عاقبت حکمش صادر شد تا همه بفهمند
وقتی کار به دستگاه قضا میکشد، احدی پشتش گرم نیست! احکام صادره برای
متهمان فساد 3هزار میلیاردی، آن قبلی و همین دیروزی حکایت از آن دارد که
قوهقضائیه اولا دنبال مصلحت و مصلحتسنجی نیست، ثانیا مصلحتی را هم اگر
برای خود فرض کند، آن مصلحت هیچ نیست الا فریضه بلندبالای عدالت.
قوه قضا باید در دادگاه عدل الهی پاسخگوی
خدای داور باشد، او را چه کار به آنچه ما در جراید اصولگرا مینویسیم یا
دیگران در رسانههای مدعی اصلاحطلبی؟! قوه البته از نقد مستدل استقبال
میکند لیکن بیش از نقد این یا آن جناح، از استقلال خود استقبال میکند. چه
قاضی، چه قاضیالقضات محترم، چه کلیت دستگاه قضا، فیالواقع خود را
پاسخگوی «جناح الله» میدانند، آن هم در یومالعیار محشر. با این حال آیا
زیبنده است از قوه بخواهیم صرفنظر از رضایت پروردگار، حکم به خوشایند دل
این جناح یا آن جناح دهد؟! مگر یک جای سیاسی است قوهقضائیه که از آن، به
جای عدالتورزی، مطالبه سیاستورزی و مصلحتسنجی داشته باشیم؟! باری! بعد
از صدور حکم اعدام برای متهم اصلی پرونده فساد اقتصادی 3هزارتایی نوشتم که
سیاسی نبودن، اتفاقا حسن رئیس قوهقضائیه است. زیادی که سیاسی باشی،
لاجرم «تشخیص مصلحت» را بر «سنجش عدالت» تفوق خواهی داد اما در دستگاه
قضا عدالت، هم بر سیاست و هم بر مصلحت، سیادت دارد. برای دستگاه قضا هیچ
فرق نمیکند که طرف دیروزی نزدیک به چه جناحی یا احیانا فرزند کدام بزرگوار
است، همچنانکه هیچ فرق نمیکرد طرف پریروزی در کدام دولت، چه کاره بود.
این قبیل مسائل، شاید برای ما روزنامهنگاران جذاب باشد اما قاضی با استناد
به پرونده پیش رو حکم صادر میکند، نه مندرجات مطبوعات. خط و ربط و دار و
دسته بر فرض محترم بودن هم، باز منشأ انشای حکم قاضی نیست. آرمان دستگاه
قضا، مرّ عدالت است، نه حتی مطالبه چون من آرمانگرایی! چه ما که از دستگاه
قضا، مطالبه عدالت داریم، چه دیگرانی که احیانا با این مطالبه و اساسا با
خود عدالت، عداوت دارند، جملگی باید بیاموزیم که «مفاد پرونده»، حکم قاضی
را مشخص میکند، نه دل ما! با روزنامههای زنجیرهای باشد، متهم محکوم فساد
3هزار تایی باید بهعنوان «کارآفرین نمونه» تشویق میشد اما خیلی هم این
خبرها نیست، چرا که پشت عدالت، گرم است! همین طرف دیروزی، خیلی جاها و پیش
خیلی عناصر، پشتش گرم بود، عجیب پشتش گرم بود! او لابد پشتش گرم بود که 2
دهه گردنکلفتی کرد، 2 دهه قانون را به هیچ گرفت، 2 دهه به ریش همه خندید
لیکن دیروز، روز مهمی بود در تاریخ دستگاه قضا. کاش دیروز 2 دهه زودتر حادث
میشد اما همین را هم باید به فال نیک گرفت و مطمئن شد که اگر کسی در فلان
جا و بهمان جا پشتش گرم است، دلیل نمیشود که در قوه قضا هم پشتش گرم
باشد! معلقبازی اگر بعضی جاها جواب دهد، پیش قاضی جواب نمیدهد! ما ملتفت
بر فشار وارده بر دستگاه قضا، به صورت مضاعف از قوه قضائیه حمایت میکنیم و
از بیان آن هم خجالت نمیکشیم. خجالت را باید کسانی بکشند که طرف،
پشتگرم به آنها 2 دهه از عدالت تمرد کرد! اگر ما در کنار همه نقدهایی که
از زاویه حق و منطق و منافع ملی به قوه مجریه داریم، اقدام درست دولت را در
صفحه نخست خود تیتر میگیریم، پس چرا تنها بگذاریم دستگاه قضا را؟! خجالت
را باید کسانی بکشند که همصدا با توافق خوب مدنظر نتانیاهو، هر توافقی را
از عدم توافق بهتر میدانند، در عین حال کار مثبت دولت را، پرتاب ماهواره
را سانسور میکنند! خجالت را باید کسانی بکشند که از داخل دولت، به وزیر
کوشای دولت، بد و بیراه میگویند! خجالت را باید کسانی بکشند که خیانت را
مدح میکنند و خدمت را مسخره! خجالت را باید کسانی بکشند که در
روزنامههایشان به جای آنکه مفاد پرونده را به رخ قاضی بکشند، از فک و
فامیل طرف بر سر دستگاه قضا چماق بلند میکنند! عکسش هست! سندش هست!
با کمال وقاحت، دم از «رسالت
روزنامهنگاری» میزنند اما از قوه قضائیه به جای آنکه عدالت را مطالبه
کنند، رسماً تمنا میکنند که «شتر دیدی، ندیدی»! اصحاب جمل و جملزادهها
را 2 دهه تمام سعی کردند با سعه صدر و رواداری و بزرگمنشی نبینند، نتیجه
چه شد؟ اینک اما هر آدم عاقلی فهمیده که مصلحت در اجرای عدالت است و بس.
دیروز به سبب هزار و یک فشار،
2 دهه دیر به تقویم قوه قضائیه اضافه شد اما هر چه بود، اضافه شد. هنر اما
برای دستگاه قضا از قضا آن است که در کنار این همه فشار، حکم به عدالت
بدهد. گمانم هست که اصرار برای اجرای عدالت، ارزشی بالاتر از ابرام برای
حفظ خاک دارد که خاک رفته خرمشهر را اگر بعد از 2 سال میتوان پس گرفت، پس
گرفتن عدالت نه یک سال و 2 سال، بلکه 2 دهه زمان میبرد!
بسمالله الرحمن الرحیم!
در نظام مقدس جمهوری اسلامی، حکمی که قاضی به عدل دهد، هیچ کم از وصیتنامه
شهید ندارد. تو بگذار گرم باشد پشت طرف به چیزهایی، به کسانی اما زندهباد
دستگاه قضا که اهل کوفه نیست، عدل تنها بماند! آری! پشت عدالت گرم است.
گرم به دستگاهی که «قضا» را میسنجد، نه «فضا» را، «عدالت» را، نه «مصلحت»
را، «قضاوت» را، نه «سیاست» را، «عدل» را، نه «جمل» را، «علی (ع)» را، نه
«طلحه و زبیر» را، «پابرهنگان» را، نه «ناکثین» را، «سلمان و ابوذر» را، نه
«فلانیزاده»ها را، «نظام» را، نه «استوانه»ها را. استوانه برای خود
استوانه است؛ استوانه دستگاه قضا «عدالت» است و لاغیر! دیروز را به اوراق
سررسیدت اضافه کن، شمایی که زیاد «خاطره» مینویسی...
نویسنده : حسین قدیانی