شطرنج با گوریل!
امریکایى ها باز هم در میانه راه اسب شان را عوض کردند. حکایت مرد فریبکار یا قلدری است که وقتی می بیند به علت ناوارد بودن در سوارکاری در حال افتادن از پشت اسب است فریاد می زند که این اسب تمام شد و روی اسب دیگری می پرد. تغییر دیرهنگام تصمیم که همواره سبب سردرگمی دیگران می شود.
این رفتار همانى است که دیگر به «دبه سیستماتیک امریکایی» تبدیل شده است. دبه در مسقط، ژنو، وین و ... نمونه این منش است. رییس جمهور باراک اوباما زمانی بصورت کتبی به رییس
جمهور برزیل و نخست وزیر ترکیه دست نوشته داد که اگر ایران بپذیرد در مورد
سوخت 20 درصد، آماده تامین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران است. او گمان می کرد ایران نمی پذیرد اما وقتی تهران
موافقت کرد، تعهد کتبی اش به دوسیلوا و اردوغان را در کمال ناباوری جامعه
جهانی زیر پا گذاشت. نامهای را در زمستان سال 91 از طریق سلطان قابوس
پادشاه عمان به ایران فرستاد که در آن به صراحت گفته شد، حق غنی سازی
ایران را به رسمیت می شناسد اما پس از عید نوروز ان را به فراموشی سپرد. توافق بر سر موضوع هسته ای را پس از روزها نشست و
برخاست در ژنو پذیرفت اما پس از ایجاد بارقه امید در دل بسیاری از دیپلمات
ها و ناظران سیاسی بین المللی در کمال ناباوری، جان کری، این بار در مسقط
پایتخت عمان باز هم چشم در چشم هیات ایرانی دوخت و چنان سخن گفت که
مذاکرات به ما قبل ژنو برگردانده شد. این رفتار سینوسی ظاهرا تمامی ندارد. 2 روز پیش هم
که همه چشم ها به پایان ماراتن نفس گیر هسته ای در وین پایتخت اتریش دوخته
شده بود، به یکباره با رسیدن فرمانی از کاخ سفید، صحنه به ماقبل لوزان
بازگشت. بی وفایی به تعهدات دیگر باید جزیی از DNA مذاکره کنندگان امریکایی دانست که ریشه در «دیپلماسی یک سویه امریکایی» دارد. استفاده گسترده از قوه قهریه طى 70 سال گذشته، سبب ضعف مفرط قوه تعامل واشنگتن با دیگر بازیگران شده است. میز مذاکرات را اغلب با کلاس دیکته اشتباه مى گیرند.
نگاه آنان به مذاکره به معنای آن است که به طرف حق می دهند در مسیری که
برای او تعیین می کنند حرکت کند. بده - بستان در قاموس امریکایی جایی ندارد
مگر آنکه شرایط میدان بر آنان تحمیل کند. در تازه ترین مرحله، محتواى قطعنامه جدید شورا
امنیت، زمانبندى لغو تحریم ها، مساله pmd، تحقیق و توسعه، تحریم تسلیحاتى،
نظام بازرسى ها، ترکیب و ساز و کار کمیته نظارت بر اجرا و... برای پایان
دادن به بحران مصنوعی هسته ای روی میز قرار گرفت. صدها ساعت گفتگوی فشرده در حوزه فنی، حقوقی،
دیپلماتیک و سیاسی صورت گرفت که حاصل آن هم، پیدا شدن راه کار قابل پذیرش
برای تک تک موضوعات بود. این موارد همانند یک زنجیره متوازنند، اگر در یک
مورد امتیازى داده شد که البته امرى مذموم در عرف روابط بین الملل نیست
باید ما به ازاى آن. در جایی دیگر ستانده شود. چالش اصلی اینجاست که
امریکا، دست بگیرش در گذر زمان، رشد غول آسایی داشته اما دست بدهش
متاسفانه در مرحله «نانیسم» باقی مانده است. مذاکره با چنین موجودی، گرچه بیشتر به شطرنج با
«گوریل» تعبیر می شود اما نوعی تدبیر دو سر بُرد است. دو روز دیگر، دو ماه
دیگر یا حتی دو سال دیگر، باز چنان به میز مذاکره باز می گردد که همگان
انگشت به دهان می مانند اما مشکل آنجاست که نه رفتارش قابل پیش بینی است و
نه به وعده اش می توان اعتماد کرد. این تدبیر «ظریف» مرد متدین، امین و دیپلمات کهنه
کار است که طى 18 ماه گذشته کوشش کرد به زبان دیپلماسى با امریکایی ها
گفتگو کند که شایسته احترام است. براى افزایش نفوذ کلام و تاثیر قدرت
استدلالش که تامین کننده منافع ملى و مصلحت امت است، دعا کنیم.