عبرت های برای آینده
روزهای آخر خرداد هر سال
یادآور سرنوشت اولین رئیس جمهور ایران ابوالحسن بنیصدر است که با رای 75 درصدی
مردم انتخاب شد و یکسال و نیم بعد بر اساس مصوبه قانونی مجلس از این سمت عزل
گردید. یکسال و نیمی که انباشته از درسها و عبرتهای بزرگ است. مردم در سطحی
بسیار گسترده به او رای دادند چون او خود را وفادار به امام (ره)، حافظ منافع ملی
و مخالف گروهکهای منحرف التقاطی معرفی کرده بود و قبل از پایان دوره چهار ساله از
او رویگردان شدند چون مشاهده کردند او در مقام عمل مخالف مواضع امام (ره)، تهدید
کننده منافع ملی و همپیمان با گروهکهای منحرف و افراطی شده است
.
باید به این سئوال پاسخ داد که چرا برخی از رؤسای جمهور ما بعد از رسیدن به مقام، تغییر کردند؟ چرا مسیر خود و مواضع و راه خود را عوض کردند و به بیراهه رفتند؟ آیا غرور ناشی از تعداد بالای رای و خودشیفتگی ناشی از اجتماعات عظیم و پرشور مردمی، این قدرت را دارد که یک شخصیت معتبر سیاسی را به زیر پا نهادن بیعت و قسم و قانون وادارد و صدو هشتاد درجه مسیر او را تغییر دهد، یا علل دیگری هم وجود دارد؟ ای کاش یک مرکز تحقیقاتی فراقوهای تاسیس میشد که فقط تغییر حالات رئیس جمهورها را از ابتدا تا انتهای دوره مورد نظارت و بررسی روانشناسانه قرار می داد و آسیبشناسی میکرد. مثل یک پزشک و حکیم دلسوز، روزانه نبض او را میگرفت و حالات او را میفهمید و محرمانه و محترمانه گزارشی از تغییرات درونی به او می داد و تذکرها و هشدارهای لازم و دستورالعملهای معالجاتی لازم را در اختیارش میگذاشت. اهمیت و اثر مقام والای ریاست جمهوری در نظام ما آنقدر زیاد است که ایجاد تیم حفاظت معنوی در کنار تیم حفاظت فیزیکی ضروری مینمایاند، تا هر روز مثل یک آیینه، تصویر حقیقی رئیس جمهور را به او نشان دهد، تا او اشکالات خود و تغییرات نامحسوس درونی خود را ببیند، باور کند و برای اصلاح حال خود و پیشگیری از حاد شدن بیماری قدم بردارد. مسئله، زمانی برایمان اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم این بیماری فقط مربوط به دوره ریاست جمهوری نیست و قبل از آن از زمان تبلیغات انتخاباتی و حضور کاندیداها در اجتماعات بزرگ و هنگام شمارش آراء که گزارش رأی آوردنها را میدهند، آغاز میشود و تبلیغات رسانههای داخل و خارج کشور به آن دامن میزند و بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری هم ادامه پیدا میکند و تا پایان عمر، فرد مبتلا شده را با توهمات، تخیلات، کجرویها و بحران آفرینیها به سوی بدعاقبتی پیش میبرد.
در قانون اساسی برای رهبر و ولی فقیه عدالت و تقوا به عنوان یکی از شروط ذکر شده ولی به بیان کلی اکتفا نشده است. از آنجا که این صفات مراتب مختلفی دارند در قانون اساسی تصریح شده که این عدالت و تقوا باید در مرتبه رهبری امت اسلام باشد. این یک مرتبه والا و یک شرط بسیار سنگین است و لازمهاش دارا بودن سطح بسیار بالایی از تربیت معنوی و تهذیب نفس است. این حد از عدالت و تقوا را فقط در بین برجستگان از تربیت شدگان مکتب اسلام میتوان یافت.
در مورد رئیس جمهور اگر چه قانون اساسی شرط امانت و تقوا را مورد تاکید قرار داده ولی اولا شرط عدالت ذکر نشده و ثانیا مرتبه و حد و حدود امانت و تقوا نیز مشخص نشده است.
برای استخدام یک کارمند جزء در یک روستا شرط امانت و تقوا لازم است، برای انتخاب رئیس جمهور هم که بالاترین مقام اجرایی است شرط امانت و تقوا لازم است، اما مرتبهها یکسان نیست. وقتی واژه امانت و تقوا به صورت کلی و بدون مشخص شدن مرتبه آن به کار میرود مراتب مختلفی بین حداقل و حداکثر را شامل میشود و به طور طبیعی راه برای افرادی مثل بنیصدر باز میشود. وقتی این واژهها به صورت کلی به کار میرود معنای آن این است که عدالت و تقوای مرتبه بالا، الزامی نیست. اگر رئیس جمهور دومین مقام رسمی نظام اسلامی بعد از ولی فقیه است و گاه ممکن است به طور موقت در جایگاه رهبری قرار گیرد، اگر رئیس جمهور مدیریت اجرایی ام القرای جهان اسلام را در دست دارد و کوچکترین انحراف او لطمات و خسارات بزرگ و جبران ناپذیری برای اسلام و امت اسلامی دارد، چرا نباید عدالت و امانت و تقوای او هم مثل ولی فقیه در حد رهبری امت اسلام باشد؟
شاید تصور قانونگذار این بوده که رئیس جمهور چون تحت نظارت ولی فقیه است دیگر لازم نیست در مورد او به اندازه رهبر و
ولی فقیه سختگیری شود، شاید هم تصور میشده انجام امور اجرایی در آن حد از حساسیت معنوی نیست که نیاز به چنین مرتبه بالایی از عدالت و تقوا باشد. ولی تجربههای این سی و پنج سال به خوبی نشان داد که در مورد ولی فقیه که شرط عدالت و تقوا در بالاترین مرتبه خود مراعات شد، خیر و برکت حاصل گردید و نه تنها هیچ مشکلی پیش نیامد بلکه جایگاه ولایت فقیه جایگاه حل مشکلات و جایگاه اطمینان بخشی به مردم و تامین امنیت خاطر مردم است، ولی در مورد رئیس جمهور که آسانگیری شد ضمن آنکه در تمام دورهها خدمات اجرایی به درجات متفاوت وجود داشته، ولی متاسفانه بزرگترین بحرانها و خسارتهای مادی و معنوی هم پدید آمده و دوران یک و نیم ساله اولین رئیس جمهور، مصداق تام و تمام این سخن است.
اگر چنین باشد در آینده نیز مثل گذشته این فرآیند تکرار خواهد شد. بسیار طبیعی است که وقتی فردی با درجات پایین یا متوسط از عدالت و تقوا، ناگهان به جایگاه رفیعی با بالاترین درجات شهرت، محبوبیت، قدرت و ثروت برسد توان روحی کافی برای مهار خویشتن را نخواهد داشت. این یک تهدید دائمی برای نظام اسلامی ماست. پس از تجربیات تلخی که در این سی و پنج سال داشتهایم حالا باید بپذیریم که رئیس جمهور فقط یک مقام اجرایی نیست. چه بخواهیم و چه نخواهیم او دومین مقام کشور بعد از ولی فقیه است و به دلیل امکانات وسیعی که در اختیار دارد در هدایت و رهبری ملت ایفای نقش میکند و اگر ظرفیت روحی لازم در حد رهبری یک ملت را نداشته باشد طبیعی و قابل پیش بینی است که دچار غرور و توهم و خودبزرگ بینی میشود. طبیعی است که بر خلاف همه عهد و پیمانهای شرعی و قانونی، خود را هم تراز ولی فقیه و گاه بالاتر از آن تصور کند و در صدد احقاق حق خود باشد کما اینکه بارها به شکلهای مختلف این ادعاها و اقدامها و تبعات
خسارت آفرین آنها را مشاهده کردهایم.
مشکلاتی که برای اولین رئیس جمهور کشورمان پیش آمد و منجر به عزل زودهنگام او شد، اگر چه بعضا مربوط به ویژگیهای شخصیتی او بود که قبل از رئیس جمهور شدن نیز وجود داشت و همکاران او در فرانسه از آن مطلع بودند، ولی هرگز نباید تصور کنیم همه اشکالات از قبل وجود داشته است. طبیعی و قابل پیش بینی است که اگر بار سنگینی را بر دوش فردی که قدرتی متناسب با این بار ندارد، بگذاریم، او زمین خواهد خورد و بار را بر زمین خواهد زد. اگر بار سنگینی را بر دوش او نگذاشته بودیم، او زندگیاش را می کرد و این مصیبتها را برای خود و کشورش ایجاد نمیکرد.
اگر اشکالاتی که پیش آمد همه مربوط به شخص بنی صدر بود، چرا برخی رؤسای جمهور دیگر که پس از او در این سی و پنج سال به این مقام رسیدند آنها هم اشکالاتی مشابه او را با شدت و ضعفهایی داشتند و بحرانها و مشکلاتی مشابه را برای کشور ایجاد کردند؟
باید بپذیریم که شهرت و قدرت و ثروت اگر همراه با ظرفیت روحی کافی نباشد، طغیان میآورد. این اختصاص به بنی صدر ندارد و در آینده نیز تکرار خواهد شد. باید بپذیریم که یک رئیس جمهور حتی اگر قبل از رسیدن به این مقام انسان خوبی باشد، در صورتی که عدالت و تقوا و تهذیب نفس او هم سنگ با این حد بالای شهرت و قدرت و ثروت نباشد ممکن است تا صدو هشتاد درجه تغییر کند. شاید شهید رجایی این خطر را خوب شناخته بود که در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوریاش گفت: خدایا چه ثناهایی که من لایقش نبودم و تو بر زبانها جاری کردی. این جمله طغیان را فرو مینشاند. چقدر تاسف بار است که یک فرد از گوشه گمنامی به بالاترین درجه شهرت برسد، بالاترین مقام اجرایی یک حکومت اسلامی را به دست آورد، فرمانده کل قوای اولین نظام اسلامی پس از صدر اسلام شود، ریاست شورای انقلاب که مجموعه قوه مقننه، مجریه و قضائیه است بر عهدهاش قرار گیرد، بالاترین حمایتها را از سوی امام بزرگوار داشته باشد و در پایان کار تمامی این افتخارها و آبروها و اعتبارها را نابود کند و به دشمن اسلام پناه ببرد و تحت حمایت و حفاظت او قرار گیرد!
او هنوز زنده است ولی چرا در بین مردم ایران کسی را نمیتوان یافت که با افتخار خود را هوادار او بداند و او را بزرگ بشمارد. او هرگز نمیپذیرد که شهرت و قدرت و ثروت او را تغییر داده، نمیپذیرد که طغیان کرده و قانون و قسم و عهد و پیمان و مواضع رسمی خودش را زیر پا گذاشته است. او میگوید دیگران منحرف شدهاند!
حضرت امام (ره) آن حکیم بصیر در جلسه تنفیذ حکم ریاست جمهوری به او فرمودند: «مواظب باشید بعد از رئیسجمهور شدن حالات شما تغییر نکند»، ولی متاسفانه حالات او تغییر کرد. نمایندگان مجلس در آن روز تاریخی، حالات او و تغییرات او را بر شمردند. تغییراتی که اکثرا ناشی از شهرت و قدرت و ثروت بود و لذا محدود به زمان خاص و فرد خاصی نیست و در آینده نیز با مراتبی خفیفتر یا شدیدتر مشاهده خواهد شد، لذا باید کاندیداهای ریاست جمهوری و رؤسای جمهور گذشته و رؤسای جمهور آینده، آنچه را بر بنیصدر رفته کراراً مطالعه کنند، گزارش نمایندگان مجلس و به ویژه گزارش مقام معظم رهبری در آن روز تاریخی را مورد توجه قرار دهند و اشکالاتی را که بر او عارض شد، در وجود خود جستجو کنند و در صدد پیشگیری باشند. نشانههایی وجود دارد که هشدار دهنده است.
با مرور بر نطقهای نمایندگان محترم مجلس در آن جلسه تاریخی میتوان مهمترین نشانههای این بیماری را که جنبه عام دارند و منجر به صدور رای عدم کفایت شدهاند، شناخت و از آن پیشگیری کرد که این نشانهها به شرح ذیل است:
1- خصومت و کشمکش با نهادهای قانونی کشور به ویژه با مجلس، شورای نگهبان، قوه قضائیه، سپاه، بسیج و صدا و سیما.
-2 اتخاذ مواضعی شبیه مواضع اپوزیسیون و خود را مظلوم و بیپناه و فاقد اختیار کافی معرفی کردن و دستگاههای دیگر را مخالف رئیس جمهور قلمداد کردن.
-3دعواهای سیاسی و کشمکشهای جناحی را بر منافع ملی و خطرهای خارجی مقدم دانستن.
-4 مبتلا شدن به سیاسیکاری و فرصتطلبی و زیر پا گذاشتن ارزشها و اصول و اعتقادات خود و ارتکاب اعمالی که قبلا با آن مخالف بوده مثل هم پیمان شدن با گروهکهای منحرف التقاطی و افراطی.
-5 بیان مطالب خلاف واقع در سخنرانیهای عمومی و نامههای رسمی و جلسات مهم حکومتی و ایجاد بحران در سطح مردم و مسئولین.
-6 تضعیف جایگاه ولایت فقیه در افکار عمومی از طریق پافشاری بر مواضعی مخالف مواضع ولی فقیه در موضوعات مهمی مثل اقتصاد، سیاست خارجی و سیاست داخلی.
-7 تهمت زدن به نظام جمهوری اسلامی در مسائلی مثل حقوق بشر برای خوش آمد دشمن خارجی.
-8 انتخاب مشاوران مشکوک، فاقد صلاحیت یا حتی دارای سابقه سوء و اصرار بر حمایت از آنها حتی در انحرافهای آشکار.
-9افشا کردن برخی از اسرار کشور که موجب طمع ورزی و
سوء استفاده دشمن است، مثل افشای نقاط ضعف در حوزههای نظامی، اقتصادی، امنیتی و موجودی خزانه و ذخیرههای ارزی، غذایی و انرژی کشور.
-10 دو قطبی کردن جامعه و خود را در یک قطب قرار دادن و قطب مقابل را تخریب کردن و زمینهسازی برای آشوبهای داخلی بدون توجه به تهدیدهای خارجی.
11- حمایت از برخی منحرفین سیاسی و گروهکهای التقاطی و متقابلا حمله به جریانهای اصیل اسلامی و انقلابی.
-12 احساس قدر قدرتی و میل به تسلط بر قوای دیگر به ویژه مجلس و مخالفت عملی و علنی با قوانین خلاف نظر خود.
-13 اقدام همه جانبه برای دستیابی به اختیارات فراتر از قانون اساسی و دست زدن به تفسیر قانون اساسی برای نیل به این هدف.
-14 خود را منجی انقلاب و نظام و کشور دانستن و دیگران را مرتجع، خشک سر و خشونت طلب معرفی کردن.
-15 قرار گرفتن در مقابل تودههای مردم متدین حزب اللهی و انقلابی و متمایل شدن به گروههای مرفه غربگرا، لیبرال و مخالف انقلاب.
-16تکیه بر نظرسنجیهای هدفمند برای القاء موقعیت بهتر برای خود در مقایسه با موقعیت ولی فقیه و مجلس و سعی در ایجاد یک اکثریت ناراضی و معترض در کشور.
-17عدم تحمل انتقاد منتقدین و توهین به آنها و تخریب رقیبان سیاسی و ترور شخصیتهای آنها.
-18 آلوده شدن به زندگی اشرافی و کاخنشینی و وابسته شدن به تشریفات و تجملات و لذتهای آن و فاصله گرفتن از زندگی عادی و معمولی جامعه.
نمایندگان محترم مجلس تمامی موارد فوق را به طور مشروح و همراه با مصادیق و مستندات مورد بحث قرار دادند در حالی که حتی یکی از این موارد به تنهایی برای اثبات عدم کفایت هر رئیس جمهوری کافی بود.
مقام معظم رهبری پس از نطق جامع در اثبات عدم کفایت رئیس جمهور در یک موضوع بسیار مهم بر خلاف فضای حاکم بر مجلس به عنوان یک فرد مطلع و حاضر در صحنه به نفع رئیس جمهور شهادت داده و او را از یک اتهام بزرگ که مقصر بودن در ماجرای هویزه بود و جامعه نسبت به آن حساسیت بسیار بالایی داشت، تبرئه کردند.
کسانی که فضای متشنج و ملتهب آن روزها و عملکرد خصمانه و حملات و توهینهای ناجوانمردانه رئیس جمهور نسبت به ایشان را به یاد دارند، ارزش و اهمیت این شهادت را بیشتر درک میکنند. شهادتی که جز عدالت و تقوا منشأ دیگری نمیتواند داشته باشد و آبروی انسان را در زمین و آسمان بالا میبرد.
بنی صدر اکنون تحت الحمایه دولت فرانسه، سالهای پایانی عمر خود را میگذراند اما زندگی او عبرت بسیار بزرگی برای رؤسای جمهور گذشته و آینده خواهد بود.
سید مسعود شهیدی