نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۷۷ مطلب با موضوع «دنیا اسلام» ثبت شده است

القاعده برای حضور در معرکه سوریه چه منطقه‌ای را طلب کرد؟

القاعده قلمون را به عنوان جایزه برای پذیرش مأموریت مبارزه در سوریه می‌خواست، درست مانند منطقه تورا بورا. این منطقه ورودی اصلی گذرگاه‌های دستیابی حزب‌الله لبنان و آستانه ورود به عمق مناطق بعلبک و هرمل به شمار می‌رود. قلمون همچنین گذرگاه ورودی سوریه به دریا و گذرگاه منطقه جبل الشیخ در سوریه و لبنان است.

به گزارش مشرق : با آغاز جنگ قلمون از الجبه گرفته تا نحله و تلة موسی چشمان اسرائیلی‌ها گرد شده است، تسلط حزب‌الله لبنان بر این مناطق استراتژیک به معنای تغییر بی‌سابقه در جغرافیای نظامی منطقه است و تنها مرتبط با جنگ موجود در سوریه یا موازنه بازدارندگی موجود بین مقاومت و رژیم صهیونیستی نیست که بعد از عملیات مزارع شبعا تقویت شده است.

القاعده برای حضور در معرکه سوریه چه منطقه‌ای را طلب کرد/

مدت‌های زیادی است که نام حزب‌الله لبنان در تمامی جنگ‌ها با نام اسرائیل تقابل دارد، هر جایی که حزب‌الله لبنان حضور دارد، ارتباطی به اسرائیل دارد و عکس این موضوع نیز صادق است. هر جایی که حزب‌الله حضور دارد، اسرائیل نمی‌تواند به آن منطقه  پشت بکند و باید همواره مراقب اوضاع باشد یا مستقیماً با حوادث موجود در آن ارتباط داشته باشد.

روزنامه البناء لبنان در مقاله ای به قلم روزانا رمال می‌نویسد که منافع حزب‌الله لبنان در هر جنگی تنها بر اساس حجم پیامدهای مستقیم آن بر ضد اسرائیل ارزیابی و تفسیر می‌شود، عکس این موضوع نیز درست است و منافع اسرائیل از مدت‌ها پیش در زمینه نحوه تأثیرگذاری بر حزب‌الله لبنان بوده است. حتی در سوریه نیز اسرائیل با محوریت حزب الله، مداخله های علنی خود را آغاز کرد و در ابتدا از حمله به کاروان‌های انتقال سلاح‌های پیشرفته به حزب‌الله لبنان خبر داد. 

عملیات قنیطره که تعدادی از مقامات حزب‌الله را هدف قرار داد، لحظه علنی و مستقیم بروز چهره واقعی درگیری‌ها در منطقه است که با اشکال و عناوین متعدد بین حزب‌الله و اسرائیل دنبال می‌شود. مشابه این اقدام عملیات بازدارنده‌ای بود که در مزارع شبعا با شعار براندازی کمربند امنیتی احتمالی جبهه تروریستی النصره انجام شد، بنابراین درگیری‌ها بین 2 طرف ادامه دارد و خط آتش حتی یک روز نیز آرام نشده است.

القاعده برای حضور در معرکه سوریه چه منطقه‌ای را طلب کرد/ ابعاد تاریخی اهمیت ژئوپلتیک قلمون
هاشم البناء سرتیپ لبنانی ستاد معتقد است که اسرائیل به ویژه بعد از عملیات مزارع شبعا  از ورود مستقیم در جنگ قلمون خودداری می‌کند ، اما پشتیبانی غیرمستقیم خود را مانند گذشته از این جبهه ادامه می‌دهد. یک منبع امنیتی لبنان در این زمینه می‌گوید که دست رژیم صهیونیستی در بسیاری از جنایت‌های انجام شده از سوی تروریست‌ها از ترور شخصیت‌های حزب‌الله و تلاش برای ترور برخی دیگر از آن‌ها گرفته تا ایجاد انفجارها در مسیرهای تردد در بقاع لبنان  و اراضی سوریه و انفجار های انجام شده در ضاحیه قابل مشاهده است.

جنگ بزرگ قلمون از تپه های بریتال آغاز شد تا اینکه به عسال الورد و الجبه و نحله رسید، عناصر مسلح در پشت سر خود خودروهای بمب‌گذاری شده و مین‌هایی را رها کردند ، همان‌طور که پیش‌تر تجهیزات نظامی و لباس‌ها و غذای خود را در داخل پادگان هایی که برای قاچاق آماده سازی جهت اقدامات تروریستی استفاده میشد‌، رها می‌نمودند.

به نظر می‌رسد که مهم‌ترین درگیری‌های کنونی مرتبط با حزب‌الله درگیری قلمون است که با سرنوشت اسرائیل و محاسبات و امنیت آن و حتی موجودیت آن مرتبط است. قلمون در ابعاد تاریخی با مهم‌ترین درگیری‌های استراتژیک منطقه مرتبط است ، وقتی که امیر فخر الدین به دنبال حمایت از لبنان و کوهستان های السوف برآمد؛ به منطقه عنجر رفت تا جنگ را در قلمون انجام دهد. صدها سال پیش از وی نیز ارتش روم در قلمون مستقر شده بودند. منطقه النبک مرکز فرماندهی آن ها برای حاکمیت بر دمشق و بیروت به شمار می رفت. النبک حتی در زمان مسیر راه ابریشم نیز یک پایتخت تجاری به شمار می رفت و کالاهای چینی از طریق دریا به آنجا منتقل می شد.

القاعده قلمون را به عنوان جایزه برای پذیرش مأموریت مبارزه در سوریه می‌خواست، درست مانند منطقه تورا بورا. این منطقه ورودی اصلی گذرگاه‌های دستیابی حزب‌الله لبنان و آستانه ورود به عمق  مناطق بعلبک و هرمل به شمار می‌رود. قلمون همچنین گذرگاه ورودی سوریه به دریا و گذرگاه منطقه جبل الشیخ در سوریه و لبنان است.

القاعده برای حضور در معرکه سوریه چه منطقه‌ای را طلب کرد/

اهمیت قلمون برای سرنوشت اسرائیل!
در ابعاد سیاسی رژیم صهیونیستی معتقد است سرنوشت بشار اسد رئیس جمهور سوریه در جنگ قلمون تعیین می شود، اما درگیری‌هایی که انجام شده و همچنان به سمت اوضاع شدیدتر و سخت تر پیش می‌رود، نشان می‌دهد که این درگیری درگیری سرنوشت‌ساز برای اسرائیل است. اگر قلمون در دست القاعده باشد؛ این بدان معناست که دنیا در خطر است؛ اما اگر در دست حزب‌الله باشد به این معنا است که اسرائیل در خطر است.

این معادله است که افسران ارشد که در مرحله جنگ الضنیه با گروه‌های القاعده در سال 2000 حضور داشتند آن را ترسیم ‌کردند، آن‌ها گفتند تا زمانی که هدف القاعده رسیدن به دریا از طریق قلمون و مناطق پیچ در پیچ و البته سهل الوصول واقع در شمال باشد و تا زمانی که القاعده حضور خود در دریا را به عمق استراتژیک مستحکمی مانند کوهستان‌های قلمون مرتبط ساخته، دنیا باید بترسد. اروپا باید این موضوع را خط قرمز خود بداند و منتظر عملیاتی باشد که در آستانه ضربه زدن به امنیت آن‌هاست.

به‌ این ‌ترتیب تمام آن چیزی که توجه اسرائیل را معطوف به جنگ سوریه کرده ‌است، امروز در معرض آزمایش قرار دارد و عجیب نیست که اسرائیل با تمام جزئیات خود در این جنگ حاضر باشد و تمامی حمایت‌های لجستیک و اطلاعاتی را از آن به عمل آورد و تمامی منابع خود را به رهبری سازمان تروریستی القاعده تحت عنوان جبهه النصره گره بزند و دست به دامان انفجارها و ترورها و پروژه‌های انفجار امنیتی در حیاط خلوت حزب‌الله لبنان باشد. تمامی این احتمال‌ها در شرایط کنونی برای ایجاد فشار و تهدید و تجزیه نیروهای حزب‌الله و تأثیرگذاری بر روحیه و هم‌بستگی خط مقدم این حزب متصور است. 

پیروزی حزب‌الله در قلمون به همراه معادله بازدارنده مزارع شبعا به معنای این است که مناطق جبل الشیخ از دو جبهه لبنانی و سوری و عمق خود تا شمال در اختیار حزب‌الله قرار دارد . این شکستی استراتژیک برای اسرائیل است که ممکن است هم ‌وزن شکست این رژیم در جنگ 33 روزه لبنان باشد.

القاعده برای حضور در معرکه سوریه چه منطقه‌ای را طلب کرد/ اهمیت معرکه قلمون
در همین رابطه امین حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه نیز در مقاله‌ای در پایگاه خبری النشره لبنان به بررسی اهمیت عملیات محور مقاومت در قلمون از منظر رژیم صهیونیستی پرداخت و نوشت، کمتر پیش آمده که زمان آغاز جنگ در سوریه درگیری یا جبهه‌ای به وجود آید که اهمیت آن به اندازه اهمیت درگیری‌ها در منطقه قلمون باشد. این موضوع سؤالات زیادی را درباره پیامدهای این درگیری یا ماهیت جنگ موجود در آن مطرح می کند.

در اینجا باید به ذکر این نکته پرداخت که منطقه مذکور بخشی از سلسله جبال شرقی است که لبنان و سوریه در آن اشتراک دارند و خط مرزی بین 2 کشور به‌صورت پیچ در پیچ از نقاط مرتفع و بلندی‌های آن می‌گذرد، به‌این‌ترتیب لبنان و سوریه در مالکیت این بلندی‌ها اشتراک دارند، البته تروریست‌ها در پی اخراج از شهرها و روستاهای سوریه با فشار نظامی ارتش سوریه و محور مقاومت به این بلندی‌ها فرار کردند.

سوریه و متحدان آن در محور مقاومت تصمیم به پاکسازی قلمون از دست تروریست‌ها گرفتند، چرا که حضور آن‌ها را خطری برای لبنان به ویژه در بقاع شمالی و شمال لبنان می‌دانند، تروریست‌ها همچنین خطری برای مسیر دمشق بیروت هستند، چرا که در منطقه الزبدانی بر آن تسلط دارند، اما خطرناک‌تر از همه این‌ها ارتباط بین حضور تروریست‌ها در قلمون با طرح چهارم آمریکایی‌ها در سیاق تجاوز به سوریه است که "طرح گاز انبری" نامیده می شود.

این طرح شامل تحرک هم‌زمان تروریست‌ها از جنوب و نقاط مرزی اردن به سمت دمشق و از مناطق مرزی ترکیه به سمت حمص تحت عنوان عملیات های جیش الفتح است. تروریست‌های قلمون در این طرح نقشی دوگانه دارند چرا که از سویی محور جنوبی را برای رسیدن و تثبیت دمشق از غرب حمایت می‌کنند و از سوی دیگر محور شمالی و حمص را از سمت جنوب غربی کمک می کنند. به این ترتیب پاک‌سازی قلمون بخش اساسی از جنگ براندازی طرح تجاوز طلبانه آمریکایی در سوریه است.  

از آنجایی ‌که این جنگ اهمیت ویژه‌ و کاربرد استراتژیک و عملیاتی مهمی دارد، می‌بینیم که ساختارهای تجاوز به سوریه جنگ تبلیغاتی پیش دستانه ای را در این راستا آغاز کرده اند تا مانع از ریشه‌کن شدن تروریست‌ها به وسیله ارتش سوریه و محور مقاومت در منطقه قلمون شوند و طرح جدید تجاوز آن‌ها به زودی از این تحول تاثیر نپذیرد، به همین علت اسرائیل چند روز پیش و قبل از آغاز عملیات مقدماتی ارتش و نیروهای مقاومت در این منطقه حمله هوایی به این منطقه انجام داد، حمله ای که اسرائیل از طریق آن می‌خواست پیام هشداری به طرف‌های مرتبط برساند مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی ایده اخراج تروریست‌ها از قلمون را نخواهد پذیرفت.

این رفتار هم‌زمان با جنگ روانی دنبال شد که رسانه‌های متجاوزان و ابزارهای آن از لبنان گرفته تا کشورهای خلیج فارس و گروه‌های موسوم به 14 مارس در داخل این کشور کلید زدند تا با افزایش فشار بر حزب‌الله ، این جریان را به عقب‌نشینی از جنگ استراتژیک مذکور وادار کنند.

القاعده برای حضور در معرکه سوریه چه منطقه‌ای را طلب کرد/

البته سوریه و متحدان آن از نظر اهمیت نظامی و استراتژیک این عملیات، همان طور که لازم بود رفتار کردند و به هیچ یک از این هشدارها یا مبالغه ها توجهی نکرده و تصمیم به آغاز درگیری در شرایط و زمان مورد نظر خود بر اساس آمادگی‌های مادی و معنوی خود گرفتند. در اولین عملیات مقدماتی برای این جنگ آن‌ها دستاوردهای مافوق انتظار داشتند، به ‌گونه‌ای که موفق شدند عملیات هجومی قویی و غافلگیر کننده را همراه با عنصر دقت و کمال انجام دهند. این موضوع به فروپاشی روحیه تروریست‌ها منجر شد و آن‌ها در برخی مناطق از برابر نیروهای مهاجم فرار کردند و در چندین موضع نیز درگیری‌هایی صورت گرفت. این موضوع باعث کاهش تلفات انسانی  شد. به‌ عنوان مثال در اردوگاه مقاومت لبنان تنها 3 نفر به شهادت رسیدند، در حالی که از میان تروریست‌ها تنها در ساعات اولیه عملیات بالغ بر 65 نفر هلاک شدند.

با این وجود ما اعتقاد نداریم که درگیری اصلی در قلمون آغاز شده است، آنچه توضیح داده شد عملیات مقدماتی با اهداف محدود برای بررسی اوضاع و مواضع و در اختیار گرفتن کلیدهای منطقه بود تا امکان ایجاد پایه‌های ثابت و مستحکم برای عملیات اصلی که تصمیم به اجرای آن نهایی شده، در اختیار نیروهای مقاومت قرار بگیرد.

القاعده برای حضور در معرکه سوریه چه منطقه‌ای را طلب کرد/ اتفاقاتی که تاکنون رخ داده پیامدهای اولیه مهمی را به دنبال داشت که عبارت است از:
1-    این احساس در نزد کشورهای سه ‌جانبه اجرا کننده طرح گاز انبری آمریکا یعنی اسرائیل و ترکیه و اردن به ‌وجودآمده که محور مقاومت نسبت به توطئه‌های آن‌ها هشیار است و عزم جدی برای مقابله با این توطئه‌ها را دارد. عملیات پیش دستانه ای که در جنوب انجام داده آخرین عملیات قبل از این تجاوز نیست، به ‌این ‌ترتیب تحولات واقع شده در ادلب و جسر الشغور هیچ تأثیری در تصمیم به این جنگ نداشته و ندارد.

درنتیجه این احساس است که رژیم صهیونیستی سکوت کرده و حتی مداخله علنی خود برای کمک به تروریست‌ها را نیز کمتر کرده است، همچنین 24 ساعت بعد از آغاز عملیات، ترکیه نیز از مواضع خود عقب‌نشینی کرد. در اینجا لازم به ذکر است که ترکیه به عنوان حامی ارتش تروریستی جیش الفتح 5 روز پیش اعلام کرده بود که آمادگی ورود نظامی با ارتش خود برای ایجاد منطقه بی طرف در شمال سوریه را دارد ، اما بعد از دستاوردهای اولیه عملیات قلمون و پیام‌های دیگران از این مواضع عقب‌نشینی کرده و هر انگیزه‌ای در این زمینه را رد کرد. تمام آنچه گفته شد نشان می‌دهد که عملیات مقدماتی قلمون تاثیر عمده‌ای بر تصمیم به آغاز طرح تجاوز طلبانه بر ضد سوریه دارد. 

2-    در عرصه مستقیم امنیتی ما می‌توانیم دور شدن خطر مستقیم امنیتی از مسیر دمشق - بیروت و روستاهای لبنانی غرب قلمون را مشاهده کنیم. این روند بعدها به آزادسازی بخش عمده‌ای از نیروهای ارتش عربی سوریه و مقاومت منجر می شود که می‌توان از آن‌ها در مناطق دیگر استفاده کرده و عملیات پاک‌سازی آن مناطق را تسریع کرد.

3-    در عرصه لبنان نیز پیروزی‌های اولیه که در ساعات ابتدای عملیات به دست آمد، منجر به کاهش اعتراضات مخالفان و مزدوران داخلی در لبنان شد و آن‌ها احساس کردند که وقتی مقاومت تصمیم به کاری بگیرد با ارعاب و تهدید نمی‌توان آن را از این تصمیم منصرف کرد.

4-    در مورد اسرائیل شکی نیست که این رژیم با نگرانی شدیدی نسبت به تقویت مناسبات مقاومت لبنان با ارتش عربی سوریه و ورود آن‌ها در درگیری‌های مشترک و همچنین افزایش تجربه حزب‌الله نگاه می‌کند، تجربه‌ای که خواب اسرائیلی‌ها را آشفته می‌نماید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۱۹
امیر مهدوی

گروه تروریستی داعش کشته شدن یکی از برجسته‌ترین رهبران خود را که به مفتی سر بریدن‌ داعش در لیبی معروف است، تایید کرد.

به گزارش شبکه خبری اسکای نیوز عربی، گروه تروریستی داعش کشته شدن "انس النشوان"، یکی از ترویست های عربستانی عضو داعش و کسی که فتوای اعدام اتیوپی های مسیحی در لیبی را صادر کرده بود در یکی از درگیری ها را تایید کرد.

نشوان که به "ابومالک التمیمی"، مشهور است ماه گذشته در نوار ویدئویی که توسط موسسه "الفرقان"، وابسته به داعش منتشر شد دستور اعدام شماری مسیحی اتیوپیایی در لیبی را با گلوله و جدا کردن سر صادر کرد.

موسسه الفرقان در ویدئویی درباره زندگی نامه النشوان اعلام کرد که وی فارغ التحصیل دانشگاه محمد بن سعود عربستان در علوم دینی است و در سال 2009 به افغانستان سفر کرده و اخیرا به داعش پیوسته است.

اسم النشوان سومین نام از 47 نام موجود در فهرست تحت پیگرد عربستان است.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۳۱
امیر مهدوی

ابوبکر البغدادی خلیفه خودخوانده گروه تروریستی داعش در فایل صوتی با ناتوان خواندن آل سعود در جنگ با یمن پیش بینی کرد که این جنگ نسخه سعودی ها را خواهد پیچید.


 

به گزارش سی ان ان، ابوبکر البغدادی گفت: آل سعود اهل نبرد نیستند و «طوفان قاطعیت» آن ها وهمی است که به زودی خودشان را نابود خواهد کرد.

این سخن البغدادی به معنی مخالفت با حمله به یمن و کشتار مردم این کشور نیست بلکه وی معتقد است ناتوانی آل سعود باعث نفوذ بیشتر ایران در منطقه شده و لازم است که خاندان سعودی نابود شوند تا به ادعای سرکرده گروه تروریستی داعش مردم حول محور خلافت ادعایی وی گرد هم آیند.

این فایل صوتی از البغدادی همچنین در شرایطی منتشر می شود که گزارش های متعددی از وخامت وضعیت جسمانی او خبر داده اند و برخی نیز شدت جراحت وی در حمله به مواضع داعش را در حدی ارزیابی می کنند که ممکن است به فلج شدن وی منجر شود.

در این فایل صوتی که «خرد و کلان هشیار باشید» نام گرفته است، البغدادی بسیاری از حاکمان منطقه از جمله آل سعود را از همپیمانان و در خدمت منافع یهودیان می خواند و در بخشی از آن می گوید: هواپیماهای حاکمان جزیره العرب کجا بودند تا یهود را در معراجگاه رسول خدا (مسجد الاقصی) هدف قرار دهند؟ حمایت آل سعود و همپیمانان آن ها از یک میلیون مسلمان برمه (میانمار) که قتل عام می شوند چنانچه گویی از مادر نزاده اند، کجاست؟ در برابر توپخانه های نصیری ها (علویان) کجا بودند؟ حاکمان شبه جزیره رسوا شده اند و عیبشان نمایان شده است؛ خیانتشان بر همه مسلمانان واضح است و حقیقت خود را نشان داده اند.

این انتقاد سرکرده گروه تروریستی داعش از سکوت آل سعود در برابر رژیم صهیونیستی نیز در حالی است که تروریست های داعش صرفنظر از کشتار مسلمانان شیعه و سنی، خود هرگز علیه صهیونیست ها اقدامی نکرده اند به طوری که مجروحان آن ها به وسیله صهیونیست ها مداوا می شوند.

البغدادی در پاسخ به اقدام نکردن علیه صهیونیست ها، شیعیان را «دشمنان نزدیک» می خواند که نابود کردن آن ها «بر نبرد با دشمن دور (صهیونیست ها) اولویت دارد.»

ابوبکر البغدادی جنگ یمن را «آخرین نفس های آل سعود» خواند و آرزو کرد این خاندان نابود شود تا «مسلمانان در حول خلافت داعش گرد هم آیند.»

خلیفه خودخوانده داعش از مسلمانان خواست که به سرزمین خلافت ادعایی او مهاجرت کنند.

گروه تروریستی داعش پس از اشغال بخش های از کشورهای عراق و سوریه جنایت ها و کشتارهای متعددی را علیه مسلمانان اعم از اهل سنت و شیعیان، مسیحیان و ایزدی ها مرتکب شده است.


منبع : جام جم


 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۲۶
امیر مهدوی

رژیم جنایتکار سعودی در آستانه عید مبعث آتش‌بس خودخوانده‌ را هم در یمن نقض کرد


data:image/jpeg;base64,/9j/4AAQSkZJRgABAQAAAQABAADبوی عیدی بوی خون  


اگر فکر می‌کنید قصد ما از نوشتن این شرح عکس، عذرخواهی از شما مخاطبان عزیز است، سخت در اشتباهید! و اگر در عصری به سر می‌بریم که هیچ چیز به اندازه تصاویر تکان‌دهنده، قادر به تکان دادن وجدان آدمی نیست، ما را بابت انتشار این عکس در صفحه نخست «وطن امروز» ملامت نکنید! دیری است سعودی‌ها حق این دخترک یمنی را با بمب و گلوله و سرب و درد و داغ کف دستش گذاشته‌اند. او اما با این همه غم و رنج، هیچ جایی در صفحه نخست رسانه‌های جهان ندارد. ما از عمد و البته در اینجا استثنائا خلاف قواعد مرسوم رسانه، تصویر این دختربچه را در صفحه نخست خود منتشر کردیم تا کودکان مظلوم یمنی بدانند که ازدیاد تاول‌های صورت‌شان نه باعث فراموشی‌‌شان می‌شود نه بهانه سانسور حقیقت. ما اگر نام خود را «روزنامه‌نگار متعهد» گذاشته‌ایم، لاجرم به تک‌تک زخم‌های این دخترک تعهد داریم. ای فرزند خردسال یمن! خوب می‌دانیم همدستی لات و عزی با بت‌های آخرالزمانی چه بلایی سر صورت زیبای تو آورده اما دیر نیست «ابراهیم» دوباره تبر بردارد. ای عقیق سرخ! نزد خدای خودت شاهد باش که ما تو را سانسور نکردیم. راستی، «ولا حسین»! چه اسم قشنگی داری. به خون خدا قسم، دنیایی «روضه» در اسم والای تو نهفته است!

آل مظلوم‌کش سعود نه‌تنها دومین آتش‌بس خودخوانده‌شان در یمن را هم زیر پا گذاشتند بلکه در آستانه عید مبعث پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) نیز دست از مسلمان‌کشی برنمی‌دارند تا به شاهدان تاریخ ثابت کنند فرزندان خلف ابوسفیان و یزید هستند. دیروز جنگنده‌های متجاوز سعودی تنها با گذشت دقایقی از آتش‌بس 6 روزه که قرار بود از بامداد چهارشنبه آغاز شود، آن را نقض کردند تا حتی قول وزیر خارجه متحدشان، آمریکا را در این زمینه بی‌اعتبار کرده باشند.
به گزارش شبکه پرس‌تی‌وی، حملات عربستان به غیرنظامیان یمنی در 4 استان دیروز هم ادامه یافت و دست‌کم 48 نفر در ساعات آتش‌بس قربانی شدند.

آتش‌بس ادعا شده از سوی ائتلاف متجاوز به یمن به سرکردگی رژیم سعودی پس از چندین روز حمله سنگین به مناطق مختلف این کشور، در ساعت 23 شامگاه سه‌شنبه به وقت محلی (ساعت 20 به وقت گرینویچ) آغاز شد. ائتلاف سعودی که تا پیش از اجرای این آتش‌بس دامنه حملات خود در یمن را تشدید کرده بود، حتی تنها یک ساعت پس از آغاز آن، به بمباران برخی مناطق ادامه داد که به کشته و زخمی شدن ده‌ها نفر منجر شده است. احمد عسیری، سخنگوی ائتلاف عربی به خبرگزاری فرانسه گفت: آتش‌بس ساعت 11 شامگاه سه‌شنبه آغاز شده و روز جمعه به پایان خواهد رسید اما ائتلاف حملات هوایی خود را در صورتی که حوثی‌ها آتش‌بس را نقض کنند از سر خواهد گرفت. به‌رغم این ادعا، شبکه المیادین گزارش داد جنگنده‌های ائتلاف سعودی آتش‌بس را یک ساعت بعد از اجرای آن نقض کرده و 4 حمله هوایی به صعده، لحج و حجه داشتند. المیادین در عین حال تصریح کرد بعد از اجرایی شدن آتش‌بس، صنعا و بقیه استان‌ها شاهد آرامش هستند. منابع یمنی نیز اعلام کردند با وجود اینکه آتش‌بس 5 روزه در یمن برای ارسال کمک‌های انسانی به مناطق بحرانی این کشور از نیمه‌شب آغاز شده است، جنگنده‌های عربستانی و متحدان منطقه‌ای آن بار دیگر منطقه العریش در عدن را بمباران کردند. طبق گفته این منابع، جنگنده‌های این کشور 2 مدرسه را در منطقه العریش در جنوب یمن بمباران کردند. منابع یمنی به جزئیات این حمله و میزان تلفات و خسارات آن اشاره‌ای نکردند.

به گزارش خبرگزاری آسیا، منابع محلی و شاهدان در شمال یمن همچنین از افزایش شمار قربانیان ناشی از حملات هوایی جنگنده‌های عربستانی به منطقه عبس در استان حجه به 13 کشته و 19 زخمی خبر دادند. این منابع افزودند جنگنده‌های عربستانی زندان مرکزی، یک مرکز فرهنگی، 2 خانه و یک مدرسه را در منطقه عبس هدف قرار دادند. منابع یمنی افزودند حملات هوایی ائتلاف به بازاری در منطقه الحدیده نیز شماری کشته و زخمی بر جا گذاشت. در همین حال بالگردهای آپاچی سعودی هم در آسمان مناطق مرزی صعده مشاهده شده‌اند. این در حالی است که شورای امنیت از طرح عربستان و دولت یمن برای برقراری آتش‌بس انسانی در یمن استقبال کرد و از طرف‌های درگیر در این کشور خواست به این آتش‌بس احترام بگذارند.
آمارهای جنایات سعودی

امدادرسانی به مردم یمن هدف نهایی این آتش‌بس موقت اعلام شده است، در حالی‌که سازمان‌های بشردوستانه پیش از این اعلام کردند برای امدادرسانی‌ها به زمان بیشتری نیاز دارند. آمارهایی که مرکز حقوق بشر یمن منتشر کرده، دستاوردهای مورد ادعای عربستان در تجاوز کمتر از 2 ماهه به ملت و کشور یمن با بیش از 3 هزار مورد حمله هوایی به همه شهرهای این کشور را در کشته شدن حدود 2 هزار تن از جمله صدها کودک و صدها زن و حدود 4000 زخمی خلاصه کرده است اما درباره خسارت‌های وارد شده به زیرساخت‌ها و مراکز خدماتی و منازل شهروندان، آمارها حاکی از ویران شدن بیش از 5 هزار باب منزل مسکونی است که بیش از 129 باب آن بر سر ساکنانش خراب شده است. این در حالی است که بالغ بر 36 باب بیمارستان، 35 باب مدرسه و 25 باب مسجد در این حملات تخریب شده است. زیرساخت‌های اقتصادی این کشور نیز از این حملات بی‌نصیب نمانده است به گونه‌ای که بیش از 180 پل، ده‌ها مزرعه و بیش از 1200 خودرو و تانکر سوخت نابود شده است. این در حالی است که بیش از 70 باب سیلوی غلات، بیش از
30 کارخانه تولید مواد غذایی و 30 پمپ بنزین، ده‌ها باب ساختمان دولتی و ساختمان سفارت و شبکه‌های ارتباطی و اماکن باستانی هدف بمباران قرار گرفته است. علاوه بر آن، محاصره این کشور منجر به وقوع بحران شدید آب و فقدان منابع سوخت شده و جریان نقل و انتقال در این کشور را فلج کرده و بحران غذایی گسترده‌ای به وجود آورده است. اکنون این سوال مطرح است که آیا آتش‌بس 5 روزه می‌تواند فجایع ناشی از 47 روز تجاوز را درمان کند و آیا جهانیان می‌توانند در این 5 روز زخم یمنی‌ها را در این کشور جنگ‌زده مداوا کنند؟

اهداف واقعی عربستان از توقف تجاوز
در مجموع به نظر می‌رسد عربستان‌سعودی توقف حملات نظامی خود را به یمن به دلایل مختلف و با اهداف خاصی انجام داده است که در زیر به آنها اشاره می‌شود:


- این آتش‌بس تا حد زیادی به آتش‌بس‌های رژیم صهیونیستی با گروه‌های فلسطینی شباهت دارد که از سر استیصال و درماندگی و با تشدید فشار افکارعمومی داخلی و خارجی صورت می‌گیرند. چنین آتش‌بس‌های کوتاه‌مدتی با هدف پادرمیانی یکی از کشورهای عربی یا غربی برای حل مناقشه دنبال می‌شوند و عمدتا نیز توافقات آنها نقض می‌شود.

- این آتش‌بس‌ به دنبال فضاسازی برای ایجاد یک دوره تنفسی به منظور تحقق اهداف پشت‌پرده عربستان است. به نظر می‌رسد عربستان که در ٢ ماه گذشته هیچ پیشرفتی برای بازگردان منصور هادی به قدرت نداشته است درصدد است در قالب ارائه کمک‌های بشردوستانه، به ارسال تسلیحات برای متحدان خود در یمن و همچنین تحریک گروه‌های قبایلی به‌ویژه در عدن که زادگاه منصور هادی است اقدام کند. هرچند تحقق این امر به دلیل محاصره این شهر توسط نیروهای انصارالله بسیار دشوار خواهد بود.

- از سوی دیگر احتمال می‌رود عربستان بخواهد طی مدت آتش‌بس بانک هدف‌گیری حملات هوایی خود را به روز و اقدام به نقض آتش‌بس کند. همچنانکه ویژگی‌های شخصیتی محمدبن نایف و محمد بن سلمان (ولیعهد و جانشین ولیعهد سعودی) که جنگ‌طلب، غیرمنطقی و کاملا غیرقابل پیش‌بینی هستند نیز این احتمال را تشدید می‌کند.

- با توجه به مخالفت اولیه محمد بن سلمان، وزیر دفاع و ولیعهد دوم عربستان با هرگونه آتش‌بس، نقش آمریکا و ایران در مذاکرات پشت صحنه تحقق این آتش‌بس بسیار پررنگ بوده است، ضمن آنکه تحرکات دیپلماتیک و بعضا نظامی ایران که با تهدیدهایی نیز همراه بوده در این فرآیند دخیل بوده‌ است بنابراین این آتش‌بس را بیش از آنکه اقدامی نظامی تحلیل کرد باید اقدامی سیاسی بر مبنای فشار بازیگران خارجی ارزیابی کرد.

- از سوی دیگر در برقراری آتش‌بس نباید از نقش بحران‌های امنیتی اخیر در استان‌های مرزی نجران و جیزان نیز به سادگی گذشت. این مساله که در پی حملات خمپاره‌ای هواداران انصارالله و تصرف یک پادگاه نظامی صورت گرفت، حاوی پیام آشکاری برای عربستان بود که نشان می‌داد انصارالله قدرت کشاندن درگیری‌ها به داخل عربستان را دارد. این مساله در تشدید نگرانی‌های عربستان نسبت به ادامه جنگ و اعلان آتش‌بس موقت تاثیر بسزایی داشته است.

- آن چیزی که محتمل‌تر به نظر می‌رسد این است که اگر عربستان به اهداف خود نرسد احتمال میانجیگری یک کشور خارجی مثل آمریکا و پیگیری گفت‌وگوهای سیاسی میان جریان‌های یمنی مطرح است. آمریکا نیز بیشتر به دنبال ریاست‌جمهوری خالد بحاح است، چرا که وی نه مطلوب عربستان است نه انصارالله! از همین رو نیز کنارآمدن طرفین و توافق بر سر این گزینه را محتمل می‌داند. در غیر این صورت احتمال تشدید اوضاع امنیتی و پیگیری حملات عربستان به یمن وجود دارد. در مجموع می‌توان گفت عملکرد مقام‌های سعودی طی ماه‌های گذشته نشان داده‌ نمی‌توان به گفته‌‌هایشان درباره یمن اعتماد کرد. همچنان که عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان اعلام کرده زمان ٥روزه این آتش‌بس قابل تمدید است اما در عین حال گفته است این آتش‌بس‌ به شرطی است که تمام یمن را فرابگیرد.  او در مصاحبه با سی‌ان‌ان گفت: آتش‌بس برای همه یمنی‌ها یا هیچ‌کدام از آنهاست. این حرف نشان می‌دهد سعودی‌ها خود را برای نقض سریع آتش‌بس به هر بهانه‌ای آماده کرده‌‌‌اند. مضاف بر آنکه این پیش‌بینی وجود دارد که با وجود توقف حملات هوایی، گروه‌های افراطی وابسته به عربستان به حملات خود در این کشور ادامه دهند و پس از پاسخ نیروهای مردمی و ارتش به این حملات، سعودی‌ها به سرعت حملات خود را بار دیگر از سر بگیرند.

تخریب میراث فرهنگی و تاریخی یمن
آمار حداقلی سازمان ملل از میزان کشتار و ویرانی‌های یمن توسط آل سفاک سعودی وحشت‌برانگیز است. دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل 48 ساعت پیش از آغاز آتش‌بس ظاهری ریاض از دست‌کم 182 حمله هوایی عربستان به یمن خبر داد. به گفته روپرت کولویل، سخنگوی این کمیساریا  حدود نیمی از قربانیان حملات هوایی عربستان در منطقه شیعه‌نشین صعده در شمال یمن بوده‌اند که مرکز ثقل حوثی‌ها و نخستین پایگاه جنبش انصارالله است. به گفته این نهاد سازمان ملل، هواپیماها و توپخانه‌های عربستان مناطق مسکونی و ساختمان‌های غیرنظامی یمن را هدف می‌گیرند و تاکنون دست‌کم 66 ساختمان دولتی یمن در این حملات تا حدی یا کاملا تخریب شده‌ است. در همین حال دبیرکل یونسکو صریحا عربستان‌سعودی را تخریبگر میرات فرهنگی یمن به‌عنوان مهد تاریخ بشر  می‌خواند. ایرینا بوکووا، دبیرکل سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) با ابراز نگرانی از حملات هوایی ائتلاف متجاوز عربی- غربی  به مناطق پرجمعیت یمن از جمله صنعا و صعده گفت: «این بمباران‌ها آسیب شدیدی به بسیاری از ساختمان‌های تاریخی در پایتخت یمن وارد کرده و درعین حال شهر قدیمی صعده و نیز شهر قدیمی براقش که تاریخ آن به دوران پیش از اسلام بازمی‌گردد، آسیب‌های شدید دیده‌اند. حملات عربستان‌سعودی میراث فرهنگی بی‌نظیر یمن را که گنجینه هویت، تاریخ و حافظه انسانی و نشانه استثنایی از دستاوردهای تمدن اسلامی محسوب می‌شود تخریب کرده است».
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۳
امیر مهدوی

سعدالله زارعی: مطبوعات درون‌مرزی و فرامرزی آل‌سعود از چند روز قبل، ایران را به عنوان کشوری مسلمان و موثر که خیر مسلمانان را می‌خواهد، مورد خطاب قرار داده و از رهبری معظم آن خواسته‌اند که برای متوقف کردن جنگی که شعله‌ور ماندن آن به نفع رژیم صهیونیستی است، اقدام نماید! همزمان با این لحن مسلمان‌دوستانه و آشتی‌جویانه، هواپیماهای جنگی رژیم عربستان طی یک هفته اخیر که بحث برقراری آتش‌بس مطرح شده است، بر شدت حملات علیه منازل، اماکن و شهروندان مظلوم یمنی افزوده و طی 48 ساعت گذشته به اوج خود رسانده‌اند.


روزهای گذشته روزنامه‌های الحیات و شرق‌الاوسط که لندن آن را از جانب عربستان منتشر می‌کند و روزنامه «عکاظ» چاپ داخل عربستان، در مقالات متعدد خود از ایران و بخصوص رهبر معظم انقلاب اسلامی خواسته‌اند که به حل منازعه یمن کمک نماید. الحیات روز دوشنبه گذشته در مقاله‌ای با عنوان «یا قادت تعالوا الی کلمه سواء» نوشته است: «ما و شما- ایران- فقط در بعضی از روش‌ها با هم اختلاف داریم و این در حالی است که ما هر دو با رژیم صهیونیستی دشمن هستیم و آن را دشمن اول مسلمین می‌دانیم پس چرا باید بر موارد اختلاف با یکدیگر تاکید نمائیم». روزنامه عکاظ نیز در همین روز و طی مقاله‌ای نوشته است: «خونریزی ما را به هدف نمی‌رساند و این به نفع ایران یا عربستان نیست که جنگ استمرار داشته باشد». درخواست عربستان برای وساطت ایران در این جنگ در حالی است که در آغاز جنگ وزیر خارجه وقت عربستان در هنگام پاسخ به سوالات درباره جنگ یمن گفت این جنگ ارتباطی به ایران ندارد و مسئله‌ای عربی است. کما اینکه مقامات دیگر عربستان نیز طی هفته‌های اول جنگ با وابسته خواندن نیروهای انصارالله به ایران، علیه کشور ما موضع گرفتند با این وصف امروز به کار بردن مکرر عباراتی مثل «یا سماحهًْ‌الامام المرشد علی الخامنه‌ای» در مقالات «الحیات» به خودی خود نشان می‌دهد که عربستان در این جنگ به بن‌بست رسیده و برای برون‌رفت از آن چشم به ایران دوخته است.
عربستان به خوبی می‌داند که این جنگ نمی‌تواند ادامه پیدا کند و اگر یک ماه دیگر هم ادامه یابد، نتیجه‌ای به دست نمی‌آید، بنابراین ناچار است فکری برای پایان دادن به آن بنماید. در این صحنه عربستان بطور جدی نگران حذف شدن از روند مذاکرات سیاسی و جایگزین شدن تهران به جای ریاض است. همین دو روز پیش آمریکایی‌ها بروز دادند که مذاکرات یمنی‌ها از ریاض به ژنو منتقل می‌شود. این را کری در گفتگوی تلفنی به وزیر خارجه ایران اطلاع داده و البته خواسته است که به نوعی به ظریف بفروشد. این در حالی است که آمریکا در این جابجایی که البته هنوز درباره شکل‌گیری این گفتگوها تردیدهای جدی وجود دارد، نقشی ایفا نکرده است.
جابجایی مذاکرات از ریاض به هر جای دیگر، خلاف قطعنامه 2216 شورای امنیت سازمان ملل می‌باشد و این آغاز اعتبارزدایی از قطعنامه‌های ضد یمنی شورای امنیت و بویژه مهمترین آن یعنی قطعنامه 2216 است. در متن این قطعنامه بر محوریت شورای همکاری خلیج‌فارس و نقش عربستان تاکید زیادی شده است. مقامات سعودی می‌دانند انتقال مذاکرات از ریاض به معنای حذف و یا به حاشیه رفتن نقش عربستان و شورای همکاری است. با این وصف عربستان در این صحنه علامت می‌دهد که حاضر است نقش منطقه‌ای ایران را به رسمیت بشناسد مشروط بر اینکه ایران نیز برای عربستان در منطقه نقشی قایل باشد. الحیات در مقاله‌ای به قلم سردبیر که با نام مستعار عبدالسلام منتشر شده، نوشته است«اعراب نمی‌توانند بر ایران سیطره پیدا کنند کما اینکه ایران نیز نمی‌تواند بر سرزمین عرب مسلط شود حالا که اینگونه است رهبران ایران کمک کنند تا فتنه‌های طایفه‌ای مهار شوند.»
اما رژیم سعودی همزمان با این زبان رسانه‌ای، در صحنه یمن بر شدت عملیات نظامی خود افزوده است. از روز پنجشنبه گذشته که بحث آتش‌بس 5 روزه مطرح گردید، شهرهای شمالی یمن بیش از هر روز دیگر در دوره جنگ مورد حمله واقع شده‌اند و حال آنکه براساس برنامه کار «اعادهًْ الامل» که از روز بیست و هشتم جنگ آغاز شد، حملات هوایی روی مناطق درگیری انصارالله با عوامل جریان اصلاح و هادی و... متمرکز شد. تمرکز عملیات روی صعده، مران و عمران و بخصوص حمله به مراکز مذهبی و تاریخی زیدیه در این روزها برای آن است که انصار کوتاه بیاید کما اینکه در همین روزها جنگ روانی گسترده‌ای که مبتنی بر پیشروی تروریست‌های وابسته به عربستان یعنی جبهه ‌النصره در سوریه و در معرض تهدید قرار گرفتن دمشق راه افتاد، همه دروغ بود و با این هدف دنبال شد که ایران با احساس خطر از تغییر شرایط در سوریه، انصارالله یمن را برای پذیرش برنامه سیاسی آل‌سعود برای آینده یمن تحت فشار قرار دهد.
به طور کلی تشدید عملیات نظامی در زمان نزدیک به اعلام آتش‌بس، ارزش‌ نظامی ندارد و با یکی از دو هدف صورت می‌گیرد: تثبیت پیروزی برای ارتشی که پیروزی‌هایی را بدست  آورده یا پیروزی‌نمایی ارتشی که علیرغم هزینه زیاد، شکست خورده است. حملات این روزهای ارتش عربستان به مناطق شمالی یمن برای آن است که ضمن تحت فشار قراردادن ایران و انصارالله، وانمود شود که ارتش سعودی کماکان ابتکار عمل را در جنگ در دست دارد و این در حالی است که اگر فرض بر پذیرش عربستان بعنوان یک طرف در گفت‌وگوهای بعد از جنگ پیرامون یمن باشد، این سؤال پیش می‌آید که الان عربستان چه چیزی را برای آوردن بر سر میز دارد؟
با فرض اینکه بطور واقعی، آتش‌بس در جنگ علیه یمن اتفاق افتاده و رژیم آل سعود پذیرفته باشد که شلیک به یمن را ولو برای 5 روز متوقف کند، انصارالله در صحنه میدان کاملاً دست برتر را دارد. دو روز پیش یکی از مقامات دولت اوباما از قول او گفت «هرکس در هر کجاست در همانجا باشد، ما می‌گوئیم شلیک متوقف شود». انصارالله در این میان سه شهر تعز، عدن و مأرب که جریان وابسته اخوانی - وهابی اصلاح در آنها نفوذ زیادی داشت را تحت سیطره درآورده و جایی برای عوامل سعودی باقی نمانده است. ارتش یمن که یک نهاد قانونی است در کنار انصارالله قراردارد و لااقل 15 حزب کوچک و بزرگ یمنی با انصارالله در ائتلاف می‌باشند و اینکه قبایل یمنی نیز نوعاً با انصار همراهی دارند با این وصف اگر مذاکره‌ای شکل بگیرد و این مذاکره یمنی- یمنی باشد عربستان و عوامل آن در کجای ماجرا می‌توانند قرار بگیرند؟
با توجه به اینکه عربستان، شورای همکاری و اتحادیه عرب عملاً نمی‌توانند نقش مؤثری در روند سیاسی داشته باشند، بین‌المللی شدن پرونده اگر چه یک فرصت محدود به حساب می‌آید ولی برای آل سعود مغتنم است. هر چند بین‌المللی کردن پرونده یمن با روح و اصول حاکم بر قطعنامه 2216 و اهداف منطقه‌ای آل‌سعود در مغایرت کامل می‌باشد و از این جهت بزرگترین ضربه به این قطعنامه به حساب می‌آید، اما عربستان بین حل یمنی- یمنی پرونده و حل بین‌المللی پرونده، دومی را کم ضررتر می‌داند.
درباره اینکه آیا پرونده سیاسی یمن بین‌المللی می‌شود یا نه تردید جدی وجود دارد چرا که جریانات پیروز صحنه یمن از جمله انصارالله هیچ تمایلی به خارج شدن پرونده سیاسی از داخل یمن ندارند. بین‌المللی شدن باعث زمانبر شدن حل پرونده می‌شود. سابقه گفتگوهای بین‌المللی درباره سوریه،‌کره و پرونده هسته‌ای ایران به خوبی بیانگر آن است که بین‌المللی کردن، یک پروسه فرسایشی است و حال آنکه یمنی‌ها همین الان به یک «دولت مسئول» که معرف کل جغرافیای یمن باشد احتیاج دارند!
شاید روسیه اولین کشوری بود که بحث «حل بین‌المللی» رامطرح کرد اما درباره اینکه نگاه روسیه به یمن چیست هم ابهامات زیادی وجود دارد. چینی‌ها معتقدند برای روسیه که نیازی به باب‌المندب، دریای سرخ و خلیج عدن ندارد، طولانی شدن پرونده‌ای که یک طرف آن آمریکا و رژیم‌های وابسته به آن باشد، فرصتی مهم به حساب می‌آید. بسیاری از تحلیلگران آشنا به مسایل روسیه نیز «رأی ممتنع» نماینده مسکو به قطعنامه 2216 را ناشی از این نگرش می‌دانند.
بهرحال طرح بین‌المللی کردن پرونده سیاسی یمن به نفع یمنی‌ها نیست و ایران بعنوان صادق‌ترین حامی مردم مظلوم یمن باید مانع شکل‌گیری یک روند سیاسی بین‌المللی بنام حل بحران سیاسی یمن شود.
مردم یمن همانگونه که خود هوشمندانه این جنگ نابرابر را به دفاعی مقدس تبدیل و اداره کردند، می‌توانند روند سیاسی را نیز به خوبی در داخل شکل داده و سریعتر به یک دولت کارآمد برسند.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۲۶
امیر مهدوی


بدون شک سخن گفتن از وهابیت بدون توجه به خاندان سعود یعنی حاکمان عربستان غیرممکن است، حمایت آن‌ها از زمان تشکیل این فرقه به دست محمدبن عبدالوهاب تا به امروز، توانسته است وهابیت را به عنوان یک تفکر سیاسی – مذهبی در بسیاری از مناطق جهان – هرچند با طرفداران اندک – گسترش دهد.

در مقایسه با پیروان برخی دیگر از فرقه‌هایی که طی قرن‌های اخیر تشکیل شده است، پیروان وهابیت به دلیل تبلیغات و تاثیرات عمیق، چنان دچار مسخ و شیفتگی‌اند که خطر تعداد اندک آن‌ها که حاضرند تا آخرین قطره خون مبارزه کنند و در این مسیر به خونین‌ترین فجایع هم دست بزنند، به مراتب بیشتر از هر جریانی است. سهم آل سعود در ایجاد این فرقه اگر به اندازه محمدبن عبدالوهاب نبوده، دست‌کم در ترویج آن بیشتر و مهم‌تر بوده است. شیخ محمدبن عبدالوهاب که شرحی مفصل در تکفیر عقایدش از سوی پدرش عبدالوهاب و برادرش؛ سلیمان بن عبدالوهاب وجود دارد، پس از آن که توانست عقیده‌اش را منتشر کند، به کمک اتحاد با محمدبن سعود توانست قبایل نجد را مطیع خود کند، و باز آل سعود بودند که پس از درگذشت شیخ محمد در راه ترویج عقاید او کوشیدند و در مقابل هیچ مانعی از پای ننشستند.
پس از جنگ جهانی دوم مجله اشپیگل برای نخستین بار پرده از ماجرای شیخ محمد برداشت و از مستر همفر انگلیسی نام برد که در دوران تحصیل محمدبن عبدالوهاب به عنوان یک مسلمان ترک در کنارش حضور داشت. همان طور که گفته شد، همفر طی یادداشت‌های شخصی به ماموریتی اشاره کرده است که همزمان 9 انگلیسی دیگر در کشورهای مسلمان بر عهده داشتند و وظیفه آن‌ها پیدا کردن راهی بود تا بتوانند شکافی را بین مسلمانان ایجاد کنند و صلح و آرامشی را که پیروان دو مذهب شیعه وسنی ـ با وجود اختلاف بر سر جانشینی پیامبر با یکدیگرداشتند ـ بر هم بزنند. اگر انگلستان راهی پیدا می‌کرد که ضمن ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی، بر چهار مذهب اهل سنت نیز تسلط پیدا می‌کرد، نه تنها بربخش وسیعی از خاورمیانه دست می‌یافت، بلکه می‌توانست امیدوار باشد، برای همیشه این شکاف باقی بماند.
داستانی که همفر برای تسلط بر جوان به شدت متعصب و برتری‌جوی عرب تعریف کرده است، اگرچه در ابتدا با تردید نگریسته شد و حتی برخی تلاش کردند تا این خاطرات را نوشته یک نویسنده ترک و دسیسه آلمانی‌ها ذکر کنند اما با این حال نگاه‌ها را متوجه انگلستان کرد که باعث افشای نقش این کشور در حکومت آل سعود و به تبع حکومت وهابیان بر عربستان شد.

اکنون روشن است که جریان وهابی‌گری به هیچ وجه در عربستان یک جریان مذهبی نبوده؛ بلکه این عبدالعزیز بن سعود و جدش محمدبن سعود بودند که در پس این جریان به ظاهر مذهبی سلطنت خاندان سعود را بنا کردند.
حتی اگر به جریان همفر با دیده تردید نگاه کنیم، در بررسی مختصری بر روابط آل سعود با انگلیسی‌هایی که در فاصله حضور عبدالعزیزبن عبدالرحمان در عربستان حضور داشتند، به نام افرادی مانند سرپرسی کاکس، سر ریدر بولارد، ژوزف فیلبی، سروان ویلیام شکسپیر، کلنل لورنس و دیگرانی برمی‌خوریم که به عنوان موثرترین افراد شبکه اطلاعاتی – سیاسی انگلستان در خاورمیانه انجام وظیفه کرده‌اند.
افرادی که محصول بهترین مدارس و دانشگاه‌های انگلستان بودند، سخت‌کوش، کارآمد و به قول دکتر پل‌هاریسون محقق و میسیونر آمریکایی در خاورمیانه: «افرادی غرق در اطمینان کورکورانه از دوستی و کمال نظام که در برابر کوچکترین پرسشی در رابطه با اصولی بودن دخالت بریتانیا، عکس‌العمل نشان می‌دادند و این حکایت از ناباوری و شگفت‌زدگی آنان داشت.۳۴» آن‌ها در جریان به قدرت رسیدن پسر سعود در عربستان نقش به سزایی داشتند. در مقابل پسر سعود نیز در تحکیم مواضع انگلستان در مناطق عربی و نیز به قدرت رساندن وهابیت جدش محمدبن سعود نقش‌آفرینی کرد.
پسر به جای پدر
دایره‌المعارف اسلامی، تاریخ حکومت آل سعود را در «درعیه» و «ریاض» به سه دوره تقسیم کرده است:
1 ـ آغاز تاسیس تا حمله نیروهای مصر در سال 1820 میلادی که در این دوره، شهر درعیه مرکز حکومت بود و به دست ابراهیم پاشا با خاک یکسان شد.
2 – از زمانی که با کوشش ترکی و فیصل که از امیرزادگان سعودی بودند، آل سعود دوباره قدرت را در دست گرفت تا حمله ابن رشید فرمانروای هیل از سال (1821 – 1891) که در این دوره، مرکز حکومت شهر ریاض بود.
3- از سال 1902 که ابن سعود، ریاض را از آل رشید بازپس گرفت که از این پس، حکومت سعودی به سرعت توسعه یافت.۳۵
در هر سه دوره از این تاریخ به خوبی روشن است که جریان وهابیت به عنوان یک مذهب همواره و تنها در کنار حکام سعودی وجود داشته است و نه تنها حکام سعودی از آن‌ها سود برده‌اند، بلکه با وارد کردن آن‌ها به عرصه تصمیم گیری‌ها باعث قدرتمندی دائمی شیوخ وهابی منسوب به آل شیخ یا فرزندان محمدبن عبدالوهاب شده‌اند.
آن‌ها این قدرت را مرهون جنگ‌هایی بوده‌اند که در سایه مذهب به دست می‌آمد. در نخستین سال پیوند این دو نفر ـ محمدبن سعود و محمدبن عبدالوهاب ـ  این شیخ محمد بود که وعده غلبه بر دیگر امرای نجد را توسط جنگ‌های مذهبی به محمدبن سعود داد.
***
و اما درباره خاندان سعود، آن‌ها از عشیره مقرن و از قبیله عنزه یا عنیزه هستند که از دیرزمان در نجد و حوالی آن مانند قطیف و احسا ساکن بوده‌اند.
نخستین کسی که از آل سعود به امارت مختصری در «نجد» رسید، مردی به نام «مانع» بود که چون با حاکم وقت، خویشاوندی داشت، از طرف او به ریاست دو ناحیه از اطراف درعیه گماشته شد و این ریاست در فرزندان او باقی ماند. بعد از مانع، پسرش روی کار آمد و حوزه فرمانروایی‌اش را وسعت داد، او فرزندی داشت به نام موسی که جوانی کاردان و شجاع بود. موسی امارت پدر را از او گرفت و نزدیک بود که او را به قتل برساند. او قدرت بسیاری پیدا کرد و آل یزید را که در آن حوالی حکومتی داشتند، برانداخت. بدین ترتیب آل مقرن یا قبیله عنیزه امارت مختصری برای خود، تاسیس و در نجد و اطراف شهرتی پیدا کردند ولی تا روی کار آمدن محمدبن سعود و پیوندش با محمدبن عبدالوهاب هیچ‌کدام منشأ اثری نبودند.
در دایره‌المعارف اسلامی چنین آمده است که محمدبن سعود، پس از توافق با محمدبن عبدالوهاب، در سال1159، از هر طرف به بلاد مجاور و مناطق بدویانی که به او نزدیک بودند، حمله می‌برد و اموالشان را غارت می‌کرد. این امر موجب شد که امرای نیرومند نجد که با او همسایه بودند، مانند بنی خالد از احساء و آل مکرمی از نجران، در کار او مداخله کنند اما نتوانستند پیشرفت وهابیت را به طور کامل متوقف کنند.
در این دوران وهابی‌ها مقبولیتی بین علمای هیچ‌کدام از مذاهب اربعه نداشتند و حتی علمای مکه در مناظره‌هایی که با علمای وهابی داشتند، به کفر آن‌ها حکم دادند و چون وهابی‌ها را زندیق و خارج از دین می‌دانستند به آن‌ها اجازه زیارت خانه خدا را نمی‌دادند. این ممنوعیت که از دوران شریف مسعود (1218 – 1179) آغاز شده بود، در زمان برادرش؛ شریف مساعد و دو سال پس از مرگ وی نیز همچنان ادامه داشت تا این که شریف سرور وقتی امارت مکه را از عمویش گرفت۳۶، به وهابیان اجازه داد مشروط بر این که جزیه بپردازند، به زیارت خانه خدا بروند  اما آن‌ها از پرداخت جزیه امتناع کردند. این حق تا سال 1202 برای آن‌ها باقی بود اما در این سال، شریف غالب جانشین شریف سرور شد و نه تنها این حق را از آن‌ها گرفت؛ بلکه آماده جنگ با عبدالعزیز بن سعود، امیر وهابیان شد. برای سالیان طولانی بین آن‌ها جنگ برقرار بود، تا این که سرانجام بین دو طرف قرارداد صلح بسته شد. و برای اولین بار در سال 1213 جمعی از وهابیان توانستند به مکه بروند و مراسم حج را به جای آورند، سال بعد نیز عبدالعزیز بن سعود به عنوان اولین حاکم وهابی به حج رفت. صلح چند سالی دوام آورد و در این دوران عبدالعزیز و پسرش سعود به تقویت نیروهای خود پرداختند تا سرانجام در سال 1215 فرصت مناسب پیش آمد و صلح بین دو طرف با درگیری میان همراهان سعود که به سمت مکه می‌رفتند با وابستگان به شریف شکسته شد. از آن پس سیزده واقعه جنگی روی داد که خونین‌ترین آن‌ها جنگ طائف ـ شهری در نزدیکی مکه ـ در سال 1217 بود. در خصوص فتح طائف نوشته‌اند که از زشت‌ترین کارهای وهابیان، قتل عام مردم است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند، طفل شیرخوار را بر روی سینه مادرش سر می‌بریدند، جمعی را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند، همه را کشتند. چون در خانه‌ها کسی باقی نماند، به دکان‌ها و مساجد رفتند و هر که بود حتی گروهی که در حال رکوع و سجود بودند را کشتند.۳۷

منبع : کیهان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۰۳
امیر مهدوی



سعدالله زارعی : تمرکز بمباران رژیم سعودی طی روزهای اخیر علیه شهر «صعده» و در حالی که جنگ علیه یمن به بن‌بست رسیده است، معنای خاصی دارد. طی چند روز گذشته بحث «آتش‌بس» از سوی محافل سعودی و آمریکایی مطرح شده و جان‌کری وزیر خارجه آمریکا در «ریاض» از آتش‌بسی پنج روزه صحبت کرد و اضافه نمود که در صورت موافقت حوثی‌ها با آن قابل تمدید می‌باشد. اما همانطور که در اظهارات جان‌کری آمد، مشکل این است که هم اینک «انصارالله» درباره «قید و شرط‌ها» حرف دارد و می‌گوید توقف جنگ از سوی متجاوز نباید توأم با تعیین شرط برای طرفی که مورد تهاجم و تجاوز نظامی قرار گرفته است، باشد. به عبارت دیگر انصارالله در این میان می‌گوید نباید پاکسازی یمن از نیروهای القاعده، عوامل شبه نظامی حزب اخوانی وهابی اصلاح و عوامل شبه نظامی منصور هادی که موضوعی کاملاً داخلی یمنی‌ها می‌باشد و برای امنیت و ثبات یمن ضرورتی اجتناب‌ناپذیر به حساب می‌آید، مورد خدشه قرار گرفته و با مقوله توقف تجاوز گره بخورد.
تمرکز بمباران علیه صعده برای این است که انصار از احقاق حق طبیعی ملت یمن در اعمال سیاست‌های داخلی صرف‌نظر کند و اجازه دهد، شبه نظامیان وابسته به آمریکا و عربستان که شریک جرم این دو کشور در بمباران یمن و شهادت هزاران نفر از زنان و کودکان و... بوده‌اند، ادامه حیات دهند و انصار از تعقیب و مجازات این خیانتکاران اجتناب نماید. و البته در یک موضع کاملاً منطقی و منطبق با اصول پذیرفته شده و عام حقوقی، انصارالله می‌گوید ما صلح تحمیلی با خائنان را نمی‌پذیریم و علاوه بر آن مداخله آمریکا و عربستان در این موضوع را نیز تجاوز دیگری به استقلال، حریت و شؤون مردم یمن می‌دانیم.
در این موضوع گفتنی‌هایی وجود دارد:
1- رژیم وابسته سعودی پس از 45 روز تجاوز و جنگ یکجانبه علیه یمن حتی قادر نیست طرف مقابل خود را به پذیرش متقابل آتش‌بس در پاکسازی یمن از خائنان وادار نماید و چون راه دیگری ندارد، صعده که به نوعی مرکز معنوی و فرهنگی جنبش انصارالله می‌باشد را زیر بمباران گرفته و با کشتار زنان و کودکان و... و تخریب بازارها و مدارس و مراکز مذهبی و معنوی این شهر تلاش می‌کند تا به آتش‌بس متقابل دست پیدا کند. این در حالی است که سخنگوی نظامیان متجاوز - سرتیپ احمد العسیری- در روزهای اول درباره اهداف جنگ، می‌گفت تا نابود کردن انصارالله و آزادسازی همه شهرهای یمن از سیطره آنان جنگ ادامه پیدا می‌کند و تا همین چند هفته پیش و از آغاز عملیات موسوم به اعادهًْ‌الامل با یک عقب‌نشینی آشکار می‌گفت تا آزادسازی استانهای جنوبی از سیطره انصارالله، جنگ ادامه می‌یابد و هم اینک که سیطره انصار در جنوب گسترده‌تر هم شده است، این رژیم می‌گوید جنگ را متوقف می‌کنیم به شرط آنکه انصارالله از ادامه تعقیب هم‌پیمانان ما در یمن صرف نظر نماید و جالب این است که انصارالله در یک موضع محکم و محکمه‌پسند می‌گوید این یک موضوع داخلی است و شما حق دخالت درباره آن را ندارید!
2- شکست رژیم سعودی در این جنگ یکطرفه در حالی اتفاق افتاده است که طرف مقابل به جز در موارد بسیار محدود، علیه عربستان وارد جنگ نشده و حال آنکه به لحاظ توانایی نظامی- تسلیحات و نیروی انسانی- می‌توانسته تا عمق عربستان و پایتخت آن را مورد تهاجم قرار دهد. یک اکیپ چند صد نفره از انصارالله قادر است به فاصله چند روز هزاران کیلومتر مربع از خاک کشور متجاوز را به تصرف درآورد و موشک‌های اسکاد بی، اسکادسی و... و هواپیماهای جنگی یمن می‌توانستند تا ریاض را مورد تهاجم قرار دهند اما انصارالله و ارتش یمن در یک سیاست و تاکتیک هوشمندانه انرژی خود را صرف پاکسازی درونی یمن از شبه نظامیان وابسته نموده و از درگیر شدن مستقیم نظامی با رژیم متجاوز خودداری کردند. حاصل کار این شد که رژیم متجاوز اگرچه آسیب‌های مهم انسانی و مالی و .... به یمنی‌ها وارد کرد اما چیزی که بتواند پس از خاتمه جنگ از آن بعنوان اهرم فشار استفاده کند، بدست نیاورد. به عبارت روشن‌تر، عربستان 45 روز پس از حمله یکجانبه نظامی نتوانسته است حتی بر یک روستا و یا یک جزیره یمن تسلط پیدا کند و یا به سیطره عوامل وابسته به خود بر یک روستا یا جزیره یمن کمک نماید و این در حالی است که انصارالله در این 45 روز بیش از هشتاد هزار کیلومتر مربع- یعنی تقریباً به اندازه مساحت امارات و بحرین - پیشروی داشته و به همین میزان عوامل وابسته به عربستان و آمریکا را عقب‌زده است. در واقع در این جنگ رژیم سعودی جدای از آنکه از نظر اخلاقی و سیاسی به دلیل متجاوز بودن، شکست خورده است، از جنبه استراتژی و تاکتیک نظامی نیز شکست خورده است چرا که هیچ چیز بدست نیاورده و چیزهای زیادی را هم از دست داده است این در حالی است که در نقطه مقابل آن «جنبش انقلابی دینی انصارالله» جدای از آنکه در صحنه عملیات پیروزی بزرگی بدست آورده و  امروز نه تنها بر شمال بلکه بر جنوب یمن هم مسلط شده است، از جنبه اخلاقی و سیاسی‌ هم پیروز بزرگ میدان است چرا که بر رژیم سعودی غلبه کرده است بدون آنکه به مردم مسلمان عربستان آسیبی وارد کرده باشد و یا اصول و قواعد سیاسی اخلاقی را در ارتباط با همسایه خود نادیده گرفته باشد. در واقع می‌توان گفت پیروزی انصارالله در جنبه اخلاقی و سیاسی برجسته‌تر از جنبه نظامی است و این می‌تواند در کشور عربستان منجر به شکل‌گیری یک سلسله مباحث سیاسی گردد.
3- شکست نظامی، اطلاعاتی، مخابراتی، تکنولوژیکی، سیاسی و اخلاقی آل‌سعود در این جنگ، سرنوشت حاکمان جدید را تحت تاثیر قرار خواهد داد. این شکست بزرگ زمانی روی داده است که پادشاه جدید به یک پاکسازی درونی دست زده و نارضایتی‌های جدی را در درون سیستم سبب گردیده است. همانطور که اگر دستگاه سیاسی و نظامی سعودی در این جنگ به پیروزی می‌رسید، می‌توانست با تکیه بر آن مخالفان درون سیستم و بیرون آن را به حاشیه براند، شکست در این جنگ، زبان انتقاد و اعتراض مخالفان را بازتر می‌کند و این به آن معناست که پایان جنگ با یمن، آغاز جنگ در درون آل‌سعود خواهد بود. براین اساس یک‌بار دیگر در سطح منطقه این سوال خودنمایی می‌کند که آیا آمریکا قادر است وارد یک پرونده امنیتی در منطقه شده و آن را به نفع عوامل خود به نتیجه برساند؟ چنین سوالی که پاسخ مشخصی دارد، پیامدهای مهمی در منطقه به وجود می‌آورد و به سر بر آوردن انصارالله‌های دیگر در کشورهای مسلمان وابسته  به آمریکا می‌شود و این طبعا نگرانی بزرگی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهد بود.
4- هم‌اینک انصارالله با تکیه بر یک مشروعیت گسترده مردمی که شکل‌دهنده به مشروعیت حقوقی آن نیز می‌شود و به دلیل عملکرد موفق در مدیریت جنگ تحمیلی خارجی و مهار گروه‌های خیانتکار مسلح داخلی دارای مشروعیت مضاعفی شده و نیز به دلیل شکل‌دهی به یک جریان اجتماعی خدماتی در جنوب، قلب تحول جنوب یمن هم به حساب می‌آید، چند استراتژی اساسی را مطرح کرده است و از دیگران می‌خواهد براساس ضوابط شناخته شده حقوقی به این استراتژی‌ها بعنوان «راه‌حل» مسایل یمن و منطقه توجه نمایند: استراتژی‌ اول: اعلام رسمی متجاوز بودن عربستان در جنگ تحمیلی علیه یمن و تصریح به مشروع بودن دفاع یمنی‌ها در این جنگ از سوی شورای امنیت سازمان ملل. این خواسته انصارالله کاملا منطقی است و با وظایف شورای امنیت تطبیق می‌کند هر چند این شورا در جنگ‌ها نوعا در کنار متجاوز بوده است. استراتژی‌ دوم این است که عربستان بعنوان کشوری که در این جنگ در متجاوز بودن آن تردیدی وجود ندارد، غرامت جنگ را بپذیرد و هزینه‌های چند ده میلیارد دلاری ناشی از خسارات آن را بپردازد و علاوه بر آن برای کمک به بازسازی یمن یک کنفرانس کمک بین‌المللی شکل بگیرد. این نیز خواسته‌‌ای منطقی و عادلانه است چه اینکه طبق حقوق بین‌الملل و حقوق‌اسلامی، متجاوز مجبور به جبران خسارات وارده می‌باشد.
استراتژی سوم انصارالله این است که صحبت کردن از اینکه منصور هادی و خالد سجاح علیرغم استعفا و فرار و دعوت از رژیم آل‌سعود برای تجاوز به یمن، هنوز رئیس‌جمهور و نخست‌وزیرند و باید به قدرت بازگردند، کنار گذاشته شود، چرا که این دخالت آشکار در امور یمن بوده و با حقوق ملت‌ها و کشورها که در منشور سازمان ملل نیز آمده است، منافات دارد. مردم یمن و از جمله جنبش انصارالله می‌گویند نحوه اداره یمن را یمنی‌های داخل یمن و آنان که مخالف تجاوز خارجی به کشورشان بوده‌اند، تعیین خواهند نمود. این نیز خواسته‌ای کاملا منطقی است. استراتژی چهارم انصارالله این است که می‌گوید پاکسازی بقیه یمن از عناصر القاعده، بقایای اندک میلیشیای منصور هادی، عوامل شبه نظامی حزب اصلاح و یا هر گروه و دسته‌ای که امنیت داخلی یمن را تهدید می‌کنند، تا انتها و همیشه باید ادامه پیدا کند و این موضوعی نیست که ملت یمن و انصارالله بتوانند درباره آن مصالحه نمایند. رهبران انصارالله در روزهای اخیر تاکید کردند گفتگوی یمنی-یمنی فقط شامل آن دسته از گروه‌ها و افراد می‌شود که در دوره جنگ آل‌سعود در کنار مردم خود و نقطه مقابل رژیم متجاوز بوده‌اند. این نیز موضوعی منطقی و منطبق با رویه‌های پذیرفته شده بین‌المللی و اسلامی است. انصارالله می‌گوید ما هم‌اینک فقط با آن بخش از جریان شش ضلعی موسوم به « القاء مشترک» که حزب اخوانی‌ وهابی اصلاح هم از این گروه است، مذاکره می‌کنیم که در جریان حمله نظامی سعودی با بیانیه رسمی تجاوز به کشور خود را محکوم کرده باشند.
5- در یک جمعبندی می‌توان گفت همانطور که علیرغم مظلوم بودن و خودداری از کشیدن جنگ به درون کشور متجاوز، انصارالله ابتکار عمل در میدان نظامی-در جنگ خارجی و نیز درگیری داخلی- در دست داشته، اینک در میدان سیاسی نیز، اگر فرایندی شکل بگیرد ابتکار عمل در دست انصارالله است چرا که کلیه قواعد، اصول و ضوابط حقوقی، اخلاقی و سیاسی با انصار همراه است. البته ما می‌دانیم که شورای امنیت، متجاوز بودن عربستان را اعلام نمی‌کند و آن را وادار به پرداخت غرامت هم نخواهد کرد و عربستان هم کماکان از هادی و سجاح بعنوان دو مقام رسمی یمن یاد خواهد کرد اما در این موضوع هم برای انصارالله یک پیروزی دیگر نهفته است و آن این است که عربستان ناچار به توقف جنگ بدون گرفتن تضمین از انصارالله برای پایان یافته تلقی کردن پرونده جنگ است. انصارالله در شرایطی که از طرق شناخته شده حقوقی- شورای امنیت و... - نتواند حقوق مردم یمن را استیفا کند، می‌تواند با سلب کردن متقابل امنیت از مرزها ومنابع سعودی- بخصوص در مرزهای مشترک- هزینه‌های فراوانی را بر این رژیم متجاوز تحمیل گرداند. و ما النصر الا من عندالله العزیز الحکیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۵:۱۶
امیر مهدوی

«در آن دوران دولت انگلیس خیالش از هندوستان آسوده بود. زیرا کشمکش‌های قومی و نژادی و اختلافات دینی و فرهنگی، فرصت شورش علیه سیطره و نفوذ انگلیس را به ساکنان شبه‌قاره نمی‌داد. در سرزمین چین نیز وضع بر همین منوال بود و از سوی پیروان بودا و کنفسیوس که دین‌هایی مرده بودند، خطری انگلیس را تهدید نمی‌کرد و بعید به نظر می‌رسید «که مردم چین و هند با آن همه اختلافات بنیادی که با هم داشتند، در فکر استقلال و آزادی خود باشند، زیرا چیزی که در این نقاط مطرح نبود، اندیشیدن به زندگی و آزادی بود.»


آسودگی خاطر انگلستان از آرامش سیاسی این دو منطقه پهناور، باعث شده بود تا تحولات دیگر مناطق به خصوص در قلمرو عثمانی به هر صورت مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که فروپاشی دولت عثمانی یعنی فرصت برای به دست آوردن مستعمرات جدید در آسیا. در بین کشورهای اروپایی فرانسه نیز در انتظار چنین روزهایی به سر می‌برد. بنابراین هر روز رقابت این دو کشور با اعزام مستشاران و ماموران انگلیسی و فرانسوی به کشورهای عراق، ترکیه، شام، عربستان، فلسطین، ایران و ... شدت می‌گرفت.

در بین ماموران انگلیسی این دوران باید از مستر همفر بیش از دیگران یاد کرد. همفر در سال 1710 از سوی وزارت مستعمرات انگلستان برای جمع‌آوری اطلاعات و یافتن راههایی برای در هم شکستن مسلمانان، راهی کشورهای مصر، عراق ، ایران، حجاز و قسطنطنیه22 شد. همزمان با او 9 مامور دیگر از بهترین و زبده‌ترین ماموران وزارت مستعمرات، به همراه حجم وسیعی از اطلاعات درباره وزراء، فرمانروایان، مأموران عالی‌رتبه دولتی و حکومتی، علما و روسای قبایل به کشورهای اسلامی گسیل شدند.

وزارت مستعمرات دستور اکید داشت که کمک مالی و اعتبارات را به هر مقدار که لازم باشد، در اختیار این ماموران قرار دهد.

موقع خداحافظی معاون وزارت مستعمرات آنها رابا این جمله بدرقه کرد: «موفقیت شما سرنوشت آینده کشور ما را تعیین خواهد کرد. پس هر چه در قوه دارید، به کار بندید تا موفق شوید.»

همفر در حالی که از ماموریتش بسیار شادمان بود، سوار بر کشتی که به سوی استانبول ـ مرکز خلافت اسلامی ـ می‌رفت، لندن را ترک کرد او که تنها چند واژه ساده ترکی در لندن آموخته بود، راه سختی را در پیش داشت. اگر قرار بود در میان مسلمانان زندگی و اطلاعاتی از وضعیت زندگی و اعتقادات آنها پیدا کند، می‌باید که زبان ترکی و سپس عربی، تفسیر قرآن و فارسی را به خوبی یاد بگیرد. یادگیری زبان شاید دو یا سه سال طول می‌کشید اما تسلط بر آن‌ها به سال‌ها وقت نیاز داشت.

با این همه همفر جوان چندان دلواپس نبود. او تا حدی به روحیه مسلمان‌ها آشنایی داشت و به گفته خودش: «می‌دانستم که روح مهمان‌نوازی، گشاده‌دستی و حسن ظن ایشان که یادگار تعالیم قرآن و سنت پیامبر است اجازه نخواهد داد مانند مسیحیان گرفتار سوءظن و بدبینی گردند.»

از طرف دیگر حکومت عثمانی آن قدر دچار مشکلات شده بود که وقت کشف شبکه‌های جاسوسی و اطلاعاتی انگلستان و فعالیت عمال بیگانه رادر قلمرو کشورهای اسلامی نداشت. سلطان عثمانی و اطرافیانش کاملا درگیر مسایل خود بودند. همفر پس از چند ماه مسافرت طولانی و خسته‌کننده، سرانجام به دارالخلافه عثمانی رسید. چند هفته بعد او یکی از شاگردان روحانی کهنسالی از اهل تسنن به نام احمد افندی بود. شاید از نیکبختی و خوش‌اقبالی همفر بود که شیخ احمد هرگز از اصل و نسب همفر سوالی نکرد وحتی با باور این که این جوان مودب و طالب علم نامش محمد و از دیاری دیگر آمده است، او را مهمان خود دانست.

همفر به شیخ گفت که والدینش از دنیا رفته و برای او که تنها فرزند خانواده است، مقداری ارث به جا گذاشته‌اند. او گفت که تصمیم دارد پس از فراگیری قرآن و زبان‌های ترکی و عربی و اندوختن سرمایه دینی، کسب و کاری حلال برای خودش دست و پا کند.

دو سال تلاش و کوشش همفر در محضر شیخ احمد، او را بر زبان‌های ترکی و عربی و یادگیری قرآن مجید مسلط کرد.

همفر اکنون بیش از هر زمان دیگری با اوضاع و اخبار استانبول و وضعیت مسلمانان و عقایدشان آشنا شده بود. او که به ظاهر در یک مغازه نجاری کار می‌کرد، عصرها به منزل شیخ احمد می‌رفت و شب‌ها در مقابل پولی که به خادم مسجد می‌داد، شب را در آنجا سر می‌کرد.
صاحب مغازه نجاری به گفته خود همفر مردی فاسد و منحرف بود که به او پیشنهاد لواط می‌داد اما همفر این پیشنهاد رارد کرد و درباره آن در گزارشی که در پایان هر ماه از آخرین تحولات پایتخت برای وزارت مستعمرات می‌نوشت، سخن گفت. وزارت مستعمرات پاسخ عجیب و غیرمنتظره‌ای به او داد: «اگر قبول آن پیشنهاد، رسیدن به هدف را آسان‌تر می‌سازد، مانعی ندارد.»



سرانجام پس از دو سال، ده مامور اعزامی وزارت مستعمرات به لندن فراخوانده شدند اما 4 نفر از آن‌ها هرگز به انگلستان بازنگشتند، یکی از آن‌ها پس از مسلمان شدن در مصر مانده بود و برای انگلیسی‌ها جای شادمانی بود که او هیچ سری را فاش نکرد. جاسوس دیگری که اصل و نسب روسی داشت، به سرزمین مادری‌اش بازگشته بود، آیا او چیزی از اسرار مستعمرات انگلیس را فاش می‌کرد؟ کمی بعدتر معاون مستعمرات به این نتیجه رسید که وی از همان ابتدا برای روس‌ها در وزارت مستعمرات جاسوسی می‌کرد و اکنون پس از پایان ماموریتش به کشورش بازگشته است.
در هر حال نفوذ در شبکه‌های جاسوسی موضوع تازه‌ای نبود. جاسوس سوم در محل ماموریت به بیماری وبا درگذشته بود و ازسرنوشت چهارمی هیچ اطلاعی در دست نبود. وزارت مستعمرات خبر او را تا «صنعاء» پایتخت یمن داشت و حتی گزارش‌های ماهانه‌اش را به مدت یک سال دریافت می‌کرد اما او به ناگهان ناپدید شد و تلاش وزارت مستعمرات برای کسب اطلاع از وی به هیچ جا نرسید.
وزارت مستعمرات از عواقب غیبت یک جاسوس زبردست با خبر بود. هر مامور به دلیل مهارت‌هایی که کسب می‌کرد، به لحاظ مادی و معنوی ارزش بسیاری داشت برای دولت انگلستان که در آستانه اجرای برنامه‌های مختلف هرج و مرج، شورش و نفوذ به بدنه حکومت‌های اسلامی در قلمرو عثمانی بود، این وضعیت خطرناک بود. علی‌رغم این ضرر و زیان و خطرات احتمالی هنوز 6 نفر از این گروه ده نفره، باقی بودند، آن‌ها هر کدام می‌توانستند اطلاعات مهمی را در گزارش‌هایشان به وزارت مستعمرات تحویل دهند. در کمترین زمان ممکن وزارت کنفرانسی را با حضور صاحب‌منصبان وزارت و شخص وزیر تشکیل داد. هدف این بود که تک‌تک گزارش‌ها مورد ارزیابی قرار گیرد. گزارش همفر در ارزیابی فعالیت‌های جاسوسی رتبه سوم گرفت. در پایان این کنفرانس 6 ساعته معاون وزارت مستعمرات دو نکته مهم را به همفر گوشزد کرد:

«موضوع مهم برای تو در ماموریت آینده دو نکته است، 1- یافتن نقاط ضعف مسلمانان که ما را در نفوذ به آن‌ها و ایجاد تفرقه و اختلاف بین گروه‌ها موفق کند زیرا عامل پیروزی ما بر دشمن شناخت این مسایل است.

2 - پس از شناخت نقاط ضعف، اقدام به ایجاد تفرقه و اختلاف ضروری است. هر گاه در این کار مهم توانایی لازم از خود نشان دهی، باید مطمئن باشی که در شمار بهترین جاسوسان انگلیس، و شایسته نشان افتخار خواهی بود.»

همفر 6 ماه در لندن ماند و در این مدت با «ماری شوی» ؛ دختر عمه‌اش که یک سال از خودش بزرگتر بود، ازدواج کرد اما جوان جویای نام و جاه‌طلب انگلیسی در حالی که با ناشکیبایی منتظر تولد فرزندش بود، دستور قاطعی از وزارتخانه دریافت کرد. او باید بدون فوت وقت و بی‌درنگ به کشور عراق مسافرت می‌کرد.

بصره در نگاه انگلیسی‌ها سرزمین عشیره‌ای بود که ساکنان آن را بیشتر عشایر نواحی نزدیک تشکیل می‌دادند و دو گروه مذهبی مهم شیعه و سنی، اعم از ایرانی و عرب در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند. تعداد اندکی هم مسیحی در بصره اقامت داشتند. تازه در این جا بود که توجه همفر به مسئله اختلاف بین پیروان دو گروه مذهبی شیعه و سنی جلب شد. او می‌دانست با این که شیعیان و اهل سنت هر دو پیروان یک دین هستند، اختلافاتی در بعضی از موضوعات از جمله مسئله امامت و تعیین جانشین پیامبر با یکدیگر داشتند. آیا ممکن بود از این مسئله بتوان به نفع انگلستان استفاده کرد؟

همفر در روزهای بعد اطلاعات دیگری درباره این موضوع کسب کرد، او به یکی از مقامات عالی‌رتبه در وزارت مستعمرات گفت:

«مسلمین اگر معنی زندگی را می‌دانستند، این اختلافها را رها می‌کردند و درصدد اتحاد برمی آمدند.»26مخاطبش در وزارت مستعمرات پاسخ قاطعی برای او داشت:

«تو باید آتش اختلاف را در بین مسلمانان دامن بزنی، نه این که آن‌ها را به وحدت و رفع اختلافات موجود دعوت کنی.»27
قبیله، زمین، قوم، دین و نژاد پنج مقوله‌ای بودند که همفر امیدوار بود، بتواند با شناخت ابعاد اختلافات آنها به مقصود انگلستان دست یابد.

جهت اطلاعات بیشتر ودیقیقتر توصیه می شود خاطرات این جاسوس(مستر همفر)را مطالعه فرمایید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۲
امیر مهدوی

چهار سرکرده گروهک تروریستی "النصره" در عملیات نیروهای حزب الله لبنان در کوه‌های شرق این کشور به هلاکت رسیدند.
 به گزارش مشرق، حمله رزمندگان "حزب الله" به یک دستگاه خودروی گروهک تروریستی النصره در "جرود الطفیل" به هلاکت "ابو ودیع" مسئول این گروهک در منطقه "الجبه" و "ابو فاطمه" مسئول "گردان الصقور المحمدیه" انجامید.  
 

شبکه تلویزیونی "المیادین" گزارش داد: حمله نیروهای حزب الله به تجمع تروریست ها در رشته کوه های شرق لبنان، همچنین موجب هلاکت "ابو بدر" و "ابو فرج العمری" دو سرکرده النصره در منطقه "راس المعره" شد.

درگیری شدیدی نیز میان رزمندگان حزب الله و تروریست های النصره در اطراف "جرود بریتال" و "الطفیل" در رشته کوه های شرق لبنان به وقوع پیوست.

بر اساس این گزارش، همچنین چند نیروهای حزب الله با موشک های هدایت شونده هفت دستگاه خودروی گروهک تروریستی النصره را در مناطق تحت سلطه این گروهک در مرز لبنان و سوریه هدف قرار دادند که به هلاکت 16 تروریست و مجروحیت ده ها نفر از عناصر النصره انجامد.

   

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۵
امیر مهدوی

1- تعلق‌خاطر به وطن، داشتن عرق ملی و احترام به پرچم و... مسئله‌ای است که در بسیاری از کشورها، «ارزشمند» تلقی شده و حکومت‌ها نیز از آن به نحو احسنت و با هدف ایجاد وحدت و همدلی استفاده می‌کنند. چه بسا  حتی برخی کشورها هزینه‌های سنگینی را نیز صرف ایجاد یا تقویت چنین روحیاتی بکنند.

فقدان این مهم اما، می‌تواند به اندازه فایده آن، مضر و حتی خطرناک باشد. وقتی مردم نیویورک در جریان تظاهرات ضد وال استریت، پرچم کشور خود را آتش می‌زنند، یعنی این عرق و تعلق خاطر در آنها وجود ندارد. «پرچمِ خودسوزی» پدیده‌ای است که غالبا در کشورهایی مثل آمریکا رخ می‌دهد. کشورهایی که میلیون‌ها نفر از ساکنانش بنا بر انگیزه‌های مختلف؛ مثلا مالی به آنجا مهاجرت کرده‌اند اما با وجود آنکه رسما شهروند آن کشور شده‌اند، نه تنها حاضر نیستند آن طور که برای وطنشان جانفشانی می‌کنند، برای این کشور  مایه بگذارند بلکه حتی، ممکن است علیه کشوری که در آن زندگی می‌کنند نیز به سختی بشورند. یهودیان اتیوپیایی‌تبار ساکن تل آویو مثال تازه و زنده‌ای است. آنها طی یکی دو روز گذشته، تل آویو را تا مرز یک جنگ داخلی تمام عیار هم بردند، چرا که می‌دانستند رفتار برده‌واری که با آنها می‌شود، به خاطر این است که متولد سرزمین‌های اشغالی و یا کشورهای غربی نیستند! پس آنها نیز تا سر حد جنگ خیابانی شوریدند و...

2- در یکی از تعاریف عبارت دولت-ملت(Nation State) آمده «از منظر فنی، به معنای یک دولت مستقل است (موجودیتی سیاسی در یک سرزمین) که توسط یک ملت (موجودیت فرهنگی) هدایت می‌شود و مشروعیت خود را از خدمت‌رسانی موفق به شهروندان کسب می‌کند.» و یا «دولتی مستقل که غالب شهروندانش در چارچوب‌ عواملی که یک ملت را شکل می‌دهد، با هم متحدند؛ از قبیل زبان یا قومیت.» 

دولت‌ها و ملت‌ها طبق این تعاریف با یکدیگر نوعی همپوشانی دارند؛ دولت مسئول رفاه و امنیت می‌شود و ملت هم به دولت مشروعیت می‌بخشد.

3- جهان در طول تاریخ دیکتاتورهای زیادی به خود دیده است. هیتلر، صدام، موسیلینی و...  همه این دیکتاتورها با بحران مشروعیت مواجه بودند اما با همه خباثتشان، هرگز اقدام به وارد کردن ملت یا نیروهای مسلح و ... برای مشروعیت‌زایی نکردند، کردند؟
عربستان اما در این بین یک استثناست. کشور ثروتمندی که تقریبا، تمام داشته‌هایش به دلارهای بادآورده نفتی متکی است. طبق گزارش‌های متعدد، این کشور با استفاده از ثروت خود اقدام به خرید یا اجاره کردن ملت و ارتش هم می‌کند! اکثر  مهندسان و کارشناسان فرودگاه‌ها، پادگان‌ها، پالایشگاه‌ها، تاسیسات و بطور کلی تمام زیرساخت‌های اقتصادی و غیراقتصادی عربستان تحت اداره مردمی، غیر از  مردم خود عربستان است. میلیاردها دلاری که وزیر دفاع این کشور با پرداخت آن، شاهزادگان و سرکردگان وهابی را برای رسیدن به پست جانشینی ولیعهد «خرید»، دلارهایی که با آن مقامات کشورهای غربی را یکی یکی «می‌خرد» تا از جنایات رنگارنگ این کشور عصر حجری چشم‌پوشی کنند یا حتی قطعنامه عجیب سازمان ملل که در بحبوحه حملات وحشیانه سعودی‌ها به یمن علیه انصارالله و به نفع سعودی‌ها صادر شد، همه و همه نشان می‌دهد، این کشور حتی در سیاست نیز هیچ سیاستی ندارد و ترجیح می‌دهد فقط بخرد! سعودی‌های مست از بوی نفت و پول، دچار این توهمند که، همه چیز خریدنی است، حتی مقام و جایگاه «خادمین حرمین شریفین!».

 ارتشی که این کشور برای جنگ در یمن اجیر کرده مثال گویایی است. سنگال کجا عربستان کجا؟! واقعا علت اینکه برخی کشورهای آفریقایی یا آسیایی که هیچ‌گونه سنخیتی هم، با عربستان ندارند (چه به لحاظ جغرافیایی چه به لحاظ سیاسی) برای نبرد با پابرهنگان یمنی به سعودی‌ها ملحق می‌شوند چیست؟ «فقر» یا «وابستگی مالی»، وجه مشترک همه این کشورهاست. مصر، پاکستان، افغانستان و اخیرا سنگال، از جمله کشورهایی هستند که یا وارد جنگ یمن شده‌اند، یا تصمیم به ورود داشته‌اند اما بنا به دلایلی ورود نکرده‌اند. سنگال دو روز پیش اعلام کرد، 2100 نظامی برای جنگ با یمن به عربستان اعزام می‌کند!

4- روز سه‌شنبه 15 اردیبهشت، شماری از اعضای یک قبیله مرزنشین یمنی پس از اینکه مشاهده می‌کنند، ارتش اجاره‌ای سعودی، دو کامیون حامل مواد غذایی آنها را هدف قرار دادند، بدون  نقشه و برنامه خاصی، سلاح‌های ساده خود را برداشته به مقر ارتش سعودی در شهر نجران عربستان یورش بردند. نظامیان وارداتی سعودی که به انواع سلاح‌های سبک و سنگین مجهز بودند، یا پا به فرار گذاشتند یا کشته و اسیر شدند. مقادیر نسبتا زیادی سلاح سبک و سنگین به دست یمنی‌ها افتاد. یک روز پیش از آن نیز خبری در رسانه‌ها منتشر شد مبنی بر اینکه، ارتش ساده اما با غیرت یمن، کشتی‌های جنگی عربستان را در دریای سرخ مجبور به عقب‌نشینی کرده و یکی از آنها را نیز با تمام سرنشینانش به غنیمت گرفتند. تقریبا در تمام رویارویی‌های جدی که در طول تاریخ  بین مردم یمن با سعودی‌ها رخ داده، عربستان شکست خورده است. اما دلیل این همه بی‌عرضگی چیست؟

یکی از پاسخ‌های این سوال همان است که در سه بند بالا برشمردیم. ارتش اجاره‌ای، دولتمردان خریداری شده، ملت بی‌انگیزه و بعضا وارداتی و در یک کلام نبود عرق ملی و تعلق‌خاطر به کشور. چگونه می‌توان از ارتشی که فقط و فقط با انگیزه پول به این کشور آمده است انتظار داشت جان خود را برای جایی که هیچ تعلق‌خاطر و تعصبی نسبت به آن ندارد فدا کند؟ راز بی‌مصرفی ارتش عربستان در همینجاست. هیچ جای دنیا نمی‌توان ارتشی یافت که با وجود مسلح بودن به پیشرفته‌ترین سلاح‌ها، جرات رویارویی با چند عضو یک قبیله مرزنشین را نداشته باشد الا عربستان.

تنها هنر چنین ارتشی می‌شود، قتل عام زنان و کودکان آن هم از راه دور! البته محاصره صهیونیست‌گونه یمن، برای جلوگیری از رسیدن دارو و غذا، هنر دیگر سعودی‌ها است چرا که به قول حضرت آقا «ملت مبارز و انقلابی یمن نیازی به سلاح ندارد زیرا همه مراکز نظامی و پادگانها را در اختیار دارد، آنها به دلیل محاصره دارویی و غذایی و انرژی که شما ایجاد کردید نیازمند کمک‌های انسانی هستند ولی شما حتی اجازه ورود هلال احمر را نیز نمی‌دهید.» (16 اردیبهشت 94/دیدار با معلمان)

به اعتراف دوست و دشمن، سعودی‌ها با وجود داشتن پیشرفته‌ترین سلاح‌ها از نوع ممنوعه و غیرممنوعه، حمایت‌های قدرت‌های غربی و حتی سازمان ملل، نتوانستند حتی به یکی از اهداف خود در یمن برسند. بنا بر این در این جنگ شکست خوردند. سعودی‌ها بدانند علت این شکست علاوه بر شجاعت یمنی‌ها، بحران مشروعیت آنهاست و مشروعیت هم خریدنی نیست.

جعفر بلوری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۰۱
امیر مهدوی