امریکا عامل شکست مذاکرات هستهای
دکتر یدالله جوانی:
تا یازدهم تیرماه، روز پایانی از دوره هفت ماهه تمدید شده در سوم آذرماه
سال گذشته، چند روز دیگر باقی نمانده و روند مذاکرات هستهای نشان میدهد
که احتمال رسیدن به توافق تا تاریخ یادشده، نزدیک به صفر است. مذاکراتی که
پس از توافق ژنو، قرار بود در یک دوره ششماهه به توافق نهایی و جامع منتهی
شود، لکن نه تنها در این دوره به ثمر ننشست، بلکه تمدید دورههای
چهارماهه و هفتماهه هم نتوانست زمینههای توافق کامل و نهایی را فراهم
سازد. مشکل کجاست و چرا با گذشت زمان طولانی از مذاکرات و تمدیدهای
پیدرپی، هنوز هیچ افق روشنی برای نتایج مذاکرات به صورت قطعی و روشن قابل
پیشبینی نیست؟
بررسیهای کارشناسانه نشان میدهد رفتار دولت امریکا
مبتنی بر نوعی تمامیتخواهی و نادیده انگاشتن واقعیتها، عامل اصلی به
نتیجه نرسیدن مذاکرات است.
پس از آنکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در
دیدار کارگزاران نظام برای اولین بار به صورت رسمی پیشینه مذاکرات با
امریکا را بیان داشتند و اهم خطوط قرمز در مذاکرات هستهای را به صورت شفاف
یکی یکی برشمردند، آقای جان کری، وزیر امور خارجه امریکا در قبال این
بیانات و مواضع صریح امام خامنهای، اینگونه واکنش نشان داد: «این سخنان
مصرف داخلی دارد!»
البته همین عبارت کوتاه از آقای جان کری به عنوان
وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا نشان میدهد که امریکاییها و
دولتمردانشان، هنوز شناخت درستی از مردم ایران، انقلاب اسلامی، جمهوری
اسلامی و رهبری این انقلاب و ملت مؤمن و انقلابی ایران به دست نیاوردهاند.
مشکل اصلی غرب و خصوصاً امریکا در مواجهه با انقلاب اسلامی و ملت
ایران را، باید مشکل معرفتی دانست. آقای جان کری در واکنش به سخنان
رهبرمعظم انقلاب اسلامی در جمع مسئولان و کارگزاران نظام اسلامی میگوید
این سخنان تأثیری بر مذاکرات ندارد و دارای مصرف داخلی است! نکته جالب این
است که حتی بنگاه سخنپراکنی وابسته به پیر استعمار انگلیس هم متوجه
بیمبنایی و غیرمعقول بودن اظهارات جان کری شده است. بیبیسی در این خصوص
میگوید: «هرچند جان کری گفته سخنان رهبر ایران تأثیری در مذاکرات ندارد و
برای مصرف داخلی گفته شده، اما تعیین خطوط قرمز آیتالله خامنهای،
چشمانداز رسیدن به توافق در وین را دچار تردید کرده است.» بدیهی است که
خطوط قرمز ترسیمی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی، خطوط کلی و اصلی
تأمینکننده منافع ملت ایران و خطوط شکلدهنده به یک توافق خوب برای جمهوری
اسلامی است. طبق بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، در اواخر دولت دهم،
امریکاییها با فرستادن واسطه برای حل موضوع هستهای ایران اعلام آمادگی
کرده و این فرستادن واسطه به سمت جمهوری اسلامی نشان و دلیل قاطعی است مبنی
بر اینکه دولت ایالات متحده بیش از هر کشور دیگری نیازمند به یک توافق
هستهای با ایران است. پیامآورنده از سوی آقای اوباما در دیدار با رهبر
معظم انقلاب اسلامی، بر دو نکته تأکید خاص دارد؛ نکته اول اینکه امریکا
حاضر است جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک قدرت هستهای به رسمیت بشناسد
و دوم طی یک دوره زمانی شش ماهه تحریمهای وضعشده علیه ایران را بردارد.
نکته قابل توجه اینکه رهبر فرزانه، حکیم و دشمنشناس انقلاب اسلامی پس از
بیان این سابقه و ماهیت پیام واسطه میفرمایند: «البته ما به آن واسطه
گفتیم به امریکاییها و حرفهایشان اطمینانی نداریم، اما با اصرار آن
واسطه، قبول کردیم که این مسئله را یک بار دیگر امتحان کنیم و مذاکرات شروع
شد.» نکته ظریف در کلام حضرت امام خامنهای، کلمه «یک بار دیگر» است. این
مطلب اشاره دارد به بدعهدیها و نقض عهد امریکاییها در گذشته و در
موضوعاتی چون مسائل افغانستان و عراق، به گونهای که برای جمهوری اسلامی
ثابت شده دولتمردان ایالات متحده به هیچ عنوان قابل اعتماد نبوده و قول و
عمل آنان متفاوت است. بر اساس چنین شناختی از سابقه مذاکره با امریکاییها
بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در آغاز مذاکرات در دولت جدید، نسبت به
نتیجهبخش بودن این مذاکرات اظهار تردید و عدم خوشبینی نموده، از مسئولان
خواستند که ضمن هوشیار بودن نسبت به طرف مقابل که غیرقابل اعتماد است، هرگز
حل مشکلات اقتصادی کشور را به مذاکرات گره نزنند و مسیر تحقق اقتصاد
مقاومتی برای حل مشکلات اقتصادی را با قوت دنبال کنند.
پیشبینی رهبر
دوراندیش انقلاب اسلامی از نتیجه مذاکرات به دلیل نوع رفتار امریکاییها
پیشبینی درستی بود و اکنون مشخص شده که ایالات متحده با وجود نیاز به
توافق هستهای با ایران، به دلیل خلق و خوی استکباری که دارد، حاضر به
پذیرش حقوق ملت ایران در عمل نیست. رفتار دولت امریکا در مذاکرات با اشاره
به سابقهای که ذکر فرمودند، اینچنین ترسیم میشود: «با وجود این ما حاضر
بودیم اگر امریکاییها سر حرفها و وعدههای خود به آن واسطه منطقهای
ایستادند، ما هم هزینه بدهیم چون در مذاکرات میتوان بر اساس عقل و محاسبه،
عقبگردهایی نیز داشت اما آنها اندکی بعد از مذاکرات، زیادهخواهی و
بدعهدی را آغاز کردند. در جریان مذاکرات، امریکاییها شش ماه وعده داده شده
برای لغو تحریم ها را ابتدا به یک سال تبدیل کردند و بعد با
زیادهخواهیهای مکرر، مذاکرات را طولانی و حتی تهدید به تحریم بیشتر کردند
و از نظامیگری و روی میز و زیر میز سخن گفتند.» امریکاییها که قول داده
بودند ایران هستهای را به رسمیت شناخته و تحریمها را بردارند، در
مذاکرات هستهای، هدف راهبردی دیگری را دنبال کردند. هدف راهبردی
امریکاییها را مقام معظم رهبری، اینگونه تشریح می فرمایند: «تأمل و مطالعه
در روند مطالبات امریکاییها نشان میدهد هدف آنها ریشهکن کردن صنعت
هستهای ایران، از بین بردن ماهیت هستهای کشور و تبدیل آن به یک کاریکاتور
و تابلوی بیمحتواست. آنها ضمن تلاش برای نابودی صنعت هستهای و محروم
کردن ایرانیان از فواید فراوان این صنعت، قصد دارند ضمن ادامه فشارها،
تحریمها را نیز به نوعی حفظ کنند.»
آری امریکاییها، توافقی را خوب
میدانند که آنان را به هدف راهبردی مذکور برساند و به طور قطع چنین توافقی
را ملت ایران و جمهوری اسلامی برنمیتابد و پای آن را امضا نمیکند.
بنابراین ایستادگی ملت ایران و جمهوری اسلامی روی خطوط قرمز ترسیمی در
راستای تأمین حقوق ملی، مذاکرات را به دلیل زیادهخواهی و تمامیتخواهی
امریکاییها با شکست مواجه میسازد و بر اساس منطق و حقوق بین الملل، دولت
ایالات متحده به عنوان عامل اصلی شکست مذاکرات شناخته می شود. این مذاکرات و
نتیجه آن بیش از پیش ماهیت دولت غیرقابل اعتماد امریکا را برای جهانیان
آشکار میسازد.