مسؤولان سکوت هستهای خود را بشکنند!
سیدهآزاده امامی: مذاکرات هستهای رو به پایان است و عزم
طرفهای مذاکره برای تحقق توافق، جزم؛ توافقی که در صورت حصول به سبب
تأثیر تعیینکنندهای که در سرنوشت و آینده انقلاب و نظام دارد، مقطع کنونی
را بدل به یکی از مقاطع حساس تاریخ انقلاب خواهد کرد.
توافقی که البته بهرغم ربط و نسبت وثیقی که با سرنوشت و آینده ملت دارد،
مفاد آن هنوز که هنوز است از مردم پنهان داشته شده و آحاد جامعه هنوز
آنگونه که باید در جریان چند و چون جزئیات ماجرا نیستند
و مونولوگ و تکصدایی مطلق دولت تقریبا مجالی برای مواجهه ملت با روایتی غیر از روایت دولتی در این باره باقی نگذاشته است! (البته صرفنظر از معدود صداهای منتقدی که در یکی ـ دو ماه اخیر اندکی فرصت انعکاس یافت و تأثیرگذاری قابل توجهی نیز داشت).
لیکن مسلم است که ملت برای تعیین نسبت خود با آن ناگزیر از دانستن مطالبی
درباره توافق است و حال که «تدبیر» دولت به محرمانه کردن مذاکرات تعلق
گرفته، انتظار روشنگری پیرامون این موضوع اساسی متوجه مسؤولانی است که در
نهادها و مناصب عالی حکومتی مسؤولیتی دارند و به جهت وجهه و جایگاهشان نزد
ملت قابلیت جریانسازی و تأثیرگذاری بر مردم را نیز دارند تا با تعیین
موضع خود نسبت به این قضیه بر گستره چشمانداز ملت افزوده و روایت متقنی از
توافقات انجام گرفته برای ملت بازگو کنند. (این نیز مسلم است که مقصود از
«مسؤولان» در این جستار مشخصاً آن دسته از مسؤولانی است که تعلق به اردوگاه
اصیل «اصولگرا»یی دارند، اگرنه مسؤولان همسو با دولت که تکلیفشان معلوم
است و در این یکی ـ دو ساله از هیچ کوششی برای تایید تمامعیار «مذاکرات»،
«محتوا» و «رویکرد» آن همچنین تخطئه منتقدان فروگذار نکردهاند!)
در واقع شرایط به گونهای است که متأسفانه به دلیل عدم توفیق دولت در رقم
زدن یک «توافق خوب» و وجود فاصلههای بسیار و گسست عمیق میان «آنچه رقم
زدهاند» و «آنچه مرقوم داشتهاند»، جریانی بشدت از آگاهی و دانایی مردم
نسبت به مفاد توافق انجام گرفته هراس دارد و بر آن است که با بزک کردن اندک
دستاوردهای ناچیز، فضا را در نظر ملت وارونه جلوه داده و چهبسا فاجعهای
را که در حال رقم خوردن است- به اذعان کارشناسان مبنا قرار گرفتن «توافق
لوزان» برای توافق نهایی چیزی شبیه «فاجعه» است- بهمثابه «فتحالفتوح»ی به
ملت قالب کند، آن هم در شرایطی که دیگر از خطابههای آتشین روزهای نخستین
مذاکرات و تعابیری نظیر «میدانید توافق ژنو یعنی چه؟» خبری نیست و خود
آقایان هم به این نتیجه رسیدهاند این ضریح شایسته دخیل بستن نبود!
این تفاوت نجومی میان واقعیت موجود و آنچه در فضاسازیهای تبلیغاتی جریان
هوادار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» به جامعه القا میشود، ایجاب
میکند مسؤولان محترم وارد میدان شده و درباره «آنچه شده است» و نه صرفاً
«آنچه باید بشود» صریح و شفاف اعلام موضع کنند اما متأسفانه اکثر آقایان
گوشهای ایستاده و به یکسری کلیگوییهای ابطالناپذیر بسنده کردهاند.
سکوت این حضرات دقیقا یادآور سکوت «ساکتین فتنه» است که در روزهای غبارآلود
فتنه گوشهای بیرون از معرکه به نظاره ایستاده بودند و آبها که از آسیاب
افتاد و پیروزِ قطعیِ غائله که مشخص شد، از پس پرده بیرون آمدند و چفیه
انداختند و سفت و سختتر از آنان که وسط میدان بودند مدعی فتنهگران شدند!
واقعیت این است که طیفی در میان مسؤولان هستند که به «یکی به میخ، یکی به
نعل زدن» شهرهاند؛ طیف فرصتطلبی که همواره در پس اظهارات کلی و مبهم پناه
میگیرند تا نتیجه که معلوم شد بتوانند از این ابهام مواضعشان برای توجیه
رفتارشان در برابر نتیجه نهایی بهره بگیرند! رفتار برخی مسؤولان در برابر
مذاکرات هستهای نیز دقیقا به همین سیاق است؛ گویی برخی منتظرند نتیجه
نهایی مشخص شود، بعد بگویند ما هم همین نظر را داشتیم! طیفی که در هر فصل
سیاسی به رنگ آب و هوای همان فصل درمیآیند.
این سکوت البته دلایلی میتواند داشته باشد؛ مثلاً مصون ماندن از تیرهای
تهمت و اتهام دولت که 2سال است بیوقفه نثار منتقدان شده بیآنکه پاسخی به
نقدهای مستدل ایشان داده شود تا به این شیوه دهان منتقد را بسته و
هزینههای انتقاد از این توافق کذایی را بالا ببرند!
یا اینکه نه! مصلحتاندیشیهای مرسوم روحیه آرمانگرایانه حضرات را آلوده
است و بیم از دست دادن جایگاه فعلی مثلا در جریان انتخابات یا فرآیند عزل و
نصبهای بولدوزری دولت تدبیر! سبب دم فروبستن و خاموشی گزیدن ایشان شده
است!
هرچه هست چنین رفتارهای منفعتطلبانهای ابداً زیبنده مسؤولان نظام نیست و
مردم از ایشان انتظار موضعی شفاف درباره مذاکرات دارند تا در قیاس
نگاههای متعدد حقیقت ماجرا را دریافته، نسبت به موضوعی که ارتباط بیچون و
چرایی با سرنوشت و آینده کشور دارد موضع بگیرند.
اما در شرایطی که مسؤولان رده بالا سکوت کردهاند، همه بارِ روشنگری
پیرامون این موضوع بر دوش سطوح پایینتر جریان اصولگرایی و طیف دانشگاهی و
رسانهای و مطبوعاتی آن بوده که در این حدود 2 سال تقریباً هر روز به این
مطلب پرداخته و مظلومانه رسالت اطلاعرسانی و آگاهیبخشی به جامعه را زیر
آتشبار غوغاسالاری و فشار دولت و جریان رسانهای همسو با دولت به انجام
رساندهاند. رسالتی که اگر نه همه، لااقل بخشی از آن به یقین متوجه
مسؤولانی است که جایگاه به مراتب تأثیرگذارتری نزد مردم نسبت به رسانهها
دارند.
اینکه آقایان درباره «محتوا» و «رویکرد» مذاکرات موضعی بگیرند، منافاتی با
این ندارد که «مذاکرهکنندگان» را حمایت و تقویت کنند. چونان که رهبری در
عین حمایت از مذاکرهکنندگان، هم بارها صریحاً مؤلفههای یک «توافق خوب» و
«خطوط قرمز» را بیان فرمودهاند، هم درباره نحوه مذاکره و مواجهه با
طرفهای مذاکره هشدارهای لازم را دادهاند، هم شرایطی را که ضمن آن اساساً
مذاکره میتواند محلی از اعراب داشته باشد مشخص فرمودهاند. تبیین این
موارد وظیفه مسؤولانی است که خود را سرباز ولایت میدانند.
در شرایطی که جریانی در مطبوعات و محافل روشنفکری و حتی نهادهای رسمی
دولتی مأمور به بزک کردن چهره خبیث دشمن است، بر مسؤولان انقلابی و متعهد
فرض است نقاب از چهره کریه دشمن برداشته و خدعهها و حیلههای او را برای
ملت فاش کنند.
در شرایطی که رهبری به صراحت «لغو» همه تحریمها را از مصادیق «خطوط قرمز»
دانستهاند، تن دادن به چیزی کمتر از «لغو»، یعنی قبول «تعلیق» و «تخفیف»
مرحلهای تحریمها، نقض صریح «خطوط قرمز» و سکوت در برابر آن ظلم آشکار به
رهبری و خیانت به ملت است!
در شرایطی که رهبری صریحا فرمودند «اجازه نمیدهیم از «هیچیک» از مراکز
نظامی «هیچ» بازرسیای از سوی بیگانگان صورت بگیرد»، فهم این حقیقت که
برخی سعی دارند با جعل واژههایی نظیر «دسترسی مدیریتشده» به «اطلاق»
فرمایش رهبری «قید» زده و به نحو زیرکانهای محور دیگری از «خطوط قرمز»
ترسیمی را دور بزنند، نیاز به داشتن قدرت تحلیل و بصیرت فوقالعادهای
ندارد! دیپلمات و اهل سیاست هم که نباشی، میتوانی بفهمی «هیچ بازرسیای»
یعنی چه! بنابراین اگر برخی حتی از درک مقصود صریح رهبری عاجزند پس اساسا
صلاحیت قرار داشتن در چنین جایگاه حساسی را ندارند، چرا که این جایگاه
شایسته کسانی است که قادر به درک کنایهها و اشارههای رهبری هم باشند، نه
آنکه از فهم بیان صریح ایشان هم ناتوان باشند! اگر هم میدانند مقصود حضرت
چیست و تظاهر به ندانستن میکنند، بحث دیگری است!
مسؤولان وظیفه دارند برای مردم تشریح کنند چه اتفاقاتی در فرآیند مذاکرات
افتاد که رهبر انقلاب تنها ظرف چند روز از این بیان که «مسؤولان نظامی کشور
بههیچوجه «مأذون نیستند» به بهانه نظارت و بازرسی و مانند این حرفها،
بیگانگان را به حریم و حصار امنیتی و دفاعی کشور راه بدهند» به این اتمام
حجت صریح میرسند که «من اجازه نمیدهم بیگانگان بیایند با دانشمندان ما،
با فرزندان برجسته و عزیز ملت ایران که این دانش گسترده را به اینجا
رساندهاند، بخواهند بنشینند حرف بزنند»؟ متأسفانه برخی آقایان انگار حتی
از تشریح و تکرار مواضع رهبری هم ابا و رودربایستی دارند!
از قرار معلوم برخی مسؤولان منتظرند نخست رهبری موضع بگیرند، بعد این
حضرات فرمایشات ایشان را تایید کنند! لیکن ولایتمداری منحصر در سر دادن
تکبیر حین فرمایشات رهبری نیست، ولایتمداری به درک دغدغههای ایشان و فهم
اشارات حضرت و به مقتضای آن عمل کردن است. ولایتمداری به این نیست که
«سربازان» عقب ایستاده و «فرمانده» را برای پاکسازی خط به میدان بفرستند!
چیزی که متأسفانه امروز در مرام برخی مسؤولان دیده میشود! اگر بخواهیم
بدون تعارف سخن بگوییم واقعیت این است که متأسفانه برخی رهبری را برای خود
هزینه میکنند، حال آنکه اقتضای ولایتمداری به آن است که خود را هزینه کنیم
تا لازم نباشد از رهبری هزینه شود. این سوال به طور جدی در برابر عملکرد
برخی مسؤولان هست که اگر آقایان به وظیفه خود عمل کرده بودند و در شرایط
لازم با موضعگیریهای صریح و شفاف، جامعه را از آنچه در جریان است آگاه
کرده بودند به آنجا میرسیدیم که رهبری با استناد به مقام ولایتشان صریحاً
بگویند «من اجازه نمیدهم»؟!
متأسفانه ظاهراً برای برخی حضرات ملاحظه خوشایند و ناخوشایند دولت بیش از
تحقق منویات رهبری و رعایت «خطوط قرمز» موضوعیت دارد، که اگر این نبود در
برابر نقض مکرر «خطوط قرمز» و هشدارهای پیاپی رهبری اینهمه ساکت
نمیبودند!
سخن ما این است که در این شرایط، سکوت در برابر بیتوجهی عمدی یا سهوی
نسبت به دغدغهها و مواضع رهبری بدون تعارف خیانت به ملت و رهبری و
نابخشودنی است.
ضمن آنکه گذشته از این موارد، وظیفه مسؤولان متعهد اصولگرا همچنین ناکام
گذاشتن نقشه جریانی است که موذیانه تلاش دارد حمایت رهبری از
«مذاکرهکنندگان» را حمایت از «رویکرد» و «محتوا»ی مذاکرات تعبیر کرده و با
این ادعا که مسیر مذاکرات گام به گام با نظر ایشان طی شده، هم دهان
منتقدان را ببندد، هم هزینههای «توافق احتمالی» یا «احتمالاً عدم توافق»
را متوجه رهبری کند! حال آنکه ایشان ضمن رد صریح هرگونه دخالت در جزئیات
مذاکرات، بارها «نگران»یهای خویش را ابراز داشتهاند و متذکر شدهاند
توافقی را مطلوب میدانند که ضمن آن «همه خطوط قرمز» نظام و نیز «عزت و
عظمت» ملت حفظ شده باشد.
فراموش نکنیم چنانچه به واسطه این فرآیند خدایناکرده خسارتی متوجه ملت و
نظام شود، تنها آنها که چنین شرایطی را رقم زدهاند مقصر نخواهند بود و
مسؤولیت آنان که به واسطه سکوت معنادار خویش راه را برای فعلیت یافتن چنین
خسارتی باز گذاشتند نیز کم از عاملان این فاجعه نخواهد بود!