمان به قدرت رسیدن ملک سلمان در عربستان نشانگر این بحران است. موج سوم دستورات پادشاهی عربستان (موج اول در روز وفات ملک عبدالله پادشاه سابق در 22 ژانویه بود و موج دوم در 29 ژانویه صورت گرفت) در راستای عملیات سرکوب روشمندِ میراث باقی‌مانده از ملک عبدالله بود. انگیزه دیگر از صدور دستورات جدید، پایان دادن به تناقض‌‌های داخل خاندان حاکم عربستان در مورد تجاوز به یمن بود، این در حالی است که شاخص‌‌هایی از مخالفت برخی شاهزادگان در مورد اقدامات نظامی در یمن و تکروی محمدبن سلمان در تصمیمات جنگ و صلح بروز پیدا کرده بود.

مهار پیامدهای شکست در جنگ یمن از دیگر اهداف پادشاه عربستان در این انتصابات بود. این موضوع نیازمند همگرایی در جبهه داخلی عربستان سعودی بود تا در صورت تصمیم توقف جنگ بدون تحقق دستاوردهای میدانی بتوان روی آن حساب کرد. صدور دستورات پادشاهی با این حساسیت و اهمیت در شرایط کنونی را می ‌توان به‌صورتی متفاوت تفسیر کرد. در شرایط عادی انجام چنین عزل و نصب هایی عادی به نظر می‌‌رسد، اما در شرایط جنگی، بدون شک این اقدامات معنای دیگری دارد و نشان دهنده بحران داخلی است که می‌‌طلبد چنین اقدامات فوری در دستور کار قرار گیرد.

تغییرات اساسی که اخیرا در پیکره رژیم آل سعود بوجود آمد نشانه وجود اختلاف و دودستگی در خاندان سعودی است. از آغاز حمله ارتش عربستان به مردم بی دفاع یمن هیأت حاکمه عربستان به دو طیف موافق و مخالف تبدیل شده‌اند، طیف موافق به سرکردگی محمد بن سلمان، وزیر دفاع، اعتقاد دارد که مردم یمن به ویژه انصارالله به شدت سرکوب شوند تا از رسیدن به قدرت رسیدن انصارالله بازمانند.  طیف دیگر به رهبری مقرن بن عبدالعزیز، ولیعهد برکنار شده، مخالف این رویکرد بود. وی اعتقاد داشت که نباید از طریق اعمال خشونت یک دشمن دائمی در کنار مرزهای عربستان در یمن ایجاد کرد و لذا با حملات هوایی و بمباران مردم یمن نمی‌توان امنیت پایدار برای عربستان ایجاد کرد.

ترس از واکنش ها نسبت به شکست عربستان سعودی در باتلاق یمن، شاه این کشور را مجبور به صادر نمودن این دستورات کرد. پادشاه عربستان سعی دارد تمامی رشته‌های قدرت را در اختیار داشته باشد و آن را بین دو خانواده سلمان و نایف محدود کند. وی در این جهت متعب بن عبدالعزیز را منزوی کرده است. ملک سلمان هر فرصت احتمالی برای رسیدن امیر متعب بن عبدالله به تخت پادشاهی را از بین می‌‌برد، بنابراین از آن جایی ‌که تنها تضمین موجود برای رسیدن متعب به قدرت، ولیعهد باقی ماندن مقرن بن عبدالعزیز بود، او را از این سمت برکنار کرد تا شانس رسیدن متعب به قدرت کاملا از بین برود.

تغییرات در حاکمیت عربستان سعودی که هفته گذشته اعلام شد، به صورت ناگهانی نبود، بلکه نتیجه سناریویی بود که آغاز آن چند ماه پیش و از زمان اعلام مرگ ملک عبدالله بن عبدالعزیز کلید خورد. اولین نشانه‌های این اقدام تعیین محمد بن نایف در سمت جانشین ولیعهد عربستان بود، چرا که پست ولایت عهدی پیشتر برای مقرن بن عبدالعزیز در نظر گرفته شده بود، ملک عبدالله با این اقدام سعی داشت متعب بن عبدالله را جانشین ولیعهد کند تا وی بتواند اولین نفر از نوادگان عبدالعزیز باشد که به تخت پادشاهی می رسد، اما این اتفاق نیفتاد. حال باید منتظر اقدامات بعدی ملک سلمان بود. شاید قربانی بعدی دربار سعودی شاه این کشور باشد و یا شاید محمد بن نایف قربانی جاه طلبی ها محمد بن سلمان شود. دربار سعودی در ماه های اولیه پادشاهی ملک سلمان گرفتار طوفان ناشیانه خود در یمن شده و این «طوفان قاطع» که شکست را با قاطعیت برای سعودی ها به همراه آورده در همین آغازین پادشاهی ملک سلمان، آل سعود را به ورطه فروپاشی سوق می دهد.


منبع : بصیرت


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۱۴
امیر مهدوی