جایگاه مولیالموحدین امیرالمؤمنین امام علیبن ابیطالب(ع) در میان امت اسلام جایگاهی بس رفیع و والاست. برای آن حضرت(ع) از سوی خداوند و پیامبر مکرم اسلام (ص) القاب بسیاری مطرح شده که هر یک بیانگر ابعاد شخصیتی اوست. یکی از القاب آن حضرت(ع) پدر امت است که پیامبر(ص) ایشان را بدان مفتخر کرده است. نویسنده در این مطلب به این جنبه از ابعاد شخصیتی آن حضرت(ع) پرداخته است.
صابر محمدینیا:
دلالتهای واژه «پدر»
پدر
در زبان فارسی به مردی گفته میشود که از او فرزندی به وجود آمده باشد.
(فرهنگ فارسی، ج 1، ص 706، «پدر») پدر در زبان فارسی افزون بر اطلاق بر پدر
حقیقی انسان، به کسی که موجب اصلاح و ظهور چیزی باشد نیز گفته میشود.
چنانکه راغب اصفهانی در فرهنگنامه قرآنی خویش مینویسد: الاب الوالد، و
یسمی کل من کان سببا فی ایجاد شیء او اصلاحه او ظهوره ابا... و روی انه(ص)
قال لعلی(ع) انا و انت ابوا هذه الامه؛ از همین رو به پیامبر(ص) و
امیرمؤمنان علی(ع) پدران امت اطلاق شده است و پیامبر(ص) میفرماید:انا و
علی ابوا هذه الامه؛ من و علی پدران این امت هستیم. (عیون اخبارالرضا(ع)، ج
2، ص 86؛ عللالشرائع، ج 1، ص 128)
بر همین اساس به عمو و جد پدری نیز پدر اطلاق میشود. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 57، ذیل واژه «ابا»)
از
آیه 78 سوره حج به دست میآید که اب به عنوان پدر معنوی نیز مطرح است.
خداوند میفرماید: مله ابیکم ابراهیم هو سماکم المسلمین من قبل؛ آیین
پدرتان ابراهیم نیز چنین بوده است. او بود که قبلا شما را مسلمان نامید. پس
اب به معنای پدر معنوی نیز به کار میرود؛ چنانکه کاتولیکها نیز پاپ که
مقام ارشد کلیسا را پاپا و بابا و پدرمقدس میدانند؛ زیرا پاپ همان پاپا و
بابا و پدر است.
البته در ادبیات و فرهنگ عربی، با استفاده از واژههای
«والد» و «اب» فرق میان پدر حقیقی از پدر معنوی در لفظ نیز مراعات شده است.
در کاربردهای قرآنی همواره سعی شده تا این فرق دیده شود. از همین رو در
بیان احکام والد و مولود (پدر و فرزندی) واژه والد و والدین و مولودله به
کار گرفته شود تا معلوم شود این احکام اختصاص به پدر حقیقی (والد) دارد. به
عنوان نمونه درباره وجوب نفقه و شیردهی و ارث، واژه والد و مولود به کار
میرود. (بقره، آیات 215، 233؛ لقمان، آیه 33)
همچنین در بیان احکام و
حقوق پدر و فرزندی نیز واژگان والد و والدین به کار گرفته شده است و خداوند
احکامی چون احسان و اکرام و مانند آن را به والدین اختصاص میدهد. (بقره،
آیات 83 و 233؛نساء، آیات 7 و 33 و 36و 135؛ انعام، آیه 151؛ اسراء، آیه
23)
از آیات قرآن به دست میآید که «آزر» پدر حضرت ابراهیم(ع) نیست.
بلکه عمو یا جد اوست و طبق گفته روایات امامیه، «آزر» جد مادری یا عموی
ابراهیم(ع) است. (مجمعالبیان، ج 4-3، ص 497) از همین رو واژه «اب» نسبت به
او به کار رفته است. علت اطلاق ابوت به آزر برای آن است که «آزر» سرپرستی و
تربیت او را در کودکی پس از وفات «تارخ» پدر حضرت ابراهیم(ع) به عهده
گرفته بود.
دلیل قرآنی این که آزر، پدر حقیقی حضرت ابراهیم(ع) نیست؛
دعای حضرت ابراهیم(ع) نسبت به والد خویش در هنگام پیری است؛ قرآن نقل
میکند که آن حضرت(ع) از خداوند چنین درخواست میکند: ربنا اغفر لی ولوالدی
وللمومنین یوم یقوم الحساب؛ پروردگارا، روزی که حساب برپا میشود، بر من و
پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای.» (ابراهیم، آیه 41)
در حالی که خداوند
به سبب بتپرستی آزر، آن حضرت را نهی کرده از اینکه نسبت به او دعای
استغفار کند و آن حضرت(ع) به سبب وعدهای که در آغاز به آزر داده بود،
برایش استغفار میکند، ولی سپس از آن تبری میجوید؛ زیرا کافر بوده و کافر
از دنیا رفته است. (انعام، آیه 74؛ توبه، آیه 114؛ مریم، آیات 42 تا 45)
علامه
طبرسی مینویسد: علمای ما با استدلال به این آیه شریفه بر آنند که پدر و
مادر حضرت ابراهیم توحیدگرا بودند؛ چرا که آن پیامبر بزرگ، از آفریدگار
هستی برای آنان بخشایش و آمرزش میخواهد.
و اگر آنان کفرگرا و ستمپیشه
بودند، آن حضرت اینگونه برایشان دعا نمیکرد. مگر نه اینکه قرآن نشانگر
اعلان بیزاری او از عمویش «آزر» است. (مجمعالبیان، ذیل آیه 41 سوره
ابراهیم)
علامه طباطبایی نیز در المیزان مینویسد: این آیه دلالت دارد
بر اینکه ابراهیم فرزند آزر مشرک نبوده، زیرا در این آیه برای پدرش طلب
مغفرت کرده است، در حالی که خودش سنین آخر عمر را میگذرانده و در اوائل
عمر بعد از وعدهای که به آزر داده از وی بیزاری جسته است. در اول به وی
گفته است: سلام علیک ساستغفر لک ربی: سلام بر تو به زودی برایت طلب مغفرت
میکنم. (مریم، آیه 47) و نیز گفته است: و اغفر لأبی انه کان من
الضالین؛و از پدرم به لطف خود درگذر و هدایت فرما که وی سخت از گمراهان
است. (شعراء، آیه 86) و سپس از او بیزاری جسته است، که قرآن کریم چنین
حکایت میکند: و ما کان استغفار ابراهیم لأبیه الا عن موعده وعدها ایاه
فلما تبین له انه عدو لله تبرا منه استغفار ابراهیم برای پدرش بعد از
وعدهای بود که به وی داده بود و پس از آن که معلومش شد که او دشمن خداست
از او بیزاری جست. (توبه، آیه 114)
خداوند در آیات 4 و 5 سوره احزاب از
مردم میخواهد تا فرزندان را به نام آباء بخوانند و نسبت دهند. این بدان
معناست که لفظ اب برای والد نیز به کار میرود؛ چنانکه در آیات دیگر از
جمله آیات 101 و 102 سوره صافات این معنا به دست میآید.
براساس روایات
از جمله روایتی که در صدر مطلب آمده، امیرمومنان علی(ع) در کنار پیامبر(ص)
اب و پدر معنوی امت است و مسئولیت سرپرستی و قیمومیت امت را به عهده دارد.
بر این اساس حقوق و تکالیفی برای آن حضرت(ع) مطرح است که باید امت به آن
توجه یابد.
حقوق پدران
چنانکه بیان شد، ابوت هرچند در سطح والد و پدر
حقیقی انسان قرار نمیگیرد، ولی به سبب آنکه در جایگاه سرپرستی و ولایت و
قیمومیت است، حقوق و تکالیفی برایش است؛ زیرا هر تکلیفی حقی را اثبات
میکند و هر حقی تکلیفی را موجب میشود.
هر چند در قرآن واژه «اب» برای
والد نیز به کار رفته است؛ زیرا از مهمترین مسئولیتهای والد و پدر حقیقی،
ابوت و اصلاح و تربیت و مانند آنهاست؛ ولی میتوان احکامی که برای «اب»
مطرح شده را، عام تلقی کرده و نسبت به غیر والد نیز تعمیم داد؛ بویژه آنکه
در آیات قرآنی احکام اختصاصی پدر حقیقی چون وجوب نفقه، ارث، احسان و ترک اف
گفتن، با واژه والد و والدین بیان شده است.
بر این اساس میتوان گفت که
ابوت افراد موجب تکالیفی چون قیمومیت و ولایت میشود. از سوی دیگر، بر
کسانی که تحت ابوت قرار میگیرند تکالیفی بیان شده که از جمله آنها میتوان
به امور مهم زیر اشاره کرد:
1. ادب و احترام: خداوند در آیاتی از جمله
99 و 100 سوره یوسف با کاربرد واژه «اب» به مسئله ادب و احترام نسبت به پدر
توجه میدهد؛ زیرا حضرت یوسف(ع) برای احترام از تخت به زیر آمده و پدرش را
بر تخت نشاند. این مطلب را نیز از آیات 46 و 47 سوره مریم نیز میتوان به
دست آورد؛ زیرا حضرت ابراهیم (ع) با همه تندی و برخورد زننده آزر که در
مقام ابوت بود، برخوردی همراه با نرمی و ادب داشته و به او سلام میفرستد و
وعده استغفار از پیشگاه خداوند میدهد.
2. اطاعت: یکی از حقوق ابوت،
اطاعت از اب است که در آیات 63 و 68 سوره یوسف بیان شده است. گوشسپاری به
فرمانها و خواستههای پدران، از وظایف فرزندی حتی نسبت به کسی است که در
مقام ابوت است. البته همین معنا از آیات 101 و 102 سوره صافات نیز به دست
میآید که حضرت اسماعیل(ع) با تعبیر اب، اطاعت از فرمان حضرت ابراهیم(ع) را
اعلام میکند.
3. کمک و همکاری: از دیگر حقوق اب آن است که فرزندان کمک
و یار او باشند؛ چنانکه دختران شعیب به سبب کهولت سن پدرشان به دامداری
میپرداختند. (قصص، آیه 23)
4. دعا و نیایش در حق آنان: از آیه 8 سوره
غافر به دست میآید که باید در حق پدران دعا کرد تا آنان نیز سرنوشتی خوب
داشته و اهل بهشت و خوشبخت شوند.
امیر مومنان(ع)، پدر معنوی امت
خداوند
در آیاتی از قرآن خواسته تا مسلمانان از پدر معنوی خویش، حضرت ابراهیم(ع)
پیروی کرده و شیعه او باشند. بنابراین، بر امت اسلام است که نه تنها پیرو
ابراهیم(ع) و پیامبر(ص) باشند، بلکه باید پیرو امیر مومنان علی(ع) باشند و
ضمن ابراز مودت باطنی و ظاهری (شوری، آیه 23) به اطاعت و پیروی از
فرمانهای اصلاحی ایشان بپردازند؛ زیرا ولایت علی(ع) همانند ولایت نبوی(ص)
برخاسته از ولایت محبت و مودت پدرانه است و اگر سختگیری میکند برای تربیت
و اصلاح افراد و امور جامعه است؛ زیرا خداوند مسئولیت امور جامعه را پس از
پیامبر(ص) به ایشان سپرده است. (نساء آیه 59؛ مائده، آیات 3 و 55)
جایگاه
پدری امیر مومنان علی(ع) مقتضی این معناست که آن حضرت(ع) تمام تلاش خود را
به عنوان قیم، ولی و سرپرست به کار گیرد تا امت در مسیر اصلاح و تربیت
صحیح اسلامی قرار گیرند. مقام ابوت ایشان فراتر از مقام راعی و سرپرستی است
که یک چوپان به عهده میگیرد؛ زیرا تعبیر به ابوت بیانگر این معناست که آن
حضرت(ص) از جنس امت است و پدرانه بر آن است تا مردم در مسیر رشد و اصلاح
قرار گیرند.
همین نگرش ابوتی ایشان است که در بحرانهای پس از سقیفه
سکوت میکند و از حقوق مسلم خود درمیگذرد تا فرزند عاصی و خلافکار (یعنی
امت پس از پیامبر) در دام توطئه بیشتر نیفتد و نیست و نابود نشود. آن
حضرت(ع) به حکم ابوت و مقام پدرانهاش با امت اسلام برخورد میکند و حتی
در شرایط سخت برای حفظ امت از نابودی، مشاوره داده و فرزندان خویش را برای
حفظ امت به میدان نبرد میفرستد تا مرزهای اسلام حفظ شود.
امیرمومنان به
حکم پدر معنوی امت، همواره مقدم بر همگان بوده است. ایشان هم در ایمان
مقدم است و هم در روحانیت معنوی و روحی که خداوند ایشان را نفس و جان
پیامبر(ص) معرفی میکند. (آل عمران، آیه 61) آن حضرت(ع) خود در این باره
میفرماید: کسی از من پیشتر و متقدم نیست مگر احمد. (کافی، تهران،
اسلامیه، ج1، ص 198)
پیامبر(ص) با دادن لقب پدر امت به امیرمومنان
علی(ع) بر نقش عاطفی آن حضرت(ع) تاکید میکند؛ زیرا نفس و جان پیامبر(ص)
همانند پیامبر(ص) مهربان و دلسوز امت است و همان طوری که پیامبر(ص) خود را
به رنج میافکند تا مردم ایمان آورده و از عذاب دوزخ و آتش آن در امان
مانند (کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه3) آن حضرت(ع) سختیهای بسیار را متحمل شد
تا امت، باقی و برقرار بماند. همان طوری که پیامبر(ص) بر تنزیل، رنج برد و
دشنام شنید و آسیب جسمی دید، حضرت علی(ع) نیز برای تاویل چنین رنجی را
متحمل شد تا جایی که گفته شد: ما منا الا مقتول او مسموم؛ از اهل بیت(ع)
کسی جز به سم و زهر و تیغ شمشیر نمرد. این گونه است که خود و همسرش
فاطمه(س) و حسنین(ع) در راه تاویل به شهادت رسیدند و رنج بسیار بردند.
اگر
جانفشانی این پدر امت یعنی علی(ع) در طول تاریخ زندگیاش از کودکی تا در
لیلهالمبیت و جنگ احزاب، شهادت صدیقه زهرا(س)، جنگ احد و خیبر و احزاب
نبود، این امت واحده شکل نمیگرفت و از همینرو پیامبر او را در مقام ابوتی
همانند خود مطرح و معرفی میکند تا بیانگر جایگاه ایجادی آن حضرت(ع)
همانند خود و حضرت ابراهیم(ع) باشد؛ چرا که امت با پدری چون اینان شکل
گرفته و ایجاد شده است. نقش پدری ایشان، هم در ایجاد است و هم در اصلاح
امت.
اینکه پیامبر(ص) امیرمومنان علی(ع) را در مقام ابوت و پدری امت
قرار میدهد، نکات دیگری را نیز به ما گوشزد میکند که از جمله آن انتساب
امت به ایشان است؛ زیرا پدر یکی از راههای انتساب است. پس وقتی ما خود را
منسوب به پدری چون مولی امیرمومنان علی(ع) میدانیم از سایر امتها
بازشناخته میشویم. این گونه است که بر اساس آیات قرآن راه شناسایی امت حق
از باطل در دنیا و آخرت انتساب به امیر مومنان علی(ع) است که پیامبر(ص)
ایشان را فاروق اعظم دانسته است؛ زیرا حق و باطل و مومن و منافق را از هم
جدا میکند (اعراف، آیه 46 و روایات
تفسیری).
نکته دیگر آنکه امت با
پدر معنوی خود ارتباط فطری برقرار میکند و چنانکه اسلام با فطرت ارتباط
مستقیم دارد (روم، آیه 30) امت با پدر معنوی خویش این گونه ارتباط فطری
خواهد داشت. اگر ارتباط خود را با امیرمومنان علی(ع) از مصادیق ارتباط پدر و
فرزندی قرار دهیم، بهتر و آسانتر میتوانیم با او ارتباط برقرار کرده و
از عنایات و توجهات آن حضرت(ع) بهرهمند شویم و اطاعت از فرمانها و
گفتههایش برای ما آسانتر و سادهتر و دلپذیرتر شود.
البته سخن در این
لقب حضرت علی بن ابیطالب(ع) بیشتر از آن است که در حوصله این مقال بگنجد.
از همین رو به همین مقدار بسنده میشود.