نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

دروغ‌پردازی‌‌های روزنامه‌های زنجیره‌ای برای انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی کشور کی متوقف می‌شود؟

معلوم نیست.موضوع پولهای کثیف بیش از یک ماه افکار عمومی را سر کار گذاشت، آخرش به عذرخواهی وزیر کشور به نمایندگی از

رسانه‌های اصلاح‌طلب که این موضوع را هر روز باد می‌کردند، منجر شد.

ادعای مشکل داشتن بورسیه‌های دانشگاهی به رسوایی عجیبی کشید. دروغ سرطان‌زا بودن پارازیت‌ها و جنجالی که برای آن به پا شد هم فروکش کرد.

دروغ مشکل داشتن بنزین تولیدی پتروشیمی‌ها هم فراموش شد. از دروغ تقلب در انتخابات 88 و تولید فتنه‌ای که اقتدار و امنیت ملی را

هدف قرار داد تا دروغ‌های یادشده، راه درازی را دروغ‌پردازان آمده‌اند. باید دید دروغ بعدی آنها چیست؟ باید مراقب دروغ بعدی بود و آن را

ردیابی کرد و دید از کجا سردرمی‌آورد؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۱۹
امیر مهدوی

بین جناح‌های سیاسی وفادار به نظام اسلامی، همواره بحث در خصوص مسائل مختلف سیاست داخلی و خارجی وجود دارد اما در این سرزمین، هیچ‌کس پای نامه‌ای را امضا نمی‌کند که نشان از بی‌اختیاری رئیس‌جمهور کشورش یا یکی دیگر از مقامات سیاسی بلندپایه داشته باشد. جناح‌های وفادار به نظام اگرچه با هم اختلافاتی دارند، اما در برابر دشمنان، یک‌دست و متحدند.

به گزارش فارس، بعد از آنکه ظریف طی سخنانی در دانشگاه نیویورک با بیان اینکه «در صورت توافق، گام‌های رفع تحریم‌ها احتمالاً چند هفته طول می‌کشد»، گفت «تمامی تحریم‌ها علیه ایران برداشته خواهد شد، خواه این موضوع باب میل سناتور «تام کاتن» باشد یا نباشد»، این سناتور جمهوریخواه در حساب کاربری توئیتر خود در پیامی توهین آمیز به سخنان وزیر امور خارجه کشورمان واکنش نشان داد.

تام کاتن در صفحه کاربری خود در توئیتر نوشت: «این نشانه شجاعت نیست که در طول جنگ ایران - عراق، در آمریکا پنهان شوید در حالی که کشور شما برای بقا می‌جنگد. بلکه نشان می‌دهد این شخصیت ضعیف‌النفس همچنان باقی است.»

کاتن خود می‌داند که از کدام جنگ سخن می‌گوید؟ جهت اطلاع وی، باید گفت که در آن جنگ، جوانان ایرانی با دست خالی در برابر رژیم بعثی صدام ایستادند که اتفاقا واشنگتن و متحدانش آن را تا بن دندان مسلح کرده بودند. آیا آقای کاتن از یاد برده است که در روزهای پایانی همین جنگ، آمریکا رسما در خلیج فارس، با ایران وارد جنگ شده بود و سکوهای نفتی ایران را هدف قرار می‌داد؟

از سوی دیگر پنهان شدن کدام است؟ ظریف در آن دوران با دستور مقامات ارشد نظام، در جبهه‌ای دیگر از منافع کشور دفاع می‌کرده است.
کاتن همچنین با لحنی زشت و بی‌مبالات گفته است: «هی ظریف!‌ شنیده‌ام که از من نام برده‌ای. اگر تا این اندازه مطمئن هستی، بیا درباره قانون اساسی (آمریکا) با یکدیگر بحث کنیم.» در پاسخ به این لحن بی‌ادبانه کاتن باید گفت، قانون اساسی رژیمی که قانون‌گذارش کسی چون کاتن شود، ارزش بحث کردن ندارد. آن قانون اساسی که به آمریکا اجازه داد بدون مجوز بین‌المللی عراق را اشغال کند، چه جا و ارزش مباحثه و مجادله دارد؟

در ایران انتقاداتی در خصوص مذاکرات هسته‌ای و نحوه پیش‌برد آن وجود دارد. این حق هر ایرانی است که از وزیر خارجه کشورش و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای انتقاد کند ولو به زبان تند و این وظیفه مذاکره‌کنندگان است که با سعه صدر پاسخ‌گوی انتقادات باشند؛ اما همین منتقدین اجازه نخواهند داد اجانب سیل اهانت‌های خود را به سوی وزیر خارجه کشورشان روانه کنند.

محمد جواد ظریف وزیر خارجه کشورمان در پاسخ به سناتور آمریکایی در صفحه توئیتر خود نوشت: «دیپلماسی جدی و نه حمله شخصی قلدرمآبانه، چیزی است که ما لازم داریم. قدم نو رسیده مبارک. امیدوارم با خانواده در صلح از داشتن او لذت ببرید.»
هدف دشمنان اخلال در مذاکرات است
محمد صالح جوکار عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در واکنش به توهین «تام کاتن» سناتور تندرو آمریکایی به محمد جواد ظریف وزیر خارجه کشورمان مبنی بر ضعیف النفس بودن وی گفت: آمریکایی‌ها هر چه لیاقت خودشان است را به دیگران نسبت می‌دهند در حالی آنها باید بدانند که ملت ایران دارای تاریخ بسیار طولانی است و آنچه در اختیار دارد نشان‌دهنده متمدن بودن این ملت عظیم است.

جوکار اظهار داشت: امروز آمریکایی‌ها به دلیل نداشتن تمدن تلاش می‌کنند اشیای تاریخ ملل دیگر را سرقت کنند تا برای خود تمدن دست و پا کنند. نماینده مردم یزد و صدوق در مجلس افزود: آنچه «تام کاتن» به وزیر خارجه کشورمان گفته نشان‌دهنده ضعف وی و سیاست خارجی آمریکاست.

محمد اسماعیل کوثری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز در واکنش به توهین تام کاتن سناتور کنگره آمریکا به وزیر خارجه کشورمان گفت: به نظر می‌رسد که توهین سناتور آمریکایی به محمدجواد ظریف در راستای جنگ روانی علیه ایران باشد.
وی افزود: توهین‌ها و اقدامات تخریبی راه‌اندازی شده توسط این سناتور بی‌ادب آمریکایی بر علیه ظریف در راستای تأثیرگذاری بر روح و روان تیم مذاکره‌کننده ایرانی و سر تیم آن و برای به هم ریختن اعصاب آنها و اخلال در منافع ایران در مذاکرات صورت گرفته است.


منبع : کیهان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۱۴
امیر مهدوی

درپی ارسال پیام تبریک ازسوی محمدجوادظریف به وزیر خارجه اسرائیل پدر(رژیم کودک کش وجنایتکار آل سعود)!!!


حسین شریعتمداری طی مطلبی تحت عنوان کعبه درمسیر اتوبان نوشت:


نوشتن این وجیزه که بعید نیست، آزردگی خاطر آقای ظریف را در‌پی‌داشته باشد، برای نگارنده سخت و دشوار است ولی از آنجا که پای‌مردم مظلوم و کودکان به خون غلتیده یمن در میان است، از نوشتن چاره‌ای نیست و امید است وزیر محترم امور خارجه کشورمان نیز برای آنچه به نقد در این وجیزه آمده است، چاره‌ای بیندیشند.


 دو روز پیش وزارت امور خارجه رسما اعلام کرد؛ « وزیر امور خارجه کشورمان با ارسال پیامی خطاب به عادل بن احمد الجبیر انتصاب وی را به سمت وزیر خارجه عربستان سعودی تبریک گفت. محمدجواد ظریف در این پیام ابراز امیدواری کرده است که در دوره مسئولیت جدید عادل‌بن‌احمد الجبیر شاهد گسترش روابط دو ملت و دو دولت جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی باشیم»!

پیام تبریک؟! آنهم از سوی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به یکی از جرثومه‌های فساد و پلیدی در رژیم کودک‌کش آل‌سعود؟! آیا جناب ظریف از جنایات وحشیانه و شرم‌آور سعودی‌ها در یمن مظلوم و قتل‌عام همه روزه زنان و مردان و کودکان مسلمان آن مرز و بوم بی‌خبر است؟ اگر پاسخ منفی است که نمی‌تواند منفی باشد باید به حال دستگاه دیپلماسی کشورمان خون گریست و جای این پرسش هست که جناب ظریف در پیام خود، کدام ویژگی وزیرخارجه جدید آل‌سعود را شایسته تبریک دانسته است؟! و مگر آل‌سعود و وزیرخارجه جدیدش، غیر از وابستگی آشکار به صهیونیست‌ها، پادویی برای آمریکا، حمایت مالی و تدارکاتی از تروریست‌های وحشی داعش و از همه رسواتر و پلیدتر، حملات هوایی به مردم مظلوم یمن و قتل‌عام زنان و کودکان مسلمان، ویژگی دیگری هم دارند؟!

بدون کمترین تردید می‌توان گفت که نه فقط در افکار عمومی مردم جهان و مخصوصا ملت‌های مسلمان، بلکه در عرف شناخته شده دیپلماتیک نیز، پیام تبریک آقای ظریف (بی‌آن که بدانند و یا خدای نخواسته بخواهند) غیر از اعلام حمایت از جنایات وحشیانه آل‌سعود علیه ملت مسلمان و مظلوم یمن، هیچ معنا و مفهوم دیگری ندارد.

تصور این است- و با توجه به شخصیت آقای ظریف، به یقین چنین‌است- که آقای دکتر ظریف از عواقب خطرناک و ضدارزشی پیام تبریک خود به وزیر خارجه رژیم قرون وسطایی و کودک‌کش آل‌سعود بی‌خبر بوده‌اند ولی متأسفانه شواهد دیگری در دست است که جای چندانی برای این خوشبینی باقی نمی‌گذارد و بیم آن می‌رود که سیاست خارجی دولت محترم از اصول و مبانی تعریف شده نظام فاصله گرفته باشد! و دراین‌باره می‌توان به برخی از اظهارات آقای رئیس‌جمهور اشاره کرد که شرح جداگانه‌ای می‌طلبد

.
پیام تبریک آقای ظریف اگرچه با عرف شناخته شده دیپلماتیک نیز همخوانی ندارد ولی باید گفت قرار نبوده و نیست که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از فرمول تحمیل شده قدرت‌های استکباری پیروی کنیم و پروتکل‌های موجود را علی‌رغم ظالمانه و غیرانسانی بودن برخی از آنها، به عنوان خط قرمزهای سیاست خارجی خود بدانیم.

همین جا با پوزش از برادر عزیزمان جناب آقای دکتر ظریف اشاره به نکته‌ای را وصف‌الحال می‌دانیم و آن، این که؛ در یکی از جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی، سخن از تکنوکرات‌ها به میان آمد و دانشجویی مفهوم آن را پرسید؛ نگارنده ضمن توضیح این نکته که «تکنوکراسی» یا «فن‌سالاری» به مفهوم حاکمیت تکنیک است و سایر ارزش‌های دینی و انسانی در این بستر قابل تعریف هستند، به یک مثال اشاره کرده و عرض کردم؛ مثلا اگر یک تکنوکرات شهردار مکه شود، بعید نیست بگوید که «کعبه» در طرح توسعه شهر و در مسیر یک اتوبان قرار گرفته و باید خراب شود! و توضیح داده شد که هیچ انسان عاقل و توسعه‌طلبی با احداث اتوبان مخالف نیست ولی اصل غیرقابل خدشه، حفظ خانه خداست و نه اتوبان. بنابراین باید مسیر اتوبان به نفع کعبه تغییر کند و نه آن که کعبه به خاطر احداث اتوبان تخریب شود!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۵۷
امیر مهدوی

دکترسعدالله زارعی در یادداشتی تحت عنوان عربستان درگیر بحران بقانوشت:

تغییرات عربستان در حین جنگ با یمن استفاده از فرصت است و یا نتیجه شکست آل‌سعود در این جنگ؟ تغییرات عربستان ممکن است استفاده آمریکا از فرصت جنگ برای بازسازی رژیم ایستای عربستان باشد. طبعاً وقتی جنگی وجود دارد، می‌توان با استناد به آن دست به اقداماتی زد که در شرایط دیگر امکان آن وجود ندارد. بر این اساس پیرامون وقوع جنگ یمن یک سؤال اساسی وجود دارد آیا جنگ یمن برای تغییرات در عربستان رقم خورد و یا اینکه تغییرات در عربستان نتیجه جنگ یمن می‌باشد؟

تغییرات سیاسی عربستان که دو پست حساس ولیعهد و وزیر امور خارجه را نیز در بر گرفت به حکومت «سلمان بن عبدالعزیز» امکان داد تا از قدرت شاهزادگانی که روی سنت‌های به جای مانده از بنیانگذار سعودی تأکید می‌کردند بکاهد و نوعی تغییرات مدیریت شده را به پیش ببرد. تغییراتی که در همان روز انتصاب سلمان به مقام پادشاهی در درون حکومت روی داد و به برکناری شخصیت کهنه‌کاری چون «تویجری» منجر شد، نوعی اقدام پیشدستانه برای مهار مخالفت‌های درونی با سیاست‌های سلمان به حساب آمد اقدام سلمان در زمانی که هیات‌های سیاسی برای شرکت در مراسم تدفین «عبدالله» به ریاض آمده بودند، غیر اخلاقی و شتابزده بود و از این رو پس از آن، ناظران سیاسی وقوع تغییرات گسترده‌تر در آینده را پیش‌بینی کردند.

اما برکناری ولیعهد، وزیر امور خارجه، رئیس رادیو تلویزیون و چهار وزیر دیگر شامل بهداشت، کار، آموزش و حقوق بشر در روز چهارشنبه گذشته و کمتر از 100 روز پس از تغییرات اولیه و در اثنای جنگ یمن، تغییرات به وجود آمده را غیر طبیعی می‌نماید. در این بین برکناری «مقرن بن عبدالعزیز» که حدود سه ماه پیش به این سمت انتخاب شده بود، از حساسیت بیشتری برخوردار است. انتخاب محمد فرزند سلمان، پادشاه عربستان به جای او به رغم آنکه تنها 27 سال دارد نیز خود بر حساسیت موضوع افزوده است.

برخلاف آنچه گفته شده است، تغییرات در هیأت حاکمه عربستان، تغییری در ماهیت وابسته و ارتجاعی عربستان به وجود نمی‌آورد و از این رو نمی‌تواند تأثیر عمده‌ای بر جای بگذارد کما اینکه در طول 4 دهه گذشته و پس از مرگ فیصل بن عبدالعزیز تاکنون و به رغم آنکه در این دوران شاهد به قدرت رسیدن چهار پادشاه در این کشور بوده‌ایم، تفاوتی بروز نکرده است. بر این اساس برکناری مقرن و سعود اگرچه یک علامت داخلی مبنی بر تغییرات مهم در شبکه حاکمیتی آل‌سعود به حساب می‌آید در عین حال نمی‌تواند نشانه تغییرات محتوایی و راهبردی در رفتار داخلی و یا تغییری مهم در سیاست خارجی تلقی شود.

کمتر کشوری در حین یک جنگ و در حالی که توفیقی در میدان به وجود نیامده، دست به تغییرات اساسی می‌زند. این موضوع بخصوص در مورد کشورهایی که خود آغاز کننده جنگ بوده و «متجاوز» شناخته می‌شوند، بیشتر صدق می‌کند. در این جنگ که نزدیک به چهل روز از آغاز آن می‌گذرد، آل سعود علیرغم توسل به شدیدترین شیوه‌های جنایتکارانه، نتوانسته است حتی بر یک شهر کوچک یمن سیطره یابد کما اینکه نیروهای یمنی وابسته به عربستان هم نتوانسته‌اند کاری از پیش ببرند و حتی در این میان و در طول این دوره، عدن، تعز و مأرب که پایگاه سنتی آنان بوده را نیز از دست داده‌اند. با این وصف معنای تغییرات در هرم حاکمیت عربستان این است که این جنگ شکاف جدید و بی‌سابقه‌ای را در درون آل سعود پدید آورده و آنان که کهنه‌کارتر بوده از ابتدا وقوع جنگ را به مصلحت نمی‌دانسته‌اند. اما در عین حال صدای مخالفت از سوی شخصیت‌هایی مثل مقرن، سعود، متعب و... آنقدر بلند و مؤثر نبود که ملک‌سلمان احساس خطر کند و اقدام به برکناری آنان و یا خفه کردن صدایشان بنماید.
در پیش گرفتن روند سیاسی و یا ضمیمه کردن آن به عملیات نظامی که دستکم از روز بیست و هفتم جنگ و پایان «عاصفه‌الحزم» از آن حرف زده شد و به دلیل شرایط خاص یمن به جایی نرسید، موضوعی نبود که تنها از سوی جناح مخالف یعنی امثال سعودالفیصل، مقرن و متعب مطرح شده باشد بلکه دو هفته پس از آغاز، همه حاکمیت به این جمعبندی رسیدند که این جنگ برای آل‌سعود سودی نخواهد داشت. بر این اساس نمی‌توان بعضی از گمانه زنی‌ها را پذیرفت که می‌گویند، تغییرات روز چهارشنبه، طغیان علیه صداهایی بود که توقف فوری جنگ علیه یمن را مطالبه می‌کردند.
آل‌سعود همانگونه که نمی‌تواند از طریق حمله هوایی یا زمینی، محور تغییرات در یمن باشد، از طریق سیاسی نیز نمی‌تواند کاری انجام دهد. عربستان الان به یک رئیس جمهور و نخست‌وزیر و هیأت دولتی چسبیده که از یک سو مشروعیت- یعنی قانونیت- ندارند چرا که حتی براساس مبادره خلیجی که در قطعنامه 2216 هم به آن تأکید شده، این دوره در پایان سال 2013 خاتمه یافته است و از سوی دیگر مشروعیت داخلی ندارد چرا که امروز آنان در یمن نیستند و مردم یمن هم آنان را نمی‌خواهند. عربستان چطور می‌تواند در عین اینکه از یک رئیس جمهور و دولت مطرود و فراری حرف می‌زند، در فرایند سیاسی یمن حضور داشته باشد! این در حالی است که ائتلاف انصارالله که امروزه بر 18 استان از 20 استان یمن سیطره دارد می‌گوید شرط ورود در مذاکرات سیاسی عدم همراهی با متجاوز در جنگ ظالمانه عربستان علیه مردم یمن است. عربستان در این جنگ، شکست‌های مختلفی را متحمل شده که یکی از آنان شکست سیاسی است.

با توجه به آنچه گفته شد، بعضی معتقدند اهداف آل‌سعود در ورود به جنگ با مردم یمن را باید در جغرافیای خود سعودی جستجو کرد نه در جغرافیای یمن. در همین راستا، روزنامه نیویورک‌تایمز با اشاره به سخنان متناقض سخنگوی کاخ ‌سفید که از یک سو حمایت کشورش را از آل‌سعود در جنگ علیه یمن ابراز و در همان حال تاکید می‌کرد بحران یمن راه‌حل نظامی ندارد، در روز پنجم اردیبهشت‌ماه نوشت: «کاخ ‌سفید یقین پیدا کرده است که سعودی‌ها برای تحقق اهداف سیاسی و یا حتی مداخله در یمن راهبرد معتبری ندارند و ادعاهای مقامات آن مبنی بر پیشرفت در جنگ، توخالی است».

معنای این جمله سخنگوی کاخ‌ سفید که ما از حکومت ریاض حمایت می‌کنیم و خواهان راه‌حل سیاسی برای جنگ یمن هستیم این است که آمریکا از جنگ تا زمانی که به تثبیت پایه‌های قدرت آل‌سعود کمک کند، حمایت می‌نماید اما زمانی که جنگ خود به یک عامل تهدید‌کننده در می‌آید، قابل قبول نیست. بر این اساس «تارور» در روز چهارم اردیبهشت‌ماه در روزنامه واشنگتن‌پست، پس از اشاره به رایزنی‌های جدید میان مقامات آمریکا و عربستان، نوشت: «سعودی‌ها دولت فاقد قدرت قانونی را که سال گذشته از صنعا بیرون رانده شد، در سال 201‍2 بر سر قدرت آورده بودند اما اکنون بعید به نظر می‌رسد که عربستان باز هم چنین توانی داشته باشد. مقامات آمریکا می‌ترسند مداخله عربستان این‌بار تاثیر معکوس داشته باشد.»

اگر به مواضع پیچیده مقامات آمریکایی درباره جنگ یمن نظر بیندازیم و سپس این اظهارات را با روند پیش آمده در این جنگ تطبیق دهیم می‌توانیم نتیجه بگیریم که از منظر مقامات آمریکا، رژیم عربستان نمی‌تواند زخم ناشی از تغییرات گسترده در سیستم حاکمیتی خود و به نتیجه رساندن پرونده یمن در دو بعد نظامی و سیاسی را توأمان تحمل نماید. مقامات آمریکایی و عربی با تبلیغ روی آسیب‌هایی که به انصارالله وارد شده، سعی می‌کنند یک «شبه پیروزی» را برای رژیم متجاوز عربستان در عرصه افکار عمومی منطقه به تصویر بکشند و در واقع این رژیم را از ورطه زلزله پس از اعلام کامل توقف جنگ نجات بدهند.

تغییرات گسترده در عربستان نشان می‌دهد که مثلث پادشاه، وزیر کشور و وزیر دفاع و به عبارتی پادشاه و دو ولیعهد آن از یک سو از جنگ برای رسیدن به اهداف داخلی خود بهره برده‌اند و از سوی دیگر بیانگر آن است که زمان جنگ تا آنجا که به اهداف داخلی رژیم متجاوز بازمی‌گردد به پایان رسیده است.

یکی از نگرانی‌های آمریکا و عربستان از پیامدهای شکست در جنگ یمن این بود که دودستگی موجود در این کشور را دامن بزند. رژیم آل‌سعود سالهاست که بر سر متعهد ماندن به وصیت سیاسی عبدالعزیز و یا پذیرش سطحی از تحولات دچار کشمکش می‌باشد. برکناری مقرن و سعود‌الفیصل تا حدی راه را برای بعضی از تغییرات هموار کرد اما این تغییرات دارای ماهیتی آمریکایی است. عزیمت یک هیئت بلندپایه 70 نفره آمریکایی به عربستان در زمان آغاز به کار سلمان و در روزهایی که تغییرات سیاسی عربستان کلید خورده شد، نشان می‌دهد که در پشت این تغییرات یک طرح آمریکایی قرار دارد.

رفتار نظامی آمریکا در خلیج عدن قبل از زمانی که سلمان تغییرات سیاسی رژیم آل‌سعود را کلید زد تاکیدی بر هماهنگی میان آمریکا و آل‌سعود در تغییرات جدید است اما در عین حال می‌توان گفت تمهیدات نظامی نتوانسته است دولت آمریکا را درخصوص عبور آل‌سعود از «بحران بقا» به اطمینان برساند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۲
امیر مهدوی

قضیه جمله «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست» از جانب دکتر حسن روحانی، و سپس، پیش بردن بیش‌تر این حرف و حدیث از جانب مشاور عالی، آقای علی یونسی، تا آن جا که حتی رئیس جمهور اسلامی ایران را نیز از اجرای اسلام معاف شمرد، به لحاظ داخلی و خارجی حاوی، پیام‌های قابل توجه و تکان دهنده‌ای برای علاقه‌مندان به پروژه انقلاب اسلامی است که در سال 1357 آغاز شد. این که یکی از نهادهای اصلی در حکومت جمهوری اسلامی ایران، موظف به اجرای اسلام نیست، تکان دهنده است، از منظر حکومتی که برای فاصله گرفتن از یک حکومت سکولار که در آن، تنها قانون پارلمان اجرا می‌شود، خون‌های بسیار بر زمین ریخته شده است.

بر آقای علی یونسی که از اخلاف اصلاح‌طلبانی هستند که از سال هشتاد و هشت تا کنون کارشان این شده است که با سخنان خویش برای تاریخ این کشور هزینه‌های سنگین تاریخی ایجاد کنند، حرجی نیست؛ یک چیزی فرموده‌اند. ولی از دکتر حسن روحانی انتظار افزون‌تری هست. آیا واقعاً ایشان فرموده‌اند «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست»؟

از دیدگاه علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی در ایران و سراسر نقاط جهان، دولت یازدهم قدری ناامید کننده به نظر می‌رسد. از یک سوی، با «شیطان بزرگ» بر سر میز مذاکره «برد-برد» نشسته است و آماده است تا به «برد» «شیطان بزرگ» رضایت بدهد، و این قضیه فراغت از دغدغه اجرای اسلام هم چراغ آخری است که در این طریق روشن کرده است. این که یکی از نهادهای اصلی جمهوری اسلامی ایران، وظیفه‌ای در اجرای اسلام ندارد.

ابتدا، مطبوعات و رسانه‌ها از هر دو جناح، گمان کردند که شاید بهتر باشد از کنار این اظهار نظر عجیب که علی الاصول به حیثیت انقلاب اسلامی آسیب می‌زند، بگذرند، چرا که این اظهارات، مفهوم عمیقاً سوئی در بعد داخلی و خارجی دارد، ولی، پس از آن که علما و زعمای ملت، اهمیت این اظهارات را گوشزد کردند، اکنون، موعد آن است که این موضوع را به خوبی بکاویم. در سرمقاله روز پنج‌شنبه اصل متن سخنان رئیس جمهور را که مستقیماً از فایل صوتی به اشتراک گذاشته شده در وبگاه ریاست جمهوری پیاده شده بود آوردیم، و مسائل حقوقی مندرج در این اظهارات را مطرح کردیم. حال، در ادامه و پایان ملاحظات خود در این موضوع جنبه‌ها و دلالت ضمنی جامعه‌شناختی و تاریخی این اظهار نظر را بررسی خواهیم کرد.

برهان

من، توجه شما را به تاریخچه‌ای جلب می‌کنم که نهایت آن به اینجا منتهی شد که رئیس جمهوری اسلامی ایران، در یک جمله که ارزش تاریخی سنگین و سهمگینی دارد، پلیس را از این که ضابط اجرای احکام اسلام باشد منع می‌کند. زمانی بود که جماعتی به قاعده «کلُّکم راع وَکلُّکم مَسؤولٌ عَن رَعیتِهِ» (منیه المرید، شهید ثانی، ص.381) از کنار نا هنجاری‌های اجتماعی آسوده رد نمی‌شدند و به سیاق «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران/ 104)، گروهی تشکیل داده بودند که بعد متهم شدند به «خودسر»ی و از آن‌ها پرسیده شد، که در حالی که کشور اسلامی پلیس و نیروی انتظامی دارد، چرا دسته‌ای در امر به معروف و نهی از منکر از سطح تذکر زبانی پیش تر بروند؟

خب؛ آن استدلال کم و بیش صحیح هم بود؛ آن‌ها هم غلاف کردند و امروز نیز شرایط به نحوی شده است که جرائم مختلف در خیابان روی می‌دهد، و مردم تنها از صحنه‌ها فیلم تهیه می‌کنند. و اغلب، وقتی پلیس به صحنه می‌رسد، که کار از کار گذشته است. بگذریم؛ آن استدلال کم و بیش صحیح هم بود، مشروط بر آن که وقتی مردم دست و پای خود را از امر به معروف و نهی از منکر فرازبانی جمع می‌کردند، لااقل، پلیس، «پاسبان»های محلی آمر به معروف و ناهی از منکر داشته باشد، که ندارد؛ و با این فرمان رئیس جمهور اسلامی ایران، دیگر نخواهد داشت.

هم اکنون، متوجه باشید که سخنان رئیس جمهور خطاب به پلیس، گام دوم در عقب نشینی نهاد زنده کننده امر به معروف و نهی از منکر است؛ بویژه با تعریف شاذی که از «معروف» و «منکر» ارائه می‌دهند و آن را نه به عرف خالص اهل ایمان که به عرف جامعه‌ای که برای پلیس «کف می‌زنند»، ارجاع می‌دهند. در واقع، اگر، زمانی در این جامعه، مردم به مزاحمت یک پسر برای یک دختر حساس بودند، و دست به امر به معروف زبانی و در صورت لزوم عملی می‌زدند و مانع مزاحمت می‌شدند، امروز، نه تنها مردم به صرف امر به معروف زبانی امر می‌شوند، بلکه، حتی پلیس نیز پشت خط قانون عرفی مردمی که «برایش کف می‌زنند» (نه عرف خلص اهل ایمان) متوقف شده است. از این نظر گاه، همان طور که آیت الله نوری همدانی (حفظه الله) تشخیص داده‌اند، این جمله، یک دلالت نیرومند ضد امر به معروف و نهی از منکری دارد.

و نکته افزون این که مستند در این تقلیل رأی، نظر امام سید روح الله موسوی الخمینی (رحمه الله علیه) است، در حالی که امام، دقیقاً رویاروی این نحو عرفی‌سازی و سکولارسازی سیاست ایستاده‌اند. فتوای امام روح الله موسوی الخمینی این است که: «جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است» (صحیفه امام، ج.‏13، ص.471). این جلوگیری، تنها جلوگیری زبانی نیست، بلکه، منوط به جلوگیری فعال از وقوع منکر نیز هست. چنان که می‌فرماید: «الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همه‏مان، همه‏مان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم. کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسؤُولٌ عَن رَعِیَّتِه. همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید» (صحیفه امام، ج.‏8، ص.488). «باید هجوم کنید، نهی کنید». «باید هجوم کنید، نهی کنید». «باید هجوم کنید، نهی کنید».

در صفحات 110 و 111 از جلد دهم صحیفه امام آمده است: «کُلُّکُم رَاعٍ‏؛ همه باید مراعات کنید، همه‏تان ”راعی“ هستید، همه مردم، و همه هم مسئول هستند؛ یعنی همه باید همان طوری که یک شبانی یک گله‏ای را می‏برد و رَعْی می‏کند و می‏چراند و به جاهای خوب باید ببرد، مسئول این است که این را به جاهای خوب و به علفچراهای خوب ببرد و به آب‌های خوب، و مسئول است پیش صاحبان او به اینکه چرا نبردی؟ همه ما آن حال را داریم، مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان. و همه‏مان باید مراعات بکنیم؛ یعنی نه اینکه مراعات خودمان را؛ من مراعات همه شما را بکنم؛ شما هم هر یک مراعات همه را. یک همچو برنامه است که همه را وادار کرده که به همه ”چرا“ بگوییم، همه را. به هر فردی، لازم کرده به اینکه امر به معروف کند. اگر یک فرد خیلی به نظر مردم مثلاً پایین یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم هست، اگر از او یک انحرافی دید، بیاید (اسلام گفته برو به او بگو نکن/ [پرانتز از اصل بیانات است]) بایستد در مقابلش بگوید این کارَت انحراف بود، نکن. می‏گویند عمر گفت:

(در وقتی که خلیفه بود/ [پرانتز از اصل بیانات است]) که من اگر چنانچه خلافی کردم به من مثلاً بگویید و چه بکنید. یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو می‏ایستیم. اگر تو بخواهی خلاف بکنی، ما با این شمشیر مقابلت می‏ایستیم. تربیت اسلامی این است که در مقابل اجرای احکام خدا و در مقابل راه انداختن نهضت‌های اسلامی، هیچ ملاحظه از کسی نکند».

فرجام

نه؛ این «خط امام» نیست؛ این مطلب که نشان می‌دهد که این

«خط امام» نیست، بلکه رویارویی با «خط امام» است، عیناً از مجلد نهم صحیفه امام، صفحات 212 و 213 برداشت شده است:

«حجت الاسلام، سید احمد خمینی، در سال 1372، از حکمی سخن گفته‌اند که بر طبق آن، امام، دستور تشکیل اداره «امر به معروف و نهی از منکر» را به شورای انقلاب ابلاغ فرموده‌اند و به محض اینکه شایع شد که امام چنین حکمی صادر کرده‏ اند، از طرف شورای انقلاب و دولت موقت آمدند و به هر وسیله‏ ای که بود جلوی آن را گرفتند، به دو علت: الف. هنوز تشکیلاتی برای به اجرا در آوردن آن نیست. ب. هرج و مرج می‏شود و هر کس، هر فردی را به محکمه می‏برد و یا روحانیون شهرها که وارد هم نیستند، دخالت می‌کنند. امام گر چه به هیچ وجه قبول نداشتند، ولی چون عده‏ ای گفتند، قبول کردند. بعدها معلوم شد که اگر این حکم به اجرا گذاشته می‏ شد با توجه به جوّ انقلابی می‏توانستیم جلوی خیلی از کارهای خلاف را بگیریم. و به عقیده من دولت موقت از اینکه به محاکم کشیده شوند، هراس داشت». متن حکم مرجع تقلید و زعیم فقیه فقید این چنین در «صحیفه امام» مندرج است، و چقدر نشان می‌دهد که چقدر «مع الاسف» امام جا داشته است و قصه «خط امام» این روزها، قصه «الفاظی است که به کلی از محتوای خودش خالی شده»:


«بسم اللَّه الرحمن الرحیم. شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم مأموریت دارد که اداره ‏ای به اسم ”امر به معروف و نهی از منکر“ در مرکز تأسیس نماید؛ و شعبه ‏های آن در تمام کشور گسترش پیدا کنند؛ و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامی مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدی از اعضای دولت و قوای انتظامی حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند. و در اجرای حکم و حدود الهی احدی مستثنی‏ نیست، حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است باید در مورد او اجرا شود».

هوالعلیم


دکتر حامد حاجی‌حیدری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۹
امیر مهدوی

 رییس انیستیتو پاستور کشور خبر داد:

کمبودهای آمپول با کیفیت BCG جبران شد/انتظار کشور‌ها در صف تأمین آمپول ضد سرطان مثانه از ایران 


دکتر مصطفی قانعی رییس انیستیتو پاستور کشوردر گفتگوخبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت : پس از موفقیت کشورمان در تولید آمپول ضد سرطان B. C. G هم اکنون بیماران دیگر به هیچ عنوان نگران تأمین این آمپول نباشند، زیرا تمام کمبودهای مربوط به آن جبران شده است و امسال نیز به سفارش سازمان غذا و دارو کشور ۳۰ هزار قلم از این آمپول تا قبل از پایان نیمه اول امسال تولید و به دانشگاه‌های علوم پزشکی و برای توزیع در داروخانه‌های دانشگاهی تحویل داده می‌شود. 


رئیس انستیتو پاستور کشور همچنین درخصوص برخی از گمانه‌زنی‌ها و یا نگرانی‌ها از سوی برخی از افکار عمومی در مورد کیفیت آمپول ضد سرطان B. C. G تأکید کرد: این آمپول به طور دقیق و توسط برجسته‌ترین محققین و دانشمندان فعال در انستیتو پاستور که وجهه علمی معتبری در جهان دارند، امتحان خود را به خوبی پس داده و از کیفیت کاملا مطلوبی برخوردار است و تنها اختلاف آن با نوع خارجی، در مورد قیمت این دارو است. 

وی همچنین گفت: هم اکنون نوع ایرانی و باکیفیت این آمپول تحت حمایت بیمه‌ای، بسیار ارزان است و کیفیت بالا و قیمت پایین این آمپول بازار سودجویی‌ها را برای دلالان داغ کرده به گونه‌ای که برخی این آمپول‌ها را به قیمت ۲۰ الی ۳۰ یورو و با واسطه‌گری‌های متعدد به سایر کشور‌ها و به طور غیر رسمی، ارائه می‌کردند و هم اکنون چندین کشور همچون آمریکای جنوبی، چین، مکزیک و عمده کشورهای آفریقایی به طور رسمی درخواست خریداری و تأمین این دارو را به ایران داده‌اند. 

قانعی همچنین با اشاره به کیفیت بالای آمپول ضد سرطان B. C. G گفت: هم اکنون این آمپول از نظر زیرساخت کیفی به مرحله تأییدیه توسط W. H. O رسیده که نتیجه آن اعلام خواهد شد و از سوی دیگر آمپول کنونی به صورت محصول مایع در بازار رسمی دارویی عرضه می‌شود و حالا انستیتو پاستور در نظر دارد تا شکل پودری این داروی حیاتی را نیز با ماندگاری بسیار بیشتر و به منظور افزایش صادرات تولید کند که فعلا این بخش در مراحل تحقیقاتی ویژه قرار گرفته است. 

وی اظهار داشت: نوعی آمپول B. C. g برای پیشگیری از سل به کار می‌رود که با تحریک سیستم ایمنی، به عنوان دارویی موثر برای غلبه بر سرطان در کل دنیا شناخته شده است. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۲۸
امیر مهدوی

سردار جوانی مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه گفت:

 آمریکایی‌ها به دنبال تسلط کامل بر منطقه است.

 بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری، مذاکرات درباره موضوع هسته‌ای است و ما توان موشکی خود را به مذاکره نمی‌گذاریم.

مذاکرات یک پیشینه 10 ساله دارد و آمریکایی‌ها در مقاطعی تلاش کردند موضوع هسته‌ای را با موضوعات دیگر تلفیق کنند.


شکل ویژه مذاکرات دولت یازدهم


دکتر جوانی گفت: با روی کار آمدن دولت یازدهم، مذاکرات هسته‌ای با ویژگی‌های متفاوتی پیگیری شد که از جمله آن‌ها مذاکره مستقیم در سطح وزیر با آمریکایی‌ها بود.

مذاکرات ما با آمریکا فقط در موضوع هسته‌ای است و لاغیر

مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه با بیان مشکلات "ایالات متحده آمریکا" در منطقه "غرب آسیا" و تلاش آن‌ها برای حل این مشکلات از طریق مذاکرات یادآور شد: رهبر معظم انقلاب تأکید فرمودند مذاکرات ما با "آمریکا" فقط در موضوع هسته‌ای است و لاغیر.

ما به دنبال جلب اعتماد آمریکا نیستیم

سردار جوانی گفت: جمهوری اسلامی همواره مواضع اصولی در موضوع هسته‌ای داشته و نگرش مثبتی به مذاکرات هسته‌ای دارد، اگرچه ملت ما به دنبال جلب اعتماد "آمریکا" نیست.

نگاه ما با نگاه غرب متفاوت است

مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه ادامه داد: نگاه ما در بحث مسائل منطقه متفاوت بوده و آمریکایی‌ها به دنبال سیطره در منطقه "غرب آسیا" هستند و  تلاش‌هایی را برای مذاکره دارند که البته رویکرد جمهوری اسلامی مردم‌گرایانه و نگاه جمهوری اسلامی با غربی‌ها کاملاً متفاوت بوده و نگاه ملت ما بر اساس نگاه مقام معظم رهبری است.

*** ملتی که در معرض تهدیدات قرار دارد، هیچ‌گاه توان خود را به بوته مذاکره نمی‌سپارد

وی گفت: آمریکایی‌ها در مذاکرات هسته‌ای به دنبال منافع خود هستند و در گذشته بحث‌هایی درباره برنامه موشکی ایران مطرح کردند که رهبری فرمودند "طرح کنترل برنامه موشکی ایران یک درخواست غیرمنطقی است" و ملتی که در معرض تهدیدات قرار دارد، هیچ‌گاه توان خود را به بوته مذاکره نمی‌سپارد.

سردار جوانی با اشاره به تحولات "یمن" عنوان داشت: حرکتی که عربستان انجام داده هیچ گاه قابل توجیه نیست و یک کشور اسلامی مورد تجاوز قرار گرفته و این تجاوز با چراغ سبز "آمریکا" انجام شده است که در آن هرچند آتش بسی صورت گرفته اما در طی این جنگ بمباران زیرساخت‌ها و مردم بی‌پناه انجام شده است.

*** یمنی‌ها هزینه استقلال‌خواهی خود را می‌پردازند

مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه با مقایسه قدرت نظامی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی و این که این کشور در دستیابی به اهداف خود با شکست مواجه شده، تأکید کرد: یمنی‌ها هزینه استقلال‌خواهی خود را می‌پردازند و باید روزی سعودی‌ها پاسخگوی جنایات جنگی خود باشند.


منبع : باشگاه خبر نگاران
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۰۸
امیر مهدوی

تحلیلی بر بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب


حسن هانی زاده : هشدار شدیداللحن رهبر معظم انقلاب اسلامی به حکام عربستان در خصوص ادامه کشتار مردم بی‌دفاع یمن بلافاصله مورد توجه رسانه‌های منطقه‌ای وبین‌المللی قرار گرفت. این هشدار در واقع از شکل‌گیری یک بحران جدید منطقه‌ای وبین‌المللی جلوگیری کرد و موجب تغییر معادلات موجود در منطقه و فروپاشی ائتلاف عربی – اسلامی علیه ملت یمن شد. مصوبه‌ی اخیر پارلمان پاکستان مبنی بر منع نیروهای مسلح از اعزام نیروی نظامی برای کمک به عربستان در راستای سرکوب ملت یمن بلافاصله پس از هشدار رهبری صورت گرفت. از همین رو، رمزگشائی از راز هشدار رهبر انقلاب اسلامی، اندکی پس از انتشار آن سخنان، مورد توجه کارشناسان نظامی و سیاسی خارجی قرار گرفت.

 
* اهمیت استراتژیک یمن
پردازش واقع‌بینانه به رخدادهای یمن و شرایط اجتماعی و جغرافیائی این کشور باید در مدار توجه تحلیل‌گران قرار گیرد. یمن که یکی از کهن‌ترین کشورهای عرب به‌شمار می‌رود به لحاظ تمدن تاریخی و به‌دلیل موقعیت جغرافیائی و قرار داشتن در کنار تنگه‌ی استراتژیک باب‌المندب همواره مورد طمع بیگانگان در طول تاریخ بوده است. بررسی تحلیل تاریخ یمن نشان می‌دهد که مردم این کشور از صدر اسلام تاکنون همواره عشق خالصانه‌ای نسبت به اهل بیت علیهم‌السلام داشته و دارند. از زمان فتح یمن در صدر اسلام، رفتار انسانی و اسلامی حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که به امر پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌وآله‌وسلم مأمور فتح یمن شد، منجر به گرایش مردم یمن نسبت به سلاله‌ی پیامبر و اهل بیت علیه‌السلام شد. لذا ساختار حکومتی یمن از پایان قرن سوم میلادی تا سال ۱۹۶۲ میلادی برگرفته از تأثیرپذیری مردم یمن از مکتب اهل بیت علیه‌السلام بوده است.
سخن رهبر انقلاب، اگر چه جنبه‌ی «هشدار» داشته است اما از سویی دیگر، «نصیحتی خیرخواهانه» برای حاکمان جدید و البته کم‌تجربه و جوان این کشور است. عربستان سعودی با فرض داشتن توان هوایی خود، حمله به یمن را آغاز کرده است.

حاکمیت یک‌هزار ساله‌ی زیدی‌ها که به دلیل قیام برای انتقام خون زید بن علی بن الحسین علیهم السلام به این نسب مفتخر شده‌اند شرایط اجتماعی و مذهبی ویژه‌ای به‌وجود آورد که با تشکیل فرقه‌ی ضاله‌ی وهابیت در عربستان، تعارض میان زیدی‌ها و وهابی‌ها را دامن زد. برخی از تحلیل‌گران حتی معتقدند یکی از دلایل تأسیس فرقه‌ی ضد اسلامی و ضد شیعی وهابیت توسط انگلیسی‌ها در عربستان، به دلیل نفوذ تشیع در یمن، و جلوگیری از گسترش آن بوده است. در حال حاضر نیز  زیدی‌های یمن بیش از ۶۵درصد جمعیت فعلی این کشور را تشکیل می‌دهند. 

از سال ۱۹۷۰ تاکنون عربستان به‌عنوان همسایه‌ی بزرگ و ثروتمند یمن در شکل‌دهی و ترکیب دولت و ساختار نیروهای مسلح و دستگاه‌های امنیتی یمن نقش پر رنگی ایفا کرده است. البته نگاه عربستان به یمن نگاهی کاملا طایفه‌ای است که این نگاه از سال ۱۹۷۹ با پیروزی انقلاب اسلامی ایران با حساسیت بیشتری دنبال شد.
 

* تأثیر انقلاب اسلامی بر تحولات یمن
پس از پیروزی انقلاب اسلامی حوثی‌های یمن که زیرمجموعه‌ی زیدی‌ها به‌شمار می‌روند با اتکاء به انقلاب اسلامی تلاش کردند تا هویت خود را در یمن باز یابند. مرحوم علامه بدرالدین الحوثی با سازماندهی شیعیان یمن که ۱۵درصد از زیدی‌های این کشور را تشکیل می‌دهند تلاش کرد تا مکتب اهل البیت علیه‌السلام را در یمن احیاء کند. اما عربستان که نسبت به حوثی‌های شیعه بیش از زیدی‌ها حساس بود، درصدد گسترش نفوذ وهابی‌ها در مناطق شمالی یمن که خاستگاه اصلی حوثی‌ها بود برآمد. تأسیس بیش از ۴۰۰ مدرسه‌ی وهابی در مناطق صعده، صنعا، تعز، لحج، ابین و اب در راستای تضعیف حوثی‌ها وتقویت وهابی‌های یمن قرار داشت.

با اینکه علی‌عبدالله صالح، دیکتاتور سابق یمن، خود از طایفه‌ی زیدی‌ها بود اما به‌دلیل دریافت کمک مالی از عربستان در سرکوب حوثی‌ها نقش داشت. از سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۱۰ عربستان با کمک علی عبدالله صالح ۶ جنگ را بر  حوثی‌ها تحمیل کرد که حاصل آن هزاران شهید و ده‌ها هزار مجروح بود. پس از خیزش مردم یمن علیه علی‌عبدالله صالح، عربستان و برخی کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس برای مصادره‌ی انقلاب مردم یمن، انتقال قدرت را در یمن مدیریت کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی حوثی‌های یمن که زیرمجموعه‌ی زیدی‌ها به‌شمار می‌روند با اتکاء به انقلاب اسلامی تلاش کردند تا هویت خود را در یمن باز یابند. مرحوم علامه بدرالدین الحوثی با سازماندهی شیعیان یمن که ۱۵درصد از زیدی‌های این کشور را تشکیل می‌دهند تلاش کرد تا مکتب اهل البیت علیه‌السلام را در یمن احیاء کند.

عربستان برای منع حوثی‌ها از شرکت در ساختار قدرت، عبد ربه منصور هادی که به مدت ۲۰ سال معاون رئیس‌جمهوری یمن بود و در سرکوب حوثی‌ها نقش داشت را بر مردم یمن تحمیل کرد. اعتراض انصارالله که شاخه‌ی سیاسی حوثی‌ها به‌شمار می رود از شهریورماه سال گذشته به دلیل مقاومت عبد ربه منصور هادی در برابر اراده‌ی مردم آغاز شد. بنابراین سلسله جریان‌سازی‌هایی علیه انصارالله توسط عربستان، عناصر وابسته به وهابیت، سران قبایل مناطق مکلا، عدن و ذمار، و نیز وابستگان به عبد ربه منصور هادی یمن صورت گرفت. عربستان سعودی برای مقابله با حوثی‌ها تلاش‌هایی کرد و اهدافی را هم اعلام کرد تا حملات خود را علیه مردم بیگناه یمن مشروع جلوه دهد. این امر اگرچه در ابتدا موفق جلوه کرد اما به نظر می‌رسد رایزنی‌های دیپلماتیک ایران، در کنار دیدار هوشمندانه‌ی رهبر انقلاب با اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، و از همه مهم‌تر هشدار شدیداللحن رهبر انقلاب نسبت به پیامدهای ادامه‌ی حملات هوائی و زمینی عربستان به یمن، یکی از دلایل نرسیدن عربستان به اهداف اعلامی شد و حتی برخی کشورها نسبت به سیاست‌های خود تجدیدنظر کردند.
 
* دلایل هشدار رهبر انقلاب به عربستان
اما سؤال آن است که چه دلایلی در پشت هشدار شدیداللحن رهبر انقلاب نهفته بود؟

به نظر می‌رسد رهبر انقلاب چند محور مهم و چند موضوع حساس را مورد توجه قرار داده‌اند زیرا با اینکه عربستان در گذشته در امور داخلی سوریه، عراق و لبنان دخالتی تخریبی داشت اما ایشان هرگز با این لحن در مورد آل‌سعود اظهار نظر نکرده بودند. بنابراین دخالت سعودی‌ها در یمن می‌بایست چیزی فراتر از حوادث گذشته از منظر ایشان باشد. اگرچه می‌توان به موضوعات مختلفی اشاره کرد، اما در ذیل تنها به ذکر دو دلیل به اختصار از آنها خواهیم پرداخت:

یکی از مسائل حساسی که عربستان از دخالت در تحولات داخلی یمن قصد داشت آن را عملیاتی کند، تحمیل یک جنگ مذهبی در منطقه است که قربانیان آن نهایتا مسلمانان اعم از شیعه و سنی خواهند بود. یعنی همان کاری که پیش از این در برخی کشورهای دیگر منطقه نیز اتفاق افتاده است. بدون شک بخشی از اتفاقاتی که در سوریه، عراق، لبنان و صف‌آرائی‌های موجود در این کشورها رخ داده، ناشی از دخالت تخریبی عربستان است. اگر چه عربستان در عراق و سوریه با شکست مواجه شد و نتوانست ساختار سیاسی این دو کشور را تغییر دهد اما اکنون تلاش می‌کند تا تجربه‌ی «سیاست تخریبی» خود را بار دیگر در یمن به کار گیرد. موضوعی که برخلاف «خواست مردم» است و از همین‌روی، همان‌گونه که در کشورهای دیگر با شکست مواجه شده است، بدون تردید در یمن نیز محکوم به شکست خواهد بود. «سنت تاریخ» همواره بر این بوده است که اگر «اراده‌ی جمعی مردم» بر هر موضوعی متمرکز شود، پیش‌برنده و پیروز آن میدان خواهند بود. تاریخ را «اراده‌های مردمی» می‌سازند و متأسفانه گویا عربستان سعودی و در مقیاس بالاتر، ایالات متحده و برخی قدرت‌های غربی که در حقیقت پشتیبان معنوی عربستان در این اقدام بوده‌اند، غافل از این سنت مهم تاریخ بوده‌اند.
یکی از مسائل حساسی که عربستان از دخالت در تحولات داخلی یمن قصد داشت آن را عملیاتی کند، تحمیل یک جنگ مذهبی در منطقه است که قربانیان آن نهایتا مسلمانان اعم از شیعه و سنی خواهند بود. بدون شک بخشی از اتفاقاتی که در سوریه، عراق، لبنان و صف‌آرائی‌های موجود در این کشورها رخ داده، ناشی از دخالت تخریبی عربستان است.

موضوع دیگر اینکه عربستان تلاش داشت تا به بهانه‌ی ناامنی‌های یمن، دست قدرت‌های فرامنطقه‌ای و برخی رژیم‌های مزاحم مانند رژیم صهیونیستی را برای تسلط بر باب‌المندب باز بگذارد. باب المندب در واقع دو دریای مهم خلیج عدن و دریای سرخ را به‌هم ارتباط می‌دهد و از نظر دریانوردی بین‌المللی، دومین تنگه‌ی مهم منطقه پس از تنگه‌ی هرمز تلقی می‌شود. تسلط بر باب‌المندب می‌تواند موجب تقویت رژیم جعلی صهیونیستی در منطقه شود. موضوعی که البته بعید است اتفاق بیفتد. تقویت رژیم صهیونیستی می‌تواند دست این رژیم افراطی و وحشی را برای تعرض به سایر کشورهای عربی باز کند.

 
* سرنوشت جنگ‌ها بر روی زمین نه هوا!
با توجه به موضوعات گفته شده، رهبر انقلاب با توجه به حساسیت شرایط جغرافیائی، اجتماعی و مذهبی یمن و وجود سلاح‌های گسترده در میان قبایل این کشور، نسبت به پیامدهای دخالت عربستان در مسائل داخلی یمن هشدار دادند. این موضوع البته بیش از همه برضرر عربستان تمام خواهد شد و سخن رهبر انقلاب، اگر چه جنبه‌ی «هشدار» داشته است اما از سویی دیگر، «نصیحتی خیرخواهانه» برای حاکمان جدید و البته کم‌تجربه و جوان این کشور است. عربستان سعودی با فرض داشتن توان هوایی خود، حمله به یمن را آغاز کرده است. اما سرنوشت جنگ‌ها بر روی «زمین» مشخص می‌شوند نه «هوا». اگر عربستان نیروی زمینی خود را وارد یمن کند در واقع با یک جنگ فرسایشی طولانی مدتی مواجه خواهد شد که هزینه‌های سنگین مالی وانسانی برای رژیم عربستان به همراه خواهد داشت. از طرفی دیگر، با توجه به سابقه‌ی تاریخی مردم یمن، که مردمانی حماسی، جنگجو، شجاع و کارآزموده‌ی در جنگ‌ها هستند، خیلی بعید است که عربستان بتواند جان سالم از آن به در برد. به نظر می‌رسد اظهارات رهبر انقلاب مبنی بر اینکه مردم یمن ضربه‌ی سختی به رژیم آل‌سعود خواهند زد نیز ناظر بر توان مقابله‌ی میدانی ملت یمن با ارتش عربستان بوده است.؛

منبع : khamenei.ir

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۷
امیر مهدوی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مداحان اهل بیت علیهم‌السلام، با انتقاد از «روشنفکرنماهایی» که می‌گویند «ما صنعت هسته‌ای را می‌خواهیم چه‌کار کنیم»، فرمودند: «این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسی‌ها آمده بودند می‌خواستند نفت را ببرند، این‌جا دولتمرد قاجاری می‌گفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را می‌خواهیم چه‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند!» یادداشت زیر به بررسی تفکر دولتمرد قاجاری در تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران پرداخته است.
 

کتاب «غرب‌زدگی» جلال آل‌احمد را می‌توان جزو اولین تلاش‌های نویسندگان ایرانی برای معرفی طبقه‌ای از افراد جامعه‌ی‌ ایران که امروزه آنان را به نام «روشنفکران غرب‌زده» می‌نامیم دانست.   جلال در این کتاب، فرجام نسخه‌ای که این طیف برای ایران تجویز می‌کنند را به خوبی نشان داده است. آن‌جا که درباره‌ی نفت چنین می‌نویسد: «صنعت غرب ما را غارت می‌کند و به ما حکم می‌راند  و سرنوشت ما را در دست دارد. پیدا است که وقتی اختیار اقتصاد و سیاست مملکت را به دست کمپانی‌های خارجی دادی، او می‌داند که به تو چه بفروشد و دست‌کم این را می‌داند که چه چیز را نفروشد. و البته برای او که می‌خواهد فروشنده‌ی دائمی کالاهای ساخته‌ی خود باشد، بهتر این است که تو هرگز نتوانی از او بی‌نیاز باشی. و خدا زنده بدارد معادن نفت را. نفت را می‌برند و در مقابل هرچه بخواهی به تو می‌دهند. از شیرمرغ تا جان آدمی‌زاد.»۱
 

* اولین مواجهه‌ی ایران با تمدن جدید غرب
اولین مواجهه‌ی جدی ایران با تمدن جدید غرب را می‌توان جنگ‌های ایران و روس دانست. شکست ایران از سپاه روس، علی‌رغم داشتن نیروی انسانی بیشتر، این سؤال را برای دولتمردانی چون «عباس میرزا» مطرح کرد که علت شکست ایران از سپاه روس چه بود؟ در گفت‌وگویی که عباس میرزا با فرستاده‌ی ناپلئون به ایران داشت، می‌توان به‌وضوح این موضوع را مشاهده کرد. وی از «ژوبر» چنین می‌پرسد:
«چه قدرتی است که به شما برتری و مزیتی را که نسبت به ما دارید عطا می‌کند؟... آیا مشرق زمین از لحاظ جمعیت، حاصل‌خیزی و ثروت کمتر از اروپا است؟ و آیا اشعه‌ی خورشید که قبل از رسیدن به شما بر ما می‌تابد، تأثیرات مفیدشان روی سر ما کمتر است؟... اجنبی! حرف بزن. با من بازگوی که برای بیدار کردن ایرانیان از خواب غفلت چه باید کرد؟»۲
 

«سر هارفورد جونز»، نماینده‌ی کمپانی هند شرقی و وزیرمختار انگلیس در ایران، زمینه‌ی مهاجرت افرادی چون «میرزا صالح شیرازی»، «میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی»، «میرزا فرخ غفاری امین‌الدوله» به غرب را فراهم کرد. اما نتیجه‌ای که این عمل به بار آورد، برعکس بود. این افراد پس از بازگشت از غرب، اولین کاری که کردند تمسخر تمدن و فرهنگ بومی و ایرانی بود.

* درمان نادرست درد عقب‌ماندگی ایران
عباس میرزا در «تشخیص درد» درست حدس زده بود. او به‌خوبی فهمیده بود که ایران عهد قاجاری از کاروان پیشرفت و ترقی عقب افتاده است و لاجرم باید کاری کرد. اما کسانی که قرار بود در حکومت قاجار طبیب باشند، در «درمان درد»، به بیراهه رفتند. آن‌ها در تجویز نسخه‌ی درمان درد، چاره را در آن دیدند که عده‌ای از فرزندان اشراف و درباریان را برای تحصیل و اخذ مظاهر جدید علم و تمدن غرب به «فرنگ» بفرستند. «سر هارفورد جونز»، نماینده‌ی کمپانی هند شرقی و وزیرمختار انگلیس در ایران، زمینه‌ی مهاجرت افرادی چون «میرزا صالح شیرازی»، «میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی»، «میرزا فرخ غفاری امین‌الدوله» به غرب را فراهم کرد. اما نتیجه‌ای که این عمل به بار آورد، برعکس بود. این افراد پس از بازگشت از غرب، اولین کاری که کردند تمسخر تمدن و فرهنگ بومی و ایرانی بود. این افراد با نام نهادن خود به «منور الفکر»، شروع به «تحقیر هویت ایرانی» کردند.

۱۵۰ سال بعد از شکل‌گیری اولین هسته‌ی جریان منورالفکری در ایران، جلال آل‌احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران»، بیماری این طبقه از افراد را چنین معرفی می‌کند: «اگر روشنفکر خود را تنها یک محصول غربی بداند، ناچار در هر کجای دنیا که افتاده باشد، توجهش فقط به متروپل است؛ به کعبه‌ای که در آن و با ملاک‌های آن پرورده شده و چون ماهی‌ای است که فقط در آب متروپل می‌تواند شنا کند. کوشش دارد که محیط‌های بومی را نیز به چنان آبی بدل کند، اما متروپل از محیط‌های بومی جز مواد خام معدنی و مواد پخته و رسیده‌ی آدمی چه می‌خواهد؟ و رفتار او نسبت به این محیط‌های بومی چیست جز حکومت‌های مستبد نظامی بر ایشان گماشتن و... همان استعمار؟ پس چنین روشنفکری یک عامل استعمار است و به این دلیل با محیط بومی خود بریده است.»۳

 
* ارتجاع روشنفکری
۳۰ سال بعد از نگارش این کتاب جلال، رهبر انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در تاریخ بیست‌ودوم اردیبهشت‌ماه ۱۳۷۷، در سخنرانی‌ای که آن را «ارتجاع روشنفکری» نام نهادند، از این کتاب نام برده و خصوصیات جریان روشنفکری در ایران را مبتنی بر کتاب جلال، چنین برشمردند: «این خصوصیات سه تاست: اوّل، مخالفت با مذهب و دین - یعنی روشنفکر لزوماً بایستی با دین مخالف باشد! - دوم، علاقه‌مندی به سنن غربی و اروپارفتگی و این‌طور چیزها؛ سوم هم درس‌خواندگی... بعد می‌گوید این سه خصوصیتی که برداشت عامیانه و خصوصیات عامیانه‌ی روشنفکری است، در حقیقت ساده‌شده‌ی دو خصوصیت دیگری است که با زبان عالمانه یا زبان روشنفکری می‌شود آن‌ها را بیان کرد. یکی از آن دو خصوصیت، عبارت است از بی‌اعتنایی به سنّت‌های بومی و فرهنگ خودی - که این دیگر بحث عوامانه نیست؛ این حتمی است - دیگری، اعتقاد به جهان‌بینی علمی، رابطه‌ی علمی، دانش و قضا و قدری نبودن این‌ها؛ مثال‌هایی هم می‌زند. این در حالی است که در معنای روشنفکرىِ ساخته و پرداخته‌ی فرنگ - که این‌ها آن را از فرنگ گرفتند و آوردند - به‌هیچ‌وجه این مفهوم و این خط و جهت و این معنا نیست!»

تجلیل افراطی از مظاهر فرهنگ غرب و یا به تعبیر مرحوم آل‌احمد «غرب‌زدگی» از یک‌سو، در کنار بی‌اعتنایی و تحقیر فرهنگ بومی توسط روشنفکران از سویی دیگر، وضعیتی را فراهم آورد که برخی از آنان حتی از تعطیلی عقل در برابر تمدن غرب سخن به میان آوردند. میرزا ملکم‌خان در جایی اینگونه می‌نویسد: «الان چیزی که اعظم موانع ترقی ایران شده این است که وزرای ما عقل خود را بر علوم فرنگستان ترجیح می‌دهند... ملل فرنگ به جهت اختراع نظام دولت سه‌هزار سال زحمت کشیده‌اند. حال وزرای ما می‌توانند نظام ایشان را در یک ماه اخذ کنند اما به‌شرط اینکه عقل خود را از اختراعات تازه معاف بدارند.»
 
در چنین شرایطی، عملا کشور ایران، تبدیل به آوردگاه گرفتن امتیازهای مختلف از سوی دول غربی، مخصوصا انگلیس و روسیه شد. طرفه آنکه در همه‌ی حق امتیازهایی که به کشورهای غربی داده شده، پای یکی از روشنفکران ایرانی به عنوان «دلال» یا «امضاکننده» در میان است!

* دلالی روشنفکران در واگذاری امتیاز به بیگانگان
اما اسفناک‌تر آنکه در چنین شرایطی، عملا کشور ایران، تبدیل به آوردگاه گرفتن امتیازهای مختلف از سوی دول غربی، مخصوصا انگلیس و روسیه شد. طرفه آنکه در همه‌ی حق امتیازهایی که به کشورهای غربی داده شده، پای یکی از روشنفکران ایرانی به عنوان «دلال» یا «امضاکننده» در میان است! برای مثال، انعقاد قرارداد ننگین «گلستان» و «ترکمانچای» توسط میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی، اعطای قرارداد رویتر توسط میرزا حسین‌خان سپهسالار و میرزا ملکم‌خان، تجزیه‌ی هرات از ایران توسط یک هیأت ایرانی به ریاست فرخ‌خان امین‌الدوله غفاری، واگذاری امتیاز لاتاری به‌وسیله‌ی میرزا ملکم‌خان، واگذاری امتیاز رژی توسط میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان، واگذاری امتیاز نفت به دارسی توسط میرزا نصرالله مشیرالدوله غفاری، امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی و حق انحصاری کشتیرانی در رودخانه‌ی کارون به انگلیس توسط امین‌السلطان از جمله نمونه‌هایی است که عملا ایران را به مستعمره‌ی کشورهای غربی تبدیل می‌کرد.۴

گرچه برخی از این قرارداها با واکنش علما و روحانیون آگاهی چون ملاعلی کنی، آقا نورالله اصفهانی، شیخ فضل‌الله نوری، میرزای شیرازی و... مواجه شد و باطل شد اما ماجرای «دولتمرد قاجاری» هم‌چنان بر تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران و تحولات آن سایه گسترانیده و تا عصر پهلوی اول و دوم نیز امتداد پیدا کرد.

 
* رد پای تفکر دولتمرد قاجاری در ماجرای صنعت نفت
دولتمرد قاجاری بیش از آنکه یک «فرد» یا «شخصیت» باشد، یک «تفکر» است. تفکری با شاخص‌ها و خصوصیاتی که در بالا ذکر شد. این تفکر در طول تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران، و در رخدادهای مهم سیاسی- اجتماعی ایران قابل ملاحظه است. رد پای تفکر دولتمرد قاجاری را در ماجرای صنعت نفت ایران هم می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد.

ماجرای نفت تنها محدود به آن «دولتمرد قاجاری» نمی‌شود که رهبر انقلاب چندی پیش درباره‌ی آن چنین گفتند: «اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هسته‌ای را می‌خواهیم چه‌کار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسی‌ها آمده بودند می‌خواستند نفت را ببرند، این‌جا دولتمرد قاجاری می‌گفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را می‌خواهیم چه‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند!»۵
دولتمرد قاجاری بیش از آنکه یک «فرد» یا «شخصیت» باشد، یک «تفکر» است. تفکری با شاخص‌ها و خصوصیاتی که در بالا ذکر شد. این تفکر در طول تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران، و در رخدادهای مهم سیاسی- اجتماعی ایران قابل ملاحظه است. رد پای تفکر دولتمرد قاجاری را در ماجرای صنعت نفت ایران هم می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد.

ماجرای نفت حتی محدود به امضای قراردادننگین دارسی نیز نمی‌شود. قراردادی که توسط پادشاه و به‌وسیله‌ی دیگر دولتمرد قاجاری با انگلیس بسته شد و این کشور از نفت ایران برای تأمین سوخت کشتی‌های جنگی و تجاری خود در طول جنگ جهانی اول استفاده کرد. ماجرای نفت تا ملی شدن صنعت نفت و نخست‌وزیری «سپهبد حاجعلی رزم‌آرا» هم ادامه پیدا کرد. رزم‌آرا که مرتبط با «شرکت نفت انگلیس و ایران» بود به‌دنبال تصویب قرارداد الحاقی نفت، موسوم به «گس- گلشائیان» در مجلس شانزدهم بود. قراردادی که موجب می‌شد هم‌چنان کشور انگلستان سایه‌ی خود را بر صنعت نفت ایران و سود حاصله از آن بگستراند.

گویی تفکر دولتمرد قاجاری، اینک در رزم‌آرا حلول کرده بود آن‌جا که برای نشان دادن سرسپردگی خود به انگلیس، دست به تحقیر هویت ایرانی زد و گفت ملتی که لیاقت لولهنگ‌سازی ندارد، چگونه می‌تواند صنعت نفت را اداره کند! رزم‌آرا حتی گفت ملی‌شدن صنعت نفت، بزرگ‌ترین خیانت به ایران است! اما ۱۳ روز پس از قتل رزم‌آرا، قانون ملی شدن صنعت نفت ایران به تصویب مجلس رسید.

 
* فناوری هسته‌ای و تفکر دولتمرد قاجاری
تفکر دولتمرد قاجاری البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تا به امروز نیز ادامه یافته است و هرگاه مردم این سرزمین خواسته‌اند روی پای خود بایستند و بدون کمک دیگران، راه پیشرفت را طی کنند، عده‌ای از روشنفکرنماها قلم به دست گرفته و نوشتند که یا ما توانایی انجام این کار را نداریم، و یا اینکه اصلا ما را با این موضوعات چه کار!

دستیابی به «فناوری هسته‌ای» و پیشرفت ایران در این صنعت نیز از جمله مسائلی است که در سال‌های اخیر، تفکر روشنفکری، آن را تقبیح کرده و اساسا ضرورت دستیابی به آن را منکر شده‌ است. به عقیده‌ی اینان، فناوری هسته‌ای همان ماده‌ی بدبو و عفنی است که به کار ما نمی‌آید و همان بهتر که آن را به دیگران واگذاریم و اصلا مملکتی که «نفت» دارد، «اورانیوم» می‌خواهد چه کار! اما همان‌گونه که تاریخ اهمیت استراتژیک ماده‌ای به نام نفت را در عصر حاضر نشان داده است، اهمیت فناوری هسته‌ای در جهان آینده را نیز نشان خواهد داد. شاید اگر جلال، این روزها زنده بود، چیزی شبیه جملاتی که درباره‌ی «نفت» و خیانت روشنفکرنماها نوشته بود، امروز درباره‌ی «اورانیوم» و صنعت هسته‌ای ایران می‌نوشت.


نویسنده : محمد پورغلامی

منبع : farsi.khamenei.ir
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۱۱
امیر مهدوی


      ای فلک قدر که باشد خوشه چینت آفتاب                    خاک راهت ذرهء خورشید بینت آفتاب


      آسمان عشقی وقدر تو میداند خدا                            زاهد شب، تاسحر اندوگینت آفتاب


    تو یگانه مرد و یکتا آفتابی ای علی                              ورنه می گفتم که باشد هم قرینت آفتاب!


    از گدایان رو نگردانیده ای در عمر خویش                      فاش گویم ای گدای ره نشیت آفتاب


   از کدامین قومی ای خرما به دوش نیمه شب!؟                    می تراود خوشه خوشه از جبینت آفتاب!


درقدیر آمد ندایی کای محمد(ص)با توام                       جانشینت،جانشینت،جانشینت آفتاب


شاعر: استاد عزیز بیرانوند


منبع : گرین غم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۴
امیر مهدوی