مرتضی صالحیان
زن موجودی بسیار لطیف و عاطفی است. عواطف زنانه در لطافت چنان است که اگر این نسیم روحبخش بر خانه و یا جامعهای نوزد، زندگی انسانی معنای خودش را از دست میدهد و آرامش و آسایش از زندگی بشر رخت برمیبندد. از نظر قرآن، جایگاه زن در ایجاد ارتباطات انسانی تا چنان اوجی است که رحمت رحمانی میان انسانها را به زن نسبت داده و بر وجوب صلهرحم تاکید کرده است؛ زیرا اگر این ارتباط با خاستگاه رحم زنانگی نباشد، انسجام اجتماعی و روابط انسانی شکل دیگری میگرفت و به یک معنا از هم فرو میپاشید و ما چیزی به نام خانواده و جامعه نداشتیم. نویسنده در مطلب پیش رو نقش زن و صلهرحم را در ایجاد ارتباطات انسانی تبیین کرده است.
زن ،خاستگاه بهترین و کاملترین نوع ارتباطات انسانی
پیوند میان انسانها در اشکال و انواع گوناگون وجود دارد، پیوند میان دو انسان با توجه به روش و محتوا و اهداف متفاوت است. گاه نسبت میان دو انسان، تنها در حوزه همکاریهای اقتصادی و یا مرتبط به حوزه عواطف و احساسات است. همچنین گاه ریشه این پیوند، خونی و نسبی یا شیری و یا سببی و از طریق پیوند زناشویی میان یک مرد و زن است. اهداف ارتباط نیز انواع و اقسام ارتباطات را پدید میآورد.
اما شاید نتوان موردی را پس از اخوت و ارتباط دینی یافت که قویتر از ارتباطی باشد که از طریق زن پدید میآید؛ از این رو مسئله صلهرحم، به زن و رحم زنانگی ارتباط مییابد و نقش بیبدیل و بینظیر زن را در جامعه مشخص میکند.
خداوند در آیاتی از جمله آیه نخست سوره نساء بیان میکند که همه انسانها از یک نفس آفریده شدهاند و حتی زوج همین نفس از خودش آفریده شده و سپس از این زوج، مردان و زنان در جهان پراکنده شدهاند. پس هیچ انسانی را نمیتوان یافت که از حضرت آدم و حوا آفریده نشده باشد. البته تنها خداوند حضرت عیسی(ع) را استثنا کرده و آفرینش او را همانند آفرینش آدم دانسته است که او نیز ازدواج و فرزندی نداشته است که این حکم کلی را تغییر دهد. (آل عمران، آیه 59 و روایات تفسیری)
قرآن در آیه 21 سوره روم میفرماید که خداوند از نفس خودتان همسرانی را آفرید تا با آنان به سکونت برسید و مودت و رحمت در میان شما برقرار گردد. در این آیه به صراحت بر این نکته تاکید شده که آثاری چون سکونت، مودت و رحمت در سایه وجود زن شکل میگیرد. بنابراین، آرامش آسایش، محبت، مهر، صفا، دوستی، رحمت و مجموعه عواطف و احساسات را میبایست در وجود زن جستوجو کرد.
هر چند که ارتباط ابتدایی میان زن و مرد در چارچوب پیوندهای سببی است ولی باید توجه داشت که در همین آیه و آیه نخست سوره نساء بر این نکته مهم و واقعیت اساسی تاکید شده که مرد و زن از یک نفس آفریده شده و ارتباط میان زن و مرد یک ارتباط نفسانی و روحانی است. پس پیش از اینکه ارتباط جسمی و جنسی و فیزیکی میان دو جنس برقرار باشد، این ارتباط عاطفی و روحانی و نفسانی است که میان دو جنس برقرار بوده است. از این رو در آیه 21 سوره روم آیات دیگر، با واژه (انفسکم؛ نفس خودتان) بر این ارتباط تاکید میکند.
شگفت آنکه این ارتباط اولیه میان زن و مرد هر چند که سببی است، ولی بنیاد همه ارتباطات دیگر را شکل میدهد و خویشاوندی و پیوندهای خانوادگی را در دو شکل سببی و نسبی سبب میشود: چرا که خویشاوندی یا همان قرابت، نسبت، خویشی و رحم کسی است که به واسطه نسبت یا از طرف پدر یا مادر و جز آن به شخص نزدیک باشد. (لغتنامه، دهخدا، ج 6، ص 8923-8924، «خویشاوند» و «خویشاوندی») عمو، خاله، دایی و مانند آن از مصادیق خویشان هستند. در آیات قرآنی به هر دو گونه پیوند خویشی یعنی سببی و نسبی با واژگانی مشتقات «قرب»، «رحم»، «نسب»، «صهر»، «ال»، «رهط»، «عشیره» و مانند آن اشاره شده است.
همه روابط و ارتباطات اساسی که در زندگی بشر چه در خانواده یا جامعه بزرگتر خویشان و قبیله و مانند آن شکل میگیرد، به زن ارتباط یافته است. از این رو سخن از رحم است که همان زهدان زن برای تولید و تربیت و پرورش فرزند و نسل بشر است.
برادری در جامعه دینی
در آموزههای اسلامی میان امت یک جامعه دینی که از اقوام و نژادهای خونی گوناگون و رنگها و زبانها و فرهنگهای مختلف بشری تشکیل شده یک پیوند عاطفی مرتبط با زنان وجود دارد. در این راستا سخن از برادری و اخوت دینی است و خداوند در قرآن ارتباط میان رهبران دینی با اقوام خود یا اقوام دیگر را مبتنی بر اخوت دانسته است (شعراء، آیات 106 و 124 و 142) و حتی قوم لوط که از قبیله آن حضرت(ع) نیست به عنوان برادر مورد خطاب قرار میگیرد. (اذ قال لهم اخوهم لوط الا تتقون؛ شعراء، آیه 161)
خداوند از مومنان میخواهد که شکرگزار نعمت اخوتی باشند که میان اقوام گوناگون و رنگها و نژادها و زبانها و فرهنگ ارتباطی بر پایه امتسازی ایجاد کرده است (آل عمران، آیه 103؛ بقره، آیه 220) اصطلاح برادر دینی به صراحت در آیه 11 سوره توبه و آیه 5 سوره احزاب و آیه 10 سوره حشر بیان شده است.
ارتباط عاطفی جامعه از طریق مادر
جامعه نیازمند ارتباط عاطفی است تا به همدلی و انسجام و اصلاح برسد و اختلافات را کنار بگذارد و در وحدت برادرانه زندگی کند. اینجاست که نقش مادر اهمیت خود را نشان میدهد. از نظر اسلام محور خانواده و جامعه زن است که از آن رحمت و مودت و عواطف انسانی بروز و ظهور میکند. وجود زن با رحمت آمیخته است و مهربانی در وجود زن شکل میگیرد و به کمال میرسد. از همین رو مدار گردش خانه و خانواده زن است هر چند که مردان و پدر خانواده مسئولیت تامین نفقه و هزینهها را دارند و باید مسکن و خوراک و وسایل مادی را فراهم آورند، ولی این زن است که آرامش را برای خانه و خانواده ایجاد میکند و در حقیقت روح خانه و خانواده همان زن است. خداوند زن را مایه سکونت و آرامش دانسته ا ست. اگر پدر، مسکن را تامین میکند، این زن است که سکونت و آرامش را به خانه میآورد. (روم، آیه 21)
در آیات قرآنی بیان شده که فرزندان از صلب و رحم بیرون میآیند. صلب هر کسی پدر اوست ولی جایگاه اصلی را رحم دارد که پرورش وجودی و عاطفی و روانی و مهر و محبت و مانند آن را به شخص و شخصیت کودک و فرزند میبخشد. از این رو در جایی نیامده است که اصلاب، ارحام هستند، بلکه ارحام همان رحم زن است و وابسته به همان رحم زنانگی است. پس آنچه اساس خانواده را سامان میبخشد رحم است نه صلب. رحامت، مهربانی، مودت، رحمت، صفا، محبت دوستی و عشق و مانند آن است که خانواده را حفظ میکند. در این بخش تنها زن است که به عنوان مادر محور اساسی خانواده و در یک فراز بالاتر در جامعه است؛ زیرا ارحام و صلهرحم با مرکزیت زن و مادر معنا میشود و اگر رحم مادر نباشد هیچ سکونت و آرامشی که جلوههای آن محبت و مودت و عشق و صفا و مانند آن است شکل نمیگیرد.به هر حال، زن به عنوان مادر، نقش اساسی در پیوندهای اجتماعی و ارتباطات انسانی ایفا میکند و اگر زن یعنی مرکز عواطف و احساسات نبود هیچگونه صلح و صفا و آرامشی در جامعه شکل نمیگرفت. این زن است که از طریق وجود و رفتارش ارتباط و انسجام اجتماعی را موجب میشود و با رحم رحمتآمیز خود، مهر و مودت و محبت را در جامعه گسترش میدهد.
زن موجودی بسیار لطیف و عاطفی است. عواطف زنانه در لطافت چنان است که اگر این نسیم روحبخش بر خانه و یا جامعهای نوزد، زندگی انسانی معنای خودش را از دست میدهد و آرامش و آسایش از زندگی بشر رخت برمیبندد. از نظر قرآن، جایگاه زن در ایجاد ارتباطات انسانی تا چنان اوجی است که رحمت رحمانی میان انسانها را به زن نسبت داده و بر وجوب صلهرحم تاکید کرده است؛ زیرا اگر این ارتباط با خاستگاه رحم زنانگی نباشد، انسجام اجتماعی و روابط انسانی شکل دیگری میگرفت و به یک معنا از هم فرو میپاشید و ما چیزی به نام خانواده و جامعه نداشتیم. نویسنده در مطلب پیش رو نقش زن و صلهرحم را در ایجاد ارتباطات انسانی تبیین کرده است.
زن ،خاستگاه بهترین و کاملترین نوع ارتباطات انسانی
پیوند میان انسانها در اشکال و انواع گوناگون وجود دارد، پیوند میان دو انسان با توجه به روش و محتوا و اهداف متفاوت است. گاه نسبت میان دو انسان، تنها در حوزه همکاریهای اقتصادی و یا مرتبط به حوزه عواطف و احساسات است. همچنین گاه ریشه این پیوند، خونی و نسبی یا شیری و یا سببی و از طریق پیوند زناشویی میان یک مرد و زن است. اهداف ارتباط نیز انواع و اقسام ارتباطات را پدید میآورد.
اما شاید نتوان موردی را پس از اخوت و ارتباط دینی یافت که قویتر از ارتباطی باشد که از طریق زن پدید میآید؛ از این رو مسئله صلهرحم، به زن و رحم زنانگی ارتباط مییابد و نقش بیبدیل و بینظیر زن را در جامعه مشخص میکند.
خداوند در آیاتی از جمله آیه نخست سوره نساء بیان میکند که همه انسانها از یک نفس آفریده شدهاند و حتی زوج همین نفس از خودش آفریده شده و سپس از این زوج، مردان و زنان در جهان پراکنده شدهاند. پس هیچ انسانی را نمیتوان یافت که از حضرت آدم و حوا آفریده نشده باشد. البته تنها خداوند حضرت عیسی(ع) را استثنا کرده و آفرینش او را همانند آفرینش آدم دانسته است که او نیز ازدواج و فرزندی نداشته است که این حکم کلی را تغییر دهد. (آل عمران، آیه 59 و روایات تفسیری)
قرآن در آیه 21 سوره روم میفرماید که خداوند از نفس خودتان همسرانی را آفرید تا با آنان به سکونت برسید و مودت و رحمت در میان شما برقرار گردد. در این آیه به صراحت بر این نکته تاکید شده که آثاری چون سکونت، مودت و رحمت در سایه وجود زن شکل میگیرد. بنابراین، آرامش آسایش، محبت، مهر، صفا، دوستی، رحمت و مجموعه عواطف و احساسات را میبایست در وجود زن جستوجو کرد.
هر چند که ارتباط ابتدایی میان زن و مرد در چارچوب پیوندهای سببی است ولی باید توجه داشت که در همین آیه و آیه نخست سوره نساء بر این نکته مهم و واقعیت اساسی تاکید شده که مرد و زن از یک نفس آفریده شده و ارتباط میان زن و مرد یک ارتباط نفسانی و روحانی است. پس پیش از اینکه ارتباط جسمی و جنسی و فیزیکی میان دو جنس برقرار باشد، این ارتباط عاطفی و روحانی و نفسانی است که میان دو جنس برقرار بوده است. از این رو در آیه 21 سوره روم آیات دیگر، با واژه (انفسکم؛ نفس خودتان) بر این ارتباط تاکید میکند.
شگفت آنکه این ارتباط اولیه میان زن و مرد هر چند که سببی است، ولی بنیاد همه ارتباطات دیگر را شکل میدهد و خویشاوندی و پیوندهای خانوادگی را در دو شکل سببی و نسبی سبب میشود: چرا که خویشاوندی یا همان قرابت، نسبت، خویشی و رحم کسی است که به واسطه نسبت یا از طرف پدر یا مادر و جز آن به شخص نزدیک باشد. (لغتنامه، دهخدا، ج 6، ص 8923-8924، «خویشاوند» و «خویشاوندی») عمو، خاله، دایی و مانند آن از مصادیق خویشان هستند. در آیات قرآنی به هر دو گونه پیوند خویشی یعنی سببی و نسبی با واژگانی مشتقات «قرب»، «رحم»، «نسب»، «صهر»، «ال»، «رهط»، «عشیره» و مانند آن اشاره شده است.
همه روابط و ارتباطات اساسی که در زندگی بشر چه در خانواده یا جامعه بزرگتر خویشان و قبیله و مانند آن شکل میگیرد، به زن ارتباط یافته است. از این رو سخن از رحم است که همان زهدان زن برای تولید و تربیت و پرورش فرزند و نسل بشر است.
برادری در جامعه دینی
در آموزههای اسلامی میان امت یک جامعه دینی که از اقوام و نژادهای خونی گوناگون و رنگها و زبانها و فرهنگهای مختلف بشری تشکیل شده یک پیوند عاطفی مرتبط با زنان وجود دارد. در این راستا سخن از برادری و اخوت دینی است و خداوند در قرآن ارتباط میان رهبران دینی با اقوام خود یا اقوام دیگر را مبتنی بر اخوت دانسته است (شعراء، آیات 106 و 124 و 142) و حتی قوم لوط که از قبیله آن حضرت(ع) نیست به عنوان برادر مورد خطاب قرار میگیرد. (اذ قال لهم اخوهم لوط الا تتقون؛ شعراء، آیه 161)
خداوند از مومنان میخواهد که شکرگزار نعمت اخوتی باشند که میان اقوام گوناگون و رنگها و نژادها و زبانها و فرهنگ ارتباطی بر پایه امتسازی ایجاد کرده است (آل عمران، آیه 103؛ بقره، آیه 220) اصطلاح برادر دینی به صراحت در آیه 11 سوره توبه و آیه 5 سوره احزاب و آیه 10 سوره حشر بیان شده است.
ارتباط عاطفی جامعه از طریق مادر
جامعه نیازمند ارتباط عاطفی است تا به همدلی و انسجام و اصلاح برسد و اختلافات را کنار بگذارد و در وحدت برادرانه زندگی کند. اینجاست که نقش مادر اهمیت خود را نشان میدهد. از نظر اسلام محور خانواده و جامعه زن است که از آن رحمت و مودت و عواطف انسانی بروز و ظهور میکند. وجود زن با رحمت آمیخته است و مهربانی در وجود زن شکل میگیرد و به کمال میرسد. از همین رو مدار گردش خانه و خانواده زن است هر چند که مردان و پدر خانواده مسئولیت تامین نفقه و هزینهها را دارند و باید مسکن و خوراک و وسایل مادی را فراهم آورند، ولی این زن است که آرامش را برای خانه و خانواده ایجاد میکند و در حقیقت روح خانه و خانواده همان زن است. خداوند زن را مایه سکونت و آرامش دانسته ا ست. اگر پدر، مسکن را تامین میکند، این زن است که سکونت و آرامش را به خانه میآورد. (روم، آیه 21)
در آیات قرآنی بیان شده که فرزندان از صلب و رحم بیرون میآیند. صلب هر کسی پدر اوست ولی جایگاه اصلی را رحم دارد که پرورش وجودی و عاطفی و روانی و مهر و محبت و مانند آن را به شخص و شخصیت کودک و فرزند میبخشد. از این رو در جایی نیامده است که اصلاب، ارحام هستند، بلکه ارحام همان رحم زن است و وابسته به همان رحم زنانگی است. پس آنچه اساس خانواده را سامان میبخشد رحم است نه صلب. رحامت، مهربانی، مودت، رحمت، صفا، محبت دوستی و عشق و مانند آن است که خانواده را حفظ میکند. در این بخش تنها زن است که به عنوان مادر محور اساسی خانواده و در یک فراز بالاتر در جامعه است؛ زیرا ارحام و صلهرحم با مرکزیت زن و مادر معنا میشود و اگر رحم مادر نباشد هیچ سکونت و آرامشی که جلوههای آن محبت و مودت و عشق و صفا و مانند آن است شکل نمیگیرد.به هر حال، زن به عنوان مادر، نقش اساسی در پیوندهای اجتماعی و ارتباطات انسانی ایفا میکند و اگر زن یعنی مرکز عواطف و احساسات نبود هیچگونه صلح و صفا و آرامشی در جامعه شکل نمیگرفت. این زن است که از طریق وجود و رفتارش ارتباط و انسجام اجتماعی را موجب میشود و با رحم رحمتآمیز خود، مهر و مودت و محبت را در جامعه گسترش میدهد.
۲۳ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۳