چمران روشنفکر در تراز انقلاب اسلامی
يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۴۴ ب.ظ
سی و یکم خرداد بهانهای است تا از عارف و روشنفکر دوران معاصر یادی نماییم. بدون تردید روشنفکری مصطلح در ایران مقارن با آشنایی ایران با غرب به وجود آمده.
دکتر عبدالله گنجی : سی و یکم خرداد بهانهای است تا از عارف و روشنفکر دوران معاصر یادی نماییم. بدون تردید روشنفکری مصطلح در ایران مقارن با آشنایی ایران با غرب به وجود آمده. روشنفکران کسانی بودند که پس از شکستهای سنگین ایران از روسیه علل آن را «عقب ماندگی» معرفی کردند و چندی بعد علت عقبماندگی را نیز به اسلام ارجاع دادند و برای حذف اسلام از عرصه سیاسی- اجتماعی ایران تلاشهای فراوانی نمودند.
پروتستانتیسم دینی (اصلاحگری)، تغییر زبان و الفبا، تغییر الگوی زندگی زنانه، حذف روحانیت، به سخره گرفتن مدارس و آموزش دینی و در یک کلمه قیام علیه فرهنگ خودی را تنها راه درمان عقبماندگی دانستند و اینچنین بود که روشنفکران در سپهر سیاسی ایران با خصایصی همچون غرب رفتگی، درس خواندگی، علمزدگی، ناسازگار با فرهنگ بومی، تحولگرا و آزادیخواه معرفی شدند و از آنجاکه این کلیشه و سیره رفتاری برای جامعه مذهبی- سنتی ایران قابل ترجمه نبود کم کم روشنفکران به عنوان انگلهای نقزن که دستی در میدان عمل ندارند معرفی شدند. بنابراین وقتی سخن از روشنفکری به میان میآمد بلافاصله صفاتی همچون، نسبیگرایی، لامذهبی، مخالفخوانی و بیعملی به ذهن متبادر میشد، از صدر مشروطه تا اوایل دهه 40 نحلههای مختلف روشنفکران ایرانی بر ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم اصرار داشتند.
اما ظهور افرادی مانند جلال آل احمد، شریعتی و بازرگان باعث شد، پدیده «بازگشت به خویش» برای معنادهی به روشنفکری به کار گرفته شود. البته این افراد نیز همان خصایص روشنفکری یعنی، درسخواندگی، علمگرایی، غرب رفتگی، تحولخواهی و آزادیخواهی را مدنظر داشتند و در عرف روشنفکری قابل تعریف بودند اما در نقد دین به دنبال حذف آن نبودند بلکه پیراستگی را مدنظر داشتند و البته اشتباهات فاحشی نیز در فهم دین داشتند، به همین دلیل یا با روحانیت درگیر بودند(شریعتی) یا در تبدیل اسلام سیاسی و نظری به اسلام حکومتی(بازرگان) دچار تنگنای گفتمانی شدند.
علت اصلی کجتابی این بود که این روشنفکران نیز بن مایههای فکری خود را با عصارهای از لیبرالیسم یا سوسیالیسم پیوند میدادند، به تعبیر بهتر آنان نیز متأثر از چپ و راست جهانی بودند و تلاش میکردند بین اسلام و آنچه از چپ یا راست میفهمیدند همسویی و انطباق ایجاد کنند. اما بیعملی خصیصه هر دو گرایش در جریان روشنفکری بود. شهید چمران و ایضاً شهید مرتضی آوینی تحولی جدید در پروسه روشنفکری ایران به وجود آوردند.
چمران تمام ویژگیهای یک روشنفکر را در خود داشت. درسخواندگی، غربرفتگی، تحولخواهی، آزاداندیشی و هویت دانشگاهی به صورت یکجا در چمران جمع بود. اما چمران توانست دو خصیصه را در سپهر روشنفکری ایران زنده و برای روشنفکری آبرویی در تراز «روشنفکر مسلمان ایرانی» کسب نماید. این دو خصیصه عبارت بودند از:
1- باور به وجود حق و باطل در فلسفه خلقت. این باور از چمران اکسیری ساخت که آن اکسیر وی را از غلتیدن در وادی نسبیگرایی معرفتی نجات داد. حقانیتگرایی و معرفتذاتی از چمران شخصیتی ساخت که به جای خدمت به بشر از راه ترویج علم سکولار، مستقیماً به دنبال کسب رضایت حق برآمد و برای تقریب به حق وجودش به آتشفشانی تبدیل شد که جز عشق و معرفت داشته دیگری نداشت.
2- دومین ویژگی که چمران به روشنفکری معاصر تزریق نمود، مجاهدت بود. چمران بیعملی روشنفکران را اصلاح نمود و به جای نقزنی و تحولخواهی خود وارد میدان مبارزه شد. مقام معظم رهبری در 14 خرداد امسال یکی از تفاوتهای اصلی امام خمینی و روشنفکران را به اهل عمل بودن امام ارجاع دادند و همین عامل را رمز موفقیت وی دانستند، چمران نیز از این دسته بود. یعنی درس خواندگی، علمگرایی و غرب رفتگی از وی یک موجود ناسازگار و نق زن ارائه نداد، بلکه برای اصلاح جامعه خویش، شخصاً وارد گود مبارزه شد. هیچ کس قادر نبود ورود وی به مبارزه را به کم بودن منال دنیوی یا ضعف در علمگرایی ارجاع دهد چرا که وی در این دو خصیصه کمبودی نداشت.
گویی او نماد یک حرکت تاریخساز است که در فردای قیام امام مأمور به ارائه تصویری از یک روشنفکر مسلمان است که در عین مزین بودن به خصایص روشنفکری، آن را با فرهنگ و معرفت بومی عجین و در این مسیر آنقدر رشد نمود که شهادت خود را با یقین پیشبینی کرد که «ای پاهای من تا لحظاتی دیگر رقصیدن من را در مقابل مرگ خواهید دید» و «خدایا تو میدانی که مانند ماهی که در حال سرخ شدن است به این طرف و آن طرف میپرم تا رضایت تو را جلب کنم».
این اعجوبه روشنفکری ایران کسی است که در دوران دانشجویی در غرب به عنوان مدرس عمل میکند و هزینه دانشجویی خود را با تدریس به دست میآورد و با عالیترین درجه علمی فارغالتحصیل میشود. اما باور وی به معرفت ذاتی وی را به مبارزه با معرفت نسبی میکشاند و در این راه افتخار میکند که با اسلحه کلاشینکف خو گرفته است و در زیر زمین استانداری خوزستان زندگی میکند و امام او بعد از شهادت متوجه میشود چمران نه منزل دارد و نه امکانات معمولی یک زندگی. حال آنکه دیگر روشنفکران ما حتماً باید به عنوان عناصری تئوریک شناخته شوند. از بهترین مواهب دنیا برخوردار باشند و فاصله بین خود و حاکمیت و بین خود و عملگرایی را نوعی پرستیژ و افتخار میدانند. همین افتخارات باعث میشود تا افتخاراتی از جنس افتخارات چمران را در خواب هم نبینند. چرا که رفاه و مبارزه با هم قابل جمع نیست و چمران این رمز را فهمیده بود و گفتمان روشنفکری را از گفتمان بالای گود بایست و «لنگاش کن» به گفتمان مجاهدت و عمل سوق داد. یادش گرامی باد.
منبع : روزنامه جوان
۹۴/۰۳/۳۱