1- تلاطم امواج، هر چند زورقها را واژگون کند اما قادر به هماوردی با دریا و اقیانوس نیست. بلکه هر چه امواج متلاطمتر باشد، عظمت دریا بیشتر به چشم میآید. همان روح خدایی(ره) که درباره خبر فتح خرمشهر فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، خبرهای ناگوار را هم با آرامش پذیرا میشد چنان که در ماههای آغازین جنگ وقتی خبر سقوط یکی از شهرها را به ایشان میدهند، فقط میگوید «جنگ همین است دیگر»! و بعد «اللهاکبر»! تکبیرهًْ الاحرام میگوید و به نماز میایستد. از متن همان طمأنینه و آرامش مبتنی بر توکل حضرت حق است که امروز پایگاههای مهم استکبار یکی پس از دیگری در چهار گوشه غرب آسیا سقوط میکند.
2- روز پنجشنبه گذشته آن هنگام که رهبرمعظم انقلاب به ارزیابی مذاکرات هستهای پرداختند، آنچه بیش از همه به چشم آمد، وقار و آرامش و متانت ایشان با وجود بیان دغدغههای مهم درباره این مذاکرات بود چنان که پایگاه اینترنتی گروهک ملی-مذهبی در تحلیل خود خاطر نشان کرد «پاسخ آیتالله خامنهای به مصاحبه اوباما با نیویورک تایمز- که تفاهم لوزان را پیروزی بزرگ دیپلماتیک خوانده بود- نوعی خونسردی بود... رهبر جمهوری اسلامی به خاطر نقش ایران در پروندههای مهم منطقهای، دارای برگهای برنده و میدان مانور است. تأکید او بر اجماع داخلی در کشور در شرایطی بود که اوباما از اختلاف در آمریکا و نوعی موازیسازی سخن گفت». این برداشت البته، غریب نیست.
پیش از این بارها رسانههای غربی به آرامش رهبر معظم انقلاب در مدیریت چالشها اذعان کردهاند چنان که روزنامه والاستریت ژورنال چندی پیش تصریح کرده بود «رهبر عالی ایران مسائل جانبی را که غرب پدید میآورد، به خوبی مدیریت میکند در حالی که ما در این توهم هستیم که تحریمها، سلاح برنده است و میتواند ایرانیها را متوقف کند». یا هفتهنامه اکونومیست که نوشته بود «مدیریت آیتالله خامنهای در بحرانها بینظیر است. او به روش غیرمتعارف اما کارساز بحرانها را مدیریت میکند و این یکی از دلایل مقاومت و پایداری جمهوری اسلامی در برابر مسائلی است که از نگاه دیگران بحران و مشکل بسیار جدی ارزیابی میشوند». به همین دلیل هم صدای آمریکا در تحلیلی تصریح کرد «تنها راهی که تحریمها میتواند موثر واقع شود این است که گروهی در ایران دستها را بالا بگیرند اما تا زمانی که آقای خامنهای تصمیمگیر نهایی است چنین اتفاقی امکانپذیر نیست و جمهوری اسلامی عقبنشینی نخواهد کرد». در فرآیند تقابل منطق عزت، حکمت و مصلحت با سیاستهای استکباری بود که روزنامه فرانسوی لوموند دو سال پیش اذعان کرد «مذاکره با ایران به کابوسی برای قدرتهای غربی و مایه افسردگی آنان تبدیل شده چرا که نمیتوانند رهبر ایران را بترسانند(!) مقاومت ایران به محک آزمایش جهان چند قطبی تبدیل شده است.»
3- بیانات روز پنجشنبه رهبرمعظم انقلاب ضمن آن که پاسخ به چند شبهه بود، اقتدار نظام اسلامی (معطوف به ملت) را به رخ دشمنان کشید و توپ را مجددا به زمین دشمنانی برگرداند که سعی کرده بودند بیانیه لوزان را بهانهای برای ذوقزدگی تجدیدنظرطلبان و ناامید کردن ملت و نخبگان ایران قرار دهند. ایشان فهرستی از دغدغههای مفهوم و انکارناپذیر نزد عوام و خواص را مطرح کردند که به نوبه خود، مؤاخذه برخی افراد سادهانگار یا مغالطهگر است. «اینکه گفته شود جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، حرف دقیقی نیست»، «مسئولان باید مردم و بخصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند، ما چیز محرمانه و مخفی نداریم؛ این مصداق همدلی با مردم است، همدلی که ما گفتهایم چیز زورکی نیست»، «من گله کردم از بعضی دوستان که میگویند جامعه بینالمللی! جامعه بینالمللی در مقابل ما نیست؛ یک آمریکا و سه کشور اروپایی؛ همین»، و «مذاکره فقط در موضوع هستهای است»، نقد لطیف و تذکر توأم با عطوفت مقتدای انقلاب نسبت به محافلی است که به هر انگیزهای سعی کردند بیانیه لوزان را به عنوان «یک پیروزی مشعشع تاریخی»(!؟) و البته برگشتناپذیر و غیرقابل چون و چرا که مهر رهبری پای آن است جا بیندازند و منطق کورباش و دورباش را بر این شبه توافق پر از ابهام حاکم کنند و خواسته یا ناخواسته شعار راهبردی معظمله درباره همدلی و همزبانی را مصادره به مطلوب خود کنند. همچنین بیانات معظمله، رد صریح این اظهارنظر برخی مسئولین بود که میگفتند مذاکرات محرمانه است و مردم و نخبگان 3 ماه دیگر صبر کنند وقتی توافق قطعی شد -یعنی کار از کار گذشت- آنگاه از جزئیات مطلع میشوند! ایشان تصریح کردند این نوع رویکرد زورکی که همدلی نیست. تذکر دیگر درباره نیفتادن در دام تبلیغات غرب و «جامعه جهانی» معرفی نکردن زورگویان بدعهد و متقلب عالم است و اینکه در بحبوحه نقض عهدها و خباثتهای مکرر آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در همین یکی دو سال اخیر- نظیر اعمال بیش از 130 تحریم جدید که نشانه روشن عداوت و خباثت است- خوشبینی به گسترش مذاکرات به حوزههای دیگر فاقد الزامات عقلی است.
4- تأکید بر استقبال از توافق خوب و اینکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است در کنار مرور برخی دلایل عدم اعتماد و خوشبینی به آمریکا، فضای مانور را از رسانههای تحریفگر و حلقومهای مغالطهکار میگیرد. به عبارت دیگر محل واقعی نزاع و اختلاف در این بیانات کاملاً روشن میشود. نه خود مذاکرات اصالت دارد- چنان که برخی شیفتگان بیاراده مطرح میکنند- و نه صرف توافق به هر قیمت میتواند در تراز منافع و عزت ملی موضوعیت داشته باشد به ویژه اینکه به تصریح معظمله، انتشار فکتشیت (گزارش برگ) کذایی از سوی مقامات آمریکایی مقارن با انتشار بیانیه مشترک نشان از بیصداقتی طرف اصلی مذاکره دارد. ایشان بدین ترتیب سستی یک دوگانه مغلوط را نیز مبنی بر اینکه یا باید به مذاکره کنندگان ایرانی اعتماد داشت و بنابراین هر چه را پذیرفتند پذیرفت و یا اینکه در محتوای بیانیه و توافق دقت و تأمل کرد و توافق بد را پس زد که در این صورت به معنای بیاعتمادی به مذاکره کنندگان است! نشان دادند. رهبر انقلاب با رد این انگاره غلط - یا مغالطه- برای چندمین بار تصریح کردند که به تیم مذاکره کننده اعتماد دارند و در عین حال به شهادت واقعیتهای دور و نزدیک، آمریکا را «اهل فریب و دروغ و نقض عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح» میشمارند. این واقعیت چنان آشکار است که سیروس ناصری (عضو ارشد اولین تیم مذاکره کننده آقای روحانی) 3 بار در سال گذشته (24 آبان در مصاحبه با ایسنا، 25 بهمن در مصاحبه با خبر آن لاین و اوایل اسفند در مصاحبه با اعتماد) تصریح کرد «هیئت مذاکره کننده باید به دقت جزئیات را بررسی کند تا تجربه توافق ژنو تکرار نشود، اتفاقی که با اجرای توافق ژنو افتاد، اتفاق مثبتی نبود و معلوم شد 5+1 به ویژه آمریکا هر جا که برخی موارد روشن نباشد، سوءاستفاده میکنند»، «دغدغه سوءاستفاده آمریکا از توافق دو مرحلهای که توسط رهبری مطرح شد یک دغدغه عمومی است. توافق ژنو از سوی آمریکاییها مورد سوءاستفاده قرار گرفت» و «مسیر توافق ژنو منجر به این شد که نه تنها آمریکاییها بلکه اروپاییها با سوء تعبیرها و تفسیرها، اقدامات روشنی که مغایر با روح تفاهم کلی است انجام میدهند». بیانات رهبر معظم انقلاب، منع ادامه حرکت بر ریل اعتماد و خوشگمانی بیمبنا به آمریکا و پیشه کردن واقعگرایی در کنار اخذ ضمانتهای لازم -نظیر لغو فوری و بلافاصله همه تحریمها که مورد تصریح رئیسجمهور محترم نیز قرار گرفت- است.
5- همچنان ابهامات مهمی در مذاکرات و متن و حواشی بیانیه لوزان وجود دارد که باید برطرف شود. اگر دشمنان همچنان تهدید میکنند که گزینه نظامی روی میز است یا سگ زنجیری آنها از بمباران تأسیسات اتمی ایران سخن میگوید، چه دلیلی وجود دارد که بخشی از غنیسازی ما- و لو به شکل محدود- در تأسیسات امن فردو انجام نشود و مثلاً یکهزار دستگاه از 5 هزار سانتریفیوژ مشغول غنیسازی در فردو دایر نباشد؟ یا اینکه این چه منطقی است که هر مکانی را طرف غربی «مشکوک» اعلام کرد، باید ذیل پروتکل الحاقی و حتی نظارتی گستردهتر و فراتر از آن مورد بازرسی قرار گیرد؟! و اصلاً کدام نهاد بیطرفی برای این بازرسیها چارچوب عقلانی روشن میکند؛ آمانو که گماشته آمریکاییهاست؟! (اوباما میگوید ایران نمیتواند مکانیزم ما را در این باره وتو کند). اگر قرار شد حاصل چندین سال غنیسازی را اکسید یا صادر کنیم و به رقمی ناچیز برسانیم آیا میتوانیم در صورت نقض عهد آمریکاییها و اروپاییها، ما نیز این ظرفیت یا اصل سیستم غنیسازی از هم گسیخته را بلافاصله به حالت اول برگردانیم؟ اصلاً یک سؤال مهم ریاضی! اگر قرار است در ازای توقف فعالیت 14 هزار سانتریفیوژ دلمان خوش باشد که 5 هزار دستگاه به غنیسازی- البته غیرصنعتی- ادامه میدهند و در عین حال قرار دیگر این باشد که ذخیره 10 هزار کیلوگرمی اورانیوم غنی شده به 300 کیلوگرم کاهش یابد، در این صورت قرار است آن 5 هزار دستگاه دقیقا چه کاری را انجام دهند؛ چرخ کردن اورانیوم غنی شده و تبدیل آن به اورانیوم غنی نشده یا اینکه قرار است در یک طرف مشغول نمایش غنیسازی و در طرف دیگر مشغول خنثیسازی اورانیوم غنی شده باشیم؟!
6- هدف پنهان آمریکا از مذاکرات آنگونه که 2 سال پیش نیویورکتایمز نوشت «شکستن اسطوره ایستادگی ایران است». این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که به بیان جرج فریدمن (مدیرموسسه استراتفور) در مصاحبه با روزنامه آکشام «نفوذ ایران از دامنه رشته کوههای هیمالیا در افغانستان تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. کاملا محرز است که سیاست هستهای آیتالله خامنهای براساس دو اصل پایهریزی شده، اول اینکه تا زمانی که عقبنشینی کنید، قدرتها به شدیدترین نحو به تهدیدهای خود ادامه میدهند و دوم اینکه تا زمانی که تهدید وجود دارد، مصالحهای انجام نخواهد شد». آمریکای مستأصل در برابر انقلاب اسلامی و ملتهای بیدار شده منطقه، اولویت استراتژیک خود را اعاده حیثیت ابرقدرتی به واسطه القای ضعف ایران قرار داده است. اوباما در عین حال مایل است این راهبرد را با تاکتیک فریب و تعامل و توافق به قطعیت برساند و آنگاه معرکهگیری را آغاز کند همچنان که او و تیمش درباره یک چرکنویس- تعبیر دکتر ظریف از بیانیه لوزان- هیجانزده شدند و مافیالضمیر خود را بیرون ریختند. در مقابل اما جبهه امت-امامت قرار دارد که در آن امام و امت اعتماد کامل به یکدیگر دارند. حتما به خاطر دارید سخنان فرید زکریا- از چهرههای مطبوعاتی نزدیک به اوباما- در تیرماه سال 89 و در روزنامه واشنگتنپست را که تصریح کرد «برخلاف تبلیغات ما آیتالله خامنهای همچنان محبوبترین سیاستمدار ایران است، این را مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک به من گفت که مدتی هم در ایران زندانی بود. من از حامیان سرسخت اپوزیسیون در ایران هستم اما جمهوری اسلامی مشروعیت دارد». 8 ماه بعد مهاجرانی که خود را رئیس اتاق فکر جنبش سبز در خارج معرفی میکرد ضمن سخنانی در کتابخانه کنزینگتون تصریح کرد «یک نقطه خاکستری و نه حتی تاریک در زندگی آیتالله خامنهای وجود ندارد». ایمان به وعدههای الهی و شرافت و عزت و پاکی ملت ایران، همه سرمایه مردی الهی است که در تلاطم سهمگین امواج چالشها خم به ابرو نمیآورد و با وجود دغدغههای بزرگ، با وقار و متانت و امید تمام، منش دریا را پیشه میکند. او دست پرورده امام بزرگوار است و به تعبیر دیولت «راز قدرت خامنهای پاسداری از میراث خمینی است. ما در غرب آن قدر دین را ضعیف کرده و به حاشیه راندهایم که قدرت و توانایی آن را دست کم میگیریم و متوجه نمیشویم که میتوان برای خدا مبارزه کرد. خمینی در سال 1980 حمله عراق را اینگونه تفسیر کرد. محبوبیت خمینی پس از 20 سال از درگذشت او همچنان به قوت خود باقی است. آنچه خامنهای واقعا به آن معتقد است خواستهها و سفارشهای خمینی است و همین راز قدرت خامنهای است»