امامحسین(ع) معیار خوشبختی و بدبختی
محمد مرادخانی
امامحسین(ع) در میان اهل بیت عصمت و طهارت از جایگاه بس ویژهای برخوردار است. جایگاه ایشان در اسلام چنان والاست که حضرت را میزان خوشبختی و بدبختی دانستهاند و یکی از درهای بهشت بشمار میرود. نویسنده در مطلب حاضر جایگاه و نقش آن حضرت(ع) در سعادت و شقاوت بشر را تبیین کرده است.
امامحسین(ع) فرزند امیرمؤمنان علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نوه پیامبر(ص) است. خداوند به صراحت در آیه 61 سوره آل عمران، امام حسین(ع) را به همراه برادرش امام حسن مجتبی(ع) به عنوان فرزندان پیامبر(ص) معرفی میکند و این معنا را برخلاف باورهای جاهلی به اثبات میرساند که فرزند دختر نیز همان فرزند پسر است و تفاوتی میان آن دو نیست؛ از همینرو است که حضرت عیسی(ع) را به حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق(ع) و آلعمران نسبت میدهد با آن که تنها از مادر یعنی حضرت مریم(س) نسب انسانی دارد و خداوند از طریق روحالقدس ایشان را در رحم حضرت مریم(س) ایجاد کرده است. (آلعمران، آیه59؛ نساء، آیه171؛ مریم، آیه 17)
این نسب حضرت امام حسین(ع) که در قرآن فرزند رسولالله(ص) خوانده شده، خود بیانگر امور بسیاری است؛ ولی وقتی به آیات و روایات نیز مینگریم درمییابیم که نسب ایشان نیز در جایگاهی بس والا قرار دارد؛ چرا که ایشان به عنوان خمسه طیبه و اهل بیت عصمت و طهارت در آیه 33 سوره احزاب معرفی میشود و در آیاتی از جمله آیات سوره انسان یا دهر، به عنوان یکی از کسانی معرفی میشود که به عنوان اسوه و اهل بهشت است و خداوند در این آیات از ایثار و احسان آن حضرت(ع) به یتیم و اسیر و مسکین سخن گفته و وضعیت ایشان را در بهشت ترسیم و تصویر کرده است.
در روایات بسیاری از پیامبر(ص) امام حسین(ع) به عنوان نفس پیامبر(ص) معرفی شده و آن حضرت(ص) درباره ایشان میفرماید: حسین منی و انا من حسین؛ من از حسینم و حسین از من است.
احمدبن حنبل و ترمذی و ابنماجه از طریق سعید بن راشد از یعلیبن مره نقل کردهاند که یک روز حضرت پیامبر(ص) به مهمانی تشریف میبردند، در راه به امامحسین(ع) برخورد کردند که با جمعی از کودکان سرگرم بازی بود. حضرت(ص) با مهربانی و خوشروئی او را دنبال کردند تا سرانجام در آغوشش گرفتند، بعد یک دست زیر چانه و دست دیگر به پشت سر او گذارده چهره او را بین دو دست بالا برده، بوسیدند و سپس فرمودند: «حسین منی و انا من حسین، احب الله من احب حسینا، حسین سبط من الاسباط»، «حسین از من است و من هم از حسینم، هر که حسین را دوست بدارد خداوند دوست او باد، حسین فرزندزادهای است از فرزندزادگان انبیاء». (بحارالانوار، ج43، ص261؛ فضائل الخمسه من الصحاح السته، فیروزآبادی، ج3، ص262؛ سنن ترمذی، ج5، ص324؛ الأدب المفرد بخاری، صفحه85؛ مسند احمد، جلد4، صفحه172، سنن ابن ماجه، جلد1، صفحه 85، المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد3، صفحه 177؛ مجمع الزوائد هیثمی، جلد9، صفحه181)
پیامبر(ص) درباره اهل بیت(ع) میفرماید: مثل أهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها هلک؛ مثل اهل بیت من همانند مثل کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هرکسی تخلف ورزید هلاک میشود. (بحارالأنوار، 23، ص124)
اهلبیت(ع) معیار و میزان الاعمال هستند؛ به این معنا که ترازویی که خداوند در قیامت میگذارد تا حقیقت هرکسی را بسنجد، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. لذا در روایات و ادعیه مأثور، از امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان قسیمالنار و الجنه؛ یعنی تقسیمکننده بهشت و دوزخ یاد شده است.
پیامبر(ص) در وصف اهل بیت(ع)، ایشان را ثقل اصغر در کنار ثقل اکبر یعنی قرآن معرفی میکند و ملاک هدایت و ضلالت آدمی را در دنیا و آخرت برمیشمارد و در ضمن سفارشی میفرماید: انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا کتاب الله و عترتی أهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من درحالی از دنیا میروم که میان شما دو ثقل کتاب الله (قرآن) و عترتم یعنی اهل بیت خودم را جا میگذارم که هر کسی بدانها تمسک جوید هرگز گمراه نمیشود. این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا بر من در حوض کوثر وارد شوند. (ارشاد شیخ مفید، ج1، ص233)
این بدان معناست که تنها راه رهایی، تمسک همزمان به هر دو است و اینکه تمسک به هر یک بیدیگری معنایی ندارد؛ چرا که اهلبیت(ع) حقیقت قرآن و تفسیر تجسمی آن هستند و هرکسی که میخواهد قرآن را در قالب تجسمی آن ببیند میبایست به اهل بیت(ع) بنگرد.
اهل بیت(ع) پس از پیامبر(ص) همان هادیان الهی هستند که خداوند در هر قومی در طول تاریخ قرار داده است. (رعد، آیه7) در حدیث قدسی نیز پیامبر(ص) از خداوند نقل میکند که خداوند فرمود: انی قد قضیت لکل قوم هادیا أهدی به السعداء و یکون حجه علی الأشقیاء؛ من برای هر قومی راهنمایی قرار دادم، که خوشبختان را به وسیله آن هدایت میکنم و حجتی برای بدبختان است. (الکافی، ج8، ص285، ح430)
پیامبر(ص) مبتنی بر این معیارهای الهی به صراحت درباره جایگاه و نقش امام حسین(ع) در مقام هدایت و سعادت و شقاوت آدمی میفرماید: بی انذرتم و بعلی بن ابی طالب اهتدیتم... و بالحسن اعطیثم الاحسان و بالحسین تسعدون و به تشقون الا و ان الحسین باب من ابواب الجنهًْ من عاداه حرم ا... علیه ریح الجنهًْ؛ به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیلع علی ابن ابیطالب هدایت مییابد و به وسیله حسن احسان میشوید و به وسیله حسین خوشبخت میگردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسین، دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام میکند.(ماهًْ منقبهًْ، ص 22)
چرایی جایگاه ویژه امام حسین(ع)
البته همه اهل بیت(ع) چنانکه گفته شد از مقام میزان بودن یعنی همان «قسیم النار و الجنه» برخوردار هستند، اما برخی از امامان(ع) به سبب ویژگیهای خاص در این میان بیش از پیش خود را نشان میهند؛ زیرا شرایطی که آنان دارند و یا به وجود میآورند با دیگران تفاوت دارد.
امام حسین(ع) در میان اهل بیت(ع) از ویژگیهای خاصی برخوردار است. نهضت ایشان که برای بازگشت به مسیر پیامبر(ص) و سنتهای ایشان انجام گرفت، ملاکی برای انسانها در طول تاریخ قرار گرفت که برای اصلاح امور امت حتی میبایست خود و خانواده را به مسلخ عشق برد. ایشان مهمترین اصل اجتماعی و اصلاحات اجتماعی را به عنوان امام مصلح به نمایش گذاشت و به مردم در طول تاریخ آموخت که اصلاحات اجتماعی یعنی اصلاح امتها و جوامع، تنها با مجاهدتها و شهادتها تحصیل میشود و این گونه نیست که ستمگران به سادگی تن به اصلاحات بدهند.
با نگاهی به آموزههای قرآنی و جایگاه امر به معروف و نهی از منکر معلوم میشود که اصولا امت صالح در جامعهای شکل میگیرد که امت مصلح نیز داشته باشد. به این معنا که انسان صالح تنها خود به عمل صالح نپردازد و راه رهایی و نجات خویش را در عمل فردی نداند، بلکه آن را مبتنی و مشروط به عمل اصلاحی نیز بداند و به عنوان مصلح نیز قیام کرده و دیگران را به سنتهای پسندیده دعوت و از سنتهای ناپسند و زشت پرهیز دهد. (سوره عصر)
خداوند جامعه نمونه را جامعهای میداند که نه تنها خود اهل صلاح و درستی است، بلکه دیگران را نیز به اصلاحات دعوت میکنند و به معروف امر کرده و از منکر باز میدارند. چنین جامعهای است که خود به خود میتواند سرمشق دیگر جوامع شود و امتهای دیگر گرایش به جامعه صالح و مصلح پیدا کنند.(آل عمران، آیه 104؛ بقره، آیه 143)
امام حسین(ع) بر اسا همین الگوی قرآنی که رسولا...(ص) در پی ایجاد آن بود، اقدام عملی برای اصلاح جامعه میکند. و از آنجایی که مردم تابع حاکمان و بر آئین آنان هستند (الناس علی دین ملوکهم)، اصلاحات را در امت از راس آن یعنی نظام سیاسی آغاز میکند و لبه تیز حملات عله نظام فاسد اجتماعی و سیاسی را متوجه حاکمیت و نظام سیاسی میکند. اینگونه است که در مقام انساین صالح مصلح قیام میکند و علیه دولت و نظام سیاسی فاسد وارد کارزار میشود تا الگوی عینی برای انسانها در طول تاریخ ارائه دهد و چراغ روشن هدایت به سوی سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت شود.
از آنجایی که دو نظام حق و باطل، عدالت و ظلم هرگز در کنار هم نمیتوانندت زیست کنند و هر جایی که عدالت آمد ظلم رفت و هر جایی که ظلم وارد شد عدالت رفت، (انبیا، آیه 18) نظام اجتماعی و سیاسی فاسد نمیتواند الگویی چون امام حسین(ع) را بپذیرد و میکوشد به هر شکلی شده با آن مبازه کند و الگوی مردم ذا حرف نماید. این گونه است که هم در حرف فیزیکی آن حضرت(ع) و قیام ایشان میکوشد و هم با تحریف مادی و معنوی تلاش میکند تا این الگو را از میان بردارد یا به مسیر ظالمانه خود هدایت کند.
چنانکه گفته شد اهل بیت(ع) همه الگوهای هدایت الهی و هادیان خداوند در میان مردم هستند. از این رو خداوند همواره بر محبت ایشان تاکید کرده و آن را پاداش و مزد رسالتی دانسته است که آثار و برکات آن نیز به خود مردم باز میگردد.(شوری، آیه 23؛ سباء، آیه 47) خداوند محبت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را عین پیروی از دین اسلام و اطاعت از خود و شقاوت را نیز در گرو آن میداند. حضرت زهرا نیز با توجه به همین معیار قرآنی، به محبت امیر مومنان علی(ع) اشاره میکند و میفرماید: ان السعید، کل السعید، حق السعید من احب علیا فی حیاته و بعد موته؛ همانا سعادتمند (به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد( مجمع الزوائد علامه هیثمی، ج 9، ص 132)
پس سعادت و شقاوت آدمی در محبت و اطاعت اهل بیت نهفته است. کسی که میخواهد راه کمال را بپیماید و از همه رنجها و سختیهای دنیوی و اخروی که آرامش و آسایش را سلب میکند، رهایی یابد.(التحقیق، ج 6، ص 96، «شقی») میبایست این مسیر را طی کند.
در این میان به سبب همان ویژگی انحصاری در عرصه عمل اجتماعی و سیاسی که امام حسین(ع) دارد و به عنوان مصلح و ثارا... در این راه مطرح است، سعادت و شقاوت هر فرد و جامعه به مسیری برمیگردد که امام حسین(ع) نشان میدهد. پس امام حسین(ع) معیاری کامل در سعادت و شقاوت آدمی است. هر کسی که بخواهد بداند که اهل سعادت و یا شقاوت است میبایست به خود مراجعه کند و ببیند که محبت امام حسین(ع) و مسیری که ایشان مشخص کرده را تا چه اندازه دوست می دارد و میپیماید. پس به همان میزان نسبت به آن حضرت دور یا نزدیک است و به همان میزان نیز به سعادت نزدیک و یا از آن دور بوده و به شقاوت نزدیک است.
امام حسین(ع) تنها در زمان خود و عصر یزیدی، ملاک و معیار نیست، بلکه برای طول تاریخ یک کشتی نجات و چراغ هدایت به سوی سعادت و خوشبختی ابدی است. از این روست که حتی زیارت قبر ایشان به عنوان اعلام همبستگی و اطاعت و استمرار در راه ایشان به عنوان نشانهای از سعادتمندی معرفی میشود و امام صادق(ع) در این باره میفرماید: لا تذع زیارهًْ الحسین بن علی علیه السلام و مر اصحابک بذالک، یمدا... فی عمرک و یزیدا... فی رزقک و یحییکا... سعیدا و لا تموت الا سعیدا و یکتبک سعیدا؛ زیارت امام حسین(ع) را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن، که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزیات را زیاد میکند و زندگیات را همراه با سعادت میکند و جز سعادتمند نمیمیری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت میکند. (کامل الزیارات، ص 286)