نازعات313

آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مذاکره» ثبت شده است

حسین قدیانی: اولی که آمدند مدعی شدند؛ «چرا اروپا؟ بهتر است وارد مذاکره با خود کدخدا شویم!»
منظورشان از «کدخدا» آمریکا بود. سی‌وچند سال بعد از انقلاب خمینی، هنوز فکر می‌کردند آمریکا کدخدای عالم است!

علامت تعجب را من یکی گذاشتم، تو صد تا فرض کن! خودشان پیام بهمن 57 را نگرفته بودند، توهم زده بودند منتقد، پیام فلان روز ماه خرداد را نگرفته! آن هم منتقد صاحب شعوری که پیروزی چنددهم درصدی را هرگز بهانه نکرد برای دبه درآوردن! ابتدا تبریک گفت، بعد به دوستی یعنی همان همدلی و همزبانی دست دراز کرد سمت فرد پیروز، لیکن این دست، حواله به جهنم داده شد. در عوض و شاید من‌باب آنچه به آن «اعتدال» می‌گفتند، به گرمی دست کدخدا را فشردند! «کدخدا» را تو بخوان ابلیس! یا به تأسی از خمینی، «شیطان بزرگ»! برای بزک کردن جناب ابلیس، یک کارهایی هم کردند! گمان‌شان این بود با کمی لوازم آرایش و خط چشم و رژ لب و بلکه هم اپیلاسیون، دیو می‌شود فرشته! مثلا اگر قرار بود چیزی مرقوم بفرمایند، همچین می‌نوشتند که تو گویی جلاد تحریم، آدم شده، از آن آدم حسابی‌ها! همه حرف‌شان این بود که او با ماست، نه مثلا با سنا یا نتانیاهو! یک جوری با جان کری هواخوری می‌رفتند و جوری اوباما را «باهوش و مؤدب» می‌خواندند کأنه در دوگانه ایران و اسرائیل، آمریکا عن‌قریب غش می‌کند طرف ایران! ابلیس اما آدم نشد که هیچ، یک روز در خلال مذاکرات، دفاع از بمب‌های اسرائیل کرد علیه کودکان غزه و دگر روز طرف سعودی‌های وحشی را گرفت علیه کودکان یمن! و باز هم در خلال مذاکرات! و باز دوباره هم در همین خلال، یعنی خلال مذاکرات، دیدیم و شنیدیم که تحریم همپای تهدید، محکم‌تر از قبل سر جای خود باقی مانده! حالا حرف حساب من چیست؟ من اصلا می‌خواهم بگویم عجالتا بی‌خیال آرمان و ایدئولوژی و بهمن 57 و خون شهدا. «عجالتا بی‌خیال...» را ناظر بر سوژه یادداشت دارم می‌نویسم! عزیز من! عجالتا بی خیال این موارد! «عقل» که داری شما؟!‌ آدم عاقل آیا زیر سایه تهدید، مذاکره هم می‌کند؟! مگر نگفتید و ننوشتید که مذاکره با کدخدا همانا و لرزه افتادن بر ساختمان تحریم، همانا؟! و مگر مدعی نبودید که صرف مذاکره، نه فقط تحریم را کم می‌کند که تهدید را هم؟! پس چه شد؟! مستندات شما کجاست؟! پاسخ‌تان چیست؟! اصل اصل اصلش داعیه داشتید که اگر بیش از دولت‌های اروپایی، مذاکره با خود کدخدا کنیم، سایه تحریم از سر ملت ما برداشته می‌شود! برداشته شد؟! برداشتند؟! شگفتا! جری‌تر هم شده کدخدا، بیشتر دم از تهدید می‌زند! دیگر چه جوری باید تو را بپیچاند به سود سنا؟! تو ساده بودی که زیادی جدی گرفتی دعوای دموکرات و جمهوریخواه را! او با سنا است، نه حتی با تو که این همه خوب کدخدا را گفتی! من اصلا فرض می‌کنم ملل متحد، هیچ منشوری ندارد که مثلا یکی از مفادش کان‌لم‌یکن تلقی کردن مذاکره زیر سایه تهدید باشد! من اصلا فرض می‌کنم آرمان، هیچ است و ایدئولوژی، پوچ! این وسط می‌خواهم ببینم عقل تو چه می‌گوید؟!
«عقل» حقا که «رسول باطنی» است. آیا پیام پیامبر درونی این است که دشمن، دانش بومی تو را بگیرد، تحریم را برندارد، چشم طمع به اندرونی مهمات تو داشته باشد، بیست و چهار ساعته هم تو را تهدید کند و تو باز هم با او مذاکره کنی؟! من از قضا دعوا سر همین مذاکره زیرسایه تهدید دارم و الا وای به حال آن توافقی که بخواهد از خلال چنین مذاکراتی حاصل شود! آن دیگر ببین چه ملغمه‌ای خواهد شد! من در این مجال، هیچ بنا ندارم که بیاورم از فلان صفحه صحیفه‌نور! مع‌الاسف دست فرمان شما به گونه‌ای است که به این مقدسات نمی‌رسد! توصیه من به شما توصیه عقل است. یک چیزی بدیهی‌تر از 2 ضربدر 2 که می‌شود 4  ! من چکار دارم که حسین شریعتمداری در کیهان چه نوشته یا مهدی محمدی در همین «وطن امروز»؟! من چکار به یادداشت محمد ایمانی دارم در اوایل همین هفته؟! مستند من حرف‌های خودتان است که گاه می‌گویید؛ «آمریکا بی‌عهد است»، گاه می‌گویید؛ «آمریکا در فکت‌شیت ارائه‌شده توسط کاخ سفید دروغ گفته»، گاه می‌گویید؛ «آمریکا دبه درآورده» و... ! خب، مردان حسابی! با چنین جانور جلادی که هم دروغ می‌گوید، هم بی‌عهدی می‌کند، هم دبه درمی‌آورد، چه سود از مذاکره؟! این حالا قصه مذاکره با آمریکاست، وای از غصه توافق با ابلیس! نه این ستون، جایگاه خطیب جمعه است و نه من امام آدینه. پس شما را به جای تقوا، عجالتا دعوت می‌کنم به عقل! از قضا، عقل می‌گوید؛ از کدخدا نترس، از خدا بترس! آنی که شما کدخدا می‌خوانیدش سی و چند سال بدبیاری آورده، شغلش را عوض کرده و دیگر کدخدا نیست!‌ فوق فوقش «جلاد تحریم» باشد! یک «جلاد» داریم که رئیس‌جمهور آمریکاست، یک «دلال» هم داریم که رئیس‌جمهور آمریکا گفت کیست!
زیر سایه تهدید، چون به حکم عقل، هیچ تحریمی برداشته نمی‌شود، پس جملاتی که بین این سو و آن سوی میز مطرح می‌شود دیگر نامش «مذاکره» نیست. من نمی‌خواهم نام این کار غیرعقلانی را عیان کنم اما می‌خواهم در این سطور آخر، پرده از یک راز مهم بردارم؛ در سر آدمی، خدا عضوی آفریده که نام مبارکش «عقل» است! با کسی که هر روز تهدیدت می‌کند، رفتی و نشستی پای میز مذاکره! تهدید بیشتر شد، هیچ اما از تحریم کم نشد! حالا باز برو با او مذاکره کن تا او بیشتر به تو بفهماند با کیست؛ با تو یا با سنا؟! تحریم را که برنداشت و تاکید هم دارد برنمی‌دارد؛ حالا باز برو با او مذاکره کن! مذاکره کن... آری! مذاکره کن با مهم‌ترین حامی داعش، با مهم‌ترین حامی مرکاوا، با مهم‌ترین حامی طیاره بمب‌اندازهای سعودی، با مهم‌ترین حامی هر ظلم و ستمی! یک ساعت عقل را به کار انداختن یعنی تفکر. ساعتی تفکر اگر از هزار ساعت عبادت بهتر است، از هزاران دور مذاکره آن هم زیر سایه تهدید به طریق اولی برتری دارد. برای اقتدار انقلاب اسلامی، بیش از 300 هزار شهید داده‌ایم اما در این مجال ضمن شرمندگی از خون شهدا، می‌خواهم بنویسم عجالتا اوصیکم به عقل!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۷
امیر مهدوی